وز نو آدمی
مرضیه شاه بزاز
•
سر بر شانهی یکدگر در باد
بنیاد ما سست بود
و توفان میآمد
و ما از بنیاد میلرزیدیم
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۱۰ تير ۱٣۹۱ -
٣۰ ژوئن ۲۰۱۲
سر بر شانهی یکدگر در باد
بنیاد ما سست بود
و توفان میآمد
و ما از بنیاد میلرزیدیم
جامهی ابریشممان را
باد رشته رشته کرد
ارمغان پدرم را
برای شب نشینی نسیم و بهار
باد چه آسان پاره کرد
تار و پودش از کرمهای صد ساله، در پیله پوسیده
و تودههای تیرهی آسمانی
با چنگال نامریی بر زمین فرود آمدند
سر در پی ما
ما برهنه
دویدیم و دویدیم
تا جاده از رفتن باز ایستاد
باید به دریا میزدیم
یا که به بیراهه و بن بست!
آه . . .
اگر به دریا میزدیم
تنها کفی بر ساحل میماند
ما فرزندان نسیم و بهار،
ترفندی اینچنین نیآموخته بودیم
و تودههای سیاه ما را به زهدان فرو کشیدند
تاریک و نمور
شناور، بازوان لَخت بزیر سر،
پلکها بر هم
صدای شفاف جهان،
همهمهای گنگ در گوش ما
فراموشی
توفان بود
و بر انگشتانمان شیار خون جاری
ما از بنیاد میلرزیدیم
و انبوه نوزادان قربانی
که هرگز بالغ نشدند
خام، تلمبار!
باد جامه ها را پاره کرده بود
سر بر شانهی یکدگر،
در کورهی نفسهاشان آتشی نهفته
بر قامت بلند خود
برش میدهند دیبایی را
ارمغان ژرفای زمین، دلِ دریا
آینه کاری الماس، رشتهای مروارید
قیچی و دستهای من و تو در کار
تا که توفانها ز خشم و ترس بگریزنند
آه بورخس!
اینجا
هوا همیشه توفانی است.
یوفالا، پناهگاه وحش ۲۰۱۲/۶/۲۴
www.divanpress.com
|