روزنامه های ایران چه می نویسند؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۹ شهريور ۱٣۹۱ -
٣۰ اوت ۲۰۱۲
«صنعت نفت و الگوی اقتصاد مقاومتی»عنوان سرمقاله روزنامه جام جم به قلم رستم قاسمی وزیر نفت است که در آن میخوانید؛یکی از ویژگیهایی که در برخی جوامع، از دیرباز تاکنون وجود داشته و همچنان نیز وجود دارد، زیادهطلبی، فزونخواهی و میل به سلطه بر دیگران است که خاستگاه بسیاری از جنگها و منازعات کوچک و بزرگ در طول تاریخ بوده و هنوز نیز هست؛ خصلتی نامیمون و ناپسند که هماره به تباهی تمدنها و جان باختن تعداد بیشماری از انسانها انجامیدهاست.
متاسفانه در قرون اخیر اینگونه اقدامات با هدف سلطه و بهرهگیری از کشورهای کمتر توسعهیافته و درقالب تهاجمهای نظامی و فرهنگی، آثار و پیامدهایی ویرانگر برجای نهاده که جنگهای جهانگیر در چند دهه اخیر و تمایل به سلطهطلبی بر سرزمینهای آسیایی و آفریقایی، نمونههایی بارز و فراوان از این سیاست است. حملات گسترده به عراق و افغانستان و ستمی وصفناشدنی که از سوی رژیم اشغالگر قدس بر مردم مظلوم فلسطین رفته است، نیز در این راستا قابل ذکر است.
اما در این میان، آنچه نهال امید را در میان ملتهای ستمدیده و مظلوم زنده نگه میدارد، هوشیاری و بیداری دولتها و مردمی است که هیچگاه تن به ذلت و خواری نسپردند و همواره در برابر انواع هجمهها، دست به مقاومت زدند که نمونه آشکار آن بیداری اسلامی در برخی کشورهای عرب و مسلمان است که با تاسی به انقلاب مردم ایران، هوشمندانه هر حیله و تزویری را نقش بر آب کردند و جان و مال خود را سپر ساختند تا هویت دینی، ملی و فرهنگی خویش را ازغارت سلطهگران در امان بدارند.
تلاشهای استکبار طی چند سال اخیر برای درهمشکستن اراده ملت ایران و دست زدن به اقدامات غیرانسانی و ضدبشری ـ بهرغم شعارپردازیهای حقوقبشری و انساندوستانه ـ امری است بینیاز از توضیح که از چشم جهانیان، پنهان نمانده و نخواهد ماند؛ اما آنچه رسانههای غربی از بیان آن استنکاف میورزند و آن را نادیده میانگارند، واکنش ملت ایران و مسئولان آن است که راه را بر هر حیله و تزویری بسته و دشمنان را به محاق افکنده است؛ اقدامی برآمده از خرد که امروز در عرصه اقتصاد و در قالب «اقتصاد مقاومتی» بهعنوان بخشی از سیاست کلان نظام رخ نموده است.
صنعت نفت ایران، بهعنوان جدیترین رکن اقتصاد کشور که در یکصد سال اخیر، همواره بار مسئولیت حمایت از اقتصاد و صنعت ایران را بر دوش داشته، به تدبیر مدیران و کارکنان خود، در این آوردگاه، نقشی شایسته ایفا کرده و با بهرهجویی از منویات رهبر انقلاب، با هدف ایجاد جهش در عرصه خودکفایی، قوام بخشیدن به بنیانهای تولید در داخل کشور و حمایت جدی و همهسویه از ساخت داخل، بهکارگیری سرمایه داخلی، ارتقای بنیانهای پژوهش و تولید علم و فناوری و مهمتر از همه برقراری ارتباطی تنگاتنگ و همسو میان پنج حلقه تحقیق، آموزش، ترویج، اجرا و بهرهبرداری، به تقویت شالودههای اقتصاد مقاومتی پرداخته و با توجه جدی و حمایت گسترده از صنعتگران و تولیدکنندگان داخلی، پشتیبانی از سرمایهگذاران به منظور ایجاد پشتوانه مالی و رشد و گسترش تولید علم و فناوری، ضمن اقداماتی همچون اشتغالزایی و رونق بخشیدن به کسب و کار در کشور و ایجاد فضای مناسب و مطلوب برای جوانان و اندیشههای نو، تحقق خودباوری را امری دردسترس قرار داده و با جذب نخبگان و فراهم آوردن امکان تجربهاندوزی برای آنان، گامهایی بلند برداشته است.
مجموعه کارکنان و مدیران صنعت نفت، با اذعان به این واقعیت که رویکرد اقتصاد مقاومتی، موثرترین عامل غلبه بر دشمن و کاربردیترین شیوه در تضمین منافع ملت ایران است، برای جامه عمل پوشاندن به این باور، از پای نخواهند نشست و در هر مسئولیتی که برعهده دارند، اقتدار و سربلندی ایران در سایه عمل به منویات خردمندانه رهبرانقلاب، یگانه اندیشه آنان خواهد بود.
نماد این تلاش، موفقیتهای عظیمی است که در همه زیرمجموعههای صنعت نفت، از اکتشاف و تولید، انتقال و پالایش، تولید علم و فناوری، آموزش و پژوهش تا عرضه و صادرات قابل ردگیری بوده و حاصل آن عبور از خامفروشی و خودکفایی است که جلوههای آن، از هماکنون در افق آشکار است.
کیهان:نقشه راه محاسبات
«نقشه راه محاسبات»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم حسام الدین برومند است که در آن میخوانید؛
۱- بعد از فتنه سال ٨٨ و ناکامی بزرگ دشمن در عملیاتی کردن یک کودتای چند جانبه علیه نظام جمهوری اسلامی یک اتفاق محسوس در ادبیات سیاسی رسانه ها و تحلیلگران غربی رخ داد؛ استفاده از «تغییر رفتار ایران» به جای «تغییر ساختار» که تلاش قبلی و البته ناکام دشمنان بود. به عبارت روشن تر اگر نظام سلطه راهبرد تغییر ساختار در دایره قدرت سیاسی ایران اسلامی را پیگیری و رهگیری می کرد و با به صحنه آوردن پروژه براندازی در فتنه ٨٨ می کوشید این نقشه- بخوانید آرزو- را جامه عمل بپوشاند از پس از آن بود که با نقش بر آب شدن سناریوی کارگردانان فتنه، گزینه تنزل یافته تغییر رفتار ایران را در دستور کار قرار داده است.
برای همین بود که برژینسکی که سابقه مشاور امنیت ملی جیمی کارتر در کارنامه سیاسی او برجسته است اواخر سال ٨٨ در گفت وگو با وال استریت ژورنال بر این فرمول تکیه می کند؛ «آمریکا با اندیشه تغییر ساختار در ایران خود را فریب ندهد.»
۲- این بار با انتخابات مجلس نهم در سال ۹۰، دشمن سعی کرد تا سناریوها و برنامه های راهبردی خود در مقابله و مواجهه با ایران اسلامی را بازسازی نماید.
از همین روی؛ - همچنان که در توضیح بند قبلی آمد- «تغییر رفتار ایران» افقی بود که کارگردانان و بازیگران شکست خورده فتنه ٨٨ در نظر گرفته بودند.
سال ۹۰ را به یک معنا می توان در همین راستا ارزیابی کرد و مجموعه الف- پروژه انزوای سیاسی ب- تحریم اقتصادی پ- تهدید نظامی برای این بود که در روزهای پایانی سال یعنی در موعد ۱۲ اسفند و در بزنگاه انتخابات شاخصه تغییر رفتار ایران، رخ بنماید.
اما اجازه بدهید قضاوت درباره این که آیا دشمن به اهداف و برنامه های خود رسید و یا در تغییر رفتار ایران به مانند راهبرد تغییر ساختار ناکام بود را در تحلیل خواندنی اندیشکده بروکینگز پی بگیریم که می نویسد؛ «آمریکا آنجا که باید کم آورده است و آن همانا ایجاد تغییرات در رفتار ایران است.»
این اندیشکده آمریکایی که در شرایط کنونی و در دوره قدرت دموکرات ها بیشترین نقش را در تصمیمات دولت اوباما دارد بعد از انتخابات اسفند ۹۰ در به نتیجه نرسیدن گزینه تغییر رفتار ایران اذعان می کند که؛ «ایران در طول تاریخ ثابت کرده که ظرفیت مقابله با مشکلات برای رسیدن به اهداف موردنظر خود را دارد.»
آنچه قابل اعتناست تصریح بروکینگز بر این موضوع است که برای تغییر رفتار ایران، گزاره «فشار کارساز است» باطل است و نباید با فشار بیشتر این را به یک حلقه باطل تبدیل کرد.
٣- بنابراین از آنجایی که دشمن وظیفه ذاتی اش دشمنی کردن است و از راه های مختلف به کارزار مقابله برمی گردد طبیعی است که برنامه و راهبرد دیگری را برای خود تدارک و ساماندهی کند. در این میان این مطلب را نیز باید اشاره کرد که دشمن بار دیگر به صحنه انتخابات سال ۹۲ چشم دوخته است.
اما ماه گذشته رهبر معظم انقلاب در جمع کارگزاران نظام و همچنین در جمع دانشجویان نقشه راه دشمن را فاش کردند و خاطرنشان نمودند که؛ «دشمن به دنبال تغییر در محاسبات ایران است». «آقا» بطور مشخص و دقیق و عمیق در میان مسئولان و کارگزاران نظام- ٣ مرداد ۹۱- با اشاره به تلاش دشمنان انقلاب برای به بن بست کشاندن راه ملت ایران تاکید کردند؛ «آنها به صراحت می گویند باید با تشدید فشارها و تحریم ها، مسئولان ایرانی را وادار کرد که در محاسبات خود تجدیدنظر کنند اما ملاحظه واقعیات باعث می شود که ما نه تنها در محاسبات خود تجدیدنظر نکنیم بلکه با اطمینان بیشتر به راه مورد نظر ملت ادامه دهیم.»
۴- اگر بخواهیم صورت مسئله را ساده کنیم بدین صورت است که اولاً؛ دشمن از تغییر ساختار ایران اسلامی ناامید شده است و حتی هزینه سنگینی با پیش کشیدن تمام ظرفیت ها و پتانسیل ها در پروژه فتنه ٨٨ می سوزد.
ثانیاً؛ دشمن در حالی به تغییر رفتار ایران امیدوار بوده که این برآورد نیز هیچگاه محقق نشده است.
ثالثاً؛ آخرین ارزیابی راهبردی دشمن این است که با مجبور کردن ایران در تغییر محاسبات، روزنه ای برای تغییر رفتار ایران ایجاد کند.
اکنون این پرسش به میان می آید که چرا از یکسو ایران در محاسبات خود تغییر نمی دهد و از سوی دیگر چرا دشمن نمی تواند ایران را به دالان تغییر در محاسبات بکشاند؟
۵- علت اینکه ایران محاسبات خود را تغییر نمی دهد روشن است و بهترین گواه و داور در این بین عنصر زمان است که واقعیات را از القائات نشان می دهد.
رئوس محاسبات ایران طی سال های گذشته که اکنون به اثبات رسیده و غیرقابل انکار است را می توان در چند محور تیتروار فهرست کرد؛
الف- خاورمیانه جدید خاورمیانه اسلامی خواهد بود و طرح خاورمیانه بزرگ و سپس خاورمیانه جدید آمریکا شکست خورده است.
ب- پروژه انزوای سیاسی جمهوری اسلامی ایران در سطح منطقه ای و فرامنطقه ای به نتیجه نمی رسد.
پ- تحریم های اقتصادی علیه ایران ولو با توصیفاتی چون «گزنده بودن»، «هوشمند بودن» و «فراگیر بودن» کارساز نخواهد بود.
ت- تهدیدات نظامی علیه ایران یک بلوف بزرگ است و رژیم رو به اضمحلال اسرائیل که به نفس افتاده است در جایگاهی نیست که به ایران حمله کند.
ث- اعتبار از سر زور و تطمیع آمریکا و صهیونیست ها در معادلات سیاسی دنیا بصورت فزاینده در قوس نزولی قرار گرفته است.
ج- قیام ها و انقلاب های منطقه در بستر بیداری اسلامی است و الهام بخشی ایران به کشورهای مسلمان غیرقابل خدشه است و دامنه این بیداری تا خاک اروپا نفوذ خواهد کرد.
اکنون نمونه بارزی که ثابت می کند محاسبات ایران صحیح بوده و در نقطه مقابل، دشمن در محاسبات خود دچار اشتباهات پی در پی بوده است برگزاری اجلاس غیرمتعهدها در تهران با حضور ۱۲۰ کشور دنیا- دو سوم سازمان ملل- است که به تعبیر برخی از رسانه های غربی نشان دهنده شکست سیاست های آمریکایی و صهیونیستی در قبال جمهوری اسلامی است.
خب؛ در شرایطی که واقعیت ها آشکارا بیانگر این است که ایران در محاسباتش اشتباه نکرده و از سوی دیگر دشمن در گرداب اشتباهات راهبردی گرفتار شده است ناگفته پیداست که بطور قطع ایران محاسبات خودش را تغییر نخواهد داد.
۶- اما اینکه چرا دشمن نمی تواند بستر و فضایی را بوجود آورد که ایران را با طرح فریب به دالان تغییر در محاسبات وادار سازد نکته ای است که این روزها برخی از رسانه های غربی به رگه ای از پاسخ دست یافته و آن را به بیرون درز داده اند.
واشنگتن تایمز و وال استریت ژورنال اخیرا در مطالب جداگانه ای با اشاره به تلاش گسترده آمریکا در لغو سفر دبیرکل سازمان ملل به ایران به این نکته مشترک رسیده اند که ایران با اجلاس تهران و حضور بان کی مون در این کشور بر آمریکا غلبه کرده و مشخصا در رقابت میان [آیت الله] خامنه ای و اوباما- با پوزش از این مقایسه- رهبر ایران پیروز این مبارزه بوده است.
این واقعیت ترجمان همان مطلبی است که انقلابیون مصری در بحبوحه مبارزه و قیام اعلام می کنند؛ ما از سقوط رژیم مبارک مایوس بودیم و قرار بر پایان تحصن در میدان التحریر بود که خطبه امام خامنه ای روح امید در ما دمید و ایستادگی و مقاومت در جان های ما شعله کشید و این پیروزی را مدیون امام خامنه ای هستیم.
همچنانکه روزنامه آمریکایی وال استریت ژورنال که روز گذشته اجلاس تهران را نشانه کیش و مات غرب ارزیابی کرد پیش تر بر این نکته انگشت تاکید گذاشت که؛ «رهبر عالی ایران مسائل جانبی بسیاری را که ما پدید می آوریم به خوبی مدیریت می کند در حالی که ما در اوهام هستیم و تحریم ها به شکست فاحشی انجامیده و از سوی دیگر برنامه هسته ای ایران در مسیر پیشرفت است و...»
و بالاخره آنکه به قول موسسه رند -RAND-، حرف آخر را آیت الله خامنه ای می زند و اینچنین است که با درایت «آقا» ایران اسلامی نه تغییر محاسبه می دهد و نه در دالان اجباری تغییر محاسبات گرفتار می شود. اما دشمنان باید منتظر این واقعیت باشند که سخنان و بیانات راهگشای امروز «آقا» در افتتاحیه اجلاس سران غیرمتعهدها، محاسبات آنها را بار دیگر بهم می ریزد چون نقشه راه غیرمتعهدها در تهران ترسیم خواهد شد.
خراسان:ترکیه و قاعده القاعده
«ترکیه و قاعده القاعده»یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم علیرضا رضاخواه است که در آن میخوانید؛حضور نگران کننده نیروهای القاعده در خاک ترکیه و ایجاد پایگاههای آموزشی در کمپ های پناهندگان سوری در استان های "هاتای" و "غازی آنتپ"، این روزها صدای بسیاری از سیاستمداران ترک را درآورده است. "محمت علی ادیپ اغلو" نماینده استان هاتای در پارلمان ترکیه؛ استانی که تاکنون بیش از یکصد هزار آواره سوری را در خود جای داده است، اخیرا در گفتگو با نشریه "ترکیش ویکلی" با انتقاد از بی توجهی مقامات امنیتی و دولتی به حضور گسترده نیروهای القاعده در ترکیه عنوان کرده بود: "حضور آشکار جنگجویانی از لیبی، چچن، افغانستان و کشورهای عربی و آفریقایی که تحت پرچم القاعده در استان های مرزی گردهم آمده اند، امنیت و اقتصاد در این مناطق را از بین برده است". واقعیتی که هیلاری کلینتون وزیر امور خارجه آمریکا نیز در نشست اخیر خود با سران حزب عدالت و توسعه به آن اشاره کرده بود. اخیرا نیز "کمال قلیچدار اغلو" رهبر حزب "جمهوری خلق" ترکیه تلاش دولت اردوغان برای تبدیل اردوگاه های آوارگان سوری به کمپ های آموزشی تروریست ها را امری خطرناک خوانده بود.
ترکیه که این روزها به اذعان "هالوک کچ" معاون و سخنگوی حزب جمهوری خلق به یک تهدید جدی برای ٣ همسایه بزرگ خود یعنی ایران، عراق و سوریه تبدیل شده است، بنا به دلایلی همچون؛ سیاست های غلط سردمداران حزب عدالت و توسعه به ویژه شخص اردوغان که تمام مسیرهای بازگشت را از بین برده است، عدم توفیق دستگاه دیپلماسی احمد داوود اوغلو در ایجاد یک اجماع بین المللی برای مداخله نظامی در سوریه، ناکامی در ایجاد یک منطقه پرواز ممنوع در داخل خاک سوریه به منظور ممانعت از گسترش بحران به داخل خاک ترکیه و از همه مهمتر نداشتن یک استراتژی مشخص دراز مدت برای مداخلات در سوریه؛ دست به دامان القاعده شده است.
سیاستی ناکارآمد و پرهزینه ای که بنیان گذاران آن یعنی آمریکا، عربستان و پاکستان نیز دیگر این روزها تمایلی به استفاده از آن ندارند. بهره گیری از جریان های تروریستی برای پیشبرد سیاست خارجی ایده ای بود که در دهه ٨۰ میلادی به ابتکار آمریکا و با سود جویی از اندیشه وهابیت سعودی در پاکستان و افغانستان دنبال می شد.
گروه هایی چون طالبان، القاعده، سپاه صحابه، لشکر جنگ وی، شبکه حقانی و...با هدف مقابله با ارتش سرخ شوروی و ایجاد سدی در مقابل گسترش نفوذ کمونیسم در خاورمیانه توسط کاخ سفید شکل گرفتند، تا این بار منافع آمریکا در منطقه به جای اقدامات مستقیم تروریستی سازمان سیا با یک واسطه بومی تامین شود. با این حال پایان حضور نظامی شوروی باعث شد تا این گروه ها تبدیل به چاقویی شوند که برخلاف آن چه مرسوم است دسته خود را هم می برند.
تبدیل شدن پاکستان به یکی از نا امن ترین مناطق جهان، بمب گذاری در ظهران عربستان و حمله تروریستی به برج های دوقلو در یازدهم سپتامبر نمونه هایی از این روند می باشند. روی آوردن ترک ها به جریان های افراطی و القاعده، هرچند به اعتقاد برخی ناشی از بی تجربگی دستگاه امنیتی و دیپلماسی در آنکاراست، اما قطعا تاثیرات ماندگاری بر امنیت ملی این کشور در سالهای آینده خواهد گذاشت.
تاریخ نشان داده قاعده القاعده مبارزه با در دست ترین دشمن یعنی همان حامی قبلی خودشان می باشد، چه این حامی شیوخ عربستانی باشند، چه حاکمان کاخ سفید ، چه ژنرال های پاکستانی و چه سیاستمداران ترک؛ قاعده ای که برپایه ایجاد ناامنی، ترور و افراط شکل گرفته است، عوامل چالش اصلی پیش روی امنیت ملی ترکیه خواهد بود. امری که با در نظر گرفتن زمینه مساعد رشد افراط گرایی بومی در مناطق محروم ترکیه میتواند آنکارا را به اسلام آبادی دیگر در منطقه تبدیل کند.
رسالت:جامعه جهانی کجاست؟
«جامعه جهانی کجاست؟»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمد کاظم انبارلویی است که در آن میخوانید؛بیش از دو سوم کشورهای جهان این روزها میهمان دولت و ملت ایران هستند . ٣٣ سال است آمریکا و غرب تبلیغ می کنند که جمهوری اسلامی ایران به دلیل مواضع عزتمندانه خود در انزوا قرار دارد . جمهوری اسلامی یک چیز می گوید جامعه جهانی به نمایندگی آمریکا چیز دیگری می گوید.
جمهوری اسلامی به راهی می رود و جامعه جهانی به رهبری غرب به راه دیگری می رود . صحت این ادعا در طول سه دهه گذشته بارها زیر سئوال رفته است .
در ایام جنگ تحمیلی یک فضای سنگین تبلیغاتی علیه ایران و به نفع صدام و هواداران غربی او بود اما دیپلماسی تهاجمی ایران این فضا را تغییر داد و نهایتا با پذیرش قطعنامه و تغییر جغرافیای سیاسی منطقه حمله صدام به کویت و به جان هم افتادن شرکای جنگ تحمیلی به جان هم، تمام آن ادعاها بر باد رفت .
امروز هم به دلیل عدم کارایی ساختار سیاسی سازمان ملل، آمریکا بارها از شورای امنیت، علیه ایران به بهانه فعالیت های صلح آمیز هسته ای قطعنامه گرفته است .
همین ادعای طرفداری جامعه جهانی از آمریکا بارها تکرار شده است.
در سومین روز برگزاری اجلاس غیر متعهدها کتابی در دسترس هیئت های نمایندگی قرار گرفت که حاوی ۴۲ بیانیه غیر متعهد ها از سال ۲۰۰٣ تا ۲۰۱۲ در حمایت از فعالیت های صلح آمیز هسته ای ایران بود . این بیانیه ها نشان می دهد که بیش از دو سوم کشورهای جهان فعالیت های هسته ای ایران را صلح آمیز می دانند و به شدت از آن دفاع می کنند اما آمریکا با فریب اعضای شورای امنیت آن را بر نمی تابد و تحریم های ظالمانه ای را علیه ملت ایران اعمال می کند .
آمریکاییها و شرکای اروپایی آن حتی به این هم اکتفا نمی کنند .
تحریم های یکجانبه ای را علیه ایران به راه انداخته اند که بحمدالله دولت و ملت ایران به سرعت آن را پشت سر گذاشته اند . سئوالی که امروز در ذهن مردم جهان مطرح است آن است که مشروعیت قطعنامه های شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران و اقدامات تجاوزکارانه آمریکا علیه دولت ایران از کجا ناشی می شود ؟ وقتی دو سوم کشورهای دنیا این اقدامات را نا مشروع می دانند و رسما از ایران حمایت می کنند پس ادعای آمریکاییها مبنی بر اینکه جامعه جهانی فعالیت های هسته ای ایران را بر نمی تابد چه می شود؟
امروز مردم جهان می گویند جامعه جهانی کجاست؟
آیا نبض جامعه جهانی همان است که این روزها در تهران می گذرد؟ یا جامعه جهانی همان است که در ورق پاره های شورای امنیت سازمان ملل به تحریک آمریکا صادر می شود ؟
امروز بازرسان آژانس در ایران به عنوان چشم جامعه جهانی برفعالیت های هسته ایران نظارت دارند . آژانس بین المللی هسته ای بارها در گزارشات خود فعالیت های هسته ای ایران را شفاف و غیر منحرف تشخیص داده است . اما آمریکا وقعی به گزارشات آژانس نمی نهد و کار خود را می کند .
امروز مردم جهان می دانند که آمریکا خود را در رأس یک استبداد جهانی می بیند و مایل است به اقدامات خود لباس قانونی و مشروع بپوشاند . اما دو سوم کشورهای جهان در جنبش غیر متعهد ها این منطق زورگویانه را نمی پذیرند و در مقابل آن ایستاده اند و بارها از فعالیت های هسته ای ایران دفاع کرده اند . نفس حضور غیر متعهد ها در عالی ترین سطح در اجلاس تهران «نه» بزرگ به تهدیدها و تحریمها علیه ملت ایران است.
بزودی ریاست سه ساله ایران بر جنبش غیر متعهدها آغاز می شود آمریکا باید اعتراف کند که در برابر خواست بیش از دو سوم کشورها یعنی بخش عظیمی از جامعه جهانی قرار دارد آمریکاییها باید در سیاستهای تجاوزکارانه خود تجدید نظر کنند زیرا راهی برای ادامه تجاوز و تهدید و تحریم باقی نمانده است .از این پس طی سه سال ریاست ایران بر جنبش عدم تعهد جامعه جهانی در جایی است که ایران در راس آن قرار دارد.
وطن امروز:مقاومت همیشه جواب میدهد
«مقاومت همیشه جواب میدهد»عنوان یادداشت روز روزنامه وطن امروز است که در آن میخوانید؛اگر خامنهای دیروز گفته بود: «انقلاب اسلامی در هیچ جای جهان بینام امام خمینی شناخته شده نیست»، امروز باید گفت «بیداری اسلامی در هیچ جای جهان، بینام امام خامنهای شناخته شده نیست». اگر خاورمیانه محل دعوای نظام حق و نظام سلطه است، حق با جناب «بریت استفانز» است که متاثر از شکوه بزرگ اجلاس تهران، بنویسد: «در جنگ محبوبیت جهانی باراک اوباما و علی خامنهای، پیروز، آیتالله است». هر نظامی، نمایندهای دارد و اگرچه اصولاً خوبان را با بدان نمیتوان قیاس کرد، لیکن این را روزنامه آمریکایی والاستریت ژورنال هم فهمیده که رهبر نظام حق (بیداری اسلامی) بر رئیسجمهور نظام سلطه (همپیمانان آمریکا و اسرائیل) پیروز شده است.
من این اعتراف را تعبیر میکنم به «پیروزی مقاومت» و باورم هست که این روزها جمهوری اسلامی «پایتخت مقاومت» است. مقاومت همیشه جواب میدهد. دشمن اما جهان اسلام را دعوت میکند به دست کشیدن از مقاومت و نشستن پای میز سازش و اینکه در ازای سازش، دیگر نه تهدیدی هست و نه تحریمی. باید از یاسر عرفات تا حسنی مبارک، دوباره تاریخ را با دقت مضاعف خواند تا متوجه شد شجره طیبه مقاومت برخلاف درخت خبیثه سازش، میوه کال ندارد. مقاومت در همین دنیا نیز جواب مثبت میدهد.
مقاومت، فقط «توصیه دل» نیست، بلکه ناظر به فتوحات ممتد بیداری اسلامی، میتوان مقاومت را «سفارش عقل» هم خواند. همه تفاوتها در همه سرنوشتها ناشی از کم و زیاد همین عنصر مقاومت است. فتنههای زیادی بود که جمهوری اسلامی میتوانست با دشمن خود سازش کند اما مقاومت کرد. چرا که مقاومت، گزینه عاقلانهتری به نظر میرسد. نخستین روزهای عصر اصلاحات که از درون جمهوری اسلامی و در میان بهت و تعجب بسیاری از جهانیان، ایده «گفتوگوی تمدنها»، اسم رمز «سازش با نظام سلطه»، و تبدیل به گفتمان غالب دستگاه دیپلماسی دولت جمهوری اسلامی شد، ما نه تنها هیچ در بهشتی روبهروی خودمان باز ندیدیم بلکه شاهد گستاخی و گامی به جلو از طرف دشمن بودیم که عدل، ما و یکی دو کشور دیگر را «محور شرارت» خواند.
آن روز، سازش جواب نداد، هرچند حتی همان روز هم حکومت اجازه نداد دولت، همه داشتهها را پای میز «مذاکره منهای مبارزه» قربانی کند. عصر اصلاحات اما تمام شد و اصولگرایانی سر کار آمدند که «مقاومت» از مهمترین اصولشان بود. قطار انقلاب اسلامی دوباره روی ریل مقاومت افتاد. در این دوره اصولگرایان خیال نکردند که مقاومت با دیپلماسی تعارض دارد ولی جایی هم اگر تعارضی در کار بود، مبارزه فدای مذاکره نشد و خیلی درست و منطقی و عاقلانه مفهوم مقاومت در سیاست خارجی جمهوری اسلامی عملی شد. این روزها ما درباره انرژی هستهای با «۱+۵» مذاکره میکنیم اما از موضع دست بالا. درباره قدس شریف از تریبون مقدس نماز جمعه و توسط امام خامنهای رسماً و علناً و کوبندهتر از هر زمانی علیه صهیونیستها موضع میگیریم و به عناصر مختلف مقاومت در منطقه، پروبال میدهیم.
به بهانههای جورواجور برای نشستن پای میز مذاکره به آمریکا «نه» میگوییم. از «بیداری اسلامی» دفاع میکنیم اما تذکر میدهیم همه این دفاع، در «خاکریز مقاومت» رخ میدهد و دقیقاً از همینرو، از «ملت/ دولت سوریه» همزمان دفاع میکنیم. این روزها واضحتر از هر روز دیگری «قدس» را فریاد میزنیم و هشدار میدهیم مبادا در پیچ و خم بیداری اسلامی، مساله قدس یعنی مساله اصلی مقاومت فراموش شود. این روزها بیداری اسلامی را از نتایج ملموس مقاومت ملل اسلامی تفسیر میکنیم که اصولا معتقدیم مصر بدون مبارک و تونس بدون بنعلی فیحدذاته خسران برای غاصبین قدس است و ظفر برای مقاومت.
این روزها از دوست گرفته تا دشمن، حزبالله لبنان و سیدحسن نصرالله را به انقلاب اسلامی میشناسند. یعنی اصحاب مقاومت را به انقلاب اسلامی میشناسند. اجزای سازش اما جملگی نمایندگان نظام سلطهاند. از سرهنگ سبز گرفته تا علیعبدالله صالح تا حتی محکومان خودمان در فتنه ٨٨ ، آخر و عاقبت اهل سازش را نگاه کن و آن را مقایسه کن با سرنوشت روشن اصحاب مقاومت. واقعا در امالقرای جهان اسلام، چه راز و رمزی نهفته است که به «جنبش عدم تعهد» روحی دگرباره میدمد؟! چرا اجلاس شانزدهم بیش از همایش و نمایش و نشست و مذاکره، شمایل یک رزمایش، مبارزه، مانور و اعلام آمادگی علیه نظام سلطه پیدا کرده است؟! چرا اغلب سران، همین که به تهران رسیدهاند، واقعاً «غیرمتعهد» به آرمانهای سلطهگران شده و احساس میکنند اینجا برای حرف زدن جای بهتری است؟!
اجلاس سران عدم تعهد، بیش از آنکه «پیروزی دیپلماسی»، باشد، «پیروزی مقاومت بر دیپلماسی» است و بیش از این نیز، پیروزی «دیپلماسی مقاومتی» بر نظام سلطه و سازشکاران. یا همان که «بریت استفانز» گفت.
حمایت:فرصتی برای دیپلماسی گسترده
«فرصتی برای دیپلماسی گسترده»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم حسین سبحانی نیا است که در ان میخوانید؛برگزاری اجلاس غیر متعهدها در تهران در چنین سطح بالایی به معنای شکست دیپلماتیک غرب آمریکا و اسرائیل در منزوی کردن ایران و همچنین نشاندهنده دیپلماسی تأثیرگذار جمهوری اسلامی در عرصه بینالمللی است. جنبش غیر متعهدها یکی از سازمانهای بینالمللی مهم بعد از سازمان ملل متحد به شمار میرود که برگزاری شانزدهمین دوره اجلاس این جنبش در تهران هم برای جنبش غیر متعهدها و هم برای ایران اهمیت دارد؛ زیرا فرصت مغتنمی را در اختیار جمهوری اسلامی و کشورهای عضو جنبش عدم تعهد قرار میدهد.مشارکت بالای کشورها در این اجلاس، همچنین انتقال ریاست آن به جمهوری اسلامی ایران برای یک دوره سه ساله فرصت بیبدیلی است تا از ظرفیتهای این جنبش برای ایجاد صلح جهانی و احقاق حقوق کشورهای در حال توسعه در برابر زورگویان و مستکبران بهرهبرداری شود. علاوه بر این، برگزاری اجلاس جنبش غیر متعهدها در تهران فرصت ویژهای برای توسعه روابط اقتصادی و سیاسی جمهوری اسلامی ایران به وجود میآورد، به همین دلیل هم دشمنان ایران تمام تلاش خود را به کار بستند تا با فشار به مقامات کشورهای عضو جنبش غیر متعهدها به منظور حضور نیافتن در اجلاس تهران، کیفیت برگزاری اجلاس را پایین آورند تا جمهوری اسلامی نتواند با استفاده از این فرصت با گسترش روابط خود، راهی برای دور زدن و بیتأثیر کردن تحریمهای یکجانبه و غیرمنطقی غرب پیدا کند.با این حال حضور مقامات صد و پنجاه کشور و سازمان بینالمللی در تهران به معنای پذیرفتن توانمندی بالای جمهوری اسلامی در عرصه بینالمللی و تأییدی بر موقعیت و پرستیژ بینالمللی ایران است؛ از این روی میتوان گفت که حاضران در نشست تهران رابطه با ایران را به عنوان یک اصل برای خود انتخاب کردهاند. جمهوری اسلامی هم در حاشیه اجلاس غیر متعهدها در تهران، گفتوگوها و رایزنیهایی با سران کشورهای عضو جنبش غیر متعهدها خواهد داشت که امید میرود این مذاکرات منجر به افزایش روابط سیاسی جمهوری اسلامی با کشورهای عضو جنبش شود.
البته این رویداد بینالمللی با برگزاری اجلاس شش روزه تهران پایان نمیپذیرد و به دلیل انتقال ریاست سه ساله جنبش غیر متعهدها به ایران، جمهوری اسلامی میتواند طی این سه سال اهداف خود را دنبال کند. در سه سال آینده اجلاس وزرای امور خارجه کشورهای عضو جنبش غیر متعهدها در حاشیه مجمع عمومی سازمان ملل و همچنین در جاهای دیگر با ریاست ایران تشکیل میشود؛ بنابراین جمهوری اسلامی میتواند از این کانال برای رایزنی بیشتر و برقراری ارتباط گستردهتر با کشورهای عضو جنبش غیر متعهدها استفاده کند.
تهران امروز:وظیفه ایران در قبال جنبش عدمتعهد
«وظیفه ایران در قبال جنبش عدمتعهد»عنوان یادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم حشمت الله فلاحت پیشه است که در آن میخوانید؛اجلاس عدم تعهد تهران و سطح شرکت کنندگان آن از شرایط خوبی برخوردار است و اینکه در آینده نتیجه این اجلاس و این فرصت برای ایران و دیگر کشورها به کجا میانجامد نیز دارای اهمیت زیادی است.اگر جمهوری اسلامی ایران بتواند در قالب راهکارهایی، جنبش عدم تعهد را از حالت بیتفاوتی خارج کند در دوران ریاست خود بر این جنبش توانسته است گام موثری را برای اعضای این جنبش بردارد. انتظار میرفت اعضای گروه جنبش عدم تعهد نسبت به مسائلی که در جهان بینالملل رخ میدهد فعالیت مناسبتری داشته باشند اما آنچه در حقیقت رخ داده است اینکه غیرمتعهدها به عنوان دومین سازمان بینالمللی تاکنون نسبت به تغییرات منطقه بیتفاوت عمل کردهاند. در حوزه خاورمیانه نیز جنبشهای دموکراسیخواهی مشاهده میشود و جنبش غیر متعهدها به عنوان جنبشی غیر وابسته از این مسائل غافل بوده است و توجهی به منطقه خاورمیانه نداشته است.
موضوع دیگر که بهتر است در مدت ریاست ایران به آن پرداخت نهضت دموکراسیخواهی در کشورهای غیر عضو است. کشورهایی چون آفریقا و آمریکای لاتین تلاش کردهاند با ایجاد اینگونه نهضتها استقلال خود را به دست بیاورند از این رو بهتر است اعضای جنبش عدم تعهد به این مسئله نیز توجه داشته باشند. از سوی دیگر به نظر میرسد جنبش عدم تعهد با ضعف دبیرخانه مواجه است زیرا مصوبات مجالس گذشته به صورت مناسبی پیگیری نشده است. عدم پیگیری مسائل اجلاس سبب کاهش اهمیت آن در سطح بینالمللی خواهد شد از این رو ایران باید تلاش کند در مدت ریاست خود بر اجلاس با ایجاد دبیرخانه مناسب مصوبات اعضا را به بهترین نحو پیگیری کند.بهتر است اعضای این جنبش تلاش کنند طرحهای ارائه شده از سوی مصر،ترکیه،سازمان ملل و غیره را به اهداف خود نزدیک کنند تا بتوانند تاثیرگذاری خود را برمسائل بینالمللی افزایش دهند.
بحثی چون پاک شدن دنیا از سلاحهای کشتار جمعی که غرب مدعی آن است نیز باید از سوی اعضای جنبش عدمتعهد بررسی و به شدت پیگیری شود و ضمن آشکارسازی پشت پرده فعالیتهای کشورهای غربی در این زمینه و زیرسوال بردن فعالیت دروغین آنها، به صورت واقعی برای منع استفاده از سلاحهای کشتار جمعی تلاش کنند. ارائه راهکار برای حل بحرانهای ایجاد شده در منطقه نیز مسئلهای است که روسای شرکت کننده در اجلاس باید به آن توجه داشته باشند. در آذر سال۱٣۷۶ شمسی در اجلاس سران سازمان کنفرانس اسلامی مسئله فلسطین و رفراندوم درباره آن از سوی ایران مطرح شد و این مسئله برخلاف تبلیغات غرب و تلاش برای اینکه نشان دهد ایران خواهان افزایش بحران در منطقه است، بود اما به مرور زمان به فراموشی سپرده شد، مطرح شدن اینگونه مسائل در اجلاس تهران میتواند کمک زیادی به پربار شدن نتیجه اجلاس داشته باشد.
مسائل دیگری چون نیاز به اصلاح اساسنامه جنبش نیز نکتهای است که باید در مدت ریاست ایران بر جنبش عدم تعهد مورد توجه قرار بگیرد. در سال ۱۹۶۱ جنبش عدم تعهد با شعار احترام متقابل به تمامیت ارضی و حاکمیت یکدیگر،برابری و منافع متقابل،عدم تجاوز به یکدیگر،همزیستی مسالمتآمیز و عدم دخالت در امور داخلی یکدیگر ایجاد شد و به تدریج، بهرغم تلاش غرب برای منفعل کردن آن استحکام پیدا کرد اما به دلیل نادیده گرفتن اصول کمرنگ شد. نکته دیگر تلاش برای اثرگذاری بیشتر اعضای جنبش عدم تعهد در مسائل بینالمللی است. اعضای کشورهای غیر عضو بین ۱۷ تا ۱٨ درصد آرای دو سازمان بزرگ پولی و مالی را در اختیار خود دارند در حالی که این آرا برای کشورهای عضو جنبش به ۱۰ در صد هم نمیرسد.
این مسئله بهرغم نمایش نظم ناعادلانه جهانی نشاندهنده وظیفه اعضای جنبش عدم تعهد برای افزایش تاثیرگذاری خود بر مسائل بینالمللی است. در نهایت جمهوری اسلامی ایران تنها کشوری در دنیاست که عدم تعهد را در قانون اساسی خود دارد از این رو روح جنبش با روح ایران همخوانی دارد. ایران باید با راهکارهای عملی هم خود در دوران ریاست نقش فعالی داشته باشد، هم جایگاه جنبش، کمرنگ کردن تحریمها و ایجاد نظم عادلانه در جهان را افزایش دهد.
آفرینش:پیشنهاد ایران درمورد سوریه و انتظارات غیرمتعهدها
«پیشنهاد ایران درمورد سوریه و انتظارات غیرمتعهدها»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن میخوانید؛اجلاس تهران در آستانه مهمترین نشست های خود با حضور سران کشورهای عضو قرار گرفته است. در طی چند روز گذشته که نشست کارشناسان و وزیران خارجه در حال برگزاری بود، مهمترین موضوعی که در دستور کار اجلاس و مورد توجه فضای سیاسی بین الملل قرار داشت، "وضعیت سوریه" بود.برگزاری اجلاس در تهران و ریاست ایران بر جنبش غیرمتعهدها از یک سو، و نقش و تاثیر ایران بر تعیین سرنوشت سوریه به عنوان همپیمان استراتژیک از سوی دیگر، اهمیت موضوع سوریه را دوچندان کرده است. برهمین اساس ایران پیش از برگزاری اجلاس نم ازطرح خود برای راه گشایی در بن بست سوریه خبرداده بود و در طی چند روز گذشته نیز به گونه ای کلی به محتوای آن اشاره شد وقرار است در نشست سران کشورها مطرح شود و درمورد آن تصمیم گیری گردد.
براساس این طرح ایران پیشنهاد کرده است "گفتگو با مخالفان در راستای اصلاحات تحت رهبری بشار اسد رئیس جمهوری صورت بگیرد. بندهای این پیشنهاد نیز شامل توقف خشونت، آغاز گفتگو ، برگزاری انتخابات با مشارکت همه طیف های سیاسی سوریه ، امداد رسانی و کمک رسانی به مردم سوریه زیر نظر دولت این کشور است."
باتوجه به موقعیت فعلی کشورمان به عنوان ریاست جنبش غیرمتعهدها و نوع نگاه به وضعیت سوریه ضروری است تا دیپلماسی ما نیز درخور این جایگاه باشد و از پتانسیل های خود در تطمیع نظرات دیگر اعضا استفاده کنیم. آنچه در طرح پیشنهادی ایران در مورد سوریه بسیار حائز اهمیت است، لزوم رویکرد واقع گرایانه در پرتو آرمان های واقعی "عدم تعهد" می باشد. ایران باید از جایگاه رییس غیرمتعهدها به اجماع و نظرات اعضای جنبش توجه ویژه داشته باشد و به گونه ای طرح ریزی و تصمیم گیری نماید که برخلاف نظر طیف کثیری از اعضا و کشورهای تاثیر گذاراین جنبش قرار نگیرد.
درحال حاضر اجماعی جهانی در مورد وضعیت سوریه به وجود آمده که خواستار اصلاحات اساسی در سیستم حکومتی این کشورمی باشند. البته این امر در رایزنی های چند روز اخیر دیپلمات های سیاسی ما به گونه ای غیرمستقیم دیده شده، اما آنچه مورد اهمیت است تصمیماتی است که در این مرحله از اجلاس از سوی سران درمورد پیشنهاد ایران اتخاذ خواهد شد.
تمام توجهات غربی ها به رویکرد جنبش به وضعیت سوریه است، به طوری که آمریکا از سران شرکت کننده در اجلاس خواسته است تا نسبت به پیشنهاد ایران و حمایت از حکومت سوریه اعتراض کنند و با آن مخالفت نمایند. با توجه به اهمیت و جایگاه این اجلاس غرب بیم آن را دارد که نفوذ و وضعیت فعلی ایران در جنبش باعث بروز تصمیماتی گردد که با خواسته های آنها همخوانی نداشته باشد.
لذا کشورمان در این برهه حساس نیاز به حکمت اندیشی و دیپلماسی ظریف سیاسی دارد تا پیشنهاد خود را به تایید سران غیرمتعهدها برساند. درصورت موفقیت کشورمان در این امر نگاه افکار عمومی و شانتاژهای تبلیغاتی غرب برعلیه کشورمان در مورد وضعیت سوریه تغییر خواهد کرد و این ادعا را که "ایران مانع اصلی عدم برقراری صلح در سوریه" می باشد را از بین خواهد برد.
طبیعی است که ما به عنوان مستقل ترین عضو غیرمتعهدها، موضع اصولیمان حمایت از مطالبات حق طلبانه ملت ها باشد و باید از خواسته حق طلبانه و حقوق و مطالبات مردم سوریه حمایت کنیم. به هیچ عنوان نمی توان اراده اکثریت مردم سوریه را با استفاده از زور و قدرت ساقط و سرنگون کرد، حال این اراده حمایت از حکومت فعلی باشد یا گزینه های دیگر. تعیین نوع حکومت سوریه باید برعهده مردم این کشورباشد و حمایت ما از این امر به عنوان با نفوذترین همسایه سوریه می تواند مانع از دخالت های خارجی و غرض ورزی های سیاسی و نظامی مخالفان سوریه گردد و جایگاه کشورمان را به عنوان یک وزنه سیاسی موثر در حل منازعات منطقه ای و بین المللی ارتقا خواهد بخشید.
مردم سالاری:پتانسیلهای جنبش غیرمتعهدها
«پتانسیلهای جنبش غیرمتعهدها»عنوان سرمققاله روزنامه مردم سالاری به قلم کرم محمدی است که در آن میخوانید؛ بیش از پنجاه سال از شکل گیری جنبش غیرمتعهدها سپری میشود. در هنگامهای که دو ابر قدرت شرق(اتحاد جماهیر شوروی سابق) و غرب(آمریکا) جهان را به مناطق نفوذ خود تقسیم کرده و بسیاری از دولتمردان کشورهای مختلف جهان برای بقای خویش به یکی از این دو قدرت و قطب برتر دنیا متوسل شده و وابسته میشدند جمع معدودی از رهبران کشورهای جهان سوم در فکر ایجاد و تشکیل مجمعی از دولتهایی برآمدند که شاخصه اصلی آنها عدم وابستگی به بلوکهای قدرت شرق و غرب بود.
جواهر لعل نهرو نخستوزیر هند، مارشال تیتو رهبر کشوریوگسلاوی سابق، جمال عبدالناصر رئیسجمهور مصر و احمد سوکازنو رهبر اندونزی که هر چهار نفر از جمله رهبران مبارزه علیه استعمار خارجی بوده و رهبری استقلال کشور خویش را بر عهده داشتند و در میان افکار عمومی هندوستان؛ یوگسلاوی؛ مصر و اندونزی دارای محبوبیت فوقالعاده مردمی بودند بنیانگذاران جنبش عدم تعهد هستند. بنیانگذاران غیرمتعهدها خود را از قید و بندهای قدرتهای جهانی رهانیده و اساس تشکیل این جنبش را چنین اعلام کردند:
۱- احترام متقابل به تمامیت ارضی و حاکمیت یکدیگر ۲- برابری و منافع متقابل ٣- عدم تجاوز به یکدیگر ۴- همزیستی مسالمتآمیز.
با توجه به این که هر چهار نفر بنیانگذار جنبش عدم تعهد سالها در برابر استعمار غرب مبارزه کرده و طعم تلخ جنایات غربیها را در ممالک خویش با تمام وجود لمس کرده بودند لذا گرایش سیاسی آنها مخالفت بیشتر با سلطه غربیها بر جهان بود و به نوعی نگاه به شرق آنان پررنگتر بود. اگرچه ابرقدرتی به نام اتحاد جماهیر شوروی وجود اسمی ندارد اما نباید از نظر دور داشت که از زمان روی کارآمدن ولادیمیرپوتین در روسیه کنونی و مقاومتها و مخالفتهای او در برابر سیاستهای قلدرمابانه و فرامرزی آمریکاییها، جهان میرود تا بار دیگر شاهد شکل گیری جنگ سرد و دو قطبی شدن باشد. نمونه بارز این موضوع را میتوان در قضایای فعلی سوریه متجلی دید. وتوی پی در پی قطعنامههایی که از حمایت همه جانبه آمریکا و همپیمانانش برخوردار بودند توسط روسیه و چین در شورای امنیت سازمان ملل متحد؛ طلیعه بازگشت دوباره سایه جنگ سرد بر دنیاست.
در چنین فضایی است که جنبش عدم تعهد میتواند مدعی استقلال سیاسی از بلوکهای قدرت باشد. البته استقلال و عدم وابستگی را نباید با درگیر شدن و قطع ارتباط با جهان خارج و به ویژه قدرتهای بزرگ جهانی مساوی دانست. اگر استقلال سیاسی را دفاع همه جانبه و تمام قد دولتها از منافع، اهداف سیاسی و فرهنگی و اقتصادی و امنیت ملی براساس اصول و ارزشهای حاکم بر جامعه خود و بدون توجه به دخالتهای پیدا و پنهان قدرتهای جهانی بدانیم، به راستی چند کشور در دنیا به معنای واقعی کلمه مستقل و غیرمتعهد به امر و نهی ابر قدرتها هستند؟ تاملی بر وضعیت حاکمیت فعلی برخی از کشورهای عضو جنبش عدم تعهد به خوبی نشان میدهد که تعدادی از اعضای جنبش نه تنها در اتخاذ سیاستهای خارجی؛ بلکه حتی در امورات داخلی کاملا تحت تسلط نه تنها ابر قدرتها بلکه قدرتهای منطقهای قرار داشته و امورات جاری مملکت خویش را براساس منویات آنها تنظیم میکنند. علیرغم این که چنین معضلی فراروی جنبش غیرمتعهدها خودنمایی میکند؛ باز هم میتوان از ظرفیت بالای سیاسی و اقتصادی این جنبش در راستای حفظ منافع ملتهای جهان سوم و مخالفت با سیاستهای فرامرزی و توسعهطلبانه قدرتهای جهانی و دفاع از حقوق بشر و... بهره جست. بدون تردید از قوه به فعل در آوردن پتانسیل عظیم اقتصادی، سیاسی و فرهنگی جنبش عدم تعهد نیازمند سازو کارهای مناسب است.
داشتن دبیرخانه دائمی و بهرهگیری از نظرات کارشناسان مجرب رشتههای گوناگون کشورهای عضو جنبش و تلاش برای اثرگذاری هر چه بیشتر و بهتر در مباحث مختلف و به ویژه پایان بخشیدن به مناقشات سیاسی و نظامی احتمالی کشورهای عضو واعطای کمکهای مالی به ممالکی که با فقر و تنگدستی و خشکسالی دست و پنجه نرم میکنند و... میتواند جایگاه این جنبش را از نظر کمی و کیفی ارتقا دهد. با توجه به این که این روزها شانزدهمین اجلاس سران جنبش عدم تعهد در تهران در حال برگزاری است امید میرود جمهوری اسلامی ایران با ارائه پیشنهادات و راهکارهای مناسب و قابل اجرا بتواند نقشی ماندگار در راستای تقویت پایههای جنبش عدم تعهد ایفا نماید.
ابتکار:معتدل بودن جگر شیر میخواهد
«معتدل بودن جگر شیر میخواهد»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم سیدعبدالجواد موسوی است که در آن میخوانید؛چیزی را که میخواهم بگویم قبلاً هم گفتهام اما فکر میکنم تکرارش در شرایط کنونی خالی از لطف نباشد. تا جایی که من به خاطر دارم آدمهای معتدل همواره به محافظهکاری متهم بودهاند. خود من هم تا چندسال پیش لفظ معتدل را چیزی مترادف «فحش» میدانستم.
فیالمثل اگر رویم نمیشد صراحتاً به طرف بگویم: «سیبزمینی، بیغیرت، فرصتطلب، نان به نرخ روز خور، ترسوی بزدل عوضی» میگفتم معتدل. یا میگفتم فلانی جوری حرف میزند که نه سیخ بسوزد و نه کباب. اما این روزها مناسبات دنیای اطراف ما آنقدر به هم ریخته که معتدل بودن جگر شیر میخواهد.
کسی با افراطیون و تفریطیون کاری ندارد. اتفاقاً این آدمهای تندرو و عصبی و خشن هستند که حاشیه امنیت دارند. هرکه از خردورزی و تعقل و مدارا و تامل و درنگ و پرهیز از تصمیمات نابخردانه و شعاری سخن بگوید آنقدر مورد هجوم و طعن و لعن قرار میگیرد که یا ترجیح میدهد خاموشی بگزیند و عقایدش را پنهان کند یا برای ادامه حیات به یکی از اردوگاههای افراطیون و تفریطیون بپیوندد. غریبروزگاری است.
طرف با آن همه سابقه مبارزاتی و انقلابی حق ندارد دو کلمه درباره خطر شیوع خرافات در یک جامعه دینی سخن بگوید یا به بیان گوشهای از واقعیتهای موجود در زمان جنگ بپردازد اما فلان عربدهجو که سالهاست کاری جز ترویج خشونت و نفرت ندارد و یکی از فعالیتهای پررنگش بردن رونق مسلمانی است هرچه دل نهچندان تنگش میخواهد بر زبان میآورد و آن وقت نه تنها تنبیه و مواخذه نمیشود که قدر میبیند و بر صدر مینشیند. اینکه سیاست اقتضا میکند که فعلاً در چنین شرایطی به سر بریم خیلی مهم نیست. این نیز بگذرد.
منتهی مشکل اینجاست که ما روزنامهنگاران خواسته یا ناخواسته از این فضای مسموم متاثریم. یعنی تا اسم فلان آدم معتدل و معقول به میان میآید خوف برمان میدارد که گفتوگو با چنین آدمی یا انتشار یادداشتی از او ممکن است برایمان دردسرساز شود. این خودسانسوری آگاهانه یا ناآگاهانه ما را شریک جرم کسانی خواهد کرد که دشمن اعتدالند و خصم هرگونه تعقل و خردورزی. گام زدن در مسیر اعتدال این روزها هزینه سنگینی دارد ما هم که به پرداخت هزینههای سنگین عادت کردهایم، پس چه بهتر که در این راه این هزینهها را پرداخت کنیم.
البته به استقبال هزینه دادن خود نوعی خارج شدن از مسیر اعتدال است. نمیتوان هم شعار اعتدال داد و هم در دامی افتاد که افراطیون و تفریطیون برای اهل اعتدال تدارک دیدهاند. منظورم محافظهکاری آن هم از نوع مذمومش نیست اما کسی که شعار عقلانیت سرمیدهد باید در عمل هم عاقلانه رفتار کند. اصلاً یکی از مشکلات ما در سالیان اخیر همین تضاد شعار و عمل بوده. طرف از مهر و مدارا و شفقت سخن میگوید اما با ادبیاتی که از آن قهر و غضب و خشم میبارد.
نمیتوان خشمگینانه از مهربانی سخن گفت. این نوع سخن گفتن پارادوکسیکال نیست، تناقض مضحکی است که نتیجه عکس میدهد. باید به آزادی، مدارا، عدالت و دیگر مفاهیم دوستداشتنی به مثابه یک روش نگریست و نه هدف. که اگر این مفاهیم را هدف بدانیم به همان راهی خواهیم رفت که فرجام آن سکونت در پادگان اشرف است. فتأمل جداً.
منبع: جام جم آنلاین
|