نزاع سوریه در یک رویارویی منطقه ای و جهانی
رامبد لطفپوری
•
این پرسش به میان میآید که چرا تغییرات در کشورهای تونس و مصر کم هزینه تر و سریعتر از آنچه در لیبی و سوریه روی داده است، به نتیجه رسیدند؟ و بجز اصرار بشار اسد برای حفظ قدرت، چه عامل دیگری در تداوم منازعه در سوریه موثر بوده است؟
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۱۷ مرداد ۱٣۹۱ -
۷ اوت ۲۰۱۲
روند سریع تحولات جهانی پس از فروپاشی اتحاد شوروی و تحولات منطقه ی خاورمیانه بعد از فاجعه ی ۱۱ سپتامبر، در ۲ سال اخیر در فرآیندی تحت عنوان بهار عربی، کشورهای عربی شمال آفریقا و خاورمیانه را نیز در بر گرفت. به این خاطر میگوییم تحولات اخیر از فروپاشی اتحاد شوروی یا به عبارتی دیگر از زمان پایان یافتن جنگ سرد و جهان دوقطبی آغاز گردیده، زیرا در ماهیت همگی این تحولات پارامترهای مشترکی وجود دارند که باعث میشوند آنچه امروز در سوریه اتفاق میافتد به گونه ای مشمول نتایج و عواقب پایان یافتن جنگ سرد و فروپاشی اتحاد شوروی گردد.
نخست تمایل به چیرگی اراده ی مردمی بر تصمیمات سیاسی کشور و دمکراتیزاسیون با تمامی ابعادش در آن مشهود است که این خود سرنگونی یکی پس از دیگری دیکتاتورها را به دنبال داشته است. دوم نمودار گشتن مسئله ی ملل تحت سلطه و اهمیت بخشیدن به سرنوشت سیاسی آنها تا مرحله ی رهایی، که این نیز به وجود آمدن برخی دولتهای جدید مستقل و نیمه مستقل در اشکال دوژور و دو فاکتو را سبب گردیده است و سومین پارامتر هژمونی غرب بر سیر تحولات و جهت بخشیدن به آنهاست که دستاورد آن هژمونی و بسط سرمایه داری بوده است.
مقدمه ی فوق در کل بیانگر این واقعیت است که تحولات مذکور را میتوان در فرآیندی جهانی تعریف و تبیین نمود که نظمی نوین میآفریند.
با این مقدمه و با در نظر گرفتن این فرضیه که تحولات سوریه که از ۱۷ ماه پیش آغاز گشتند، بخشی از پروسه ی بهار عربی و تحولی عظیم در سطح جهانی میباشند، به تحلیل وضعیت کنونی این کشور و روند تغییرات در آن میپردازیم.
قیام مردم و مطالباتشان
۱۷ ماه پیش در سرآغاز قیام مردم سوریه، هم سطح مطالبات و هم گسترش جغرافیایی اعتراضات محدود و کم دامنه بود یعنی تظاهرکنندگان حمص و حماء و درعا فقط خواستار برخی تغییرات و اصلاحات سیاسی بودند که به هیچ وجه حاکمیت بشار اسد را در کلیت خود تهدید نمیکرد. اما واکنش شدید و سرکوبگرانه ی رژیم اسد در برابر معترضین به محرک و کاتالیزوری مبدل گردید که هم گسترش اعتراضات را تسریع نمود و هم با رادیکالیزه کردن جنبش، خواسته های مردم را به ماکزیمم رساند. به گونه ای که اکنون بیشتر شهرهای سوریه را در بر گرفته و مردم نیز خواهان سرنگونی کامل حکومت بعث و کنار گذاشتن بشار اسد از قدرت میباشند. حتی روش اعتراضات و مخالفتها نیز که ابتدا تظاهرات آرام و بدور از خشونت بود حال جای خود را به روش خشونت آمیزی همچون مبارزه ی مسلحانه داده است.
یورش همه جانبه ی حکومت اسد به شهرها و بکارگیری انواع تسلیحات نظامی جهت سرکوب اپوزیسیون و همچنین رویارویی و دفاع جدی و شدید ارتش سوریه ی آزاد، بنا به آمار سازمان ملل متحد و سازمانهای حقوق بشری، نزدیک به ۱۹ هزار کشته برجای گذاشته و فاجعه ای انسانی به بار آورده است.
به طوری که میتوان گفت در حال حاضر شهرهای سوریه تبدیل به میدان جنگی تمام عیار میان مردم و نیروهای حکومت گردیده است.
عوامل تداوم جنگ
حال این پرسش به میان میآید که چرا تغییرات در کشورهای تونس و مصر کم هزینه تر و سریعتر از آنچه در لیبی و سوریه روی داده است، به نتیجه رسیدند؟ و بجز اصرار بشار اسد برای حفظ قدرت، چه عامل دیگری در تداوم منازعه در سوریه موثر بوده است؟
بیشک، صرفنظر از عامل داخلی یعنی اصرار بشار اسد جهت بقا در رأس قدرت، اساسیترین عامل تداوم این وضعیت، وجود دخالتهای خارجی و نقش متحدان منطقه ای و جهانی بشار اسد میباشد که سرنگونی حکومت فعلی سوریه را تهدیدی برای منافع خویش میدانند.
متحدان منطقه ای
ایران متحد استراتژیک سوریه در منطقه میباشد که همراه با هم در جبهه ی مخالفین غرب قرار داشته و به جهت سیاستهای تندروانه و حمایتشان از روند خشونت ورزی و تروریسم در معادلات منطقه ای ایزوله گشته و تحت فشار جامعه ی جهانی قرار گرفته اند.
در کل، منافع این دو رژیم چنان به هم گره خورده که شکست یا سرنگونی هر یک از آنها، منافع دیگری را نیز در معرض خطر جدی قرار میدهد، در واقع سرنگونی بشار اسد برای ایران تنها به منزله ی از بین رفتن یک متحد منطقه ای تلقی نمیشود، بلکه به حاشیه افتادن بیشتر ایران در معادلات منطقه ای و جهانی و کاهش قدرت مانور این کشور را در پی خواهد داشت. سرنگونی رژیم اسد از یک سو فرصت بیشتری به کشورهای غربی و به ویژه آمریکا خواهد داد که در خصوص مسئله ی هسته ای ایران فشار سیاسی و اقتصادی مضاعفی وارد نمایند و از دیگر سو پل ارتباطی ایران با حزبالله لبنان، به عنوان اهرم عملیاتی جمهوری اسلامی در منطقه و دومین متحد استراتژیک سوریه در خاورمیانه را از بین خواهد برد و تا حد زیادی قدرت مانور آن را تقلیل خواهد داد.
متحدان جهانی
چنان که در ابتدا اشاره کردیم، بهار عربی تحت تأثیر غرب قرار داشت، با در نظر گرفتن این مسئله هم که کل فرآیند تحولات، تأمین کننده ی منافع غرب بوده، بنابراین، اساسیترین عامل نتیجه بخشی سریع آنها در مصر و تونس میتواند نزدیکی آن کشورها به غرب باشد. یعنی میزان نفوذ و تأثیر غرب در این کشورها که در واقع در حوزه ی نفوذش بودند، روند تحولات را تسهیل نمود. اما کشورهای لیبی و سوریه در جبهه ی مخالف غرب و نزدیک به روسیه و چین بودند، از این رو حمایت این کشورها از دو دولت مذکور، که در واقع حوزه ی نفوذشان بودند، مسئله را پیچیده تر نمود.
روسیه به عنوان اصلیترین حامی حکومت بعث در جهان، رابطه ی قدیمی و استراتژیکی با این کشور داشته و از دوران اتحاد شوروی تاکنون روسیه مهمترین و عمده ترین منبع تأمین کننده ی تسلیحات نظامی و تکنولوژیک سوریه بوده و سوریه نیز متقابلاً یکی از بهترین و مطمئنترین کارت های روسیه در خاورمیانه جهت معامله با غرب بوده است. بدین معنا که هم در حوزه ی سیاست و هم در زمینه های اقتصادی منافع یکدیگر را تأمین نموده اند. چین نیز به مثابه ی دومین متحد عمده ی سوریه منافع اقتصادی چشمگیری در سوریه داشته و دارای پروژه های اقتصادی بسیاری در این کشور میباشد. همزمان سوریه نیز از مهمترین تأمین کنندگان نفت وارداتی چین است. بنابراین سرنوشت حکومت سوریه تأثیر قابل ملاحظه ای بر منافع و سرنوشت برخی از قدرتهای بزرگ منطقه ای و جهانی دارد و این خود باعث خواهد گردید این کشورها آنچه در توان دارند برای حفظ و بقای اسد بر سر قدرت بکار گیرند. به عنوان مثال، تاکنون روسیه و چین ٣ بار قطعنامه های شورای امنیت سازمان ملل متحد برای زیر فشار گذاشتن رژیم سوریه را وتو کرده اند. ایران و حزب الله هم از نظر مادی و انسانی و تاکتیک و تکنولوژی سرکوب از هر لحاظ این رژیم را حمایت نموده اند.
وضعیت کنونی و آینده ی تحولات
آنچه که امروز در سوریه مشاهده میشود تنها نبردی مسلحانه و شدید میان رژیم اسد و اپوزیسیون آن کشور نیست، بلکه یک رویارویی تمام عیار سیاسی و اقتصادی مابین دو جبهه در دو سطح جهانی و منطقه ای میباشد که اگر به جمعبندی آنها بپردازیم، میتوان گفت، کشورهای غربی، کشورهای اتحادیه ی عرب و ترکیه در جبهه ی مخالفان اسد قرار گرفته و چین، روسیه، ایران و حزب الله لبنان هم جبهه ی حامیان این رژیم را تشکیل میدهند.
رقابت میان این دو جبهه در حدی است که علیرغم فاجعه ی انسانی که در سوریه اتفاق افتاده هنوز هم هیچ راهکاری جهت پایان بخشیدن به این منازعه نیافته اند و تلاشهای سازمان ملل متحد و نهادهای حقوق بشری نیز جملگی بی نتیجه مانده اند. جنگ شهرهای بزرگ سوریه و پایتخت این کشور را هم فراگرفته، ساختار سیاسی رژیم سوریه به ویژه در میان بخش سنی مذهب آن دچار ریزشی چشمگیر شده، به نحوی که در حال حاضر بشار اسد بیشتر به حلقه ی محکم و منسجمتر شیعیان علوی تکیه نموده است. همزمان ارتش سوریه ی آزاد نیز که بازوی نظامی اپوزیسیون این کشور را تشکیل میدهد، موفقیت های چشمگیری داشته و به نظر میرسد به تدریج فشار بر رژیم اسد را تشدید نماید. احتمال آن هم میرود که جامعه ی جهانی و به ویژه غرب با توجه به اعمال حق وتو از سوی چین و روسیه، در پی یافتن راهکاری یکجانبه و خارج از چهارچوب سازمان ملل متحد برای حل معضل سوریه باشند. مانند همان راهکاری که علیرغم مخالفت چین و روسیه در مورد لیبی بکار گرفتند. مجموعه ی عوامل یاد شده نشان میدهند که رژیم بشار اسد تحت فشار روزافزونی قرار گرفته و چنین به نظر می رسد که در حال سپری نمودن واپسین روزهای عمر خویش باشد. اگر نگاهی نیز به متحدان سوریه بیاندازیم درخواهیم یافت که اسد نمیتواند به طور کامل از توانایی و پشتیبانی متحدانش مطمئن باشد و احتمال فائق آمدنش بر این مشکلات بسیار ضعیف میباشد. چین و روسیه در گذشته نشان داده اند که کشورهایی سوداگرند و در چنین منازعاتی در پی اخذ بیشترین امتیاز و ضمانت لازم نسبت به حفاظت منافعشان بوده و در آخرین مرحله نیز پشت متحدان خود را خالی خواهند نمود. ایران هم که از لحاظ داخلی و خارجی، کشوری بحران زده بوده و در معادلات نیز کاملاً ایزواله گردیده و فقط تا زمانی میتواند به حمایت خویش از رژیم اسد ادامه دهد که غرب به شیوهای کاملاً جدی درگیر قضیه نشده باشد وگرنه در چنین حالتی به حاشیه رفته و قادر به دفاع از بشار اسد نخواهد بود.
|