خودمدیریتی دمکراتیک
ریوار آبدانان
•
نظام کنفدرالیسم دموکراتیک، یک نظام غیردولتی است و از تمام اشکال مدیریتیِ قدرتطلب مرسوم، متفاوت است. دلیل دوری کردن از دولتیشدن و عدم قدرتطلبی این است که هرگاه یک دموکراسی به سمت دولتشدن و دستیابی به قدرت گام بردارد، تیشه بر ریشهی خویش میزند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۱ شهريور ۱٣۹۱ -
۲۲ اوت ۲۰۱۲
تقدیم به شهید خسرو گلسرخی، فرزاد کمانگر و تمامی آنانی که برای آزادی خلقهای ایران جان خود را فدا کردند
بخش اول
مفاهیم کلیدی: ۱ـ ساختار کنفدرال ۲ـ دموکراسی ٣ـ ملت دموکراتیک ۴ـ گذار از جنسیتگرایی ۵ـ اقتصاد کمونال ۶ـ دفاع ذاتی ۷ـ سیاست دموکراتیک ٨ ـ محیطزیستگرایی ۹ـ خودمدیریتی یا مدیریت ذاتی ۱۰ـ خودگردانی دموکراتیک ۱۱ـ ساختار دولتـ ملت ۱۲ـ تنوعات هویتی ایران (کورد، عرب، بلوچ، آذری، گیلک، گالش، تات، تالش، مازنی، ترکمن، سیستانی، بندری، فارس، بهایی، یهودی، یارسان، سنی، شیعه، مسیحی، آشوری، زرتشتی، صابئی، سریانی، کلدانی، ارمنی)
خلقهای ایران سالهاست با استبداد، تبعیض و مرکزگرایی دستوپنجه نرم میکنند. به دلیل عدم شکلگیری یک نظام سیاسی و مدیریتی مختص به جامعه، تاکنون مبارزات این خلقها به نتیجهی لازم نرسیده است. نبود آزادی برای تنوعات فرهنگی و هویتهای مختلف موجود در ایران، عدم آزادی آموزش به زبان مادری برای خلقهای مختلف، ژرفایافتن ضدفرهنگ تحقیر علیه خلقها، تداوم تبعیض و ستم شدید علیه زنان (شکنجه و آزار، سنگسار، ممنوعیتهای اجتماعی و سیاسی، تبعیضات حقوقی)، فقدان آزادی بیان (اعمال ممنوعیت، سانسور و حذف در رسانهها و نهادهای روشنگر)، بیکاری، تنفروشی، فقر، شیوع بحران زیستمحیطی (خشکیدن دریاچهها، بیابانزایی، آلودگی هوا، انقراض گونههای گیاهی و جانوری، جنگلزدایی، آلودگی منابع آبی) و صدها مشکل دیگر نشان میدهند که بدون ارائهی یک راهکار متفاوت نمیتوان ادعای حل مسائل جامعهی ایران را داشت. برخی جریانات همچنان راهحلهایی سنتی تجویز میکنند که بر پایهی حذف صورت مسئله هستند، برخی بدون اینکه هیچ پروژهی چارهیابی مشخصی برای آینده داشته باشند صرفا بر راهکار براندازی نظام فعلی و پایهریزی نظامی دیگر پافشاری میکنند، بعضی بر اصلاحطلبی درازمدت و مدارا کردن در برابر وضعیت موجود اصرار مینمایند و برخی نیز نسخهی راهکارهایی نظیر فدرالیسم را میپیچند و آن را محور فعالیتهای سیاسی خود قرار میدهند. در این بین، حزب حیات آزاد کوردستان (پژاک) پروژهی کنفدرالیسم دموکراتیک را به عنوان بهترین و نتیجهبخشترین راهکار برای حل مسئلهی کورد و سایر خلقهای ایران ارائه نموده است. نظریهی ملت دموکراتیک و نظام کنفدرالیسم دموکراتیک توسط عبدالله اوجالان، رهبر خلق کورد در مجموعه دفاعیات خود (نقشهی راه و مجموعهی پنج جلدی مانیفست تمدن دموکراتیک که در زندان تکنفرهی جزیرهی امرالی نگاشته)، مطرح و ارائه شده است.
سعی نوشتار حاضر این است که ابعاد مختلف این پروژه بررسی شود و برای پرسشهایی که در مورد چگونگی آن مطرحاند، پاسخهایی ارائه گردد. بنابراین نکاتی اساسی دربارهی کنفدرالیسم دموکراتیک با زبان ساده و فهمپذیر ارائه میشود تا درکی صحیح و عمومی از این نظام شکل گیرد.
ــــــــــــــــ
۱ـ جامعه و فردی که در نتیجهی سیاستهای سرکوبگرانهی دولت حتی از فرهنگ، زبان و هویت تاریخی خویش نیز بیگانه شده و آن را حقیر و بیارزش میانگارد و مدام میخواهد فرهنگ، زبان و هویت خود را همانند دیگران سازد، از عشق به خود تهی گشته است؛ نمیتواند خود را مدیریت کند و به ناچار برده خواهد ماند. چنین جامعه و فردی، از هستی خود بیگانه شده و قادر به دیدن جهانِ درون خویش نیست. چنین فرد و جامعهای که از هویت و هستی خود بیگانه شده، به تمامی دچار بیمعنایی و فقدان حقیقت گشته است. به دلیل انحصارگری قدرتهای برتر(دستگاههای دولتی نظیر بخش نظامی و امنیتی) و ترس از تنبیه توسط قانون(که به میل دولتمردان نوشته و تفسیر میشود نه به میل جامعه)، ارادهی فرد و جامعه درهم میشکند و قوهی اندیشهی سالم و توان زندگی آزاد از وی سلب میشود. بنابراین ضعیفه، برده و بیروح میشود. چنین تقدیر شومی را دولتـ ملتهای مدرن برای جوامع مختلف در نظر گرفتهاند. سیاستهای دولتـ ملتها که بر پایهی یکدستسازی(یکسانسازی)، همشکلگردانی و نابودسازی تفاوتهای هویتی استوارند، جوامع و افراد آن را به سمت چنین ازخودبیگانگی و قتلعامشدنی کشانیده است. به عنوان توضیح میتوان گفت: دولتـ ملت همان دولت مدرن امروزی است که به شدت قدرتطلب، جنگافروز، انحصارگر و سلطهجوست؛ این هیولا برای انباشت حداکثر سرمایه و رسیدن به بیشترین سود و قدرت تلاش میکند تا تمام جامعه(ملت) را از طریق شعارهای ملیگرایانه تابع خویش گرداند و گلهآسا در خدمت به خود بسیج کند؛ جامعه را تحت نام «حقوق» به شکل شهروندان منفرد و بیاخلاق درمیآورد؛ بدین ترتیب در تمام جامعه نفوذ میکند، همه را در سودای کسب قدرت، سود و لذتِ افسارگسیخته تحریک مینماید از وجدان و روحیهی همیاری دور میسازد و به حالت برده درآورد. دستاوردی که دولتـ ملت برای خلقهای مختلف جهان و به ویژه خاورمیانه در بر داشته، تنها اشک و خون بوده و بس. به طوری که میتوان گفت وضعیتی که اکنون خلقها و مناطق مختلف خاورمیانه با آن رویارو هستند نوعی «جنگ جهانی سوم» و لحظهی فرود شمشیر نسلکشی فرهنگی است.
کنفدرالیسم دموکراتیک، فرم مدیریت سیاسیِ تمامی گروهها، خلقها و تنوعات اجتماعیای است که در پی گذار از چنین نابودیای هستند و میخواهند به شکل ملتی دموکراتیک درآیند. نظام کنفدرالیسم دموکراتیک، یک نظام غیردولتی است و از تمام اشکال مدیریتیِ قدرتطلب مرسوم، متفاوت است. دلیل دوری کردن از دولتیشدن و عدم قدرتطلبی این است که هرگاه یک دموکراسی به سمت دولتشدن و دستیابی به قدرت گام بردارد، تیشه بر ریشهی خویش میزند و یک قشر ممتاز را جایگزین مدیریت ذاتی و کمونال(جمعی، اشتراکی) جامعه میگرداند. بدین ترتیب به جای «ابراز نظر، مشارکت و ارادهمندیِ همگان»، سلطه و استبداد فرد یا گروهی که در رأس دولت هستند پدید میآید. کنفدرالیسم دموکراتیک، به جای شعار «برای رهایی از وضع موجود ما هم بایستی یک دولتـ ملت هرچند کوچکی داشته باشیم»، پایههای خود را بر این اصل استوار ساخته است: «هر جامعهای باید طبق هویت خویش دارای مدیریتهای بومی دموکراتیک و غیردولتی باشد».
بایستی توجه داشت که عدم اتکا به راهکارهای دولتگرا، هرگز به معنای تأیید هرج و مرج نیست. یعنی اگر یک جریان اجتماعیـ سیاسی در پی حل مسائل جامعه باشد و بدون تشکیل دولت در صدد حل مسائل برآید، برخلاف آنچه تصور میشود به معنای رخ دادن هرج و مرج نیست. بالعکس، این دولت است که با سازماندهی گروههای قدرتگرا علیه کل جامعه، جامعه را دچار بیمدیریتی، ازهمپاشیدگی و آشوب میگرداند. زیرا رابطههای متکی بر اعمال قدرت، باعث ازخودبیگانگی، تولید بحران، نفی و نابودی میشوند. کنفدرالیسم دموکراتیک که یک نظام غیردولتی است، با گذار از چنین روابطی و در نتیجهی «همکاری، همزیستی، همپذیری و مشارکت آزادانهی تنوعات اجتماعی خودگردان»، یک نظم سیاسی درهمتنیده و کلیتمند محسوب میشود که در آن جامعه به بهترین نحو میتواند امور خویش را سر و سامان ببخشد.
کنفدراسیون دموکراتیک یک اتحادیهی نامتمرکز، فارغ از ملیگرایی و عاری از قدرتطلبی است که دغدغهی دستکاری مرزهای سیاسی موجود و دست زدن به مرزبندیهای تازهای را ندارد. این اتحادیه دربرگیرندهی تمام واحدهای اجتماعی غیردولتیِ اعم از عقیدتی، فرهنگی، اقتصادی و… است که به شکل خودگردان به مدیریت امور خود میپردازند. (معنای واژهی فئودوس عبارت است از: فراگیرترین، اتحادیه، همپیمانی، همه را در درون خود گنجاندن، همبستگی و تشکیل مجموعهای را دادن. کنفدراسیون، اتحادیهی نامتمرکز و منعطفی است که در آن مجموعهای از گروهها و تنوعات هویتی بر پایهی یک تعهد آگاهانه و اخلاقیِ فراتر از قانون، ضمن حفظ هویت و موجودیت خود، یک موجودیت جمعیتر و کل تازهای را تشکیل میدهند).
|