یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

نامه ی مهدی مویدی عضو شورای مرکزی حزب مشروطه به هموندان حزب و رضا پهلوی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۲۰ خرداد ۱٣۹۱ -  ۹ ژوئن ۲۰۱۲


دروغ و ناسزا بس است!
شورای مرکزی حزب مشروطه ایران و هموندان حزب، روی سخنم با شما است.

شما بعد از زنده‌یاد داریوش همایون، پشت به منشور حزب و رو به "منشور پادشاهی" سر از پا نشناخته، پرده از رخ برافکندید و و بدنبال شاه خود روان شدید. منشور لیبرال دمکراسی را – همه وامدار رایزن – به سادگی کنار گذاشته و اولویت حزب را از رویکردهایی که مبارزات درون ایران را محور حرکت خود قرار میداد به پیوند تنگاتنگ با رضا پهلوی تغییر داده و در مسیر کلی، مثل گل آفتاب گردان بسمت خورشید تابناک خود (رضا پهلوی) میچرخید.

شما تلاشهای حزب را در همبستگی با جنبش سبز، جلوگیری از رقیبسازیهای مخرب در بیرون برای پاره پاره کردن آن که بدست توانا و ذهن ژرفاندیش داریوش همایون سازمان یافته بود نقش بر آب کردید و حزب را به گروهی بسان دیگر گروههای اپوزیسیون و بعضا" کمتر از آنها پایین آوردید.

شما موضعگیری حزب در صورت حمله نظامی به ایران را که "نیندیشیدنی" را اندیشید و با تلخکامی اعلام داشت موقتا" در کنار جمهوری اسلامی و هر نیروی دیگر برای جلوگیری از تجزیه ایران خواهد ایستاد، مربوط به گذشته خواندید و در شرایطی به مراتب خطرناکتر از آن زمان، از موضعگیری و اعلام مجدد آن خودداری کرده، نشان دادید آن مواضع نه از آن شما، بلکه مربوط به داریوش همایون بوده است.

شما در برابر تلاشهای یک‌ساله "ما" برای جلوگیری از چرخش حزب و مواضع آن ایستادگی کردید و تا آنجا رفتید که از انتشار مقاله انتقادی ما به شورای مرکزی در سامانه جلوگیری کرده و ابراز داشتید که این کار را نمیتوان سانسور نام نهاد! چنین حدی از "رواداری" و "آزادمنشی" را در گروه‌هایی مشابه مجاهدین میتوان یافت.

مخالفت چندین ساله شما با افزودن عبارت لیبرال دمکرات به نام حزب سرانجام با فشار شدید داریوش همایون "ظاهرا" به پایان رسید. اما این "پایان" از روی "مصلحت‌اندیشی" شما بود. رایزن حزب نمیبایست این کفش را با فشار به پای شما میکرد. اعتراف میکنم "ما" نیز که برای آن کوشیدیم، اشتباه کردیم. شوربختانه این حرکت را نیز شما با شک و تردید و از روی "مصلحت" انجام دادید. مصلحتی که از روی نگرانی دوری جستن همایون از شما و حزب بود.

تلاش شما برای سانسور و جلوگیری از هر آنچه به "دامن کبریایی" گردی بنشاند به سانسور نوشتار اخیر ما محدود نمی‌شود. از بارقه‌های نخستین درخواستی بود که برای جلوگیری از درج نوشتارهای ما در سامانه حزب از طرف تعداد قابل توجهی از شاخه‌ها بعمل آمد و پشتیبانی صریح معاون دبیرکل را بدنبال داشت یا بهتر بگوئیم بسیج لیبرال دمکراتیکی! بود که بدست وی سازمان یافت. این درخواست رسمی و "لیبرال دمکراتیک" برای "شاهانه" سازی سامانه بود که با مقاومت روبرو شد و عقب نشست.

شما نمی‌دانید این دگرگشت حزب مشروطه چه خدمتی به سلطنت‌طلبان غیر‌حزبی، سازمان‌های قومی تجزیهطلب و در راس همهی آنها به آقای هجری و آقای رضا پهلوی کرده است. احتمالا آنها تاکنون تبریک و تهنیت زیادی دریافت کرده‌اند! همین‌طور شما نمی‌دانید "اولویت" شما چه زیان غیر قابل‌جبرانی بخود زده است.

این‌که شما بلافاصله بعد از درگذشت رایزن، توانستید منشور و قطعنامههای خود را زیر پا بگذارید و برقآسا، به مسیری دیگر بیفتید عجیب بنظر میآید. اما برای آنها که رفتار این حزب را از نزدیک دنبال کردهاند؛ این رخداد، چندان شگفتآور نیست. از حزبی که در میان اعضایش بگفته داریوش همایون، بسختی میشد چند نفر را یافت که از منشور حزب چیزی دانسته باشند و فقط پادشاهیش برای‌شان کافی بود و باز بگفتهی وی هنوز هم نوستالوژی گذشته آنها را رها نکرده است، بیش از این نمیتوان انتظار داشت.

شما فضای دفتر پژوهش حزب را که میدان اندیشه، نقد و ارتباط شفاف اعضای حزب با یکدیگر و دگراندیشان بیرون بود و همایون ارزش بسیاری بدان میداد تغییر دادید و آن را با دعوت از سخنرانان بیرون حزب پر کردید تا درج نظرات هموندان منتقد در مورد سیاستهای تازه شما به بیرون متوقف شده و خود بتوانید شتابان بسوی معبود خود و واقعیت خود رفته، دیگران را بدنبال خود بکشانید.

ایجاد این دفتر از همان آغاز مخالفت ناپیدای خود را داشت. همیشه بخشی از حزب با اکراه به مطالب مطرح شده در آن مینگریست. کجاندیشیها تا آنجا بود که معاون دبیرکل در گردهمایی کنگره هفتم، به اطرافیان هشدار میداد که آقای همایون این دفتر را برای مقابله با شورای مرکزی ایجاد کرده است!

شما اینک و پس از چند سال، دفتر پژوهش را به کاریکاتوری از دفتر پژوهش پیشین تبدیل کرده‌اید.

شما هر انتقادی را به رویکردهای فدرالیستی شاهزاده، توطئهای برای حذف پادشاهی از منشور خواندید و سعی کردید دهانش را ببندید. محافظه‌کاری را در اظهار‌نظر بر بعضی هموندان تحمیل کردید. "لیبرال دمکراسی" شما در چهارچوب پادشاهی است و این در حالی است که به دیگران می‌گوئید پادشاهی را در چهارچوب لیبرال دمکراسی می‌خواهید.

شما درخواست ما برای موضعگیری حزب در برابر شاهزاده را با اتهام‌زدن به ما مبتنی بر مخالفت با پادشاهی پاسخ گفتید و خواسته‌های ما را هم "الهام" گرفته از "بیرون" دانستید.

شما ضعف و عدم استقلال یک حزب را در مورد نسبت‌ش با آقای پهلوی سال‌ها است به معرض نمایش گذاشته‌اید. می‌گوئید آقای همایون اگر از شاهزاده انتقاد میکرد او با دیگران فرق داشت! و ما صلاح نیست انتقاد بکنیم زیرا ما آقای همایون نیستیم!

شما سالهاست به دیگران میگوئید پادشاهی فقط ۵ درصد منشور است ولی در عمل نشان میدهید که همان "منشور پادشاهی" برای شما سد در سد است.

شما در "پاسخنامه" خود به ما، حمایت خود را از استراتژی خطرناک و نادرست رضا پهلوی، کشاندن پای شورای امنیت سازمان ملل در مبارزات ملت ایران بر علیه رژیم اسلامی و سهیم کردن دولتهای دیگر در امر ملی، اعلام داشتید و این در حالی است که منشور حزب بر ناسیونالیسم دفاعی و نگهدارنده و بر دفاع از ایران در هر شرایط و به هر قیمت تاکید دارد. شما بدون هیچگونه ملاک اخلاقی، حزبی و با بیپرنسیپی محض، منشور خود را زیر پا گذاشتهاید و در برابر انتقادات از این مواضع، هنوز هم کوچکترین انتقادی بخود وارد نمیدانید.

شما در اداره سامانه حزب ناتوانید و در برابر لمپنیسم مسئول سامانه، که محیط سیاسی را با چالهمیدان اشتباه گرفته است، و زبان گشودهای در فحاشی و افترا دارد، از نسبتدادن اتهامات امنیتی ناروا و کذب محض به هموندان حزبی و دگراندیشان بیرون حزب باکی ندارد، بلی، شما نتوانسته‌اید مساله‌ای به این کوچکی را در درون حزب خود برطرف کنید. آنوقت از تلاش خود برای دگرگونی فرهنگ سیاسی میگوئید.

در سامانه حزب مشروطه ایران بیادبی، بیحرمتی و انگ زدن به مبارزان دگراندیش توسط مسئول سامانه از شمار بیرون است. درازگوش خواندن دگراندیشان تنها یکی از موارد محترمانه! آن است. یکی از تفاوت‌های آدمی با درازگوش این است، اولی فرق بین ایندو را میفهمد. ما به سبب عضویت خود در این حزب، به سهم خود مسئولیت این رفتارها را در مورد دگراندیشان می‌پذیریم و از آنها پوزش میخواهیم.

شما در اداره برنامه تلویزیونی حزب ناتوانید. هیچ سازمانی اجازه نمیدهد اعلامیهش در برنامهی تلویزیونی خود آن سازمان بنا به میل مجری برنامه سانسور شود. مجری هر چند از به زبان آوردن عبارت "لیبرال دمکرات" متنفر باشد حق ندارد این عبارت‌ها را از اعلامیه سانسور کند. این کار بارها و بارها اتفاق افتاده است.

شما، گرفتار فدرالیسم تشکیلاتی، خواسته یا ناخواسته با کنار آمدن با آن، چگونه می‌توانید صحبت از آلترناتیو سازی و کنگره ملی و رهبری مبارزات مردم بکنید؟   

شما چگونه بخود اجازه میدهید نام داریوش همایون را بر کنگره پیش رو بگذارید؟ آیا از نام او پس از مرگش نیز میخواهید برای وارونهنمایی حقیقت خود سوءاستفاده کنید؟ نخواهید توانست.


آقای رضا پهلوی! روی سخنم با شماست.

آقای رضا پهلوی! پادشاهی برای بسیاری از نگر سودمندی آن برای حفظ تمامیت ارضی، یگانگی ملی آنهم در چهارچوب نظامی لیبرال دمکرات مطرح بوده است و بس.

اما چند سالی است بده بستانهای خطرناک شما با سازمانهای قومی تجزیهطلب، امتیازدهی به کردهای شمال آمریکا از کیسه ملت ایران، همان که مجبور شدید از تارنمای‌تان بدون هیچ توضیحی بردارید، تلاش شما برای جا انداختن فدرالیسم و رایپذیری آن در مجلس موسسان، مصاحبه‌ها در مورد لیبیایی شدن و سپس سوریهای شدن ایران، بسیاری را نگران کرده است.

تزلزل نگاه سیاسی شما بر بسیاری پوشیده نیست. پافشاری بر ایجاد "شورای رهبری" یا "شورای ملی ایرانیان" و درک نکردن ماهیت و حرکت ملت ایران و رقابت ناسالم با آن کار را بجایی کشانده است که روزی از لیبیایی شدن ایران می‌گوئید، روز دیگر نوبت ایران را بعد از سوریه می‌خوانید، سپس متوجه می‌شوید سرو صداهایی بلند شده و خیلی بد شده است؛ آن‌وقت حرفهایی متناقض با آنچه قبلا" گفتهاید سر میدهید. شنوتدگان شما کاملا" این تناقضها را درمییابند و درباره شما داوری میکنند.

میگوئید هر کس مخالف جمهوری اسلامی است هم اندیش است! این توهمی فرصت‌طلبانه است. با چنین رویکردی میخواهید مجاهد، کومله، حزب دمکرات کردستان ایران، فدرالیست‌ها، تجزیه‌طلبان و میهن‌دوستان را در کنار هم بیاورید و برای شما فرقی ندارد که گرگ‌ها و میشها؛ بر فرض موفقیت و در فردای پیروزی، کاردهای پنهان شده در زیر میزشان را به روی هم بکشند. گویا همینقدر که ویترینی درست شده و در برابر کشورهای دیگر به نمایش گذاشته شود؛ دیگر همه چیز حل شده است!

از اسرائیل هم می‌خواهید کمک مالی و تکنولوژیک بدهد!

با همین حربه بود که سیو سه سال پیش رژیم سرنگون شد. گویا از "همه با هم" خمینی درس لازم را نگرفتهاید

میگوئید رای شما به فدرالیسم نیست. اما در تعریف روابط دولت مرکزی، همان روابط فدرال را تعریف میکنید! عدهای بر آنند که می‌خواهید همه را سردرگم و دم دست نگاه دارید و خیال کنند همان را می‌گوئید که آنها میگویند. برخی دیگر فکر میکنند با این تعاریف آشنا نیستید.

یکبار میگوئید مردم ایران بین "تمرکزگرایی" و فدرالیسم در آینده تصمیم بگیرند. بار دیگر می‌بینید نتوانستهاید "عدم تمرکز" را از دستور و برنامه خارج کنید. آنوقت می‌گوئید "میزان عدم تمرکز" را به رای میگذارید! که کلمه فدرالیست را نگفته باشید ولی در واقع مرز بین فدرالیسم و عدم تمرکز را مخدوش می‌کنید. که به گمراهی بخشی از مخالفین فدرالیسم و پاره پاره شدن ایران می‌انجامد.

در روزگاری که بیگانگان بطور قطع برنامههایی برای فدرال کردن و تجزیه ایران دارند، نه تنها یاوری برای ملت ایران نبودهاید بلکه این موضعگیریها به زیان ملت ایران تمام شده است.

داریوش همایون را که سالها از پادشاهی در چهارچوب لیبرال دمکرات دفاع می‌کرد و بحث پادشاهی و جمهوری را بر پایه درست نهاد، به جایی رساندید که عکس و پیوند سامانهای شما را از سایت شخصیش برداشت و در علت آن مطلبی گفت که اگر بعدا" لازم شد توضیح داده خواهد شد. آخرین اخطار نوشتاریش هم زبانزد است: «ایران یک ملت نیست؟ نشان خواهیم داد!»

برای عده ای از جمله خود من در مورد سودمندی پادشاهی تردید‌های جدی پیشآمده است و مسئول مستقیم آن خود شما بودهاید. خمینی با ثبات عقیده و کلام، به مردم اطمینان بخشید که می‌دانند – یا فکر میکردند میدانند- با چه کسی طرف هستند. ولی رضا پهلوی چه؟ هر روز حرفی برای تصحیح حرف روز پیشین!

ریشهی این خطاهای استراتژیک شما به همان خطایی برمی‌گردد که مخالفین پدر شما در دهه ۴۰ مرتکب شدند. آنها فکر کردند در برابر آن رژیم تا دندان مسلح، از مردم کاری ساخته نیست و از این رو به مبارزه مسلحانه روی آوردند. همه کوششهای آنها برای اتحاد، حتی با بنیانهای فکری یکسان به سرانجام نرسید. اما بی‌نتیجه نبود. به سهم خود راه خمینی را هموار کردند.

اینک فرزند شاه سابق و نوهی رضاشاه، فدرالیسم را به رای گذاشته است تا دل سازمان‌های قومی را بدست آورد. یکروز از لیبیایی شدن ایران بگوید روز دیگر خلافش را. سکولار دمکراسی را پرچم خود کند تا دل مخالفین لیبرالدمکراسی را بدست آورد. برای مشروعیت بخشیدن به "قوم فارس" که وجود خارجی ندارد و یک تشبث کثیف سازمانهای قومی برای دامن زدن به نفرت در میان ایرانیان است، به تردید بیفتد.

براستی آقای رضا پهلوی! بهتر نیست از این مواضعی که بضرر ملت ایران است دست بردارید؟

رضاشاه و محمد رضا شاه هیچکاری نکرده باشند ایرانی یکپارچه با طبقهی متوسط قوی از خود برجا گذاشتند. اما فرزندشان؟ نوه رضا شاه چه؟ آیا کمر بستهاست تا تحقق آن نگرانی محمد رضا شاه باشد که گفت می‌خواهند ایران را ایرانستان کنند؟

مهدی موبدی
عضو شورای مرکزی حزب مشروطه ایران (لیبرال دمکرات)
۵ ژوئن ۲۰۱۲


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۶)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست