در گرانی های اخیر، سفره تان چقدر آب رفته است؟
•
روزنامه ی اعتماد با این پرسش به سراغ مردم رفته است. سفره ها همه جا کوچک شده است، اما مقدار کوچکی این سفره ها بستگی به بزرگی قبلی آن داشته است
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
۹ تير ۱٣۹۱ -
۲۹ ژوئن ۲۰۱۲
اعتماد - سهراب پارسیپور: مردم سخن میگویند. به سادگی، از سفرهشان، از زندگیشان، از معیشتشان حرف میزنند و وقتی ببینند گوش شنوایی هست و قرار است حرفهایشان جایی منعکس شود، به سادگی از آنچه دارند و ندارند، سخن میگویند. برخی از گرانیها مینالند. چیزی که عیان است، گرانیهای یکی دوساله اخیر، روی همه تاثیرگذاشته. این تاثیر از کم کردن مسافت در مسافرتهای خارج از کشور شروع شده و مقصد گردشگری، چند هزار کیلومتر به میهن نزدیکتر شده، تا رسیده به کم کردن خورد و خوراک و پوشاک و حتی کم کردن یک وعده از غذای روزانه. در این گزارش، سعی شده تا از گروههای مختلف شهرنشین و روستانشین در مناطق مختلف کشور پرسیده شود که تجربه شما در مواجهه با گرانیهای بازار چیست؟ در یک کلام: سفرهتان در گرانیهای اخیر چقدر آب رفته؟
سفر، خاطره است
اولین مخاطب پرسش ما، «دانا» مرد جوانی است که دانشجوست ولی سرپرست خانوار محسوب میشود. او در شهرستان بهار، از توابع استان همدان زندگی میکند. در پاسخ به پرسش «اعتماد»، از کاهش خرید گوشت قرمز میگوید. به گفته دانا، شهرستان بهار، دارای کشاورزی تکمحصولی (سیبزمینی) است و برای همین، قدرت خرید مردم بهشدت نسبت به گذشته کاهش یافته زیرا نرخ فروش تولیدات آنها تابع قوانین بازارهای تکمحصولی است و درآمدشان کمتر از سالهای قبل شده است. دانا در توضیح کاهش قدرت خریدش میگوید: «مجبور شدهایم به جای گوشت قرمز، از صیفیجات استفاده کنیم. وعدههای غذاهایی که با گوشت قرمز میخوریم، از پنج بار در هفته، به دو بار رسیده و به جای آن، از خوراکیهای صیفی استفاده میکنیم.»دانا توضیح میدهد که فاصله زمانی بین خرید لباسشان را زیاد کردهاند. به گفته او، به جای هر شش ماه، خرید لباس، الان هر سال به خرید میروند، ولی چون قیمت لباس، نسبتا ثابت مانده و اجناسی که از بازار میخرند، چینی است، هزینه زیادی برای خرید لباس، پرداخت نمیکنند.دانا برای هزینههای فعالیتهای تفریحی خود، سخن جالبی دارد: «تفریح ما شده تلویزیون و یا دیدن فیلم در خانه. سینما نمیرویم. تئاتر را نمیدانیم چیست و سفر برای ما خاطره شده. چون دو سه سالی میشود که برای سفر تفریحی یا زیارت، پایمان را از استان بیرون نگذاشتهایم.»شاید حق با او باشد، زیرا استان همدان به اندازهیی جاذبههای دیدنی و گردشگری دارد که برای چند سال، حس گردش را میتوان ارضا و اقناع کند، ولی «مهدیه» که ساکن شیراز مرکز استان فارس است، چنین نظری ندارد. او کارمند ارشد یک سازمان دولتی است و همسرش نیز در حوزه بهداشت و درمان اشتغال دارد. با این وجود، مهدیه میگوید از لحاظ سفر، در مضیقه قرار نگرفتهاند و همچنان سالی یکی دو بار به خارج از کشور میروند. مهدیه در پاسخ به پرسش «اعتماد» میگوید: «شاید مردم، به ویژه کارمندان، بیشتر از گذشته، ناله کنند، ولی واقعیت این است که فشار چندانی در سالهای اخیر به این قشر نیامده، شاید تجملاتشان کمتر شده، مثلا روی سالاد شبشان، به جای روغن هسته انگور از روغن زیتون رودبار استفاده میکنند، ولی تجربه شخصی من میگوید حداقل در موضوع سفرهای خارجی، مردم، بیشتر به مسافرت میروند، این یعنی، رفاهشان بیشتر شده است.»مهدیه درباره تجربه شخصی خود از گرانیهای اخیر میگوید: «معمولا دو یا سه سفر خارج از کشور داریم. قبلا به سفرهای دورتر میرفتیم، ولی از زمانی که گرانیها شروع شده و نرخ دلار به نوسان افتاده، از مالزی آن طرفتر نرفتهام. بیشتر به امارات متحده میرویم و گاهی هم سفرهای زیارتی.»«رحیم»، ساکن زنجان و کارمند هم درباره سفر رفتن در سالهای اخیر میگوید: «سفر خارج از استانی خیلی کم داشتیم و الان هم کم داریم. ولی در سفرهای داخل استان زنجان، معمولا ماهی دو بار میرویم و برنامه مان تغییری نکرده.»او که سرپرست خانواه خود است، درباره کم کردن اقلام مصرفیشان بعد از برنامههای اخیر دولت در هدفمندسازی یارانهها میگوید: «از پوشاک کم کردیم.
فاصله خرید لباس برای خانمها در منزل، سه ماهی یک بار بوده و حالا شده هر شش یا هفت ماه، یک بار. شخصا نیاز چندانی به لباس ندارم و به سالی یک بار خرید پوشاک قانعم، ولی درباره اقلام خوراکی، تخممرغ را کم کردهایم. هر روز موقع صبحانه، تخممرغ استفاده میکردیم، ولی الان به هفتهیی دو بار تخممرغ خوردن قناعت کردهایم.»
«رحیم» درباره جایگزین کردن اقلام خوراکیای که کم کردهاند، میگوید: «بیشتر رو آوردهایم به مصرف لبنیات محلی. گوشت مرغ و ماهی و گوشت قرمز را کم کردهایم و از هفتهیی چهار وعده به یک وعده در هفته کاهش دادهایم، ولی لبنیات محلی را زیاد مصرف میکنیم.»
صرفه جویی بیشتر
برای عدهیی از شهرنشینان که در کلانشهرها زندگی میکنند، فشار گرانی اینقدر آرام نیامده و برود. «آرزو» در حاشیه کلانشهر کرج زندگی میکند و مربی مهد کودک است. او به همراه مادرش زندگی میکند و سرپرست خانوار محسوب میشود. آرزو در پاسخ به «اعتماد» درباره آب رفتن سفره زندگیشان میگوید: «گرانیها تاثیر بسیار زیادی روی زندگی ما داشته. یخچال ما همیشه از میوههای فصل پر بود، ولی یکی دو سال است میوه را دانهیی میخریم یا اصلا نمیخوریم. هر سال، مادرم، گیلاس و آلبالو میگرفت و مربا درست میکرد، امسال اصلا نتوانستهایم حتی برای خوردن، گیلاس بخریم.»
او درباره کاهش درآمدش میگوید: «مردم، کمتر توان گذاشتن بچههایشا ن را در مهد کودک دارند، به همین دلیل، درآمد ما هم کم شده و به نسبت گرانیها، مجبور شدهایم بیشتر حبوبات بخوریم. گوشت و مرغ را وقتی میخریم که میهمان داشته باشیم، یعنی ماهی یک بار.»
اینطور که او میگوید، زندگیاش، تقریبا مطابق با الگویی است که اطلاعات آماری اقتصادی کلان در کشور ارائه میکند. طبق گفته کارشناسان اقتصادی، در سال ٨۹، میزان کسری درآمد خانوادههای ایرانی به نسبت هزینههایشان، «اتفاق ویژه» توصیف شده بود. زیرا به فاصله پنج سال نسبت به سال ٨۴ که این کسری، تنها ٨۵/۰ درصد بود، با انفجار ناگهانی به ۴۵/۴ درصد رسید و رشد هزینهها نسبت به سال قبل از آن، (یعنی ٨٨) به ٣۴/۱۲ درصد رسید. یعنی سالانه هزینه هر خانوار ایرانی به طور متوسط، ۱٣ میلیون و ۴۵۴هزار تومان بود. ولی درآمد خانوارها، به طور متوسط تنها ٣۹/۱۰ درصد رشد داشت و سالانه بالغ بر ۱۲ میلیون و ٨٨۰ تومان درآمد ناخالص شد. به عبارت دیگر، خانوادهها، سالانه ۵۷٣ هزار تومان کسری را تجربه کردند.
این الگو در کلانشهرهای دیگر کشور نیز محسوس است. به طوری که در مشهد، «فرانک» یک زن سرپرست خانوار که در یک کارگاه صنعتی کار میکند نیز همین سخنان را عنوان میکند: «اجاره خانه در مشهد خیلی گران شده، برای همین مجبور شدیم به حاشیه شهر برویم و در بالای یک دفتر اداری، یک آپارتمان کوچک برای زندگی پیدا کنیم تا بتوانیم به جای کرایه خانه دادن، به خورد و خوراک برسیم.»او درباره کاهش قدرت خریدش نسبت به سالهای قبل میگوید: «گوشت اصلا نمیخریم. آن هم گوشت قرمز. ولی بعضی روزها که میهمان داریم و یا بچهها امتحان دارند، مرغ میخریم. البته در روزهای اخیر که مرغ گران شده، آن را هم دیگر نمیشود خرید. از لحاظ میوه هم، به جای خرید میوههایی مثل گیلاس مشهدی، بیشتر سبزیجات را جایگزین کردهایم. ماهی یک بار هم میوه میخریم.»
به گفته فرانک، در حال حاضر، درآمدش به دلیل اینکه کارگر است، کم نشده ولی اصلا با افزایش هزینهها متناسب نیست. او همچنین از کاهش مصرف لبنیات سخن میگوید: «ماست را دبهیی ٣ هزار تومان میدادند و از پارسال تا حالا، دو برابر شده، برای همین مجبور شدهایم مصرف ماست را کم کنیم. شیر هم نمیخوریم. چون گران است و اگر یک بطری یک لیتری بگیریم، به بچهها چیزی نمیرسد، از خیرش گذشتهایم.»او درباره خرید نان میگوید: «بیشتر نان میخوریم، ولی در هفتههای گذشته که نان هم گران شده، دورریزمان را کم کردهایم و دیگر نان از شب مانده را بیرون نمیریزیم. گاهی نان را خشک میکنیم و با غذاهای دیگر مثل آبدوغ و یا آبگوشت، ترید میکنیم.»
با وجود این سخنان، به نظر میرسد وضعیت روستانشینان، به مراتب از شهرنشینان بهتر است. چون برخی از آنها، حرفهای جالبی برای گفتن دارند.
قناعت میکنیم تا بگذرد
«علیاکبر» در یکی از روستاهای اطراف اصفهان زندگی میکند. شغل اصلیاش معلم است ولی کشاورزی هم دارد، به قول خودش، چند جریب رعیتی. خانمش نیز خانهدار است ولی گرانیهای اخیر باعث شده هنرهای دیگرش نیز شکوفا شود. علیاکبر در گفتوگو با «اعتماد» میگوید: «گرانیها باعث شده خانمم برود خیاطی یاد بگیرد و لباسهای بچهها را خودش میدوزد. برای همین در نوروز امسال، پولی بابت خرید لباس برای دو دخترم ندادیم.»او درباره فشار گرانی به سفره خانواده میگوید: «ما مصرف همهچیز را کم کردهایم. از لبنیات بگیر تا گوشت و میوه. شیر خام را از همسایهها کیلویی ٨۰۰ تومان میخریم. پارسال، کیلویی ۴۰۰ تا ۵۰۰ تومان میخریدیم. ولی با همین شیر، زنم همهچیز درست میکند از ماست گرفته تا سرشیر و دوغ و کشک.»
او درباره بیشترین مشکل معیشتی در خانواده میگوید: «ما قانعیم، مصرف را کم کردهایم. ولی بیشتر مشکل ما، بنزین و سوخت است. چاه آب ما هنوز گازوئیل میسوزاند و برای ماشینی که در اختیار دارم، باید بنزین تهیه کنم. سهمیه بنزین، فقط کفاف دو تا سه روز ما را میدهد.»
«قناعت» لفظ دیگری است که در کلام یک روستانشین دیگر میآید. «لیلا» خانمی سرپرست خانوار است که میگوید از مستمری شوهرش ارتزاق میکند. مرحوم شوهرش کارمند دولت بوده، تربیتبدنی. لیلا در شهر بن، از توابع استان چهارمحال و بختیاری زندگی میکند و در پاسخ به «اعتماد» میگوید: «مجبوریم قناعت کنیم. زندگی سخت شده. شیر و ماست و لبنیات گران شده، کم مصرف میکنیم. میشود به بچه پرتقال و گیلاس نداد، ولی مگر میشود گوشت و ماست نخورد؟ یاد گرفتهایم قناعت کنیم. برای همین مصرف را کم کردهایم. از هر خوراکی میخریم و میخوریم، ولی دیگر یخچال ما پر نیست. روزانه خرید میکنیم و وقتی نداشته باشیم، نمیخوریم.»
وقتی این سخن او در کنار حرفهای «نسرین» کارمند ساکن تهران مینشیند، سمفونی عجیبی را میسازد که انگار هر کسی در مواجهه با گرانیها، قصهیی برای خود دارد. نسرین میگوید: «دیگر نمیتوانم مانند سابق، خویشاوندان و دوستان را به میهمانی دعوت کنم و یا برویم بیرون غذا بخوریم. گرانیها باعث شده از همدیگر دورتر شویم. وقت بیشتری را برای کار بگذاریم و کمتر همدیگر را ببینیم.»«صبا» کارمند ساکن تهران نیز نظر مشابهی دارد. او میگوید: «من دیگر نمیتوانم مانند گذشته، لباس و کفش مارکدار بخرم. سالهای پیش، گاهی که فروشگاههای پوشاک مارکدار، حراج میکردند، پساندازم را میبردم و لباسها و کفشهایی را که دوست داشتم میخریدم، ولی این روزها، فقط باید مارک را از پشت ویترین ببینم و دستم به آن نمیرسد.»قصه گرانی و نگرانی، ماجرای همیشگی در ایران است. تا به امروز، هرگاه فشار و تنگدستی به باشندگان این فلات بلند رو میآورده، مردم این بیت از سعدی را در پیش چشم میآوردند تا کمتر مصرف کنند و لابد، معرفتشان افزون شود: «اندرون از طعام خالی دار، تا درو نور معرفت بینی».
|