یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

نقدی بر بیانیه‌ی مخالفین حق تعین سرنوشت - م. آزاد



اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۲۷ شهريور ۱٣۹۱ -  ۱۷ سپتامبر ۲۰۱۲


چندی پیش، انعکاس خبری در رسانه ها توجه مرا به خود جلب کرد.
خبر از این قرار بود:
"توافق نامه ای بین دو حزب دمکرات کردستان ایران و کومله زحمتکشان کردستان ایران در کردستان جنوبی (کردستان تحت سلطه عراق) امضا گردید."
صرف نظر از این که این دو حزب، چه قدر نزد ملت بزرگ کرد محبوبیت دارند یا نه، و یا این که انتقادی بر عمل کرد این دو وارد است یا نه، خود مقوله ای جداگانه است.
اصل این خبر بر من بسیار خوشآیند بود، چرا که محتوای خبر نشان از اتحاد و یک پارچگی داشت، نه افتراق و گسستگی.
اما مثل این که این قضیه به کام برخی از هموطنان روشنفکر نما بسی تلخ آمده است.
اولین واکنشی که من دیدم مقاله ای بود به قلم آقای مرتضی کاظمی، ایشان چنین می پندارند که در توافق نامه این دو حزب، ملی گرایی ایرانی بسیار کمرنگ است، ضمناً تمامیت ارضی ایران نیز در آن خدشه دار گردیده است، آقای کاظمی در جایی اشاره می کند که: در این مقاله سخن از کشور رفته است، اما معلوم نیست منظور از کشور ایران است یا کردستان آینده.
واکنش بعدی متعلق به انجمنی بود موسوم به جمهوری خواهان ایران، اینان نیز همانند آقای کاظمی و برخی دیگر، زبان به انتقاد از این توافق نامه گشودند.
عده ای دیگر حتی به انتقادی ساده نیز بسنده نکرده به جمعآوری امضا از این و آن پرداختند که به اصطلاح این توافق نامه را محکوم نمایند. همه این به اصطلاح روشنفکرها بر این نکته تأکید داشتند که چنین توافقی بر ضرر تمامیت ارضی ایران بوده و روحیه تجزیه طلبی را در میان اقشار مختلف تقویت می نماید.
البته این را نیز باید متذکر شوم که کسانی چون خانم شادی صدر نیز بودند که از زوایای دیگری به مسأله پرداختند، و عمل این روشنفکر نماها را به باد انتقاد گرفتند.
قبل از هر گونه اظهار نظری، باید بگویم که من از تبار پارسیان ایرانم، هم خودم فارسم و هم زبان مادریم فارسی است. این را گفتم که همین ابتدا مشخص گردد، اولاً من از همزبانان و هم ملیتهای خودم انتقاد می کنم، ثانیاً سخنان و نظریه های من عاری از هر گونه تعصب و جزم اندیشی است، ثالثاً، من بسیار به زبان و فرهنگ پارسی خودم علاقه مندم، ولیکن، فرق کوچکی با برخی از همزبانان عزیزم دارم، آن هم این که، من کرامت و بزرگی ملیت و زبان مادریم را در همزیستی مسالمت آمیز با دیگر ملیتهای محترم فلات ایران با حقوق کاملاً برابر می دانم، اما متأسفانه برخی از همزبانان عزیز، کرامت و بزرگی را در سلطه جویی ملی و زبانی بر دیگر ملیتهای فلات ایران می بینند. این را گفتم که بدانید احترام گذاشتن من به ملت بزرگ کرد، در حقیقت احترام به زبان و ملیت خودم است، بدون ذره ای تعصب و خشک مغزی.
خوب، از قدیم گفته اند: از هرچه بگذریم سخن دوست خوشتر است. برویم سر اصل مطلب.
در همین ابتدای کار، من از این روشنفکر نماها چند سوال دارم، سوالاتی ساده و روشن.
اول اینکه: آیا تا حالا شده نه‌ یک روز، نه یک ساعت، فقط یک دقیقه شما خودتان را جای دیگر ملیتهای فلات ایران بگذارید؟ دوست دارم مثل یک مرد به من پاسخ دهید: دوم این که: چه احساسی خواهید داشت وقتی زیر پرچمی زندگی کنید که همیشه به عنوان شهروند درجه دو شناخته شوید؟ سوم این که: دوست دارید تمامی مسوولان منطقه ای شما اعم از شهردار، استاندار، مدیر کل و غیره از ملیتهای دیگر باشند؟ چهارم این که: خودتان راضی می شوید در کشوری زندگی کنید که حدوداً یک قرن است دارای حکومت مرکزی مدرن است، ولی یک نخست وزیر، یک رئیس جمهور، یک فرمانده ارتش، حتی یک رئیس مجلس و یا یک وزیر هم از شما نباشد؟
واقعاً شما دوست دارید در چنین مملکتی و زیر چنین پرچمی زندگی کنید؟
به من بگویید! می خواهم بدانم، شما به ملت محترم کرد و دیگر ملل فلات ایران چه داده اید که اکنون چنین انتظاری دارید؟
اگر نگاه کوتاهی به تاریخ بیندازیم، دقیقاً از سال ۱٣۰۴ که رضا خان میر پنج زمام امور را در مرزهای قراردادی امروزی ایران به دست گرفت، تا کنون ما دارای حکومت مرکزی مدرن و امروزی هستیم، آیا چه در دیکتاتوری سابق و چه در دیکتاتوری سیاه مذهبی امروز، جز رنج، محنت، بدبختی، کشتار، مرکزیت گرایی، بر هم زدن تناسب جمعیتی و هزاران هزار بدبختی و نکبت دیگر، چیزی نصیب ملت کرد شده است؟
شما به این مردم صبور چه داده اید که اکنون انتظار چنین و چنان دارید؟ خیلی دور نیست، جناب آقای کاظمی، اعضای انجمن جمهوری خواهان ایران، امضا کنندگان انتقاد نامه، لطفاً سری به مناطق کردنشین بزنید، پس از آن به من بگویید: چند کارخانه در کردستان به آن عظمت می یابید؟
اگر زحمتی نیست به ایستگاه راه آهن رفته بلیط برگشت قطارتان را بگیرید، می خواهم ببینم آیا راه آهنی خواهید یافت؟
بی پرده بگویم: کارنامه حکام ایران نسبت به ملیتهای ایرانی مخصوصاً ملت قهرمان کرد سیاه و تاریک است، آنقدر سیاه که جای هیچ گونه ماله کشی باقی نگذاشته است.
متأسفانه برخی از نخبه های فارس نیز در این گونه موارد، منطق را به کناری می نهند، و بسی عجولانه قضاوت می کنند، مثلاً کسانی همچون مهندس بهرام مشیری که دانشش مورد احترام این جانب نیز می باشد، بدون هیچ دلیل روشنی نسبت به واژه فدرالیزم حساسیت دارند، این افراد تا نام فدرالیزم را می شنوند، فوراً رگ گردنشان متورم شده بدون هیچ مدرکی انگ تجزیه طلبی را که در دستانشان آماده دارند می چسبانند.
جالب اینجاست که اکثر این افراد از جمله مهندس مشیری خودشان در ممالک فدرال زندگی می کنند، فکر نمی کنم لازم به یادآوری باشد که ملت آمریکا به عنوان یکی از موفقترین و پیشرفته ترین ملل جهان به صورت فدراسیون و مسالمت آمیز در کنار هم می زیند، تجزیه هم نشده اند.
در اینجا پرسشی رخ می نمایاند:
آیا صرف تجزیه طلبی جرم است؟
مسلماً نه. بی تعارف بگویم: من هم دوست ندارم تحت لوای پرچمی زندگی کنم که زیر آن تبعیض بیداد می کند، پرچمی که یک رئیس جمهور و حتی یک وزیرش هم از ما نبوده و نیستند.
این مسأله که ملت غیور کرد و دیگر ملل فلات ایران، حاضر باشند تحت سیستم فدرالیزم یا هر سیستم دیگری با هم و در کنار هم زندگی کنند یا نه، چیزی است که نه به من مربوط است، نه به مهندس مشیریها و نه به کاظمیها و انجمن جمهوری خواهان.
بلکه باید در انتخاباتی کاملاً آزاد و برابر توسط مردم فهیم تعیین گردد.
از قدیم گفته اند: "تو اول برادریت را ثابت کن، سپس ادعای ارث و میراث کن."
ابتدا بهتر است ما چند رئیس جمهور و فرمانده ارتش کرد داشته باشیم، بهتر است ما حق تحصیل به زبان مادری را به عنوان زبان اول محترم بشماریم، ابتدا ثروتها و امکانات را به صورت مساوی و برابر تقسیم کنیم، تا برادریمان ثابت شود، سپس، ببینیم آیا می توان تحت سیستم فدرالیزم یا سیستم دیگری به صورت مسالمت آمیز در کنار هم زندگی کنیم یا نه؟
در شرایط موجود، با چنین تبعیضهایی، چه در دیکتاتوری سابق و چه در رژیم تمامیتخواه مذهبی کنونی، کسی حق ندارد، از جدایی طلبان کرد یا دیگر ملل فلات ایران انتقاد کند.
در اینجا و آنجا دیده ام که کسانی از تشکیل جمهوری کردستان به مرکزیت مهآباد توسط مرحوم پیشوا قاضی محمد انتقاداتی کرده اند که در برخی موارد تند و توهین آمیز نیز بوده است.
به این دسته باید بگویم که: عکس العمل درست و به جای مرحوم پیشوا، نتیجه عملکرد بسیار بد و تبعیض آشکارای حکام ایرانی بوده است.
بیایید ابتدا برادریمان را به اثبات برسانیم، سپس به اتفاق، و در فضایی توأم با احترام متقابل در مورد چگونگی همزیستی مسالمت آمیز و برابر تصمیم بگیریم.

به امید آن روز.
 
م. آزاد
استاد دانشگاه‌
ساکن ایران


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست