تنهایی پنجره
آزاده بی پروا
•
بازوان باز پنجره
زنی را
روی پشت بام روبرو
در آغوش گرفته است
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
٨ شهريور ۱٣۹۱ -
۲۹ اوت ۲۰۱۲
بازوان باز پنجره
زنی را
روی پشت بام روبرو
در آغوش گرفته است
که اضطرابش را هر شب
روی بند ِ ابر پهن می کند
و بالاپوش شب را
بر اندام سوخته اش می پوشاند
سرش را که بر مهتاب می گذارد
دلهره ی آسمان بیشتر می شود
و تمام دلتنگی ها و تپشها
به سمت چشمانش می غلتد
و بی حسی دستانش را لمس می کند
باز هم صورت زمین
خیس می شود
و زن
تمام اُبُهت درخت سرو را
در آغوش می کشد
ستاره ها یک به یک
از شعاع ماه
به سمت لطافتی ملموس
سرازیر می شوند
و چون همیشه ,ساقهای دست و پا
و گردنش
ستاره باران است
پوست پنجره را با سر انگشتانش لمس می کند
و پنجره
لبان گرمش را می بوسد
به سمت کوه می غلتد
و آبشار گیسوانش را
به روی شانه ی قالیچه می افشاند
گونه های شمعدانی سپید
رنگ به رنگ می گردد
و او
می ایستد
در حوالی مرز بام و پنجره
بر بلندای دیوار و دشنه
و برف می بارد
بر زمینی زمستانی
آرام آرام
و چنان سبک که گویی
شادباش خاتمه ای را
در لحظه ها جاری می سازد
_
سالهاست که آغوش پنجره
دیگر بهاری ندیده است
سوم شهریور ۱٣۹۱
|