سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

کشتار ۶۷ به بانگ بلند (۷)


اسماعیل خویی


• -" در سینه‌ی ما به‌ غیرِکین‌ِ تو مباد:
نفرین‌ِ تو باد و آفرین‌ِ تو مباد!

ای دین‌ِ تو بس‌ بَتَر زِ هر کُفر که‌ هست‌،
هر کُفر که‌ هست‌ باد و دین‌ِ تو مباد!" ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۲۱ شهريور ۱٣۹۱ -  ۱۱ سپتامبر ۲۰۱۲


 
-"ما کز گِل‌ و آرمان‌ سرشتی داریم‌،
در پهنه‌ی خاک‌، سرنوشتی داریم‌:
افلاک‌ تو را و خاک‌ مارا، ای شیخ‌!
ما دوزخیان‌ نیز بهشتی داریم‌."



-" در سینه‌ی ما به‌ غیرِکین‌ِ تو مباد:
نفرین‌ِ تو باد و آفرین‌ِ تو مباد!
ای دین‌ِ تو بس‌ بَتَر زِ هر کُفر که‌ هست‌،
هر کُفر که‌ هست‌ باد و دین‌ِ تو مباد!"



- "ما را بکُشید، هان‌، خدا را، بکُشید:
زود آمدگان‌ِ دیرپا را بکُشید!
ما سبزه‌ی آبدیده‌ی این‌ چمن-ایم‌:
سَرسبزتر آییم‌ چو ما را بکُشید."



از بیدادِ قرونِ وسطایی ها
با پیشروانِ نسلِ فردایی ها
دیدم به اوین نشانه ـ گوید شاهد ـ
انبوهه ی درهمی ز سرپایی¬ها



دختر،که‌ عروس‌ و حجله‌ اش‌ زندان‌ است‌.
مَهریه‌ی او صحیفه‌ای قرآن‌ است‌.
فرداش‌ به‌ دست‌ِ خویش‌ اعدام‌ کند
دامادِ جوانمرد که‌ زندانبان‌ است‌.



این‌ دخترِ تازه‌ رو به‌ دیوار نوشت‌:
توفان‌ دِرَوَد شیخی کـ او باد بِکِشت‌.
- " اعدام‌ کنیدش‌، نه‌، ولی، دوشیزه‌:
تا رَه‌ نبرد، خدا نکرده‌، به‌ بهشت‌! "



- " دوشینه‌ زنم‌ شد، ارچه‌ پاکیزه‌ نبود.
دامادِ شما را بدی انگیزه‌ نبود.
به‌ خواست‌ِ اسلام‌ و خدا ، دخترتان‌،
چون‌ بر سرِ دار رفت‌، دوشیزه‌ نبود!"



اینان‌ که‌ رضایت‌ِ خدا می-خواهند،
بیش‌ از جان‌، چی زجان‌ِ ما می-خواهند؟
دینْ ‌شان‌ بنگر: دخترمان‌ را کُشتند
و زما پول‌ِ گلوله‌ را می-خواهند!



-"به‌ لعنت‌ِ حق‌ دچار باید گردد.
او عبرت‌ِ روزگار باید گردد.
پتیاره‌ چپی هست‌ و زنا هم‌ داده‌ست‌:
البته‌ که‌ سنگسار باید گردد."



از تیر ، اگر چه‌ پُر ز خونش‌ دهن‌ است‌ ،
پیشانی ی باز او ببین‌ : بی-شکن‌ است‌.
از نورِ پگاه‌ روشن‌ ، این‌ پیشانی
آیینه‌ی پاک‌ِ آرزوهای من‌ است‌.



 


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست