سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

گسل های خطرناک جمهوری اسلامی ایران


علی حامدایمان


• گسل ملت - ملت، نه تنها ملت ها را در مقابل هم قرار می دهد بلکه با فراهم شدن شرایط لازم، زمینه ایجاد یک جنگ داخلی را هم فراهم می نماید. جنگ های داخلی که هیچ عایدی برای ملت های منطقه ندارد و سرانجامی جز ویرانی و خرابی به بار نمی آورد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۱۰ تير ۱٣۹۱ -  ٣۰ ژوئن ۲۰۱۲


در تمامی کشورهای منطقه خاور میانه گسل ها و گسست هایی وجود دارند که بیشتر از همه قدرت های جهانی، در مواقع لازم، بهترین و بیشترین بهره را از این گسست ها می برند. این در حالی است که خود این کشورهای منطقه نیز قربانی همین گسست هایی می گردند که در طول تاریخ و بنا به علل متفاوتی به وجود آمده اند و بسیاری از حکومت ها نیز شاید ناخواسته وارث آن باشند. خلاصه علت هر چه باشد، نگرش و منافع سیاست های جهانی در منطقه مبنی بر ایجاد گسل و یا بهره برداری از گسست ها می باشد. گسل در بین دولت، دولت - گسل در بین دولت- ملت- و گسل در بین ملت- ملت.
گرچه نمی توان ایجاد این گسل ها را به تمامی بر عهده سیاست ها و قدرت های جهانی نهاد چرا که شرایط داخلی کشورها (سیاسی، اجتماعی، تاریخی و فرهنگی) به همراه نوع حکومت ها و نگرش آنها در بوجود آمدن این گسل ها نقش عمده ای دارند ولی علت هر چه باشد، این امر موجب تسهیل سیاست های جهانی می گردد. چنانچه با بوجود آمدن یک خلا سیاسی، این گسل ها به داد این سیاست های جهانی می رسند و یا همین سیاست ها به همراه تنش گسل ها خلاهای سیاسی را در مناطق مورد نطر بوجود می آورند.
البته علاوه بر سه گسل فوق الذکر، گسل دیگری نیز وجود دارد که تحت عنوان گسل درون حاکمیت و حکومت نامیده می شود که وجود آن، وضعیت را برای حکومت های کشورهای مزبور دشوارتر می نمایاند. یعنی در این گسست نیروهای خود حکومت نیز دچار گسست می گردند و نیروهای درون حکومتی بر علیه یکدیگر موضع گیری می نمایند و گاه به تخریب رقیب در جهت حذف آن می پردازند.
ما در این مقال تنها به صورت گذرا و خلاصه به بحث در باره سه گسل مزبور خواهیم پرداخت و کالبد شکافی کامل در این موارد را به بحثی دیگر وامی نهیم. و همچنین در این بحث نیز از گسل درون حکومتی گذر خواهیم نمود چرا که در روند این بحث قرار نمی گیرد.

- گسل دولت- دولت
امروزه این خطوط گسل در بین اکثر کشورهای منطقه و در دولت ایران نیز به خوبی قابل لمس و مشاهده می باشد. امروزه حکومت ایران متاسفانه با این گسل عمده دست بر گریبان می باشد، گسلی که باعث تنش های بیشتری با کشورهای مورد نظر می گردد. اگر از گسل های جمهوری اسلامی ایران با برخی از کشورهای قدرتمند دنیا بگذریم، گسل دولت ایران با برخی از دولت های منطقه و حتی برخی از کشورهای همسایه از جمله این گسل هاست و همین گسل هاست که باعث روابط پرتنش ایران با برخی از کشورهای منطقه و همسایه می گردد. روابط پرتنش ایران با عربستان، قطر و برخی از کشورهای خلیج فارس و همچنین روابط تیره و تار با ترکیه و یا جمهوری آذربایجان، که دارای بیشترین مشترکات زبانی، فرهنگی و مذهبی می باشد، همگی در اثر کارکردهای نامطلوب این گسل ها می باشد که سیاست های حکومتی این کشورها را به سوی حرکت واگرایی هدایت می نماید. حرکت واگرایی که گاه دولت ها و ملت های این کشورها را در تقابل هم قرار می دهد و بیشترین و بزرگترین مشترکات را فدای کوچکترین اختلافات می کند.
وجود این گسست ها و گسل ها در بین دولت ها موجب قطبی شدن روابط دولت- دولت می گردد. آنچه که مانع از گسترش و کریدور سازی این گسل ها در بین روابط دولت- دولت می گردد منوط به بازسازی، بازتعریف و بازتولید این روابط است که همگی از راه کاستن این گسست ها و گسل ها امکان پذیر می باشد. کاستن از این گسست امری لازم و ضروری است چرا که باید بدانیم در عصر جهانی ‌شدن فشارهای جانبی منطقه‌ای و بین‌المللی شرایط بازی و اقدام برای کشورها و دولت های منطقه را پیچیده کرده است. احتمال بسط و آشکارشدن گسل‌های این چنینی علاوه بر اینکه بر روابط سالم کشورهای دوست تاثیر منفی می گذارد و از این طریق آزردگی روابط ملت ها را نیز سبب می گردد، همچنین می‌تواند در حد بالایی مورد بهره‌برداری بازیگران خارجی قرار گیرد و بر وخامت اوضاع بیفزاید چرا که بیش از پیش دولت های همسایه را در تقابل با هم قرار می دهد.
بایستی تمامی دولت های منطقه و از جمله ایران تلاش خود را معطوف به این امر سازند که خود را از دام چنین گسل هایی برهانند. برای این امر بایستی خود دولت ها با سیاست گذاری کلان و با نگاه استراتژیکی واقع گرایانه، در یک بستر آرام و بدون تنش، در صدد رفع آن باشند چرا که هیچ عایدی برای طرفین نخواهد داشت و دولت ها نبایستی سیاست ها و نگاه کلان خود را مبتنی بر این گسست ها نمایند.

- گسل دولت- ملت
هشت سال دوران اصلاح طلبی در ایران چالشی بود که رابطه دولت - ملت را حساس‌تر و فعال‌تر نمود و گسست ها و گسل های بالفعل و بالقوه آنها را نیز بیشتر در خور توجه و تامل نمود. همین امر سبب گردید که شکاف ها در درون دولت و ملت نیز آزمون پذیر گردند. البته ناگفته نماند که این گسل در جریان جنبش سبز به طور فزاینده ای سر باز کرد و موجب آزار حاکمیت گردید. (جنبشی که خود به خاطر وجود گسست ملت- ملت نتوانست همراهی سایر ملیت های ایرانی را به همراه داشته باشد و به نتایج مورد مطلوب خود دست یابد) و یا حرکات و جنبش های فرقه ای و تحرکات گروه های مختلف ملی- قومی، که همگی در مقابل حاکمیت مفهوم و توجیح می یابند، از نمونه های بارز گسست دولت- ملت است که در طول سالیان سال وجود داشته اند و در صورت فراهم شدن شرایط سیاسی سر باز می کنند.
وجود این گسل دولت- ملت در طول تاریخ سیاسی یکصد ساله ایران باعث شده است که بیشتر از همه گروه های ملی- قومی از متن سیاسی جامعه به حاشیه رانده شوند و حقوق اساسی آنها به طور شایسته ای رعایت نگردد. در نتیجه کارکرد این عوامل، این گروه ها از متن تصمیم گیری های اساسی مربوط به زندگی خود به حاشیه رانده گردیده اند. ناگفته نماند که پس از انقلاب اسلامی نیز نه تنها گام های لازم و اساسی برای کاستن از عمق این گسل برداشته نشده است، بلکه زمینه های لازم برای برون رفت از این گسل نیز مهیا نگردیده است.
البته ناگفته پیداست که اگر این گسل ترمیم نگردد نتایج فاجعه باری را می تواند برای آینده جامعه سیاسی ایران رقم زند. شرط لازم برای بازسازی این گسل و پرهیز از تقابل دو قطب شگرف دولت- ملت، مستلزم وجود افراد، ابزار، نهادها و تشکل های واسطی است که این دو را به خوبی به هم وصل کنند و مانع از دور و نزدیک شدن بیش از حد آنها به یکدیگر شوند. البته این امر بیشتر از همه به نگاه خود حاکمیت نیز بازمی گردد، نگاهی که خواهان کاستن از تنش این گسل باشد. و این آن چیزی است که متاسفانه در فضای کنونی سیاسی داخل ایران قابل رصد و مشاهده نیست.
در مورد نیروها و جریانات ملی- قومی و یا هویتی نیز باید گفت که دیگر امروزه زمان خواسته های شبه هویتی گذشته است و باید مطالبات کاملا جدی و عمیق هویت خواهانه از طریق حاکمیت تحقق پیدا کند تا زمینه های ترمیم این گسل و امکان کاستن از فعالیت شدید آن فراهم باشد. کاستن از این گسست برای رسیدن به سطحی که تنش آن قابل برگشت پذیر نباشد، لازم و ضروری می نمایاند.

- گسل ملت- ملت
سومین گسست خطرناک کشورهای منطقه و از جمله ایران گسست ملت- ملت است که بهترین و بیشترین زمینه را برای کریدورسازی گسل های دیگر در اختیار سیاست های جهانی قرار می دهد تا آنها در مواقع لازم، با تکیه بر این گسل بتوانند گسل های دیگر را نیز فعال نموده و به همراه فعال شدن آن گسل ها به خواسته های جهانی خود برسند، خواسته هایی که گاه در تحت عناوین دموکراسی طلبانه نمود پیدا می کند و می تواند ریشه های نحیف دموکراسی خواهی حقیقی را در این کشورها از بین ببرد. گرچه این سیاست ها گاه به داد مردم منطقه می رسد و آنان را از دست حکومت های مطلقه می رهاند، ولی در بیشتر اوقات این سیاست های جهانی در نهایت می توانند زمینه ساز ایجاد یک دموکراسی برگشت پذیر را به همراه آورد که ممکن است همین دموکراسی در آینده نزدیک خود بدتر از دیکتاتوری عمل نماید چرا که زمینه های ایجاد یک دموکراسی واقعی در این کشورها ایجاد نگردیده است و بسترسازیهای لازم فراهم نشده است. نهادهای مدنی، مطبوعات مستقل، احزاب واقعی، قوای حکومتی مستقل، اپوزیسیون واقعی و مستقل خارج از حکومت، طبقه متوسط مستقل و... از جمله کارکردهایی هستند که برای ایجاد یک دموکراسی حقیقی لازم است ایجاد گردند، چیزی که به نظر نمی رسد در اکثر کشورهای منطقه بتواند روند منطقی و تاریخی خود را طی نماید و به نتایج مطلوب برسد.
طبیعی است که کارکرد چنین گسلی می تواند زمینه واگرایی ملت ها را از همدیگر فراهم نماید. آنچه که امروزه در کشورهای منطقه شاهد آن هستیم نمودهای بارزی از کارکرد چنین گسلی می باشد. این گسل نه تنها ملت ها را در مقابل هم قرار می دهد بلکه با فراهم شدن شرایط لازم، زمینه ایجاد یک جنگ داخلی را هم فراهم می نماید. جنگ های داخلی که هیچ عایدی برای ملت های منطقه ندارد و سرانجامی جز ویرانی و خرابی و ایجاد یک دموکراسی نیم بند و برگشت پذیر برای مردم منطقه به ارمغان نمی آورد.
در ایران نیز این گسل بیش از همه و بیشتر از همه سر باز کرده و موجب آزار گردیده است. گسل و گسست بین فارس، ترک، کرد، عرب و... و یا گسل های فرقه ای و مذهبی، متاسفانه همگی شرایط نامناسب و نامساعد سیاسی را برای کشور بوجود می آورند. در یک نگاه خوشبینانه، شاید که این گسل به خودی خود نتواند باعث ایجاد زلزله سیاسی گردد، ولی بدون تردید با بوجود آمدن کوچکترین خلا سیاسی داخلی و خارجی و یا برداشته شدن فشار، این گسل ها فعال شده و ویرانی های جبران ناپذیری را سبب می گردند. آنچه که امروزه در کشورهای عربی شاهد آن هستیم همه و همه در نتیجه ایجاد این گسل ها و گسست ها در طول زمان و عدم اهمیت انگاشتن آنها از طرف حکومت ها می باشد.
گرچه این نوع گسل شاید بتواند به تنهایی باعث تغییرات سیاسی گردد و به همین خاطر مورد مطلوب مردم باشد، ولی عملکرد این گسست بدون تردید ویرانی جبران ناپذیری را برای کشورها بوجود می آورد که تا چندین دهه این کشورها نمی توانند به بازسازی خود بپردازند، چرا که بروز جنگ های داخلی (البته به همراه عوامل تاثیر گذار دیگر داخلی و بین المللی) همگی ناشی از کارکرد این گسل می باشد. این همه خرابی ناشی از کارکرد این گسل، علاوه بر عقب ماندگی این کشورها، زمینه وابستگی آنها را نیز به قدرت های جهانی بیشتر از پیش فراهم می نماید. پیشروی سریع قدرت های دنیا به همراه عقب ماندگی فاجعه بار کشورهایی که دچار این گسل ها و جنگ های داخلی گردیده است، طبیعی است که می تواند چشم انداز وحشتناکی را برای این کشورها ترسیم نماید، چشم اندازی که می تواند زنگ خطری برای همه ملت ها و دولت ها باشد تا شاید همگی به سهم و زعم خود در بهبود این گسل ها بکوشند.
اگر بخواهیم این گسل ملت- ملت را در مورد منطقه آذربایجان ایران و یا در مقیاسی وسیع تر در مورد ترک های داخل ایران بررسی نماییم شاهد نتایج فاجعه باری می گردیم. اگر سیاست های تبعیض آمیز در طول یکصد سال اخیر باعث تشدید گسل ترک- فارس شده است، فجایع تاریخی و گذشته تلخ تاریخی ترک- کرد نیز چنان گسلی در بین این دو ملت بوجود آورده است که هر گونه چشم اندازی را برای بازسازی آن ناممکن می نمایاند. یعنی اگر به فرض این که، به زعم برخی ها، از طرف حکومت مرکزی این سیاست های تبعیض آمیز در مورد جریان های هویت خواهی حل شود و گام های اساسی و لازم از سوی حاکمیت برای دیده شدن آنها برداشته گردد ممکن است که باعث ذوب شدن یخ های ترک- فارس گردد ولی متاسفانه هیچ چشم اندازی برای بازسازی روابط ترک- کرد وجود ندارد. گذشته تلخ تاریخی میان دو ملت، آن چنان به کمک عمیق تر ساختن این گسست آمده است که هر گونه روزنه ای را برای بازسازی این گسل مسدود می گرداند. گذشته تلخ تاریخی به همراه برخی از سیاست های نابجای امروزی، و با تحریک احساسات کور عوامانه مردم، چنان فضای مه آلود سیاسی را بوجود آورده است که از همه روشنفکران یارای مخالفت با این امر را باز ستانده است. کاستن از این گسل ترک- کرد آن چنان خطرناک جلوه می کند که حتی هیچ فعال سیاسی و مدنی نیز توان شکستن این تابو را ندارد چرا که کسی جرات مخالفت با این فضای سنگین را ندارد.
کمتر کسی است که نداند بازسازی این گسل چه هزینه سنگینی را در بر دارد چرا که ممکن است که باعث نابودی حیثیت سیاسی فردی و یا جریان سیاسی گردد که سال ها در این راه صادقانه کوشیده است. و البته شاید کمتر کسی بداند که عمیق تر شدن این گسل ترک- کرد تا چه حدی می تواند هر دو سرنوشت هر دو ملت را به قعر نابودی بکشاند.
واقعا آیا لازم است که به بازسازی این گسل اندیشید و یا هیچ ضرورت و یا هیچ چشم انداز مطلوبی برای این بازسازی وجود ندارد؟ این سوالی است که بایستی بیش از همه فعالان و روشنفکران ترک- کرد به جواب آن بیندیشند، قبل از این که تمامی فرصت ها از دست رفته باشد و دیگر مجالی برای پاسخ به این سوال نمانده باشد. 


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست