روزنامه های ایران چه می نویسند؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۱۶ شهريور ۱٣۹۱ -
۶ سپتامبر ۲۰۱۲
«تابلوی بلند تهران»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم حسام الدین برومند است که در آن میخوانید؛
۱- نگاه به کارهای بزرگ و ماندگار مانند نگاه کردن به آسمان خراش ها از فاصله نزدیک است. همچنانکه از نزدیک نمی توان تمام نمای آن آسمان خراش را به خوبی رویت کرد، کارهای بزرگ را نیز نمی شود به فوریت و بدون فاصله گرفتن زمانی دید و فهمید و درک کرد. اثر کارهای ماندنی و تاریخی در طول زمان است که به چشم می آید. مانند آسمان خراش که فاصله از آن هر قدر بیشتر شود، بهتر رخ می نماید و بلندای آن در افق نگاه نمایان تر می گردد.
اکنون یک هفته پس از اجلاس سران غیرمتعهدها در تهران این وضعیت مصداق دارد. از یک سو به رغم تلاش ها و تحرکات و دسیسه های نظام سلطه برای دیده نشدن این اجلاس در سطح دنیا، بازتاب های گسترده رسانه ای حاکی از آن است که نه سیاست «سانسور» و «سکوت» جواب داده و نه می شود در جنگ رسانه ای - Mediawar- ولو با لطایف الحیل، تحریف ها و شیطنت ها، بنای رفیع اجلاس تهران را کوچک و کوتاه جلوه داد. حجم انبوهی از اعترافات رسانه های غربی و حتی صهیونیستی وجود دارد که نشان می دهد آنها نتوانسته اند نمای اجلاس تهران را به یک ساختمان کوچک تنزل دهند.
برای همین است که رویترز اذعان می کند اجلاس تهران، کودتای دیپلماتیک علیه پروژه انزوای ایران است. نیویورک تایمز ناگزیر آن را «همایش امید» می خواند و حتی فاکس نیوز - دارای مواضع رادیکالی- با اشاره به حاشیه رفتن طرح انزوای ایران، از پیامدهای این اجلاس در آینده احساس نگرانی کرده و با لحنی هشدار دهنده از «ریاست بزرگ ترین بلوک رای دهنده سازمان ملل در اختیار ایران» خبر می دهد.
ترجیع بند رسانه های دنیا اعتراف به این موضوع است که سیاست های آمریکایی و اسرائیلی درباره ایران به شکست انجامیده است و از همین روی چامسکی درباره اجلاس تهران این واقعیت را علنی می کند که «آمریکا و غرب در تقابل با ایران تنها هستند.»
با این حال در این فرصت کوتاه پس از اجلاس تهران نمی توان پیام ها و پیامدهای راهبردی آن را به محاسبه نشست. آینده نشان خواهد داد که تاثیر اجلاس نم در مناسبات و معادلات دنیا تا چه حد خواهد بود و چه انقلاب بزرگی در پهنه تصمیم گیری های کشورهای «مستقل» و «غیرمتعهد به گفتمان سرمایه داری» به وقوع پیوسته است.
۲- اجلاس تهران را باید از منظری راهبردی مورد واکاوی قرار داد. این اجلاس فقط بیانگر شکست سیاست های آمریکایی و صهیونیستی علیه ایران نیست. نکته مهم این است که اجلاس مذکور نه تنها ثابت کرد جمهوری اسلامی ایران منزوی نیست بلکه انزوای «گفتمان آمریکایی» در پهنه مدیریت جهانی را نشانه رفت و به درستی به هدف نیز زد.
اگر آلبرکامو ۴۵ سال پیش هنگام دریافت جایزه نوبل ادبیات به این واقعیت اعتراف کرد که «ما در عصر فحشای کلمات زندگی می کنیم، صلح می گوییم و از آن جنگ اراده می کنیم، آزادی می گوییم و از آن اسارت اراده می کنیم، علم می گوییم و از آن جهل اراده می کنیم و...» و این حقیقت به یک خاطره تاریخی و حس نوستالوژیک تبدیل شد؛ جمهوری اسلامی در ساحتی عمیق تر و دقیق تر این مسئله را به یک مبارزه مبدل نموده و سیمای بدون روتوش مدعیان آزادی، دموکراسی، حقوق بشر و ... را در پهنه روابط بین الملل فاش ساخته است.
بیش از سه دهه است که ساختار معیوب نظام به اصطلاح بین الملل از سوی جمهوری اسلامی به چالش کشیده شده و این خود دارای خیرات و برکات پرشماری بوده است.
٣- بیانات راهگشا و حکیمانه رهبرمعظم انقلاب اسلامی در نشست تهران، حقیقتی را برای همه به ویژه دو سوم کشورهای جهان تبیین کرد که به منزله ضربه استراتژیک به ستون خیمه لیبرال دموکراسی و کاپیتالیسم است.
«آقا» در بیانات روشنگرانه شان در افتتاحیه اجلاس سران -۹/۶/۹۱- پاشنه آشیل قدرت ها را مورد اشاره قرار داده و خاطرنشان کردند؛ «با سوء استفاده از همین سازوکار غلط است که آمریکا و همدستانش توانسته اند زورگویی های خود را در لباس مفاهیم شریف بر دنیا تحمیل کنند. آنها می گویند «حقوق بشر» و منافع غرب را اراده می کنند، می گویند «دموکراسی» و دخالت نظامی در کشورها را بجای آن می نشانند، می گویند «مبارزه با تروریسم» و مردم بی دفاع روستاها و شهرها را آماج بمب ها و سلاح های خود می سازند.» و بلافاصله اینچنین نقاب دروغین حقوق بشر را از سیمای مدعیان غربی کنار زدند؛ «در نگاه آنها بشریت به شهروندان درجه یک و دو و سه تقسیم می شود، جان انسان در آسیا و آفریقا و آمریکای لاتین ارزان و در آمریکا و غرب اروپا گران قیمت گذاری می شود.»
و بالاخره رهبر انقلاب پس از تبیین ماهیت واقعی قدرت های استکباری، چگونگی تداوم حیات قدرت ها را این گونه به تصویر کشیدند که؛ «... با شبکه رسانه ای انحصاری و سازمان یافته، دروغ های خود را راست و باطل خود را حق و ظلم خود را عدالت طلبی وانمود می کنند و در مقابل هر سخن حقی را که افشاگر فریب آنهاست دروغ و هر مطالبه برحقی را یاغیگری می نامند.»
۴- اتفاق مبارکی که در حال وقوع می باشد این است که علاوه بر ملت های مستقل و آزادیخواه، اکنون بسیاری از مقامات کشورها نیز عزم خود را جزم کرده اند تا این واقعیت ها را ببینند و حقایق را بشنوند. به عنوان مثال رئیس جمهور بنین که رئیس اتحادیه آفریقاست در سفر به تهران و شرکت در اجلاس غیرمتعهدها تقاضای ملاقات با رهبر انقلاب می کند و در دیدار با «آقا» می گوید؛ «من سه بار نطق شما [در افتتاحیه اجلاس] را گوش کردم و سه بار هم متن آن را خواندم.»
۵- اکنون باید گفت این بزرگ ترین ضربه و لطمه ای است که آمریکایی ها و صهیونیست ها از اجلاس تهران دیده اند و برای همین است که مقامات تل آویو عجزآلود به ناسزاگویی علیه ۱۲۰کشور شرکت کننده در اجلاس تهران روی آورده اند؛ چون فهمیده اند سخنان منطقی و حکیمانه رهبر ایران که خواسته بحق و مطابق با فطرت همه انسان های پاک سرشت است در دل و جان آن ها نفوذ کرده است.
۶- اگر مشکل آمریکایی ها و صهیونیست ها در مواجهه با ایران این بوده و هست که آنچه برنامه ریزی و طراحی می کردند با خطای در محاسبات ممزوج بوده و به قول سی ان ان، نتیجه معکوس در پی داشته است، اکنون اجلاس تهران، مشکلات را برای آنها مضاعف کرده است؛ چرا؟
چون ماهیت اصلی آنها که در گرو قدرت رسانه ای بوده دچار یک ضربه کاری شده و آن همانا رسانه قدرتمندی به نام جمهوری اسلامی است که با ریاست بر جنبش غیرمتعهدها این پتانسیل و ظرفیت را داراست که یک بلوک رسانه ای علیه قدرت های غربی و صهیونیستی ایجاد نماید.
۷- در پایان این نکته را نیز باید به نکات بالا علاوه کرد که اگر خیزش ها و انقلاب های منطقه در بستر بیداری اسلامی با اقدام جوان ۲۶ ساله تونسی در ۱۷دسامبر ۲۰۱۰ شعله کشید و در ۱۷سپتامبر ۲۰۱۱ این بیداری منجر به جنبش فراگیر و ۹۹درصدی وال استریت شد و اعتراض به سیاست های واشنگتن و تل آویو به خاک آمریکا کشیده شده است؛ اجلاس تهران، تابلوی بلندی را برافراشته تا نه تنها حرکت به انحراف کشیده نشود بلکه با پیشقراولی و پیشتازی ایران اسلامی و هوشیاری و آگاهی روزافزون ملت ها و دولت ها، تابلوهای دروغین «حقوق بشر»، «دموکراسی»، «مبارزه با تروریسم» و... به زیر آید و این کانون عصبانیت ها، ناسزاگویی ها و سردرگمی های صهیونیست ها و کابوها است؛ اینطور نیست؟
خراسان:پارادوکس سازنده در سیاست خارجی مصر
«پارادوکس سازنده در سیاست خارجی مصر»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم علیرضا رضاخواه است که در آن میخوانید؛«الاسلام هوالحل»، اسلام تنها راه حل است، این جمله را شاید بتوان کلیدی ترین شعار جماعت اخوان المسلمین در طول ۸۰ سال گذشته دانست. اسلام حداکثری، تاکید براحیای خلافت و امت اسلامی، جدانبودن دین از سیاست و همچنین تاکید بر شریعت به عنوان منبع قانون گذاری و مشروعیت، مولفه هایی بوده که از آغاز تاکنون گفتمان حاکم بر اخوان المسلمین را شکل می داده است.
با این حال به دنبال بیداری اسلامی در مصر و سرنگونی نظام دیکتاتوری خاندان مبارک در این کشور شاهد اتخاذ مواضعی ظاهرا متناقض و پارادوکسیکال از سوی جماعت اخوان المسلمین و منسوبین به آن بوده ایم. البته باید تصریح شود که چنین برداشتی ازعملکرد این جماعت بیش از آن که به حقیقت نزدیک باشد ناشی از تصویر نادرستی است که نسبت به شیوه های عملکرد اخوان المسلمین در ذهن جهانیان به ویژه ما ایرانی ها شکل گرفته است.
جنبشی اصلاحی ونه انقلابی
درک این واقعیت که جماعت اخوان المسلمین به عنوان یک جنبش مذهبی در طول دوره حیات پرفراز و نشیب خویش هیچ گاه داعیه انقلابی گری نداشته و همواره بر «دعوت» و «تبلیغ» به عنوان مبنای یک حرکت اصلاحی و تدریجی در جامعه تاکید داشته است، می تواند در تحلیل عملکرد محافظه کارانه اخوانی ها، در جریان درگیری های خیابانی مصر و میدان التحریر که به انقلاب ۲۵ ژانویه منجر شد، بسیار مفید باشد.
نزدیک به یک قرن مبارزه، زندان رفتن، شهادت و شکنجه جماعت اخوان المسلمین توسط دولت های مختلف در مصر، واقع گرایی، محافظه کاری و انعطاف پذیری را به هویت اسلامی این جنبش افزوده است. سفر اخیر محمد مرسی رئیس جمهوری منتخب مردم مصر به چین و حضور وی در کنفرانس عدم تعهد در تهران، مواضع وی در قبال گذرگاه رفح و صحرای سینا را بسیاری از تحلیل گران آغازی بر یک تغییر بنیادین در رویکرد سیاست خارجی مصر دانسته اند. واقعیتی که یاسر علی سخنگوی محمد مرسی آن را این گونه بیان می کند: « محمد مرسی خواهان ارتباط با تمامی ملت های عربی و منطقه ای است مشروط بر این که این روابط در راستای منافع میهن و شهروندان مصری باشد.
ما بر اصول و مواضع قدیمی پافشاری نمی کنیم و معتقدیم ایجاد ساختارهای جدید در روابط بین الملل یک ضرورت است. ما در راستای منافع میهن گام برمی داریم.» با این حال اعزام سفیر جدید قاهره به تل آویو، دریافت کمک یک میلیارد دلاری از آمریکا، تلاش برای حفظ روابط با عربستان سعودی، مسکوت گذاردن پیمان کمپ دیوید، همسویی با ائتلاف سازش در منطقه به رهبری عربستان در مسئله سوریه و... باعث شده تا برخی نیز اقدامات متفاوت با دولت پیشین را روبنایی و سطحی ارزیابی کنند و تأکید کنند که در زیربنای سیاست خارجی مصر تغییری ایجاد نشده است.
چارچوبی برای تحلیل سیاست خارجی
برای تبیین سیاست خارجی یک کشور در حوزه روابط بین الملل بهره گیری از ۲ چارچوب تئوریک «سازه انگاری» و «نو واقع گرایی»، بیشترین طرفدار را در بین علمای علم سیاست دارد. سازه انگاری با تأکید بر سرمنشاء درونی شکل گیری سیاست خارجی؛ بر نقش هویت یک ملت در رویکردهای بین المللی آن پافشاری می کند. این تئوری عنوان می دارد که تغییر در هویت ها باعث تغییر در «کارگزار» و به دنبال آن ایجاد تغییر بنیادی در «ساختار» می شود. همچنین دگرگونی در سیاست بین المللی زمانی رخ می دهد که باورها و هویت های کنشگران داخلی تغییر کند. از سوی دیگر نو واقع گرایی در مقابل با تأکید بر محیط بین المللی مختصات ساختاری نظام بین الملل را در اتخاذ تصمیم گیری در سیاست خارجی موثر می داند.
در حالت کلی چارچوب نوواقع گرایی در تلاش برای پاسخ به این سوال است که «چگونه دولت ها با وجود تفاوت در نظام های سیاسی و ایدئولوژیک رفتار مشابهی در سیاست خارجی دارند؟» در چارچوب نوواقع گرایی رویکرد دولت ها در عرصه بین المللی با توجه به دو هدف کلی معین می شود یکی اهداف داخلی که شامل افزایش توانایی های اقتصادی، نظامی و ارتقای سطح زندگی مردم می باشد و دیگری اهداف خارجی که به دنبال تقویت جایگاه یک کشور در عرصه خارجی و اتحادهای بین المللی است. با توجه به مطالب ذکر شده تغییر عملکرد دولت نوپای محمدمرسی در حوزه سیاست خارجی با ارائه یک چارچوب تحلیلی جدید یعنی ترکیبی از دو تئوری سازه انگاری و نوواقع گرایی امکان پذیر است.
به بیان دیگر به دنبال فروپاشی نظام مبارک و احیای کرامت مردم مصر شاهد ارتقاء مولفه هایی چون استقلال طلبی، اسلام گرایی، استکبار ستیزی و عزتمندی در کنار دیگر مولفه های هویتی مردم مصر هستیم. امری که توجیه گر حمایت سیاستمداران و دولت مردان مصری از آرمان فلسطین، حق هسته ای ایران، تعامل بیشتر با چین در چارچوب نگاه به شرق و فاصله گرفتن از وابستگی کامل به آمریکا، می باشد. از سوی دیگر حضور بیش از ۲ میلیون کارگر مصری در عربستان و پیوندهای مذهبی میان دو کشور، نیاز مصر به کمک های اقتصادی صندوق بین المللی پول و بانک جهانی، وجود پیوندهای محکم در ساختار نظامی مصر با پنتاگون، حساسیت بیش از حد کشورهای غربی به ویژه آمریکا بر روی امنیت اسرائیل و... باعث شده برخی سیاست های دوران مبارک همچنان در مصر جدید نیز دنبال شود.
پارادوکس سازندهای
فرجام سخن این که دولت اخوانی مصر در تلاش است تا با بهره گیری از انعطاف پذیری و محافظه کاری که دستاورد هشت دهه فعالیت سیاسی است با کشیدن مرزهای هویتی خود به داخل زمین بازی محیط بین الملل، سیاست خارجی بر اساس منافع ملی مصر را پی گیری کند. برداشتن بیعت اخوان المسلمین از محمد مرسی به هنگام انتخابش به عنوان رئیس جمهور فارغ از این که نشان می دهد مرسی رئیس جمهور تمامی مصری ها اخوانی و غیر اخوانی است، معنی دیگری نیز دارد و آن یعنی باز گذاردن دست یک عضو سابق جماعت اخوان بر عبور از ایدئولوژی و ورود به عرصه عمل گرایی. «پارادوکس سازنده ای» که در سیاست خارجی مصر دیده می شود، بر اساس منافع این کشور، محدودیت های بین المللی و مولفه های هویتی مردم مصر جدید شکل گرفته است. از همین رو نباید انتظار داشت سیاست های دولت محمد مرسی در عرصه بین الملل و تصمیمات دستگاه دیپلماسی مصر الزاما با سیاست های مصر زمان مبارک در تضاد و یا الزاما همسو باشد.
جمهوری اسلامی:تحلیل سیاسی هفته
«تحلیل سیاسی هفته»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛برگزاری شانزدهمین اجلاس سران جنبش عدم تعهد در تهران و آغاز ریاست سه ساله کشورمان بر بزرگترین نهاد بینالمللی پس از سازمان ملل متحد، از رویدادهای مهم روزهای اخیر و بیتردید یکی از موفقیتهای بزرگ جمهوری اسلامی ایران بود. این اجلاس درحالی در تهران به پایان رسید که شرکت بیسابقه اعضا و مسائل مطرح شده در آن، امیدها برای ایجاد نظمی نو، مبتنی بر مشارکت همه دیدگاهها در اداره جهان و جایگزینی با نظام یکجانبه گرای نظام سلطه را افزایش داده است.
صراحت کشورهای شرکت کننده در تکرار تکیه بر دستاوردهای گذشته جنبش در مبارزه علیه امپریالیسم، استعمار، استعمار نو، نژادپرستی و آپارتاید، استکبار و تمامی اشکال مداخله خارجی و همچنین تاکید آنها بر حاکمیت ملی کشورها، برابری دولتها، تمامیت ارضی کشورها و عدم دخالت در امور آنها، با اتخاذ تدابیر لازم برای جلوگیری از اقدامات تجاوزکارانه و دفع این اقدامات یا دیگر انواع نقض صلح، تشویق و ترغیب همگان به حل و فصل اختلافات بینالمللی به طرق صلح آمیز یا به هر طریقی که صلح و امنیت بینالمللی و عدالت به خطر نیفتد، ضمن خودداری از تهدید و یا استفاده از زور علیه تمامیت ارضی یا استقلال سیاسی هر کشور، تیر خلاصی است بر سلطه آمریکا که کاخ سفید با استناد به آن به خود اجازه لشگرکشی به کشورها با نادیده گرفتن قوانین بینالمللی و حتی نظر شورای امنیت که خود کارنامه درخشانی در این باره ندارد، میدهد.
یکی از موفقیتهای این اجلاس را باید تنظیم سند محتوایی نشست تهران در ۷۰۰ بند دانست که به تصویب ۱۲۰ کشور عضو جنبش عدم تعهد رسید. همچنین صدور بیانیه ۱۱ بندی پایانی سران و تاکید بر مخالفت با اجرای تحریمهای یکجانبه، احترام به حقوق هستهای کشورها از جمله ایران، همدردی با قربانیان تروریسم از جمله شهدای هستهای ایران، ممانعت از نژادپرستی و اسلام هراسی، تأکید بر تشکیل دولت فلسطین با مرکزیت قدس، گفت و گوی ادیان و تمدنها و ایجاد سازوکاری برای پیگیری مصوبات را باید از موفقیتهای جمهوری اسلامی ایران دانست.
به هر حال این اجلاس با همه موفقیتهای پیدا و پنهان آن به پایان رسید، البته این بدان معنا نیست که نقاط ضعف و اشتباهاتی در برگزاری آن وجود نداشت ولی امیدواریم که تجارب برگزاری چنین اجلاس بزرگی بتواند دستمایه اقدامات هماهنگ و کم نقصتر در آینده باشد.
نکته اساسی دیگری که در پس برگزاری اجلاس شانزدهم وجود دارد، آغاز ریاست ایران بر جنبش عدم تعهد است که متضمن برنامه ریزی دقیق و ایجاد ساختارهای دیپلماتیک پویا برای عملیاتی کردن این مهم و متحول کردن جنبش و خارج نمودن آن از وضعیت انفعالی است. طبیعتاً اعضای جنبش انتظار دارند در پرتو مدیریت ایران بر عدم تعهد، شاهد نقشآفرینی جنبش در حوزه سیاست و امنیت بینالمللی و کانونهای چالش برانگیز باشند. بنابر این گام مهم ایران پس از برگزاری اجلاس تهران، فعال کردن دیپلماسی چند جانبه و ایجاد تمهیدات مدیریتی و کسب مهارتهای دیپلماتیک در ائتلافسازی و هماهنگ سازی غیرمتعهدها برای ایجاد اجماع بین ۱۲۰ کشور عضو در عرصههای مختلف است که باید وجهه همت مسئولان قرار گیرد.
از رویدادهای هفته جاری باید به انتشار گزارش تکراری و مغرضانه مدیر کل آژانس بینالمللی انرژی اتمی درباره فعالیتهای هستهای اشاره کرد که منعکس کننده بیکم و کاست دشمنیها و شایعه پراکنیهای آمریکا علیه حقوق اساسی ملت ایران بود. انتشار این گزارش علاوه بر محتوای کذب ومغرضانه اش، به خاطر همزمانی با برگزاری اجلاس موفقیت آمیز اجلاس "نم" در تهران و تاکید ۱۲۰ کشور جهان بر حق استفاده صلح آمیز از انرژی هسته ای، این گمان را به یقین تبدیل کرد که آقای آمانو درصدد کم رنگ کردن موفقیت و مقبولیت ایران و ضربه زدن به پیروزی کشورمان در میان کشورهای غیرمتعهد است.
در هفته جاری اعضای شورای عالی حوزههای علمیه سراسر کشور با رهبر انقلاب دیدار کردند. در این دیدار، ایشان با تاکید بر تربیت روحانیون و علمای تأثیرگذار، خواستار تحول در حوزههای علمیه و ارتقای سطح اخلاق و معرفت دینی شدند. حضرت آیتالله خامنهای، روح حاکم بر حوزههای علمیه را تربیت علمای وارسته بیان کرده و در تبیین لوازم بیرونی و محتوایی فعالیتهای حوزههای علمیه، بر مواردی همچون پرهیز از تقلید روشهای مدیریتی دیوان سالارانه، گسترش تشکیلات اداری، موازی کاری و مدرک گرایی تأکید کردند.
در موضوعات خارجی مسائل سوریه، در صدر خبرها و گزارشها قرار داشت. در هفته جاری، اخضر ابراهیمی، دیپلمات و سیاستمدار کهنه کار الجزایری به عنوان نماینده دبیرکل سازمان ملل در موضوع سوریه، مأموریتش را رسماً آغاز کرد. اخضر ابراهیمی در بدو کار تأکید کرد مخالف مداخله نظامی در سوریه است. با اینحال وی اعلام کرد که مأموریت بسیار دشواری را پیش رو دارد.
اخضر ابراهیمی درحالی وارد بحران سوریه میشود که این کشور در شرایط خاصی به سر میبرد. مداخلات خارجی به خصوص از جانب غرب و چند کشور منطقه که از آغاز ناآرامیهای سوریه شروع شده بود اکنون وارد مرحله ارسال سلاحهای مختلف و در سطحی گسترده به شورشیان و تروریستها شده است. مسئله این است که مواضع ویژه سوریه و بخصوص پافشاری به حمایت از خط مقاومت و اتخاذ سیاست ضد صهیونیستی، مورد خشم رژیم صهیونیستی، غرب و متحدین منطقهای آنها قرار داشته است و این دولتها درصدد فرصتی بودند تا خشم و کینه خود را علیه دولت سوریه بروز داده و از سوریه انتقام بگیرند که ظاهراً تحولات اخیر و ناآرامیهای سیاسی، این فرصت به این دولتها داده است.
واقعیت این است که نظام حکومتی سوریه نیز همچون دیگر کشورهای منطقه دارای ضعف و قوتهایی است ولی برجسته کردن ضعفهای حکومت دمشق و دمیدن در آتش تنشهای داخلی این کشور، حربهای است که دولتهای استعمارگر، رژیم صهیونیستی و دولتهای مرتجع منطقه از آن برای به زیر کشیدن دولت بشار اسد و ساقط کردن آن بهرهبرداری میکنند. این سیاست خصمانه و حذفی جبهه ضد سوری موجب شده است تمامی تلاشهای مسالمت آمیز برای حل بحران سوریه به شکست بینجامد. اکنون نیز که تلاش اخضر ابراهیمی برای حل بحران سوریه آغاز شده است، زمانی به نتیجه خواهد رسید که دخالتهای خارجی در این کشور متوقف و ارسال سلاح به گروههای شورشی قطع شود و تا زمانی که این دخالتها متوقف نشود چشم انداز روشنی برای حل بحران سوریه پدید نخواهد آمد.
این هفته نیز چندین نظامی ناتو در حمله یک نیروی پلیس افغانستان کشته شدند. حمله نیروهای دولتی افغانستان به نیروهای غربی مستقر در این کشور چندی است که شیوع پیدا کرده و درحال افزایش است. این گونه حملات نگرانی دولتهای غربی و نیروهای اشغالگر را در افغانستان که تاکنون از ناحیه شبهنظامیان مسلح و گروههای شورشی هدف حمله قرار میگرفتند دو چندان کرده است.
در همین رابطه وزارت دفاع افغانستان اعلام کرد صدها سرباز افغان در ارتباط با حمله به نیروهای ناتو دستگیر یا اخراج شدهاند. بدیهی است که این بازداشتها و اخراجها ناشی از فشار دولتهای خارجی بر کابل بوده است. آمریکا نیز اعلام کرد برنامه آموزش یک هزار نیروی پلیس افغانستان را متوقف کرده است چرا که بیم آن میرود در بین این نیروها، افراد ضد ناتو و مخالف حضور خارجیها حضور داشته باشند.
واقعیت این است که مسئله اصلی، حضور ناخواسته و مسئله ساز اشغالگران در افغانستان است و ادامه این حضور تنشزا، ادامه بحران در افغانستان را به دنبال داشته است. دولتهای غربی و سازمان ناتو نیز به جای ا ینکه به این واقعیت تن دهند به دلیل ترس از رسوایی و شکستهای بیشتر، آنرا کتمان میکنند و درصدد پاک کردن صورت مسئله میباشند.
پس از گذشت نزدیک به ۱۱ سال حضور ناتو در افغانستان، این سازمان و اعضای آن کارنامه روشن و عملکرد مثبتی برای ارائه به ملتهای خود و افکار عمومی جهان ندارند. اکنون وخامت اوضاع به حدی رسیده است که نیروهای ناتو دیگر به نیروهای امنیتی افغانستان نیز که تا پیش از این متحد ناتو شمرده میشوند، اعتماد و اطمینانی ندارند.
این هفته گزارشها حاکی از آن بود که نیروی هوایی ارتش مصر و آمریکا در حال برگزاری مانور نظامی مشترک هستند. این اولین مورد از این نوع همکاری پس از انقلاب ملت مصر و روی کار آمدن حکومت جدید میباشد. از سوی دیگر دولت آمریکا تاکید کرده است کمکهای خود به مصر را که به حدود یک میلیارد و پانصد میلیون دلار میرسد ادامه خواهد داد. به گفته مقامات آمریکایی، واشنگتن در قبال این کمکها از امکان دسترسی به کانال سوئز و استفاده از حریم هوایی مصر برخوردار خواهد بود. این گونه همکاریها و مناسبات، به خصوص درحالی که حکومت جدید در مصر بر سر کار آمده است تداوم سیاستهای رژیم گذشته را تداعی میکند و قطعاً آن چیزی نیست که مورد خواست و نظر مردم انقلابی مصر باشد.
از انگیزههای اصلی قیام ملت مصر علیه رژیم گذشته، وابستگی آن رژیم به قدرتهای استعماری، به خصوص آمریکا بوده است. مردم مصر بر این باور بودند که وابستگی کشورشان به استعمارگران، آنها را به نوکری مطیع و متحدی بیاختیار تبدیل کرده است. رژیم سابق به خاطر همین وابستگی بود که توان اعتراض به اقدامات اشغالگرانه رژیم صهیونیستی را نداشت. تداوم این روند در شرایط کنونی، با اهداف انقلاب مصر مغایر است و دولتمردان کنونی آن کشور باید متوجه این نکته باشند که ادامه این سیاست آنها را به همان مسیری سوق میدهد که رژیم گذشته در آن قرار داشت.
رسالت:آیا اجلاس تهران دستاوردی برای حل بحران سوریه نداشت؟
«آیا اجلاس تهران دستاوردی برای حل بحران سوریه نداشت؟»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم صالح اسکندری است که در آن میخوانید؛بررسی و اتخاذ موضع در خصوص بحران های منطقه ای یکی از دستور کار های همیشگی اجلاس غیر متعهدها در ۱۶ دور گذشته بوده است. ۱۲۰ کشور عضو این جنبش در سند نهایی اجلاس های گذشته و یا بیانیه های پایانی که معمولا کشور میزبان در تهیه و تدوین آن نقش بسزایی دارد و یا حتی در سایر اسناد نظیر گزارش گزارشگران ویژه که در مراسم اختتامیه قرائت می شود، مواضع اعضا را در خصوص بحران های منطقه ای ابراز می دارند.
در شانزدهمین اجلاس غیر متعهدها که در تهران برگزار شد فصل دوم سند نهایی که به تصویب اعضای این جنبش رسید به بحران های منطقه ای به ویژه در خاورمیانه ، آفریقا و آمریکای لاتین پرداخته شده است. یکی از مهمترین مسائل منطقه ای حوزه خاورمیانه که در اجلاس شانزدهم در دستور کار غیرمتعهدها قرار گرفت موضوع مناقشه برانگیز بحران سوریه بود. در موضوع حل بحران سوریه بین اعضا اختلافات عمده ای وجود داشت که می توانست منجر به یک شکاف سیاسی گردد که البته با مدیریت هوشمند جمهوری اسلامی هم مسئله سوریه در سند پایانی و سایر اسناد مطرح شد و از منافع ملت و دولت قانونی این کشور دفاع شد و هم از وقوع یک شکاف سیاسی نظیر آنچه در سال ۱۹۷۹ در خصوص حمله اتحاد جماهیر شوروی به افغانستان رخ داد جلوگیری شد.
در اجلاس ششم که در "هاوانا" برگزار شد وقتی پیشنهاد پشتیبانی از خواستههای جمهوری اسلامی ایران که تازه به این جنبش پیوسته بود علیه آمریکا مطرح شد، تعدادی از کشورها تاکید کردند که بایستی تجاوزات آمریکا به ایران و دخالت نظامی شوروی در افغانستان هر دو با هم در جلسات جنبش مطرح و بررسی شود. در این دوره با اینکه اکثریت اعضا خواستار محکومیت حمله اتحاد جماهیر شوروی به افغانستان بودند اما تعداد محدودی از کشورها که از نفوذ نسبتا بیشتری برخوردار بودند نظیر الجزایر، عراق و هند از همراهی با اکثریت امتناع کردند.
مدیریت هوشمند جمهوری اسلامی در اجلاس شانزدهم تابع یک الگوی دو وجهی بود که از یک سو در جایگاه ریاست "نم" می بایست توافق اکثریت اعضا را در یک مکانیسم تصمیم گیری کاملا اجماعی جلب کند و از طرفی در جایگاه منافع و امنیت ملی جمهوری اسلامی مواضع اصولی کشورمان را در خصوص بحران سوریه به پیش ببرد. از این رو تلاش شد موضوع سوریه هم در سند ۷۰۰ بندی تهران مطرح شود و هم در سایر اسناد اجلاس شانزدهم بدان پرداخته شود.
در سند تهران که به چند زبان اصلی غیر متعهدها ترجمه شده است حداقل در ٣ تا ۴ بند به طور مشخص به موضوع سوریه پرداخته شده است. در یکی از بندهای این سند که به تصویب کلیه اعضای جنبش نم رسیده چون یکی از اصول غیر متعهدها عدم مداخله کشورهای خارجی در امور داخلی سایر کشورهاست با مداخله خارجی در امور سوریه نیز مخالفت شده است. در این سند حمله نظامی آمریکا به سوریه در سال ۲۰۰٨ محکوم شده و در بند دیگر با تحریم های یک جانبه علیه سوریه مخالفت شده است. در سند تهران همچنین با تقدیر از تلاش های "کوفی عنان" فرستاده سازمان ملل در امور سوریه که به معنای تاکید بر طرح ۶ ماده ای وی برای حل بحران سوریه است از ماموریت آقای اخضر ابراهیمی استقبال و حمایت شده است.
در بند دیگری از این سند بر به وجود آمدن تسهیلات لازم برای ارسال کمک های بشر دوستانه به کشور سوریه تاکید شده است. جالب توجه این است که این موارد در اجلاس کارشناسان بدون تحفظ و در کمترین زمان ممکن به تصویب رسیده است. اگر چه برخی به خصوص غربی ها و رسانه های حوزه آتلانتیک فکر می کردند موضوع سوریه محل مناقشه اصلی در اجلاس تهران خواهد شد اما در کمیته سیاسی کارشناسان ارشد که به ریاست کشور کوبا برگزار شد تنها کشور قطر در خصوص بندهای مذکور ملاحظاتی داشته که با ارائه فرمول قابل قبولی توسط کوبا و مشارکت فعال ایران مسئله بلافاصله حل شد.
نکته در خور توجه دیگر اینکه کشور عربستان نیز نه در اجلاس کارشناسان ارشد، نه وزرای خارجه و نه اجلاس سران هیچ مخالفتی با این پاراگراف در خصوص سوریه نمی کند. اغلب کشورهای اسلامی و عربی که در این اجلاس با این مواضع موافقت کردند کمتر از یک ماه پیش در اجلاس سران کشورهای اسلامی(OIC) در مکه مواضع صریحی علیه دولت سوریه گرفته بودند و حتی این کشور را لغو عضویت کردند. با این حال جمهوری اسلامی توانست در اجلاس تهران آنها را بر سر پاراگراف فوق در سند نهایی
غیر متعهدها متقاعد نماید.
جمهوری اسلامی ایران علاوه بر سند ۷۰۰ بندی اجلاس تلاش کرد در قالب تروئیکای "نم" که متشکل از روسای سابق، فعلی و آینده غیر متعهدها یعنی مصر، ایران و ونزوئلاست نیز بیانیه ای به منظور حل بحران سوریه صادر کند که البته با مخالفت مصر این تلاش به جایی نرسید. مصری ها در اجلاس تهران تاکید ویژه ای بر پیشنهاد رئیس جمهور کشورشان در اجلاس (OIC) مکه داشتند. محمد مرسی رئیس جمهور مصر در این اجلاس پیشنهاد کرده بود کمیته ای درون سازمان همکاری اسلامی برای حل بحران سوریه ایجاد شود که از کشورهای عربستان سعودی و مصر و ترکیه و ایران تشکیل شده باشد.
با این حال مردان دیپلماسی کشور ناامید نشدند و پروژه دفاع از مردم مظلوم سوریه و دولت قانونی این کشور را که امروز در معرض بی سابقه ترین حمله تروریست های آفریقایی تبار و سلفی های برخی کشورهای منطقه هستند و به نیابت از آمریکا و رژیم صهیونیستی با یکی از حلقه های مقاومت می جنگند به گونه ای دیگر پیگیری کردند.
در آخرین لحظات برگزاری اجلاس، جمهوری اسلامی ضمن احترام به نظرات و دیدگاه های مختلف اعضا در بحران سوریه از طریق گزارش گزارشگر ویژه که با تصویب اعضا به یکی از اسناد معتبر اجلاس تبدیل شد بندی را به تصویب رساند که از طریق آن رئیس شانزدهمین دوره غیر متعهدها یعنی ایران می تواند با همکاری سایر اعضا در خصوص حل بحران های منطقه ای ورود پیدا کند و با طرف رایزنی قرار دادن کشورهای مختلف عضو که به انتخاب خود رئیس است در خصوص مهمترین مسائل و مشکلات منطقه ای کمیته های مشورتی تشکیل دهد. این مجوز بدین معناست که اگر کشوری به هر دلیلی در پی اخلال در مسیر حل مشکلات و بحران های منطقه ای بود، می تواند مورد رایزنی رئیس جنبش قرار نگیرد. بدین صورت مسئله ای که در تروئیکا به وجود آمده بود نیز از بین می رود.
تلاشهای حقوقی و دیپلماتیک جمهوری اسلامی به منظور پیشبرد منافع کشورمان در موضوع سوریه در قالب یک الگوی دو وجهی در عین حال نافی اقدامات و تمهیدات دیپلماتیک برخی کشورهای عربی که در موضع تخاصم با دولت سوریه هستند، نیز نبود.
جمهوری اسلامی ایران از آنجا که شاید غیر متعهد ترین و مستقل ترین کشور در هزاره سوم باشد فضای کلی حاکم بر اجلاس تهران را مجال و مجلایی برای تضارب دیدگاه ها و تعاطی افکار مقامات و روسای هیئت های کشورهای مختلف قرار داده بود و از ابراز دیدگاه های مخالف با مواضع ایران نیز ابایی نداشت. به نحوی که بسیاری از میهمانان در اجلاس تهران در خصوص بیان مواضع خود به مراتب راحت تر بودند و فارغ از محذوریت ها و تعارفات متداول در حوزه دیپلماسی به موضع گیری می پرداختند.
از همین رو برخی از کشورهای عربی که در موضع تخاصم با دولت قانونی سوریه هستند نیز تلاش کردند در ادامه مواضعی که "مرسی" رئیس جمهور مصر اتخاذ کرد با تشکیل یک کمیته مشورتی در حاشیه اجلاس مواضع خود را در موضوع سوریه به پیش ببرند. البته این جلسه نه به جمع بندی در خصوص سوریه رسید و نه منجر به صدور بیانیه ای شد که این نیز یکی دیگر از موفقیت های کشورمان در موضوع مدیریت اجلاس با محوریت پیشبرد منافع ملی و اجتناب از غالب شدن حاشیه ها بر متن بود.
از طرفی مقامات ارشد کشورمان در حاشیه اجلاس در دیدارهای دو جانبه و چند جانبه ای که بین آنها با روسا و مقامات سایر کشورها صورت می پذیرفت با اولویت قرار دادن حل بحران سوریه از موضع جمهوری اسلامی ایران تلاش کردند واقعیات پنهان جنگ نیابتی در سوریه را تشریح کرده و با برجسته سازی خطر صهیونیسم به عنوان دشمن اصلی در منطقه مسائل جهان اسلام را (اصلی و فرعی) کنند.
مآلا باید گفت مدیریت دو وجهی جمهوری اسلامی ایران بر شانزدهمین اجلاس غیر متعهد ها با تاکتیک برجسته سازی دشمن اصلی یعنی رژیم صهیونیستی که کانون اصلی تولید خباثت و دشمنی در جهان است ضمن ارتقای جایگاه بین المللی ایران و اثبات توانایی های کشورمان در مدیریت مشترک جهانی، توانست منجر به پیشبرد مواضع اصولی جمهوری اسلامی در بحران سوریه بدون به وجود آوردن هیچگونه تنش و حاشیه ای شود. این دستاورد بزرگ محصول حرکت جهادی در دستگاه دیپلماسی بود که موفقیتی تاریخی برای کشور سرافرازمان به حساب می آید.
سیاست روز:ترکتازی در جاده بنبست
«ترکتازی در جاده بنبست»عنوان یادداشت روز روزنامه سیاست روز به قلم مانی الوند است که در آن میخوانید؛حزب آقای اردوغان از لحظه ای که به اریکه قدرت رسید با تکیه بر اسلام گرایی در سودای احیای بخشی از جبروت دولت عثمانی بود. امپراتوری ای که بیش از ششصد سال بر گستره ای وسیع از گیتی، متشکل از اکثر بخشهای خاورمیانه، بخشی از آفریقای شمالی و بخشهایی از اروپای شرقی و جنوب شرقی و قفقاز حکم میراند.
رجب طیب اردوغان با عَلم اسلام خواهی و با بهره گیری از هوش سیاسی چهره هایی چون احمد داوود اوغلو(وزیر امور خارجه)، در پشت پرده شدیدا به اصول لائیسیته آتاتورک وفادار ماند اما در ظاهر، با استفاده از نام اسلام، تلاش کرد خاطرات دوران امپراتوری را در حافظه تاریخی مسلمانان منطقه زنده کند و از این طریق بر دامنه قدرتش در منطقه و جهان بیفزاید.
تقابل با اسرائیل، بخصوص بر سر ماجرای کشتی مرمره، ترکیه و حزب عدالت و توسعه اردوغان را به چهره ای محبوب در منطقه بدل کرد. فصلی تازه آمد و ترکیه را به تقلا برای یافتن محصول انداخت. حمایت از مخالفان حکومت مبارک موضع آنکارا را در قبال بازی تازه آشکار کرد: همراهی با باد برای دروی محصولی پر بار. ترکیه در این اندیشه بود که مدلی شود برای حکومت مصر و از این طریق، به عنوان برادر بزرگتر، موقعیتی برتر پیدا کند و مستعمره قدیمی را دوباره به خدمت گیرد. اما بازی مصر چندان به نفع ترکیه تمام نشد، چرا که مصر جدید نه به عنوان دنباله رو که به یک رقیب منطقه ای تازه برای ترکیه تبدیل شد و با ترکیب لیبرالیسم و دین، وزنی را که اردوغان و حزبش برای خود قائل بود به نفع خود تصاحب کرد. اما بازی سوریه از همه مهم تر بود؛ کشوری که تا پیش از وزیدن باد، دوست بود و برادر، ناگهان تبدیل به دشمن شد. ترکیه سریع تغییر موضع داد و تبدیل شد به دشمن شماره یک حکومت بشار اسد. اردوغان که زمانی بخاطر ایستادن مقابل اسرائیل به قهرمانی برای مردم عرب تبدیل شده بود ناگاه به سمت اسرائیل برگشت و مقابل دمشق ایستاد. مقابل سوریه و ایران و هم راستا با اسرائیل و عربستان و امریکا.
اما اتفاقات موافق میل حزب آقای اردوغان رخ نداد. بحران سوریه تبدیل شد به یک چالش کردی تازه برای آنکارا. حزب اردوغان با دور شدن از ایران و نزدیک تر شدن به امریکا و اسرائیل در افکار عمومی مردم منطقه منفور شد و جبهه ای تازه از علویان و کردها و مسیحیان سوریه مقابل خود ایجاد کرد و مهمتر از همه، تنفر مردم ترکیه را نسبت به خود برانگیخت. آقای اردوغان که زمانی داشت به قهرمان مردم ترکیه و حتی مردم منطقه تبدیل می شد با وارد شدن در بازی ای اشتباه، همه اعتبار سیاسی خود را از دست داد و کشور ترکیه را دوباره به سطح یک خدمتکار منطقه ای برای غرب تنزل داد.
ترک تازی آقای اردوغان و دوستانش در حزب عدالت و توسعه بسیار خوشبینانه آغاز شد اما...
تهران امروز:ضرورتی به نام پویایی حوزهها
«ضرورتی به نام پویایی حوزهها»عنوان یادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم آیت الله حسن ممدوحی است که در آن میخوانید؛امروزه فلسفه قانونگذاری کشور و دکترین نظام به وسیله حوزه علمیه انجام میشود از سوی دیگر دستگاهی که وظیفه هدایت و سرپرستی دینی مردم را برعهده دارد نیز حوزه علمیه است. از این رو حوزه علمیه همانند دیگر نهادها و سازمان ها برای تثبیت جایگاه و موقعیت خویش و تسهیل راههای دستیابی به اهداف تعریف شده باید پویایی خود را در همه شرایط حفظ کند.
نباید نادیده گرفت که موقعیت فعلی کشور براساس دین و نظام صادقانه الهی و اسلامی ماست که همه به آن اعتقاد دارند پس برای بهبود وضعیت خود در دنیا باید به این حوزه اهمیت و بهای بیشتری داده شود. امروزه ما نیازمند تحول ، پویایی و نوآوری هستیم. تنها با بهرهگیری خلاقانه از تغییر است که میتوان از آسیب شوک آینده در امان بمانیم و به موقعیتی بهتر دست پیدا کنیم و این مهم تنها با برنامهریزی فرصتهای نو پدید میآید و حتی از این طریق میتوان تهدیدها را تبدیل به فرصت کرد به همین دلیل توصیهای که میتوان برای پویایی حوزههای علمیه به مسئولین داشت، این است که قدر گنجینه عظیم حوزه را بدانند زیرا تنها حوزه است که میتواند شاکله نظام جمهوری اسلامی را که همان اسلام ناب است زنده و پویا نگه دارد.
حوزههای علمیه نیز باید تلاش کنند تا از جمله مراکز پیشرو و پویا در میان موسسات دینی سراسر جهان باشند. برای پویایی در یک امر ، ابتدا میبایست نسبت به ضرورت آن باور و ایمان پیدا کرد به حدی که ضرورت آن دلمشغولی و دغدغه طلبهها شود و بر مبنای آن تامل و برنامهریزی صورت پذیرد. ضعف عمده ای که این روزها درحوزه دیده میشود در برنامهریزی، هدفگذاری و تبلیغات به روز و موفق است که باید با بررسیهای کارشناسی مرتفع شود. به علاوه پویایی، یک امرموقتی و مربوط به امروز و فردا نیست ، بلکه یک امر تدریجی ، مستمر و دائمی است از این رو به دانشجویان حوزه و کسانی که در حوزه هستند پیشنهاد میکنم بر پایه علمی خود تاکید بیشتری داشته باشند و به دنبال درجات بالای علمی باشند اما در این راه نباید علمیتگرایی را فدای مدرکگرایی کنند.
حمایت:چرایی عدم بازدید غیر متعهدها از مراکز هستهای
«چرایی عدم بازدید غیر متعهدها از مراکز هستهای»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم محمد حسن آصفری است که در آن میخوانید؛برگزاری اجلاس غیر متعهدها در تهران آثار مثبت و برکات فراوانی برای جمهوری اسلامی به همراه داشت که یکی از آنها اثبات اعتماد کشورهای عضو جنبش غیر متعهدها به فعالیتهای هستهای کشورمان بود و خنثیکننده تبلیغات کسانی که دایم در رسانههای خود اینگونه القا میکنند که جامعه جهانی به برنامه هستهای ایران نگرانیهای عمیقی دارد و جمهوری اسلامی باید به روش مد نظر آنان، اعتماد دنیا را به دست آورد.
این ادعا در حالی مطرح میشود که آژانس بینالمللی انرژی اتمی تا به حال در گزارشهای خود مدرکی دال بر وجود انحراف در فعالیتهای هستهای ایران ارائه نکرده است و بیشتر گزارشهای آژانس بر اساس حدس و گمان تنظیم شده است که خود این موضوع به گویاترین نحو ممکن ثابت میکند که موضوع هستهای ایران به ابزاری سیاسی در دست غرب تبدیل شده است تا از این طریق و یا افزایش فشارها جلوی پیشرفت و خودکفایی کشور را بگیرند.
با این حال جمهوری اسلامی در ایام برگزاری شانزدهمین دوره اجلاس غیر متعهدها، امکان دسترسی به چهار بخش تأسیسات هستهای، مراکز فرهنگی، اماکن زیارتی و تفریحی و مراکز صنعتی کشور را برای مهمانان در نظر گرفته بود که این بازدیدها بنا به تمایل و درخواست مهمانان صورت میگرفت.
پیشنهاد دیدار سران کشورها از تأسیسات هستهای ایران نشان داد که جمهوری اسلامی درصدد شفافسازی فعالیتهای هستهای خود است، اما از سوی دیگر، تمایل نداشتن مقامات کشورهای عضو جنبش غیر متعهدها برای دیدن مراکز هستهای ایران، با وجود اعلام آمادگی تهران حاکی از اعتماد آنان به جمهوری اسلامی است؛ بنابراین به دشمنان و بدخواهان نظام ثابت شد که تبلیغات منفی آنان ضد جمهوری اسلامی تأثیری بر کشورها ندارد.
علاوه بر این اثبات شد کسانی که برنامه هستهای ایران را غیر صلحآمیز جلوه میدهند، تعدادشان اندک است و القائات منفی آنان تأثیری بر کشورهای آزاده و مستقل ندارد و نمیتوانند با ادامه این روش و دادن گزارشهای دروغین به آژانس جلوی اراده ملتها را بگیرند.
اگر فشار آمریکا و برخی از کشورهای غربی بر سایر ملتها برداشته شود و همه بتوانند آزادانه اظهارنظر کنند، به جز عده معدودی که منافع خود را در حمایت از آمریکا و اسرائیل میدانند، همه بر صلحآمیز بودن فعالیتهای هستهای ایران صحه میگذارند؛ همان طور که اکنون این موضوع از سوی کشورهای عضو جنبش غیر متعهدها تایید شده و بارها از سوی این کشورها در مجامع بینالمللی مورد تاکید قرار گرفته است
مردم سالاری:در باب نتایج اجلاس تهران
«در باب نتایج اجلاس تهران»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم حجت الاسلام علی عسکری است که در آن میخوانید؛ در یاداشت قبلی که پیشاز برگزاری اجلاس شانزدهم جنبش غیرمتعهدها در ایران به نگارش درآمد و انتشار یافت به نحوه شکلگیری، اهداف و مصوبههای پانزده اجلاس گذشته این جنبش اشاره شد و بر ضرورت بیطرفی دبیرکل سازمان ملل متحد و پیشگیری از یک جانبهگرائی آمریکا تأکید گردید .
اینک که اجلاس شانزدهم با ریاست جمهوری اسلامی ایران در تهران برگزار شد، ضرورت دارد نکاتی را در مورد دستآوردهای اجلاس تهران، قوت و ضعف و مسائل پیرامونی این جنبش فراگیر جهانی بازگو نمایم. دستآوردهای اجلاس برای ایران:
شکی نیست که برگزاری اجلاس جنبش غیرمتعهدها یک فرصت طلائی برای ایران بود و آثار مثبت داخلی و بینالمللی زیادی داشت.
از جمله آثار آن، در داخل ایران این بود که انسجام مدیریتی، سیاسی، انتظامی و امنیتی خوبی را باعث گشت و دستآورد مهم آن، نشاندهنده وحدت مسئولان نظام در راستای منافع ملی بود. و در خارج باعث گردید طلسم غرب بویژه آمریکا و اسرائیل در رابطه با منزویسازی ایران در عرصههای بینالمللی شکسته شود، سیاست خارجی ایران ارتقا پیدا کند و در عصر بیداری اسلامی، کشور ایران و رهبری آن در کانون توجه جهانیان قرار بگیرد، بطوری که در این اجلاس و فرصت پیش آمده، سران و مقامات بلندپایه یکصد و بیست کشور دنیا از نزدیک شاهد پیشرفتها و توانمندیهای ایران بودند و با حضور خود در ایران دانستند کشور بزرگ و دارای تمدن دینی و ملی ایران چگونه با تکیه بر اراده مردم و رهبری از چنگ قدرت اهریمنی آمریکا و اسرائیل نجات و خلاصی پیدا کرده و در عمل آرمان عدم تعهد به قدرتهای سلطهجو را عینیت بخشیده است .دستآوردهای اجلاس برای دنیا و جامعه جهانی:
این اجلاس دستآوردهای خوبی هم برای جامعه جهانی و کشورهای دنیا داشته که بسیاری از آنها در راستای اهداف جنبش غیرمتعهدها در اجلاس تصویب شد و در بیانیه رسمی اجلاس شانزدهم انتشار پیدا کرد. محورهای مورد تأکید در بیانیه گویای التزام کشورهای عضو جنبش، به منشور ملل متحد بود. جنبشی که با احتساب سه سال ریاست ایران بر آن شصت ساله خواهد شد و تجربه گرانسنگ عدم تعهد به قدرتهای استکباری را در طی سالهای متمادی در خود به همراه دارد و حرکت آن برای جامعه جهانی میتواند بسیار نویدبخش باشد. با نگاه اجمالی به بندهای مختلف و متنوع بیانیه، هوشمندی شرکتکنندگان در اجلاس بویژه میزبان و رئیس جدید آن بسیار مشهود است .
بطوری که در آغاز و طلیعه بیانیه، با نفی یک جانبهگرائی در وضع فعلی جهان، به ضرورت شکلگیری نظامی منصفانه، جامع و شفاف و موثر برای مدیریت مشترک جهانی بر مبنای عدالت و انصاف و مشارکت همه کشورها جهت مواجهه با چالشها و مخاطرات کنونی دنیا تأکید گردیده و اولویتها به درستی در نظر گرفته شده است و ضمن ضروری دانسته شدن مقابله با چالشهای امنیتی، اجتماعی، زیستمحیطی، بهداشتی، پناهندگان، مواد مخدر، جرائم سازمان یافته فراملی، حملههای سایبری و تروریسم، حفظ صلح و امنیت بینالمللی همچنان در صدر دستور جنبش معرفی شده و تأکید گردیده که ساختار تصمیمگیری بینالمللی در زمینه صلح و امنیت ناکارآمد است و در برابر تغییر از خود مقاومت بیشتری نشان میدهد و لازم است در این رابطه چارهاندیشی شود .
دیگر نکات و دستآوردهائی که در بیانیه مورد توجه قرار گرفته، عبارت است از:
۱ـ تأکید شد سازمان ملل متحد به عنوان نهادی جهان شمول برای یافتن راهحلهای مشترک برای مسائل مشترک و مقابله با چالشهای جهانی در راستای مباحث مربوط به مدیریت جهانی تقویت و اصلاح شود و برای دستیابی به چنین هدفی احیا و تقویت نقش مجمع عمومی سازمان ملل و تجدید ساختار در شورای امنیت منظور نظر باشد .
۲ـ اعلام شده است که زندگی صلحآمیز در دنیا در صورتی میسر است که تنوع در جامعه جهانی به رسمیت شناخته شود، زیرا که هر ملتی دارای ارزشها و نظریههای خاص خود است بنابراین از تلاش برای تحمیل ارزشها بر سایر اعضای جامعه بینالمللی باید پرهیز شود .
٣ـ بر لزوم ایجاد کشور مستقل فلسطین، تصریح شد و اعلام گردید اشغال سرزمین فلسطین و جنایات مستمر رژیم صهیونیستی در اراضی اشغالی همواره علت اصلی وضعیت بحران در خاورمیانه بوده است و هر راه حلی برای این بحران مستلزم پایان بخشیدن به اشغال و اعاده حق لاینفک مردم فلسطین در رابطه با حق تعیین سرنوشت آنها و ایجاد کشوری پایدار و مستقل در فلسطین به پایتختی قدس شریف است و اعاده حقوق ملی مردم فلسطین تنها راه برقراری صلح پایدار و منصفانه در منطقه است .
۴ـ تمامی اشکال حقوق بشر غیرقابل تفکیک و مرتبط با هم دانسته شد و اعلام گردید، مسائل حقوق بشر باید براساس همکاری و رویکرد سازنده، غیرتقابلی، غیرگزینشی، عادلانه، منصفانه، بیطرفی، متوازن، عینی و دور از ملاحظات سیاسی مدنظر قرار گیرد و در این میان توجه ویژه به حقوق و ظرفیتهای زنان و نوجوانان و مشارکت آنان در فرایندهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ضرورتی انکارناپذیر است .
۵ـ غیرانسانیترین سلاحها، سلاحهای هستهای معرفی گردید و تأکید شد، تمامی کشورهای عضو پیمان منع اشاعه سلاحهای هستهای به تعهدات خود در چارچوب ماده ۶ پیمان پایبند باشند و برای نابودی کلیه سلاحهای هستهای خود در یک چارچوب زمانی مشخص اقدام نمایند. در این رابطه تدوین کنوانسیون جامع امحای سلاحهای هستهای ضرورت دارد .
۶ـ ضمن به رسمیت شناخته شدن حق هستهای صلحآمیز برای ایران از سوی سخنرانان، در بیانیهای رسمی اعلام شد، تمامی کشورها باید بتوانند از حق مسلم و انکارناپذیر خود برای توسعه، تولید و استفاده از انرژی هستهای برای مقاصد صلحجویانه، بدون تبعیض و منطبق بر تعهدات حقوقی مربوطه، بهرهمند شوند و همه کشورها از جمله جمهوری اسلامی ایران در زمینه استفاده صلحآمیز از فناوری هستهای و سیاستهایشان در زمینه چرخه سوخت باید محترم شمرده شوند .
۷ـ هرگونه حمله یا تهدید به حمله، علیه تأسیسات هستهای صلحآمیز فعال یا در حال ساخت به منزله خطری جدی علیه انسانها و محیطزیست و نقض حقوق بینالملل و برخلاف اصول، اهداف و منشور ملل متحد و مقررات آژانس بینالملل هستهای معرفی شد و اعلام گردید تدوین سندی جامع و بینالمللی که حمله یا تهدید به حمله، علیه تأسیسات هستهای مورد استفاده برای تولید انرژی را منع کند، مورد نیاز مبرم است .
٨ـ سران و مقامات شرکتکننده در اجلاس تهران اعلام کردند، تمامی اقدامات تروریستی از جمله تروریسم دولتی باید بدون هرگونه ابهامی محکوم شود و همه کشورهای عضو جنبش عدم تعهد لازم است در جهت تحقق، جهانی عاری از تروریسم بکوشند. همچنین تأکید کردند تمامی قربانیان تروریسم از جمله دانشمندان و محققین ایرانی که قربانی اقدامات تروریستی ضد بشری شدهاند، شایسته عمیقترین ابراز همدردی هستند .
۹ـ شرکتکنندگان در اجلاس ضروری دانستند که با تلاشهای معطوف به تحمیل تک فرهنگی یا تحمیل مدلهای خاص سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، حقوقی یا فرهنگی مخالفت شود و گفتگوی میان ادیان، فرهنگها و تمدنها که میتواند به تقویت صلح، امنیت، ثبات و توسعه، احترام به تنوع فرهنگی براساس عدالت، اخوت و برابری و کاهش تقابل کمک کند، ارتقا یابد .
۱۰ـ در بیانیه رسمی اجلاس آمده است، نژادپرستی و تبعیض نژادی توهین آشکار به کرامت و برابری انسانها است. اشکال جدید نژادپرستی و جنایات مرتبط با آن در قسمتهای مختلف جهان موجب نگرانی بسیار زیاد است.
در نتیجه ضروری است که با اتخاذ تصمیمات قاطع و داشتن اراده سیاسی، به تمامی اشکال و نهادهای نژادپرستی و تبعیض نژادی، بیگانه هراسی، اسلام هراسی و مانند آن و نیز بردگی تحت اشکال جدید و قاچاق انسان در هر جایی که اتفاق افتد، پرداخته شود.
۱۱ـ همچنین در بیانیه تأکید شده است که جنبش عدم تعهد باید تمامی امکانات خود و اعضا را برای اجرای تصمیمات و اراده سران کشورهای عضو که در اسناد جنبش منعکس میشوند، بکار گیرد و بر همین اساس جنبش باید درصدد ایجاد ساز و کاری، مستحکم برای پیگیری و اجرای مصوبات خود باشد. نکته جالب توجه دیگر این است که در ضمن بندهای مصوب بیانیه اجلاس به مطالبی به شکل توصیهای اشاره شده و از جمله اعلام گردیده، کشورهای عضو جنبش، توافق دارند که مانع از تهدید حق کشورها برای تصمیمگیری بر مبنای اراده آزاد خود و در چارچوب نظامهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی خود شوند. چرا که چنین اقدامها و یا قوانینی به منزله نقض آشکار منشور ملل متحد، قوانین بینالملل، نظام تجاری چندجانبه و هنجارها و اصول حاکم بر روابط دوستانه میان کشورها است. در همین راستا کشورهای عضو توافق دارند با چنین اقدامات و قوانین و کاربرد آنها مخالفت و آنها را محکوم کنند و بنحوی مجدانه درصدد خنثی کردن چنین تلاشهایی باشند .نقاط قوت اجلاس:
در یک جمعبندی اجمالی و فشرده با توجه به سخنرانیها و بیانیه پایانی و بویژه دیدارهای بعضی از سران با مقام رهبری، نقاط قوت اجلاس عبارت است از:
اول ـ مقابله عینی و عملی با آمریکا و اسرائیل:
حضور ۱۲۰ هیأت از کشورهای جهان از قارههای مختلف دنیا در تهران علیرغم فضاسازی رسانههای غربی و صهیونیستی علیه ایران، شکست سیاسی آمریکا و اسرائیل را پدیدار ساخت. سخنان صریح و افشاگرانه رهبری انقلاب اسلامی و سران بعضی از کشورهای عضو جنبش عدم تعهد در تبیین مطالبات جهانی دولتها و ملتها، علیه یک جانبهگرائی آمریکا و اقلیت صهیونیست پیروزی بزرگی بود برای ایران و جنبش عدم تعهد.
دوم ـ مواضع تهاجمی اتخاذ شده در اجلاس علیه اسرائیل و قدرتهای استکباری از قبیل آنچه که در سخنان رهبری ایران و سران کشورها مطرح شد، نویدبخش و امیدآفرین بود. مواضع سنجیده و پخته اعلام شده باعث گردید بیانیهای جامع و شفاف به تصویب اجلاس برسد .
سوم ـ اجلاس شانزدهم در تهران و ایران انقلابی تشکیل گردیده بود. ایرانی که استراتژی مهم آن آزادی قدس شریف و سرزمینهای اشغالی فلسطین است. تشریح خیانتها و جنایتهای رژیم صهیونیستی اسرائیل بیش از اجلاسهای قبلی در اجلاس شانزدهم مطرح و محور عمده بحثهای سیاسی بود تأکید بر تأسیس کشور مستقل فلسطین به پایتختی قدس شریف که آرمان ملت ایران و دیگر ملتهای آزاد و مسلمان دنیا است در حضور دبیرکل سازمان ملل متحد، مطالبهای بود که مطرح شد و به تصویب رسید. نقطه قوتی که بسیار مهم است چیزی که سازمان ملل باید ساز و کار مناسبی را برای تحقق آن با کمک غیرمتعهدها منظور نماید .
چهارم ـ از جمله نقاط قوت اجلاس تهران همراهی مسئولان سران سه قوه، نخبگان کارآمد و بویژه آیتالل هاشمی رفسنجانی با رهبری نظام و انقلاب بود که در رسانههای داخلی و خارجی جلوهای خاص داشت. این اقدام زیبا و هوشمندانه انسجام و وحدت استراتژیکی در داخل ایران را به تصویر کشید و ثابت کرد که فرافکنی تبلیغاتی دشمنان نظام و رسانههای صهیونیستی مبنی بر اختلاف و دوگانگی در میان مسئولان جمهوری اسلامی سیاست شیطانی و نخ نما شدهای، بیش نیست .
پنجم ـ تکرار و تأکید صریح رهبری از روی درایت و تدبیر بر موضع بر حق انرژی هستهای صلحآمیز که فرمود: «انرژی هستهای صلحآمیز برای همه و سلاح هستهای را برای هیچکس» در اجلاس چنان اثرگذار بود که دو بند مهم بیانیه پایانی را مختص به خود کرد. این اقدام سنجیده ایران گویای این است که دیپلماسی صلحآمیز هستهای ایران در جامعه جهانی و در میان اکثریت کشورهای دنیا علیرغم خواست آمریکا و اسرائیل و چند همپیمان غربی آنها، اصلی پذیرفته شده و بدون بازگشت است .
ششم ـ نقطه قوت دیگر این اجلاس این بود که نشان داد گفته رهبر جمهوری اسلامی ایران مبنی بر اینکه اتاق فکر دنیا و جهان نباید با دیکتاتوری چند کشور غربی اداره شود، مطالبه به حق است و امکان تحقق آن از راه تغییر در ساختار سازمان ملل و شورای امنیت دور از دسترس نیست .
هفتم ـ نخستوزیر کشور قدرتمند و اثرگذار هندوستان پس از دیدار با رهبر انقلاب اسلامی ایران اعلام کرد، از تسلط و علاقه رهبر انقلاب اسلامی ایران به مسائل کشور هند شگفتزده شدم. این قبیل اظهارات بعضی دیگر از سران شرکتکننده در اجلاس، گویای قوت و صلابت مثالزدنی برای ایران است چیزی که در دوران سه سال ریاست ایران بر جنبش غیرمتعهدها میتواند منشأ اثر و نفوذ سیاسی و قدرت روزافزون جنبش باشد. بدیهی است تفاهم و درک متقابل سران متنفذ غیرمتعهدها میتواند در آینده در راستای کنترل یکجانبهگرائی آمریکا و قدرتهای سلطهگر عمل کرده و آرمان آنها را به واقعیت نزدیکتر کند . نقاط ضعف:
الف ـ واقعیت این است که جنبش عدم تعهد فاقد تشکیلات سازمانی مناسب و کارآمد برای پیگیری مصوبات اجلاسهای جهانی و رسمی است و صرفاً برگزار شدن اجلاس سران آنهم هر سه سال یکبار وافی به مقصود نیست و باید در این زمینه چارهاندیشی شود.
ب ـ این اجلاس نشان داد برخلاف تفکر سازشکارانه و منفعتطلبانه بعضی از کشورها، میتوان همزمان با ایستادگی شجاعانه در برابر زورگویان یک جانبهگرا اعلام موضع کرد و اکثریت کشورها را در موضع مشترک حق، به نفع جامعه جهانی شکل و سازمان داد ولی از آنجا که بعضی از کشورهای جنبش غیرمتعهدها با شدیدترین وجه ممکن به قدرتهای غربی وابسته هستند در عمل همه شأن کاری جنبش آنچنان که مورد انتظار است، تحقق عینی پیدا نمیکند .
ج ـ بنا به آنچه گفته شد، گاهی دیده شده اختلاف نظر بر سر مسائل جزئی و موردی، با تحریک عوامل فتنهجو و قدرتهای سلطهخواه مسائل فرعی و اختلافی را تبدیل به چالش کرده و حرکت اصلی جنبش دچار اختلال میشود چیزی که پس از اظهارات آقای مرسی رئیسجمهور مصر در رابطه با سوریه در اجلاس خودنمائی کرد و ترجمه تحریف شده مترجم از بیانات وی آن را به اوج رسانید و سوءاستفاده رسانههای صهیونیستی در رابطه با تشدید اختلاف در درون جنبش غیرمتعهد را در پی داشت .
د ـ هزینه مالی برگزاری اجلاس سران به دلیل نبود حق عضویت کشورهای عضو، از نقاط ضعف جنبش محسوب میگردد. نگارنده براین باور است که هزینه مالی و مادی ایران بنا به دستآوردهائی مورد نظر یاد شده، زیاد جای بحث و کنکاش ندارد لکن چه اشکال دارد که بنا به ضرورت از بخش خصوصی همانند برگزاری اجلاس در اندونزی استفاده میشد و دولت در موضع تسهیلگرائی خودش جریان امر را مدیریت میکرد و هزینهای بار بر مردم و بیتالمال نمیشد و یا اینکه ساز و کاری اندیشیده میشد که همه بار مالی آن متوجه دولت میزبان نمیشد چیزی که چارهاندیشی برای آن از این پس هم خارج از لطف نخواهد بود .
ه ـ با سیاسی شدن برگزاری اجلاس در تهران مباحث اقتصادی و توجه به تنگنای معیشتی بخش مهمی از مردم دنیا و جهان کمتر در اجلاس یاد شده منظور نظر قرار گرفت در حالیکه سازمانهای منطقهای و بینالمللی بطور طبیعی بنا به ضرورت درگیر مسائل اقتصادی و بحرانهای پیش آمده در سر راه اقتصاد جهانی هستند و در این میان اجلاس تهران میتوانست با تأکید بر معادلات اقتصادی در درون جنبش عدم تعهد پویایی در سایه همکاری اقتصادی را نویدگر باشد بویژه که جنبش دارای بیشترین سهم تولید ناخالص ملی در جهان است و بیشترین حجم مواد اولیه و سرمایه در گردش را دارد .
آفرینش:توفان آیزاک وموج درآمدهای نفتی
«توفان آیزاک وموج درآمدهای نفتی»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن میخوانید؛همزمان با واکنش آمریکا به گرانی بهای طلای سیاه و ادامه ماراتن نفتی عربستان و روسیه، اوپکیها در حالی خود را برای برگزاری جشن نفت ۱۲۰ دلاری آماده میکنند که بهای نفت ایران هم با افزایش چند دلاری از مرز ۱۱۵ دلار گذشت.
در حالی که توفان اخیر آیزاک موجب توقف تولید نفت در خلیج مکزیک شده است و با وجود گزارشها درباره احتمال آزادسازی ذخایر انرژی آمریکا و برخی دیگر از کشورهای غربی و افزایش تولید نفت عربستان به بالاترین میزان در سه دهه اخیر، همچنان قیمت نفت برنت دریای شمال به عنوان شاخص اصلی قیمت جهانی نفت با افزایش مجدد در رقم ۱۱۶ دلار قرار دارد که بالاترین رقم طی سه ماه اخیر محسوب میشود.
هرچند طبق برنامهریزی تحریمکنندگان قرار بود نفت تولیدی برخی کشورهای عربی جایگزین نفت ایران در بازار شود، اما بحرانهای مالی ،محدودیتهای فنی تولید نفت در این کشورها و پالایشگران خریدار نفت ایران باعث شد که مشتریان نفت ایران همچنان باقی بمانند و لذا طرح کوتاهمدت جایگزینی نتوانست راهحل مناسبی برای جلوگیری از بروز بحران قیمت نفت شود و چنین شد که ادامه افزایش قیمت نفت به بالا رفتن نرخ فرآوردههای نفتی بویژه بنزین دراروپا و آمریکا به عنوان بزرگترین استفادهکننده نفت و بنزین منجر شد.
هرچند ایران با وجود تحریمها تاکنون توانسته بازارهای فروش نفت خود را حفظ کند و سیاستهای تحریمکنندگان نتوانسته موفقیت لازم را درپی داشته باشد اما به هیچ وجه نفی کننده آنها نیست و مسئله مهم دیگر لزوم مدیریت بر درآمدهای ارزی کشور است. در این زمینه باید به چند نکته اشاره کرد:
۱- تحریم های نفتی زمانی شکسته خواهد شد که ما نیازمان به درآمدهای نفتی کاهش یابد. اینکه ما با افزایش قیمت نفت سرمست از افزایش درآمدها باشیم، امری غیرمنطقی است و نباید آن را به منزله رهایی از تحریم ها دانست بلکه این افزایش قیمت درواقع موجب فروش بیشتر ثروت ملی ما میگردد و غیرقابل بازگشت خواهد بود.
۲- افزایش درآمدهای نفتی در شرایط فعلی که اقتصاد داخلی ما دچار ضعف و تولید رونق چندانی ندارد، نه تنها نمی تواند گره گشای معضلات اقتصادی باشد بلکه با صرف آنها در امر واردات و رفع مایحتاج کشور ضربه سنگین تری بر اقتصاد داخلی وارد خواهد شد.
٣- افزایش قیمت نفت درکشورهایی که بودجه نفتی دارند نه تنها موجب پیشرفت اقتصادی نمیگردد، بلکه موجب افزایش سطح توقعات و انگیزه بیشتری برای مسولان درجهت صرف این درآمدها می گردد. ضمن اینکه اقتصاد نفتی که برپایه واردات نهاده شده با افزایش قیمت نفت مجبور است که ارز بیشتری برای واردات کالاهایی همچون بنزین و دیگر اقلام اساسی بپردازد.
۴- «کل درآمد نفتی ایران در طول ۱۰٣ سال گذشته تاکنون حدود یک هزار و ۱۱۶ میلیارد دلار بوده که از این مقدارسهم دولت نهم و دهم تاکنون به ۵٣۱ میلیارد دلار رسیده است» به معنای دیگرحدود نیمی از درآمد نفت کشور از ابتدای کشف این طلای سیاه در ایران، درهشت سال گذشته حاصل شده است. حال باید دید براساس این میزان درآمده حاصله، به پیشرفت اقتصادی نیز نائل شده ایم.
لذا نمی توان افزایش قیمت نفت را ملاکی برای پیشرفت و یا باروری اقتصاد دانست. البته در مواقعی این امر می تواند به توسعه کشور کمک کند که بسترها و زمینه های سرمایه گذاری در تولید فراهم باشد، اما در شرایط فعلی این مهم میسر نیست و درآمدهای نفتی ما مصروف امور غیرتولیدی و واردات می گردد.
۵- درحال حاضر تمام تولیدکنندگان وتصمیم گیرندگان درامور نفتی جهان درصدد افزایش فشارتحریم های نفتی برکشورمان می باشند، لذا در شرایطی که به سبب توفان در آمریکا، بحران های مالی، نزدیک بودن فصل سرما و... باعث افزایش قیمت نفت شده ضروری است تا مدیریتی علمی و کارشناسی بر درآمدهای نفتی کشور گردد و از این فرصت به دست آمده درجهت تقویت بنیه ارزی کشور استفاده شود.
ابتکار: بررسی یک آسیب رفتاری ایرانیان؛ افتخار آفرینی کاذب چرا ؟
«بررسی یک آسیب رفتاری ایرانیان؛ افتخار آفرینی کاذب چرا؟»عنوان یادداشت روز روزنامه ابتکار به قلم مازیار آقازاده است که در آن میخوانید؛مردم ایران یکی از تاریخی ترین و با سابقه ترین ملتهای روی زمین اند و شاید در تمام گیتی ملتهای ریشه داری مشابه ملت ایران به تعداد انگشتهای یک دست نباشد، اما همین مردم دارای خصوصیاتی خاص هستند که حاصل عوامل فرهنگی، تاریخی، اجتماعی زیستن در این جغرافیا در طول ادوار مختلف تاریخی است.یکی از ویژگیهای ما ایرانیان را شاید بتوان در مقایسه ای با دیگر ملتهای جهان” زرنگی خاص” ما ایرانیها دانست. ما ایرانیها آدمهای ساده و زودباور نیستیم و در تعاملات اجتماعی مان به راحتی فریب نمیخوریم وعلی رغم اینکه خیلی از کشورهای پیشرفته امروز دنیا دارای مردمانی به غایت ساده هستند اما ما مردم ایران که جزء کشورهای رده متوسط دنیا هستیم زرنگیهای خاص خودمان را داریم که به قول معروف به همین راحتی” رنگ نمیشویم و حتی اگر لازم باشد دیگران را رنگ میکنیم”.اما همین مردم زرنگ ایران دهه هاست که بر این گمان باطل است که شعر سعدی” بنی آدم اعضای یکدیگرند – که در آفرینش ز یک گوهرند” بر سردر سازمان ملل نصب شده است! یا بسیاری از اقوال و شایعات نادرست که دهان به دهان چرخیده و کمتر کسی به خود زحمت داده تا ماجرا را به طور دقیق و علمی بررسی کند و کشف حقیقت کند و چون این اتفاق نیفتاده یک عقیده یا گمان باطل دههها و گاه قرنها سینه به سینه چرخیده و از نسلهای قبلی به نسلهای بعدی منتقل شده بدون اینکه اصلاح شود و سهل است که با توجه به خاصیت” یک کلاغ چهل کلاغ” در هر روایتی اندکی نیز بر بار آن افزوده شده تا یک گلوله برف در نهایت تبدیل به بهمن شده است و همه ما زیر آوار دروغ، روایتهای نادرست تاریخی و خرافات و جعلیات مانده ایم.به موضوع شعر سعدی بر گردیم، اخیرا یکی از خبرگزاریهای کشورمان همت کرد و گزارشی از صحت و سقم این گمان که” شعر سعدی بر سر در سازمان ملل نصب شده است” تهیه کرد و مشخص شد که این گفته به هیچ وجه صحت نداشته و ندارد.اما بدون تردید سالها و دههها بود که میلیونها ایرانی بر این گمان باطل بوده اند که شعر شاعر بلند آوازه کشورشان بر سر در سازمان ملل نصب شده است و چه بسیار از ایرانیانی که حتی این مساله را در دیدار با مردم دیگر نقاط دنیا نقل کرده اند و شاید برخی از آنها با اهل فن نشسته و این روایت مجعول را نقل کرده باشند و شاید” کنف” هم شده اند. در طی این همه سال کمتر کسی به خود زحمت داد تا برود و تحقیق کند و ببیند شعر سعدی در کجای ساختمان سازمان ملل در نیویورک نصب شده است و هیچ کس هم به این فکر نکرد،این همه گزارش از سازمان ملل توسط تلویزیون خودمان تهیه میشود، اگر خبری بود، حتماً گزارشی تهیه و پخش میشد.و یا اخیرا یک روایت مجعول و نادرست تاریخی درباره سفررضا شاه به ترکیه دست به دست در فضای مجازی میچرخد و همه بدون اینکه اطلاعی از صحت و سقم این روایت نادرست و مجعول تاریخی کسب کنند این مطلب را در صفحه هایشان با دیگر دوستان به اشتراک میگذارند و این دروغ و روایت نادرست تاریخی را همچون سم و ویروس تکثیر میکنند.یا سالها و دههها این ادعای ناموثق در میان ایرانیها رواج داشته و دارد که:” ایرانیها باهوش ترین مردم جهان هستند و ضریب هوشی ایرانیها بالاتر از دیگر مردم جهان است و...» در حالی که تحقیقات علمی موسسات و دانشگاههای معتبری که روی این موضوع کار کرده اند چنین ادعایی را تایید نمیکند و مردم ایران در بیشتر تحقیقات علمی در این زمینه در رده متوسط هوشی جا میگیرند.یا این یک باور متقن در میان خیلی از ایرانی هاست که ناسا را ایرانیها میچرخانند؛ گو این که فقط دانشمندان ایرانی در این مجموعه علمی و تحقیقاتی مشغول اند و بقیه ملل دنیا، در آنجا نقش دربان و سرایدار را بازی میکنند و برای دانشمندان ایرانی، چای و قهوه میآورند. البته در ناسا، دانشمندان فرهیخته ایرانی که مایه افتخارند، کم نیستند ولی این گونه نیست که متوهم شویم و فکر کنیم ناسا هم از مستعمرات نژاد ایرانی است.مثالهای فراوانی میتوان در این زمینه ذکر کرد که ادعاها، گفتهها و روایتهای ناصحیح تاریخی و شایعات به سرعت برق و باد در جامعه ما تکثیر مییابد و ذهن همه را به نسبت به یک موضوع خاص مشوش میکند و یا حتی همچون دروغ بزرگ” نصب شعر سعدی بر سر در سازمان ملل” در باورها رسوب میکند و نسل به نسل منتقل میشود.
چرا چنین است ؟
دلیل اینکه ما ایرانیها چرا بر خلاف اینکه مردمی زرنگ هستیم ولی این چنین ساده باور هستیم و دنبال تعقیب صحت و سقم ادعاهایی این چنین نمیرویم چیست؟ البته یک وجه مشترک چهار مثال ذکر شده این است که ما ایرانیها در هر چهار مورد به قول معروف” خودمان را زیادی تحویل گرفته ایم” و شاید یک دلیل این مساله سرخوردگیها و غرور خدشه دار شده ملتی است که صاحب تمدن و امپراتوری بوده و در برهههایی از تاریخ این غرور با هجوم دیگر اقوام و ملتها به شدت خدشه دار شده است و این افتخار سازیهای دروغین و جعلی از نظر روان شناسی اجتماعی بیشتر برای التیام بخشیدن به زخمهای اینچنینی بوده است. تا اینجای کار میتوان پذیرفت که ملتی با جعل برخی روایتهای نا موثق برای خود افتخار آفرینی کند اما مساله وقتی خطرناک میشود که این روایتهای نامعتبر درباره خودمان که در واقع به دست خودمان ساخته میشود و به آن پروبال میدهیم یک ملت را متوهم کند و ما را از شناخت واقعی مقدورات و محذورات مان در فضای ملی و بینالمللی بازدارد. این موضوع دلیل دیگری هم میتواند داشته باشد و آن این که ما، با این داستان سراییها، میکوشیم تنبلیها و کاهلی هایمان را بپوشانیم و سستی هایمان را در پشت توهمات، پنهان کنیم تا کمتر دچار عذاب وجدان تاریخی شویم. دلیل دیگر برای تبیین مساله”افتخار آفرینی کاذب” و سرعت گسترش آن این است که ما ایرانیها ملتی هستیم که بیشتر از آنکه فرهنگ مکتوب داشته باشیم دارای فرهنگ شفاهی هستیم و اساسا به همین دلیل است که یکی از پایین ترین آمار مطالعه را در بین ملتهای دیگر دنیا داریم و وقتی کمتر مطالعه میکنیم طبیعتا ذهنمان کمتر علمی و تحقیقی است و بیشتر تمایل دارد تا روایت بشنود. مساله دیگر که میتوان در تبیین این مساله ذکر کرد فضای نا مطلوب آزادی بیان در طی قرون و دهههای متمادی است. چه بسیار داستانهای بی مبنا و مجعولی که در طول تاریخ، به عظمت شاهان اختصاص یافته و مردم، جرأت نقدشان را نداشته اند و تنها موظف بوده اند که باور کنند و با آب و تاب برای دیگران هم باز بگویند تا در گذر زمان، یک واقعیت تاریخی انکار ناپذیر تلقی شود. وقتی آزادی بیان و رسانه باشد دروغها زودتر آنچه که باید شناخته میشوند و سره از ناسره زودتر تمییز داده میشود و وقتی فرهنگ غالب شفاهی است وآمار مطالعه پایین است؛نتیجتا کم سوادی در جامعه زیادتر میشود و باور پذیری شایعات و روایتهای مجعول که اتفاقا با مذاق خود بزرگ بین ما ایرانیها سازگار است، بیشتر میشود و شاید حتی بسیاری از ما ایرانیها را در کلاس درسی بنشانند و با دلایل منطقی و علمی دروغ بودن بسیاری از گمانهای باطل مان را به ما تفهیم کنند، دوست نداشته باشیم بپذیریم که مثلا شعر سعدی بر سردرسازمان ملل نصب نشده و یا ما ایرانیها مردم خیلی باهوشی هم نیستیم و هوشمان در حد متوسط است و....چه باید کرد ؟
برای پاسخ به این سوال که چه میتوان کرد، باید به بخش قبل رجوع کنیم و در واقع درمان هر دردی در شناخت درست درد است و تا وقتی درد خود را درست نشناسیم طبیعتا درمان درستی نیز نمیتوان تجویز کرد. به عبارت دیگر هر آنچه که در تبیین دلایل” افتخار آفرینی کاذب” ذکر کردیم میتواند در درمان این درد هم به کارمان آید: تغییر گام به گام فرهنگ شفاهی به فرهنگ مکتوب و ذهن علمی، بالا بردن سطح آموزشها و مطالعه، رواج آزادی بیان و رسانه برای تبیین هر چه بهتر پدیدهها و تشخیص سره از ناسره و... اما اینها کارهایی است که میتوان انجام داد و بخش دیگری از علل تاریخی و اجتماعی که زمینه ساز شکل گیری وضعیت کنونی است، طبیعتا زمان زیادی میبرد تا اصلاح شود و باید در این زمینه صبور بود تا تغییر نسلها به مرور ذائقه و ذهنیت جامعه را تغییر دهد. واقعیت این است که ما ملت کم افتخاری نیستیم و علی رغم نقاط ضعف قابل توجهی که داریم، اگر واقعا بخواهیم به خود ببالیم لیستی بلند بالا از داشتهها و افتخارات را داشته و داریم که به آنها ببالیم و سرمان در میان سرها بالا باشد و دیگر چه نیازی به جعل تاریخ و دروغ پردازی داریم ؟ چرا اگر میخواهیم به خود ببالیم به حفظ زبان ملی مان در کنار تنوع سایر گویشها و حتی زبانها در جغرافیای ملی خودمان نبالیم، چرا نباید به حفظ تنوع فرهنگی و قومی در ایران زمین ببالیم و این همه رنگ و گویش و فرهنگ و خرده فرهنگ که دست در دست هم فرهنگ ایرانی را شکل میدهند مایه مباهات ما نباشد ، چرا نباید فرش و هنر ایرانی، معماری، دهها شاعر جهانی مان، و دهها و صدها دانشمند بزرگ که در طول تاریخ به حرکت رو به پیشرفت علم در دنیا کمک کرده اند سبب افتخار ما نباشد ، چرا از دستاوردهای امروزین دانشمندان و سینماگران و ورزشکاران و مبتکران امروزی به نیکی یاد نکنیم و قدر بدانیم و مفتخر شویم؟و اساسا چرا نباید اصل این شعرزیبای سعدی که قرنها پیش از جدی شدن دغدغه برابری حقوقی انسانها در جوامع انسانی این گونه زیبا سرود:
بنی آدم اعضای یکدیگرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
مایه سربلندی ما نباشد که این چنین با”جعل» بخواهیم برای خود افتخار آفرینی کاذب درست کنیم.
آرمان:جایگزینی اصلاحات امری ناشدنی است
«جایگزینی اصلاحات امری ناشدنی است»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم احمد خرم است که در آن میخوانید؛آقای احمدینژاد در شرایطی گام در عرصه ریاست جمهوری نهاد که آن زمان فضا دو قطبی بود و این فضای دو قطبی عبارت بود از صدای اصولگرایان امروزی و صدای اصلاحطلبان.
در این رهگذر، وی با هدفی خاص به عرصه ریاست جمهوری گام نهاد و تصور میکرد خود میتواند موفق باشد و با این هدف، کشور را به سوی بینش خود سوق دهد. جریان نزدیک احمدینژاد تصور میکرد که میتواند با حذف اصلاح طلبان صدای دوم را سکانداری کند که از دل اصولگرایان برآمده بود و خواست این را داشت که به عنوان اپوزیسیون درون جناحی اصولگرایان بر جایگاه اصلاح طلبان تکیه بزند و در میان برخی خواستها در جریان احمدینژاد تمام توان خود را در جهت حذف اصلاحطلبان به کار بستند و در نتیجه نیروهای اصلاح طلب که درصد بالایی از مدیران اجرایی کشور را تشکیل میدادند، از گردونه حذف شدند و در این میان، به دنبال این بودند که «رایحه خوش خدمت» را با بهرهمندی از شعارهای اصلاحطلبانه جایگزین جریان اصلاحات کنند و رایحه خوش خدمت همانطور که گفته شد، قدم در میدان نهاد تا زمینه حیات و ادامه حرکت سیاسی و بقای اصلاح طلبان را کور کند؛ این هدفی بود که دنبال میشد و نوع عملکرد نیز بیانگر دنبال شدن این هدف در عمل بود.
طرح یاد شده انجام شد ولی جریان اصولگرا و استوانههای اصولگرایی و افرادی که چهرههای شاخص جریان اصولگرا تلقی میشدند، معتقد به دو صدایی نبودند غافل از اینکه در اداره جوامع در شرایط کنونی، این راهبرد دیگر پاسخگوی تمام نیازها نخواهد بود.
جهان و فضای جهان در قرن بیست و یکم فضای چند صدایی است بنابر این باید عنوان داشت که در کشور ما از طرف جریانی مشخص، طرح جایگزینی صدای دوم که همان اصلاحطلبان بودند دنبال میشد ولی در عمل چون پایههای جریان اصولگرایی معتقد به اصلاحطلبی به شیوه اصلاحطلبان نبود دیده شد که رایحه خوش خدمت نیز در این میان دچار مشکل شد و آن صدا نیز نتوانست جایگزین جریان اصلاحات شود اما باید گفت که چه اصولگرایان بخواهند صدای دوم جریان آقای احمدینژاد و مشایی باشد و چه نخواهند، صدای دوم صدای اصلاحات است و در بدنه اجتماعی نه تنها نفوذ جریان اصلاحات کمتر نشده بلکه این اقبال عمومی افزونتر از گذشته نیز شده است و صلاح و مصلحت کشور و پایداری و توسعه کشور در این است که برخی اصولگرایان در بدو امر چند صدایی را در عمل بپذیرند.
دنیای اقتصاد:تورم تکرقمی، از آرزو تا واقعیت
«تورم تکرقمی، از آرزو تا واقعیت»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم یاسر ملایی است که در آن میخوانید؛بر اساس گزارش سال ۲۰۱۲ صندوق بینالمللی پول، ایران با نرخ تورم ٣/۲۱ درصد در سال ۲۰۱۱، در کنار برخی کشورهای دیگر همانند بلاروس (۲/۵٣)، ونزوئلا (۱/۲۶) و ویتنام (۷/۱٨) رتبههای بالای تورم را بهخود اختصاص دادهاند.
موضوع تورم، از دردهای مزمن اقتصاد ایران در نیم قرن اخیر بوده است. طی این مدت، با وجود اینکه در برهههای کوتاهی به تورم تک رقمی نزدیک شدیم، اما هیچگاه نتوانستهایم این مشکل را به طور ریشهای درمان کنیم.
هر از چند گاهی، خالی از لطف نیست که عوارض تورم روی اقتصاد ملی را مرور کنیم و ریشههای اصلی این پدیده در سطح اقتصاد کلان و عوامل ماندگاری آن در سطح اقتصاد سیاسی را بر شمریم. به امید اینکه این یادآوریها بتواند اثری هرچند کوچک، به همراه داشته باشد.
مهمترین عارضه تورم، ایجاد وضعیت بیثباتی در اقتصاد است. بیثباتی اقتصادی باعث کاهش انگیزه عوامل اقتصادی برای فعالیت و سرمایهگذاری مولد شده و فعالیتهای کاذب اقتصادی را رونق میبخشد. به بیان دیگر، ثبات و رونق اقتصادی دو روی یک سکه هستند.
عارضه دوم، این است که شرایط تورمی دولتها را مجبور به اتخاذ سیاستهای کنترل قیمت و اعمال نرخهای دستوری میکند. این رفتار، علاوه بر اختلال در مکانیزم سیگنالدهی قیمتها در اقتصاد، باعث ایجاد فشار ناعادلانه به واحدهای تولیدی و کاهش انگیزه آنها برای ادامه فعالیت یا سرمایهگذاری جدید میشود. نمونه این اتفاق را میتوان در بازار طیور و لبنیات در چند ماه اخیر مشاهده کرد. تجربه نیم قرن اخیر در اقتصاد ایران به روشنی نشان میدهد که قیمتگذاری دستوری هرگز نتوانسته است مشکل تورم را حل کند، اما کسی قادر نیست سیاستگذاران را در این مورد توجیه کند!
دو عارضه مهمی که در بالا اشاره شد، در کنار سایر عوارضی که شرایط تورمی برای سلامت یک اقتصاد ایجاد میکند، گویای این نکته است که وجود تورم برای اقتصاد ملی، «یک مشکل بزرگ» است و باید برای حل آن چارهای اندیشیده شود، اما ریشه این پدیده چیست؟
به نظر قاطبه اقتصاددانان و به گواهی تجربه کشورهای جهان در دو دهه اخیر، ریشه تورم چیزی جز رشد لجامگسیخته نقدینگی نیست. کسانی که ریشه تورم را تغییرات نرخ ارز یا اصلاح قیمت حاملهای انرژی یا نوسانات قیمت طلا میدانند، هیچگاه به این پرسش اساسی پاسخ ندادهاند که چرا تغییرات شدید همین نرخها طی سالهای اخیر در بازارهای جهانی، باعث ایجاد تورم در کشورهای جهان نشده است؟ و چرا طی این مدت، متوسط نرخ تورم جهانی در سطح بسیار پایین و تکرقمی بوده است؟
خوشبختانه، امروزه در عالیترین سطوح مدیریت کشور این موضوع ثابت شده است که برای حل مشکل تورم چارهای جز کنترل نقدینگی وجود ندارد (مقام معظم رهبری در دیدار اخیر خود با هیات دولت، به طور مستقیم به این موضوع اشاره نمودهاند).
با وجود اینکه موضوع کنترل نقدینگی، در نگاه اول امری سهل و در اختیار بانک مرکزی به نظر میرسد؛ انگیزههایی در سطح اقتصاد سیاسی وجود دارد که همواره موانع بزرگی را بر سر راه کنترل نقدینگی ایجاد میکنند. به عنوان مثال، امسال که سال پایانی فعالیت دولت دهم محسوب میشود، مانند سالهای پایانی هر دولت دیگری، تمرکز اصلی دولتمردان روی اتمام پروژههای نیمهتمام عمرانی و قرار دادن آنها در رزومه و افتخارات کاری خود تا پیش از پایان دوره مسوولیتشان است. بنابراین، فشار زیادی بر نظام بانکی برای تامین مالی پروژههای عمرانی و طرحهایی از قبیل مسکن مهر وجود خواهد داشت و امید به کنترل تورم در این دوره، با واقعیات کشور تطابق ندارد.
از هر روی، کشورهای بسیاری در دنیا یافت میشوند که در کارنامه ۲۰ سال اخیر خود، تورمهای بالای ۵۰ درصد را تجربه کردهاند، اما با یک عزم ملی در سالهای اخیر، موفق به کنترل نرخ رشد نقدینگی و دستیابی به تورم ۵ درصدی شدهاند. کشورهایی چون بلغارستان، رومانی، ترکیه، روسیه، ارمنستان و برزیل، نمونههایی از این دست هستند؛ بنابراین جای امیدواری بسیاری وجود دارد که کشور ما نیز با درس گرفتن از تجارب جهانی به این موفقیت نائل آید. به امید آن روز.
گسترش صنعت:ادغام وزارت صنایع و بازرگانی و بهبود عملکرد اصناف تولیدی
«ادغام وزارت صنایع و بازرگانی و بهبود عملکرد اصناف تولیدی»عنوان سرمقاله روزنامه گسترش صنعت به قلم داود چراغی است که در آن میخوانید؛ادغام وزارتخانههای بازرگانی و صنایع از جمله موضوعهایی است که در چند سال گذشته از یکسو مورد توجه دولت برای کاهش تعداد وزارتخانهها و اصلاح ساختار نظام تولید و بازرگانی کشور بوده است و از سوی دیگر برخی افراد و گروههای صنفی، بهخصوص تشکلهای وابسته به اتاقهای صنایع و بازرگانی و تشکلهای زیرمجموعه شورای اصناف کشور، پیگیر انجام این مهم برای بهبود وضعیت فعالان اقتصادی کشور هستند.
شایان ذکر است، دو وزارتخانه صنایع و بازرگانی، هرکدام مسوولیت بخشی از نظام تهیه، تدارک و عرضه کالاها و خدمات کشور را برعهده دارند و پیش از این با وقوع هرگونه تغییر و نوسانی در مقدار و قیمت کالاها و خدمات در بازار کشور، مدیران این دو وزارتخانه سعی در واگذاری مسوولیت نوسان بهوجودآمده به وزارتخانه دیگر داشتهاند. چراکه به اعتقاد مدیران هرکدام از این دو وزارتخانه، زنجیره تامین کالاها و خدمات کشور بههم پیوسته و درکنار هم فعالیت دارند، براین اساس برای تنظیم بازار کالاها و خدمات مختلف، باید همزمان باتوجه به ظرفیتهای تولید و بازرگانی کشور، برنامهریزی و سیاستگذاری کرد. البته اختلافهای این دو وزارتخانه فقط مربوط به نگاه بخشی هر کدام به عناصر مختلف زنجیره تامین کالاها و خدمات دیگر وزارتخانه نبود، بلکه در زمینه موضوعات دیگر نیز بین این دو وزارتخانه اختلافنظر و دیدگاه وجود داشت. در این بین برخی اختلافهای این دو وزارتخانه، باعث ایجاد مشکلاتی برای برخی تولیدکنندگان یا عرضهکنندگان کالاها و خدمات در کشور شده است. از جمله میتوان به اختلاف این دو وزارتخانه در تعریف اصناف تولیدی و صنایع کوچک اشاره داشت. این مساله باعث عدم امکان استفاده هر یک از این دو گروه از تولیدکنندگان از حمایتهای دولت، در حوزه وزارتخانه مربوطه شده است.
بدینشکل که اصناف تولیدی امکان استفاده از تسهیلات وزارت صنایع و معادن سابق به واحدهای تولیدی را نداشتهاند و صنایع کوچک و متوسط از حمایتهای وزارت بازرگانی سابق برخوردار نبودهاند. اصناف اگرچه براساس قانون نظام صنفی، زیرمجموعه وزارت بازرگانی سابق فعالیت داشتند اما این بخش دربرگیرنده طیف وسیعی از فعالیتهای تولید، توزیع، خدمات و خدمات فنی کالاها و خدمات هستند که بخش زیادی از فعالیتهای زنجیره تامین کالا و خدمات در کشور همچون تولید، واردات، حملونقل، ذخیرهسازی، فرآوری، بستهبندی و در نهایت عمدهفروشی و خردهفروشی کالاها و خدمات را دربرمیگیرند. بدینترتیب، اگرچه میتوان حوزه فعالیت و وظایف وزارتخانههای بازرگانی و صنایع سابق را بهصورت جداگانه تفکیک کرد، اما بهصورت کلان این دو وزارتخانه متولی برنامهریزی و سیاستگذاری فرآیند زنجیره تامین کالاها و خدمات هستند. براین اساس نیز دولت برای ساماندهی نظام تولید و توزیع کالاها و خدمات کشور برای توجه همزمان به اهداف متعالی حمایت از تولید کالاها و خدمات در داخل کشور از یک طرف و همچنین توجه به رعایت حداقل استانداردهای مربوط به حقوق مصرفکنندگان در همه مراحل فرآیند تولید، تجارت و عرضه کالاها و خدمات از طرف دیگر، در نهایت اقدام به ادغام این دو وزارتخانه مهم و اساسی کرد.
در سالهای گذشته همواره اختلافهای زیادی بین مسوولان بازرگانی و صنایعومعادن کشور در ارتباط با عدم توجه به اهداف، ارزشهای و دغدغههای مدنظر این دو وزارتخانه، توسط دیگری وجود داشته است. در این زمینه وزارت بازرگانی سابق متولی تنظیم بازار کالاها و خدمات، دغدغه عرضه کالاها و خدمات به قیمت و کیفیت مناسب برای مصرفکنندگان را در مناطق مختلف کشور داشته که باتوجه به این هدف دربرخی مواقع، اولویت تامین کالاها و خدمات مورد نیاز برای تنظیم بازار را بهجای تامین از محل کالاهای داخل، به تامین از طریق واردات از سایر کشورها میکرد. البته باید توجه داشت که در هراقتصادی به دلایل متعدد، بخشی از نیازهای کشور به کالاها و خدمات، از محل بازارهای جهانی تامین میشوند. ضمن آنکه بخشی از تولید مازاد بر نیاز کشور نیز با توجه به مزیتهای نسبی و رقابتی به سایر کشورها صادر میشد. درنتیجه کشورها از طریق تجارت با سایر کشورها، اقدام به تامین کسری مورد نیاز داخل و همچنین عرضه مازاد تولید داخلی میکردند، موضوعی که برای دوام هر اقتصاد پویایی در جهان امروزی امری حیاتی است.
با ادغام این دو وزارتخانه سایر مشکلات مربوطه به تداخل مدیریت صنایع کوچک و متوسط و اصناف تولیدی برطرف شده و با سیاستگذاری واحد بر همه واحدهای تولیدی کشور، باعث بهبود وضعیت تولید محصولات مرغوب در فضای رقابتی در کشور شده است. در هر حال ادغام این دو وزارتخانه، اگرچه در زمانی بسیار سریع انجام گرفته اما باتوجه به مشکلات زیادی که در حوزه تولید و بازرگانی کشور وجود داشته، فرصت مناسبی برای دستیابی به اهداف متعالی، توجه همزمان به تولید کالاها و خدمات در داخل و همچنین توجه تولیدکنندگان داخلی به معیارهای مطلوب مد نظر مصرفکنندگان شده است. بهطورکلی باید توجه داشت که تولید محصولات داخلی باعث خلق درآمد و ثروت در کشور و بهتبع آن ایجاد اشتغال برای نیروی کار میشود. بر این اساس، افزایش تولید محصولات دارای استانداردهای کیفی و کمی مد نظر مصرفکنندگان در کشور، فضای مناسب برای ایجاد اشتغال نیروی کار در کشور را فراهم میکند.
در نتیجه با عملی شدن ادغام این دو وزارتخانه و اصلاح امور مربوط به رعایت استانداردهای مختلف در تمام زنجیرههای تولید، عرضه کالاها و خدمات در کشور، اول از همه منافع مصرفکنندگان با ارائه کالاها و خدمات استاندارد با قیمت مناسب از یک طرف و همچنین امکان فعالیت مصرفکنندگان بهعنوان نیروی کار از طرف دیگر تامین میشود. در این بین لازم است نهاد متولی نظام تهیه، تدارک و توزیع کالاها و خدمات کشور، از ابزار واردات و صادرات کالاها و خدمات همچون کشورهای دیگر برای تامین نیازهای کشور به مواد اولیه، ماشینآلات و کالاها و خدمات مناسب برای تامین کسری کشور به این محصولات و مهمتر از همه ایجاد رقابت سازنده بین تولیدکنندگان داخلی، بهخوبی استفاده کند. بدین ترتیب ادغام وزارتخانههای صنایع و بازرگانی فرصت مناسبی برای توجه به تولید کالاها و خدمات مطلوب و مناسب با توجه به حداقل استانداردهای مدنظر باتوجه به حقوق مصرفکنندگان بهوجود آورده است. براین اساس نظام تهیه، تدارک و عرضه کالاها و خدمات با برنامهریزی و سیاستگذاری با توجه همزمان و حتی بیشتر به تامین کالاها و خدمات مورد نیاز کشور از محل تولید داخلی، باعث رشد و توسعه بخشهای تولیدی و بهتبع آن اشتغال در کشور میشوند.
درنتیجه با اصلاح مشکلات ساختاری اقتصاد کشور همچون قراردادن فقط یک متولی دولتی برای ساماندهی نظام تولید، تدارک و توزیع کالاها و خدمات در جهت منافع مصرفکنندگان، زمینه دستیابی به اهداف متعالی مدنظر دولتمردان یعنی رشد و توسعه اقتصاد کشور میسر شود. بدین ترتیب بنگاههای مختلف تولیدی در یک فضای رقابتی و با استفاده از ابزار و روشهای نوین فعالیت، برای کسب روزی حلال اقدام به رقابت در سرمایهگذاری و بهتبع آن تولید کالاها و خدمات مطلوب در داخل کشور و عرضه آنها به مصرفکنندگان داخلی و خارجی کنند. ضمن آنکه سیاستهای حمایتی دولت، از تولید کالاها و خدمات در بنگاههای تولیدی کشور، دربرگیرنده همه بنگاههای تولیدی کشور چه بنگاههای کوچک، متوسط و بزرگ زیرمجموعه صنایع کشور یا اصناف تولیدی زیرمجموعه تشکلهای صنفی باشد. البته همواره باید توجه داشت که موتور رشد تولید کالاها و خدمات در بازارهای داخلی و صادرات به سایر کشورها، بر عهده بنگاههای کوچک و بزرگ که بیشتر در ایران زیرمجموعه اصناف فعالیت دارند، است.
منبع: جام جم آنلاین
|