یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

ارمغان (۴)


یوسف صدیق (گیلراد)


• شعر، سامانه ای است که شاعر با مصالح زبان، درمیدان احساس، تخیل و اندیشه ، به طراحی، مهندسی و اجرای آن می پردازد. آفرینه ای که در بند هیچ برنامه ی زمان بندی شده ای نیست. شعر ره آورد خلاقیت شاعر و رفتار سنجیده ی وی با زبان و هویت چندگانه ی واژه هاست ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۱۲ خرداد ۱٣۹۱ -  ۱ ژوئن ۲۰۱۲



 
 
(۱)   شعر چیست ؟ این پرسش هرگز کهنه نمی شود و همچنان از جذابیت ویژه ای برخوردار است.
فروغ فرخزاد می گوید : " شعر شعله ی احساس است." کارل سندبرگ می نویسد: " شعر پژواکی است که سایه ای را دعوت می کند به رقص." تعریف های شاعرانه از شعر، بسیارند. در این جا اما ، تعریفی نسبتا کارشناسانه مد نظر است.
شعر، سامانه ای است که شاعر با مصالح زبان، درمیدان احساس، تخیل و اندیشه ، به طراحی، مهندسی و اجرای آن می پردازد. آفرینه ای که در بند هیچ برنامه ی زمان بندی شده ای نیست. شعر ره آورد خلاقیت شاعر و رفتار سنجیده ی وی با زبان و هویت چندگانه ی واژه هاست که در نتیجه ی رویکردی سیال به مفاهیم آفریده می شود. شعر مینیاتور ادبیات است.   
رضا براهنی، شاعر و منتقد برجسته، در کتاب ارزشمند "طلا در مس" می نویسد: " شعر جاودانگی یافتن استنباط انسان است از یک لحظه از زمان گذرا، درجامه ی واژه ها. شاعر، تکه هایی از زمان گذرا را در چارچوبه ی طبیعت، بوسیله ی واژه ها از آن خود می کند و شعر در واقع طبیعتی است ثانی در مقابل طبیعت نخستین. و طبیعت ثانی، عکس العمل شاعر است در مقابل ابدیت تهدید کننده ی طبیعت نخستین. (چاپ سوم، ص. ۱۹).      
جان شیفته ی شعر، اسماعیل خویی، سال ها پیش تعریف فشرده و جذابی از شعر ارایه داد که پیوسته خواندنی است. شاعرگرانقدر ما می گوید: " شعر همانا گره خوردگی عاطفی اندیشه و خیال است در زبانی فشرده و آهنگین."
در تاکید بر نقش محوری زبان در شعر، رابرت فراست می نویسد : " شعر چیزی است که در ترجمه گم می شود." و از ریتا داو می خوانیم : " شعر چکیده ی زبان است در قدرتمند ترین شکل آن."

(۲)   شعر و نظم و نثر - شاملو: " نثر جمله یا عبارتی است که وزن ندارد ... مثلا این جمله نثر است : کاروانی را در سرزمین یونان بزدند. - بله این جمله نثر است ، اما مگر این جمله ی دیگر نثر نیست ؟ :
و دلت کبوتر آشتی ست / در خون تپیده به بام تلخ. / با این همه چه بالا چه بلند پرواز می کنی! .... نتیجه این که : (( نثر بودن به معنی شعر نبودن نیست.)) ... پس شعر - چه منظوم باشد چه منثور - مطلبی است که بتواند بدون دخالت منطق صوری به تحریک کامل عواطف ما توفیق یابد " ...( درباره ی هنر و ادبیات - گفت و شنودی با احمد شاملو، به کوشش ناصرحریری، ص - ۷۴، ۷۵).

(۳)   شاملو در بخش دیگری از کتاب " درباره ی هنر ..." نکات جالبی را در تاکید بر منطق شاعرانه ی   شعر عامه طرح می کند که خواندن یا دوباره خواندن آن ها را به دوستان علاقه مند توصیه می کنم.
او می گوید: " پاره ای از این شعرها واقعا به بی گناهی و پاکی یک کودک سه ساله است که جز گرفتن لپ او و به هم فشردن دندان های خودت چاره ای نمی یابی. سالم و شاداب عین یک سیب سرخ، که دلت
می خواهد گازش بزنی تا صدای تردیش را بشنوی و حرمت بویش را کشف کنی: این خونه رو کی ساخته؟ / اوسای بنا ساخته / با چوب نعنا ساخته."
شاملو در همان گفت و شنود می افزاید: " واقعا آیا می توان باد و کوه و سنبله ی گندم را درطرحی زیباتر و استعاری تر و شاعرانه تر از این نشان داد ؟ : یکی رفت / یکی موند/ یکی به حسرت سر جمبوند.
تصاویر سه گانه ای که تنها در سه فعل ، در سه حرکت فشرده بیان شده است. حرکاتی که حتا نمی توان مدعی شد حرکات غالب یا حاکم بر شی   است. یعنی رفتن برای باد و ماندن یا ماندگار بودن برای کوه
و سر جنباندن برای سنبله ی گندم. اما هنگامی که در آخرین تصویر قید (( به حسرت )) را نگاه می کنیم تازه متوجه می شویم سازنده ی چیستان تا چه حد متفکرانه طبیعت پیرامونش را تجربه کرده است ..."      ( ص - ۸۴، ۸۶، ۸۷) .            




اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست