نقدی بر بیانیه ی دانشجویان و دانش آموختگان لیبرال - سجاد مومنی
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۱۵ تير ۱٣۹۱ -
۵ ژوئيه ۲۰۱۲
این نوشتار نقدی است به بیانیه اخیر انجمن دانشجویان و دانش آموختگان لیبرال دانشگاه های ایران که متن کامل بیانیه در لینک زیر موجود است؛
bamdadkhabar.com
بتازگی انجمن دانشجویان و دانش آموختگان لیبرال دانشگاه های ایران پیرامون رفتارهای اخیر با اتباع افغان بیانیه ای صادر کرده است که در اصل نه تنها هدفش کاوش علل چنین برخوردهایی و محکومیت قاطع آن نیست بلکه هدفش محکوم کردن موضع گیری جریانات مارکسیستی پیرامون این موضوع است. ما نیز بر آن شدیم تا در طی این یادداشت به تحلیل این جریان مسموم فکری تحت نام انجمن دانشجویان و دانش آموختگان لیبرال دانشگاه های ایران بپردازیم. بدیهی است که این نقد نه بر علیه این انجمن چند نفره بلکه بر علیه جریان منحط لیبرالیسم است.
بگذارید قسمت به قسمت پیش رویم؛ در قسمتی از این بیانیه بطور گسترده بر روی اشتراکات زبانی و فرهنگی مردم ایران با افغانستان اشاره شده است، چنانکه گویی چنین اشتراکاتی می بایستی برای اعلام برائت از چنین حرکتی اصل گرفته شوند. حال سوال اینجاست که زمانی که انسانیت و بشر دوستی خود طرد کننده مطلق چنین حرکاتی است چرا باید به جای آن اشتراکات زبانی را مطرح کنیم؟ آیا بالفرض اگر جای افغان های دری زبان، تعدادی مهاجر پاکستانی، تاتار، سرخپوست و یا... بود، آیا آنموقع در اصل قضیه تغییری ولو اندک پیش می آمد؟ آیا آنموقع دانش آموختگان لیبرال ایرانی از محکوم کردن چنین حرکتی خودداری می کردند؟
سپس اینان مبحث تاریخ را پیش می کشند و می گویند که ایرانیان از دیرباز اهل بدرفتاری با اقلیت ها و... نبوده اند و اگر هم موردی بوده استثناء بوده.
در عالم واقعیت و علم حقیقی استثناء وجود ندارد، بلکه استثناء تنها عبارتی نارس در زبان برای بیان حالات کمیاب است. اگر واقع بینانه بخواهیم بنگریم، هر استثنائی نیز بمانند حالت های دیگر عوامل مشخص اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و... دارد.
اگر فرض کنیم ایرانیان در طول تاریخ تنها یک بار مرتکب چنین کاری شده باشند، باز هم صورت مسئله تغییر آنچنانی نمی کند، بلکه عواملی موجود بوده که باعث چنین عملی شده است همانند همان عواملی که در کشور دیگری که چنین اتفاقی مکررا اتفاق می افتد، باعث چنین حرکاتی می شود.
در واقع اگر در یک کشور چنین مسائلی بندرت اتفاق بیافتد آن را باید نه در عوامل بلکه در شرایط جستجو کرد. البته واضح است که استثناء فرض کردن چنین حرکاتی در جامعه ایران گزافه گویی بیش نیست، ما بارها شاهد چنین مسائلی بوده ایم.
نگاهی اینچنین ساده انگارانه به چنین موردی تنها از دست عده ای لیبرال برمی آید، چنین مسائلی نیازمند تحلیل دقیق جامعه می باشد، فاشیست را می توان سهل انگارانه در موجودیت یک حزب و یک دولت خلاصه کرد و روابطش با بنیان های جامعه سرمایه داری و گستردگی آن را از نظر دور داشت که نتیجه اش این می شود که بگوییم: حکومت فعلی ایران مانند کوهنوردی دیر رسیده که نتوانسته قلهها را فتح کند، در حال فتح تمامی گودالها و چالههای سیاه و کثیف است."
بله این است اوج تحلیل دانش آموختگان لیبرال دانشگاه های ایران از یک حرکت فاشیستی.
بواقع نقش دولت در این ماجرا چقدر است؟ دولت ایران در این اتفاقات اخیر بیشتر نقش یک همراه کننده را داشته است، پتانسیل اصلی چنین برخوردهای در میان بسیاری از شهروندان و اقشار کشور ایران جای گرفته است. دانش آموختگان لیبرال نه تنها می خواهند نقش بخشی از مردم کشور ایران را در این اتفاق هولناک انکار کنند بلکه می خواهند حتی ناسیونالیسم ایرانی را نیز از چنین شرمساری معاف کنند و از عبارت پرطمطراق ملی گرایی مسالمت جوی ایرانی، ملی گرایی را بی ارتباط با چنین حرکاتی نشان می دهند. در واقع جوهره ناسیونالیسم تضاد منافع بورژوازی ملت هاست، مگر می شود ناسیونالیسمی که برای تضاد منافع دو کشور بوجود آمده است در نهایت پتانسیل برخورد خصمانه بین دو ملت را نداشته باشد؟
زمانی که بشریت می تواند یکی باشد و یگانه بیاندیشه، چرا می بایستی منافع بشر را از یکدیگر تفکیک و سپس بدنبال مسالمت جویی افتاد؟ مسالمت جویی که نه تنها با ناسیونالیست چه از نوع ایرانی و چه از نوع خارجی اش در تضاد است.
در بخش دیگری از بیانیه آمده است که "چنین رفتارها و اظهارنظرهای نفرت برانگیزی میتواند میان دو ملت که از لحاظ فرهنگی و زبانی، بیشترین اشتراکات را با یکدیگر دارند، فاصلهای بیندازد که به سود هیچکدام از دو کشور نیست."
بواقع پیش کشیدن سود و سودجویی در چنین مسئله ای چه محلی از اعراب می تواند داشته باشد؟
آیا روابط برادرانه انسان ها نیز باید تحت الشعاع سود قرار بگیرد؟
بعنوان مثال اگر به آتش کشیدن سرپناه مردم افغان در ایران به سود کشور ایران تمام شود، دانش آموختگان لیبرال آن را توجیه خواهند کرد؟
قبلا نیز این انجمن و نهادهای مشابه پیرامون مسئله فلسطین گفته بودند که حمایت از مردم فلسطین به سود مردم ایران و در راستای منافع ایران نیست.
وقتی من چنین عبارتی را در چنین بیانیه ای می خواندم، گمان کردم می بایستی چنین نظراتی، تراوشات ذهن یک بانکدار و یا بازاری باشد نه یک دانشجو! و اگر چنین نیست، بواقع کدام اندیشه مخرب است که سطح تفکر یک دانشجوی تحصیلکرده را تا سر حد یک بازاری مکتبی تنزل می دهد؟
در پایان نیز اصل درد و دل این انجمن بیان شده است، چپ ستیزی و مارکسیست ستیزی. آنها با لعن و نفرین جریانات چپگرا آنها را متهم به تلاش برای ماهی گرفتن از آب گل آلود می کنند. بله این کاملا درست است که مارکسیست ها برخلاف لیبرال ها با عزمی راسخ در برابر چنین حرکات فاشیستی ایستادگی می کنند، مارکسیست ها نه تحت الشعاع در نظر گرفتن سود کشورها و نه اشتراکات قومی و قبیله ای، بلکه با اصل قرار دادن انترناسیونالیست، یکی بودن تمام اقوام و انساندوستی اقدام به محکومیت چنین حرکاتی کرده اند. آیا گناه کبیره ما مارکسیست ها محکومیت قاطع چنین حرکاتی است؟ اگر چنین است بقول مارکس درست است ما به چنین جنایتی اعتراف می کنیم. آیا رسوایی ما مارکسیست ها گرایش جهان وطنی است؟ اگر چنین است پس خوشحال می شویم تا بقول شما بوسیله آن کوس رسوایی خود را بلندتر بزنیم.
|