یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

بگذاریم که اندیشه هوایی بخورد


دکتر پریسا ساعد


• تعمق و توجه به کارکرد درونی شده کهن الگوها در ناخوداگاه جمعی، نگرش ثنوی درونی شده خودی و غیرخودی، و سیاه و سپید بینی پدیده ها... امری است ضروری زیرا تاریخ مبارزات ازادیخواهی جامعه ما همواره حامل این افت زدگی فرهنگی در مناسبات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی‌ بوده و هست ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۱۱ خرداد ۱٣۹۱ -  ٣۱ می ۲۰۱۲


در روانشناسی حق و حق مداری، بزرگترین خطر علیه فردیت و حقوق فردی، اتحاد نامقدس حکومت، دین، قانون و سنت علیه حقوق انسانی فرد است. یعنی نیروی نفوذی این عناصر متحد در سمت و سوبخشی به هنجارهای سرکوب گرانه، اگر خنثی نشود نه تنها بخش بیرونی روان جامعه را، بلکه بخش درونی، و حیات روانی فرد را نیز تسخیر و با گسست های گاه ترمیم ناپذیر مواجه می سازد.
در این میان، خانه تکانی ذهن از ارزشهای کهنه و رسوبات ته نشین شده نیز بدون استحاله، اگاهی و درک ماهوی از بنیان های دموکراتیک و اصول جهانشمول حقوق بشر کاری است بس دشوار. یعنی منش دموکراتیک و اخلاق مدنی از عوامل مهمی هستند که به برون رفت از پیله استبداد سیاسی سمت و سو می بخشند. و اگر این مهم بوقوع نپیوندد، کنشگری که علیه خودکامگی قد علم میکند خود حامل ویروس استبداد و باز زایش آفت زدگی فرهنگی است، زیرا مبارزه علیه استبداد را در من همانی ناخوداگاهی با اقتدار، پشت نگرشی ثنوی، خودمرکز بینی، سیاست حذف و ترجمان های سیاه وسپید به تصویر می کشاند، و نه باور به اصل ارزشهای دموکراتیک. به بیان دیگر کنشگر به ظاهر ازادیخواه، از نظر ذاتی و ماهیتی از درونمایه استبداد تغذیه می کند، لذا، تقابل او علیه حاکم مستبد، تقابل با همزاد و همانندی است که در عرصه کنترل و سلطه بر او غالب است، بنابراین، این تقابل نه باور به اصل ازادی است و نه برای رسیدن به دموکراسی واقعی است، بلکه در اصل تحقق بخشی به فانتزی قدرت خویش است. یعنی نیاز درونی برای تصاحب کرسی قدرت و جاذبه های ان، لذا ذهنیت استبداد زده او با چالشگری علیه استبداد حاکم در واقع تصویر حکومت مطلقه خود را می بیند. هرچند که او از عمق این همانندی تخریبی‌ آگاه نباشد .
تعمق و توجه به کارکرد درونی شده کهن الگوها در ناخود اگاه جمعی، نگرش ثنوی درونی شده خودی و غیرخودی، و سیاه و سپید بینی پدیده ها، جزمگرایی عقیدتی، و روسوبات ته نشین شده فرهنگ قبیله ای، امری است ضروری زیرا تاریخ مبارزات ازادیخواهی جامعه ما همواره حامل این افت زدگی فرهنگی در مناسبات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی‌ بوده و هست.
چرا که، بتونی بودن این انگاره های تاریخی را بسادگی در بستر رویدادهای اجتماعی تاریخی میتوان مشاهده نمود، بدیهی است که فرایند تغییر بسمت ذهنیت باز، در جامعه بسته و شرایط خفقان، دشوار و اغلب زمانبر است، اما تحول فکری کنشگران اسکان گزیده نسل انقلاب در جوامع باز نیز اغلب به صورت تحولات سطحی و یا صوری سامان یافته است. به بیان دیگر، فرهنگ سیاسی نسل اول مهاجر در درک ماهوی بنیان های دموکراتیک، انهم پس از ٣٣ سال اسکان گزینی در غرب، هنوز هم با غبار دیرپای استبداد، با اندیشه های گسست پرور و حذف گرایانه، و ناکامی در حرکت بسمت مشارکت و منافع ملی در هم امیخته است. از اینرو تاکنون بنیادی ترین دست اورد دموکراسی یعنی کثرت گرایی، همگرایی و مشارکت جمعی، در عرصه تقابل با نظام حاکم، حضور مادی پیدا نکرده است.
بدیهی است بدون باور نهادی شده به اصل ازادی، حقوق برابر، رعایت و پاسداری از ان در عرصه اندیشه و عمل، منش دموکراتیک و اخلاق مدنی در غیبت خواهد بود. در نتیجه تحقق همگرایی، حس تعلق و اشتراک و همبستگی ملی در جهت منافع ملی نیر با چالش هایی بس دشوار مواجه میگردد.
اینکه روان ازردگیهای برامده از خشونت تاریخی، چه تاثیری درقدرت اراده، تفکر خلاق و ابتکار عمل جمعی داشته و چرا تمکین گرایی و تکلیف مداری کور، و یا گفتمان خصمانه و سیاستهای حذفگرایانه، بخشی از ویژه گیهای فرهنگ سیاسی ما بویژه فرهنگ ذهنی نسل اول مهاجر است پرسش هایی است که میبایست مورد نقد و ارزیابی مکرر قرار گیرد.
زیرا، فرهنگ نفاق و گسست میان نیروهای سیاسی برونمرز، تاکنون خوراک استبداد سیاه، و تداوم نظریه بیهوده و ناکارامد اصلاحات، و بیهوده گویی های اصلاح طلبان بوده و هست. 


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۲)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست