یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

تلاش یا تلاشی


بدران لهران


• آمار ترسناک کاهش نشر کتاب و ورشکستگی فروشندگان و تهی دستی نویسندگان، تنها خبر از اقتدار سانسور و و زور نمی دهد. بلکه بیانگر کم مایگی مردم و به ویژه طبقه متوسط ماست. گسترش مساجد و مراکز دینی خبر از خشکی هراسناک جامعه ای است که برای هر چیز غیر از کتاب، هزینه کنند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۲۰ مرداد ۱٣۹۱ -  ۱۰ اوت ۲۰۱۲


آنچه ما مدتی است از نوشته های نویسندگان و کوشندگان اجتماعی-سیاسی دریافت می کنیم، بازتاب غم بی توجهی توده ها و ترس از حاشیه نشینی و بیرون ماندن از گود آنهاست. دلشوره ای که از عادی شدن چیزی هایی حکایت می کند که می بایستی برای هر انسانی در شرایط عادی،غیر عادی باشد. شرایطی بر آمده از بی کفایتی حکومت در برآوردن نیازها و حقوق شهروندان، و هم هنگام فرمان روایی فرومایگان و پایمال شدن فرودستان در راستای فربه شدن دوست داران و دست اندر کاران حکومتی در گستره ی رمل و اسطرلاب و تزویر و ستم، نتوانسته به آگاهی بخش قابل توجهی از مردم تبدیل شود. درک ناخودآگاه همین کاستی مردم و ناراستی حکومت، در ذهن نویسنده ایرانی جراحتی ایجاد کرده که بیشتر پنهان است، آنچنان پنهان که شاید خودشان گر چه از آن آزار می بینند، اما چه بسا از آن بی خبرند. از همین روی رویکرد خشمگینانه اشان به حکومت با ناپرسایی از بی تفاوتی مردم هم خوانی ندارد. مردمی که یک سوی این بده –بستان نابرابرند، و اما برای خود هیچ وظیفه ای در بهم زدن این بازی که بازنده اند، نمی شناسند.
سر در گمی و ناامیدی سرنوشت کسانی است که در متن آن مناسبات غیر انسانی به نمی دانم های خود خو کرده اند . کسی که در روزمره گی، عزت و آزاده گی را نه طلب می کند و نه تجربه، چگونه می تواند به در ک روشنی از فرصت و فراقت، انسان در فراخنای آزادی برسد؟
نویسنده از دردهای می گوید که اگر درد مشترک همگان نباشد، اما بسیاری در آن اگر شریکند. همگانی که نه به دانستن روی می آورند و نه به همگرایی. محرک روشنفکر در نوشتن آگاهی و دلشوره از سرنوشت انسان است و محرک توده ها ، حساسیت و نفع شخصی و آنی. انسان توده وار بی ارزشی و اهانت به خود را در مناسبات اجتماعی، با لودگی، لاف و گزاف و بند و بست جبران می کند. و نویسنده با نوشتن. با روایتی که جانمایه اش عشق به آزادی و حقیقت است.
آسیب دیدگان هنوز تردیدی در ارزش های بنیادین حکومت ندارند و سرپناه خود را نه در سپهر نویسندگان که در سوره های آسمانی می جویند. چنان محبوس و مانوس این چهار دیواری اند، که مفهومی از دلواپسی ها و هشدار های کوشندگان آزادی را نه به خاطر می آورند و نه در تخیل خود می پرورند.
آمار ترسناک کاهش نشر کتاب و ورشکستگی فروشندگان و تهی دستی نویسندگان، تنها خبر از اقتدار سانسور و و زور نمی دهد. بلکه بیانگر کم مایگی مردم و به ویژه طبقه متوسط ماست. گسترش مساجد و مراکز دینی خبر از خشکی هراسناک جامعه ای است که برای هر چیز غیر از کتاب، هزینه کنند. حامعه ای که دارد پیش چشممان جان می دهد و هنوز یا در افسون وعده وعید های شمایلی است که در ماه بود. یا در سودای مناره ای که پا منبری های لوس آنجلسی دارند در چاه می کنند و خواب متلاشی شدن تمامی ارزش هایی را دارند که شان آدمی داراست. شانی که جایگاهش نه در بازار بورس که در تاریخ است.

بدران لهران
blohran@yahoo.com 


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست