شرکت عوامل رژیم در شورای ملی ایرانیان - منصور راستانی
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۱۶ شهريور ۱٣۹۱ -
۶ سپتامبر ۲۰۱۲
اخیرا بیانیه های متعددی در باره برگزاری شورای ملی در اینترنت و وب سایت ها مختلف به اطلاع مردم رسانده میشود. یکی از این اطلاعیه ها مربوط به برگزاری شورای ملی که توسط گروهی از عوامل قدیم رژیم صورت میگیرد توجه مرا بخود جلب نمود.
این شورا توسط عاملان اصلی برگزاری آن، آقایان احمد ملکی (پسر خواهر آیت الله کروبی و دیپلمات سابق رژیم در ایتالیا) ، علی اکبر امید مهر (دیپلمات سابق رژیم در پاکستان)، و محمد رضا حیدری (کنسول سابق رژیم در اسلو) تشکیل شده است. این افراد همگی از عوامل رژیم اسلامی و دیپلمات های پناهنده سفارت سبز هستند. اکنون حدود چندین ماه است که در تلویزیون ملی ایران توسط مدیریت آن در مورد نحوه و چگونگی برگزاری این شورا با این افراد مصاحبه میشود.
نظرات مختلفی توسط ایمیل های گوناگون در باره تشکیل این شورا در اینترنت رد و بدل شده است. در برخورد با برگزاری این شورا لازم است که واقیعت ها را از نظرات جدا کرد، نظرات شخصی جای خود دارند ولی واقیعت های موجود را نمیشود سر سری گرفت و از آنها عبور کرد، چرا که در آنصورت پنالتی آن برای اوپوزسیون بسیار گران تمام خواهد شد.
مسئله مخالفت با برگزاری شورای ملی نیست، زیرا لزوم تشکیل چنین شورایی برای اتحاد و پیشبرد کار اوپوزوسیون بسیار ضروری و خصوصا در شرایط کنونی امری حیاتی بشمار میرود. گرفتاری اینستکه چه کسانی این شورا را برگزار میکنند؟ آیا کسی حاضر است که جمهوری اسلامی برای ملت ایران شورای ملی برگزار کند؟ اگر پاسخ به این سئوال مثبت است که بقول معروف " تو را به خیر و ما را به سلامت". ولی اگر چنین نیست لزوما علتش اینستکه دیگر کسی حاضر نیست که سرنوشت خود را بدست شرورانی چون عوامل جمهوری اسلامی بسپارد.
بنابراین یکی از شرایط مشترک و اساسی برای همه ایرانیان آزادیخواه در برگزاری چنین شورایی، شایستگی و مقبولیت افراد برگزار کننده آن میباشد. اما نکته اساسی تر اینستکه افراد را با سخنانشان ملاک نمیزنند وانکه آنها را با اعمالشان میسنجند. و گرنه کوتوله مغز بزرگ تاریخ ایران "محمود احمدی نژاد" هم در مواردی سخنان نغز و زیبا و مردمی بر زبان میآورد ولی آیا انسان راستینی وجود دارد که به سخنان این تیر خلاص زن وقعی بنهد و آنها را باور نماید؟ مسلما که چنین نیست.
چه کسی میتواند ادعا کند که افراد سفارت سبز و یا اصولا کسانی که در خدمت جمهوری اسلامی رکاب میزدند و بمدت سی سال با حکومت قتل و غارت همکاری داشته اند اکنون که خود را از بدنه رژیم جدا ساخته اند یکشبه افراد درستکار و مورد اعتماد مردم شده اند؟ مگر اینان در سفارتخانه های کشور های مختلف دنیا برای جمهوری اسلامی خدمت نکرده اند؟ مگر نه اینکه همین سفارتخانه ها، لانه های فساد و پایگاه های طراحی قتل های بسیاری از آزادیخواهان ایرانی بوده است؟ مگر غیر از اینستکه این سفارتخانه ها بدست همین کار داران اداره میشده است؟ چه کسی از میان توده مردم میتواند ادعا کند اطلاع کافی دارد که مثلا فلان کاردار سفارت یا فلان عامل سابق جمهوری اسلامی در قتل فلان انسان شرکت مستقیم و یا غیر مستقیم نداشته است؟ بی چون و چرا هیچکس. در حالیکه عقل سالم احتمال چنین گمانه پراهمیتی را رد نمیکند و اگر چنین باشد چه کسی حاضر است که اجازه دهد شورای ملی توسط افرادی برگزار شود که مثلا در قتل فرزند و یا یکی از اعضای فامیلش شرکت داشته است.
دیگر بار آنکه چه کسی میتواند راسخانه ادعا کند که جدایی این افراد از حکومت بطورواقعی و راستین است و چه کسی از پشت پرده آگاهی دارد که این اشخاص دیگر ارادتی برای اربابان قدیمی خود قائل نیستند و همگی مردمی شده اند؟ چه کسی میتواند بطور یقین ادعا کند که اینان اوپوزوسیون ساخته دست رژیم نیستند و با ثروت بر باد رفته مردم ایران که رژیم در اختیار آنها قرارداده نمایندگی راه اندازی پروژه دیگری را برای خرد کردن هر چه بیشتر باقی مانده اراده ایرانیان جان به لب رسیده در دست اجرا ندارند؟ اگر هم فرض بر این داریم که کسانی پیدا شوند که چنین ادعایی را داشته باشند، از اینان این پرسش را باید کرد که چگونه است که این افراد سه دهه تمام نه تنها در برابر جنایات رژیم مهرسکوت بر لب داشتند وانکه با حکومت قتل و غارت اسلامی در ایران کمال همکاری و همراهی را انجام داده اند، و تنها زمانی که شاهد نهضت بپا خواسته ایرانیان در خیابان های کشور شده و افق حکومت اسلامی و نتیجتا آینده خویش را تیره و تار دیدند خود را از بدنه اصلی رژیم جدا کرده و با انتخاب کفه سنگین ترازو ظاهرا به صف مردم پیوستند. آیا این روند بر مصداق همان گفته "نان را به نرخ روزخوردن نیست"؟ و آیا کسانی که نان را به نرخ روز میخورند شایستگی و مقبولیت برگزاری شورای ملی را دارند؟
اهداف کمپین سفارت سبز بر اساس پیروی از مقاصد جنبش سبز موسوی و کروبی نسج گرفته است، حتی چندی پیش هم شایعاتی قوت گرفت که گروهی بنام موج سبزدر پشت پناهنده شدن دیپلمات های سفارت سبز قرار داشته و چون این گروه با محمد رضا حیدری در تماس بوده موجب خلعیت ایشان از کمپین میگردد. بر کسی پوشیده نیست که گروه سبز موسوی و کروبی متعلق به همان اصلاح طلبان است و کیست که نداند که اصلاح طلب در پی باز گشت بدوران طلایی امام راحل است؟ در اینجا دو نتیجه مهم گرفته میشود، اول اینکه شایستگی یک عضو سفارت سبز که همانا در اهداف سفارت مستتر است چیزی بیش از اصلاح یا بزک کردن رژیم در چهار چوب رژیم نیست. دوم اینکه میدانیم که کمپین سفارت سبز از گروه اصلاح طلبان پیروی میکنند و حتی مهره ای بنام احمد ملکی که پسر خواهر کروبی است در آستین دارند، آیا در چنین اوضاعی بدور از عقل خواهد بود اگر تصور شود که سران اصلاح طلب در ایران همچون آقایان کروبی، رفسنجانی، خاتمی، و موسوی با حمایت لجستیکی و استراتژیکی خودشان از این عوامل دست نشانده درسفارت سبز و مهره های جا سازی شده خودشان در خارج از کشور طرح یک شورای به اصطلاح گذار به دمکراسی و توطعه کودتای خزنده را علیه ایرانیان در فردای نابسامان ایران در سر میپرورانند؟
درست است که در کشور های بهار عربی از جمله مصر و لیبی و حتی سوریه از عوامل سابق رژیم های سکولار استبدادی و حتی از عوامل دیگر چون رادیکال های مذهبی، در ایجاد شورای های ملی استفاده گردیده و میشود، ولی باید به این نکته دقت داشت که این مسئله در مورد ایران کاملا متفاوت است. کشورهای بهار عربی در پله اول تجربه تغیر رژیم هستند که مردم ایران در سی و سه سال پیش آزمودند، آنها بایستی از روش سعی و خطا این راه را بارها از طرق مختلف مورد آزمایش قرار دهند که البته برایشان بسی گران تمام خواهد شد، همانطور که برای ایرانیان گران تمام شده است. ولی اکنون ایرانیان برای تسریع در تحولات آزادیخواهی شان میبایست با تلفیق عبرت های بدست آمده درادامه تلاش هایشان همراه با بکار گرفتن تجارب سه دهه مبارزاتی شان سکوی پرتابی برای عبوراز پله آزمایشات سعی و خطا قراردهند. برای اینکار بایستی از نیرو های آزادیخوا ه راستین و کارشناسان شایسته ایرانی که کارنامه اعمالشان با نشان ننگ و بدنامی مهر نشده است و تعدادشان هم کم نیست استفاده نمود. در غیر اینصورت از سرمایه سی و سه سال تجربه مبارزاتی خویش چشم پوشی کرده و با دور زدن بر روی یک سیکل بسته دستی دستی با کند کردن سیر تحولات اجتماعی، خود و جامعه ایرانی را به عقب رانده اند.
آیا اجتماع ایرانیان راستین خارج از کشور اینقدر زبون و ناتوان شده اند که بایستی عوامل قدیم رژیم جنایتکار برایشان شورای ملی تشکیل دهد؟ بعبارت دیگر ایرانیان اپوزوسیون، انسان های شایسته تر و لایق تر از باصطلاح نوکران سابق رژیم برای برگزاری شورای ملی پیدا نمیکنند؟ اگر چنین باشد باید که فاتحه این اپوزیسیون را خواند.
اصولا تمام کسانی که زمانی از بدنه اصلی رژیم جنایتکار اسلامی در ایران بشمار میرفته و اکنون بهر دلیلی از آن جدا گشته اند میتوانند به زندگی خصوصی خود ادامه داده و تا زمان فروپاشی رژیم مادامی که در امور مردم دخالتی نداشته باشند کسی به کار آنها کاری نخواهد داشت. تکلیف این افراد که آیا در جنایات حکومت اسلامی دست داشته یا نداشته اند و نتیجتا آیا میتوانند در آینده ایران صدایی داشته باشند یا نه پس از بررسی کارنامه شان در دادگاه مردمی که در فردای آزاد ایران تشکیل میشود مشخص میگردد. ولی اینکه علیرغم فعالیت های سه دهه عوامل سفارت سبز در دستگاه رژیم جنایتکار اسلامی ایران، اکنون اینان بخواهند مدعی مردم ایران شوند از نظر مبارزان آزادیخواه غیر قابل قبول بوده و کسانی که از این روند پشتیبانی میکنند خیانتی است که به ملت و کشور ایران روا میدارند.
منصور راستانی - PhD
۵ سپتامبر ۲۰۱۲
|