سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

بشتابیم


کاوه بنایی


• قلب ها همچنان بهم عاشق خواهند شد. تنها با یاری هم, به یاری شان بشتابیم. بی بیم و هراس, دست هایمان با هم, در پیوند با هم, نغمه زندگی را خواهند سرود. ما هم خواهیم شنید از نغمه هائی که, با آواز رودها, رویش جوانه ها را میسر خواهند کرد. بشتابیم ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۱ شهريور ۱٣۹۱ -  ۲۲ اوت ۲۰۱۲


با یاد از دو جان باخته ی داوطلب, دکتر امیرمحمد رحمان پور کوچه (آرمان) و محمد گلی نواز که جهت کمک به زلزله زدگان آذربایجان در محل حضور یافته در راه بازگشت دچار سانحه اتومبیل گشته, جان باختند.

خیال زیر آوار مانده ست
خیال همه ی خواهران و برادران آذری من اَند
کاش می شد خیال را خالی کرد از آوار
زلزله خیال مارا خاک کرده است
خیال های نیمه جان خون می خواهند
                   خون من و تو
شاعر "ایسا کیانی حاجی"


زلزله همچنان چنگ و دندان نشان می دهد.هنوز می غرّد, چه می خواهد؟
طبع سیری ناپذیرش هنوز از اندام های خرد شده ی کودکان و زنان اشباع نگردیده و بدنبال قربانی ست. زلزله در صحنه ویرانی اش, نیروهای ضد خود را هم پدید می آورد. همبستگی پس از مدتی خواهد توانست آثار مخرب و مرگزایش را محو گرداند. مثل اینکه در میهن بلازده ی ما زلزله پس از پایکوبی روی نعش های خرد شده خیال رفتن ندارد!
او, حامیان کج اندیش, کوراندیش و بی مسئولیت اش را یافته است.
اگر چه پنج یا شش ریشترش نتوانست بام آرزوهای بیشمارانی را که امروز زنده مانده اند بر سرشان تخریب کند, دست هائی در پیوند هم در تخریب دیرینه ی این مرز و بوم با نادانی, کاهلی, دشمنی با هرچه (٣۴ سال است از آن بهره مندیم) مردمی را نشانه گرفته است که, با قلب های شکسته و مچاله شده, نیازمند دست هائی هستند که, ابتدائی ترین خواسته شان را برآورده کند.
جبهه گشوده شده مرز نمی شناسد. از تمام نقاط میهن, قلب های تپنده خود را با ساعت حادثه در آذربایجان حیات بخشیده اند.
صدای شناور در فضا, پژواک یاری رسانانی ست که نه پیر می شناسد, نه جوان, نه کودک نه مرد نه زن, همه در تلاش اند.
اهداء خون, معضل شبانه روزی مراکز دریافت آن شده بود. تا حدی که مردم برای جاری کردن زندگی در اندام های زخمیان و مجروحین جان بدر برده که به خون نیاز داشتند, مسئولین, قادر به پاسخ شایسته نبوده و تا پاسی از نیمه شب, اهداء کنندگان خون, در صف های طولانی انتظار, انتظاری دلچسب, همراه با گفتگوهای روشنگرانه که, چهره دولتیان را نشانه گرفته بود, زمان را سپری می کردند.
تجمعات وسیع, چه برای جمع آوری کمک های نقدی و جنسی, چه اهداء خون, و چه داوطلبانی که برای کمک موثرتر و حضور در صحنه, اشکال مختلف ایثار و فداکاری را به نمایش گذاشتند و با بانگ رسائی به درازای روزهای تاریک رفته بر آنان, فریاد بر آوردند:
«دلبستگی ما مردم را شما نمی توانید از ما بگیرید»
هر شرایط بحرانی, نیروهای خاص خود را هم تولید می کند. عدم وجود آزادی اجتماعات, آزادی بهره مندی از تشکل های مدنی, آزادی روابط اجتماعی, مردم ما از بودن در کنار هم, یاد گرفته اند, چگونه در فضای خالی حکومت گران, برای یافتن راه, مسیری را بگشایند که بدور از واکنش های تهدید آمیز, و دشمنی حکومتیان, موانع ایجاد گشته و مدیریت مخرب بجا مانده را دور بزنند و به یاری آسیب دیدگان بشتابند.
هر آنچه را که حکومتیان در تلاش اند, تا با ایجاد شکاف بین مردم و جایگزینی آن با حربه ی تهدید, بازداشت و تضییق حقوق ها فراهم نمایند, مردم ما در حرکت های سیال مانند خود, مانند ماهی از دست هایشان می لغزند و در دریایی که خود پدید آورده اند به حیات ادامه دهند.
برای بزرگداشت قربانیان زلزله شهرهای اهر, هریس و ورزقان, در تبریز, مردم اقدام به برپائی یادمان نمودند. با دخالت نیروهای امنیتی و نظامی و بر هم زدن مراسم و لگدکوب کردن شمع های یادبود که هر کدام شان چراغی برای دل تسکین دهندگان بود اقدام به دستگیری فعالان نمودند.
متعاقب آن حضور دهها هزار نفری ورزش دوستان در استادیوم ورزشی تبریز, و روشن نمودن شمع و با یاد از عزیزان از دست رفته, با همبستگی و حرکت پویای خودجوش, پیام روشنی به جامعه ی تب آلود ما دادند که, درون مردم به زیبائی های زندگی پیوند دیرینه ای یافته است که برق سرنیزه, رد خون بجای مانده شلاق و رقص طناب دار, قادر نیست, این زیبائی های بدست آمده را محو گرداند.
زندگی در میان خرابه هائی که زلزله با غرش مهیب اش بوجود آورده است ادامه دارد.
کودکان, این پایه های پیوند عشق و هستی, اینک در میان سنگلاخ ها و تل های انباشته بر هم که در سطح زیرین اش عزیزانی چشم فرو بستند و نتوانستند از چنگال بدخیم زلزله, از دخمه های مرگ رهائی یابند, با گام های کوچک شان روزهای زندگی را طی می کنند.
تلخ است. هر کامی که وجدان بیداری را در درون خود دارد این شرایط دشوار را با همه ی وجودش درک می کند.
این مردمان, دوباره زمین های شان را کشت خواهند کرد. دام های شان را به چرا خواهند برد. دارهای قالی شان را بر پا خواهند کرد.
در اهر, هریس, ورزقان و روستاهایش, دوباره, صدای سازهای عاشیق های آذربایجانی فضا را پر خواهد کرد و بایات های آذزی از هر روزن شنیده خواهد شد.
قلب ها همچنان بهم عاشق خواهند شد. تنها با یاری هم, به یاری شان بشتابیم. بی بیم و هراس, دست هایمان با هم, در پیوند با هم, نغمه زندگی را خواهند سرود. ما هم خواهیم شنید از نغمه هائی که, با آواز رودها, رویش جوانه ها را میسر خواهند کرد. بشتابیم.

کاوه بنائی ــ رم 


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست