آیا بنای جایگزین استبداد بدون ساختار پلورالیسم متصور است؟ - بهنام چنگائی
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۲۹ تير ۱٣۹۱ -
۱۹ ژوئيه ۲۰۱۲
برای پاسخ به این پرسش لازم می دانم که موقعیت اسفناک، آسیب پذیر و رو به شورش کنونی اکثریت جامعه مزد بگیر را که دارد به مرور زیر فشار بیکاری، تورم، تحریم و گرانی رو به افزایش از یک سو و عدم توانائی دولت در حل مشکلات موجود از سوی دیگر کمرش خم و خُرد می شود را یادآور شوم. مجموعه تحمیل این نواقص و ناملایمات روزانه مستقیمن متوجه کم در آمد هاست که دقیقن این امر، خواست پوشیده جهان غرب و در راس آن آمریکا و اسرانیل و وابستگان خودفروخته ی داخلی اش می باشد، که مورد علاقه ی همگی آنان در تشدید تحریم ها بر علیه همین توده های شکننده ی مردم کشور ماست، که روز به روز نیازمندی های غذائی ـ بهداشتی آنها به سختی تامین می شود و به گمانم طولی نخواهد کشید که این محرومیت های جدی و حیاتی، در آینده ای نزدیک حتا شامل عرصه های بسیار حساس درمانی و پزشکی هم شود، و در صورت تداوم تحریم ها و فضای ملتهب سیاسی و اعمال اراده احتمالی نظامی غرب، در این چنین مقاطع خاصی نیز می تواند به مرگ و میر سدها هزار کودک بیمار اسهالی و امراض مشابه بینجامد، بیماری هائی که اغلب ساده درمان هستند، ولی در نتیجه عدم دسترسی به امکان داروئی، درمان ابتدائی آنها هم غیر ممکن شده و بیماران این امراض، ای بسا بسادگی محکوم به نابودی شوند. این تجربه ی تلخ درس آموز و واقعی در عراق، پیش چشم ماست؛ خوشبینی جایز نیست.
"رشد تضاد طبقاتی"
اگر بپذیریم که سقف و یا درسد فاصله طبقاتی بین ندارها و داراها بیش از دوران شاه برجسته و عملن ناسازگارتر شده اند و به تبع آن رنج و کینه ی طبقاتی هم رشد کرده و به بالاترین سطح انفجاری خود رسیده است؛ در این صورت خواهیم پذیرفت که تقسیم سهم زندگی بشکل گذشته، غیر قابل تحمل است و یقینن چنین نابرابری هائی به تصادم خونین اجتماعی، در فردای فروریزی دیکتاتوری دینی بین طبقات بهره کش و بهره دهنده خواهد انجامید و در چنین حالتی عوارض آن بی تردید بیشتر از پیش دامن همگان و بوِیژه لایه ها و طبقات مرفه را خواهد گرفت؛ و این خود یکی از دلایل محکم ضرورت پلورالیزم بوده و نیروی رنگین آلترناتیو ناگزیر است برای یافتن راه حل پیشگیری از این (نزاع بحق) ولی (پرمخاطره) چاره ای بیندیشد و دامنه نبرد طبقاتی را توسط اراده سازمانی خود کارگران و رنجبردگان و چپاولشدگان محدود سازد؛ و گر نه آرامشی در فردای آن روز مجهول متصور نخواهد بود.
پلورالیزم بعنوان ابزار تسطیح قدرت و ایده همکاری طبقاتی بزرگ از زاویه ضعف بوده و ضرورتن نیاز به ائتلاف وسیع را می بیند و در نتیجه روزی، بنا به شرایط ایجاب و شکل عینی بخود می گیرد؛ و تمام نگاه ها و خواسته های طبقاتی در آن باید دست به سازش بزرگتری برای حفظ موجودیت زندگی همگان بزنند. نیروی جایگزین سیاسی آتی باید کاملن رنگین باشد و توسط رای توده های کار و نیروهای میانی مزدبگیر و در یک کلام به همت همگان انتخاب و استحکام یابد(چیزی شبیه ۵۷ـ بدون دستگاه و دعاوی رهبری دینمداران) و تحت هر نامی که باشد و یا بیابد، می بایست منویات عملی و نظری اش را از همان ابتداء معطوف به حفظ و تحکیم حق مسلم تأمین منابع حیاتی و رفاه نسبی، آزادی های سیاسی و صنفی جنسی، جدائی دین از دولت، ملی و مذهبی و... این اکثریت کار در برابر سرمایه باشد و بی شک برنامه های خود را(بنا به حقوق یک جامعه بورژوا دمکراتیک) تهیه، تصویب بنماید.
و از آنجا که کشور تک محصولی ما با داشتن منابع بالای کانی، طمع هرجریانی را برای تصرف و اداره ی آنها تحریک می کند، (همانطوریکه حضرات روح الله ها، ملاها و موکلا را شیفته ی خود ساخت)؛ سیاستمداران حتا مردمی آتی را هم وسوسه و به جانب خود خواهد کشید؛ ضروری و اساسی ست: این منشأ درآمد اصلی و در عین حال ناپایدار کشور(بشکلی کاملن متفاوت) از اراده فرقه های دینی و نیروهای سیاسی، سازمان ها، احزاب و حتا دولت ها بیرون آورده شده و مدیریت تولید و فروش و... درآمدش مستقیمن زیر نظر منشوری مدون و مردمی و علنی و مستقل استوار شود که تحت هیچ شرایط غیر مترقبه ای، جریانی از جریان های فرصتجو بتوانند در آن رخنه نموده و کمترین دخل و تصرف را کرده و حتا در کوچکترین و ساده ترین مسائل و منافذ آن راه یافته و عملن سوء استفاده (او یا آنها)بتواند از دید مردم مخفی بماند.
"طیف های راست"
همسوئی و همگامی طیف های راست و میانی بسیار دقیق و ستودنی ست؛ زیرا آنها بخوبی می دانند که همگی برای کسب قدرت سیاسی و اقتصادی به نفع خود ِکوچکشان باید متحد باشند و برای این کار جز راه حل همگانی و سازش در بین خود، روش و چاره دیگری را مفید و متصور نمی بینند؛ تمام تلاش و هدف ِپوشیده سمبولیک(اتحاد برای دمکراسی) خواهی و آلترناتیوسازی های آنها، از اولین اقدام آنها تا همین کنفرانس بروکسل، همگی تلاشی ست زیرکانه و مزورانه برای تسطیح راه همین هدف مستقل و بدون دخالت و نظارت توده ها و نیروهای انقلابی ست، تا مگر آنها با هم بتوانند از بالای سر مردم پریده و برایشان به کمک نیروهای غربی ها (آزادی و نان) را وارد ایران کنند. رویا، فریب و نیت ناشایستی که عده ای خود فروحته می خواهند با آن اهرم، خاک در چشم مردم کنند تا خود برشاهرگ سیاسی و اقتصادی کشور چنگ بیندازند.
چنین مکر آشکاری و تصوری هالومنشانه و کاملن تحریک کننده تنها می تواند به جنگ "هفتادودوملت" منتهی شود، زیرا که این نگاه تمامیت خواه فراموش می کند که کارگران و مردم ستمکشیده و طیف گسترده میانی و جوانان و تحصیل کردگان، ملیت و مذاهب زیر یوغ شیعه، دیگر خسته از ریا و توطئه بوده ، و منتظر فرصت هستند تا خود را از اسارت از ما بهتران برهانند.
"زنان" هوشیار کشور ما این نیمه ی قدرتمند و بی حقوق، در نتیجه ی سرکوب قوانین زن ستیز اسلامی می خواهند به نا امیدی و تبعییضی که توسط دینمداران برجامعه حکمفراست پایان دهند؛ این زنان بزرگوار چندین نسل کاملن علاوه بر سرکوب بی رحمانه، عملن خود دوشیده شده و مردان و فرزندان نیز دوشیده شده اند و اجازه نخواهند داد که بیش از این تحقیر شوند و یا توسط گروه دیگری چپاول و یا مورد بهره برداری سوء واقع شوند، این زنان و ملیت ها و اقوام واقلیت های مذهبی تحمل هیچ گونه نابرابری و بی ارادگی را دیگر ندارند و می خواهند برسرنوشت خود و آینده شان سهیم و دخالتگری مستقیم داشته باشند. این توده های اسیر استبداد و میلیونی می خواهد راستی راستی از سفره ی نفت خود علاوه بر سهم واقعی، فرصت شکل گیری شخصیتی و شغلی و تحصیلی مناسب، برابر و همگانی بیابند. طیف راست باید بداند که عبور از استبداد و ساختن آینده: بدون تأمین این خواست ها و بدون نیروی تعین کننده کارگران و مزد بگیر ممکن نیست.
"نقش چپ در این راستا"
بدون کمترین تردید، در صورت تداوم خود زنی چپ از خویش، و یا تشویق آن توسط نزاع درونی جریان ها، این نیروی درب و داغان ولی (در اساس قدرتمند) روز به روز پراکنده تر می شود و این خود عامل بازی در قماری ست که شکست طبقاتی و یا ورود به گود (مبارزه طبقاتی را بشکل دیگر)پیش روی آنها گذاشته است.در تمام دورانی که راست به هر مستمسک مشروع و یانا مشروع چنگ می کشید، چپ یا در خواب منزه طلبی بود و یا در رویای انقلاب کارگری، در کشور بلازده ی دینی قرار،که اعتراض به نارسائی حقوقی و خواست تشکل صنفی در آن گاهن مستوجب زندان طولانی مدت و یا مرگ است.
زنجیر اتحاد راست به همدیگر بسته شده و آنها منسجم و متحد می دانند که چه می خواهند؛ حتا عده ای چپ ِمایوس از هویت خویش را هم با خود همراه کرده و می روند تا همچون اغلب کشورهای خزانزده عرب ِخاورمیانه و شمال آفریقا، ایران و مردم فلکزده اش را با حمایت مستقیم غرب، با سرگردگی آمریکا و ای بسا دستان اسرائیل به آن سمتی هدایت کنند که می خواهند. و چپ در مجموع در صورت کنارگیری خویش از نگاه همگانی به آینده ی کشور: علاوه بر قبول و استقبال شکست در برابر راست داخلی و جهانی، عملن فرصت اِعمال اراده ی کارگری توده ای را هم با این کنارگیری ها از دست داده و تضعیف می کند و این یعنی دادن میدان برای اشتلم نوکران غرب!؟ اگر چپ منتظر فرصت طلائی انقلاب است؟ باید بداند که آن انقلاب راه اش از همین همکاری های سیاسی می گذرد.
من در مقلات بعدیم سعی خواهم کرد به این مهم بیشتر بپردازم، زیرا بخشی از چپ پلورالیزم را در هیچگاه تاریخی و ضروری نمی پذیرد و این یک اشتباه بزرگ است.
بهنام چنگائی ـ ۲۹ تیر ۱٣۹۱
|