یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

در مورد دادگاه دهه ی خونین


گفتگوی کار آنلاین با شادی صدر و شادی امین


• شادی صدر و شادی امین دو تن از فعالین «سازمان عدالت برای ایران» و شرکت کنندگان در دادگاه بین المللی دهه ی خونین ۶۰ (ایران تریبونال) به سوالات خبرنگار کار آنلاین در مورد این دادگاه و کشتار زندانیان سیاسی در ایران پاسخ گفته اند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۱۷ مرداد ۱٣۹۱ -  ۷ اوت ۲۰۱۲


مصاحبه با خانم شادی صدر در خلال برگزاری ایران تریبونال (دادگاه دهه خونین) لندن
تیتر: تجاوز به دختران باکره پیش از اعدام، سیستماتیک بوده است

خانم صدر نظر شما در مورد تشکیل" دادگاه دهه خونین" چیست؟ آیا امکان ادغام کمیسیون حقیقت یاب و دادگاه در هم امکان پذیر است؟


متاسفانه من روز اول نبودم بنابراین تشریفات رسیدگی را دقیقا نمی دانم. آنچه مسلم است یک هیئتی شهادت های قربانیان و بازماندگان دهه شصت را بررسی می کند که حقیقتی را که اتفاق افتاده روشن کند. حال اسم آن را دادگاه یا کمیسیون حقیقت یاب بگذاریم فرقی نمی کند. موضوع این است که یک عده افراد که بی طرف و کارشناس هستند با دقت به موضوع رسیدگی می کنند و نظرشان را خواهند داد. دادگاه مردمی و کمیسیون حقیقت یاب چهارچوب ها و ساختارهای سخت و خیلی روشنی نیستند. کمیسیون حقیقت یاب در کشورهای که بعد از دوران دیکتاتوری برگزار شده از کشوری با کشوری دیگر متفاوت بوده. مهم این است این گروه چه چهارچوب هایی را تشکیل داده اند و چه سئوالاتی را مطرح کرده اند. در عنوان آمده این دادگاه به کشتار زندانیان دهه شصت رسیدگی می کند. ولی موضوعاتی که مطرح می شود خیلی گسترده تر است از چهار چوب کشتارها است و فکر می کنم کار را سخت تر می کند.

منظورتان از اینکه کار را سخت تر می کند چیست؟

وقتی در عنوان آمده "کشتار زندانیان" نباید موضوعاتی مثل حضور کودکان در زندان، شکنجه، تجاوز و کار اجباری که موضوعات مهمی هستند ولی خارج از این چهارچوب قرار میگیرند، مطرح شود. در نهایت نگرانی من این است که همه این موضوعات مهم به شکل کوتاه و گذرا مطرح می شود و اینکه آیا این موضوعات از گزارش نهائی حذف خواهد شد و فقط به موضوع کشتارخواهد پرداخت؟ به عنوان مثال، موضوع تجاوز، موضوعی است که ما روی آن کار کرده ایم و الآن هم مشغول بررسی آن هستیم. "تجاوز" موضوع مهمی است و می طلبد که به طور دقیق به آن رسیدگی شود، نه اینکه در حاشیه موضوع دیگری مطرح گردد. نگرانی من از آن است که در پایان، گزارش این کمیسیون، شبیه یک اقیانوس با عمق یک بند انگشت شود.

با توجه به جنایات صورت گرفته توسط جمهوری اسلامی اعم از کشتار، شکنجه و تجاوز این دادگاه و کمیسیون حقیقت یاب چقدر می تواند صدق وصحت این شهادت ها را بررسی و تائید کنند؟

دقیقا سوالی بود که من از یکی دو نفر از اعضای این کمیسیون، به خصوص در مورد مسئله تجاوز پرسیدم، که آیا قرار است نتیجه نهائی محدود بشود به شهادت هائی که داده شده یا اینکه قرار است روی هر کدام از شهادت ها تحقیق شود؟ از نظر من یک کمیسیون تحقیق واقعی نمی تواند تنها به شهادتها متکی باشد. ممکن است گفته شود نیاز به امکانات زیادی دارد. به همین دلیل من می گویم می بایستی موضوع محدود و مشخص باشد و به عمق برود. یک کمیسیون تحقیق واقعی باید برای اینکه در نهایت نتایج آن معتبر باشد، تمامی شهادت ها را با مدارک و شواهد موجود مطابقت دهد. سی سال از مساله گذشته است. لازم است شهادت هائی که داده می شود همراه با اسناد و مدارک و اطلاعات تاریخی و مطالعاتی که قبلا انجام شده دوباره بررسی و بازبینی شود. شهادت هائی که احیانا" با اسناد و مدارک موجود همخوانی ندارد باید کنار گذاشته شود. مثلا مدام از بسیاری از مسئولان نام برده می شود. تحقیق های ما که مشخصا در ارتباط با تجاوز و شکنجه بوده و یکی از مواردی که برایمان مهم بود اسامی مسئولان، شکنجه گران و عاملان بوده، نشان می دهد که کار کردن روی اسامی مسئولان دهه شصت چقدر دشوار است. مثلا در یکی از شهادت ها یکی از افراد گفت که به حداد عادل رجوع کرده است که طبق آن چه که من از دهه شصت و دادگاه ها و سیستم می دانم منظور قاضی حداد بود که با حداد عادل که در مجلس است متفاوت است. احتمال این خطاها بسیار و طبیعی است. یا مدام گفته می شود موسوی ولی معلوم نمی شود کدام موسوی؟ موسوی نخست وزیر، موسوی خویینی یا موسوی تبریزی؟

کمیسیون چندین بار اعلام کرد که اسامی بازجوها شکنجه گران تیر خلاص زن ها و کسانی که به دار می کشیدند ذکر کنید. این اسامی چقدر می تواند در حکم صادره تعیین کننده باشد؟

به نظرم یکی از ویژگی های مثبت این دادگاه این بود که دقیقا به قربانیان این چهارچوب را می داد که باید به سئوالات مشخص پاسخ بدهند. یکی از آن سئوالات این بود که اسامی مسئولانی را که می شناسید یا در پرونده خود یا عزیزانشان دخیل بودند را نام ببرند. سالیان سال در بین نیروهای ایرانی گفتمان غالب این بوده و هست که مسئول این جنایات جمهوری اسلامی است و ما باید جمهوری اسلامی را براندازیم و آن را مسئول می دانند. این به طور کلی صحیح است و از نظر حقوقی دولت مسئولیت دارد. اما در عین حال اشخاصی که این ماشین عظیم شکنجه و جنایت را به حرکت در آورده اند و در واقع پیچ و مهره های این ماشین عظیم بودند مهم هستند. به این دلیل است که تک تک این افراد مسئولیت شخصی و کیفری دارند.
باید بدانیم پارادایم جهانی حقوق بین الملل تغییر کرده است، یعنی اینکه فقط دولت را مسئول نمی داند بلکه در کنار آن مسئولیت رسمی افراد را هم به رسمیت می شناسند و آنان را پاسخگو می کنند. این کاری است که این کمیسیون سعی دارد انجام دهد و از این جهت من رویکرد آن را مثبت می دانم. زیرا که سعی دارد این گفتمان مسئولیت کیفری و حقوقی افراد را تا حدی جا بیندازد. غالبا می گویند وقتی ما می گوئیم عاملان این جنایات باید پاسخگو باشند، می گویند نام بازجو چه تاثیری دارد؟ شکی در این نیست که جمهوری اسلامی مسئول است. در حالی که من معتقدم بدون آن افراد؛ این جنایات امکان ووقوع نداشت. جمهوری اسلامی یک امر انتزاعی نیست. این افراد هستند که این ماشین را درست کرده اند.

از نظر حقوقی و قضائی این اسامی چقدر می تواند مهم باشد؟

از نظر قضائی و حقوقی، فردی کسی را در خیابان می کشد، ما می گوئیم باید فرد خاطی مجازات بشود. ولی وقتی همین عمل را وارد حوزه سیاسی می کنیم این اصل را به رسمیت نمی شناسیم. درحالی که درحوزه سیاسی، فرد مرتکب ممکن است عامل چندین قتل باشد. بنابراین به لحاظ حقوقی و قضائی امری پذیرفته شده است. مشکل اینجاست که گروه های سیاسی ما این را نمی پذیرند و فکر می کنند مبارزه اشان را نمی توانند به افراد تقلیل دهند. این مسئله برای آنان وجود دارد که اگر دنبال افراد برویم هدف اصلی که براندازی جمهوری اسلامی است فراموش می شود، در صورتی که برای من مهم است که تک تک افرادی که مسئولیت داشتند پاسخگوی اعمالشان باشند. نه فقط به خاطر گذشته بلکه به خاطر آینده! برای اینکه جا انداختن این فرهنگ پاسخگویی این یک ترس ایجاد می کند، وقتی از این افراد نام برده می شود این افراد خانواده، وابستگی های اجتماعی و فرزندانی دارند که لزوما نمی دانند پدرانشان جنایتکار بوده اند، و صحبت کردن از این افراد و نام بردن از آنان یک فضای ناامنی برای آنان به وجود می آورد. افرادی که هنوز نامی از آنها برده نشده دچار ترس و وحشت می شوند که اگر فردی بخواهد شکنجه کند این ترس برای آن وجود دارد که نکند نام او هم افشا شود.

بعضی از زنان از تجاوز در زندانهای جمهوری اسلامی سخن گفتند. بعضی به سیستماتیک بودن و بعضی به غیر سیستماتیک بودن آن اشاره کردند. آیا تجاوز در جمهوری اسلامی سیستماتیک بوده؟

اگر ما تعریف های حقوق بین الملل را از تجاوز سیستماتیک نگاه کنیم، سیستماتیک بودن لزوما این نیست که برای هر فرد این اتفاق افتاده. یکی از تعاریف سیستماتیک بودن و سازماندهی شده بودن به این معنی است که یک دستور یا اراده ای از بالا وجود دارد. یعنی وقتی از تجاوز سازمان دهی شده صحبت می کنیم، منظورمان موردی نیست که فرد مسئول، زندانی زنی را در گوشه ای در زندان گیر آورده و به آن تجاوز کرده است. بلکه دستوری است، پشت آن یک اراده از بالا وجود دارد حتی اگر برای تعداد کمی اتفاق افتاده باشد. و اینکه مسئولان رده های بالا اگرچه خودشان مستقیما در تجاوز دخیل نیستند، اما در جریانند. ما در سازمان "عدالت برای ایران"، تحقیق مفصلی درباره شکنجه و تجاوز جنسی در دهه شصت انجام داده ایم، سئوال مشخص ما در این تحقیق این بود که آیا اشکالی از تجاوز وجود داشته که بگوئیم سازماندهی شده و سیستماتیک بوده است. و در نهایت فرایند یکسال و نیم تحقیق، درمورد تجاوز به دختران باکره قبل ازاعدام در ما به این نتیجه رسیدیم که این جنایت هولناک وجود داشته و متاسفانه سیستماتیک بوده است؛ نه به این معنی که برای همه دخترانی که اعدام شده اند این اتفاق افتاده است بلکه در مقاطعی از تاریخ بعد از خرداد سال 60 در برخی از زندانها به طور خاص سیستماتیک وگسترده اتفاق افتاده است و در برخی از زندانها نه به شکل گسترده، ولی به شکل سیستماتیک اتفاق افتاده است.
    برای اثبات این ادعا، غیر از شهادت خانواده های قربانیان و زنان زندانی، ما به سه موضوع بسیار مهم استناد می کنیم. موضوع اول بخشی از خاطرات آیت الله منتظری است که در آن می گوید بعد از خرداد شصت که دختران مجاهد را اعدام می کردند و بسیار جوان بودند نزد امام رفتم گفتم این دختران را دارند اعدام می کنند، روایت هست که زن محارب را نباید مثل زن مرتد اعدام کرد. باید به آنان "ابد" داد. خیلی از اینها چهارده و یا پانزده ساله هستند اینها فریب خورده اند و تقصیری ندارند و ممکن است بعدا ارشاد شوند. منتظری می گوید امام گفت بگوئید که دختران را اعدام نکنند. منتظری می گوید من آمدم و با مسئولین قوه قضائیه جلسه گذاشتم و گفتم که امام گفته اند که دختران را اعدام نکنید. منظور من از دختران، زنان باکره نبود، بلکه کل مجموعه زنان بود. ولی چون اکثرا جوان بودند گفتم دختران و آنان از حرف من برداشت سو کردند که دختران را تا باکره هستند اعدام نکنید. بنابراین باکره گی آنان را از بین ببرید و بعد اعدام کنید.
دوم، منابع شرعی موجود بود که بررسی کردیم، مصاحبه با زنان زندانی که درباره سخنرانی های مسئولین زندان رشت و مسئولین زندان عادل آباد شیراز شهادت داده اند که تجاوز به دختران باکره قبل از اعدام را تایید کرده اند. به هر حال برای مطالعه و دانستن جزییات بیشتر، می توانید به گزارش ما که روی وب سایت "عدالت برای ایران" قابل دسترس است مراجعه کنید .

با سپاس از شما خانم شادی صدر که در این مصاحبه شرکت نمودید.

   justiceforiran.org


مصاحبه با " شادی امین"* در مورد "ایران تریبونال" ( لندن)**
باید وحدتمان روی شفافیت تاریخمان باشد، نه روی سرپوش گذاشتن بر روی آن


خانم امین در دادگاه مردمی دهه خونین (ایران تریبونال هستیم) آیا شما قبلا در دادگاهای مردمی مشابه شرکت کرده اید و تجربه شما چیست؟


بله. من حدود دو سال و نیم پیش در دادگاه مردمی ای که در رابطه با جنایات اسرائیل در فلسطین تشکیل شده بود شرکت کردم که البته شکل و نوع کار آن تفاوت هائی با این دادگاه داشت. در واقع کار کمیسیون تحقیق که اینجا شاهدش بودیم در آنجا قبلا انجام شده بود و اجلاسی که انجام شد برای شنیدن تعدادی از شهود، کارشناسان حقوقی بین المللی و اظهار نظر هیئت ژوری بود. یعنی در همانجا حکم مربوط به موضوع هم اعلام می شد. دادستان و شهود حضور داشتند و همینطور هیئت منصفه ای که نُه نفر بودند که از معروفترین های آن بخواهم نام ببرم،آنجلا دیویس بود و البته در کمیسیون حمایتی افرادی چون نوام چامسکی، جودیت باتلر و اشتفان هسل و کادر اسمل و بسیاری افراد سرشناس دیگر نیز بودند. این تریبونال "راسل" علیه جنایات اسرائیل بود و در بارسلون اسپانیا حوالی یک تا سه مارچ سال 2010 برگزار شد. اجلاس های دیگر آن در لندن، کپ تاون و اکتبر امسال هم در نیویورک خواهد بود (این اجلاس به نقش امریکا و سازمان ملل در این جنایات خواهد پرداخت) و اجلاس نهایی که حکم نهایی را نیز صادر خواهد کرد در فوریه سال 2013 برگزار خواهد شد.
من تجربه ام آنجا خیلی متفاوت بود. هم به لحاظ سازماندهی و امکاناتی که وجود داشت و هم سالن و تعداد جمعیتی که حضور داشت و هم پوشش خبری اش، چون مستقیم از تلوزیون و رادیو آنجا پخش می شد. یعنی حدود ده هزار شنونده رادیوئی مستقیم داشت. در واقع تمام تلاششان را کرده بودند که آن شهادت ها به گوش مردم برسد. خودشان یک کانال تلویزیونی داشتند. مثل اینجا پخش مستقیم اینترنت هم بود. آنچه که من متوجه شدم درواقع بعد از اینکه برگشتم آلمان و مطبوعات آلمان را دنبال می کردم، خبری زیادی از این دادگاه نبود. حالا به دلیل فضای آلمان سر مسئله اسرائیل ، نگرانی هائی که موجود است که هر وقت می خواهند علیه سیاست دولت اسراییل موضع بگیریند ، نگرانی از اینکه   به یهودی ستیزی متهم بشوند و واقعیت هم این است که همیشه در موضع گیری در مقابل جنایت های اسرائیل عده ای که گرایشات یهودی ستیزانه دارند پشت این سیاست پنهان می شوند.
به همین دلیل با وجودی که این مسئله ساختن دیوار در نوار غزه آن موقع خیلی اهمیت داشت، و تصمیماتی بود که در این رابطه در حال گرفته شدن بود، اما گذشته از اینها من احساس کردم، علی رغم اینکه سه روز چنین شاهدانی که خودشان این جنایات را لمس و تجربه کرده بودند، سخن گفتند، با این وجود این شهادت ها انعکاس بین المللی به معنی ای که این دادگاه خواهانش بود، اساسا" نداشت.   اما طبیعتا من فکر می کنم همین مسئله را می توان در مورد اجلاس ایران تریبونال نیز گفت. در واقع این اجلاس که البته بسیار مهم است حتی در افکار عمومی ایرانی و بین ایرانیان که بویژه دهه شصت را تجربه نکرده اند، از استقبال برخوردار نشده است. این حرفها از دهان شاهدین این وقایع آن دوره و همینطور خانواده ها و بازماندگان مطرح می شود و برای جلوگیری از تکرار این تاریخ اهمیت دارد. اما من فکر می کنم این اجلاس در بر آورده کردن هدف رساندن این صدا به گوش جهانیان، متاسفانه کاستی های جدی دارد.
اما در مجموع فکر می کنم چنین دادگاهی از جنبه های مختلف بسیار خوب است. من با برگزار کنندگان به شکل مستقیم صحبت نکرده ام. در تابلوی پشت تریبون نوشته شده: " کمیسیون حقیقت یاب"، در عین حال کنار در ورودی نوشته شده "تریبونال"، اینها به لحاظ روش کار با هم تفاوت دارند. تجربیات کشورهای دیگر و تجربیات این کمیسیون ها و تریبونال ها نشان می دهد که اینها باید از هم تفکیک بشوند.

در این دادگاه که به عنوان یک دادگاه مردمی همه چیز در آن به صورت علنی و در حضور تمام حاضران صورت می گیرد، حال آنکه کار "کمیسیون حقیقت یاب" علنی نیست و به تحقیق و تفحص داده ها می پردازد. آیا در تریبونالی که در بارسلوا شرکت کردید این تداخل اسمی به چشم می خورد؟

خیر. در آنجا کمیسیون های آمادگی اظهارات بسیاری از شهود را جمع آوری کرده بودند و تنها عده ای از آنها به همراه متخصصین و کارشناسان، موارد نقض حقوق بشر و قطعنامه های بین المللی را بررسی می کردند.
از طرف دیگر درحقیقت تاکید این دوستان بر واژه مردمی به این دلیل است که می خواهند بگویند در واقع این دادگاه به هیچ دولتی وابسته نیست یا مستقل است. ولی دادگاه مردمی در واقع حضور و مشارکت مردم را هم در شنیدن و هم در گفتن با خودش دارد. یعنی هم شهود و هم شنوندگان در ابعاد وسیع اجتماعی در این پروسه دخالت می کنند.

در تصمیم گیری ها چه خانم شادی امین؟

نه در تصمیم گیری ها معمولا یک هیئت ژوری که دارای اتوریته اجتماعی است، فضای سیاسی را می شناسد و رای ش قابل اعتماد است حضور پیدا می کند و تصمیم نهائی را می گیرد .

پروسه شکل گیری انتخاب هیئتی که تعیین کننده است و حکم صادر می کند به چه صورت و شکلی است؟

معمولا اینطور است که کسانی که تجربه فعالیت های حقوق بشری دارند، تجربه دفاع از قربانیان جنایات دارند و یا در ارتباط کاری با آنها بودند اینها هستند که برای تصمیم گیری و حکم دادن انتخاب می شوند در رابطه که آیا رعایت حقوق بشر در جائی شده یا نقض شده حالا اینکه سیستماتیک بوده یا گسترده امر دیگری است. و پروسه اینطور است که به افرادی که دارای اتوریته اجتماعی هستند و یا اعتبار اجتماعی بین المللی دارند، دارای سابقه کاری در این زمینه هستند، قوانین بین المللی را هم می شناسند، به آنان روجوع می کنند . از آنان می خواهند در این کار بسیار پر دردسر و سخت همکاری کنند ـ چون باید پرونده ها را بررسی کنند، اظهارات شهود را بشنوند و غیره. برای اینکه اعتبار رای این دادگاه به مستقل بودن آن هیئت ژوری است و به شناختش از قواعد و قوانین بین المللی.

همانطور که از اسم این دادگاه پیداست حکم صادره قابل اجرا نیست. اهمیت این دادگاه در ارتباط با شواهد و بخش حقیقت یاب آن است. آیا این شواهد و حکم دادگاه بر یک دادگاه واقعی در آینده می تواند تاثیر گذار باشد؟

قطعا، ببیند ما هر سال و در اقصی نقاط جهان سالگرد دهه شصت ویا کشتار شصت و هفت را برگزار می کنیم. در واقع بخشی از چنین کاری فرهنگ سازی است و اینکه قربانیان بتوانند دردهایشان را بیان کنند. و جامعه این دردها را به رسمیت بشناسد. خوب در چنین اجلاسی مثل این تریبونال ما در واقع شاهد این هستیم که بسیاری از کسانی که تا کنون فرصت نیافته اند دردها، مسائلشان را و مصائبی که برآنان گذشته را بگویند، اینجا چنین فرصتی در اختیارشان گذاشته می شود. در واقع بعضی از قربانیان برای اولین بار فرصتی پیدا می کنند که حرفهایشان را بزنند، بشنوند، و جامعه ی شنونده درد اینها را به رسمیت می شناسد، با آنها حس همدردی کند. در واقع به نظر من با طرح این جنایات و اتفاقاتی که در آن سالها افتاده است جا معه را به فکر وا می دارد که چگونه می توان در این رابطه مقابله کرد.

کدام جامعه؟

ببینید، من الان گفتم که امیدوارم که پوشش خبری این مسئله در جامعه ایرانی لااقل وسیع باشد. در واقع ما نسلی را داریم که در آینده می خواهد تحولات ایران را به اصطلاح ایجاد کند. می خواهد در سرنوشت این جامعه نقش بازی کند اینها باید بدانند اتفاقاتی که در دهه شصت افتاد واقعا چه بود؟ شما اینجا از گرایشات سیاسی بسیار مختلفی دیدید. از فرقان، مجاهدین، اکثریت، حزب توده، اقلیت، پیکار، اتحادیه... همه اینها را شما در این چند روز دیدید. متاسفانه جای بهاییان در بین شهود خالی بود. به هر حال این شهادتها برای کسی که آن تاریخ را نمی شناسد ، روشن می کند که دلیل کشتار در آن سالها مواضع این سازمانها نبوده است، بلکه یک نیروی سرکوب قدرتمندی به هرچه غیر از خود اجازه حیات نمی داده. و هیچگونه حقوقی برای این متهمین وجود نداشته و یا مثلا کودکان هم زندانی و یا اعدام می شده اند. شما شنیدید، دختر هفت ساله، نه ساله در زندان بودند. بچه های کوچک و همه مادرانی که حرف زدند، زنانی که تعریف کردند، شوهرهایشان، برادرانشان و یا مردانی که از خواهرانشان گفتند. در واقع می بینیم این رنگارنگی قربانیان باعث می شود که جامعه بتواند با آنان همدردی کند. یعنی شما نمی گوئید که فقط مجاهد کشتند تا جامعه در مقابلش موضع بگیرد. یا بگوئید فقط کمونیست ها را کشتند، وقتی جامعه این رنگارنگی را می بینید می تواند خودش را جزئی از این قربانیان قلمداد کند و این آنجائی است که یک نوع حس همبستگی در مقابله با تکرار این جنایات می شود.
من بسیار امیدوارم که با توجه به اینکه این مسائل بویژ ه در سه سال گذشته که بازگشت شده به دوره کروبی، دروه موسوی و غیره که در حاکمیت بودند این رجوع را معمولا هم نسلی های ما دائم داشتند، بحث داشتند، چقدر باید برگشت به آن دوره؟ چقدر باید حرفش را زد؟ آشتی ملی چیست؟ فراموش نکردن چیست؟ و غیره ! در واقع بحث های خوبی راه افتاده، کم است، اما امیدوارم که این بحث ها در واقع به این نسل نشان بدهد که راه بسیار سختی در پیش دارند و به این سادگی نیست که بخواهیم چشممان را ببندیم و تحت گفتمان وحدت ملی و غیره از اینکه مسئولیت عاملین این کشتارها را عنوان بکنیم و مسئولیت پذیرشان بکنیم، طفره برویم.

وقتی در رابطه با مسببین این جنایات صحبت می شد دوستان بر می گشتند به نخست وزیری موسوی و دورانی که کروبی رئیس مجلس بود. آیا این شیوه برخورد حقوقی است؟ یا مشخصا باید از مسببین نام برده شود؟

به نظر من مشخصا باید اسم برده شود. چون که خود اینها از آن دوره حرف نزدند. اگر آقای موسوی از آن دروه مشخص حرف زده بود و نقش خودش را و یا نقش هم دستان و زیر دستانشان و یا نقش آقای خمینی را که حتی امروز بارها با سند از وی نام برده شد، در این کشتارها عنوان کرده بود، خوب بعد ما می گفتیم این تکرار مکررات است. اینها خود شان هم دارند ادعا می کنند که هر جائی حاضر هستیم پاسخگو باشیم در مقابل مردم. این اتفاق نیافتاده است. وقتی این اتفاق نمی افتد، در واقع به نظر می آید که دارد روی چیزی سرپوش گذاشته می شود. این سرپوش گذاشتن، به درستی جامعه را از امکان تکرار آن فجایع نگران می کند .
به نظر من این اسم آوردن از عاملین یا دست اندرکاران ـ برعکس آن کسانی که خیلی مصر هستند که در دروه کنونی اسم آوردن از مسببین اشتباه است، من را به یاد دهه شصت می اندازد که دائم می شنیدیم الان این رانگوئید، وقتش نیست و ... امروز می فهمیم که چقدر آن نگفتن ها ما را متضرر کرده است. به نظر من ما باید وحدتمان روی شفافیت تاریخمان باشد، نه روی سرپوش گذاشتن بر روی آن. به همین دلیل اصلا بحث مچ گیری از کسی نیست. آقای کروبی و موسوی و غیره می توانند در مواضع خودشان خیلی هم مقاومت کنند و امروز هزینه بدهند، این یک طرف قضیه است، یک طرف دیگر قضیه اینجاست که خیلی مشخص این آقایانی که زنده اند و در آن دوره مسئولیت های کلیدی داشند، باید به این نسلی که بسیاری کسان و عزیزانش را از دست داده، پاسخ بدهند. تا مادامی که این پاسخ داده نشود ما حق داریم که این اسامی را تکرار کنیم. امروز، در پاسخ کمیسیون به اینکه شاهدان چه کسی را مسئول می دانند،   جوابی را به کرات از برخی شاهدین می شنیدیم که که مجموعه سیستم را پاسخ گو دانسته و افراد را مهم نمی دانستند. این پاسخی است که ما را از اینکه بتوانیم به قوانین حقوقی مدرن تکیه کرده و افراد را بر اساس آن مسئولیت پذیر کنیم، باز می دارد. چون اگر کل سیستم است، کل سیستم که فردا سرنگون شود شما می خواهید با کی طرف بشوید؟ افرد معینی در این جنایات سهیم بود ه اند و به درستی شهود هیئت مرگ را اسامی شان را می آورند بازجو ها یشان را سعی می کنند به خاطر بیاورند و سعی می کنند کسی را که در دستگیری آنان نقش داشته است را به خاطر بیاورند چون بسیاری از افراد هنوز در حوزه دولتی هستند در دوره های مختلف مسئولیت داشتند و این مهم است هم اسامی گفته شود و هم چنانچه اگر دسترسی نداریم به کسی و یا کشتار و یا امروز در قدرت دولتی نیست مجموعه سیستم را هم پاسخگو کنیم ولی پاسخگو دانستن مجموع این سیستم به لحاظ سیاسی صحیح است اما نمی بایست مسئولیت فردی عاملین و آمرین این جنایات را کمرنگ کند.

با سپاس از شما خانم شادی امین به خاطر قبول مصاحبه.


• * شادی امین از فعالین سیاسی و کنشگران جنبش زنان است که در سه سال گذشته با سازمان عدالت برای ایران (www.JusticeForIran.org) در رابطه با مستند کردن شکنجه و آزار جنسی بر زندانیان زن در دهه 60 فعالیت داشته که نتایج این تحقیق از سوی عدالت برای ایران منتشر شده است و اکنون مشغول مستند سازی شکنجه و آزار جنسی بر زندانیان زن در دهه 70 و 80 می باشد.
• ** این مصاحبه در روزسوم برگزاری اجلاس تریبونال در لندن انجام شده است. به همین دلیل به انعکاس این رویداد و همچنین موضع گیری های متفاوت در قبال آن اشاره ای ندارد.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست