یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

آزادی بیان: نقاب یا باور


پرتو نوری علا


• "آزادی بیان" اصطلاحی عام و شامل است که کلیه زمینه های ذهنی، تخیّلی، تجربی و هرگونه خلق و آفرینشِ هنرِ کلامی، نوشتاری، بصری و شنیداری را دربرمی گیرد. طرفداران و کوشندگان حفظ "آزادی بیان"، آن را حقّی می دانند که هر فرد، فارغ از زبان، ملیّت، قومیّت، جنسیّت و هر نوع باور دینی یا بی دینی و آئینی، باید از آن برخوردار باشد. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۱۴ مرداد ۱٣۹۱ -  ۴ اوت ۲۰۱۲


 
 "آزادی بیان" اصطلاحی عام و شامل است که کلیه زمینه های ذهنی، تخیّلی، تجربی و هرگونه خلق و آفرینشِ هنرِ کلامی، نوشتاری، بصری و شنیداری را دربرمی گیرد. طرفداران و کوشندگان حفظ "آزادی بیان"، آن را حقّی می دانند که هر فرد، فارغ از زبان، ملیّت، قومیّت، جنسیّت و هر نوع باور دینی یا بی دینی و آئینی، باید از آن برخوردار باشد. آنان معتقدند پیشرفت یک جامعه و دست یافتن به "حقیقت"، در گروِ بیانِ آزادِ اندیشه و نظرِ افراد و سهیم کردن یکدیگر در یافته های خود بوده و هرگونه کنترل یا سرکوب، مشکل زا و در بلند مدت، خطرناک و به ضرر جامعه خواهد بود.
از آنجا که حقیقت، امری مطلق نیست و از زمانی به زمانی دیگر و از مکانی به مکانی دیگر، همراه با شناخت تازه، کشف، تجربه و آفرینش های جدیدتر انسان و پژوهش های علمی و عملی او، تغییر می کند، لذا ممانعت از هرگونه بیان آزادِ نظر و عقیده یا جلوگیری از آفرینش و عرضه آن، حاصلی جز ایستائی، جزمگرائی و تعصب ندارد. کوشندگان این راه، یکی از ارکانِ بی قید و شرط دمکراسی را "آزادی بیان"، بدون حد و حصر دانسته که رابطه ای حیاتی با شأن و مقام انسان و رویش و بالشِ استعدادهای بشری و بهبود جامعه دارد.
گرچه منشور جهانی حقوق بشر نیز "آزادی بیان" را لازمه پیشرفت یک جامعه و حق هر شهروند دانسته و حکومت ها را به رعایتِ بیانِ آزاد مردم، ملزم ساخته است، اما رخدادهای ناگوار، در رابطه با عدم آزادی بیان در جوامع مختلف، نشان می دهد که دولتمداران و قدرتمندانِ بسیاری از جوامع، حتی جوامع متعهد به این امر، تحت عناوین مختلف و به صُوَر گوناگون، "آزادی بیان" را محدود یا ممنوع کرده، و در برخی حکومت ها، هزینه بیان آزاد، مجازات های سنگین، از جمله مرگ را به دنبال داشته است.
مخالفت با "آزادی بیان" و ممانعت از آن، معمولن در جوامعی امکان بروز پیدا می کند که ارکان حکومت یا قانون اساسی کشور، بر اساس مذهب یا ایدئولوژی پی ریزی شده باشد. یعنی حکومت هائی با سلطه مذهب و ایدئولوژی و در نتیجه یکسونگر و برتری طلب. حکومت هائی که هرگونه دگراندیشی یا باوری متفاوت را ضدیّت علیه حکومت دانسته، و حکم به نابودیِ فکری، یا حتی فیزیکی فرد متفاوت می دهند. در این گونه جوامع، به خلاف تمام ادعاها دمکراسی محلی از اِعراب ندارد.
دو نمونه مشخص و آشکار جامعه‍ی تحت سلطه مذهب و ایدئولوژی، کشور خودمان ایران و اتحاد جماهیر شوروی (سابق) است. دو جامعه ای که یکی با نام مذهب و دیگری در انکار مذهب، با نیروی مردم روی کار آمدند و در نهایت با نادیده گرفتن مردم و خواست های متفاوت آنان، به چاه استبداد درغلطیدند.
در حکومت شوراها هرگونه نظر و عقیده مخالف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی یا تمایل مذهبی، بشدت سرکوب می شد. بسیاری از دهقانان مخالف با مصادره گندم، با برچسب "کولاک" دستگیر و زندانی شدند. بسیاری از سیاسیون، هنرمندان، مخبرین و نویسندگانی که معتقد به "آزادی بیان" بودند و با آثار خود، حکومت ایدئولوژیک شوروی را به نقد می کشیدند؛ راهیِ زندان ها، تیمارستان ها و تبعید به جزایر سردسیر سیبری شدند.
در جمهوری اسلامی، از آغاز تاکنون نیز، با سلطه اسلام شیعی در تمام شئون کشور و زندگی مردم، افرادی که حکومت را با بیان و کار خود به چالش بکشند و آن را نقد کنند، دستگیر شده و در زندانها شکنجه شده اند یا در کشتارهای کلان، زنجیره ای یا فردی جان باختند. بعد از گذشتِ بیش از سه دهه از عمر حکومت اسلامی، هم اکنون تعداد بیشماری از سیاسیون، دانشجویان، زنان فعال، روزنامه نگاران، وب نویسان، فعالین حقوق بشر، همجنس خواهان و معتقدان به ادیان و مذاهبی غیر از اسلام شیعی، در زندانهای ایران اسیر و محبوس اند.
سُخره در این است که هنوز بسیاری از موافقین حکومت شوراها معتقداند آن چه در شوروی سابق، بویژه در زمان استالین گذشت، نه حکومت کارگری بود و نه تفسیر و کاربرد صحیح مارکسیسم - لنینیسم. در ایران امروز نیز بسیاری از طرفداران حکومت مذهبی، معتقدند جمهوری اسلامی فعلی و حکومت ولایت فقیه نه حکومت ضُعفاست، نه تفسیر درست از اسلام راستینِ رحمانی.
در حکومت های ایدئولوژیک و/ یا مذهبی، با زدن برچسب هائی چون اقدام علیه امنیت کشور، مقتضیات سیاسی و اجتماعی، آسایش و رفاه مردم، ضرورت های اخلاقی، حفظ سنت های فرهنگی و احترام به مذهب، یا سرسپاری به ایدئولوژی، به هر عقیده و نظر متفاوتی، "آزادی بیان" انکار و نابود می شود. در کشورهای ایدئولوژی زده یا مذهبی، قدرتمندان با سلاح مبارزه و فرهنگ و سنت، در برابر ارزش های همگانی بشری می ایستند. حال آن که در هیچ مذهب و ایدئولوژی، شکنجه و اعدام، عنصری فرهنگی نیست.
حق آزادی عقیده و بیان، فقط برای دسته و گروه و ملیتی خاص بوجود نیآمده، این حقی عمومی و بشری است، مخالفت با آزادی بیان در واقع نوعی نگرش سیاسی است که در غایت به حفظ منافع مستبدان می انجامد. رهبرانی که عقاید کمونیستی دارند، حقوق بشر را ساخته دست بورژواها و سرمایه دارن می دانند و رهبرانی که با نام دین و مذهب بر مردم سلطه دارند، حقوق بشر را غربی و الحادی می خوانند. حال آن که عقیده، فرهنگ یا مذهب متفاوت، تحدید "آزادی بیان" و به دنبال آن قتل و جنایت را توجیه نمی کند.
امروزه در میان نهادهای بین المللی چون یونسکو، شورای اروپا، سازمان وحدت آفریقا و سازمان های آزادیخواه آمریکا، "آزادی بیان"، جزو حقوق بنیادین بشر پذیرفته شده است، و بسیاری از کشورهای غربی، خود را تا حد زیادی ملزم به کاربرد آن می کنند، اما هنوز، در هیچ کجا این حق، صد در صد، رعایت نمی شود. و تا زمانی که "آزادی بیان" محدود یا ممنوع گردد، هیچ جامعه ای نمی تواند مُدعیِ داشتن دمکراسی و آزادی باشد. حتی در کشور پیشرفته ای چون آمریکا که صاحب یکی از درخشان ترین قوانین اساسی و منشور حقوق بشر است، قدرت گرفتن کارتل ها و شرکت های عظیم چند ملیتی که با داشتن پول و ثروت و قدرت، اختیار تصویب یا رد لوایح و تصمیمات سیاسی، اجتماعی یا اقتصادی آمریکا را به دست گرفته اند، آزادی بیان را محدود یا ممنوع می کنند. از کشیدن یک کاریکاتور گرفته، تا پخش خبری در باره حمله نظامی اسرائیل به سرزمین های اشغالی فلسطین، می تواند ریشه های اقتصادی یا حیاتی هنرمندان، روزنامه نگاران و مخبرین و منتقدان را قطع کند.
"آزادی بیان" شرط بی چون و چرای دمکراسی است. شرط جدائی مذهب و ایدئولوژی از حکومت است. محدود کردن آزادی بیان و دور شدن از دمکراسی رابطه ای تنگاتنگ با یکدیگر دارند. زیرا دمکراسی، پدیده ای ثابت و همیشگی نیست، بلکه روندی بی پایان است. و این روند تنها در سایه "آزادی بیان" می تواند به رشد و پویائی خود ادامه دهد. در جوامعی که مفهوم دمکراسی، استدلال ناپذیر و بدیهی انگاشته شده است، دمکراسی بصورت ایمانی جزمی، تبدیل به استبدادی تازه می شود و ابراز نظر و آزادی بیان، دست و پا شکسته بصورت امری زائد درمی آید.
باید توجه داشت همانگونه که افراد از نظر باور و نظر از یکدیگر متفاوتند، جوامع نیز دارای فرهنگ و باورهای مختلف اند. تنها وانمود کردن به این که دمکراسی و آزادی بیان، مفهومی جهان شمول است، از میزان تفاوت ها میان افراد و جوامع نمی کاهد؛ اما مشکل وقتی رخ می دهد که این تفاوت ها از طرف قدرتمداران، بهانه و وسیله سرکوب می شوند. در جوامع ایدئولوژیک، بهانه، اقدام علیه امنیت کشور و حکومتِ طبقه کارگر است و در جوامع مذهبی، بهانه، اقدام علیه امنیت کشور و مقدسات مذهبی است؛ پس مستوجب زندان و شکنجه و مرگ است. در حالی که، مادامی که گفته، نوشته یا آفرینشی بصورت عملی غیرقانونی درنیآمده است، در زمره "آزادی بیان" تلقی شده و مجازاتی ندارد. بدیهی است آزادی در کاربرد واژه ها و بیاناتی که موجب نفرت از مذهب، ملیت، رنگ و جنسیت گروه یا فرد خاصی بشود، گرچه غیرقانونی نیست، اما می تواند پیگردِ قانونی داشته باشد. یا اگر کسی به خلاف سوگندی که در دادگاه برای گفتن حقیقت خورده است، دروغ بگوید، سخن او شامل آزادی بیان نبوده و نتایج تنبیه کننده ای را در بردارد.
از نظر من آنچه خطرناکتر از تحدید آشکار "آزادی بیان" است، راندن ناخودآگاهِ افراد یک جامعه بسوی عقیده ای از پیش تعیین شده توسط قدرتمندان است. در برخی از جوامع، صاحبان قدرت، یا کمپانی های بزرگ با تسلط بر رسانه های جمعی و حتی آموزشی، و در اختیار داشتن انواع شیوه های روانی، ابتدا دست به تبلیغ و ترویجِ نظر یا باوری می زنند که به نفع خودشان است. یعنی خواسته خود را، خواسته عموم مردم ساخته و از این طریق، نظر خود را به باوری جمعی مبدل می کنند. از آنجا که اکثریت شهروندان، آن را حقیقت و باور خود می پندارند، لذا در برابر هر نوع اعتراضی به آن باور، برافروخته شده و مانع ابراز عقیده ای خلاف آن می شوند.
جالب توجه است که این شیوه القائی، همیشه کارگر نیست. مثلن در حکومت های استبدادی، مانند کشور خودمان ایران، شیوه ای مستعمل و شناخته شده است و در اکثر مواقع به علت سرکوب مدام، مردم آن را باور نمی کنند. اما در کشورهای دمکراتیک، که "آزادی بیان" کم و بیش رعایت می شود، باورپذیری مردم به حکومت های خود بسی بیشتر است. در چنین شرایطی اکثراً بیان مخالف، به نوعی علیه باور عمومی تلقی می شود و احساسات مردم جامعه را جریحه دار می کند. تا حدی که خود مردم، خواهان سانسور مطبوعات، رسانه ها یا تجمعات می شوند.
بطور مثال، در آغاز دوره جنگ سرد در آمریکا و تبلیغات علیه کمونیسم از آن هیولائی ساختند که بصورت باوری جمعی درآمد. سپس با فعالیت های ضد کمونیستی سناتور مک کارتی و راه انداختن جنجال "مک کارتیسم"، موجب موجی از عوامفریبی، سانسور، فهرست های سیاه، گزینش شغلی، مخالفت با روشنفکران، افشاگری ها، تفتیش عقاید و برپا کردن دادگاه های نمایشی، سرکوب "آزادی بیان"، فضای اجتماعی دهه ۱۹۵۰ آمریکا را دربر گرفت. آن چه جالب توجه است شباهت زیاد این مبارزه ضد کمونیستی با روش های مرسوم سرکوب در کشورهای کمونیستی بود. یا در عصر ما، بعد از رخداد واقعه دردناکِ یازده سپتامبر، آمریکا و برخی کشورهای اروپائی به بهانه مبارزه با تروریسم به محدود کردن آزادی بیان اقدام کرده اند.
همچنین آمریکا که نفوذ و قدرت خود را در جهان، در سایه مجهز کردن هرچه بیشتر کارخانه های اسلحه سازی و جنگ افروزی می بیند، برای حمله به عراق و سرنگون کردن صدام حسین و تسلط بر چاه های نفت و استقرار کمپانی های بزرگ نفتی در عراق که از سالها پیش در برنامه جرج بوشِ پدر، آمده بود، ابتدا کشور مورد نظر خود، عراق را بصورت متخاصمی تجاوزگر به مردم معرفی کرد و از طریق دستگاه های رسانه ای جمعی، چنان هیولایی از کشور مورد نظر ساخت که جوانان آمریکائی، داوطلبانه آماده جنگ با این خصم ساخته شده گشتند. حمله آمریکا به عراق، تحت این عنوان که عراق بمب اتمی داشته و خطراتش جهان را تهدید می کند، مردم آمریکا را به این باور جمعی رساند که عراق، بمب اتم دارد و صدام حسین دشمن شماره یک آمریکاست و با جنگ با عراق می توان جلو هر تجاوزی را گرفت. آمریکا، با محدود کردن و پوشش ندادن به صدای اعتراض مخالفین جنگ، به عراق حمله کرد، صدام حسین دستگیر و هزاران نفر عراقی را کشت و صدها سرباز خود را به خاک و خون کشید، و در آخر نیز سلاح اتمی ای در عراق کشف نگردید.
همین ماجرا هم اکنون میان کشور خودمان و کشورهای اروپائی و آمریکا در حال شکل گرفتن است. گرچه حقیقت مسلم این است که حکومت اسلامی ایران، تداوم خود را در سرکوب دائم مردم و خاموش کردن هر صدای منتقد و متفاوت با خود دانسته و برای تداوم خود، خواهان آتش افروزی است، اما ایرانیان خواهان جنگ دیگری در کشورشان نیستند. و این در حالی است که آمریکا و اسرائیل، با خاموش کردن صدای معترضین ایرانی، اسرائیلی و آمریکائی ی ضد جنگ، با متهم کردن ایران به داشتن یا تلاش برای داشتن سلاح اتمی، قصد حمله و جنگ با ایران دارند.
فعالیت های یونسکو در راه موظف دانستن دولت ها در همآهنگ کردن و تنظیم قوانین داخلی خود در زمینه آزادی بیان، با اصول پذیرفته شده در اعلامیه "ویندهوک" و سند شاخص های توسعه رسانه ای، تهیه شده توسط یونسکو، که هر دو از حمایت های بین المللی برخوردارند،
و همچنین آزادی بیان، از طریق رسانه های سنتی و جدید، موجب امیدواری به ارتقاء سطح آزادی رسانه ها و کمک به فعالان جامعه مدنی، جوانان و جوامع مختلف بوده است. به گفته یونسکو "آزادی رسانه مستلزم آزادی هر فرد بشری برای داشتن عقیده و برخورداری از آزادی بیان آن در عرصه عمومی است که شامل آزادی جستجو، دریافت و دسترسی به اطلاعات و عقاید از طریق رسانه ها و بدون مانع ملیت ها و مرزهاست. حقی که در بند ۱۹ اعلامیه حقوق بشر بر آن تاکید شده است."
یکی دیگر از راه های مبارزه با سانسور و محدود کردن آزادی بیان، آفرینش هنری حتی در شرایطی سخت و بسته و بصورت استعاری است. شیوه ای سودمند برای رسوا کردن حکومت ها، مذهبیون، صاحبان قدرت و مال اندوزان حرفه ای است که می کوشند تا عقاید و نظرات خود را به عنوان حقیقت مسلم عنوان کرده و مردم جامعه ای را بصورت موجودی واحد، به سوی هدفی خاص برانند و از این طریق حق هرگونه دگراندیشی، خرق عادات، اختلاف رأی و برخورد آزاد عقاید را از آنان سلب کنند. هنر و خلاقیت می تواند در برابر جهانی که واقعی قلمداد می شود، بانگ بردارد، عرصه ناممکنات را ممکن جلوه دهد، قدرت تحمل عقیده ای متفاوت با رأی و نظر خودمان را میسر سازد و بر آگاهی جهانی بیفزاید.

د۱- بند نوزدهم قانون جهانی حقوق بشر به آزادی بیان اشاره میکند: «آزادی بیان: هرکسی حق دارد بدون ترس و واهمه باورهای خود را به هر روشی که می‌پسندند بیان کند.» آزادی بیان در بند ۱۹ قانون جهانی حقوق بشر، مقاله ۱۰ کنگره حقوق بشر اروپا، ماده ۱۴ کنگره حقوق بشر آمریکا و ماده ۹ بخش آفریقایی حقوق بشر ذکر شده‌است.
۲- مک کارتیسم ۱۹۰٨-۱۹۵۷
-٣- ۲۱ پیش در سال ۱۹۹۱، سازمان یونسکو و دفتر گردش اطلاعات سازمان ملل در چارچوب کنفرانسی که در شهر ویندهوک در نامیبیا برگزار شد، با تدوین اعلامیه ای که نام این شهر را به خود گرفت، روز سوم ماه مه را روز جهانی آزادی مطبوعات اعلام کردند. در این اعلامیه تاکید شده است که برای تأمین آزادی مطبوعات وجود پلورالیزم و استقلال رسانه های همگانی ضروریست.
این مقاله نخستین بار در جُنگ زمان، شماره ۱٣، ویژه آزادی بیان، به کوشش و سردبیری منصور کوشان در ماه مارس ۲۰۱۲ منتشر شد. جنگ زمان را می توانید از آمازون دات کام خریداری کنید.



اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۲)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست