سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

«به بهانه ی اول مهر، روز بازگشایی مدارس»


احد واحدی


• در روزگاری که در جهان پیرامون ما، برای مرگ زبان یا زبانهایی که شاید چند صدنفر بیشتر متکلم ندارند، سازمان ملل متحد و ارگانهای وابسته به آن بدرستی نگران می شوند، مرگ تدریجی و عامدانهء زبانهای مادری رایج در کشور ما از ترکی، کردی گرفته تا ترکمنی، عربی، بلوچی و دیگر زبانها، کوچکترین نگرانی را در بین مقامات مسئول و دست اندرکاران فرهنگی ما بوجود نمی آورد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۱ مهر ۱٣۹۱ -  ۲۲ سپتامبر ۲۰۱۲


باز اول مهر می رسد، باز مدرسه ها باز می شود، باز مدرسه ها از بگو بخند بچه ها لبریز می شود، باز خاطرهء تعطیلاتی که بچه ها گذرانده اند، بر لبها جاری می شود. به همراه این شور و شوق و جنب و جوش باز مشکل تدریس به یک زبان در کشور کثیرالملله ما همچنان باقیست. بازهم نیمی از بچه های کشور بزبانی که از مادر یاد نگرفته اند، مجبور به آموزش می شوند. در مقابل فربه شدن زبان رسمی کشورمان، زبانهای دیگر مردمانی که در آنجا زندگی می کنند، محکوم به نابودیست.

اول ماه مهر، روز باز شدن مدارس هست، روزی که ملیونها کودک تشنهء آموزش با اشتیاق تمام منتظر فرارسیدن آن هستند، تا با انرژی بالایی که در سه ماه تعطیلات تابستان در خود ذخیره کرده اند، درهای علم و دانایی را به روی خود گشوده ببینند. روزیست در آغاز خزان طبیعت که بهار دانش و آموزش را نوید می دهد. در عین حال اول ماه مهر، روز باز شدن زخمهای جانسوز و خانمان براندازیست که سالهای سال در دلهای ما تلنبار شده است. زخم لال شدن به زبان مادری و خواندن و نوشتن و یاد گرفتن به زبانی غیر از آن. این زخم، زخمیست که هستی نیمی از اهالی و به تبع آن نیمی از کودکان را در چنبرهء فرهنگ ستیزانهء خود گرفته است. زخمی که مداوا نمی شود مگر به همت همهء مردم ایران و بیش از همه، مردمی که از این وضعیت بیشتر از هرچیز زجر می کشند؛ یعنی مردمی که به زبانهای دیگری بجز زبان فارسی تکلم می کنند.

باید با تأکید فراوان گفت که، زمان که می گذرد بیش از پیش این تودهء خاموش به حقوق ملی خود پی می برند. یعنی اگر زمانی این زمزمه که “زبان مادری را آزاد کنید!” یا “زبان مادری را در مدارس رسما” تدریس کنید!” از دهان بخشی از روشنفکران و نیروهای هویت طلب بیرون می آمد، امروزه به خواست میلیونها تن اهالی تبدیل شده است. این، نوعی بیداری هست که میلیونها نفر در اقصاء نقاط کشور به صفوف هر دم فزایندهء آنان می پیوندند. البته در این عرصه، نقش مردم ترک زبان کشور نقش محوری و بسیار مهم هست. چرا که آذربایجانیها که بیش از یک سوم اهالی را در سراسر ایران شامل می شوند، بجهت گستردگی پهنهء جغرافیایی شان یک نیروی عظیم سراسری را تشکیل می دهند و طبیعتا” در آیندهء نزدیک و در چهارچوب احقاق حقوق ملی نقش تاریخساز خود را ایفاء خواهند کرد. این برآمد فرهنگی تأثیر خود را در اعتلاء جنبش ملی در درون سایر ملیتهای ساکن ایران می گذارد. خواست تحصیل به زبان مادری محوری ترین خواستهء این جنبشهای گوناگون ملی هست.

در روزگاری که در جهان پیرامون ما، برای مرگ زبان یا زبانهایی که شاید چند صدنفر بیشتر متکلم ندارند، سازمان ملل متحد و ارگانهای وابسته به آن بدرستی نگران می شوند، مرگ تدریجی و عامدانهء زبانهای مادری رایج در کشور ما از ترکی، کردی گرفته تا ترکمنی، عربی، بلوچی و دیگر زبانها، کوچکترین نگرانی را در بین مقامات مسئول و دست اندرکاران فرهنگی ما بوجود نمی آورد. هیچ انگاشتن میلیونها انسان که به زبان مادری خود تکلم می کنند و اختصاص دادن تمامی بودجهء فرهنگی کشور برای فربه کردن زبان فارسی به قیمت مرگ تدریجی باقی زبانها، هر حسی هم برای متکلمین این زبانها بوجود بیاورد، حس همبستگی، رفاقت و برادری با زبان فارسی و متکلمین آن زبان نمی تواند باشد. اگر می خواهیم همبستگی و یکپارچگی همهء مردمان ساکن در کشور ایران را تضمین کنیم، بیش از اتصال به شعارهای توخالی “استقلال و تمامیت ارضی” باید بند را از زبان و فرهنگهای غیر فارسی زبان برداشت. شعار “استقلال و تمامیت ارضی” زمانی می تواند بدرستی مطرح شود که نه به بهانه ای برای ابقای سیطرهء فرهنگی مرکز نشینان و نه برای سرکوب ملیتهایی که خواهان حقوق ملی ـ زبانی خود هستند، بلکه برای تأمین زندگی ایده آل برای تمامی مردم ایران از هر طبقه، گروه زبانی، جنس، مذهب و سایر باشد.

بطور طبیعی و طبق کنوانسیونهای حقوق بشر، آزادیهای دموکراتیک و به طبع آن آزادی بیان و آزادی تحصیل به زبان مادری خواستهایی هستند که بیش از هرچیز کرامت انسانی را مد نظر دارند. امروزه اگر کسی از تمامیت ارضی سخن بگوید و این مسائل را مد نطر نداشته باشد در بهترین حالت یک نادان و در بدترین حالت یک شارلاتان سیاسی هست که با کلمات و در اصل با سرنوشت میلیونها انسان بشکل بسیار خطرناکی بازی می کند.

واقعیت اینست که جامعه ای که در آن، آموزش تحت هر استدلالی به زبان دیگری جز زبان مادری انجام می گیرد، بیمار هست. آن جامعه دچار بحران معنوی و فرهنگی می باشد. چرا که زبان مادری مزایایی دارد که دیگر زبانها فاقد آنست. زبان مادری تنها زبانیست که از بدو تولد با کودک همراه هست و کودک در یک پروسهء طولانی و تجربی با مفاهیم آشنا می شود، بهمانگونه که با زندگی آشنا می گردد. زبان مادری نقش منحصر به فردی در یادگیری سیستماتیک زبان و به تبع آن سایر مفاهیم دارد. کودک با تحصیل به زبان مادری، اعتماد به نفس بیشتری در برخود به مسائل تحصیلی و در مراحل بعدی در برخورد به مشکلات اجتماعی از خود نشان می دهد. زبان مادری ویژه گی دیگری نیز دارد: زبان مادری یکی از ارکان اصلی هویت ملی مردم خود می باشد. این مشخصه که خود پتانسیل بالایی را در میان ملیتهای تحت ستم بوجود می آورد، برای حکومتهایی با افکار ناسیونالیسم افراطی ملت حاکم ابدا” خوشایند نیست. بدین سبب حکومتهای ایران در دوره های متفاوت هرگز به این زبانها و فرهنگها به چشم دوست نگاه نکرده و همیشه سعی در تخطئهء آنها داشته و بعنوان مثال کوچکترین مطالباتی که در عرصهء مسئلهء ملی از طرف مردم ترک زبان کشورمان انجام می گیرد، بلافاصله با اتهام تجزیه طلبی و پان ترکیسم سرکوب می شود.

بدین طریق براحتی می توان پی برد که کسانیکه با تحصیل به زبان مادری مخالف هستند، بعنوان منادیان فرهنگ برتر، کمر به نابودی دیگر زبانهای موجود کشور بسته اند.

اول مهرماه کودکان جامعهء ما در حالی راهی مدارس هستند که بیش از نصف آنها بزبانی بغیر از زبان مادری تحصیل می کنند. آنها بجای توجه به مفاهیم و یادگیری علمی آنها، زبان مادری خود را در خانه جای می گذارند و با زبان عاریتی که حداقل در سالهای اولیه دبستان کمترین اطلاعی از پیچ و خم آن ندارند به کلاس می روند. البته این آمار در آذربایجان مانند سایر مناطق زندگی ملیتها به استثنای چند درصد محصلین غیربومی، تمامی محصلین را در بر می گیرد. یعنی همه محصلین از موهبت و مزیت زبان مادری محروم هستند. البته این پدیده، افت بالای تحصیلی در این نیروی میلیونی تشنهء اگاهی را در پی دارد.

تحصیل بزبان مادری و ارتقاء آن به جایگاهی که درخور آنست و در مراحل بعدی رسمی شدن آن، پخش برنامه های رادیویی و تلویزیونی به این زبان و ایجاد فضایی مناسب برای نشر کتب و مطبوعات به زبان مادری، مجموعه ای از اقداماتی می تواند باشد که راه را برای احقاق حقوق پایمال شدهء ملیتهای غیر فارس ساکن ایران هموار کند. ما باید بعنوان پی گیرترین دموکراتها همواره در پی احقاق حقوق ملی مردم خود باشیم؛ چرا که این حقوق بخش بزرگی از حقوق دموکراتیک سراسری جامعهء ما را تشکیل می دهد.

کلن ـ ۳۱ شهریور ۱۳۹۱ 

منبع: سایت آذربایجان
www.azer-online.com


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست