سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

ستارخان ای سردار ملی کجائی؟



اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۴ مرداد ۱٣٨۵ -  ۲۶ ژوئيه ۲۰۰۶


منگراندر نقش زشت و خوب خویش__بنگر اندرعشق ودر مطلوب خویش   
منگر   آنک   تو   حقیری   یا   ضعیف__   بنگر   اندر همت   خود   ای شریف
مولوی
مقدمه، اکثر مردم جهان تابع احساسات زود گذر خود هستند بدون آنکه به عواقب آن فکر نمایند . در شرایطی خاص رهبران و روشنفکران   جامعه با برانگیختن احساسات مردم آنها را به راهی می کشانند که سازنده و   به نفع منافع ملی و کشورشان تمام شود . و عکس آنهم وجود دارد که از این احساسات علیه خود مردم و منافع کشورشان استفاده می گردد . برای نمونه آدولف هیتلر در آلمان و موسولنی در ایتالیا با برانگیختن احساسات ناسیونالیستی مردم کشورشان ، موجب آن همه فجایع و خسارات جانی و مالی فراموش نشدنی در جهان گردیدند .   نمونه مثبت آن هم جنبش استقلال طلبانه ملت هند به رهبری شخصیت فرهیخته ای چون مهاتما گاندی و جنبش ملی کردن صنعت نفت در میهن مان به رهبری بزرگمرد تاریخ ایران زمین دکتر مصدق است که از احساسات ملی گرانه مردم بسود منافع ملی و استقلال کشورهایشان بهره برداری نمودند .
در بین ملت ها بخصوص ملت های خاورزمین افرادی هستند که نان را به نرخ روز می خورند و عضو حزب باد هستند از هرطرف که باد بوزد به آن سو رو می آورند ، برای آنها منافع مهم است و بس ولو جهانی ویران شود و هزاران انسان بخاک سیاه بنشینند.
کسانی هم هستند که در مسیر مبارزه با جهل و خرافات ، استبداد و ستم ، آزادی و عدالت چون با شکست روبرو گردند و به نتیجه ای نرسند مانند کلاف سر در گم شده ، لذا گاهی به نعل می کوبند و گاهی به میخ و در نتیجه از کوچه بن بست سر درآورده و چون راهی برای خارج شدن نمی یابند عقب گرد کرده و به استغفار می پردازند . در نتیجه ظالم را مظلوم و بی گناه را گناهکار ، خادم را خائن و خائن را خادم می خوانند   تا شاید بدین ترتیب خود را تبرئه کرده تا بتوانند جایگاهی در آن سوی بام بدست آورند . نمونه این شخصیتها را امروزه می توان به وضوح در بین اپوزیسیون برون مرزی مشاهده نمود هم در بین سازمانهای چپ و هم در بین نیروهای ملی .!!!
در مدت دو دهه که اجباراً دور از میهنم بسر میبرم ، در نشست های گوناگون اپوزیسیون های برون مرزی شرکت کرده ام   شاید خود از نخستین کسانی بوده ام که در همین بروکسل با تنی چند از دوستان برای اینکه راه حلی جهت همبستگی سازمان های سیاسی برای مبارزه با دیکتاتوری حاکم بر کشورمان بیابیم ، بانی چندین نشست در بروکسل شدیم و از سازمان های گوناگون و شخصیتهای سیاسی برای شرکت در این جلسات دعوت بعمل آوردیم   که با استقبال فراوان روبروشد . تمام نشست ها دور مسائل و مشکلات روز دور میزد و اینکه چگونه اختلاف ها را می شود کنار گذارد وبه وحدت کلمه رسید تا در سایه آن بتوان کشورمان را از سراشیب سقوط نجات داد.
بقول سعدی البته با قدری تغییر :
             پی مصلحت مجلس آراستند___ نشستند و گفتند و برخاستند
  تا نشست بعدی با نمایندگان سازمان های دیگر .   نتیجه ای که از این نشست ها گرفته شد همه اش هیچ و پوچ بود .   در هر   نشست همه موافق وحدت بودند   ولی پس از ترک جلسه همه قول و قرارها به فراموشی سپرده می شد و هر گروه ساز خودش را می نواخت . بمرور ، افرادی راهشان را عوض کردند که تا به امروز این جابجائی ادامه دارد .
  در این یکی دو ماهه اخیر. ، دو نشست در لندن و واشنگتن از سوی گروهی خاص برگزار گردید که بنا بر گفته خودشان ، نمایندگانی از سازمان های چپ و راست در آن شرکت نمودند البته نمایندگان سازمان های چند نفره و یا تخیلی !! ولی با القاب دهان پر کن و شماری هم از نظامیان که به ناگاه سر و کله اشان در میدان سیاست پیدا شده است .   بهر حال آنها هم ، نشستند و گفتند و برخاستند   ولی این یکی آنچنان بی نتیجه هم نبود . شاید   مسیر باد را تشخیص داده اند چون در پشت سر این دو نشست جلسه سومی هم برگزار شد آنهم در قبله گاه امیدشان و زیر نظر دو تن از معاونان وزرات خارجه آمریکا ، به امید اینکه   آمریکا دست از آستین درآورد و زیر بغل این مبارزان بی یال و کوپال رابگیرد. برای آنان مهم نبود که با چه کسانی دور این میز نشسته اند تجزیه طلب هستند یا مزدور بیگانه و یا... مهم در بارگاه ارباب بزرگ حضور یافتن است . شاید بشود ارباب را راضی کرد تا به ایران بتازد . همانگونه که یکی از همین سلطنت طلبان دو آتشه و سرشناس بعد از حمله آمریکا به افغانستان دربرنامه یکی از تلویزیون های برون مرزی که خود مجری آن بود ، در کمال وقاحت گفت : « اگر آمریکا به ایران حمله کند من   چکمه سربازان آمریکائی را خواهم بوسید» همچنین زمانی که پرزیدنت بوش اعلام نمود به افغانستان   حمله خواهد نمود شاهزاده رضا پهلوی فریاد برآوردند حواستان کجاست   «سر اختاپوس در تهران است» ولی بخرج پریزیدنت نرفت و به افغانستان یورش برد تا بحساب طالبان برسد . گروه تروریست خونخواری که خودآمریکائی ها   بوجود آورنده آن بودند   تا جلوی نفوذ اتحادجماهیر شوروی سابق را بگیرند ولی پس از سقوط شوروی ،   ماری را که در آستین پرورانده بودند بخودشان نیش زد .   سپس حمله به عراق نمودند برای بر کناری صدام حسین یعنی یکی دیگراز   دست نشاندگان خودشان آنهم جهت برقراری دموکراسی در عراق . !!! ولی آنچه که در عراق و افغانستان برقرار شد   ، جو وحشت و ترور است که موجب کشته شدن روزانه ده ها تن زن و مرد و کودک بی گناه می شود.
حال خانمها و آقایان چشم امید به آمریکا دوخته اند آمریکائی که با همیاری یار دیرینش انگلستان با کودتای ننگین ۲٨ مرداد علیه حکومت ملی دکتر مصدق موجب شد که کشورمان با دموکراسی و آزادی فاصله بگیرد   و در نتیجه   به نظام ولایت فقیه   ختم شود .
ستار خان کجائی که ببینی چه بر سر میهن عزیزت آورده و می آورند   ؟
  وقتی کنسول روسیه تزاری از این دلاور مرد ایران زمین خواست که برای حفظ جانش پرچم روسیه را بر سر خانه اش برافرازد ، این فرزند دلیر آذربایجان به کنسول پاسخ داد که :
  « من میخواهم هفت مملکت را به زیر بیرق ایران بیآورم آنوقت شما به من می گوئید زیر بیرق شما بروم» .
  ملت ایران ملتی صبور و بردبار است در زمان مناسب بپا خواهد خاست نیازی به دایه های مهربان تر از مادر ندارد همانگونه که برای مشروطیت بپا خاست ولی حرامیان مشروطیت را به بازی گرفتند و قانون اساسی را زیر پا نهادند و بجای قانون «من حکم می کنم » حاکم شد   ویا هرچه من میگویم باید انجام شود هرکس فرمان مرا بی چون و چرا نپذیرد بیاید پاسپورتش را بگیرد و ظرف چهل و هشت ساعت ایران را ترک نماید .
                                «کوروش بخواب که ما بیداریم » .
به ناچار ملت بار دیگر بپا خاست تا خود برسرنوشت کشورش حاکم گردد و در سایه نظامی مردمسالار   ایرانی آزاد و آباد و عدالت گستر بسازد . ولی این بار هم ملت فریب   مشتی روحانی را خورد که سالیان درازی از عدل علی و مقام آزادی در اسلام سخن می گفتند بگونه ای که در این مدت توانستند   در نبود سازمان های سیاسی وسندیکاهای کارگری   و همچنین   خفقان حاکم بر جامعه ، مردم را به مساجد و انجمن های ریز و درشت اسلامی بکشانند و بدین ترتیب خود را دلسوز مردم و معلم آزادی و عدالت معرفی کنند .
وبا قیام ۲۲ بهمن ملت   از نیش مار رها یافت   ولی با افسوس بسیار   در دام اژدها گرفتار شد . نظامی برقرار گردید که نوعی نظام سلطنتی ولی مخرب تر خون ریزتر ازآن شد . تنی چند   از مبارزان که دیدندانقلاب به کجراهه کشیده شده است و زحمات یک عمر مبارزه ملت به باد فنا رفته است   عقب گرد کرده و در کنار کسانی قرار گرفتند که مسبب سیه روزی امروز ایران و ایرانی بوده اند . بنا برمثل قدما : شخصی با پرتاب سنگ ، خمره سرکه مغازه داری را شکست صاحب مغازه سنگ را برداشت تا پیش قاضی ببرد و از آن شکایت نماید . ظریفی راه بر او گرفت که چرا سنگ رامیبری ، سنگ انداز را پیش قاضی ببر او سنگ را پرتاب نموده است که موجب شکستن خمره گردید . طرف گفت من این سنگ را دیدم که بخمره خورد لذا ازاین شاکی هستم . بلی نظام سلطنتی گذشته بود که سنگ انقلاب را انداخت . این معدود هواداران حکومت سلطنتی نه تنها به گناه خود اعتراف نمی کنند بلکه یک سر و گردن از دیگر مخالفان نظام ولایت فقیه درازتر ، طلبکار هم شده اند و به امید اینکه شاید بتوانند آمریکا را وادار به حمله به ایران نمایند   سخت به تقلا افتاده اند . آنها می بینند   که حمله به عراق و افغانستان چه فاجعه ای در پی داشته است ولی خواست قلبی اشان همین است   تا از ملت بی گناه ایران انتقام گرفته باشند .
آزادی به همین راحتی بدست نمی آید آزادی مطاعی نیست که دیگران به ملتی هدیه کنند .آزادی در اثر اتحاد و اتفاق ملت ها آنهم در مبارزات مداوم بدست می آید و باهمبستگی ملی پایدار خواهد ماند همه چیز در سایه اتفاق است نمونه اش انقلاب مشروطه ، نهضت ملی کردن صنعت نفت و انقلاب ۲۲ بهمن می باشد   بشرطی که پس از پیروزی با درس گرفتن ازعلل شکست این سه حرکت بزرگ ملی ، این بار همگی حافظ و نگهبان دستآوردهای یک قرن مبارزه خود که   استقلال ، آزادی ، دادگری و مهرورزی است باشیم   ولی یک حقیقت را هم نباید فراموش کرد که :
        ای بسا   عفریت آدم رو که هست         پس بهر دستی نباید داد دست
 
چهارم مردادماه ۱٣٨۵خورشیدی


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست