زندانی و قـرص ماه
کاوه بنایی
•
آنجا, در هر بند, در هر سلول, بر دیوارها, رد عشق های ماندگارشان بر جاست. زندانیان با صداهایشان, روزها, ماهها, سالها, دور از چشم های نامحرم زندانبان, عاشقانه هایشان را, آن گونه بر جا گذاشتند. گوش کن, صدا می آید, کسی می خواند , این صدای زندانی ست که با باز و بسته شدن هر دری, می آید و می رود
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
٣۰ تير ۱٣۹۱ -
۲۰ ژوئيه ۲۰۱۲
زندان به من چیز های زیادی یاد داد
ولی بیش از همه صبر کردن را
هنگام تنهائی پرجمعیت بودن را
در میان جمعیت با خود ماندن را
و پیوسته با خود قهر کردن
و مکررا آشتی کردن را
بدون احساس سنگینی
تحمل خیانت ها را
در پنج متر, پنج هزار متر قدم زدن
در تنگنای دیوارها
سیر دنیا را
و بیش از همه
تمام گردها را در دل تیز کردن
انسان بودن, انسان بودن را...
"عزیز نسین"*
بند ٣۵۰ زندان اوین, دکتر, دردِ دندان هایش را فراموش کرده است. چشم هایش همچنان می سوزد. بیماری هایش, چون دیو های دُروج, از او آویخته و روزان و شب اش را در چنبره خود در آورده اند. اما زبان اش همچنان گویاست. گویای دردهای بی شماران است. حیات زندانی در زندان هم از دست های آلوده به سرقت در امان نیست.
راهزنان,دست های آلوده شان را در دیوارهای بتونی زندان اوین, آنهم در مصاف با درد زندانی, نفوذ داده اند.
دکتر, از ۱٣۰ عدد قرص سهمیه دردهایت, وقتی ۱۰۰ عدد را کش می روند, با زبان تو بخواهیم حلاجی کنیم, چند درصد تحمل دردت را باید بالا ببری!
نگران نباش دکتر! ما نیز مردمی هستیم! با ٣۴ سال سابقه اعتیاد به قرص ماه! و دردهای بیشمار, وقتی در زمان غفلتِ نگاه به ماه, در آسمان, قرص های نان ما را از سفره هایمان ربودند, زندان رفتن تو افشای آن مسیری بود که مارا در خود غرق نمود.
آنها با تحمیل درد, می خواهند زبان ها را از کار بیندازند. با دست بند و پابند, زندانی را در درونش به بند بکشند. آن گوشه در زندان, بین دو دیوار, دو زندان, اوین و ایران میهن ما یک سال تو سپری خواهد شد. "فرداد ۴ ساله" تو هم, با کودکان زندان, فرشته عدالت! را که به هیبت خفاش بالای سرشان جولان می دهد, با سنگریزه های در مشت هایشان فراری خواهند داد.
از یک دبیر حقوق بشر قوه قضائیه متهم به زمین خواری و خویشاوند قاضی القضات حکومت چه انتظاری داری؟
قلب هائی که پشت دیوار زندان ها, بهم می پیوندند را هیچ نیروئی قادر نیست به زیر مهمیز خود در آورد.
جرم تو, نوشتن, سخن گفتن, و شرکت در اعتراض های مردمی است که, از قرص ماه, رویگردان شده اند. آنها بسیار کسان را, قبل از این زمان, دسته دسته, با گردن های افراشته که, آسمان را تهی از کرامت یافتند, خاک نشین کردند.
آنجا, در هر بند, در هر سلول, بر دیوارها, رد عشق های ماندگارشان بر جاست. زندانیان با صداهایشان, روزها, ماهها, سالها, دور از چشم های نامحرم زندانبان, عاشقانه هایشان را, آن گونه بر جا گذاشتند. گوش کن, صدا می آید, کسی می خواند , این صدای زندانی ست که با باز و بسته شدن هر دری, می آید و می رود.
میهن اینک, با صدای زندانیان سیاسی اش نفس می کشد. زندانیان, با صدا های متفاوتی هویت شان را باز می گویند.ایرانِ زندانیان سیاسی, اعتراض های فروخفته, کارگران بیکار , اعتصاب های پراکنده, کودکان کار و خیابان, دختران خیابانی ـ ایرانِ زخمی, اسیر تحریم ها, تهدیدها و گرفتار دیو استبداد است.
دیکتاتور,با همهی توانش,سنگینی یوغ را بر گردهی نیروی خواهان تفییر, هموار کرده است. کوچک ترین منفذی را مجال حضور نمی دهند. ممانعت از بر پائی مراسم جان باختگانِ نتیجه یک انتخابات آزاد حکومتی که, عدم مشروعیت اش پردهی گوش فلک را هم دریده است , نشان از مسدود بودن تمام راههائی ست که, جمعی هنوز دل بسته مسیرش هستند.
درین رهگذر, جامعه آبستن حوادث غیرمترقبه ای است. رژیم مدتهاست به بهانه تهدیدات خارجی در آماده باش کامل نظامی بسر می برد. مردم در منگنهی تحریم های کمرشکن دول سرمایه داری با مدیریت آمریکا, و نزاع های هسته ای و تهدیدات فی مابین که, منجر به حضور نظامیان دول بیگانه با همهی ادوات مدرن تجاوز در خلیج فارس گردیده است, حکومت گران, میهن را در آستان تجاوزها و تلاشی قرار داده اند.
در چنین شرایطی, رژیم در پاسخ به بحران های پدیدآمده که نتیجه عملکرد نابخردانهی دولت مردانش است, به چه نیروئی پشت گرم می باشد که با اتخاذ روش های سیستماتیک سرکوب هر روز کوچک تر شده و با شقاوت بیشتری به تعقیب سایه های حضور مردم در فضای عمومی, مردمی که, خود در جنگی فلاکت بار با فقر و جستجوی قرصی نان, مشت بر سینه ی خود می کوبند, مشغول گردیده است.
با این عملکرد, چراغ ها در خارج از حوزهی حضور مردم برای چه کسانی سبز می شوند؟
کاوه بنائی ــ رم
*شعر" مدرسه "از عزیز نسین ترجمه رسول یونان
نشر مشکی سال ۱٣٨۴
|