انتخابات آزاد به مثابه تاکتیک و استراتژی
ب. بی نیاز (داریوش)
•
در حال حاضر جامعهی سیاسی ایران، از «براندازها» تا اصلاحطلبان هنوز در قدرت، در برابر این دو آلترناتیو قرار گرفتهاند: انتخابات آزاد نوع هدایتشده [انتخابات نیمه آزاد] و انتخابات آزاد همگانی به مثابهی نقطهی آغاز. کلاً میتوان جریانات اصلاحطلب را به دموکراسی هدایتشده منتسب کرد و طرفدارانِ انتخابات آزاد همگانی را به نیروهایی اطلاق کرد که خواهان یک تغییر اساسیاند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۲۷ تير ۱٣۹۱ -
۱۷ ژوئيه ۲۰۱۲
ورود
هر کس که اندکی با موضوعات سیاسی آشنایی داشته باشد میداند «نهاد انتخابات» یک موضوع ساختاری است که در زیر ساخت سیاسی آن جامعه معین تنیده شده است. صدها نهاد بزرگ و کوچک دست به دست هم میدهند تا سرانجام «نهاد انتخابات» را در یک جامعهی معین بسازند. از این رو، انتخابات آزاد را نمیتوان با یک فراخوان و یک شبه متحقق کرد. زیرا برای تحقق انتخابات آزاد باید از یک سو قانون اساسی پیش زمینهی حقوقی این انتخابات آزاد را فراهم کند و از سوی دیگر قوانین انتخابات طوری باشند که هر شهروند واجد شرایط بتواند به عنوان انتخابشونده در آن مشارکت کند. و سرانجام باید فرآیند انتخابات به گونهای تنظیم شده باشد که بتوان مرحله به مرحله آن را وارسی و کنترل کرد، یعنی باید از شفافیت برخوردار باشد.
با توجه با قانونِ اساسی جمهوری اسلامی – که اعتقاد به ولایت فقیه شرط ورود به انتخابات است- و قوانین انتخاباتی ایران که بر نظارت استصوابی استوار است، عملاً از نظر حقوقی انتخابات آزاد در ایرانِ جمهوری اسلامی ناشدنی است. حال این پرسش طرح میشود که اگر انتخابات آزاد ناممکن است، پس چرا باید شعار انتخابات آزاد بدهیم؟
دو نظریه درباره تحقق دموکراسی در کشورهای در حال توسعه
برای درک اهمیت انتخابات آزاد ضروری است به دو گرایش عمومی سیاسی که در عرصهی بینالمللی جا افتاده است، اشاره کرد. کلاً برای کشورهای در حال توسعه مانند ایران دو نظریه دربارهی تحقق دموکراسی وجود دارد: نظریهی دموکراسی هدایتشده [معروف به دموکراسی قطرهچکانی] و نظریه دموکراسی گسترده به مثابهی نقطهی آغازین.
در حال حاضر، نظریهی دموکراسی هدایت شده را روسها نمایندگی میکنند؛ هم در تئوری و هم در عمل [هر چند این نظریه سابقه طولانیتری دارد]. سرگی مارکوف و ولادیسلاو سورکوف دو نظریه پرداز و عملکننده این نظریه در روسیه هستند. این درک روسی از تحققِ دموکراسی، امروزه در سطوح بینالمللی از طرفداران بسیاری برخوردار است و حتا بسیاری از کشورهای اروپایی مانند آلمان از این نظریه طرفداری میکنند و سیاست خارجی خود را با اپوزیسیون کشورهای در حال توسعه با این نظریه تنظیم میکنند. هستهی اصلی این نظریه میگوید که کشورهای در حال توسعه [سیاسی] به واسطهی نداشتن زیرساختهای دموکراتیک نمیتوانند عملاً دموکراسی وسیع را متحقق کنند و به همین دلیل دموکراسی همهگیر میتواند به آشوب و عدم ثبات سیاسی و اجتماعی منجر بشود. شاید در این نظریه حقیقتی وجود داشته باشد ولی تجربه نشان داده است که همین دموکراسی هدایت شده [یا قطره چکانی] لازمهاش این است که بخشی از جامعه را از مشارکت محروم کند و باز هم به ناچار – محصول جنبی این فرآیند کنترل شده- دولت به طور ناگریز به شفافیتگریزی رو میآورد. همین حذف و غیرشفاف بودن باعث میشوند که عملاً دموکراسی هدایت شده با تناقض روبرو شود. یعنی بخش بزرگی از انرژی دولت باید صرف کنترل و سرکوب آن بخشهای اجتماعی شود که خواهان مشارکت در سرنوشت سیاسی خود هستند ولی نمیتوانند. به همین دلیل، گروهی از کارشناسان سیاسی معتقدند که دموکراسی هدایت شده هدفِ نهاییاش عملاً دموکراسی نیست، بلکه حفظ وضعیت میانی موجود است که نام «دموکراسی هدایت شده» به خود گرفته است. به سخن دیگر، به اعتقاد این گروه از کارشناسان، دیگر دموکراسی هدایتشده رسالت اولیهی خود را که قرار بود یک دورهی انتقالی باشد از دست میدهد و خودش به هدف تبدیل میشود.
دستهی دوم معتقدند که برای رسیدن به دموکراسی از همان آغاز باید شرایط عمومی [حقوقی و سیاسی] را تدارک دید. زیرا سنگ اول یا اصل «وابستگی حساس به نقطهی آغازین» به ما میگوید که برای رسیدن به دموکراسی همهگیر باید شرایط مقدماتی این فرآیند را از همان ابتدا فراهم ساخت وگرنه ما به ناچار باز با بحران [بحران مشروعیت] سیاسی مواجه خواهیم شد.
شاید بتوان ادعا کرد که کشورهای غربی و به ویژه اروپا اساساً سیاست خارجی خود در ارتباط با کشورهای در حال توسعه را روی «دموکراسی هدایتشده» متمرکز کردهاند. ایران هم از این سیاست عمومی جهانی برکنار نیست. زیرا هستهی دموکراسی هدایتشده بر تلفیق نیروهای قدیم [کسانی که در قدرت هستند] و نیروهای «جدید» قرار دارد. و نیروهای «جدید» باید از کیفیتی برخوردار باشند که بتوانند با نیروهای «قدیم» کنار بیایند به طوری که «خلاء قدرت» حادث نشود. آنچه به ایران مربوط میشود میتوان ادعا کرد که برای اروپا «نیروهای اصلاحطلب» ایرانی در فرمول یا طرح پروژهی «دموکراسی هدایتشده» قرار میگیرند.
شعار انتخابات آزاد: هم استراتژی، هم تاکتیک
چرا باید شعار انتخابات آزاد را به عنوان هم استراتژی و هم تاکتیک در برنامههای خود بگنجانیم؟ بنمایهی دموکراسیهای امروزی انتخابات آزاد است. به عبارتی، هر چه در یک جامعه انتخابات آزادتر و شفافتر باشد ما چند گام به دموکراسی نزدیکتر میشویم. انتخابات آزاد را نمیتوان با یک فراخوان یا فرمان متحقق کرد. انتخابات و در این جا انتخابات آزاد در هر جامعهای یک نهاد سیاسیست که با هزاران رشتهی حقوقی و عملی (کاربردی) گره خورده است. حتا در کشورهایی مانند مصر که انتخابات آزاد صورت گرفته است، به واسطهی نبودِ زیر ساخت دموکراتیک، نفعاش به آن گروههای سیاسی رسیده که توانستند با تکیه به زیرساختهای سنتی خود خلاء و نبود ساختارهای دموکراتیک را پر کنند و رأیها را به سوی صندوقهای خود سرازیر نمایند. بنابراین سادهلوحانه خواهد بود اگر بخواهیم «انتخابات آزاد» را تا سطح یک شعار خوب و زیبا تقلیل بدهیم و تصور کنیم که میتوان با یک فراخوان به آن نایل آمد. تعیینکننده در این جا، نتیجهی انتخابات آزاد است. نتیجهی انتخابات در مجلس و دولت تبلور مییابد. خروجی انتخابات آزاد باید یک مجلس و دولت با ثبات باشد که بتواند امور کشورداری را ادامه بدهد. مجلس و دولتی که نتوانند – به ویژه در این عصر تند پا- تصمیمگیری کنند و دایماً در ستیز باشند سرانجام جامعه را به سوی بحران و خلاء قدرت سوق خواهند داد. و این نه برای آن جامعه معین مفید است و نه برای جامعهی جهانی. و به ویژه جامعهی جهانی نسبت به این موضوع حساسیت بیش از اندازه دارد.
شعار انتخابات آزاد پیش از آن که یک شعار عملی باشد، باید برای ما یک شعار روشنگرانهی سیاسی باشد. یعنی باید بتوان روح دموکراسی را حول این شعار به میان مردم برد و آن را تبدیل به کارزار اجتماعی کرد. به سخن دیگر، باید به انتخابات آزاد به عنوان یک پروژه و آن هم یک پروژهی طولانی نگاه کرد که میتواند از یک سو نیروهای سکولار دموکرات را حول خود گرد آورد و از سوی دیگر آگاهیهای سیاسی را هدفمند از طریق گفتگوها و گفتمانها وارد جامعه کند. هنوز پس بیست و اندی سال، «انتخابات آزاد» شعار اصلی مردم روسیه است و در آینده شعار اصلی در مصر خواهد شد. به سخن دیگر، شعار انتخابات آزاد هم برای کشورهای استبدادزده شعار اصلی است و هم برای کشورهایی که راه «دموکراسی هدایتشده» را طی میکنند.
شعار «انتخابات آزاد» در حال حاضر برای کشوری مانند جمهوری اسلامی عملاً یک شعار «براندازانه» است، بدون آن که عنصر خشونت را در خود حمل کند. زیرا اگر جمهوری اسلامی به این شعار تن بدهد، دیگر جمهوری اسلامی نخواهد بود! از سوی دیگر این شعار میتواند مردم را حول یکی از محوریترین عناصر دموکراسی یعنی انتخابات آزاد بسیج کند و تفاوت آن را با نسخههای نیمبند آن که در «دموکراسی هدایتشده» پیشبینی شده روشن نماید. به سخن دیگر، شعار انتخابات آزاد هم برای زمان حال در دستور روز است و هم برای آیندهی احتمالی یک دموکراسی هدایت شده در ایران.
در حال حاضر جامعهی سیاسی ایران، از «براندازها» تا اصلاحطلبان هنوز در قدرت، در برابر این دو آلترناتیو قرار گرفتهاند: انتخابات آزاد نوع هدایتشده [انتخابات نیمه آزاد] و انتخابات آزاد همگانی به مثابهی نقطهی آغاز. کلاً میتوان جریانات اصلاحطلب را به دموکراسی هدایتشده منتسب کرد و طرفدارانِ انتخابات آزاد همگانی را به نیروهایی اطلاق کرد که خواهان یک تغییر اساسیاند. به جز این دو، ما آلترناتیو جدی دیگری نداریم (۲). در برابر سیاست جهانی هم فقط این دو وزنهی متفاوت وجود دارد.
از این رو، شاید بتوان نتیجه گرفت که نیروهای خواهان انتخابات آزادِ همگانی برای آن که بتوانند به یک وزنهی سیاسی قابل توجه تبدیل شوند [هم در عرصهی ملی و هم بینالمللی]، باید بتوانند، هم برای زمان حال و هم برای آینده، انتخابات آزاد همگانی را به گفتمان اصلی تبدیل کنند و حول این شعار خود را سازماندهی کنند. تا زمانی که یک اپوزیسیون نیرومند [به صورت مادی و متمرکز] وجود نداشته باشد که حول انتخابات آزاد همگانی گرد آمده باشد، برگ برنده - چه در سطح ملی و چه در سطح بینالمللی- در دست رقیب [پیروان دموکراسی هدایتشده] باقی خواهد ماند.
۱ - در این جا از عامل خیزش سیاسی – اجتماعی مردم که میتواند مسیر جریان سیاسی را تغییر بدهد، فاکتور گرفته شده است.
|