آنها به خود شلیک می کنند - کاوه بنائی
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۱۹ شهريور ۱٣۹۱ -
۹ سپتامبر ۲۰۱۲
اگر فرمانروای خود کامه ای است که می خواهید از تخت سرنگونش کنید, نخست آن تختی که در درون شما دارد را از بین ببرید.
"خلیل جبران خلیل"
جوخه های مرگ در هم می لولند. با فرمانِ ایست ـ خبردار و حضور فرمانده , فضا به نظم در می آید.سربازان به خط , صف می بندند , تفنگ ها را در گودی شانه ها قرار داده , چشم ها را روی مگسگ , هدف مقابل را می نگرند. آتش !
هیچ کس شلیک نمی کند.روبرو , مرگ انتظار کسی را نمی کشد. این یک مراسم کشتار جمعی است که, باید اجراء گردد تا روحیهی سربازان حفظ شود. پس از آن سربازان پوزخند می زنند و به لوله های تفنگ های خود می نگرند که دیگر قدرتی ندارند.
ماشه ها را مردم در دست های خود گرفته اند! شقیقه ها مدتهاست شلیک می شوند.
امروز در میهن همه بخود شلیک می کنند.در نابودی آن چیزی که مسبب بیش از یکصد سال , کشتار, زندان , تبعید , مفقود , و اسارت گردید.
یک به یک , جانور درون خود را از بین می برند. این یک آغاز دیگر گونه ای است.
شهرها در امنیت کامل بسر می برند.نیروهای نظامی , مواجب خود را دریافت می کنند. رسته های گوناگون هر روز فزونی می گیرند.لباس های فرم , در رنگ ها و اَشکال متنوع هر روز خود نمائی می کنند. مردم ما فقط با تغییر فصل ها , لباس های خود را تغییر می دهند.لباس شخصی ها , آزادی را در هر رُوزَنی , با حضورشان , فکر می کنند به اسارت در آورده اند. مردم , بدون اینکه تن شان با تنهی شان تماسی بگیرد , از کنارشان می گذرند.
مقررات و بخشنامه ها , دستورالعمل ها , هر روز نظامی تر می شوند. اونیفورم پوش ها خارج از ساعات اداری , لباس عوض کرده, اما مسلح , اوقات فراغت بخشی از مردم را که به مکانهای عمومی از جمله , سینما , تئاتر , پارک ها , استادیوم های ورزشی , کلاس های هنری و شعر و فلسفه تردد می کنند , هم حضورا , هم با چشم های الکترونیکی مدار بسته به کنترل خود در آورده اند. هیچ حرکتی مشاهده نمی شود. زبان مردم درونی گشته است. درد دل ها گفته می شود , اما با دلهای دردمند, درد مشترک را مردم یافته اند و آن خلاصی از استبداد ودیکتاتوری است که , در درون شان , آشیان گزیده است. چون بیماری مسرّی که نیازمند مراقبت ویژه باشد تحت کنترل دکترین حاکمان قرار گرفته اند. امّا مردم نسبت به این نوع مراقبت ها دیگروَقعی نمی نهند. قطع دارو کرده اند. قطع رابطه با نزولات آسمانی , به خود درمانی روی آورده اند. دیکتاتور درون را با آفریدن واژگانی که در آن واحد فرا گیر می شوند به مصاف می خوانند . تاکسی ها , اتوبوس ها , مترو ودیگر مکانهای عمومی , کارگاه آموزشی مردم گشته است.
در خیابان ها , گذرگاه ها , مردمی را می بینی که یا با دستانی خالی تردد می کنند یا اینکه شماری , بسته های مواد غذائی یا روزنامه , چیز خاصی نشان از آرایش این چنین نیروی امنیتی و نظامی باشد را حس نمی کنی.
بیکارها, در مسیر هائی که به " رشد" لطمه نزند , پرسه می زنند." اقتصاد" روی مانیتورهای مختلفِ واردات ـ صادرات , با اعداد شان روی هم می غلطند. ریال , یورو , دلار با هم مُغازله می کنند و کودکان نارس فقر را باز تولید می نمایند.
هنوز( وقتیکه دختر رحمان/ با یک تب دو ساعته می میرد) ـ "خسروگلسرخی"
هنوز در بیغوله های حاشیه تهران بزرگ , نفسی کم می آورد و سر بر خاک می ساید.
هنوز شب به نیمه نرسیده , در مسیر شاه راهها , اتوبان و حتی محلات پر تردد , زنان خیابانی با چهره هائی که نیاز نیست برچسب دولتی یا خصوصی بر آنان نصب گردند , با ردو بدل کردن دو کلمه ارزش گذاری شده , درب ماشینی بازو کامی تلخ ,می شود.
هنوز جوانانی , دست شان به تازه ترین نوع مواد که مانند نقل و نبات دست بدست میگردد , آشنا نشده و سرپائی حیات شان را دود می دهند در انتظار بسر می برند. چه بازار گرمی دارد این مواد مخدر! آیا براستی حکومتی که کلاغی در آسمان بی موقع پر بزند, به زیر می کشد و به " کلاغ پر" رفتن وادارش می کند , در این سودای خونین دستی ندارد؟
دولت مردان در این گیرو دار , ریشهی هم را می زنند و دزدی دستانش از ابتذال گرسنگی درازتر گردیده است. اما تبلیغات دروغین , پرده ای از پنجره میهن آویخته و همه چیز را بر وفق مراد مطرح می کنند.
در میهن همه شبکه ای فعالیت می کنند.گفتگو ها, در هر صنفی , رنگ و بوی خاص خود را دارد. زبان رابطه ها , در شرایط بحرانی نشو نما یافته . شیوه هائی از مبارزه را پیش می برند که اپوزوسیونها را بِه , بَه بَه , چَه چَه وا دار می کنند. مردم , دوری اپوزوسیونها را با خود, جبران کرده اند. پس از ٣۰ سال کار اساسنامه ای و تدقین پلاتفرم هائی , حضور میلیونی معترضین به یک نتیجه انتخابات حکومتی , در تلاطم امواج سبز, آنها هم سبز شدند و پشتوانه ای از حضور پیدا کردند. شروع کردند به صدور شناسنامه ودستور العمل های پرهیز از خشونت و مبارزه مسالمت آمیز, شکی نیست همه ی این شعار ها انسانی و به دور از خطر است. اما نمی دانند این مردم , چه مبارزه قهر آمیزی را در درون خود آغاز کرده اند. حکومتی ها هم سعی دارند مردم را از خشونت خود بترسانند. با تغذیه از بحرانهای پدیدار گشته , شیوه های توسل به خشونت را در تمام عرصه ها نهادینه کرده اند. این نوع فشار ها برنیروی در بر گیرنده میدان مبارزه , مقاومت هائی را شکل داده است. با ا تخاذ شیوه های نوعی از اعتراض , بارها پیام خود را به گوش حاکمان رسانده اند.
دیکتاتور, حیات خود را با به بند کشیدن مبارزان در زندان ها , تداوم می بخشد. با فرو رفتن روز و شروع شبِ زندانی , زندان ها , با چراغ های پرقدرت , به زیر کنترل درمی آیند.غافل از اینکه چراغ دل زندانیان , میهنی را تابان می کنند که حاکمان قادر به رویت آن نیستند. نیرومندی مردم از این شعله های افروخته ست.امروز سرتا سر میهن صدای شلیک به خود به گوش می رسد.
کاوه بنائی ـ رم
|