روزنامه های ایران چه می نویسند؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۲۴ مرداد ۱٣۹۱ -
۱۴ اوت ۲۰۱۲
«دو نقطه مشترک ما وحریف!»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم حسین شریعتمداری است که در آن میخوانید؛
۱- عصر روز یکشنبه هفته جاری، رهبر معظم انقلاب در دیدار نخبگان و اساتید دانشگاه ها با ایشان، نشانه های مستندی ارائه فرمودند که از تغییر هندسه سیاسی، اقتصادی و اجتماعی جهان حکایت می کرد. حضرت آقا، پیش از این نیز با اشاره به شواهد و نمونه های روشنی، از نزدیک شدن تاریخ به یک «پیچ بزرگ» خبر داده و بر آن تاکید داشته اند. وجیزه پیش روی نگاهی است گذرا به پاره ای از آنچه این روزها در جای جای جهان و مخصوصا در جهان اسلام جریان دارد و به زبانی دیگر از همین تغییر بنیادین در هندسه و ساختار جهان و نزدیک بودن «پیچ بزرگ تاریخ» حکایت می کند.
توضیح آن که ما و نظام سلطه بین الملل- بخوانید آمریکا و متحدانش- در این نقطه اشتراک نظر داریم که پیچ بزرگ تاریخ نزدیک است و در این پیچ، هندسه و ساختار سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جهان به گونه ای بنیادین زیر و رو شده و تغییر می کند. اما نکته درخور توجه این که هم ما و هم نظام سلطه بین الملل در این زمینه یک نقطه اشتراک دیگر نیز داریم و آن، این که هر دو طرف بر این باوریم و می دانیم که تاریخ به نفع و به سمت و سوی اسلام با آموزه ها و قرائت اسلام ناب محمدی(ص) که ایران اسلامی پرچمدار آن است در حال چرخش است و به همین علت، هندسه سیاسی و اجتماعی جهان نیز در این راستا شکل می گیرد.
یادداشت پیش روی اشاره ای گذرا به مستندات و شواهد و قرائنی دارد که از حرکت یاد شده حکایت می کند. بخوانید؛
۲- جیمز موریس، جامعه شناس آمریکایی می گوید؛ «در قرآن، کتاب مسلمان ها به آیه ای برخوردم که ضرورت رسیدگی به یتیمان را یادآوری می کرد. در این آیه از کسانی تجلیل شده است که با میل و علاقه و فقط برای خشنودی خدا، از یتیمان و اسیران و فقرا دست گیری می کنند - منظور ایشان آیه ٨ از سوره مبارکه «انسان» است- یتیم به کسی می گویند که پدر از دست داده است ولی به نظر من، منظور قرآن از یتیم، کسی است که بی پشت وپناه است. باید بگویم امروزه ما مردم غرب از همه یتیم تر هستیم زیرا پشت و پناهی نداریم. رنسانس ما را از خدا جدا کرد. من به مردم ایران غبطه می خورم که با انقلاب ۱۹۷۹- انقلاب اسلامی- از اومانیسم جدا شدند و به خدا روی آوردند. من خمینی را دوست دارم.»
این سخن نمی دانم از کیست، اما حکیمانه است. چندین سال قبل از کسی شنیده و یا در جایی خوانده ام؛ با این مضمون که؛ اومانیسم - اصالت تمایلات مادی بشر در قانونگذاری و مهندسی جامعه- میوه درخت ممنوعه «رنسانس» بود که فرزندان آدم به فریب شیطان و با توهم ماندگاری! به آن نزدیک شده و از آن خوردند. در پی این فریب شیطان اگرچه از حاکمیت ظالمانه کلیسا و کشیشان در قرون وسطی نجات یافتند، اما در این جابه جایی از خدامحوری در قانونگذاری و ساختار جامعه(تئیسم) نیز جدا افتاده و در برهوت به سوی ناکجاآبادی رفتند که ظاهرش آباد بود! فرزندان آدم هم مثل پدر و مادرشان آدم و حوا علیهاالسلام فریب شیطان را خورده بودند... انقلاب اسلامی در ایران، توبه فرزندان آدم و آغاز بازگشت آنها به سوی خدا بود.
٣- روز ۲۶ می۲۰۱۱/۵ خرداد ۱٣۹۰، بنیامین نتانیاهو میهمان کنگره آمریکاست. او که به گزارش آسوشیتدپرس، عصبانی و برافروخته به نظر می رسید، پشت تریبون می رود و می گوید؛
«۶ماه قبل که پشت این تریبون ایستاده بودم درباره ایران هسته ای و خطر آن برای صلح جهانی(!) هشدار دادم. اما، اکنون، زمان دیگری است و ممکن است «لولا» و محور تاریخ به زودی چرخش پیدا کند. امروز از تنگه خیبر در عربستان تا تنگه جبل الطارق در مراکش، تحول و دگرگونی عظیمی در حال وقوع است. این ارتعاشی که به زلزله شبیه است، کشورها را متلاطم و دولت ها را متلاشی کرده است و همه ما شاهد ادامه این نوسانات هستیم. صحنه های استثنایی در تونس و قاهره، خاطرات برلن و پراگ ۱۹٨۹ را زنده نمی کند- منظورش تحولات بعد از فروپاشی شوروی سابق در بلوک های کمونیستی اروپاست- که اگر چنین بود، خوشایند بود. اما، آن روزها دیگر نیست و امروز شاهد تحولاتی نظیر تحولات ایران ۱۹۷۹- سال پیروزی انقلاب اسلامی- هستیم. باید قبول کنیم، نیروی قدرتمندی وجود دارد که با الگوی مورد نظر ما مخالف است. در رأس این قطب قدرتمند، ایران قرار دارد. کسانی که ایران و خطر آن را نادیده می گیرند، سر خود را در شن فرو کرده اند.»
۴- اوایل سال گذشته- فروردین ۱٣۹۰/ آوریل ۲۰۱۱- کابینه رژیم صهیونیستی، «عاموس یادلین» رئیس سابق موساد را برکنار کرد. رسانه های اسرائیل درباره علت برکناری «یادلین» به تلویح- و نه تصریح- نوشتند؛ ناتوانی و ضعف آقای عاموس یادلین در پیش بینی تحولات منطقه، یکی از علل برکناری او بوده است و روزنامه صهیونیستی هاآرتص توضیح داد؛ یادلین، معتقد بود تحولات خاورمیانه عربی از یک موج «دموکراسی خواهی» ریشه می گیرد و در نهایت به اصلاح دموکراتیک حکومت های منطقه و یا روی کار آمدن نظام های دموکراتیک منجر خواهد شد. یادلین می گفت؛ از آنجا که نظام های دموکراتیک اهل جنگ نیستند، تحولات کنونی خاورمیانه به نفع اسرائیل است! هاآرتص می نویسد؛ آقای یادلین باید می دانست که امروزه تحولات در خاورمیانه و آفریقای اسلامی، به روی کار آمدن نظام های سکولار و دموکراتیک ختم نمی شود، بلکه ملت های مسلمان منطقه الگوی اسلام خمینی را پیش روی دارند و به آن سوی می روند. در همان روزهاست که آقای کارتر، رئیس جمهور وقت آمریکا -به هنگام پیروزی انقلاب اسلامی- در مصاحبه ای می گوید؛ «آهنگی که امروزه در خاورمیانه می شنوم، به گوشم آشناست. این همان آهنگ و همان شعارهایی است که سال ۱۹۷۹ در جریان شکل گیری انقلاب اسلامی در ایران شنیده بودم» و نتانیاهو، نخست وزیر رژیم صهیونیستی پرسش خبرنگار واشنگتن پست را که اسلام مورد نظر ملت های مسلمان منطقه را به دلیل سنی بودن آنها با اسلام حاکم در ایران متفاوت دانسته بود، می گوید؛ اسلامی که مسلمانان خاورمیانه در پی آنند، اسلام آمریکا یا اسلام ترکیه نیست. آنها اسلام ایران را می خواهند و هنری کیسینجر، سیاستمدار یهودی و کهنه کار آمریکایی می گوید؛ آنچه من می بینم آن است که مردم خاورمیانه، دموکراسی غربی نمی خواهند. آنها، اسلام ایران را می خواهند و اسلامگرایی، آینده محتوم خاورمیانه است.
۵- روز ۲۲ آذرماه ۱٣۹۰/ ۱٣ دسامبر ۲۰۱۱- است. شورای راهبردی «آتلانتیک»- کشورهای دو سوی اقیانوس اطلس- به روال همه ساله در واشنگتن برپا شده است. به گزارش «دویچه وله»، در این اجلاس، برژینسکی، اسکوکرافت، جیمز جونز مشاوران امنیت ملی آمریکا در دولت های کارتر، فورد، بوش پدر و اوباما، همراه با دیوید پترائوس، رئیس سازمان سیا، تامیر پاردو، رئیس وقت موساد و جان ساورز رئیس MI۶ انگلیس حضور دارند. دویچه وله در گزارش خود آورده است؛ در این شورا، هر سه مشاور پیشین کاخ سفید هم عقیده بودند که جهان در یک نقطه عطف تاریخی- توجه کنید باز هم سخن از پیچ تاریخ است- قرار دارد که تحولات خاورمیانه و جنبش وال استریت از نشانه های آن است. برژینسکی در نطق پایانی این نشست می گوید؛ کدام دیوانه ای آمریکای ابرقدرت را از بلندای سال ۲۰۰۰ به دره کنونی سال ۲۰۱۱ آورده است؟ دموکرات های احمق، جمهوریخواهان کم عقل؟ یا ایران؟! ما در شرایط بسیار عجیب و ناشناخته ای به سر می بریم».
۶- آقای جرج فریدمن، مسئول مرکز استراتژیک «استراتفور» در آمریکاست. این مرکز به باشگاه کهنه کاران «سیا» شهرت دارد. فریدمن می گوید؛ چالش آمریکا با ایران فقط ظاهر هسته ای دارد. مشکل اصلی ما، آن است که ایران نشان داده است نه فقط بدون رابطه و کسب حمایت آمریکا، بلکه در حال درگیری بی وقفه با آمریکا هم می توان بزرگترین قدرت نظامی و علمی منطقه بود. تحولات خاورمیانه را در این نقطه و در نسخه برداری از این الگو جستجو کنید.
۷- بعد از خروج نیروهای نظامی آمریکا از عراق، هفته نامه آمریکایی فوربز خطاب به بوش و اوباما- و با تاکید بیشتر به بوش- نوشت؛ ۹ سال در عراق از سربازان خود بیگاری کشیدیم. هزاران میلیارد دلار هزینه کردیم، چند هزار تن از نظامیان خود را کشته یا مجروح از عراق به آمریکا آوردیم حالا پرزیدنت بوش و پرزیدنت اوباما می توانند به این سوال پاسخ بدهند که در این لشکرکشی و حضور ۹ ساله در عراق، غیر از آن که عراق را به دست دشمنان خود و دوستان ایران سپردیم چه دستاوردی داشته ایم؟!
٨- نشریه آمریکایی هافینگتون در یادداشتی با عنوان «برنده کیست؟»- WHO IS THE WINNER?- می نویسد؛ در میدان جنگ نرم هم بازی را به ایران باخته ایم و می پرسد؛ اگر ما پیروز جنگ نرم هستیم، چرا امروزه در خاورمیانه و شمال آفریقا که ده ها سال هم پیمان ما بوده اند، مردم از آمریکا خشمناک و به ایران علاقمند هستند؟!این رشته سر دراز دارد و به همین اندازه بسنده می کنیم.
۹- و اما، به گفته حضرت آقا در بیانات مستدل و حکیمانه ایشان خطاب به اساتید دانشگاه ها، امروزه در شرایط بسیار حساسی قرار داریم و با پشت سر گذاشتن عقبه ها به پیچ بزرگ تاریخ نزدیک می شویم. پیچ بزرگی که به اعتراف «رابرت گیتس»، تابلوهای راهنمای آن را خمینی و خامنه ای نصب کرده اند.
آلوین تافلر در موج سوم- اواسط دهه ۶۰- می نویسد؛ انقلاب اسلامی ایران نه فقط جهان اسلام را برانگیخته است بلکه به زودی دنیای دین باوران را نیز به حرکت می آورد...
امروز ملت ها در جهان اسلام و دنیای دین باوران چشم به پرچمی دارند که امام راحل ما(ره) برافراشته و خلف حاضر او به دوش می کشد. در این حال و هوا، به قول حضرت آقا «آیا دانشگاه ها و حوزه های علمیه در قبال این حوادث بسیار مهم، مسئولیتی ندارند؟»
خراسان:برگ برنده مرسی
«برگ برنده مرسی»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم جعفر قنادباشی است که در آن میخوانید؛آیا جنگ قدرت جدیدی در مصر آغاز شده یا به تعبیر برخی نوعی توافق پشت پرده در حال وقوع است؟
دستور محمد مرسی رئیس جمهور مصر برای بازنشسته کردن ژنرال حسین طنطاوی وزیر دفاع و رئیس شورای نظامی و سرهنگ سامی عنان، رئیس ستاد نیروهای مسلح و همچنین لغو متمم قانون اساسی که اختیارات رئیس جمهور را محدود می کرد تحلیل های متفاوتی را برانگیخته است اما هنوز خبرهای دقیقی درباره این مسئله منتشر نشده و احتمالا زمان زیادی طول خواهد کشید تا ابعاد این مسئله مهم روشن شود. در عین حال برخی با توجه به سفرهای اخیر مقام های آمریکایی به ویژه هیلاری کلینتون و لئون پانه تا وزرای خارجه و دفاع آمریکا و همچنین امیر قطر به قاهره این تغییرات را مرتبط با این سفرها و همچنین باهماهنگی شورای عالی نظامی ارزیابی می کنند اما به نظر نمی رسد این استدلال قرائن متقنی داشته باشد. ضمن این که این برکناری با لغو متمم قانون اساسی که اختیارات ارتش را افزایش داده بود همراه شده است.
سخنرانی روز گذشته محمد مرسی در الازهر در تشریح دلایل برکناری مقام های عالی رتبه نظامی گویای مسائل بسیاری است. به عبارتی مرسی سعی نکرد در جمع نظامیان یا کارکنان دولت به تشریح این دلایل بپردازد، بلکه در جمع مردم و علمای الازهر ظاهر شد که نشان دهنده نگرانی وی از پشتوانه های خارجی ارتش و سعی در اتکا به مردم است هر چند طی هفته های گذشته عده ای انتقادهایی به مواضع زیگزاگی مرسی در خصوص نحوه مواجهه با نظامیان این کشور ابراز کرده اند اما خط سیر کلی حرکت مرسی حاکی از استراتژی و راهبرد وی برای کنار گذاشتن نظامیان از مصادر قدرت در مصر بوده است.
سوگند وی در میدان التحریر و صدور حکم بازگشایی پارلمان به عنوان اولین حکم دوران ریاست جمهوری - وی هر چند بعدا مجبور به عقب نشینی شد - نشانه هایی از این بود که مرسی رضایتی از نظامیان ندارد و در پی زد و بند با آن ها نیست و انتظار می رفت که این آتش زیر خاکستر خود را نشان دهد.
اما زمان این اقدام و سطح برکناری مقام های نظامی کمی غیرقابل انتظار بود مگر آن که اتفاق خاصی افتاده باشد. به عبارتی عملکرد ارتش در ماجرای اخیر در صحرای سینا و احتمال علنی شدن نوعی همکاری سران ارتش با رژیم صهیونیستی در این ماجرا برگ برنده ای به دست مرسی داده است تا از آن استفاده کند. به یاد داشته باشیم که مرسی یک هفته قبل از برکناری طنطاوی، ژنرال مراد موافی رئیس سازمان امنیت مصر را نیز برکنار کرده بود و در سخنرانی روز گذشته خود در الازهر نیز دلیل این برکناری را دمیدن روح تازه در کالبد نیروهای مسلح عنوان کرد. به نظر می رسد اگر نشانه هایی از همکاری ارتش با رژیم صهیونیستی به دست نمی آمد وی نمی توانست وارد چنین جریانی شود. حتی سکوت چهره های نظامی و نوع واکنش آن ها به این مسئله نیز این گمان را تا حد زیادی تقویت می کند. ضمن این که مرسی از داخل جمعیت اخوان المسلمین نیز درباره انتصاب طنطاوی به سمت وزیر دفاع مورد انتقاد و تحت فشار بود تا در این انتصاب تجدیدنظر کند.
ارتش مصر از سران ارتش و بدنه آن تشکیل شده است که دیدگاه یکسانی درباره مسائل مصر ندارند و با توجه به واکنش سران ارتش به این برکناری ها که واکنش معتدلی بوده به نظر نمی رسد بدنه ارتش نیز به این مسئله اعتراضی داشته باشد. واکنش های مردم و حضور آن ها در التحریر و برخی شهرها مثل اسکندریه نیز در حمایت از این مسئله تا کنون توانسته استراتژی مرسی را به پیش ببرد. با این حال مصر روزهای حساسی را پیش رو خواهد داشت و هفته های آینده شاید به صحنه وزن کشی خیابانی مرسی و مخالفان وی تبدیل شود. آن موقع بدون شک برگ برنده واقعی مرسی مردم خواهند بود. برگ برنده ای که متناسب با عملکرد اخوان المسلمین در مصدر قدرت می تواند تضمین کننده ادامه حیات مرسی در قدرت باشد.
جمهوری اسلامی:با اصحاب سفرههای رنگارنگ
«با اصحاب سفرههای رنگارنگ»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛ماه مبارک رمضان در حال سپری شدن است و در حالی که برگزاری مهمانیهای بزرگ و مکرر با سفرههای رنگارنگ ادامه دارد، نامه یک پزشک بازنشسته که از کمبود حقوق بازنشستگی و سنگینی مخارج شاکی است، روی میز کار بعضی از مسئولین و بعضی از مدیران روزنامهها خودنمائی میکند.
معلوم نیست چند نفر از مخاطبان این پزشک، نامه او را خواندهاند و چند نفر برای حل مشکل او و به طور کلی حل مشکل کسانی که مانند او کمرشان زیر بار مخارج سنگین زندگی خم شده اقدام کردهاند. کاری که از دست ما بر میآید اینست که بخشی از نامه این پزشک بازنشسته را در اینجا منعکس کنیم تا حجت بر آنان که مسئولیت حل مشکلات شهروندان را برعهده دارند تمام شده باشد. اینکه از این پس این حضرات چه اقدامی خواهند کرد به احساس مسئولیتی مربوط است که خواهند داشت.
"اینجانب دکتر..... پزشک عمومی متولد ۱٣۲۵.... با افتخار حضور ۱٨۰ روزه در جبهههای جنگ تحمیلی در سال ۱٣٨۵ از سازمان خدمات درمانی تهران با حقوق ۰۰۰/۴۰۰ تومان بازنشسته شدم که اکنون به ۰۰۰/٨۶۰ تومان ترمیم شده است. مطب و درآمد دیگری ندارم. مسئولیت تأمین معاش و حق و حقوق بنده به عنوان یک شهروند پزشک (با بالاترین مدرک - دکترا - در اجتماع که فقط اسم دهان پرکن آن برای من مانده و با ٣۰ سال خدمت صادقانه برای مردم عزیز این مرز و بوم) به عهده کیست؟ البته وجدانم راحت است ولی آیا به نظر میرسد که با این حرفها میشود شکم ۶ سر عائله که اکنون به ۱۰ نفر افزایش یافتهاند (با عروس و داماد و نوه) را سیر کرد؟ و یا از عهده مخارج کمرشکن تورمزای رو به انفجار مانند شهریه دانشگاه آزاد اسلامی و غیره برآمد؟ هر چه پسانداز از قبل داشتم خرج جهیزیه دو دخترم و عروسی پسرم کردم، حتی ماشینی که با لیزینگ اداره خریده بودم فروختم... خواستم درد دلی کرده باشم و حقایق تلخی را که دامنگیر همکاران بخصوص پزشکان عمومی، بازنشسته است که تعدادشان هم کم نیست را بازگو نمایم..."
نامه این پزشک بازنشسته به همراه کارت شناسائی منزلت و فیش حقوقی وی در دفتر روزنامه موجود است، مدارکی که محتوای نامه او را تصدیق و تأیید میکنند. مدارک روشنتر برای تأیید آنچه او آنها را "حقایق تلخ" نامیده، قیمتهای کالاهای ضروری زندگی روزمره هستند که بر هیچکس پنهان نیست.
در حاشیه این نامه، چند نکته را قابل توجه و تأمل میدانیم.
اول آنکه گلایه این پزشک از کمبود حقوق بازنشستگی با توجه به سنگینی مخارج زندگی، کاملاً وارد و درست است. مبلغی که فیش حقوقی این پزشک بازنشسته نشان میدهد رقمی است که مسئولان و صاحبنظران اقثصادی کشورمان به عنوان خط فقر برای یک خانواده کوچک بین سه تا چهار نفره اعلام کردهاند. با این حقوق، یک خانواده با ویژگیهائی که این پزشک در نامه خود یادآور شده چه میتواند بکند؟
نکته دوم آنکه حتی اگر مسئول یک خانواده با چنین درآمد کمی با اعمال مدیریت دقیق و نهایت قناعت و در پیش گرفتن روشی زاهدانه بخواهد زندگی کند، نوسانات موجود در قیمتها مانع موفقیت او میشود. عدم ثبات قیمتها و رشد روزافزون هزینهها اعم از نرخ کالاها و دستمزد خدمات، به هیچکس اجازه نمیدهد برای زندگی خود برنامهای داشته باشد و بتواند براساس محاسبات به پیش برود.
مشاهده پیرمردان و پیرزنانی که در مغازهها و بازارهای میوه بارها قیمتها را میپرسند یا برچسبها را نگاه میکنند و سرانجام دست خالی برمیگردند و یا در اثر اجبار به خریدن بیکیفیتترین اجناس و یا کمترین مقدار آن رضایت میدهند، هر انسان با وجدانی را آزار میدهد. واقعاً جای مسئولانی که نفسشان از جای گرمی در میآید و در اظهاراتشان از بیمشکل بودن مردم سخن میگویند و کسانی که از واقعیتهای تلخ زندگی مردم میگویند و مینویسند را به سیاهنمائی متهم میکنند، در این مغازهها و بازارهای میوه خالی است.
آنها در این متهم ساختنها شاید تقصیری نداشته باشند، زیرا خود در میان مردم حضور ندارند و به گزارشهای اطرافیانی که نمیخواهند خاطر مبارکشان مکدر شود اکتفا میکنند. ایکاش کلیه مسئولان همچون عموم مردم با واقعیتهای روزمره زندگی سر و کار داشتند و مستقیماً در جریان قیمتها قرار میگرفتند تا اگر به هر دلیل برای حل مشکلات، کاری از دستشان بر نمیآید، لااقل با این خوش خیالی اظهارنظر نمیکردند.
نکته سوم آنکه نمیخواهیم چنین القا کنیم که عنان از دست خارج شده و کسی نمیتواند کاری بکند. بلکه با قاطعیت معتقدیم اولاً زمینه برای حل مشکلات وجود دارد و ثانیاً به خاطر مشکلات موجود نباید دست از آرمانها کشید. آنچه میخواهیم مورد تأکید قرار دهیم اینست که تا دیرتر نشده از تجربههای مدیریتی گذشته باید استفاده شود و با جلوگیری از ادامه روشهای غلط و شکست خورده، اوضاع به حالت عادی برگردد. این، کاری است شدنی همانگونه که در دوران دفاع مقدس بدون آنکه ذرهای از آرمانهایمان کوتاه بیائیم انجام شد و در طول دهههای گذشته نیز علیرغم انواع فشارهای سیاسی و تحریمهای اقتصادی توانستیم بر مشکلات غلبه کنیم. مردم نیز اگر شاهد عدالت و صداقت و کفایت باشند، با تمام وجود همراهی میکنند و مسئولان را تنها نمیگذارند.
و نکته چهارم آنکه مسئولان فقط توصیه به صرفهجوئی نکنند بلکه خودشان نیز در هزینه کردن بیتالمال صرفهجوئی نمایند. تعداد سفرههای چند ده نفره و چند صد نفرهای که در همین ماه مبارک رمضان در ادارات دولتی و با هزینه بیتالمال گسترده شده را خدا میداند که چقدر زیاد بوده. پیدا کردن رقم هزینههای این سفرهها برای مسئولان آسان است. محتوای سفرهها را هم میدانیم که در شرایط حاد گرانی مرغ و گوشت و میوه، پر از همین اقلام و بسیار رنگارنگ و خوش عطر و بو بودند. آنچه رنجآور است اینکه دعوت شدگان به این مهمانیها بدون استثنا کسانی بودند که شکمهایشان سیر، جیبهایشان پر و چشمهایشان با این سفرههای رنگارنگ آشنا بود.
محرومان در کنار این سفرهها جائی نداشتند، درست برخلاف سیره امیرالمومنین علیهالسلام که در این ماه برای حضرتش عزاداری کردیم اما در رسیدگی به محرومان و سیر کردن شکم یتیمان از او پیروی نکردیم. شاید کثرت اشتغال به اختلافات و نقشهکشیدنها برای انتخابات ریاست جمهوری آینده مجال و فرصتی برای چنین کارهائی باقی نگذاشته باشد و خدا نکند مزه قدرت، ذائقهها را چنان تغییر داده باشد که دیگر اندیشیدن به راه و روش مولا در فرهنگ صاحبان قدرت، محلی از اعراب نداشته باشد.
اکنون سئوال اساسی اینست که اصحاب این سفرههای رنگارنگ آیا برای حل مشکل آن پزشک بازنشسته و امثال او که بسیارند، کاری خواهند کرد؟
رسالت:هندسه جدید جهان و ماموریت دانشگاهیان
«هندسه جدید جهان و ماموریت دانشگاهیان»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم صالح اسکندری است که در آن میخوانید؛بیانات حضرت آیت الله خامنه ای در دیدار صدها نفر از اساتید، محققان و پژوهشگران دانشگاهها بار دیگر نقش عظیم تولید علم و دانش را در تحولات شگفت آور هزاره سوم پررنگ ساخت. رهبر معظم انقلاب، جهان را در حال گذر و تحول به سمت یک «ساختار و هندسه جدید سیاسی، اقتصادی و اجتماعی» خواندند و با تبیین جایگاه و نقشآفرینی ویژه ملت ایران در این تحول عظیم تاریخی تأکید کردند: «نخبگان کشور از جمله دانشگاهیان میتوانند با عمل به وظایف بسیار مهم خود در این برهه بسیار حساس تاریخی، به ارتقای جایگاه ایران در ساختار جدید جهان، کمک تعیین کنندهای کنند.»
بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱ به واسطه تغییرات هژمونیک و حرکت جهان به سوی نظام تک قطبی، برتری جغرافیای تولید علم در آمریکای شمالی که از حدود ۲۰۰ سال پیش زمینه های آن مهیا شده بود، تثبیت شد. آمریکایی ها چند دهه است که رتبه اول تولید علم در جهان را به خود اختصاص داده اند. به عنوان مثال بر اساس آخرین آمار پایگاه استنادی اسکوپوس طی دوره هفت ماهه یعنی از اول سال میلادی تا اوت ۲۰۱۲ ، ایالات متحده با حدود ۲٨۲ هزار و ۶۶۵ مقاله در رتبه اول جهان قرار دارد.
عمده جهتگیری تولید علم در آمریکا نیز بر مبنای حفظ ارزشهای لیبرالی و صیانت از هژمونی آمریکا است. در واقع دانشگاه ها و مراکز تولید علم در آمریکا چه در مرحله تحقق نظام تک قطبی در طول جنگ سرد در مقابله نرم با جهان کمونیسم و چه در دوران تثبیت این نظام هژمونیک در اواخر قرن بیستم ضمن بازیابی جایگاه خود نقش در خور توجهی را بازی کردند. امروز بیش از ۱۰۰ اندیشکده و مرکز مطالعاتی مطرح در دانشگاه های آمریکا تنها هدف خود را پاسداری از این ساختار هژمونیک قرار داده اند.
اما با تمام این تلاشها در آغاز هزاره سوم مشروعیت ساختارهای هژمونیک ایالات متحده با تردیدهای بسیاری مواجه شده است. پیش از این گفته می شد هژمونی آمریکا ریشه در جغرافیا، تاریخ، ایدئولوژی، دموکراسی، ساختار نهادین و مدرنیزاسیون دارد اما امروز زیرساختهای مشروعیت جهانی تاریخ آمریکا، ایدئولوژی لیبرالیسم و روند مدرنیزاسیون زیر سئوال رفته است. ساختار ناعادلانه نظم جهانی دستخوش تجدید نظر طلبی ملت ها قرار گرفته و دیگر از چهره موجه آمریکا در اواخر قرن بیستم خبری نیست. در قرن بیست و یکم معنی توازن قوا به هم خورده است و... . اساسا کشوری در موقعیت هژمون قرار می گیرد که زیربنای مستقر در آن کشور مشروعیت جهانی یابد. امروز مشکل اصلی آمریکا از دست دادن این مشروعیت جهانی است. زوال سلطه آمریکا بر جهان نوید دهنده دوران جدید جهان داری و زعامت های نو جهانی است.
اندیشکده ها و مراکز مطالعاتی آمریکا نیز بیش از آنکه تئوریسین زوال باشند در حال و هوای جنگ سرد و دشمن سازی به سر می برند. روزی خصمشان خطر فزاینده توتالیتاریسم است و روزی به دنبال دشمن سازی از فرهنگ کنفوسیوس هستند.
امروز هم از خطر امپراتوری در حال گسترش اسلام از سواحل خاورمیانه و شمال آفریقا تا غرب چین ابراز نگرانی می کنند. غافل از اینکه ساختار های هژمونی آمریکا از درون پوسیده و عنقریب است که نظام ظالمانه تک قطبی متلاشی شود.امروز جهان در یک پیچ تاریخی است و دوران گذار خود را سپری می کند.
بیداری ملت ها در هزاره سوم، جهان را آبستن تحولات جدیدی کرده است که متناسب با این تحولات قدرت های نوظهوری مانند ایران باید برنامه ریزی های مدونی در حوزه های مختلف سیاسی، اجتماعی، علمی و فرهنگی داشته باشند. جمهوری اسلامی به خاطر ساختار الهی و انسانی خود یک الگوی بی بدیل در دنیای امروز است که در تغایر با تمام زیرساخت های ناعادلانه منادی تجدیدنظر طلبی و بازگشت به معنویت، عدالت،انسانیت و اصالت است. این ساختار قابلیت های تبدیل شدن به یک هژمونی را در دنیای آینده داراست اما به شرط اینکه بتواند در تمام حوزه ها تفوق و برتری خود را به اثبات برساند.
یعنی اگر نخواهیم اسیر شعارزدگی بشویم زمانی می توانیم ادعا کنیم که هژمونی جمهوری اسلامی در حال شکل گیری است که تمام زیرساخت های اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، علمی و اجتماعی ما در دنیا مشروعیت پیدا کند. این مشروعیت یابی نیز با سخنرانی و خطابه حاصل نمی شود بلکه نیازمند مجاهدت مخلصانه و متعهدانه است. اخلاص و تعهد در راه چه؟ در راه احیای عدالت و معنویت در دنیای معاصر.
یکی از مهمترین عرصه ها برای این جهاد متعهدانه دانشگاه است. رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار اخیر اساتید دانشگاه ها با تاکید بر نشانه های ورود دنیا به مرحله یک تحول اساسی و تشریح جایگاه ویژه جمهوری اسلامی ایران در این تحول، این سئوال را مطرح کردند که آیا دانشگاهها و حوزه های علمیه در قبال این حوادث بسیار مهم مسئولیتی دارند یا نه؟
حضرت آیت الله خامنه ای یک سئوال دیگر نیز مطرح کردند: آیا دانشگاهها و حوزه های علمیه می توانند در این تحولات مهم، تماشاگر باشند و برای خود نقشی تعریف نکنند؟
ایشان در پاسخ به این سئوال ها خاطرنشان کردند: توفیق و نقش آفرینی ملت ایران در این برهه بسیار مهم و تاریخی، در درجه اول بهعهده دانشمندان کشور است و یقیناً دانشگاهها یکی از عناصر رتبه اول برای تأثیرگذاری در این تحولات هستند.
دانشگاه موتور یک هژمون است. تنها دانشمندانی مجاهد و متعهد می توانند هدایت کشور را در این دوران گذار بر عهده بگیرند. روحیه جهادی رمز بسیاری از توفیقات بزرگ در کشور طی ٣٣ سال گذشته بوده است.
جهاد یک واژه مقدس است که انگیزه ها و لوازم استقامت و پایداری ملت ایران را در بحبوحه در گیری های اول انقلاب، جنگ تحمیلی، تحریم های اقتصادی، جنگ نرم و ...فراهم کرد و یکی از مهمترین عوامل حرکت متعالی و رو به پیشرفت جامعه اسلامی ایران در سه دهه گذشته بوده است.
مجاهدت در راه خدا و در برابر دشمن در عرصه های گوناگون مایه عزت مسلمانان و سربلندی ایران اسلامی است.این مجاهدت در برابر یک خصم است.
جهاد مواجهه با دشمن است. در عرصه های نظامی جبهه دشمن عیان و آشکار است اما در عرصه های دیگر این خصم محفوف به پرده ها و انگاره هایی است که شناسایی و هویدایی آن را دشوار می سازد.عرصه علم، دانش و نوآوری یکی از زمینه هایی است که صف بندی های آشکار و پنهان دشمن برای جلوگیری از توزیع عادلانه دانایی در آن بین کشورهای پیشرفته به لحاظ علمی و دنیای عقب افتاده به صراحت رویت می شود.
انحصار گرایی، تبعیض، تحمیل، تبختر، خودخواهی، ناجوانمردی و خست متاسفانه بخشی از واقعیات دنیای علم و فناوری در زمانه ای است که عده ای مدعی شاهراه آزاد اطلاعات هستند.
رمز توفیق بر این خصم متکبر و انحصارطلب که همه چیز را برای خود می خواهد و هیچ چیز را به دیگران نمی دهد مجاهدت علمی در راه خدا و نهضت فراگیر نرم افزاری است. فوران و جوشش تولید علم در کشور آغاز زوال یک جانبه گری های دنیای پیشرفته است. این جوشش علمی مجاهدت مخلصانه در مواجهه با جنگ نرم تمام عیار دشمن است.
در این جهاد مقدس نقش اساتید دانشگاه به عنوان ژنرال ها و فرمانده های جبهه مقابله با جنگ نرم نقش موثر و اساسی است. این ژنرال ها رسالت مهمی در جهت دهی و سوگیری افسران جبهه که همان دانشجویان هستند برعهده دارند. امروزه در غرب بخشی از دانش به طور مستقیم در خدمت هواهای نفسانی و خوی حیوانی بشر قرار گرفته و لطمات فراوانی را به جامعه انسانی وارد ساخته است.
این در حالی است که طهارت نفس و صفای باطن جهت دهنده به علم است.پیام انقلاب اسلامی ماهیتا نرم است و تولیدات آن نیز باید نرم باشد. در نظام معنایی انقلاب اسلامی جنبش نرم افزاری نه به معنای توسعه علوم غربی است و نه تولید علم که مدلولی معاصر است برای تداوم نرم افزاری تمدن غرب؛ بلکه نهضت تولید علم در ایران یک الگوی اصلاحی برای بلوغ علمی و معنوی بشر امروز است.حرکت علمی در ایران بر مبنای معنویت است.
تولید علم در ایران باید در خدمت عدل، ارزشها و پیام اسلام قرار بگیرد. امروز حکومتی در ایران در راس کار است که خود را مامور به بسط ید ولایت در اداره کشور می داند.
حکومتی که خود را مامور اجرای عدالت و تحقق ارزشهای اسلامی می داند. طرفداری از این حکومت برای دانشمندان مسلمان و حمایت از آن یک افتخار و مسئولیت تلقی می شود نه اینکه اگر استادی در دانشگاه در حمایت از نظام اسلامی حرکتی انجام داد و جنبشی راه انداخت مهجور گردد.
این ظلم مضاعفی است که متاسفانه در برخی از محیط های دانشگاهی ما صورت می گیرد. اساتید متدین و متعهد ما در دانشگاه ها مظلوم هستند و جمهوری اسلامی در دل دانشگاه مظلوم ترین نظام سیاسی است. رهبر معظم انقلاب اسلامی در همین خصوص با تاکید بر یک مغالطه و آنهم تقسیم بندی دستگاه علمی کشور به دولتی و غیردولتی اشاره و خاطرنشان کردند: برخی تلاش می کنند تا مفاهیم «دانشجو، استاد و تشکل دولتی» را به عنوان یک دشنام مطرح کنند در حالیکه حمایت دانشجو، استاد و یا یک تشکل دانشگاهی از نظام و حکومتی که بر پایه مبانی اسلامی و الهی شکل گرفته، یک افتخار است.
این طرز تلقی به اسم استقلال دانشگاه یا آزادی اساتید و یا هر اسم دیگری بسیار ساده اندیشانه و سطحی نگرانه است. اگر این برداشت درست بود تمام اندیشکده های مطرح آمریکایی امروز باید در جامعه آمریکا بدنام و مستحق دشنام بودند. اندیشکده هایی که تئوری کشتار و ترور میلیون ها انسان را در اقصی نقاط جهان طراحی می کنند حال چگونه است که دفاع و حمایت از پیام های الهی و انسانی حکومتی مثل جمهوری اسلامی در دانشگاه های ما باید مورد بی مهری در برخی از محافل علمی قرار بگیرد! اساتید متعهد ما نه تنها مستحق دشنام نیستند بلکه شایسته تحسینند چون لوکوموتیو قطار تغییرات در هزاره سوم را آنها به حرکت درمی آورند.
سیاست روز:همه مسئولیم، مسئولین بیشتر
«همه مسئولیم، مسئولین بیشتر»عنوان یادداشت روز روزنامه سیاست روز به قلم محمد صفری است که در آن میخوانید؛زلزله که میآید، تازه یادمان میافتد که کشور زلزلهخیزی هستیم، گسلهای زیادی در اقصی نقاط کشورمان وجود دارد که اگر فعال شود، زمینلرزههای ویرانگری را به پا خواهد کرد.
دوباره حرفهای تکراری زده میشود. «باید کاری کرد. مقاومسازی؛ مقاومسازی چاره مشکل است.تصمیم گرفتیم که در بحث مقاومسازی بافت روستاها بودجه ویژه اختصاص دهیم. چند هزار واحد مسکونی ایمن هم در مناطق زلزلهزده احداث میشود. صدا و سیما کمکاری کرد. اخبار و گزارشهای زلزله به هنگام منتشر شد. خندهبازار پخش شد آن هم زمانی که کودکان و زنان و مردان آذربایجان شرقی جان باختند و بازماندگان هم داغدار هستند. جان انسانها اهمیتی ندارد. و ...
همه مسئولیم. چه مسئولین که مسئولیت بیشتر و بزرگتری را برعهده دارند و چه مردم که وظیفه و مسئولیت همراهی و همدلی با هموطنان خود را به جان میخرند.
اما مسئولیت مسئولین، از جهت زمامداری امت بسیار حساس، بیشتر و سرنوشتساز است.
مردم به هنگام اینگونه اتفاقات، به عملکرد مسئولین نگاه میکنند و آن را زیر ذرهبین دقت خود میگذارند. کوچکترین و ریزترین نکتهها را هم توجه میکنند. از چشم تیزبین مردم نکتهای نمیتواند فرار کند.
از زمان زلزله مهیب و ویرانگر بم که در نوع خود به خاطر تخریب و تلفات جانی نادر بود تاکنون که زلزله آذربایجان شرقی رخ داد، چندین زلزله دیگر هم در اردبیل و زنجان در سالهای گذشته اتفاق افتاد.
حرفها و سخنان مسئولین آن زمان را با مسئولین کنونی مقایسه کنید، به تشابه عجیبی میرسید که تفاوت آنچنانی با هم ندارند.
در موضوع مقابله با زلزله در دنیا تمرکز بیشتر بر روی مقاومسازی بناها و ساختمانها در مقابل زلزلههای شدید است. ژاپن از جمله کشورهایی است که در این زمینه تجربیات علمی کارآمدی دارد و توانسته است کشور خود را در مقابل زلزلههای ریز و درشت و پیدرپی مقاوم کند.
پیشبینی زلزله اگر هم امکان داشته باشد، اما در مقابل ویرانی کارآیی ندارد و اگر ساختمانها مقاوم نباشند اما چند ساعت پیش از زلزله پیشبینی وقوع آن هم برود، مردم جان سالم به درخواهند برد اما ویرانی حتمی است. پس اولویت با مقاومسازی ساختمانهاست.
اکثر شهرها و روستاهای کشور بافت فرسوده دارند. پرسش مهمی که در این باره مطرح میشود این است که، آیا هزینه مقاوم سازی بافتهای فرسوده بیشتر است یا هزینه تلفات و خسارات زلزله؟ واضح و روشن است که هزینههای تلفات جانی و مالی زلزله به هر اندازه که باشد، بسیار بالاتر از هزینههای مالی ساخت و مقاومسازی بافت های فرسوده روستایی و شهری است. تنها چیزی که از هنگام زلزله و پس از آن باقی میماند، دست کوتاه مردم از همان وعدههایی است که ابتدا دل مردم را خوش میکند اما سپس خون میشود.
زلزله میآید و میرود و همه آن وعدههای داده شده هم به فراموشی سپرده میشود، بدون این که توجه کنیم همه در قبال این اتفاقات مسئولیم چون هنگامی که به امیرمومنان علی(ع) خبر آوردند، دزدان خلخال از پای زن یهودی درآوردند و حضرت در پاسخ فرمودند؛ با شنیدن این خبر اگر هر مرد مسلمان جان بدهد هنوز جا دارد.
تهران امروز:سیاست جاهطلبانه آنکارا و نتایج آن
«سیاست جاهطلبانه آنکارا و نتایج آن»عنوان یادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم حجت کاظمی است که در آن میخوانید؛جهت گیری سیاست خارجی ترکیه در بحران سوریه می رود که به چالشی مهم برای دولت حزب عدالت و توسعه و شخص رجب طیب اردوغان بدل شود.در تازهترین تحول علاوه بر شکل گیری برخی اعتراضات از سوی علویهای ترکیه،تحرکات حزب پ ک ک در مرز سوریه و ترکیه تشدید شده و مشکلات زیادی را برای ارتش ترکیه ایجاد کرده است. احزاب مخالف دولت در ترکیه؛ اردوغان را به بی تدبیری و وارد شدن در منازعه ای بی فایده متهم کرده و عنوان کرده اند که ترکیه وارد زمینی شده است که فایده ای از آن نخواهد برد. در واکنش به همین انتقادها بود که نخست وزیر ترکیه طی سخنانی که حاکی از عصبانیت شدید وی بود، به ایران و احزاب مخالف تاخت و بر تداوم سیاست براندازی در سوریه تاکید کرد.
نگاهی به سالهایی که سران حزب عدالت و توسعه سکاندار سیاست خارجی ترکیه بوده اند؛ به خوبی نشان میدهد که آنها طی این سالها بنیادگذار یک سیاست خارجی موفق در سطح منطقهای و جهانی بوده اند.سیاست خارجیای که معمار آن احمد داوود اوغلو دانسته می شود. بنا بر تئوری وی،افزایش نقش ترکیه در سیاست جهانی از سویی نیازمند خروج این کشور از نگاه صرف به اروپا و غرب و از سوی دیگر توجه به حوزه شرقی سیاست خارجی ترکیه است. بنابر این راهبرد، ترکیه میباید با ورود میانجیگرایانه به مناقشات و بحرانهای منطقه ای در خاورمیانه،قفقاز و آسیای مرکزی، نقش ترمیم بخش را در این عرصه بازی کند و از رهگذر میانجیگریها، فضاهای جدیدی را برای خود ایجاد نماید.
در سایه این راهبرد، ترکها طی سالهای گذشته توانستند در مقاطع مختلف و موضوعاتی چون مسئله هستهای ایران، درگیری ارمنستان و آذربایجان،مناقشات داخلی در عراق و نهایتا موضوع فلسطین و لبنان، موقعیتهای خوبی را به دست آورند.در ماجرای انقلابهای عربی نیز ترکها در تداوم رویکرد خود کوشیدند تا ضمن تاکید بر راهحلهای صلحطلبانه،از فرصتهای موجود برای معرفی الگوی حکومتداری خود به کشورهای انقلابی استفاده کنند.
ولی در ماجرای سوریه شاهدیم که آنها به یکباره رویکرد و راهبرد خود را کنار گذاشته و با اتخاذ یک مسیر تهاجمی، در صف اول مخالفان نظام اسد قرار گرفتند.
هنوز تحلیل دقیقی از چرایی اتخاذ این رویکرد توسط رهبران آنکارا وجود ندارد.اما به نظر می رسد که ترکیبی از جاه طلبیهای امپراتوریگرایانه سران این کشور، در کنار تقویت گرایشهایی در این دولت که قائل به نوعی زعامت معنوی برای ترکیه در جهان سنی هستند در انتخاب این مسیر موثر بودهاند. سنی گرایی رهبران حزب عدالت و توسعه را میتوان وجهی از سیاست عثمانیگرایی دانست که اخیرا به آن توجه زیادی صورت میگیرد. نزدیکی به عربستان و قطر و حمایت از اخوان در مصر،فلسطین(حماس) و سوریه را وجوه عملی این سیاست دانست.
نکته مهم این است که جهت گیری ترکها در مورد سوریه یک مورد استثنایی نیست؛ بلکه شواهدی وجود دارد که نشان میدهد گویی ما با یک تغییر فاز در سیاست منطقهای آنکارا روبهرو هستیم.ترکیه در همگرایی و همسویی با عربستان و اردن و قطر خیز بلندی نیز برای برانداختن دولت مالکی در بغداد برداشته است.گویا اتحاد عربستان، ترکیه و قطر در موضوع سوریه گستره عمل خود را به عراق نیز تسری داده است و احتمالا باید در انتظار اقدامات خصمانه بیشتری از سوی ترکیه علیه دولت بغداد بود.
هر چند نمیتوان در مورد نتایج بلندمدت این رویکرد مداخلهجویانه و جاه طلبانه برای سیاست خارجی ترکیه سخن گفت؛ ولی به نظر می رسد که هم اکنون اردوغان و کارگزاران سیاست خارجی ترکیه در حال درو کردن اولین نتایج سیاست خود در سوریه هستند.آنها به دست خود مرزهای خود را به محیطی ناامن بدل کرده اند که نتیجه اولیه آن پذیرایی از حدود ۲۵۰ هزار آواره است. دولت سوریه در اقدامی قابل انتظار، مرزهای خود با ترکیه را رها کرده و در این خلأ علاوه بر فعال شدن کردهای سوریه،حزب پکک نیز زمینهای برای فعالیت خود یافته است.از آن گذشته، ترکیه در حالی ژست رهبری جهان سنی را گرفته که خود دارای اقلیت قدرتمندی از علویان است.
اردوغان در حالت عصبانیت از چشم اندازی سلفی در مسلمان بودن اسد علوی تردید کرده و این چیزی نیست که چشم علویونی که برای قرنها در زیر سیطره سنی ها قرار داشته اند؛پنهان بماند.همه اینها در حالی است که حتی در صورت موفقیت پروژه غربی –عربی سقوط نظام سوریه، مشخص نیست که بحران و ناامنی تا چه زمانی در سوریه برقرار خواهد بود.بحرانی که خواسته یا ناخواسته ترکیه را درگیر خود خواهد کرد.شواهد حاکی از آن است که حداقل تاکنون جاه طلبیهای اردوغان بالاخره کار دست او داده است.
حمایت:زلزله شمال غرب کشور و مسئولیتهای پیش رو
«زلزله شمال غرب کشور و مسئولیتهای پیش رو»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت است که در آن میخوانید؛متأسفانه در روزهای اخیر زلزله به وقوع پیوسته در استانهای شمال غرب کشور به خصوص شهرستانهای اهر هریس و ورزقان از توابع استان آذربایجان شرقی منجر به آثار و عواقب انسانی و مالی متعددی شد که دل هر انسان با وجدانی را به درد آورد و در روزهای پایانی ماه مبارک رمضان، ملت ایران را در غم و عزای مصیبت دیدگان قرار داد.
از بدو وقوع زلزله در عصر شنبه ۲۱ مرداد تاکنون چه در سطح داخلی و چه در سطح خارجی آمارهای متعدد از تعداد کشته شدگان و مجروحین و مسائل دیگر منتشر شده که شاید همین امر باعث گردیده که خیلی از شهروندان ندانند که چه باید کرد و چه کمکی از آنها برمی آید ؟ و در این شرایط، فوریترین اقدامات لازم چیست ؟ وزیر محترم بهداشت در گزارشی که روز گذشته در خصوص آثار و عواقب زلزله اخیر و فعالیتهای امدادرسانی به مجلس ارائه کرد اعلام نمود که مجموع کشته شدگان زلزله چه آنها که در بیمارستان فوت کرده و چه آنها که در سر صحنه زلزله به دیار باقی شتافتهاند، قریب به ۴۰۰ نفر میباشد که در این میان بیشترین فوت شدگان زنان و کودکان هستند.
در کنار گزارش وزیر بهداشت، خبر دیگری نیز جلب توجه نمود و آن ایجاد کار گروهی در دولت با تمام اختیارات لازم برای رسیدگی به مناطق زلزله زده بود. این کار گروه که زیر نظر معاون اول رئیس جمهور ایجاد شده روز گذشته به مناطق زلزله زده نیز اعزام شدند و قرار شده که کمکهای بلاعوض و هم چنین وامهای ۱۰تا ۱۲ میلیونی به خانواده های آسیب دیده برای ساخت مجدد خانههایشان داده شود. علاوه بر این اقدامات،گویا بنا به تصمیم هیئت رئیسه مجلس شورای اسلامی ۱۰ نفر از نمایندگان آذربایجان شرقی عصر روز گذشته برای پیگیری آخرین وضعیت زلزله زدگان عازم مناطق ذیربط شدهاند.
رئیس قوه قضائیه نیز خواهان تسریع در امداد رسانی به زلزله زدگان شده و در نهایت اینکه رهبر معظم انقلاب و مراجع مختلف تقلید با زلزله زدگان ابراز همدری کردند و ضمن تاکید بر ضرورت امداد رسانی به حادثه دیدگان،در پیامهای دفاتر تعدادی از مراجع تقلید اعلام شد که آماده گردآوری کمکهای مردمی برای مناطق زلزله زده هستند و مومنین را توصیه نمودند که فطریه خود را به زلزله زدگان اختصاص دهند. با لحاظ واقعه غم بار یادشده و اقدامات و واکنش های نهادهای مسئول در این خصوص، نکاتی امروز در همین ارتباط تقدیم میشود. امید است مرضی خداوند سبحان واقع و برای تحرک بخشی بیشتر جهت یاری رسانی به آسیب دیدگان موثر افتد.نکته اول اینکه برای چندمین بار شاهد بودیم که بازمین لرزه ای ۶ ریشتری تخریب وسیع در منطقه زلزله زده ایجاد شد.
همانگونه که یکی از اساتید شناخته شده زلزله شناسی اعلام داشتهاند با چنین زمین لرزه هایی نباید کوچکترین آسیبی وارد شود در صورتی که ساخت و سازها درست و مطابق استانداردهای ایمنی باشد. ظاهرا در کشورهای زلزله خیز پیشرفته همانند ژاپن و چین زمین لرزه های هیچگاه باعث این سطح از تلفات انسانی و مالی نمی شود.
بنابر با وقوع مصیبتی دیگر، لازم است بار دیگر مسئولان و عموم مردم به خود متذکر شوند که غفلت در ایمن سازی ساختمان ها و اماکن مختلف، علت العلل بروز خسارات متعدد است و باید با نهضتی همگانی و برنامه ای جهادی این ضعف خود را در سراسر کشور مخصوصا مناطق روستائی بر طرف سازیم خصوصا که با بروز هر زلزله سوای تحمل مصیبت های جانی و خسارات مالی متعدد، عملا هزینه هایی چند برابر ایمن سازی اولیه ساختمان ها باید برای بازگرداندن شرایط به قبل از زلزله اختصاص یابد.
نکته دوم اینکه وقتی حادثه ای طبیعی همانند زلزله به وقوع می پیوندد، طبیعتا اولین انتظار مردم از مسئولین مختلف همدردی با آنان و پرهیز از هرگونه رفتار یا گفتاری است که دردها و آلام آنان را تشدید می کند. فراتر از این سطح، انتظار مردم این است که ستاد های منسجم با حضور تمامی نهادهای مسئول بلافاصله در صحنه حضور داشته و حتی یک دقیقه را برای امداد رسانی از دست ندهند.
در این ستادها طبیعتا همه جوانب موضوع باید با تدبیر شایسته پیگیری شود از جمله نجات مجروحین، مستقر کردن بی خانمان ها در چادر ها یا اماکن مناسب، تامین نیازهای غذایی و زیست موقت زلزله زدگان، مراقبت از اموال خصوصی و عمومی که پس از زلزله امکان تعرض بدانها وجود دارد، نظارت قضایی و انتظامی لازم برمنطقه، هدایت و ساماندهی کمک های مردمی و موارد متعدد دیگر. حال با توجه به این انتظارات طبیعی، اگر مثلا رسانه ها به درد و غم آسیبدیدگان توجه نکنند و برنامه ها و مطالبی را منتشر یا پخش کنند که نمک بر زخم مردم می ریزد انصافا اقدامی غیر قابل قبول و خلاف همبستگی ملی است.
متاسفانه در این خصوص یک مورد یکشنبه شب در سیما بوقوع پیوست که هم مورد اعتراض نمایندگان مجلس واقع شد و هم در سطح خارجی مورد سو استفاده بسیاری از محافل اپوزسیون و ضد انقلاب قرار گرفت. مورد دیگر قابل انتقاد اینکه برخی از نمایندگان مجلس اعلام داشته اند که در فلان شهرستان محل زلزله فرماندار غیر مقیم بوده است و بسیاری از مسئولان منطقه بدو حادثه حضور نداشته اند و همین امر تاخیر سه ساعته مدیریت بحران را در پی داشته است.
اگر این گزارشات صحت داشته باشد، حاکی از آن است که ضرورت های اقدام فوری برای مدیریت همه جانبه اینگونه بحران ها را رعایت نکردهایم و بر همین اساس ضمن ضرورت پاسخگویی نهادهای ذیربط، لازم است از این گونه موارد درس عبرت بگیریم و در خصوص مدیران مناطق مختلف کشور برای آینده نیز تدبیر لازم را اعمال کنیم که دیگر هیچ گاه چنین مواردی از حیث مدیریت بحران بروز پیدا نکند. در همین راستا، یکی دیگر از نمایندگان محترم مجلس اعلام داشته است که تعدادی از چادرهای زلزله زدگان را افراد سود جو تحویل گرفته اند و به جای استفاده توسط مصیبت دیدگان، چادرها سر از جای دیگر در آورده است.
اگر این خبر نیز صحت داشته باشد اولا باید برای افرادی که مرتکب چنین رفتارهای غیر انسانی شده اند ابراز تاسف کرد که چگونه حاضر شده انددر چنین شرایطی فقط در پی منفعت جویی خود باشند و ثانیا از نهادهای انتظامی و قضایی باید خواست که نظارت دقیقی را اعمال کنند تا مبادا چنین خلاف هایی بروز یابد . البته همه گزارشها حاکی از آن است که قاطبه مردم در کمک رسانی به زلزله زدگان نقش بسیار برجسته ای داشته اند و این مردم بوده اند که با وسایل نقلیه شخصی مرتبا امدادرسانی کرده اند.
انتظار از مردم همین است و نباید رفتار چند فرد سودجوی متخلف را با رویکرد عمومی مردم اشتباه گرفت .نکته سوم اینکه در قبال زلزله اخیر، کشورهای مختلف برابر روال جاری در عرصه جهانی، با ملت ایران ابراز همدری و اعلام آمادگی کردند که اگر لازم است کمک های امدادی خود را ارسال دارند.
الحمدلله در قبال این ضایعه طبیعی امکانات و منابع کشور در حدی است که خود مردم و مسئولین می توانند خسارات وارده را مدیریت کنند و بزودی روند بازسازی مناطق آسیب دیده را آغاز نمایند. در عین حال همبستگی انسانی عموم ملت ها در مواردی این چنین را باید مورد توجه قرارداد و تلاش کرد تا این همبستگی در شرایط غیر بحران نیز تقویت شود چرا که جامعه بشری با همدلی و همکاری است که می تواند مشکلات فراروی خود را حل کند و بسیاری از مشکلات بنحوی هستند که بر همه کشورها اثر منفی بر جای می گذارند.
درهمین راستا برای مدیریت شایسته این گونه بحرانها و ایمن سازی ساخت و سازها در سراسر کشور می توان از تجربیات و دستاوردهای کشورهای توسعه یافته در معرض این گونه حوداث، بهرمند شد.نکته چهارم اینکه مردم شریف استانهای مختلف ایران وهم چنین ایرانیان خارج کشور آماده هرگونه کمک به زلزله زدگان در ابعاد مختلف هستند. شایسته است مسئولین و نهادهای متولی بحران بنحو شفاف و مستمر در این خصوص اطلاع رسانی نمایند تا هرگونه کمک مردمی متناسب با نیازها صورت گیرد و از هر گونه اقدامات خود سرانه غیر مفید و مزاحمت آور در صحنه نیز جلوگیری شود.
سخن آخر
وقایع طبیعی در همه جای دنیا امکان وقوع دارند. برخی از وقایع طبیعی نتیجه عملکرد های بشر هستند خصوصا وقایعی که در اثر عملکرد های نادرست انسان در طبیعت و محیط زیست بوقوع می پیوندد. برخی از وقایع اگر نتیجه عملکرد اخیر بشر نباشد، از حیث جلوگیری از خسارات متنوع، قابل پیشگیری هستند. در سطح جهانی هم برای مقابله با علتهای بروز وقایع طبیعی ناشی از عملکرد سو بشر و هم برای پیشگیری از ورود خسارات مختلف ناشی از وقایع و بلایای طبیعی، موازین و استانداردهای مختلفی تدوین شده و تجربیات زیادی بدست آمده است.
در کشور ما که از جهات مختلف زمینه وقوع بلایای طبیعی وجود دارد لازم است هم از حیث پیشگیری از ورود خسارات متنوع ناشی از حوادث طبیعی و هم از جهت مدیریت شایسته بحران ها گام های موثرتری برداریم. باید از حیث مدیریت دولتی و مشارکت مردمی در قبال بحرانها آن گونه عمل کنیم که برای سراسرجهان الگو باشد، آن گونه که رفتار ژاپنی ها پس از سونامی ویرانگر این کشور برای جهانیان درس آموز بود.
خداوند تمامی فوت شدگان زلزله اخیر کشورمان را مشمول رحمت واسعه خود قرار دهد و به یکایک بازماندگان صبر و سلامتی عنایت و موجبات شفای عاجل مجروحین و مصدومین را فراهم آورد.مصیبت گورن عزیز باجی قارداشلار هامی جماعت سیزین غم غصه لریزده شریک وهر جور کمک یتیرماغا آماده دیلر.
آفرینش:نقش مدیریت در تداوم موفقیت های ورزشی
«نقش مدیریت در تداوم موفقیت های ورزشی»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم مهدی شکری است که در آن میخوانید؛مسابقات المپیک ۲۰۱۲ لندن با تمام فراز و نشیب های خود به پایان رسید و کاروان ورزشی ایران با کسب ۴ مدال طلا ۵ مدال نقره و ٣مدال برنزو در مجموع با کسب ۱۲ مدال فراتر از حد انتظار (بویژه در کشتی فرنگی) ظاهر شد تا پرافتخارترین کاروان ورزشی کشورمان در ادوار مختلف المپیک لقب گیرد.
کاروان ورزش ایران که پیش از این ۱۵ دوره حضور در ادوار مختلف بازیهای المپیک را تجربه کرده بود، در این دوره از بازیها برای نخستین بار موفق شد تعداد مدالهای خود را دو رقمی کند، ضمن اینکه در این دوره از بازیها برای اولین بار چهار مدال طلا گرفتیم ، در حالی که پیش از این بیشترین تعداد مدال طلای ایران در المپیک ۲۰۰۰ سیدنی (سه طلا) بدست آمده بود. در این دوره از بازیها کشتی فرنگی ایران برای نخستین بار در طول تاریخ صاحب مدال طلا شد و پرونده کاری خود را با کسب عنوان قهرمانی المپیک بست تا در کنار موفقیت ورزشکاران ایران در رشته های وزنه برداری ، کشتی آزاد و تکواندو عملکردی تاریخی برای کاروان ورزش ایران رقم زده شود.
واقعیت این است :آرزوی قلبی ما این بود که ورزشکاران کشورمان در مسابقات المپیک لندن به موفقیت برسند ، چون در شرایط امروز مردم به موفقیت در بازیهای المپیک لندن نیاز داشتند تا در جهان امروز که شاهد آلودگی های سیاسی آن هستیم ، بتوانند نمایش زیبایی برای سرافرازی ارائه دهند.از سوی دیگر موفقیت در المپیک برای ورزش ما صرف نظر از سایر مفاهیم و دستاورد های آن ، انقلاب جدیدی در توسعه ورزش در کشور بود که این توسعه را هم به لحاظ بهداشتی و هم به لحاظ قهرمانی ، ضرورت انکار ناپذیر ورزشی میدانیم.
اگر بخواهیم با دید کارشناسی به این مساله نگاه کنیم در مجموع معادلات بینالمللی سهم ما فراتر از ۱۲ مدال نبود و دلیل آن دانش فنی، پشتیبانیهای نیروی انسانی و برنامهریزیهای دراز مدت طی چهار سال گذشته در بسیاری از کشورهای رقیب بوده است. بنابراین در یک نگاه عادلانه کسب ۱۲ مدال، یک موفقیت برای ورزش ایران است و به طور قطع می توان گفت ورزشکاران کشورمان توانستند پاسخ محبتهای مردم را بدهند.
حال سوالی که مطرح می شود این است :
چه باید کرد که ۴ سال آینده در المپیک ۲۰۱۶ ریودوژانیرو به موقعیت بهتر و مناسب تری نسبت به المپیک لندن دست یابیم ؟
چه باید کرد تا با برداشتن گام های بلندتردر المپیک ۲۰۲۰ و ۲۰۲۴ جزو ۱۰ کشور نخست باشیم؟
در پاسخ به این سوال باید گفت :
در حال حاضر از لحاظ تامین مالی حداکثر پشتوانه نسبت به سهم توزیع پول در اختیار ورزش قرار گرفته است، به طوری که فدراسیونها به لحاظ فنی و پشتوانههای مالی تا حدود زیادی نسبت به گذشته کمبودی نداشته و ندارند، اما نکته مهم این است که تلاشهای فنی و پشتوانههای مالی فقط به فقط دو اصل نهایی برای موفقیت در ورزش و المپیک به شمار نمیروند، چرا که برای موفقیت در المپیک به یک برنامهریزی جامع، گسترده و همگانی که نگاه ، صرفا دهههای آینده باشد نیاز داریم. واقعیت این است که ، در حال حاضر ورزش کشورو فدراسیون های ما به دلیل تغییرات پی در پی و متوالی به شدت وابسته با برنامهریزیهای کوتاه مدت شده که مهمترین ویژگیهای این برنامهها ، شناور بودن آنها است که به طور یقین به پیامدها و نتایج این نوع برنامه ریزیها نمیتوان خیلی هم امیدوار بود.بنا براین ادامه این روند و موفقیت در المپیک های آینده به منابع نیروی انسانی جامع و آشنا با مفاهیم اصل مدیریت در هدایت برنامههای ورزشی نیاز دارد که مهمترین ویژگی این نیروی انسانی کلان نگری، وفادار بودن به برنامه و مقبولیت است.
از سوی دیگر اگر می خواهیم این روند ادامه یابد ودر المپیک های آینده به موفقیت برسیم ، باید گستره افراد نوجوان و جوان فعال در رشتههای ورزشی را افزایش دهیم ، یعنی اینکه پایگاههای استعداد یابی را تقویت نموده و فدراسیونها هم همچنان نخبهپروری کنند. برای موفقیت در المپیک های آینده اصل کنترل، انطباق برنامههای اجرایی، برنامههای کلان ، از پیش پا برداشتن عوامل فرعی و از همه مهمتر انگیزه دادن به نیروی انسانی فعال از شروط لازم است.
مردم سالاری: ثبات و برنامهریزی، رمز موفقیت در المپیک
«ثبات و برنامهریزی، رمز موفقیت در المپیک»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم حمیدرضا شکوهی است که در آن میخوانید؛ المپیک لندن برای ایرانیان خوش یمن بود و بهترین نتایج کاروان ورزشی ایران در تاریخ المپیک، در مسابقات ۲۰۱۲ رقم خورد. اگرچه سهم محمدبنا سرمربی تیم ملی کشتی فرنگی ایران که با کسب ٣ مدال طلای کشتی فرنگی نقش مهمی در ثبت بهترین نتیجه کاروان ورزشی ایران در تاریخ المپیک داشت بسیار مهم و انکار ناپذیر است، اما باید پذیرفت که این موفقیت حاصل برنامهریزیهای میان مدت و بلندمدت است که در زمان دولت فعلی به نتیجه رسیده است و از آنجا که از عمر این دولت هفت سال سپری میشود، نمیتوان نقش کمیته ملی المپیک و وزارت ورزش و جوانان را در ثبت این نتیجه نادیده گرفت.
در زمان دولت نهم، یکی از ضعیفترین نتایج ایران در تاریخ المپیک در المپیک پکن با کسب تنها یک مدال طلا و یک مدال برنز رقم خورد اما مسوولان از این شکست درس گرفتند تا با برنامهریزی بهتر، نتایج بیسابقهای را در المپیک لندن کسب کنند تا این موفقیت در زمان دولت دهم ثبت شود و انتقاد از برخی عملکردهای دولت دهم نباید موجب شود این نکته مثبت را نادیده بگیریم. ثبات نسبی در کمیته ملی المپیک و تشکیل وزارت ورزش و جوانان که برخلاف سازمان تربیت بدنی، مستقیماً باید پاسخگوی مجلس باشد نقش مهمی در رقم خوردن این نتایج مطلوب داشت.
اما اگر کمی با نگاه تخصصی تر به موضوع نگاه کنیم درمییابیم که آنچه موفقیت ایران در المپیک را رقم زد، ثبات در برخی تیمهای ورزشی بود که مصداق بارز آن رادر تیمهای وزنهبرداری و کشتی فرنگی شاهد بودیم. فدراسیون وزنهبرداری با هدایت حسینرضازاده شرایط با ثباتی را طی سالهای اخیر پشت سرگذاشته که در موفقیت بیسابقه این رشته ورزش در المپیک که با کسب یک مدال طلا، دو نقره و یک برنز همراه شد تاثیر مستقیم داشت. همچنین کشتی فرنگی با هدایت محمدبنا رکورد بیسابقه کسب سه مدال طلا را برجای گذاشت تا تاثیر ثبات در راس تیم ملی کشتی فرنگی آشکار شود.
در مورد دو و میدانی هم برنامهریزیهای دراز مدت نتیجه داد تا برای اولینبار در تاریخ، دو و میدانی ایران در المپیک صاحب مدال شود؛ ضمن اینکه تعداد نمایندگان دو و میدانی ایران در المپیک، رشد روز افزونی داشت که برخی از آنها از مرحله مقدماتی هم فراتر رفتند. این موفقیت هم حاصل ثبات نسبی در فدراسیون دو و میدانی به ویژه در مقطع زمانی مدیریت علی کفاشیان در این فدراسیون بود. بوکس هم در سایه ثبات مدیریتی، رشد خوبی را تجربه کرده و اگر مظاهری با ناداوری مواجه نمیشد، بوکس ایران هم برای اولینبار در تاریخ المپیک صاحب مدال میشد.
این ثبات، چه در مدیریت فدراسیونها و چه در راس تیمهای ملی، نشانهای از عملکرد مثبت سازمان تربیت بدنی و به تبع آن وزارت ورزش و جوانان در کنار کمیته ملی المپیک است که حاصل آن کسب موفقیت در المپیک لندن بود. اما مسوولان ورزش در برخی دیگر از رشتههای ورزشی اشتباهات جبران ناپذیری مرتکب شدند که باعث بیثباتی در برخی رشتهها و به تبع آن ناکامی در المپیک شد. اوج این اشتباهات، تغییر و تحولات نابههنگام در فدراسیونهای قایقرانی و تیراندازی بود که در آستانه مسابقات المپیک، موجب تنش در اردوی ورزشکاران شد و در نهایت به غیر از خانم الهه احمدی در یکی از رشتههای تیراندازی، سایر ورزشکاران ما عملکرد بسیار ضعیفی از خود بر جای گذاشتند.
در تکواندو، تغییر سرمربی تیم در ماههای باقیمانده به المپیک باعث ثبت نتایج ضعیف توسط ورزشکاران این رشته در المپیک شد و در کشتی آزاد انتخاب رسول خادم به عنوان سرمربی به دلیل زمان نامناسب این انتخاب فایدهای به حال کشتی نداشت تا کشتی آزاد بدون مدال طلا کار خود را در لندن خاتمه دهد. این بیثباتی را در برخی از رشتههای دیگر که میتوانستند در المپیک شانس مدال داشته باشند اما حتی سهمیهای کسب نکردند هم میتوان یافت که مصداق بارز آن رشته جودو است که در سالهای گذشته دائما در حال تغییر در فدراسیون و کادر فنی آن بودهایم.
در مجموع مسابقات المپیک لندن نشان داد که با ثبات مدیریت و برنامهریزی بلند مدت میتوان در رشتههایی مثل کشتی فرنگی هم که ایران هیچ گاه صاحب موقعیت جهانی نبوده موفق شد و بینظمی و بیثباتی میتواند رشتههایی مدالآور مثل کشتی آزاد و تکواندو را از مدال طلا دور کند.
اگر چه موفقیت کاروان ورزشی ایران در المپیک دردولت دهم و به نام مسوولین فعلی ورزشی ثبت شده اما کار مسوولان برای المپیک برزیل بسیار دشوارتر شده چرا که حالا باید برای کسب رتبهای بهتر و مدالهای بیشتر در المپیک بعدی سرمایهگذاری و برنامهریزی کنند که البته با وجود استعدادهای درخشان، تحقق این هدف امکانپذیر است.
ای کاش بخشی از سرمایهگذاری در فوتبال صرف سرمایهگذاری در رشتههای مدالآور المپیک شود که حاصل آن افزایش غرور ملی ایرانیان به دلیل قرار گرفتن در رتبهای مطلوب در بین کشورهای جهان در جدول مدالهای المپیک و قرار گرفتن بسیاری از کشورهای مهم جهان در رتبههایی پایینتر از ایران است.
ابتکار:یک تیر و سه نشان مرسی در مصر
«یک تیر و سه نشان مرسی در مصر»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم سید علی محقق است که در آن میخوانید؛محمد مرسی در شصتمین روز ریاست جمهوری خود همه را غافلگیر کرد. رئیس جمهور مصر روز یکشنبه در یک برخورد ضربتی اما مدنی، ژنرال طنطاوی، رئیس شورای نظامی مصر در روزهای پس از انقلاب که به تازگی به عنوان وزیر دفاع برگزیده شده بود به همراه سرهنگ عنان، رئیس ستاد ارتش را را از کار برکنار و بازنشسته کرد. او همزمان دستور لغو متمم قانون اساسی مصر را هم صادر کرد.
مرسی در حالی برای بازنشستگی ناگهانی دو مقام ارشد نیروهای نظامی مصر و لغو متمم قانون اساسی دست به قلم شد که تا همین روز گذشته، همکاری و همراهی کامل با سران ارتش از یک سو و مرزبندی و دوری جستن از سران گروه ها انقلاب دو مشخصه بارز فعالیت اخوان المسلمین، حزب عدالت و آزادی و شخص محمد مرسی در مصر محسوب میشد.
در طول یک سال گذشته اگرچه اخوانیها در دو انتخابات دموکراتیک رای اکثریت مصری را آن خود کردند و سکان ریاست جمهوری و نخست وزیری در مصر را به دست گرفتند اما با این حال در همه دو ماه گذشته و از بدو آغاز به کار مرسی در کاخ ریاست جمهوری او و حزب و جمعیت متبوعش یعنی عدالت و آزادی و اخوان المسلمین همواره به اتهام اخوتِ اخوان با نظامیون آماج انتقادات طیف میانه و انقلابی کشور بوده اند.
او در همان روزهای اول ریاست جمهوری اش در گفت وگو با رسانهها و مردم از منتقدان خواست که ۱۰۰ روز به او و دولتش فرصت کار بدهند و بعد قضاوت کنند. اکنون و در شصت روزگی سکانداری مرسی بر مصر او با احکام روز یکشنبه برگ تازه ای را برای همراه کردن مردم و ساکت کردن منتقدان رو کرده است.
محمد مرسی و طیف اسلامگرای اخوان المسلمین در همین فرصت کوتاه حکومت داری به خوبی دریافته اند، که حداقل از سوی سه تفکر سیاسی، مذهبی و نظامی تهدید میشوند و برای تثبت حاکمیت مدنی خود بر کشور مصر مجبورند به تدریج و با مجموعه ای از اقدامات، تهدیدهای پیش روی خود و یا آینده مصر را بر طرف نمایند. آنها نیک دریافته بودند تا زمانی که به همراهی و رفاقت گرمابه و گلستانی با بازماندههای ارتش سابق و سران نظامی دوران مبارک ادامه دهند مردم انقلابی به تدریج از آنها روی برمی گردانند. مرسی و اخوان اما برای تثبیت پایههای قدرت خود در روزهای اول پس از پیروزی به این نیرو نیاز داشتند و برای عملی کردن این نیت به دنبال فرصت و زمان مناسب بودند.
اکنون و با بر طرف شدن همه خطرها و موانع نظامیِ پیش روی مرسی، حادثه صحرای سینا و کشته شدن ۱۶ نیروی ارتشی توسط عناصر تندروی سلفی فرصتی تاریخی را برای مرسی فراهم کرد تا با یک تیر سه نشان بزند. با این حادثه مرسی و اخوان المسلمین توانست هم دست به تسویه عناصر مساله دار در راس ارتش بزند و با زیاد کردن فاصله خود از این عده به مردم نزدیک شود و هم به عنوان نیرویی میانه رو، حساب خود را از اسلام گرایی افراطی و خشونت طلب جدا نماید و از این منظر به حامیان اعتدال گرای خود در جهان عرب، جهان اسلام و کشورهای غربی پیام دهد.
این روزها بسیاری از تحلیلگران مسائل خاورمیانه قدرت گرفتن حزب عدالت و آزادی، شاخه سیاسی اخوان المسلمین در مصر را به نوعی تکثیر تجربه حاکمیت ۱۰ ساله اسلام گرایان ترکیه و حزب عدالت توسعه این کشور میدانند. برخورد مدنی مرسی با سران ارتش را تحلیلگران مصری «کودتای مدنی » مرسی نام نهاده اند و آن را اقدام پیشگیرانه ای در مقابل خطر بالقوه کودتای نظامی ارتش تفسیر کرده اند. از قضا این اقدام درست شبیه تجربه سالهای گذشته رجب طیب اردوغان و حزب عدالت و توسعه در برخورد با سران ارتش در ترکیه است.
نزدیکی اخوان و ارتش در ماههای اخیر به اهرم در اختیار منتقدان برای فاصله انداختن میان مرسی و مردم مصر بدل شده بود. آنگونه که رسانههای مصری در روزهای گذشته خبر داده اند طیفی از انقلابیون مخالف اسلام گرایان در روزهای گذشته با انتشار فراخوانی عمومی اعلام کرده اند که قرار است روز ۲۴ اوت یعنی نزدیک به دو هفته دیگر تظاهرات گسترده ای علیه اخوان المسلمین در مصر برگزار شود. هدف این تجمع هم سرنگونی جماعت اخوان المسلمین و حزب عدالت و آزادی، شاخه سیاسی وابسته به آن از قدرت عنوان شده است. به نظر میرسد مرسی با برکناری و بازنشستگی سران ارتش توانست تا حدود زیادی مخالفان انقلابی خود را در استانه این تجمع جنجالی، خلع سلاح کرد. استقبال گسترده مردم و چهرههای سیاسی مصر از این اقدام مرسی در دو روز گذشته نشان از اثرگذاری این اقدام در تعدیل افکارعمومی دارد.
مرسی و اخوان همچنین توانسته اند با این اقدام انقلابی و مردم پسندانه، رقبای سیاسی خود در جبهه انقلابی را هم خلع سلاح نمایند. حمدین صباحی، محمد البرادعی و ایمن نور رقبای سیاسی و منتقدان اصلی اسلام گرایان و محمد مرسی هستند. آنها بیش از هر طیف و گروه دیگری به پارلمان مصر چشم دارند. این سه رهبر سیاسی که خود را میراث داران اصلی انقلاب و میدان تحریر و در عین حال بازندگان اصلی انتخابات میدانند. ازهمان روز اول برنده شدن مرسی تحرکات خود برای بدل شدن به رهبران اپوزسیون و تشکیل ائتلافی علیه حاکمیت اخوان در پارلمان مصررا کلید زده اند.
از این رو لغو متمم قانون اساسی و تصمیمات شورای نظامی و دادگاه عالی اگر منجر به احیای نتایج انتخابات پارلمانی مصر و بازگشایی پارلمان گردد، حضور پارلمانی قوی در کنار رئیس جمهور برآمده از آرای مردم را در چهار سال آینده برای مرسی فراهم خواهد کرد. این اتفاق بیش از هر طیف و گروهی به ضرر ائتلاف صباحی- البرادعی- نور خواهد بود که چشم به انتخابات میان دوره ای پارلمان و کسب اکثریت در مجلس داشته اند.
از این منظر میتوان گفت مرسی با اقدام مدنی و انقلابی خود رقبای سیاسی خود را تا حدود زیادی به عقب رانده است و در روزها و سالهای آینده میتواند امیدوار باشد که از جانب این سه تهدد ساس، مذهب و نظام کمتر خطری متوجه او و اخوان خواهد بود.
آرمان:اصولگرایان و الزامات گشایش فضای سیاسی
«اصولگرایان و الزامات گشایش فضای سیاسی»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم ولیالله شجاعپوریان است که در آن میخوانید؛نگاهی دقیقتر به شرایط و اوضاع جاری عرصه سیاسی کشور، گواه آن است که ادبیات شرطگذاری و یا حاشیهسازی برای گروههای فعال و یا دارای پایگاه رأی اجتماعی، نشأتگرفته از بداخلاقی و کمتوجهی به قواعد گروهی است. در هنگامهای که گروههای دارای سابقه انقلابی، نیروهای دارای رشادتهای دلیرانه در دفاع مقدس و چهرههای تاریخدار کشور مورد برخی بداخلاقیها قرار میگیرند، مناسبترین رویکرد، دعوت آنها به فعالیت و ایجاد ساز و کارهای حضور این مجموعهها و اشخاص اثرگذار و دلسوز است. دعوتی که میتواند در قالب نشستهای دوستانه، فراخوانهای سیاسی یا مساعد کردن فضای فعالیتهای گروهی برای این قشر باشد.
درصورت تحقق چنین اموری که کاملا شدنی و قابل عینیت بخشیدن هستند، جامعه از حضور نیروهای وفادار به آرمانها آکنده میشود و فضای عمومی کشور و انقلاب شور و شعف خاصی پیدا میکند. این شور و شعفها از بهترین بسترها برای ایجاد هماندیشیهای ملی و فعالیتهای همگانی بهمنظور ارتقای سطح جامعه و گام برداشتن در مسیر توسعه و پیشرفت است. با برداشتن گامهای استوار و مبتنی بر همگامی و همکاری عمومی، میتوان به پویایی و خروج از برخی یکنواختیها رسید، یکنواختیهایی که گاهی سبب رکودهای ناگوار میشود.
البته اکنون در بدنه اصولگرایان نیز مشاهده میشود که در ظاهر برخی از اعضای آن به این نتیجه رسیدهاند که نیاز به بازسازی عمومی در عرصههای سیاسی و اجتماعی است، بازسازی نیاز به ادبیاتی بهداشتیتر، رفتاری منطقیتر و منشی ملایمتر باشد. اگر این رویه بازسازی ساختارها برای کلیت جامعه بهویژه اصلاحطلبان ملموس باشد، میتوان به طلیعهای نو امیدوار بود، در غیر اینصورت، روال همانیست که تا کنون بوده و منوال بر رفتارهای ناموزون مقطعی ادامه مییابد.
از اینرو، نمیتوان به اثرگذاری صرف سخنان نیمهمثبت اصولگرایان و برخی تعدیل مواضع آنان که درمدت زیادی پرچمدار حوزه مسئولیتها بودهاند، بسنده کرد و نوید گشایش فضای سیاسی را سر داد. باید رفتارهای عملی و با رویکردهای واقعگرایانه بهگونهای که بتوان آن را بهصورت مشهود در فضای عمومی لمس کرد، از سوی اصولگرایان مشاهده شود.
از سوی دیگر، باید توجه داشت که گاهی نیز در آستانه انتخابات و فعالیتهای شاخص سیاسی، برخی ادبیاتها و گفتارهای افراد ملایمتر میشود؛ بنابر این، برای ورود به فضای متفاوتتر، امکان اکتفا به سخنان جسته و گریخته برخی فعالان وجود ندارد و باید رفتارهای کاملا عملی دیده شود. پسندیدهتر آن است که دلسوزان در سطحی گسترده همتی شایان را برای ایجاد فضایی متناسب با انتخابات یا هر فعالیت سیاسی را برای تمامی گروههای درون نظام فراهم آورند.
درصورت بروز این رفتارها، فعالان احساس خواهند کرد که واقعاٌ سمت و سوی عمومی و کلی جامعه به سوی فعالیتهای پویاتر و خواهان نقشآفرینیهای فعالانه همه افراد و طیفهای سیاسی است. براین اساس، مهمترین لازمه اعلام نظر مثبت اصولگرایان برای پیدایش فضایی که در آن مشارکتها گستردتر، گروهها پویاتر و منافع و امنیت ملی تأمینتر باشد، انجام اقدامات عملی بهمنظور فعالیت آسودهتر رقبا در جامعه است. فضایی که در آن هر طیفی که در چارچوب قانون قرار گیرد و به مبانی نظام پایبند باشد، امکان فعالیت یابد.
دنیای اقتصاد:سایه سنگین بحران مالی اروپا بر المپیک لندن
«سایه سنگین بحران مالی اروپا بر المپیک لندن»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم سید یاسین اسدی است که در آن میخوانید؛بحران مالی کنونی در اتحادیه اروپا سهمگینترین بحرانی است که اتحادیه از زمان تشکیل خود در سال ۱۹۵۷ تاکنون به آن گرفتار شده است.
یورو که در سال ۱۹۹۹ میلادی پا به عرصه گذاشت و هماکنون در ۱۷ کشور استفاده میشود، در پی ارتقای رونق اقتصادی و وحدت سیاسی بود. در آن زمان هیچ کس فکر نمیکرد که این واحد پولی آن چنان بحرانی را به وجود میآورد که اندیشه همگرایی اروپایی نشأت گرفته از اندیشههای ویکتور هوگو را به سخره میگیرد و چشمانداز آن را نیازمند به تجدیدنظر اساسی اجتنابناپذیر میکند.
عمق این بحران چنان است که چشمانداز همگرایی اروپا را مورد تردید قرار داده است. راهی که کشورهای اروپایی برای گذر از این بحران در پیش گرفتهاند سیاستهای ریاضتی میباشد که این خود موجب بروز بحرانهای اجتماعی شده است. بدهیهای خارجی و کسری بودجههای سنگین، این کشورها را در وضعیت انفعالی سیاستی قرار داده است؛ چرا که اعطای کمکهای مالی منوط به آن شد که این کشورها در اجرای طرح ریاضت اقتصادی مورد نظر اتحادیه شامل کاهش دستمزدها، افزایش ساعتکار، کاهش شدید هزینههای عمومی و فروش اموال ملی به عنوان بهای بدهیها، پیشرفتهایی نشان دهند.
کشورهای درگیر بحران این تصور را داشتند که با اتخاذ این سیاستها میتوان این امیدواری را داشت که در صورت گذار از شرایط رکود میتوان امید به بهبود وضعیت داشت؛ اما ادامه روند سیاستهای ریاضتی عملا طبقات اجتماعی را مورد هدف قرار داد و زمینهساز بحرانهای اجتماعی شد. تحولات اجتماعی که قطعا پیامدهای آن اگر بیشتر از تحولات اقتصادی نباشد، کمتر نخواهد بود و دوران جدیدی را بر ساختارهای سیاسی اقتصادی تحمیل خواهد کرد.
حقیقتا معلوم نیست آیا اعضای عمیقا بدهکار اتحادیه از جمله یونان، ایتالیا، اسپانیا، ایرلند و پرتغال میتوانند در قالب طرحهای ریاضتهای اقتصادی پیشرو، پولهای استقراضی را مسترد کنند یا مجبور خواهند شد که اعلام ورشکستگی کنند که در هر صورت سرآغاز تحولاتی اساسی در اقتصاد بینالملل خواهد بود.
المپیک ۲۰۱۲ لندن در سایه بحران مالی اروپا برگزار شد، المپیکی که آن را میتوان در نحوه اجرا و مدیریت، یکی از المپیکهای موفق قلمداد کرد و از این نظر برگزارکنندگان توانستند نمایش مدیریتی درخوری نشان دهند. امید فراوانی وجود داشت که این بازیها حداقل بتواند جوانب این بحران مالی که همانا جوانب اجتماعی است، تقلیل دهد. این مساله قابلتوجه است که تاثیرپذیری و تاثیرگذاری این رویداد از بحران اقتصادی چه میتواند باشد.
منافع اقتصادی المپیک همواره یکی از انگیزههای کسب میزبانی توسط کشورها بوده و هست، اما منافع اقتصادی المپیک لندن دارای اهمیت مضاعف بود؛ زیرا سایه رکود بر اروپا و بریتانیا سنگینی میکند. در گزارش اخیر بانک مرکزی بریتانیا اعلام شد، اقتصاد بریتانیا در سال اخیر رشد نخواهد داشت.
پیشبینی رشد اقتصادی در سال گذشته برای اقتصاد بریتانیا برای امسال دو درصد بود، اما با گسترش بحران اروپا و رکود در بریتانیا این امر تحقق نخواهد یافت. اقتصاد بریتانیا در شش ماه نخست امسال شرایط رکودی شدیدی به سر برده که بانکمرکزی برای مقابله با این شرایط سیاست پولی انبساطی را اعمال کرد که در ادامه با سیاست مالی انبساطی برای آمادهسازی بازیهای المپیک همراه شد و موجب تخفیف این شرایط شد.
در طول این بازیها حدود ۱۱ میلیون بلیت فروخته شد، حدود ۱۷ هزار ورزشکار از ۲۰۵ کشور مختلف در این بازیها شرکت کردند. قریب ۲۱ هزار رسانه مختلف این بازیها را پوشش دادند و درآمد بالغ بر ۲ میلیارد پوندی ناشی از سرازیر شدن توریستها بهدست آمد. همچنین هزینههای آمادهسازی بالغ بر ۱۲ میلیارد پوند به عنوان سیاست تحریک طرف تقاضا خصوصا بخش ساختمان که نقش اساسی در به رکود رفتن اقتصاد بریتانیا داشت، قابلتوجه بود. قابللمسترین تاثیرپذیری بازیها از بحران مالی عملکرد پایینتر از انتظار کشورها خصوصا کشورهای بحران زده اروپایی بود.
عملکرد کشورهایی همچون ایتالیا، پرتغال، یونان و اسپانیا کاملا تحتتاثیر بحران مالی قرار گرفت و نتوانستند به برنامههایی که از چندین سال قبل طرحریزی کرده بودند، دست یابند. کاهش قابلتوجه بودجههای ورزشی این کشورها در راستای سیاستهای ریاضتی قابلتوجه بود.
برای مثال پرتغال برنامه مدون و ویژهای را برای این دوره از بازیها تدوین کرده بود که حدود ۱۵ میلیون یورو هزینه در برمیداشت، همچنین مبلغ ۵۶۰ هزار یورو برای هیات اعزامی به بازیها در نظر گرفته بود، اما با گسترش بحران به پرتغال در سال گذشته، دولت در این هزینهها تجدیدنظر کرد. همچنین بودجه درخواستی کمیته ملی المپیک یونان در خلال سالهای ۲۰۱۲-۲۰۰٨ بالغ بر ٣۰ میلیون یورو بود که دولت به دلیل وضعیت نامناسب بودجهای آن را به ٨ میلیون یورو تقلیل داد.
با این حال این رویداد ورزشی فراگیر پایان یافت و کاروان جوانب و حواشی آن مسیر طولانی چهارساله دیگری را تا ریودوژانیرو میپیماید. این دوره از بازیها فضای اقتصادی ناشی از بحران مالی را در خود بازتاب داد و آن را به عنوان جزئی از تاریخ خود ثبت کرد. به امید آنکه فضای اقتصادی سیاسی بینالمللی کاروان جوانب و حواشی این رویداد بزرگ را در دورههای بعد پیامآور دوران بهتری کند.
گسترش صنعت:راهکارهایی برای تولید رقابتی
«راهکارهایی برای تولید رقابتی»عنوان سرمقاله روزنامه گسترش صنعت به قلم کیومرث فتحالله کرمانشاهی است که در آن میخوانید؛شرایط حاکم بر تولید و تجارت کشور شرایط خاص و ویژهای است و طبیعتا متناسب با این شرایط خاص باید تجارت و مدیریت آن تغییر یابد. تجارت یک موضوع فرابخشی و فرادستگاهی است و بیش از ۳۲ دستگاه باید به صورت هماهنگ حرکت کنند تا کار صادرات و واردات که شاکله تجارت خارجی را ایجاد میکند، بر جاده همواری حرکت کند.
یکی از روشهای حمایت از تولید، تعرفه اعلام میشود، این در حالی است که این امر به تنهایی نمیتواند کمکی به تولید کند بلکه فاکتورهای بسیاری مانند نقدینگی واحدهای تولیدی، تسهیلات ارائه شده به آنها، استفاده از دانش و فناوری روز، قیمت تمام شده، هزینههای سربار و بهرهوری نیز از نکاتی است که اگر یک واحد تولیدی برای رسیدن به کالای خوب از آن پیروی کند، میتواند به تولید با قیمت رقابتی دست یابد. بنابراین درخواست تولیدکنندگان برای این اقدام با هدف حمایت از آنها به تنهایی پاسخگوی خواستههای آنها نیست.
در حال حاضر تعیین تعرفهها در تمام دنیا توسط سازمان جهانی گمرک (نمانکلاتور) و به صورت هماهنگ توصیف، کدگذاری و تعیین شده و به کشورهای عضو ابلاغ میشود اما تعیین تعرفه کالاهای جزء توسط خود کشورها انجام میشود.
در کنار تعرفهها، سود بازرگانی نیز از دیگر راهکارهای حمایتی است که در کمیسیون ماده یک دولت تعیین میشود، این در حالی است که در کنار این امر باید موضوعاتی همچون میزان تولید کالا، سرانه کشور در آن کالا، قیمت کالا در داخل و در خارج، ماده اولیه به کار رفته در آن محصول کالاهای واسطهای، کالاهای نهایی و شرایط اقتصادی و اجتماعی کشور نیز مد نظر قرار گیرد.
بخشی از حمایت از تولید و رفع مشکلات واحدهای تولیدی برعهده دولت است، چرا که دولت و مقامهای دولتی باید در کنار سیاستگذاری، هدایت و نظارت، اقدام به تعیین تعرفه منطقی، حمایتهای منطقی و تامین تسهیلات کافی کند و در کنار این موضوع بخش خصوصی تصدیگری کند تا در نهایت حمایت از تولید ملی با تعامل بین دولت و بخش خصوصی به نتیجه برسد.
در سال حمایت از تولید ملی، کار و سرمایه ایرانی، تولید صادراتگرا یک ضرورت شناخته میشود بنابراین برای تحقق این هدف نباید فقط به بازار داخل تکیه کنیم و تولید را محدود به این بازار کنیم بلکه باید با بررسی بازارهای هدف، نقشه راه تولید را ترسیم کرد که رسیدن به این موضوع، مستلزم در نظر گرفتن دو مولفه کیفیت و توجه به مسائل استاندارد و گواهینامههای بینالمللی و قیمت رقابتی است.
منبع: جام جم آنلاین
|