یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

درخواست یاری یک پناهجوی بیمار در ترکیه



اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۱۱ مرداد ۱٣۹۱ -  ۱ اوت ۲۰۱۲


من یک زن پناهجوی ایرانی‌ هستم که اکنون در ترکیه زندگی‌ می‌کنم مدت ۴ سال و نیم است که با بیماری سرطان خود در شرایط سخت ترکیه دست و پنجه نرم می‌کنم .به دلیل شغل همسرم در ایران که یک نظامی بود مورد آزار و اذیت دولت ایران قرار گرفتیم ،همسرم و فرزند بزرگم را زندانی کردند و من به دلیل ترس از اینکه ۳ فرزند دیگرم را مورد آذر و اذیت قرار دهند مجبور به ترک ایران شدم پس چند روز از ورودم به ترکیه خود را به سازمان ملل در شهر آنکارا معرفی کردیم ،پس از ۶ ماه ماندن در ترکیه خبر اعدام همسرم از طریق یکی‌ از دوستانش فهمیدم و این خبر من و فرزندانم را داغون کرد و همهٔ این مشکلات برای من گامی به سوی سرطان بود .پس از ۳ ماه از خبر اعدام همسرم دکترها من را از داشتن سرطانم آگاه کردند در این مدت فرزندانم هرکدام دچار مشکلات روحی و روانی‌ بسیاری قرار شدند. همچنین به خونریزی معده و ناراحتی قلبی دچار شدند، و یکی‌ از فرزندانم از شدت ناراحتی‌ و از اینکه ممکن است من را هم به دلیل بیماریم از دست بدهد دست به خودکشی‌ زد که من و فرزند دیگرم بدن یخزدهٔ او را در بیابان پیدا کردیم.
پس از چند ماه برای مصاحبهٔ اول به آنکارا رفتم در صورتی‌ که در دوران شیمی‌ درمانی به سر میبردم و در صورتی‌ که سازمان ملل از وضعیت جسمی‌ و روحی من آگاه بود و با اینکه افسر پروندهٔ اول من در آن زمان متوجه حال وخیم من بود اما هیچ رحم و توجهی‌ در زمان مصاحبه به من نکردند و بدترین مصاحبهٔ ممکن را با من انجام دادند که این مصاحبه بر خلاف قوانین بین المللی بود و ایشان فقط و فقط به تنهائی‌ با اندیشهٔ خود نسبت به من قضاوت و در مورد من و پروندهٔ من پرداختند .پس از ۳ ماه از مصاحبهٔ اول، رد شدن پروندهٔ خود را از سازمان ملل دریافت کردیم و پس از ۱۶ ماه از استیناف اول پرونده مان به سازمان ملل خواسته شدم اما متأسفانه در آن مصاحبه هم افسر پرونده هیچ توجهی‌ به محتویات موضوعات پرونده من نکردند و مدتی‌ بعد از آن مصاحبه متأسفانه پروندهٔ من در عین ناباوری توسط سازمان ملل بسته اعلام شد و امید من و ۳ فرزندم را در کشوری که هیچ امیدی به زندگی‌ در آن وجود ندارد را ناامید کردند ،و در صورتی که ۲ فرزند بزرگم فقط یک بار برای مصاحبهٔ اول خواسته شده بودند و برای مصاحبهٔ دوم خواسته نشده بودن به همراه من پرونده‌شان بسته شده است.
حال آیا ما حق داریم؟ آیا من زن سرطانی که همان مقدار کمک دارویی که از سازمان ملل برایم میشد نیز قطع شده در صورتی‌ که آن داروها نیز می‌توانستند تا حدودی از رویش بیماری من جلوگیری کنند. تمام این مسائل که برایم پیش آماده مرا دچار افسردگی شدید کرده که به علت بیماریم حتی نمیتوانم از داروهای ضد افسردگی مصرف کنم.
در آخر می‌خواهم بگویم:
ای کسانی‌ که صدای من را می‌شنوید از شما مدافعان حقوق بشر می‌خواهم که قضاوت کنید که چرا با وجود مرگ همسرم و بازداشت فرزندم که نمیدانم آیا زنده است یا مرده؟ و همینطور به علت بیماریم و همچنین شیمی‌ درمانی که داشته‌‌ام که از نظر عاطفی هر لحظه به حمایت خانواده‌ام نیاز داشته‌‌ام، چرا با وجود این همه مشکلات به ایران بر نمی‌‌گردم؟ چرا بعد از ۴ سال و نیم آوارگی و بی‌کسی برای آزادی و حقوق خود این همه درد و رنج را متحمل بشویم؟ چرا باید به مرگ تدریجی‌ دچار شویم؟ آیا ما انسان نیستیم؟
عاجزانه از شما مدافعان حقوق بشر تقاضا دارم دست نیازم را که ملتمسانه به سویتان دراز کرده ام بی‌ پاسخ نگذارید. بشنوید صدای مادری که مثل شمع آب میشود. گناه من چیست که می‌خواهم فقط به خاطر فرزندانم زنده بمانم...

گر خواهی‌ که بجویی دلم امروز بجویی       ور نه بسیار بجویی و نیابی بازم

مهناز فولاد چنگ   
تلفن: 00905399334299


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست