نگاهی به آخرین نوشتار محمد نوری زاد، تحت عنوان "مصاحبه با رهبر"! - احمد نوین
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
٣۱ مرداد ۱٣۹۱ -
۲۱ اوت ۲۰۱۲
از آنجا که آشنائی با تنش های درون باندهای حکومتی در عرصه های گوناگون و زیر فشار فضای کنونی جامعه ، میتواند در خدمت تعمیق آگاهی های سیاسی در جامعه ما باشد لذا در این مقاله به بررسی آخرین نامه محمد نوری زاد تحت عنوان "آخرین نوشتارمحمد نوری زاد؛ مصاحبه اختصاصی با رهبری" که در نیمه دوم مرداد ماه امسال منتشر شده است میپردازم.
میگویند که فاشیسم فرزندان خودش را هم میدرد. در حکومت فاشیستی اسلامی ایران تاکنون شاهد نمونه های متعدد دریدن صاحب منصبانی بوده ایم که مصداق این ضرب المثل بوده اند. از جمله مهدی بازرگان، ابوالحسن بنی صدر، صادق قطب زاده، محمد خاتمی، مهدی کروبی و یا میرحسین موسوی، تاج زاده و محمد نوری زاد و امثالهم.
از آنجا که محمد نوری زاد از جوانی در جوار بیت ولی فقیه در حکومت اسلامی ایران پرورش یافته است و از موقعیت ویژه ای بعنوان یک حزب الهی ذوب شده در رهبری برخوردار بوده است و بخوبی از کنه نظرات رهبر و آمران حکومت آگاه است، بنابر این سئوال ها این "مصاحبه" و پاسخ هائی که از جانب علی خامنه ای ارائه شده است به یک مصاحبه حقیقی نزدیک است. البته از دیدگاه محمد نوری زاد. لذا این "مصاحبه" تا حدود قابل ملاحظه ای حائز اهمیت است.
اینکه پس از این "مصاحبه" سرنوشت محمد نوری زاد تغییری خواهد کرد و یا مشاورین علی خامنه ای او و فرماندهان سپاه پاسداران را متقاعد مینمایند که بهتر است که ولی فقیه فعلاً عکس العملی نشان ندهد، تغییری در باصطلاح به سیم آخر زدن محمد نوری زاد نمینماید.
اما آنچه در این آخرین نوشتار نوری زاد توجه مرا جلب کرد، این نکته است که او بعنوان یک منتقد علی خامنه در حالی که از رهبر تقاضای اصلاحاتی در چارچوب همین رژیم را دارد،اما هوشیار است که از خطوط قرمز حکومت فراتر نرود.
بعنوان مثال نوری زاد، مقام ولایت فقیه در رژیم جمهوری اسلامی ایران را که مظهر بی حقی مردم تحت ستم هست را مورد سئوال قرار نمیدهد. بلکه مادام العمر بودن این مقام شبه خدائی را بعلت انتقاد به ترکیب مجلس خبرگان مورد سئوال قرار میدهد.
نوری زاد کاری به احمقانه بودن وجود مجلس خبرگان و اینکه این مجلس، مردم را شایسته حق انتخاب کردن رهبر نمیداند و حق انتخاب را از مردم گرفته و بخودش اختصاص داده است و بجای مردم این مجلس خبرگان است که برای مردم باصطلاح رهبر برمیگزیند را ندارد. نوری زاد اما، به این انتقاد دارد که چرا اعضای این ارگان قرون وسطائی و بشدت ارتجاعی گوش بفرمان رهبر هستند.
بواقع محمد نوری زاد کاری به ماهیت بشدت ارتجاعی حکومت اسلامی ایران ندارد بلکه با شکل بوروکراتیک حکومت که منافع جناحی را مورد حمله قرار میدهد مشکل دارد و ناراحت است.
محمد نوری زاد درآغاز این آخرین نوشتار خویش اظهار امیدواری میکند که کاش این "مصاحبه"، "باریکه راههای سلامت وشفقت ورهایی" را به روی مردم ایران وبه روی علی خامنه وابگشاید.
البته از محمد نوری زاد بعنوان کسی که در فکر حفظ و اصلاح حکومت است و هنوز امیدوار است که با نصحیت، رهبر و صاحب منصابان جنایتکارترین رژیم تاریخ معاصر ایران را در صفوف مردم لگدمال شده و ستم دیده جا بزند نمیتوان انتظار داشت که عملاً چشم بر حقایق خونبار جامعه ما باز کند و ببیند میان رهبر و صاحب منصابان رژیم اسلامی ایران و مردم سرکوب شده، آزادیخواه و حق طلب یک دریای خون و گورستانی بی انتها از قربانیان اعمال جنایتکارانه حکومت وجود دارد که با خواهش و تمنا نمیتوان آنرا پُر کرد و رهبر و صاحب منصابان را بدرون صفوف مردم سرکوب شده بُرد.
محمد نوری زاد در این نوشتار خاطر نشان میکند که در ابتدای مخالفت خوانی هایش با رهبر و صاحب منصبانش، یک سال و نیم در زندان های ولی فقیه رنج برده است. اما از زبان رهبر اعلام میدارد که پس از آن: شکرخدا این محدودیت ها را نداشته و هرچه خواسته، نوشته وفیلم کرده است.!
در ادامه محمد نوری زاد میگوید کسانی که بدرگاه رهبر راه پیدا میکنند بعلت آنکه: ازدر و دیوار بیت رهبر به صورت نامحسوس داغ ودرفش آویخته اند، به لکنت زبان میآفتند و جراًت نمیکنند که حرف واقعی و انتقاداتشان را بیان کنند.
محمد نوری زاد در این آخرین نوشتارش بنظر میرسد که چشم بر این حقیقت بسته است که مردم لگدمال شده، مدافعان آزادی و برابری از کارگران و زحمتکشان، زنان و جوانان تا مبارزان ملل ساکن ایران را در بیرون بارگاه رهبر با داغ و درفش، با شکنجه و تجاوز جنسی و اعدام از سر راه بر میدارند و آنهائی که به بارگاه ولی فقیه راه پیدا میکنند، حزب اللهی های ذوب در رهبری هستند.
حتی کسانی نظیر مهدی کروبی و یا میرحسین موسوی را که از خدمتگزاران حکومت بوده اند و اکنون در رابطه با بعضی از اشکال اداره کشور با رهبر نظام اختلاف نظر دارند را نیز به بارگاه علی خامنه ای راه نمیدهند. لذا محمد نوری زاد بواقع نگران به لکنت زبان افتادن حزب الهی های ذوب در ولایت، در حضور رهبر است.
محمد نوری زاد بگونه ای نا آشکار مدعی وجود پیوند مردم با حکومت میشود و به ملات این پیوند انتقاد دارد. او میگوید: جامعه ی ما یک جامعه ی به شدت امنیتی وپلیسی است. مأموران شما [علی خامنه ای ] مردم را ترسانده اند. ملات پیوند مردم ما با نظام جمهوری اسلامی ترس است. نه تعاملات مدنی.
"مصاحبه" کننده به زبان بی زبانی شخص علی خامنه ای را از اعمال خفقان بر مردم ستمدیده تبرئه مینماید و تقصیر (بزبان نوری زاد ترس در جامعه) را تنها بگردن مامورین علی خامنه ای میآندازد.
مبلغان زیرک محمد رضا شاه جلاد نیز خود محمد رضا شاه، شخص اول رژیم، را بیگناه معرفی مینمودند و میگفتند که نه شخص شاه، بلکه مقصر اطرافیان او هستند. میگویند که تاریخ دو بار تکرار میشود: یک بار دراماتیک و بار دیگر کمدی.!!
محمد نوری زاد در غالب چند سئوال موضوع رهبری ولی فقیه را، یعنی حقانیت ولایت فقیه را میپذیرد، اما مادام العمر بودن مقام ولایت را زیر سئوال میبرد و و خواهان آن میشود که راههائی باز شود که بتوان شخص ولی فقیه را با شخص دیگری در همان مقام ولایت، به تشخیص مجلس خبرگان تعویض کرد.
او میپرسد: چرا نباید مردم بتوانند از ولی فقیه به دستگاه قضا شکایت ببرند ودستگاه قضا بتواند ولی فقیه را به محکمه فرابخواند؟
ضمناً محمد نوری زاد موضوع نظارت استصوابی در رابطه با از صافی گذراندن کاندیداهای مجلس خبرگان را هم مورد نقد قرار میدهد و میگوید که باین ترتیب : هیچ نماینده ی مستقلی به این مجلس راه پیدا نمی کند. مجموعه ی نمایندگانی که به مجلس خبرگان راه یافته اند همگی درتعریف وتمجید از ولی فقیه وکارهای ولی فقیه گوی سبقت ازهم می ربایند. برآیند فکری وعملی وقانونگرایی یک چنین ترکیبی ازنمایندگان، معلوم است که جز به تأیید وتعریف وتمجید مکرر ولی فقیه نمی انجامد.
دل نگرانی محمد نوری زاد این نیست که مجلس خبرگان، ارگانی بشدت ارتجاعی است که از فراز سر اکثریت قریب باتفاق مردم برای آنها رهبر میتراشد، بلکه اعتراض او این است که ولی فقیه در رابطه با " انتخاب این نمایندگان، اعمال نفوذ مینماید. توگوئی که اگر مرتجعین مجلس خبرگان بدون اعمال نفوذ ولی فقیه، مجلس خبرگان را تشکیل دهند، کشور ما آباد و آزاد و شکوفان میشود.
نظرات محمد نوری زاد مرا بیاد شعری میآندازد که به ضرب المثل مشهور شده است : خانه از داربست ویران است، خواجه در فکر رنگ ایوان است.
در آخرین نوشتار محمد نوری زاد از علی خامنه ای سئوال شده است که؛ چرا هیچ نماینده مجلس خبرگان، رهبر را استیضاح نکرده است تا علی خامنه ای را هم بخواهند تا به مجلس خبرگان برود و پشت درهای بسته به پرسش هایشان پاسخ بگوید؟
توجه می فرمائید: حتی در باصطلاح " فضای باز سیاسی" مَد نظر نوری زاد نیز بنا بر نظر و تشخیص او رهبر نباید بی ردا و پوشش در مقابل چشمان آگاه مردم قرار گیرد. بلکه نتایج آن باید در پشت درهای بسته ادامه یابد. میپرسید چرا؟ زیرا که از نظر یک مدافع حکومت اسلامی، مردم ناقص الخلقه هستند و شایستگی یک حکومت شفاف را ندارند.
محمد نوری زاده از جانب علی خامنه ای در رابطه با اینکه شخص رهبر رژیم مورد پرسش مردم قرار بگیرد میگوید: شأن رهبری نباید دستمایه ی پرسش واعتراض ونقد ومتلک شود.
آنگاه خود محمد نوری زاد هم در تائید جایگاه خدایگونه رهبر که به شهروندان کشور اجازه طرح سئوال و نقد رهبر را نمیدهد اینگونه اظهار نظر میکند : ماهم ( یعنی محمد نوری زاد هم) تا حدودی به این اصل نانوشته اما منطقی پایبندیم. سست کردن ارکان قانونی یک جامعه، به سست شدن همه ی مواضع پنهان وآشکارآن جامعه منجرمی شود.
یعنی از نظر خود محمد نوری زاد هم شفافیت زیاد در کار رهبر، بنابر یک اصل نانوشته اما منطقی (که محمد نوری زاد هم به آن پایبند است) ارکان قانون در جامعه را سست مینماید و همه مواضع آشکار و پنهان حکومت را سست خواهد کرد.
باید پرسید که محمد نوری زاد از کدام اصل نانوشته صحبت میکند؟ و به کدام مواضع آشکار رژیم اسلامی ایران اشاره مینماید.؟ البته روشن است که در رژیم اسلامی ایران مهم ترین اصل نانوشته همان جایگاه خدایگونه رهبر نظام است و مواضع آشکار نیز در رژیم اسلامی ایران، همان اختیارات ولی فقیه، مصرُحه در قانون اساسی رژیم است.
همین ها است که در آخرین نوشتار محمد نوری زاد باید پایدار باقی بماند والا به " سست کردن ارکان قانونی یک جامعه، به سست شدن همه ی مواضع پنهان وآشکارآن جامعه منجرمی شود.".
اکنون جا دارد که اشاره ای به اختیارات ولی فقیه در قانون اساسی ایران بکنم. اختیاراتی که اگر از اختیارات محمد رضا شاه در رژیم ستم شاهی بیشتر نباشد، لااقل در همان حد بیانگر اقتدار استبدای ولی فقیه است.
البته توجه دارید که بنابر اختیارات نانوشته و پنهان ولی فقیه این حق به ولی فقیه داده شده است که حتی نتایج نمایش انتخاباتی رژیم را هم به هم بریزد و هر آن کسی را خودش مایل است به ریاست جمهوری رژیم منصوب نماید.
بنابر گفته فلان آیت الله درشت دانه رژیم : اگر هفتاد میلیون نفر هم یک رای بدهند، این رای ولی فقیه است که باید مورد نظر باشد و اجرا شود. حتی اگر آن هفتاد میلیون نفر مخالف رای ولی فقیه باشند.
اما اختیارات قانونی ولی فقیه، مصرُحه در قانون اساسی رژیم کدام ها هستند؟ وظائف و اختیارات ولی فقیه عبارتند از :
تعیین فقهای شورای نگهبان. نصب عالیترین مقام قضائی کشور. نصب و عزل رئیس ستاد مشترک. نصب و عزل فرمانده کل سپاه پاسداران. تشکیل شورای عالی دفاع ملی، مرکب از رئیس جمهور، وزیر دفاع ، رئیس ستاد مشترک ، فرمانده سپاه پاسداران ، دو مشاور به تعیین رهبر. تعیین فرماندهان عالی نیروهای سه گانه ( زمینی، دریائی و هوائی ) ، اعلان جنگ و صلح و بسیج نیروها. عزل رئیس جمهور با در نظر گرفتن مصالح کشور و عفو یا تخفیف مجازات محکومین .
توجه دارید که همین حد از اختیارات به کسی بنام ولی فقیه، بواقع تائید بی حقی مردم و بنوعی سفیه اعلام کردن شهروندان کشور است. البته باید توجه داشت که مخالفت با قانون اساسی رژیم از جانب رهبر و اعوان و انصارش برابر با " اقدام بر علیه امنیت کشور" تلقی میشود و به شدیدترین نوع مورد سرکوب قرار میگیرد.
علاوه بر اینها مخالفت با قوانین نانوشته رژیم اسلامی ایران هم با شدیدترین برخوردهای خفقان زای رهبر و اعوان و انصارش روبرو خواهد شد. کافی است که به سرنوشت امثال میرحسین موسوی، مهدی کروبی و یا تاج زاده توجه کنید.
در طول حیات حکومت ولایت فقیه، کشور ما به زندان اکثریت قریب به اتفاق مردم ستمدیده آن تبدیل شده است. تحمیل زندان، شکنجه و اعدام به مخالفان رژیم اسلامی، تداوم ترور خفقان در ٣٣ سال گذشته و دفاع بی وقفه این رژیم از نظام سرمایه داری، ماهیت فاشیستی مذهبی حکومت در ایران را بروشنی نشان میدهد.
وضعیت اسفبار جامعه و حاکمیت رژیم ولایت فقیه و رواج فساد و جنایت در جامعه آنچنان عیان است که حتی محمد نوری زاد نیز به آن معترف است و در آخرین نوشتارش به دست داشتن سران امنیتی رژیم درکارقاچاق مواد مخدر اشاره دارد و اضافه میکند که : من افرادی را می شناسم که هم وزیربوده اند وهم قاچاقچی مواد مخدر وهم قاتل وهم نماینده ی مجلس خبرگان.
او ادامه میدهد که : ای خاک برسراین مردم که نماینده ی مجلس خبرگانش هم قاچاقچی است هم قاتل. و رهبرش [ منظور علی خامنه ای ] هم ازهمه ی اینها خبردارد و برهمه ی اینها سرپوش می گذارد. این درست ازجنس همان آسیبی است که شما پاسدارانتان را به همه جای مملکت نفوذ داده اید. جایی مانده که درقرق پاسداران شما نباشد؟
نوری زاد در مورد فرماندهان سپاه پاسداران نیز میگوید که : این فرماندهان کشتی کشتی نفت دورازچشم مردم می برند و بجایش کشتی کشتی کالای قاچاق وارد می کنند.
در این آخرین نوشتار محمد نوری زاد به علی خامنه ای که در ظاهر مذاکره با امریکا را نهی میکند میگوید علی خامنه ای با اوباما مکاتبه وگفتگوداشته است. و اضافه میکند که :
چرا متن ومحتوای این گفتگوها را منتشرنمی کنید؟ ازکجا بدانیم دراین مکاتبه ها وگفتگوها خاک مذلت برسرما ونسل های ما نیفشانده شده است؟
در این "مصاحبه" نوری زاد ازاعدام های بی دلیل وبی محاکمه ومصادره ی اموال مردم و همچنین از لگدمال کردن حقوق بدیهی وهمه جانبه ی مردم صحبت میکند.از هژمونی شعبان بی مخ ها در حکومت اسلامی ایران صحبت میکند و میگوید که: چرا باید یک سردارسپاه با آنهمه سابقه ی اطلاعاتی وامنیتی خوف انگیز داخل مجلس شود وبشود رئیس دفترِ رئیس مجلس؟
خود نوری زاد علت انتصاب این فرمانده سپاه را اینگونه توضیح میدهد : این سردارمثل غول یک چشمی است که آقای لاریجانی درمجلس نشانده، تا به نمایندگان خاطی بگوید؛ عوضی اگرحرف بزنید می سپرمتان دست رئیس دفترم.
در باره ماجراجوئی های اتمی رژیم هم نوری زاد میگوید؛ مسئولیت این همه خسارت ناشی ازورود بی سرانجام وغیرمدبرانه به جریان هسته ای وبه باد دادن میلیاردها دلار سرمایه واعتبارملی با علی خامنه ای است.
ضمناً نوری زاد از زبان علی خامنه ای میگوید روحانیت برای حفظ خودش دستش را به خون مردم آلوده کرده است و از جانب علی خامنه ای میگوید که اعدام های سال ۱٣۶۷ نیز درست بوده و بنابر تشخیص بزرگان نظام بوده است.
نوری زاد آن جنایات را با سرکوب های هیتلر و استالین مقایسه میکند. بعلاوه چپاولگری های حکومت اسلامی را، هم تراز دوران ستم شاهی میداند و میگوید: اما نتیجه یکی ازآب درآمده است. آنجا به اسم سلطنت غارت می شده، اینجا به اسم اسلام. هردوغارت است. چه به اسم سلطنت و چه به اسم اسلام.
محمد نوری زاد بعلاوه ولی فقیه را در مقابل این سئوال قرار میدهد که اگر مردم بر علیه رژیم شورش کنند علی خامنه ای چه خواهد کرد؟ و از زبان علی خامنه ای میگوید : ما می مانیم. اگرچه عده ای ازمردم خواهان ما نباشند. اگرمردم دست به خشونت بزنند، دست به خشونت می زنیم. دست به اسلحه ببرند، دست به اسلحه می بریم.
نوری زاد در انتهای این "مصاحبه" از رهبر رژیم جهل و جنایت میخواهد که چفیه اش را از گردن بردارد و بعوض آن یک شاخه گل بدست بگیرد.
بواقع آقای محمد نوری زاد میگوید که در زیر سایه رهبری و با اطلاع ولی فقیه حکومت اسلامی جنایات بسیار شده است. آزادی را به مسلخ برده اند. فرماندهان سپاه پاسداران و کسانی که آدمکش و قاچاقچی و چپاولگرند را، به سرنوشت مردم این کشور حاکم کرده اند. مجرم اصلی خسارات خانمان برانداز ماجراجوئی های اتمی رژیم شخص علی خامنه است. جنایاتی که در حکومت اسلامی ایران انجام شده است را قابل مقایسه با جنایات هیتلری میداند و از زبان علی خامنه ای میگوید که حکومت اسلامی مبارزات آزادیخواهانه و حق طلبانه مردم ستمدیده ایران را با اسلحه پاسخ خواهد داد.
اما، نوری زاد در عین حال سعی میکند که بطور غیر مستقیم بگوید که مقصر، اطرافیان علی خامنه ای هستند. میخواهد که این رهبر جنایتکار را متقاعد نماید که با گرفتن یک شاخه گل بمیان مردم بیاید، به مردم بپیوندد و استعفا دهد و سر در گریبان خویش فرو برد.
بواقع این "مصاحبه" نوری زاد با رهبر رژیم ایران، تکرار وفاداری اصلاح طلبان دولتی رژیم سرمایه داری اسلامی ایران به قانون اساسی این رژیم و قوانین نانوشته آن است. اما، نوری زاد با صراحت بخشی از جنایات رژیم را نیزمطرح مینماید.
بواقع این نوشتار نوری زاد، آئینه تمام نمای بیان و کردارهای اصلاح طلبی دولتی در جمهوری اسلامی ایران است. باصطلاح استراتژی ای که در هراس از خیزش توده ای مردم ستمدیده ایران، نگاهش به بالا، به رهبر جنایتکار رژیم است و برای جلب نظر رهبر رژیم، اطرافیان ولی فقیه را مقصر معرفی میکند و امیدوار است که با جلب ترحم رهبر رژیم، قبل از آنکه دیر شود و شورش های مردم لگدمال شده تیرک خمیه نظام را درهم بشکند و اس و اساس این رژیم ضد بشری را درهم بریزد، علی خامنه ای استعفا بدهد و با برگزاری نمایش انتخاباتی دیگری و اعلام "فضای باز سیاسی" در جمهوری اسلامی، یک مجلس خبرگان آبرومند بجای این مجلس خبرگان بی آبرو بنشیند و ولی فقیه دیگری را بر سرنوشت جامعه ما حاکم گرداند.
باید توجه داشت که : قانون اساسی ایران و اختیارات خدائی رهبر رژیم، در عمل اتودینامیسم تداوم فاشیسم در حکومت اسلامی ایران است. لذا حتی با انتخابی بودن مجلس خبرگان و برداشتن فیلتر نظارت استصوابی نیز تغییری اساسی در این رژیم حاصل نخواهد شد.
در رژیمی که رهبر با یک حکم حکومتی، مجلس نمایندگان را به خفقان میآندازد. انتصاب همه فرماندهان ومجریان بلند پایه حکومتی با ولی فقیه است، و رهبر رژیم بخواست امام زمان بر مصدر قدرت تکیه داده و مامور اجرای احکام خداوند در زمین است، رژیمی از بنیاد استبدادی و در عصر حاکمیت سرمایه، سازنده فاشیسم است. لذا خانه از اساس پوسیده است و با فرض تغییر رنگ ایوان، ساختمان، تغییرات اساسی نخواهد کرد.
البته مردم آگاه، مبارز و آزادیخواه از همه شکاف ها در بالای رژیم استفاده بهینه کرده و خواهند کرد، تا بتوانند تا آنجا که ممکن و میسر است اراده واحد رژیم را درهم شکنند و با تضعیف این رژیم فاشیستی مذهبی در فرصتی مناسب، آنرا سرنگون و به گورستان تاریخ روانه نمایند.
اما گفتار و کردار اصلاح طلبان دولتی در حکومت اسلامی ایران که میخواهند با حفظ قانون اساسی این رژیم و حفظ مجلس خبرگان، حفظ مقام ولایت فقیه و همه ارگانهای دیگر حکومت، این رژیم ارتجاعی را حفظ و حراست کنند راه بجائی نخواهد برد.
تجربه تاکنونی سیاست ها و رهبری اصلاح طلبان دولتی حتی با نرم خوئی شان با ولایت فقیه مانند محمد خاتمی که بگفته خودش تدارکات چی مقام ولی فقیه بود و مقاومت و پایداری شان نظیر میرحسین موسوی، مهدی کروبی و یا تاج زاده و غیره جز به درنده خوتر شدن ولی فقیه و دستگاه رهبریش، جز سرکوب خونین مردم، جز در جا زدن رهبران اصلاح طلب حکومتی و تداوم بی سرپناهی توده ستمدیده، جز به گمراه کردن مردم و شکست تحرکات مردمی نیانجامیده است.
سیاست صبر و انتظار رهبران خود گمارده در مقاطعی که جامعه همانند انبار باروت بوده است- چه در زمان حکومت ستم شاهی و چه اکنون- جز به خمودگی توده های آزادیخواه و حق طلب در نتیجه از دست رفتن فرصت ها نیانجامیده است.
در شورش توده ای مردم بعد از نمایش انتخاباتی مجلس شورای اسلامی در سال ۱٣٨٨ و دخالت شخص ولی فقیه در آن و انتصاب محمود احمدی نژاد به ریاست جمهوری رژیم و تظاهرات اعتراضی میلیونی مردم آزادیخواه - بویژه دختران و پسران جوانان و مبارز – که با استفاده بهینه از تشدید شکاف ها در بالای رژیم بخیابانها آمده بودند، به اذعان خود فرمانده نیروهای انتظامی رژیم، در یک روز هم زمان در ۵ منطقه بزرگ تهران کنترل از دست سرکوبگران حکومتی خارج شد و ابتکار عمل بدست جوانان آزادیخواه افتاد. اما رهبری اصلاح طلب و آمادهی سازش و در انتظار بدست آوردن سهم بیشتر در این رژیم وقت را به انفعال گذراندند. لذا، این مبارزات مردم در این ۵ منطقه به یکدیگر پبوند نخورد. توده رادیکال و آزادیخواه جوانان، بدون رهبری ترقیخواه و پیشرو، حاصل جانفشانی ها و رشادت هایشان بجائی نرسید. اکنون با نگاهی به گذشته، آموزش های آن تلاش ها را چراغی فرا راه پیشروی های آتی جنبش مردمی کنیم.
با ایجاد تشکل های مستقل مردم، با ایجاد ارتباط میان بخش ها مختلف مبارزاتی مردمی، با تلفیق مبارزات مخفی و علنی، با حرکت از خواست های بلاواسطه مردمی و تعمق آگاهی های طبقاتی و سیاسی و تعمیق سازماندهی مبارزات مردمی، با برقراری اعتصابات در محل های زیست و کار کارگران و زحمتکشان، با مختل کردن نظم رژیم مذهبی- فاشیستی حاکم و توقف چرخ تولید، حکومت اسلامی ایران را به مصاف طلبیم و آن را بمثابه سد راه پیشروی های ترقیخواهانه جامعه سرنگون کنیم.
برای رهائی زندانیان سیاسی و عقیدتی، برای جلوگیری از هتک حرمت مخالفان حکومت، برای توقف آپارتاید جنسی، برای بهبود کار و زندگی کارگران و زحمتکشان، برای تحقق حقوق ملیت های ساکن ایران، برای ایجاد آینده روشن برای جوانان کشور، برای دست یابی به زندگی مرفه و تامین اجتماعی اکثریت قریب باتفاق شهروندان کشور برای برقراری آزادی های بی قید و شرط سیاسی، و برای تحقق خواست تعیین سرنوشت توسط اکثریت قریب به اتفاق شهروندان کشور، برای حفظ حقوق اقلیت در تبلیغ نظراتشان، ناچاریم که سد مقدم پیشروی های ترقیخواهانه مردم ستمدیده ایران، رژیم فاشیستی مذهبی اسلامی را سرنگون کنیم.
در این مسیر و با حفظ دستاوردهای جنبش ترقیخواهانه مردمی، آنگاه امپریالیست ها هم جرئت تداوم محاصره اقتصادی ایران و انجام عملیات تجاوزکارانه نظامی علیه مردم انقلابی ایران را نخواهد داشت.
به امید فرارسیدن آن روز، به امید سرنگونی رژیم جهل و جنایت حاکم بر کشورمان، به امید دست یابی مردم ستمدیده و لگدمال شده به حق تعیین سرنوشتشان، در خدمتگزاری به انسان و انسانیت موفق باشید.
٣۱ مرداد ۱۳۹۱ برابر با ۲۱ اگوست ۲۰۱۲
|