معرفی "کتابِ کتابهای ممنوعه"۱
DAS BUCH DER VERBOTENEN BÜCHER
علی صیامی
•
کتاب " "کتابِ کتابهای ممنوعه"از "ورنر فولد" از یک سو به فرهنگِ چرایی و چگونگی سانسور و سوزاندن کتاب توسط راویان اخلاق سیاسی، مذهبی یا عرفی و حتا مردم، چه عامی و چه خواص میپردازد، و از سوی دیگر به مبارزهی فکر و اندیشه با همین فرهنگِ حذفی. فولد در این کتاب به اعماق تاریخ از دوران باستان تا دوران امروزی سرکشیده و صحنههایی از به دارکشیدن، سوزاندن، پاره کردن و تحقیر کتاب درتاریخ بشری را پیش روی خواننده قرارداده است.
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۲۵ تير ۱٣۹۱ -
۱۵ ژوئيه ۲۰۱۲
کتاب " "کتابِ کتابهای ممنوعه"از "ورنر فولد" از یک سو به فرهنگِ چرایی و چگونگی سانسور و سوزاندن کتاب توسط راویان اخلاق سیاسی، مذهبی یا عرفی و حتا مردم، چه عامی و چه خواص میپردازد، و از سوی دیگر به مبارزهی فکر و اندیشه با همین فرهنگِ حذفی. فولد در این کتاب به اعماق تاریخ از دوران باستان تا دوران امروزی سرکشیده و صحنههایی از به دارکشیدن، سوزاندن، پاره کردن و تحقیر کتاب درتاریخ بشری را پیش روی خواننده قرارداده است.
اینطور به نظرم میرسد که کتاب به نویسنده و خوانندههایش محدود نمیشود. یک کتاب، مکان زندگی تعدادی از انسانها و شرح چگونگی و نوع زندگی آنهاست. خواه این کتاب قرآن، تورات و یا انجیل باشد، خواه رمان آیات شیطانی باشد، و خواه کتاب فلسفی و یا علمی باشد.
برخورد حذفی با کتاب شکلهای مختلفی دارد. سانسور، ممنوعیت نشر یا پخش و یا جمعآوری، محبوس کردن در کتابخانههای مخصوص و سوزاندن.شاید بتوان سانسورکتاب را؛ بریدن اعضای بدن آدمها، ممنوعیت نشر کتاب را؛ از بین بردن نوزاد، بستهبودنِ درب کتابخانههای مخصوص را به تبعید آدمها به جزیرهای متروک و یا انداختنشان به سیاهچالی که کسی به آن سر نزند، تصورکرد. آیا سوزاندن کتاب دستِ کمی از کورههای آدمسوزی دارد؟
اینها روی زشتِ برخورد حذفی با کتاب است. فولد به روی دیگرش: مشهورشدن نویسنده و پرفروش شدن کتاب هم پرداخته است. مینویسد: فتوای قتل سلمان رشدی از سوی خمینی به خاطر رمان "آیههای شیطانی"، سلمان رشدی را یک شبه از نویسندهای کممشهور به نویسندهای با شهرت جهانی، و تیراژ معمولی کتابهایش را به پرفروشترین، ارتقا داد.
بیش از همه، دو چیزدر این کتاب آن را برایم از سایر کتابهایی که در این زمینه خواندهام متمایز میکند:
• شرح تاریخِ زندگی پردرد و رنج و شادیِ کتاب با زبانی شِبهِ داستانی.
• نگاهِ آگاهانهی فولد به مکانیسم استفاده و یا سواستفادهی خودآگاه و یا ناخودآگاهِ ۱- نویسنده از ممنوعیت و یا به ممنوعیت رساندن کتاب برای رسیدن به شهرت بیشتر، ۲- ناشر برای فروش بیشتر کتاب
***
ورنر فولد
از ویکیپدیا: ورنر فولد، سنجشگر ادبی و نویسندهی آلمانی، در سال ۱۹۴۷ در هایدلبرگِ آلمان به دنیا آمد. ادبیات و تاریخ هنر را در دانشگاه خواند و سالها به عنوان منتقد ادبی با نشریات و روزنامهها آلمانی، از جمله "فرانکفورتر آلگماینه تسایتونگ FAZ" و "دی تسایت Die Zeit " همکاری می کرده. در مجموع ۱۱ کتاب تالیف، کتاب
Under the sign of Saturn از سوزان سونتاگ را ترجمه کرده و با همکاری دیگران ۷ کتاب نشرداه است.
***
بر پایهی چگونگی برخورد حذفی با کتاب، این کتاب در دوازده بخشِ موضوعی بخشبندی شده.
بخش سوم و پنجم کتاب عنوانِ "آتش و شعله" را دارند. در ابتدای بخش سوم، فولد دست به روی یکی از شوخیهای تلخ تاریخ داستاننویسی می گذارد. داستان دردناک و طنزآمیز کتابسوزان در "دون کیشوت" اولین رمان دنیا. ایدهی داغِ خواهرزادهی دون کیشوت و وارثِ داراییاش( اسپلاندیان Espelandian) ،که عامل اصلیِ خویش-شوالیه-پنداریِ دون کیشوت را مطالعهی کتابهای قهرمانیها و جانفشانیهای شوالیهگری میداند، مورد پذیرش کشیش محل قرار میگیرد. پس کشیش به کمک آرایشگر (نیکلاس) و مباشر خانگی، کتابخانهی دون کیشوت را از کتابخانه به حیاط منتقل و کُپه میکنند، برای سوزاندن.
در همین بخش، فولد نه تنها با توسل به رمانِ "نام گل سرخ" از امبرتو اکو Umberto Eco به شرح داستان چگونگی پدیداری کتابخانههای دور از دسترس و مخفیشده میپردازد، بلکه حتا به آتش کشیدن کتابخانهی اسکندریه توسط اعراب در قرن سیزدهم میلادی(هفتم هجری) را یکی از بزرگترین دروغهای تاریخی معرفی می کند.
خلاصهی این داستان به نقل از متن کتاب: تاریخنویسی به نام "عبدالفراد Abdulfarad" که در قرن سیزدهم از اسلام به مسیحیت میگِرَوَد، در همسویی با دستور سوزاندن کتابهای فیلسوفان یونانی توسط کلیسا، برای بدنامی مسلمین و نشان دادن بدویت آنان، این داستان را جعل میکند تا کتابهای "ابن رشد" مسلمان هم، که بر پایهی آموزههای ارسطو تنظیم شدهاند، سوزانده شوند. فولد مینویسد؛ که در قرن نوزدهم، "لئوپارد فون رانکه Leopard von Ranke" با استناد به شواهد تاریخی این داستان را دروغی تاریخی معرفی کرده است.
در بخش پنجم کتاب میتوان داستان مشروح کتابسوزانِ سیستماتیک در دهم ماه مه ۱۹٣٣ توسط نازیهای آلمان، و همچنین چگونگی دهشتبارِ سانسور کتاب و دستگیری نویسندگان با عنوان دفاع از آزادی و مبارزه با کمونیسم در آمریکارا در دوران مک کارتی خواند.
فولد، میل به سوزاندن تولیدات کتبی را منحصر در دشمنان کتاب نمیداند. او حتا به میل فرانتس کافکا به سوزاندن آثارش پس از مرگ هم اشاره میکند.
بخش ششم، شرح داستانِ بلاهایی است که اعتقادات مذهبی و ایدئولوژیهای سیاسی بر سر کتاب آورده و میآورند.
زیباترینها، شاید شرح داستان چگونگی پیدایش، رشد و گسترش دو رمان در غرب باشد: رمان " رنجهای ورتر جوان" از گوته و رمان "لولیتا" از نابوکف، در بخش هفتم.
رابطهی دیکتاتوری و اخلاق آنتیاروتیسم را می توان در بخش نهم دید: داستان ادبیات اروتیکی در فرانسه و داستان سدنوشت ژرژ باتای، سیاست سانسور در دوران اشغال فرانسه توسط نازیها(۱۹۴۵-۱۹۴۰ )، سیاست فرهنگیِ موسولینی در ایتالیا، تابوها در دوران فرانکو در اسپانیا و قصهی زندگی فدریکو گارسیا لورکا و کتابهایش، انواع برخورد حذفی با کتاب در اتریشِ قرن نوزدهم، سانسور در دوران تزاری؛ داستایوفسکی و پوشکین، سانسور در شوروی؛ بولگاکف، پاسترناک و سولژنیتسین، بایکوت غیررسمی آثار ایلیا اِهرنبرگ Ilja Ehrenberg در جمهوری فدرال آلمان.
فولد در بخش دهم کتابش با عنوان "دروغ و کلاهبرداری" آثار ادبی تولیدشده درجمهوری دموکراتیک آلمان( DDR) و نویسندگان آن را برمیرسد. به گمان من، این بخش یکی از جذابترین و آموزندهترینها در این کتاب برای خوانندگان و بویژه خوانندهی فارسیزبان(ایرانی) است.
فولد پس از بررسی کوتاهِ آثار ادبی تولید شده در آلمان شرقی-سوسیالیستی، با تذکرِ همسویی اکثر نویسندگان با ایدئولوژی حاکم(چه آرمانی و چه سازمانی) و حتا همکاری معروفترین آنها، کریستا وولف Christa Wolf با سازمان امنیت(Stasi)، با نگاهی به چگونگی زیستن نویسندگان در جامعهای توتالیتر، به نتیجهای تلویحی میرسد: » زیستن نویسنده در محیطی توتالیتر، خواه ناخواه موجبِ کاستیهایی در خلاقیت، ادبیت و استتیک در آثارشان میشود.«
چشمان تیزبین فولد، در بخش یازدهم کتابش، کلکها، زیرآبیزدنها، سواستفاده از اخلاق عرفی و یا اعتقادات مذهبی مردم توسط سانسورچیان در کشورهای دموگراتیک اروپایی را با تمسک به قانون از نظر دور نداشته است. به مثل فولد، متوسل شدنِ سانسورچیان مدرنِ قانونمدار به قانون" دفاع از نوجوانان و جوانان" را یکی از راههای موثر برای سانسور و یا جمعآوری کتاب از بازار، با ذکر نمونههای کافی، به خواننده معرفی میکند.
آخرین بخش کتاب، عنوان تاملبرانگیزی دارد: .Rückblick nach vorn در زبان آلمانی blick یعنی نگاه، Rück یعنی پشت، عقب، گذشته. اما این واژهی ترکیبی Rückblick ، در عین حال که معنای نگاهی به پشت یا نگاهی به گذشته را در خود دارد، به معنای بررسی هم هست. Nach به معنای سمتوسو است. Vorn به معنای پیشِ رو، آینده است.
در این بخش فولد با امید به پیروزی نسبی اما نهایی آزادی بر سانسور درجنگ موش و گربهای، میکوشد تا به تعریف نوینی از آزادی و سانسور در دنیای اینترنتی برسد.
علی صیامی/هامبورگ/ ژوئن ۲۰۱۲
۱- Werner Fuld, Das Buch der verbotenen Bücher(Universalgeschichte des Verfolgten und Verfemtenvon der Antike bis heute)/Verlag Galiani Berlin/٣۶٨ Seiten
۲- به گمان من، این "هیپوتز" برای رسیدن به یک "تز" نیاز به بررسی بیشتری در آثار ادبی و نوع زندگی نویسندگانش دارد. البته شاید بتوان با توسل به اصلِ تاثیر متقابل پدیدهها در و بر هم (Wechselwirkung in- und aufeinander) روی این هیپوتز کارکرد. به طورِ تلویحی، با خواندن رمانهای تولیدی کشورهای سوسیالیستی-توتالیتریِ سابق چنین کاستیهایی را در مقایسه با تولیدات ادبی جهانی، این کاستیها را حس کرده ام. بزرگترین عاملهایی که مرا به این حس میرساند: نالهکردنهای گاه پنهانوظریف و گاه رُک(بگوئیم مظلوم نمایی)، عدم بیطرفی راوی در روایت داستان و شخصیتپردازی، دفاع تجریدی از آزادی و نشکافتن مفهوم آزادی(لیبرالیته)، دفاع پنهان از سیستم کمونیستی در بدجلوه دادن کلیت کاپیتالیسم، و... . ۲
این عاملها را متاسفانه، البته در شکل بومی-ایرانیاش، در اکثریت تولیدات هنری-ادبی ایرانی(در شعر، داستان، فیلم) هم حس میکنم. مثلن میتوانم به حسِ حضور ذهنیت استبدادزده، عرفانگرایی، مظلومگرایی و مظلومنمایی، پیامدادن و خود را پیامبردانستن، در زبان و متن و بطن هنر ایرانی اشاره کنم. همانطور که نوشتم، مبنای این نظراتم حسی است، و هنوز قادر نیستم آنها را به صورت مستند ارائه دهم.
|