سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

«مهد آزادی آدینه» و جنبش مشروطه


رحیم رئیس نیا


• به گمانم در تیر ماه ۱۳۴۵ بود که روزی صمد در جمع دوستانی که با «مهد آزادی آدینه»، یا «آدینه مهد آزادی» همکاری داشتند، مطرح کرد: «چیزی به شصتمین سالگرد اعلان فرمان مشروطه نمانده، به نظرم بهتر است شماره مرداد ماه را به صورت ویژه نامه انقلاب مشروطه درآوریم». دوستان هم موافقت کردند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۲۰ مرداد ۱٣۹۱ -  ۱۰ اوت ۲۰۱۲


یادداشت سیروس مددی: «مهد آزادی – آدینه» که از مهر ۱۳۴۴ تا شهریور ۱۳۴۵ به همت و همیاری صمد بهرنگی، بهروز دهقانی، علیرضا نابدل، رحیم رئیس نیا، غلامحسین فرنود، ابراهیم عظیم پور، غلامحسین ساعدی و دیگران در تبریز منتشر شد و پس از ۱۷ شماره، با تلاشهای «خاک و خون» پرستان شاهنشاهی توقیف گشت، حادثه ای مهم در فضای دهه ۴۰ آذربایجان و ایران بود. «مهد آزادی آدینه» علیرغم محدودیت اجباری پهنه مندرجاتش، نمایانگر فضای فکری ادبی، تاریخی، اجتماعی و سیاسی روشنفکران تبریز در سالهای میانی دهه چهل است و بررسی روندهای فکری و رخدادهای سیاسی اواخر دهه ۴۰ و اوایل دهه ۵۰ – بویژه نقش گروه تبریز (بهروز دهقانی، علیرضا نابدل، کاظم سعادتی، مناف فلکی و … ) در تشکیل «چریکهای فدائی خلق» بدون بررسی این نشریه و تاثیر انتشار و توقیف آن، ناممکن. با اینهمه اینک که قریب به پنج دهه از انتشار و توقیف «مهد آزادی آدینه» می گذرد، این نشریه همچنان ناشناخته است. …
    تابستان سال گذشته – چند روزی مانده به سالگرد انقلاب مشروطیت ایران – در تماسی با دوست و معلم ام آقای رحیم رئیس نیا و گفتگو درباره «مهد آزادی آدینه» خواهش کردم یادمانده های خود از چکونگی انتشار شماره ۱۵ – ( ویژه نامه انقلاب مشروطیت) را با علاقمندان در میان گذارد. ایشان با کمال میل مطلبی را نوشتند که در نتیجه اشتغالات من بموقع انتشار نیافت. اینک نوشته ایشان را بهمراه ویژه نامه انقلاب مشروطیت ایران «مهد آزادی آدینه» – با تاخیر یکساله ولی در سالگرد انقلاب مشروطیت– به علاقمندان تقدیم می کنیم. امیدواریم آقایان رحیم رئیس نیا و غلامحسین فرنود – که تواناترین و صالح ترین اشخاص در این زمینه اند- و یا دوستان دیگر موضوع «مهد آزادی آدینه» را پی گیرند- و با معرفی آن، خلا تاریخی پژوهشی موجود در این عرصه را پر کنند. من با استفاده از این فرصت، از رفقایی که آرشیو فوق العاده نایاب «مهد آزادی آدینه» را از سر لطف برای من فرستاده اند، تشکر می کنم.

سیروس مددی ۱۴ مرداد ۱۳۹۱
سایت آذربایجان
www.azer-online.com
***

مهدی آزادی آدینه و جنبش مشروطه
رحیم رئیس نیا


به گمانم در تیر ماه ۱۳۴۵ بود که روزی صمد در جمع دوستانی که با «مهد آزادی آدینه»، یا «آدینه مهد آزادی» همکاری داشتند، مطرح کرد:

«چیزی به شصتمین سالگرد اعلان فرمان مشروطه نمانده، به نظرم بهتر است شماره مرداد ماه را به صورت ویژه نامه انقلاب مشروطه درآوریم». دوستان هم موافقت کردند. در آن دوره، در دهه پر جنب و جوش ۱۳۴۰ انقلاب مشروطه و مسائل مربوط به آن بطور جدی مورد توجه و بازخوانی و بازکاوی طیف هایی از جامعه روشنفکری قرار گرفته بود. در همان دهه چند اثر ارزنده درباره آن انقلاب مردمی منتشر شد که از آن جمله بودند: ایران در آستانه نهضت مشروطیت، از باقر مومنی؛ قانون اساسی ایران و اصول دموکراسی، از مصطفی رحیمی؛ میرزا کوچک خان، سردار جنگل، از ابراهیم فخرائی؛ پنج نمایشنامه از انقلاب مشروطیت، از غلامحسین ساعدی و … یادم می‌آید که نخستین بار تعریف کتاب فخرائی را از زبان ساعدی شنیدم و آن را در شماره ۴ آدینه معرفی کردم.

نمایشنامه های ساعدی درباره انقلاب مشروطه همه از خاطرات زنان و مردان محله غیاث تبریز، زادگاه نویسنده مایه گرفته، در ذهنی خلاق بازآفرینی شده بودند. صمد در شماره ۱۶ آدینه، با بازخوانی فرازی از شعر «نگاه کن» شاملو:

« سال بد، سال باد، سال اشک، سال شک

سال روزهای دراز و استقامت های کم.

سالی که غرور گدائی کرد،

سال پست، سال درد، سال عزا …»

به معرفی پنج نمایشنامه پرداخته است. وی با اشاره به اینکه نمایشنامه ها ظاهراً «وصف سال‌های ۱۲۸۵ و ۱۲۹۰ در تبریز» هستند، و با تذکر اینکه «چهارتای اول مربوط است به سال ۱۲۹۰» که کسروی آن را «سال پر اندوه» خوانده، از آن سال چنین یاد می کند:

«۱۲۹۰ در تبریز پر اندوه تر و سخت تر می گذرد. سالدات ها … از یک سو و فراش‌های صمدخان شجاع الدوله، که گوهر مراد به حق «گرگ» می نامدشان، از دیگر سو، دست به آزار و شکنجه مجاهدین و آزادی خواهان تبریز می زنند. «گرگ ها» برای دستگیری «از پا نیفتاده ها» سوراخ سنبه «بام ها و زیر بام ها» را می‌گردند و سنگرها و «خانه ها را خراب» و غارت می‌کنند … [عبارت های داخل گیومه از نام های نمایشنامه ها گرفته شده اند].

در این سال جلادهای دولتی و روسی … به مردم تلقین می‌کنند که همه چیز تمام شد. دیگر کسی و پناهگاهی باقی نمانده و آشوب و یاغی گری رخت بر بست و امنیت برقرار شد. اما حقیقت غیر از این است. مجاهدان به صورت‌های گوناگون به مبارزه ادامه می‌دهند و با «گرگ ها» دست و پنجه نرم می کنند. در «بام ها و زیر بام ها» که مربوط به ۱۲۸۹ است، هنوز مردم زیر بام ها را دارند و جنگ‌های کوچه‌ای به شدت ادامه دارد. در چهار نمایشنامه دیگر … گرگ‌ها به زیر بام ها هم راه پیدا کرده‌اند و ناچار مبارزه مردم صورت دیگری یافته است. جنگ و گریز و ایجاد ترس و وحشت و نفاق میان گرگ‌ها …

گوهر مراد در پنج نمایشنامه اش با اندوه به گذشته می نگرد. از این نظر تا حدی شبیه اغلب شاعران معاصر می شود. اما یک فرق اساسی با آن‌ها دارد و همین یک فرق او را از شعر پر ملال و گردآلود و خمودی انگیز و مکرر آن شاعران فرسخ ها دور می‌کند … گوهر مراد هر لحظه در پی کشف و نمودن پستی انسان‌هایی است که «نان شان به قیمت ریختن خون دیگران» به دست می آید. ساغ اولسون.»

یکی دو سال بعد صمد و دوستانش نمایشنامه «گرگ ها» ی ساعدی را در سالن دبیرستان ممقان به روی صحنه آوردند که به حادثه‌ای فراموش نشدنی در خاطره تماشا کنندگان آن تبدیل شد.

ساعدی یک رمان تاریخی هم دارد که آن را با الهام از رویدادهای انقلاب مشروطه در آذربایجان نوشته است. فرج سرکوهی در «حکایت دو عکس» که در جریان مسافرت آل احمد و ساعدی به دعوت «سازمان هنری دانشجویان دانشگاه تبریز» به این شهر در اواسط اردیبهشت ۱۳۴۶ گرفته شده اند، از یک محفل سیاسی – فرهنگی به نام محفل صمد بهرنگی در تبریز آن سال‌ها سخن رانده، در همان نوشته خاطرنشان ساخته است که شاملو در آن سال‌ها صفحاتی از مجله خوشه را در اختیار همان محفل قرار داده بود و محفل در عین حال مهد آزادی آدینه را در تبریز منتشر می‌کرد و داستان توپ ساعدی نخستین بار در همین نشریه انتشار یافت. اگر چه فرج سرکوهی شیرازی در آن سال‌ها از فعالان جنبش دانشجویی در تبریز بود، لیکن در این مورد اشتباه کرده است. چه تنها در شماره ۱۷ آدینه که در ۱۸ شهریور ۱۳۴۵ منتشر شده، آگهی داده شده است که داستان بلند توپ، از شماره آینده به طور پاورقی در آدینه چاپ خواهد شد. ولی شماره مذکور واپسین شماره آدینه بود که با اعلام خطر روزنامه خاک و خون، ارگان مطبوعاتی حزب پان ایرانیست در بوته تعطیل ابدی افتاد.

توپ، که شاملو آن را «قصه بلند» نامیده، در ۲۱ بخش، از اوایل مرداد تا اواخر آذر ۱۳۴۶ به طور پاورقی در مجله خوشه، که سردبیری صفحاتی از آن را شاملو عهده دار بود، انتشار یافت و در ۱۳۴۸ به صورت کتاب تجدید چاپ شد. کورش اسدی توپ را داستان کوتاهی خوانده که بی خود به درازا کشیده است و ساعدی «از اوج درخشان داستان‌های کوتاهش به ورطه رمان ضعیف توپ» در غلتیده. وی ساعدی را مصداق بارز سخن ناباکوف درباره رمان نویسی چخوف که «هرگز نتوانست یک رمان بلند خوب بنویسد، [زیرا که او] قهرمان دوی صد متر بود، نه استقامت» دانسته است.

ساعدی با آدینه همکاری تنگاتنگ داشت و گذشته از سپردن بعضی از نوشته‌های خود، چون «دو سرود از ماهیگیران دریاهای جنوب» و «سایه های خوش در حاشیه خلیج»، مقالاتی نیز از نویسندگان ساکن تهران برای چاپ درآن می گرفت. چنانکه برای شماره ۱۵ (۲۱ مرداد ۱۳۴۵) آن، که ویژه نامه انقلاب مشروطه بود، مقاله‌ای از داریوش آشوری، تحت عنوان «مشروطیت ایران از دیدگاه جامعه شناسی، آغاز و انجام یک نهضت» و از ر. روشنگر که به گمانم نام مستعار رضا داوری بود، مقاله‌ای با عنوان «جشن ولادت مردگان» گرفته، به تبریز فرستاد. همان شماره وقتی در تهران به دستش رسید، در نامه مورخ ۴۵/۵/۲۴ خود خطاب به فراهم آورندگان آن نوشت:

«سلام فراوان بر تمام عزیزان و حبیبان: صمد، بهروز دهقانی، بهروز دولت [آبادی]، [ابراهیم] عظیم پور، [غلامحسین] فرنود، [رحیم] رئیس نیا و دیگران.

« ۱- روزنامه تان رسید و دست و پنجه تان درد نکند. دو سه روزی زیر بغل این ور و آن ور کشیدم و کلی پُز دادم و افاده ها فروختم. ۳۰ تایی که فرستاده بودید، منهای ۷-۶ تا هدیه، همه در ۲ ساعت فروش رفت. بنابراین [از] همین شماره مشروطه و بعد از [این، از] هر شماره ۵۰ عدد مرتب بفرستید. مضایقه نکنید. حسابش را من به شما خواهم داد، نه کس دیگر…»

توضیح اینکه بهای هر شماره ۳ ریال رایج مملکت ایران بود!

در حقیقت همان علاقه‌مندی به جنبش مشروطه – که هنوز خاطراتش در محله محله، کوچه کوچه و خانه خانه تبریز زنده بود و بودند کسانی که از ماه های مقاومت تبریز در برابر تمامیت استبداد و نهضت های آزادی خواهانه بعدی یادداشته هایی داشتند و … با این باور داشت که هنوز می‌توان درس‌های زیادی از آن نقطه عطف تاریخی، که به رغم نارسائی هایی نسبت به زمان وقوع خود، ترقی خواهانه و سرمنشاء نوآوری ها در عرصه های مختلف اجتماعی و فرهنگی و سیاسی بود، و با وجود آنکه بخش‌هایی از دست آوردهای آن دستخوش تعرض و تبدل و تعطیل شده بود، آموخت- انگیزه انتشار ویژه نامه مورد بحث شد.

بر مبنای چنان بینشی بود که از اواسط انتشار آدینه تصمیم به انتشار مجدد بلوای تبریز به صورت پاورقی در شماره های آن گرفته شد. در شماره ۷ آدینه همین مژده داده شده بود:

«تاریخ مشروطیت ما هنوز گوشه‌های تاریک بسیار دارد و این‌ها روشن نخواهد شد مگر با انتشار تمام اسناد و مدارک موجود. آدینه با نهایت خرسندی مژده می‌دهد که از شماره آینده یکی از معتبرترین اسناد تاریخ مشروطیت را به تدریج منتشر خواهد کرد. بلوای تبریز یادداشت‌های روزانه مجاهد آزاده، حاج محمدباقر ویجویه ای است که با زبانی ساده و شیرین صادقانه نوشته شده است و یک بار در حال حیات خود نویسنده از طرف (وزارت جلیله معارف) چاپ سنگی شده و به دلیل نایاب بودن، انتشار مجدد آن ضروری می نماید.»

ده بخش از بلوای تبریز، که تقریباً در حدود یک پنجم آن بود، تا شماره ۱۷ (واپسین شماره آن)، بی‌آنکه از مصحّح و معرف آن، یعنی علی کاتبی، که پدرش نوه دختری حاجی محمدباقر ویجویه ای بود، نامی برده شود، به چاپ رسید. کاتبی تاریخ انقلاب آذربایجان و بلوای تبریز را بعدها به طور کامل برای چاپ آماده نمود که انتشارات ابن سینای تبریز آن را در سال ۱۳۴۸ در قطع جیبی و در ۲۹۰ صفحه انتشار داد و چند سال بعد هم انتشارات امیرکبیر آن را تجدید چاپ کرد. ساعدی انتشار مجدد این اثر رایکی از آرزوهای خود دانسته، در این خصوص چنین نوشته است:

«… انتشار بلوای تبریز بی اندازه خوشحالم کرد. من با این کتاب از بچگی آشنا بودم و نسخه ای را که پدرم داشت شاید ده ها بار خوانده بودم و یک وفتی هم به کله ام زده بود که بنده خدایی را راضی کنم تا به نشر آن راضی باشد. جند بار من و جلالی به ناشرین معتبر و غیر معتبر پیشنهاد کردیم قبول نکردند…. [و اینک که این آرزو برآورده شده] شاید توی این عالم بی ملاک عده ای بخوانند و بدانند که اگر خونی در عروق بجوشد، حتی یک تاجر «ژورنال انقلاب» می نویسد….»

اخیراً هم موجود پخته خواری که ثابت قدمی را در به چاپ رساندن تألیفات و ترجمه‌های به چاپ رسیده دیگران و بار کردن به اصطلاح تعلیقات غیر لازم گاه مغلوط بر آن‌ها را، گویا بمنظور اختصاص دادن امتیاز انحصاری انتشار مجدد حاصل زحمت دیگران به شخص خود، به عادتی بیمارگون تبدیل کرده و گستاخی را از مرده خواری به زنده چاپی می داند، همان کار ناروا را بر آن اثر ارزنده روا داشته و این ضرب‌المثل آذربایجانی را که «اولو ائشک آختاریر نالین [نعلین] چکسین» (دنبال خر مرده می‌گردد تا نعلش ترا بشکد) برای چندمین بار متبادر به ذهن کرده است. بدتر آنکه انتشارات امیرکبیر امروز، معلوم نیست به چه انگیزه ای اقدام به انتشار همین کتاب، یا باصطلاح تصحیح همان جناب کرده که انتشارات امیر کبیر دیروز آنرا در ۱۳۵۵ با تصحیح علی کاتبی که هم اکنون همچنان سرزنده سر در کار قلم دارد، منتشر کرده بود.راستی اثری جعل شده بر اساس یک اثر دیگر چه امتیازی می تواند بر آن داشته باشد؟ (۱)

پس از آنکه پیشنهاد صمد مورد تأیید دوستان قرار گرفت، عناوین مقالاتی که بایستی در ویژه نامه چاپ برسد، انتخاب شد. صمد بر عهده گرفت که مقاله‌ای درباره نقش آذربایجان در جنبش مشروطه بنویسد. از بهروز دهقانی هم خواسته شد، به نقش لمپن ها – که هنوز تعریف جامعی از آن نداشتیم و به گمانم کسی از دوستان «هجدهم برومر لوئی بناپارت» را نخوانده بود – در انقلاب مشروطه بپردازد. من هم اظهار علاقه کردم که مقاله‌ای در پیرامون زمینه اقتصادی و اجتماعی مشروطیت ایران بنویسم. در عین حال از من که دانشجوی تاریخ و جغرافیای دانشکده ادبیات تبریز بودم، خواسته شد که کتاب‌های مربوط به انقلاب مشروطه را گردآوری کنم که این کار انجام گرفت. سپس به علت تنگی وقت کتاب‌ها را بین خودمان تقسیم کردیم و قرار بر آن شد که هر کس ضمن مطالعه گذشته از مطالب مربوط به مقاله خودش، مطالبی را نیز که به درد موضوعات مقالات دوستان دیگر می خورد، یادداشت کرده، در اختیارشان بگذارد. پس از نوشته شدن مقالات هم آن‌ها را با همدیگر خواندیم و پیشنهادهای اصلاحی یکدیگر را کم و بیش لحاظ کردیم. به عنوان مثال در مقاله ای از کلمه مرکب «ترک تازی» استفاده شده بود که صمد با اشاره به بار منفی این کلمه، از نویسنده انتقاد کرد و مولف نیز پذیرفت و ضمناً پیشنهاد کرد که عبارت «مزدور کارکشته امپریالیسم» به نام نوز بلژیکی اضافه شود. در ضمن صمد نیز به پیشنهاد من مطالبی، از جمله شعری را که در ستایش حیدرخان عمواغلی سروده شده بود،(۲) از مقاله عباس پناهی ماکویی که در همان ایام در هفته نامه «ادبیات و اینجه صنعت» (ادبیات و هنر)، ارگان اتحادیه نویسندگان و وزارت فرهنگ آذربایجان شوروی، به چاپ رسیده بود، به مقاله خود افزود.

ویژه نامه مورد بحث زمینه ای شد برای چاپ نخستین کتاب من در سال ۱۳۴۷ که تکمیل شده همان مقاله چاپ شده در مهدآزادی آدینه بود. همین کتاب که مقاله داریوش آشوری هم در چاپ های اولش بخش دیگری از آن بود، بعدها دو مبارز جنبش مشروطه (۱۳۴۹) را، که توصیه صمد دایر بر لزوم نوشتن زندگی نامه قهرمانان مشروطه به زبانی ساده برای جوانان، از انگیزه‌های تألیف آن بود، به دنبال آورد. ناگفته نماند که ابتدا قرار برآن بود که کتاب «زمینه اجتماعی و اقتصادی مشروطیت ایران» مشتمل بر سه مقاله، مقاله های صمد، آشوری و من باشد؛ لیکن بعلت آن که مقاله صمد در آدینه با امضای مستعار «صاد» به چاپ رسیده بود، و «علاقه دارد نامش را تنها بر جلد داستانهای کودکان ببیند و از دیدن نامش در جاهای دیگر عقش می گیرد»، می خواست مقاله اش با نام مستعار در کتاب به چاپ رسد. لیکن انتشارات «ابن سینا»ی تبریز که پیشتر با انتشار کتاب «پاره پاره» صمد با امضای قارانقوش، مانند خود کتاب صمد محکوم به انتظار خدمت چند ماهه شده بود، از بیم گرفتاری حاضر به چاپ مقاله او در کتاب نشد و چون صمد هم کوتاه نیامد، کتاب بدون مقاله او و در همان سال پیوستن وی به ارس منتشر شد.

————————————————————–

یادداشتها:

(۱) – شخص مورد اشاره آقای رئیس نیا، غلامرضا طباطبائی مجد است که در تصاحب حاصل زحمت دیگران شهرتی به هم زده است. آقای م.ع. حسینی نیز در نوشته اش پیرامون «میرزا علی معجز شبستری» به این رفتار طباطبائی مجد اشاره کرده است. در فرصتی دیگر به عنوان نمونه به چاپ جدید «رجال آذربایجان در عصر مشروطه» – تالیف مهدی مجتهدی و «تصحیحات» !! آقای طباطبائی خواهیم پرداخت. س. م

(۲) – این «قوشما» و یا ترانه که سینه به سینه به روزگار ما رسیده، از این قرار است:

عمواوغلی گلدی خویا

خویلولارا قرار قویا

یتیملرین قارنی دویا

یاشاسین گوزل عموغلی

عموغلی مینیب فایتونا

تومار وئریب اوز آتینا

چورک یئنیب یوز آلتینا

یاشاسین گوزل عموغلی

راستا بازارین راستاسی

گلیر مجاهد دسته سی

عموغلی دیر سردسته سی

یاشاسین گوزل عموغلی

بقال بازار چراغ قویدو

کاسبلارین قارنی دویدو

هر بیر ایشه قانون قویدو

یاشاسین گوزل عموغلی 


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۲)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست