سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

بنیانگرایی در خاورمیانه


دکتر بیژن باران


• عدم شکوفانی اقتصادی سده ۲۰م خاور میانه ۴ علت عمده دارد: ۱- غلبه شریعت بر مناسبات سرمایه داری. ۲- سنت خودکامگی و استبداد. ۳- حضور استعمار. ۴- سیاستهای نامطلوب آمریکا. عدم شکوفانی منجر به پیدایش بنیانگرایی اسلامی برای قبضه قدرت سیاسی و انطباق دین و دولت در جامعه شد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۱۷ شهريور ۱٣۹۱ -  ۷ سپتامبر ۲۰۱۲


جایی که مردم از دولتشان بترسند، ستم حاکم است. جایی که دولت از مردم بترسد، آزادی وجود دارد. جفرسون ۱۷۴٣-۱٨۲۶ رییس جمهور و نویسنده بیانیه استقلال آمریکا.


عدم شکوفانی اقتصادی سده ۲۰م خاور میانه ۴ علت عمده دارد: ۱- غلبه شریعت بر مناسبات سرمایه داری. ۲- سنت خودکامگی و استبداد. ٣- حضور استعمار. ۴- سیاستهای نامطلوب آمریکا. عدم شکوفانی منجر به پیدایش بنیانگرایی اسلامی برای قبضه قدرت سیاسی و انطباق دین و دولت در جامعه شد.

در خاورمیانه سنت خودکامگی با مظاهر شیادی/ فساد مرحله ابتدایی سرمایه داری در حرص مال و قدرت، عدم رعایت قانون، کاربرد سرکوب دولتی به استبدادهای دائم العمری انجامید. در گذشته علل عدم شکوفانی اقتصادی خاور میانه، استبداد در خاور میانه، صفات استبداد، شخصیت استبدادی نشر شدند.

در این جا بنیانگرایی دینی با نمونه هایی از غلبه شریعت در عقیم کردن رشد سرمایه داری واشکافی می شود. در جستار بعدی اصلاحات دینی، براندازی، حضور استعمار، رخنه انواع سرمایه داری خصوصی، دولتی، کمپرادور، رانتیر، سیاستهای نامطلوب آمریکا در خاور میانه بررسی می شوند.

بنیانگرایی دینی هم در یهودیت از نوع اشکنازی و صیهونیزم، هم در مسیحیت نوع "متولدین دوباره" در ایالات جنوبی آمریکای سده ۲۰م می باشد. نوع اول در اسراییل مخالف مظاهر مدرنیته مانند ورود زنان در جامعه بوده؛ به خانه سازی بزور در کرانه باختری فلسطین پرداخته؛ حضور در کنست/ مجلس با ۲۹ حزب رقیب و شریک داشته؛ از معافیت سربازی برخوردار است. این پدیده در هند هم رواج دارد.

بنیانگرایی مسیحی در آمریکا فعال است. جری فالول و پت رابرتسون رهبران مذکر تشکیلات میلیونی/ مگا مسیحی بنیانگرا بودند که خود را کاندیدای ریاست جمهوری هم کردند. البته لابیهای خرپول شرکتهای تولیدی از آنها حمایت نکردند. نوع دیگر بنیانگرایی هم از سیاست بریده؛ صرفا بسبک زندگی دوران حیات مسیح- یعنی عدم کاربرد ماشین و بیمارستان- بسنده می شود. نمونه: گروه "شاهدان یهوه" که نجاری و پنیرشان در پنسیلوانیا خریدار دارد. زندگی گروهی آنها شبیه درویشان و عارفان اسلامی است.

در اسلام بنیانگرایی بنام اسلام‌گرایی می باشد که اعتقادات دیگر و باورهای مدرن را کفر قلمداد می کند. مرتد، منافق، ملحد نه تنها مستحب عقوبت بوده؛ بلکه باید اعتقادات فردی خود را حاشا کرده؛ اعتقادات حاکمیت را پذیرفته؛ وگرنه شکنجه/ تعزیر، حبس، اعدام می شود. تازه در گزینش محل دفن در گورستان عمومی، تعداد مدعوین مراسم تدفین، حضور رسانه های مستقل از دولت- دولت دینی رعبآورانه با قهر دخالت می کند. ۲ نمونه تضییق پندارهای فردی احسان طبری و دکتر آغاجری در پانویس می آیند.

در خاورمیانه سده گذشته شکست اقتصادی مدل غربی منجر به بنیانگرایی دینی شد. این شکست اقتصادی با استبداد سنتی برای خودکامگان مذکر مادام العمری فضای سیاسی را مختنق کرد. منظور از غربی نه مدل قرن ۱٨م انگلیس و فرانسه با بسط تولید صنعتی در گسترش استعمار، بلکه مناطق اسکاندیناوی و بالکان می باشد.

زیبایی بن هنر است. هر ۲ در اقتصاد سرمایه داری نقش بزرگی دارند. اصولا سوای محصولات کار و تولیدمثل در هر مقطع زمانی، این هنر است که با تبلور فروش فراورده های کانی و انباشت ارزش اضافی یک نسل برای اخلاف مانا بوده؛ ضمیمه فرهنگشان می شود. وقتی شریعت برخی از مناسبات جامعه و هنر را مختل می کند؛ بخش بزرگی از تولید سرمایه منتج از نبوغ و خلاقیت شهروندان در نمایش، فیلم، موسیقی، ورزش زنان، تفریحات، آتلیه ها، نمایشگاهها، سفرهای هنری، کنسرت، پوشاک شکوفانی رشد نخواهد داشت.

اسلامگرایی در هر جامعه مشخص ساختارهای سرمایه داری مانند کارخانجات، ادارات، بانکها، جواز آثار ادبی/ هنری، نظام آموزشی، بیمارستانها، وسایل عمومی نقلیه را اساس قرار داده؛ برخی احکام دینی را سلیقه ای بر آنها مدتی سوار می کند. زیرا این ساختارها در بدو اسلام وجود نداشته؛ احکام بدوی با آنها جور نبوده؛ اصلا با آنها بیگانه می باشند.

احکام سلیقه ای با ضوابط ساختارها که در ارتباط با تولیدکنندگان غربی اند منجر به گذاشتن استثناء های عدیده شده؛ در نتیجه فساد و بی لیاقتی پدید می آید. عدم انطباق فتوا با ضابطه منجر به اختلالات ناهمزمانی، استثنائات و فساد می شود. ۴ نمونه برای عدم انطباق فتوای دینی با ضوابط کاربردی:

۱- نبود پزشگ زن در اورژانس بیمارستان برای معاینه بیمار زن به تلف شدن او منحر می شود. ۲- امتحان شرعیات در ادارات و ارتش از ورود برخی متخصصان مجرب مانع می شود. زیرا اصول و فروع دین را فرد گاهی اشتباهی روی ورق آزمون چک می کند. این اشتباهات منجر احراز شغل متدین بجای متخصص می شود. اجرای خام این شغل نالایقی ببار می آورد. یک خلبان خوب نیازی به قبولی در آزمون شرعیات ندارد؛ همانطور که یک خلبان خوب اسراییلی این شرعیات را نمی داند.

٣- حکومت مرسی در مصر منجر به محذوریت/ حذر در باره شغلهای زنان در رقص عربی، گویندگی رسانه ای، بازی در فیلم شده؛ در نهایت ضربه مالی به اقتصاد کشور می زند. ۴- پوشاک سیاه در بسیاری دختران مدرسه افسردگی و استرس را دامن زده؛ توان یادگیری شان را کاهش می دهد. لذا مدارس پس از چندی اجازه پوشیدن لباسهای رنگین به کودکان را به اولیاء داد.

زیانهای شریعت بر مناسبات سرمایه داری بقرار زیرند: کندی رشد اقتصادی منطقه، عدم توانایی ورزشی و فرهنگی رقابت با جهان، عدم انطباق با هنجارهای مدرن جهانی در پوشاک مانند یک دولتمدار زن غربی بی حجاب به خاور میانه و برخورد مانند دست دادن با جنس مخالف اند. در بنیانگرایی زیبایی وجود ندارد. آرامش در آفتاب و کنار دریا، پوشاک دلخواه، پرورش اندام، تجلی زن در صور مدرن، رقص، ژیمناستیک، هنر از محرمات/ تابوها یند. علائق انسانی در هزار سال پیش تغییر کرده؛ دیگر خوش آمدن خرما و عسل و شیر برای ذائقه کل کشور قابل قیاس با کباب و پیتزا و آبجو نیست.

سیاحت ملیتها با پوشاک و خوراک مختص خود، تفریحات، خدمات وابسته به آن- بخشهای بزرگی در اقتصاد یک کشور می باشند. محدودیت این اقتصاد خدماتی، باستناد آیات هزار سال پیش ربطی به شکوفانی اقتصادی و رشد معیشت جامعه کنونی ندارد. این محدودیت در حقیقت فتوای تداوم فقر مزمن، اشاعه امراض عفونی، درجازدن خلاقیت دماغی شهروندان می باشد. معیارهای تجدد حقوق اجتماعی زن و مرد است. عربستان قطب غایی شریعت وهابی/ سلفی سده ۲۱م خاورمیانه است.

در این کشور نیمی از جمعیت، یعنی زنان حق رانندگی ندارند. همین یک ماده شریعتی فروش ماشین، خدمات حامی رانندگی، پارکینگ، تعمیرات، بنزین فروشی را در سعودی نصف می کند. این کشور در المپیک لندن ۲۰۱۲ یک زن محجبه ای ورزشکار فرستاد؛ در حالیکه اکثریت ورزشکاران آمریکایی زن اند. در المپیک لندن، زنان آمریکایی ۲۹ مدال طلا دربرابر مردان ۱۷ تا بدست آوردند. البته دول اسلامی باید بنا به مقررات ورزش المپیک زن هم در تیمهای کشوری داشته باشند؛ یعنی مراوده با غرب منجر به به روزکردن هنجارهای بومی می شود.

آسیب رسانی شریعت را در توان اجرایی با پوشاک محجبه ای زنان مسلمان ورزشکار در المپیک لندن هم می توان دید. باید توجه داشت که زور دولتی برای پوشاک زنان ورزشکار غالب بر هنجارهای جهانی است. بنا به اصول ترمودینامیک طبیعت، القای گرمای عضلات بدن بهنگام ورزش نیاز دارد که پوست در مجاورت هوا برای خنک کردن تن باشد.

رنگ تیره گرما را جذب می کند؛ رنگ روشن سفید گرما را رد می کند. ولی شریعت محجبه را بر تن زن قرار داده؛ این مانع گرما زدودن تن، از سرعت دویدن می کاهد؛ بدن دونده را داغ می کند؛ بویژه در رقابت با زنان کشورهای دیگر با پوشاک مناسب ورزش.

اصولا در جهان مدرن پوشاک بخشی از تجلی اجتماعی فرد می باشد. همانگونه که مفتیان، خاخامها، آخوندها ریش خود را نمی زنند تا هویت دینی خود را در جامعه نشان دهند؛ جوانان هم با سلیقه فردی پوشک و آرایش را برای بیان فردیت خود در جامعه می خواهند بکار برند. مثلا در شمال غربی پاکستان و جنوب افغانستان، سراسر ایران و عربستان- شریعت گسترش بازار پوشاک و آرایش را مختل می کند؛ به بازار سیاه و عدم کنترل خردمندانه آسیبهای ناشی دامن می زند.

در المپیک ۲۰۱۲ لندن برخی کشورهای اسلامی مدالهای ٣گانه طلا، نقره، برنز را بترتیب زیر گرفتند: ایران ۱۲، آذربایجان ۹، ترکیه ۵، مصر ۲، اندونزی ۲، قطر ۲. ۱ جایزه هم برای هر یک از این کشورها: سنگاپور، الجزیره، افغانستان، بحرین، کویت، مراکش، عربستان، تاجیکستان. کشورهای پاکستان، بنگلادش، تونس، لیبی، مالی هیچ جایزه بدست نیآورده؛ نسبت جمعیت و زنان در این قیاس بکار نرفته است. کره جنوبی ۲٨ جایزه برد- نزدیک بهمه کشورهای اسلامی باهم.

نمونه دیگر غلبه شریعت، تخریب حجاری عظیم بودا در بامیان افغانستان، بخاطر تفسیر یک آیه می باشد. در این تفسیر تحجر و زور غالب است؛ زیرا اولا بودا در افغانستان اسلامی پیرو ندارد؛ ثانیا ۱ بیلیون/ میلیارد بودایی در جهان است. لذا حجاری تاریخی بت نیست؛ یک ساحت سیاحتی تاریخی است. تازه مگر حجر السود هم سنگی برای طواف و ذکر نیست؟ اعتقادات هر گروهی محترم اند.

درآمد حاصل از ورود سیاحان به بامیان با این تخریب کاهش می یابد. لذا می توان گفت که شریعت خاورمیانه به دشمن مسلمانان یعنی مراکز سود غرب، خدمت می کند؛ زیرا بخشی از عایدی ملی را استعمار کش می رود؛ شریعت تمام درآمد را حذف می کند؛ جلوی رشد بازار بومی را می گیرد. از اینرو دول استعماری به سلطه شریعت متمایلند.

ولی نیروهای مترقی غربی، بویژه زنان و کارگران و اقلیتها سلطه شریعت را در خاور میانه افشاء می کنند. زیرا خودشان محجبه بسبک ویکتوریایی زنان، نهی مشروبات، منع عشق در ملاء عام در دهه های ۲۰-٣۰م را پشت سر گذاشته اند. در گذشته هانس بکر آلمانی، کورت شف، ژان پل سارتر، سیمون دو بوار برای حقوق بشر در خاور میانه فعالیت داشتند. هانس بکر مسبب جا دادن به ۱۰ شب شعر مهر ۵۶ در موسسه گوته تهران شد. در این گردهمایی هر شب ۱۰ هزار نفر برابر ۱۰۰ هزار نفر حضار برای آزادی فریاد می کشیدند.

اسلامگرایی نوعی دیگر از حاکمیت سیاسی فردی مادام العمری با کاربرد نیروهای امنیتی می باشد. این دین دولتی فردیت مدرن، تغییرات اجتماعی در طول تاریخ، حقوق اقلیتها، زنان، کودکان، جانواران را نمی شناسد. یک نمونه عدم شناخت نقش چندگانه سگ است که نجس نیست. در جامعه مدرن نقش سگ در زلزله و کشف بویایی مواد، بعنوان مونس تنهایی و کمک نابینایان، وردست در شکار حقایقی آشکارند.

اسلام‌گرایان در قدرت‌ حاضر به تعامل نبوده؛ رقبای سیاسی همدین خود را "موش، خس و خاشاگ، خرابکار" بترتیب بلسان قذافی، احمدی نژاد، اسد نامیده؛ که قابل همکاری نبوده؛ باید بقتل برسند. آنها مفاهیم رقابت سیاسی، جامعه‌ مدنی، برابری حقوق زنان، فردیت، اقلیتها، وجود بیدینان، کافران، دگرباشان را درک نمی کنند.

در خاورمیانه نیروهای سرکوب حافظ شرایط موجود، خود را با خودکامه دائم العمر مذکر همراه می کنند. خودکامه بودجه سالانه آنها را از ثروت ملی مرحمت می کند. لذا نیروهای قهری دولت اعتراضات، اعتصابات، انتقادات را تارومار می کنند. روال رشد اسلامگرایی در ایران در بازه زمانی ۴۲-۹۱ش از یک خودکامه دائم العمری وابسته غرب به یک سلطان دائم العمری ولایت فقیه مشهود است.

اگر روند بازشدن فضای سیاسی ایران هم در مهر ۵۶ش موفق می شد؛ باز اسلامگرایان بخاطر شکست اصلاحات ارضی، شکست شکوفانی اقتصادی در تمام خاور میانه، اجرای تز کمربند سبز برژینسکی- قدرت دولت را از طریق انتخابات قبضه می کردند؛ مانند لبنان، غزه، مصر. غلبه انتخاباتی اسلامگرایان ترکیه، عراق، افغانستان را هم باید در نظر داشت.

البته شاید تداخل شریعت در دولت بدون انقلاب ولی با سازش با شورای انقلاب، قانون اساسی جمهوری چیزی بین قانون اساسی مشروطیت و ولایت فقیه فعلی می شد؛ خسارت خونین در ترکمن صحرا، کردستان، زندانها هم بمراتب کمتر می شد. ولی در روند ٣ دهه این قانون جمهوری چه در مفاد چه در اجرا بسوی مطلقه تغییر می کرد.

کماینکه برخی تغییرات قانونی در جهت فردیت مطلقه دائم العمری برای کنترل مجلس خبرگان، شورای نگهبان برای صافی نمایندگان مجلس و شرایط انتخابات، قوه قضاییه، نیروهای مسلح و امنیتی، رسانه های تبلیغی، سیاست خارجی، بنیادهای کلان مالی گردید.

اسلامگرایان و استبداد بعثی در روند چند دهه بخشی از قشر روشنفکران خود نظام را تصفیه کرده؛ به خارج تبعید می کنند. این قشر شامل ادبا، استادان، وکلا، خبرنگاران، هنرمندان، شاعران، حتی مصلحین دینی می شود. هاله محمد تبعیدی در پاریس از سوریه با شعر انتظار بهار، مانال الشیخ تبعیدی در نروژ از عراق با شعر آتش مرا نمی بلعد، از ایران دکتر کدکنی در آمریکا، دکتر خویی در لندن، م. آزرم در پاریس – چند نمونه اند.

تشکیلات اسلام‌گرای مذکر ماّب نیمی از جمعیت یعنی زنان را کنار می گذارد؛ به نحله های دینی حتی هم-منشاء باخود ولی رقیب هم خصمانه برخورد می کند. در پاکستان و عراق انفجار و قتل شیعیان بخشی از امور روزانه سنیان می باشد. اسلام تجرید است؛ در عمل به شقوق متخاصم در منطقه پراکنده شده. لذا خود دولتهای خاور میانه با بخشی از شهروندان خود، هر کدام با همسایگان خود اختلاف دارند. حملات انتحاری روزانه عراق و افغانستان بخاطر چند ۱۰۰ دلار منجر به قتل و جراحت ۱۰۰ها همکیش می شود.

پس در باطن در تمام خاورمیانه اختلافات مسلمین بر وحدتشان می چربد. اقلیت شیعی در عربستان، اکثریت شیعی در لبنان، بحرین، اقلیت سنی در ایران، اکثریت سنی در سوریه- شهروندان درجه ۲ هستند که در مناصب دولتی جایشان نیست. در ایران سنیان هم شهروند درجه ۲ اند که حق ساختمان مسجد در پایتخت را ندارند. در عراق و پاکستان هفته ای چند ده شیعه در بمبگذاری سنیان بقتل می رسند؛ در ایران بیشاز ۲۵۲ جوان شیعی در ۲۰۱۰ اعدام می شوند. ایران با جمعیت ۷۶ میلیون نفر، پس از چین با جمعیت ۱.٣ بیلیون/ میلیارد نفر، مقام ۲م در اعدام در جهان را دارد؛ ٣م کره شمالی و ۵م آمریکا با ۴۶ اعدام.

در سده ۲۰م روند گسترش اسلامگرایی را در ایران، ترکیه، مصر، لبنان، عراق، افغانستان، پاکستان، اردن، غزه، یمن، بحرین، سومالی می توان دید. سده ۲۱م با انتخابات آزاد در افغانستان، غزه، لبنان، مصر، ترکیه، عراق- روند سلطه دینخویان عیانتر شد. ولی آینده این جوامع بسوی شکل رهبری ادواری، انتخابی، تخصصی می باشد که ضامن شکوفانی اقتصادی منطقه خواهد بود.


پانویس. بنیان واژه عربی یعنی مبنا، شالوده، اصل، پایه بوده؛ بنیاد واژه فارسی بمعنی موسسه، بنای یادبود می باشد. ولی برخی آنها را مترادف یا با تمایز مقولات مادی برای بنیان بمعنی جسم در ترکیب "بنیان خانواده" و معنوی برای بنیاد بمعنی آرمانی در بنیادگرایی بکار می برند. حافظ: حالیا عشوه ی ناز تو ز بنیادم برد. بنیانگرایی fundamentalism مبناگرایی، رجوع به اصول اولیه یک دین و قبضه قدرت سیاسی می باشد. گذاردن بمعنی نهادن چیزی در جایی؛ گزاردن برای اجرا/ ادا کردن بکار می رود. نمونه: بنیانگذار بمعنی تاسیس کن، پایه گذار، آغازگر؛ نمازگزار برای اجرای نماز یا شکر.

در ٣۰ سال اخیر ۲ مورد آغاجری و احسان طبری در زندان بخاطر اعتقادات شخصی قابل ذکرند. هاشم آغاجری، زاده ۱٣٣۶ عضو سازمان مجاهدان انقلاب اسلامی، بخاطر کاربرد استعاره بصری "میمون" بجای واژه تجریدی "تقلید" در شریعت، بجرم ارتداد و توهین به اسلام در ۱٣٨۱ محکوم به اعدام شد که با فشار افکار عمومی تقلیل به چند سال حبس و انفصال تدریس شد.

طبری ۱۲۹۵-۱٣۶٨ نظریه پرداز چپ، پس از زندان و شکنجه، به اقرار تلویزیونی ۱٣۶۲ مجبور شد. او با ۲ کتاب توبه نامه و کژراهه ابراز ندامت کرده؛ اسلام را با مناسک نماز و روزه پذیرفت. او در مناظره تلویزیونی ۱٣۶۰ عبدالکریم سروش، مصباح یزدی، فرخ نگهدار شرکت کرد. در دهه ۲۰ش او ۲ نظریه پرداز چپ دکتر اپریم اسحاق و خلیل ملکی را "خائن و جاسوس خواند که سرانجام به زباله دان تاریخ افتاده."

روشن است که ۲ فرهیخته فوق "خائن و جاسوس" نبوده؛ چون دادگاهی نشدند یا اسنادی در باره وضع آنها از آرشیو سیاست خارجی آمریکا و انگلیس ترخیص نشده؛ آنها مخالف نظرات طبری در باره تقاضا برای نفت شمال بودند. نظراتی که ۴۰ سال بعد با ندامت طبری عوض شدند. این ۲ فرهیخته ۴۰ سال زودتر از طبری به ندادن امتیاز نفت شمال به خارجی تمایل داشتند. 


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست