گنجی و نقد های ما
فربد میرانسان
•
خروج گنجی از کشور و در انداختن طرح اعتصاب غذای سه روزه برای آزادی زندانیان سیاسی دربند در بازداشتگاه های رژیم، سرآغاز دوره تازه ای از فعالیت های سیاسی این منتقد و مخالف مشهور نظام جمهوری اسلامی بود که به طور طبیعی واکنش های متنوعی از بازیگران مختلف صحنه سیاسی ایران در پی داشت
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
۶ مرداد ۱٣٨۵ -
۲٨ ژوئيه ۲۰۰۶
خروج گنجی از کشور و در انداختن طرح اعتصاب غذای سه روزه برای آزادی زندانیان سیاسی دربند در بازداشتگاه های رژیم، سرآغاز دوره تازه ای از فعالیت های سیاسی این منتقد و مخالف مشهور نظام جمهوری اسلامی بود که به طور طبیعی واکنش های متنوعی از بازیگران مختلف صحنه سیاسی ایران در پی داشت. کیفیت اغلب "نقد" های صورت گرفته اما آشکارا گواهی چندباره بود بر فقدان اندیشه منسجم و سازگار انتقادی و خود محوری و خودخواهی تاسف بار فعالان و گروه های سیاسی ایران. داوری نامنصفانه و ادبیات تاسف بار مندرج در مصاحبه اخیر دکتر فریبرز رئییس دانا با عنوان "گنجی و هیستری چپ ستیزی" که خبر نامه گویا آن را منتشر کرد، نگارنده این سطور را بر آن داشت که تنها به عنوان یک شهروند ایرانی چند نکته را به یاد فراموشکار آقای رئییس دانا و برخی منتقدان اکبر گنجی بیاورد:
۱. آقای دکتر رییس دانای عزیز، گنجی بارها و با صراحت خواستار آزادی "تمام" زندانیان سیاسی شد؛ تاکید روی نام های منصور اصانلو، مهندس موسوی خوییئی ها و دکتر رامین جهانبگلو فقط کارکرد سمبولیک داشت؛ سه نماینده از سه جریان مختلف مطرح در فضای سیاسی ایران. جنبش کارگران، روشنفکری دینی و روشنفکری سکولار. من به عنوان یک شهروند ایران شرافت سیاسی شما را به عنوان یک فعال سیاسی با سابقه و خوشنام گرو می گیرم و می پرسم چگونه می توان این تاکید بر نام اصانلو و جنبش کارگران ایران را نادیده گرفت و گنجی را متهم به "هیستری کارگر ستیزی" و مخالفت با سندیکا کرد، آن هم با این ادبیات سخیف و بی بنیان که "حالا نام آقای اصانلو را هم آورده در لیستش که جنسش را جور کند..."؛ زهی انصاف! با این منطق البته می توان از هر مقدمی به هر تالی دلخواهی رسید. و این دقیقا کاریست که آقای رئیس دانا می کند. می فرمایند که چرا نام آقای دکتر ناصر زرافشان در لیست نبوده؟! کدام لیست آقای دکتر؟ بحث گنجی آزادی تمام زندانیان سیاسی از جمله وکیل شجاع و مبارز آقای دکتر زرافشان بود. شما می فرمایید چرا نام دکتر زرافشان در این لیست سمبولیک نیامده، سرکار خانم مهرانگیز کار به تلویح گله مندند که چرا نام شوهر مظلوم و ستم دیده شان (آقای سیامک پورزند) در لیست نیامده؛ از قول آقای علی اشرف درویشیان نقل می شود که اگر نام دکتر زرافشان در صدر لیست نباشد از حرکت دفاع نمی کنند و ... !!! دوستان مبارز عزیز، ناگفته پیداست که چون نمی توان لیست جامع و مانعی از تمام زندانیان سیاسی دربند تهیه کرد، لاجرم باید به گنجاندن چند نام بسنده کرد؛ راهکار آقای رئیس دانا ظاهرا مبتنی بر بهین سالاریست، چرا که به قول مصاحبه کننده گرامیشان گمان دارند که ناصر زرافشان "در تمام این سال ها دیگر به نماد بی چون و چرایی از دموکراتیسم و تحول خواهی در کشور بدل شده است"؛ اگر گروه دیگری نام دیگری را شایسته یدک کشیدن نماد بی و چون و چرای دموکراسی خواهی و تحول خواهی در ایران بداند چه؟ شما که خود را دموکرات و عدالت طلب می دانید در همین حد هم حاضر به تحمل "دیگری" نیستید؟ و به صرف نادیده گرفتن نمادتان در یک لیست سه نفره از حرکتی که به تاکید و تصریح خواستار آزادی تمام زندانیان سیاسی از جمله نماد شماست کنار می کشید؟ اگر همه گروه های سیاسی همین حد از رواداری شما را داشته باشند که تکلیف آینده این کشور کاملا روشن است! آقای عزیز، گنجی با در نظر گرفتن همین اختلاف نظرها سه نماینده از سه جریان سیاسی انتخاب کرد؛ همین! در واقع به جای راهکار بهین سالاری شما که هیچ معیار قابل اجماعی برای آن وجود نداشت، یک معیار زمانی خیلی ساده انتخاب کرد. واقعا کدام راهکار واقع بینانه تر بود؟ اصانلوی کارگر و جهانبگلوی سکولار گواهی روشن از بیغرضی، بی طرفی و هوشمندی گنجی در انتخاب نمادها هستند، انصاف گاهی چیز خوبی است، باور کنید!!!
۲. به آقای رییس دانا و همفکرانش یاد آوری می کنم که همانطور که پاسداشت جسارت و پایمردی دکتر ناصر زرافشان در پیگیری پرونده قتل های زنجیره ای بر همه آزادی خواهان ایران فرض است، افشاگری های روشنگرانه گنجی و عریان کردن اسرار پروژه قاتل عام درمانی که سبب ساز اصلی بازداشت او شد، نقشی به سزا در تاباندن نور به تاریک خانه اشباح و لرزاندن پایه های اقتدار عالیجناب سرخپوش و اعوان و انصارش داشت. گنجی از حق حیات و آزادی اندیشه و بیان همه روشنفکران ایران از جمله همفکران شما (زنده یادان محمد مختاری و محمد جعفر پوینده) دفاع کرد؛ زندان کشید؛ شکنجه دید؛ سر خم نکرد و استوار و نستوه و با عزمی راسختر از گذشته به میان مردم بازگشت. نگارنده این سطور که شاهد نزدیک تمام وقایع سیاسی سالیان اخیر بوده هرگز به یاد ندارد که گنجی از کسی یا گروهی تقاضای حمایت کرده باشد که فرموده اید: "آن زمان که حکم خودش قطعی شده بود، دست به اعتصاب غذا زد و انتظار حمایت داشت می خواست بگوید حکم من قطعی شده کاری برای من نکنید..." گنجی به هیچ کس بدهکار نیست آقا! از هیچ کس هم انتظار نداشت و استمدادی نکرد؛ شش سال مقاومت کرد؛ ایستاد و امروز سرافراز و آزاد است همچنان که در بند دژخیمان روزگار جانش آزاده بود. شما هم بهتر است خوابیدنتان جلوی دانشگاه تهران را به حساب شرافت سیاسی خود بگذارید و نه طلب حمایت گنجی. گنجی، به شهادت آنچه نوشت و گفت و به روایت شاهدانی که در تمام آن ماه ها و سال ها چشم انتظار و دل نگرانش بودند وامدار هیچ گروه و شخصی نیست.
٣. بخش مهمی از مناقشه رییس دانا با گنجی بر سر محوریت اندیشه لیبرال در گفتمان امروز اکبر گنجی است. آقای رئیس دانا و همفکرانش البته حق دارند با آقای گنجی مخالف باشند؛ این مخالفت را به صورت رادیکال ابراز کنند و آلترناتیو خود را برای ایران فردا با منطق و استدلال به محک نقد سپهر عمومی جامعه بگذارند. توهین به پوپر و هایک، تحقیر و تخفیف گنجی به جرم بی بهره گی از تحصیلات و مطالعات آکادمیک مورد نظر آقایان و پرخاش و پریشان اندیشی ای که در متن مصاحبه و سایر مصاحبه ها و مکتوبات اخیر آقای رییس دانا عیان است متاسفانه چاره کار نیست. پیوستن ایران به سازمان تجارت جهانی و پروسه جهانی شدن نتیجه ناگزیر واقعیات سیاسی، اقتصادی دنیای امروز است؛ می توان با این روند مخالف بود و شاید بتوان با نظریه پردازی و کار مستمر فکری طرحی بدیل برای آینده بشر در انداخت چنان که بسیاری از متفکرین در مغرب زمینی که آقای رییس دانا پای گذاشتن بدانجا را هم گناه کبیره گرفته اند، در کار در انداختن چنین طرحی هستند. پرخاش و ناسزا به یک متفکر عملگرا که درگیر مبارزه سیاسی است و ناچار از در نظر گرفتن واقعیات عصر جدید و راه حل های واقعا موجود، جواب مسئله شما نیست آقای رییس دانا.
۴. در اینجا بد نیست رئوس مهمترین انتقاد های مطرح شده از گنجی را در روزهای اخیر مرور کنیم و غنای آن ها را بسنجیم.
۴-۱. چرا گنجی در مورد گذشته خود (وقایع سالهای شصت) سکوت کرده است؟
گنجی بارها از این گذشته سخن رانده است. از دلبستگی اش به انقلاب اسلامی؛ از عضویتش در سپاه؛ از ماموریتش به عنوان وابسته فرهنگی سفارت ایران در ترکیه و ... داستان پیوستنش به حلقه کیان و مخالفتش با فاشیسم دینی پیش از دوم خرداد، بازداشت، محاکمه و بالاخره تمام وقایع بعد از دوم خرداد، چیز پوشیده ای نیست. دلبستگی به انقلابی که در سال ۱٣۵۷ پشتیبانی اکثریت مطلق مردم ایران را داشت نه عجیب است و نه غیر قابل دفاع. سیر دگردیسی گنجی و بهایی که گنجی برای این دگردیسی و دگراندیشی پرداخته هم کاملا روشن است. طبق تمام موازین دموکراتیک هم اصل بر برائت انسان است؛ بنابراین موضع گنجی کاملا شفاف، روشن و دست کم تا اینجای کار قابل دفاع است. باید از منکران و تشکیک کنندگان خواست که سند یا مدرکی علیه گنجی رو کنند و نه برعکس! ضمنا بد نیست دوستان منتقد گنجی تکلیف خود را با همین گذشته روشن کنند تا عیار پایبندیشان به شفافیت سیاسی مشخص شود! از جمله دوستان مشروطه خواه و فعالین چپ. انصاف داشته باشید! کدام فعال سیاسی را می توانید مثال بزنید که اینقدر رادیکال تکلیف خود را با گذشته خود، دلبستگی و عقیده پیشین خود روشن کرده باشد؟ من یک نفر دیگر را می شناسم: محسن مخملباف! تصادفی است که او هم به تناوب آماج همین نوع انکار و تشکیک قرار گرفته است و می گیرد؟ و باز تصادفی است آیا که همو از گنجی به عنوان تنها ایرانی زنده یاد می کند و جایزه پاراجانوف را به گنجی اعطا می کند؟ نه! تصادفی نیست! چرا که هر دو نیک دریافته اند بهای گزاف آزاد بودن را...
۴-۲. چرا گنجی با تکیه بر جمهوری خواهی (بخوانید نفی مشروطه خواهی - سلطنت طلبی) مانع ایجاد یک اتحاد فراگیر علیه رژیم شده است؟
شفافیت در سیاست ورزی! احتراز از تکرار فجایع ۵۷! اگر گنجی بدون اظهار نظر در مورد مدل حکومت مورد نظر خود سخن از اتحاد و همسویی برای مبارزه با رژیم و تعیین شکل حکومت آینده پس از سرنگونی رژیم میراند از سوی همین منتقدان به ابهام، عدم شفافیت و شارلاتانیزم سیاسی محکوم نمی شد؟ بهتر نیست به جای تکیه بر یک اتحاد سست، شکننده و مبهم و بی آتیه مرزها را از همان اول مشخص کرد؟ جا برای مذاکره، مباحثه و حتی ائتلاف برای رسیدن به یک هدف مقطعی مشخص بین دو نیروی رقیب البته هست. مرزبندی نظری و ندقیق روش ها و مدل ها اما بیشتر شایسته تحسین است تا نفی و گله گذاری.
۴-٣. چطور رژیم به گنجی اجازه خروج از کشور داده؟ خرج سفر گنجی از کجا تامین شده؟ آیا کل برنامه بازی حدید رژیم نیست؟
باز هم تئوری توطئه! کار کار رژیم است! از دوم خرداد تا عدم راهیابی ایران به جام جهانی ۲۰۰۲ تا سفر دور دنیای گنجی همه و همه کار رژیم است! موضع گنجی اتفاقا اینجا هم هوشمندانه است. عصبی برخورد نمی کند. رد نمی کند، چون جنبه های مختلف روانشناختی این روحیه ملی را می شناسد. با رد کردن ابهام برطرف نمی شود. پاسخ گنجی این است: فرض کنید همینطور است؛ که چه؟ چه اهمیتی دارد که بدانیم چرا رژیم اجازه خروج از کشور به گنجی داده وقتی گنجی به صراحت با تمام مبانی این سیستم مخالفت می کند و آشکارا خواستار سرنگونی آن می شود؟ مگر در غیاب گنجی کدام تلاش سازمان یافته یا موفق ملی در کار براندازی رژیم بوده که حکمرانان نظام جمهوری اسلامی را به صرافت اعزام گنجی به خارج برای انحراف این حرکت انداخته است؟ و مگر خرج سفر گنجی به چند کشور اروپایی و آمریکایی که به دعوت معتبرترین نهادهای بین المللی صورت گرفته چه مقدار است که فکر می کنیم حمایت رژیم و دلارهای نفتی شرط لازم این سفر بوده؟ یا از این طرف دست نئوکان ها را در کار می بینیم بدون هیچ سند و مدرکی و فقط با گمانه زنی و بی انصافی و اتهام ... واقعا کی می خواهیم به واقعیات توجه کنیم. کی این روحیه توطئه انگار و متوهم را کنار خواهیم گذاشت؟
۴-۴. انتقاد دیگری که از گنجی مطرح شده، بی حاصلی ادعای برنامه اعتصاب غذای سراسری پیشنهادی اوست. آقای عباس عبدی می فرماید با همه این اعتصاب کننده ها فرضا بتوان یک کوچه بن بست را در تهران فتح کرد! تو گویی که هدف گنجی و این برنامه فتح تهران و ایران بوده!! دوستان به وضوح خود را به آن راه می زنند و یا مثل حزب مشارکت سکوت مطلق پیشه می کنند و هوادارانشان هم در وبلاگ هایشان مرقوم می فرمایند: گنجی سوخت!! پرسش ساده ای که باید از این دوستان نسوز کرد این است که آلترناتیو شما برای غلبه بر این انسداد سیاسی چیست؟ آلترناتیو آقای عبدی سکوت و خانه نشینی و دنبال کردن اقدامات دولت مهرورزی است که به فرمایش خودشان مملکت را به نقطه بازگشت ناپذیر می رساند (قریب به مضمون)؛ بدیل مشارکت و سایر اصلاح طلبان داخل سیستم هم چیزی جز سکوت مرگبار نیست.
مایلم این نوشتار را با ذکر این نکته به پایان برم که فعالانی که به بهای جلوگیری از دخالت خارجی و نگرانی از تجاوز بیگانه و به دلیل بی برنامه گی و سردرگمی مطلق سکوت پیشه کرده اند بر خلاف نعل وارونه ای که می زنند، خواسته یا ناخواسته تسهیل کنندگان دست اندازی بیگانگان به منافع ملی ایران خواهند بود؛ فرجام قابل پیش بینی بحران خاورمیانه و رویارویی ایران با جامعه جهانی در صورت فقدان یک حرکت سامان یافته و آزادی خواهانه ملی چیزی جز ویرانی و صدمه جبران ناپذیر به میهن عزیزمان نخواهد بود؛ تفکر آخرزمانی و "منتظر" ایرانی که ریشه ژرف در اندیشه و باور ما ایرانی ها دارد تفکری معطوف به ویرانی است که امروز متاسفانه دامنگیر بخش مهمی از نیروهای اصلاح طلب و روشنکفر این مرز و بوم شده است.
من به عنوان یک انسان آزادیخواه ایرانی از عملگرایی توام با خردورزی اکبر گنجی صمیمانه اما انتقادی دفاع می کنم. فکر می کنم که تداوم حرکتی که گنجی آغاز کرده با برنامه ریزی موثرتر، حل تناقض رهبری حرکت، تلاش برای گسترده ساختن دامنه فعالیت ها و استفاده بیشتر و بهتر از رسانه ها دست کم می تواند آغازی باشد بر پایان رخوت تاسف بار ملی ما. آزادی یاد گرفتنی است و برای این یاد گفتن باید هزینه داد. این درس گنجی به همه ماست. با عافیت طلبی روشنفکرانه، با تمسخر، با پرخاش و توهین، با اتهام و پرونده سازی کذایی، با توطئه انگاری و روحیه تخریبی به هیچ جا نمی رسیم. از گنجی حمایت کنیم، به عنوان یک نماد؛ نماد ایرانی زنده.
دوم امرداد هزار و سیصد و هشتاد و پنج خورشیدی
Farbud_Mir_Ensan@yahoo.com
|