آیا این «سخن مردم غیر فارس» است؟
نادر عصاره
•
هیچ نظرسنجی و انتخاباتی صورت نگرفته است تا بر اساس آن ادعا کرد که سخن این آقایان، «سخن مردم غیرفارس» می باشد. این امر در مورد حزب دموکرات کردستان ایران که با این اقایان همکاری دارد، نیز صادق است. هیچیک هیچ نمایندگی ای از طرف مردمان کشورمان ندارند..تنها از طرف خود، انجمن و یا حزب خویش نمایندگی دارند و نه بیشتر!
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۲۷ شهريور ۱٣۹۱ -
۱۷ سپتامبر ۲۰۱۲
در روز جمعه، ۲۴ شهریور ۱٣۹۱ برابربا ۱۴ سپتامبر ۲۰۱۲ مراسمی در یکی از سالن های مجلس شورای ملی فرانسه، برگزار شد. دو میز گرد در این مراسم بود. یکی تحت عنوان ایران و بهار عربی و دیگر تحت عنوان «سخن مردم غیر فارس».
در میز گرد نخست، سخنانی مطرح شد که معلوم بود از پشتوانه کاری برخوردارند و نکاتی قابل تامل ارائه شد. متاسفانه نمی توانم در باره ان ها در این جا توضیح دهم. موضوع این نوشته چیز دیگری است. در آن میز گرد، تنها یک سخنران همه صحبت خود را به تنشی که در سایت ها بدنبال انتشار پیمان مشترک حزب دموکرات کردستان ایران و حزب کومله منعکس شده، بنحو یک جانبه متمرکز کرد بی ان که از ابهامات این پیمان صحبتی کند، تنها شتابزدگی طرف مقابل را مورد شماتت قرار داد.
اما در میان سخنرانان میز گرد دوم که گویا «سخن مردم غیر فارس» بود، آقای هدایت سلطانزاده بعنوان آذری و آقای کریم عبدیان بعنوان عرب نکاتی را مطرح کردند که تیتر برخی از آن ها عبارتند از: هیچیک از سازمان ها و احزاب ایرانی از حقوق و برابری برای «غیرفارس» ها دفاع نمی کند. ملت ایران نمی تواند وجود داشته باشد. وضعیت مناطق «غیرفارس» با تصرف این مناطق توسط نیروهای خارجی تفاوتی ندارد. میلیون ها «غیرفارس» در زندان ها هستند. نسبت دادن بدکاری های رژیم تمامیت خواه و استبداد مذهبی به «فارس» ها. محروم کردن مردم عرب از نام گذاری مطابق علاقه خود بی ان که این نیز یاد اوری شود که دیگر مردمان نیز در نام گذاری اطفالش دچار محدودیت هستند. تماما عربی معرفی کردن خوزستان و مسکوت گذاشتن دیگران. ادعای این که از ۱۹۲۵ با سیاست تمرکزگرای رضا شاه پهلوی، غیرعرب ها به خوزستان مهاجرت داده شده اند تا ترکیب عربی آن را تغییر دهند. ادعا نسبت به نفت خوزستان. ادعا نسبت به بسته شدن لوله های نفت در جنبش ضد سلطنتی توسط مردم عرب. بالاخره در پاسخ به پرسشی نسبت به مسکوت گذاشتن وجود دیگران در خوزستان، ادعای این که در خوزستان هفتاد در صد عرب و سی درصد فارس هستند. نسبت دادن شونیسم و اولتراناسیونالیسم بدون این که مردم ایران از رژیم اسلامی جدا گردد. نبودن و یا بسیار کم رنگ بودن موضع ضد رژیم این سخنران ها و عمدتا در اپوزیسیون «فارس» قرار داشتن.
ادعاهای بالا مورد بحث من در این جا نیستند تا حقیقت تاریخی و واقعی آنان را به محک کشیم. هر کس البته می تواند با این ادعاها موافق و یا مخالف باشد. فکر می کنم ما می توانیم روی تمامی موارد بالا صحبت کنیم و هیچ تابویی وجود ندارد. ما می توانیم وجود ملت ایران و یا چند ملیتی بودن ایران را در سایه تاریخ خود مورد بحث قرار دهیم و بررسی کنیم در کدامیک از رویداد های بزرگ تاریخی صد ساله اخیر کشورمان، ملت ایران مطرح نبوده و در همین رویداد ها، نمود چندملیتی در انقلاب مشروطه، در جنبش ملی شدن نفت و در انقلاب بهمن، اگر وجود داشته، کدام است. این بحث ها را می توان انجام داد تا روشن شود ملت ایران و یا ایران چند ملیتی کدامیک حقانیت تاریخی دارند. در مورد بقیه ادعاهای بالا نیز می توان بحث کرد و وظیفه ای در این زمینه برعهده صاحبان نظر است تا از ساده کردن قضایای پیچیده فاصله گیریم و روشنی بر حقایق انداخته شود. این ها کار این چند خط و این قلم نیست.
پرسش در این جا عبارت است از این که آیا ادعاهایی که تیتروار مطرح شدند، «سخن مردم غیرفارس» است؟ در همان سالن سخنرانی کسانی حضور داشتند متعلق به همان منطقه ای که هدایت سلطانزاده گویا حرفشان را می گفت. هم ولایتی سلطانزاده، و بسیاری شبیه او و متعلق به آذربایجان ایران، گرایش سیاسی شناخته شده ای هستند و اس و اساس ادعاهای سلطانزاده را قابل قبول نمی دانند. آذربایجانی ها متنوعند. مناطق دیگر نیز چنین اند. من خود نسل اندر نسل خوزستانی هستم. پدر بزرگم در خوزستان بدنیا امده است ۶۰ سال قبل از ۱۹۲۵ که رضا شاه برای مدرنیزه کردن مستبدانه و تمرکز طلبانه دولت، به سرکوب مراکز پراکنده قدرت از جمله در خوزستان اقدام کند. پدر بزرگم و اجدادش هیچگاه بعد از ۱۹۲۵ به خوزستان مهاجرت داده نشده بودند. نه آن ها و نه من عرب نیستیم. در کنار عرب ها علیه شیوخ عرب در حدی ناچیز مبارزه کرده ام. منطقه خوزستان متنوع است. من خوزستانی متاسفانه ایده های اصلی ارائه شده توسط آقای عبدی را نمی توانم تایید کنم. معلوم نیست دنبال چیست وقتی می گوید حداقل فدرالیسم می خواهد. آقای عبدی و آقای سلطانزاده، گرایشاتی هستند که حتی اگر به پیشینه، کمیت و کیفیت آن ها و همفکرانشان بعنوان فعال «غیرفارس» کاری نداشته باشیم، سخنان خود و همراهانشان را می گویند و بعنوان افراد یا انجمن هایی قابل درک و احترام اند. اما:
اولا هیچ نظرسنجی و انتخاباتی صورت نگرفته است تا بر اساس آن ادعا کرد که سخن این آقایان، «سخن مردم غیرفارس» می باشد. این امر در مورد حزب دموکرات کردستان ایران که با این اقایان همکاری دارد، نیز صادق است. هیچیک هیچ نمایندگی ای از طرف مردمان کشورمان ندارند. پروژه هایی را که فردی و یا انجمنی و یا حزبی صحیح می داند، ارائه می کنند و تنها از طرف خود، انجمن و یا حزب خویش نمایندگی دارند و نه بیشتر! پس چه کسانی و چرا حرف های تنها یک گرایش از درون گرایشات موجود را به نام «مردم غیرفارس»، معرفی می کنند؟ به نام «مردم غیرفارس» به کام کی؟
دوما همانطوری که توضیح دادم در هیچیک از مناطق باصطلاح غیر «فارس»، یکنواختی و یک دستی زبانی، فرهنگی، فکری و دنباله روی کورکورانه وجود ندارد. این مناطق متنوعند. چه کسانی و چرا این آقایان را به جلو می اندازند و گرایشات دیگر را که مخالف این نظرات هستند، حذف می کنند؟ کشور مشترکمان که محل حضور همه شهروندان و ملیت های ایرانی حتی به شکل فدرالیسم می تواند باشد، با حذف جور در نمی آید. سیاستی که حذف می کند، دایره حذفش محدود نمی ماند. با این وجود می فهمم که جلو انداختن این آقایان، انتخابی سیاسی است. پیامد این انتخاب سیاسی مصداق آن تجربه نیست که می گفت «اختلاف بینداز و حکومت کن»؟
این ها، پرسش هایی از رهبری حزب دموکرات کردستان ایران می باشند، گرچه گرداننده مراسم بظاهر انستیتو کرد پاریس با حضور تلویزیون العربیه بود.
یاداوری کنم که من بهمراه دوستانم، به مراسم نامبرده تحت عنوان گرامیداشت بیستمین سالگرد جانباختن دکتر شرافکندی و یارانش دعوت شده بودیم، و علیرغم محدودیت در وقت، با این نیت شرکت کردیم و از قبل، در باره این مراسم به اشتباه درخواست اطلاعات بیشتر نکرده بودم. برای این که حضورم که همراه با شگفتی از میز گرد دوم بود، کرداری مفید شود، طرح پرسش های بالا را ضروری دیدم.
|