دادگاه مردمی ایران تریبونال الگویی برای آیندگان - احمد موسوی
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۱۱ مهر ۱٣۹۱ -
۲ اکتبر ۲۰۱۲
پنج سال پیش در پاییز سال ٨٦ وقتی تشکیل دادگاه "نمادین ایران تریبونال" علیه جمهوری اسلامی در دستور کار جمعی از خانواده های زندانیان جانباخته، فعالان سیاسی و زندانیان سیاسی جان بدربرده از کشتارهای دهه شصت قرار گرفت، هیچگونه تصور روشنی از روند کار، نحوه پیشبرد برگزاری این دادگاه و فراز و فرودهای آن در ذهنمان نبود. در جلسات اولیه، هر کس بر اساس ذهنیت و باورهای خود تصویری از چگونگی برپایی این دادگاه ارائه می داد. بحث های اولیه در رابطه با بررسی و تدوین کارزار ایران تریبونال، آنچنان خام و ناپخته بود که تصویری مبهم از واژه "نمادین" برگزاری دادگاه، در ذهن تعدادی از حاضران در جلسه بود.
با این همه، از همان شروع کار و آغار ایده دادگاه مردمی ایران تریبونال، برگزاری مداوم جلسات دو تا سه هفته یک بار جمع اولیه، شروع مناسبی برای دستیابی به درکی مشترک از موضوع بود. درک مشترک از چگونگی برگزاری دادگاه محاکمه جمهوری اسلامی به جرم جنایت علیه بشریت.
در آن شوق و اشتیاق اولیه ایده برگزاری دادگاه مردمی ایران تیریبونال، دادگاه راسل تنها الگوی پیش روی ما بود.
دادگاهی که به همت برتراند راسل و تعدادی از نویسندگان و روشنفکران مترقی جهان در دهه شصت میلادی علیه تجاوز نظامی امپریالیسم آمریکا به ویتنام شکل گرفت. اگرچه هدف و ماهیت وجودی شکل گیری دادگاه راسل و دادگاه مردمی ایران تریبونال دو موضوع کاملا متفاوت و جدا از هم بودند، اما به رغم این تفاوت مضمونی، آگاهی و شناخت از مکانیزم شکل گیری دادگاه راسل، الگوی مناسبی برای پی ریزی مکانیزم دادگاه مردمی ایران تریبونال بود.
در برپایی دادگاه مردمی ایران تریبونال، ما به دنبال سازماندهی دادگاهی بودیم تا بتوانیم خارج از چهارچوب نظام های دولتی و سیستم های حکومتی، علیه جمهوری اسلامی اقدام کنیم. از این منظر، دادگاه راسل تنها الگویی بود که پیش از این قادر شده بود خارج از مکانیزم دادگاه های متداول در چهارچوب نظام های دولتی و سیستم های حکومتی، علیه یک دولت اعلام جرم کند. لذا، در مسیر تحقق سازماندهی دادگاه مردمی ایران تریبونال، دست یابی به اسناد دادگاه راسل و آگاهی از مکانیزم شکل گیری آن، نخستین گام عملی تحقق این دادگاه بود.
اگرچه با برگزاری هر جلسه و گشایش بحث های تکمیلی، قدم به قدم مکانیزم و چهارچوب های عملی کارزار ایران تریبونال برای مجموعه فعالان و تلاش گران آن، روشن و روشن تر می شد، اما این تمام صورت مسئله نبود. با روشن شدن وسعت ابعاد کار دادگاه، مشکلات و ناهمواری های مسیر برگزاری دادگاه نیز، هرچه بیشتر در برابر ما صف آرایی می کرد.
طی یک سال اول، امید و یاس، توامان بر فضای تمام جلسات فعالان و دست اندرکاران برگزاری ایران تریبونال سایه افکنده بود. تجربه های ناتمام و بعضا شکست خورده گروه ها و سازمان های سیاسی که طی دو دهه گذشته تلاش هایی را همانند ما آغاز کرده بودند، نگرانی را در جمع دامن می زد. در پس بروز هر ناامیدی و بعضا احساس ناتوانی در انجام کار، دوستانی از جمع و حضور در جلسات تبیین روند دادگاه خارج می شدند و پس از آن و به تدریج افراد جدیدی به جمع می پیوستند.
در تداوم راه، در فضایی توامان از امید و ناامیدی، پیشرفت و سرخوردگی، توانایی و ناتوانی، کمیته هماهنگی شکل گرفت. شکل گیری کمیته هماهنگی و پس از آن، کمیته های کشوری، گام بزرگی برای عبور از ناهمواری ها و مشکلات فرسایشی اولیه بود.
تامین هزینه مالی و جلب نظر وکلا و قضات برجسته جهانی در همکاری و همدلی با دادگاه مردمی ایران تریبونال، دو موضوع کلیدی و پایه ای تحقق چنین دادگاهی بود. همه دست اندرکاران و فعالان برگزاری دادگاه مردمی ایران تریبونال که مجموعه ای از زندانیان سیاسی جان بدربرده از کشتارهای دهه شصت، خانواده های زندانیان جانباخته و نیز تعدادی از عناصر فعال سیاسی، اجتماعی بودند, مجموعا روی استقلال مالی و سیاسی این دادگاه و نیز سازماندهی آن توسط خود زندانیان سیاسی جان بدربرده و خانواده های زندانیان جانباخته تاکید داشتند.
کمیته های کشوری از همان آغاز شکل گیری، فعالیت های مستمر خود را برای تامین مالی برگزاری دادگاه آغاز کردند. فراهم کردن هزینه برگزاری چنین دادگاهی کار ساده ای نبود. جمع آوری کمک مالی، پرداخت حق عضویت، برگزاری مراسم های مختلف، چاپ تی شرت و ده ها روش ابتکاری دیگر از طرف کمیته های کشوری، روزنه های امید تامین هزینه و استقلال مالی را روز بروز تقویت کرد. کمیته هماهنگی نیز، وظیفه سازماندهی جلسات و برنامه ریزی روند شکل گیری دادگاه را به عهده داشت و در پیش برد آن، بی وقفه تلاش می کرد.
ضرورت شکل گیری کمیته بین المللی جهت تماس و ارتباط با وکلای برجسته و حقوق دانان بین المللی، گام دیگری بود که شکل گیری آن عملا چشم انداز روشن تری را پیش رویمان گذاشت. برگزاری جلسات منظم دو تا سه هفته یکبار که در واقع نقش مجمع عمومی را داشت، مکانی برای گزارش دهی از چگونگی پیشرفت کار، شرح وظایف و تصمیم گیری های کلان مربوط به روند کار دادگاه در هر جلسه بود.
بیش از دو سال طول کشید تا اعتماد به نفس لازم در جمع برگزارکنندگان دادگاه مردمی ایران تریبونال جهت اعلام موجودیت علنی این دادگاه فراهم گردید. بیش از دو سال زمان لازم بود تا تلاش بی وقفه کمیته های کشوری برای تامین مالی، کمیته هماهنگی برای سازماندهی و کمیته بین المللی جهت تماس و جلب نظر تعدادی از برجسته ترین حقوق دانان بین المللی، روزنه های امید تحقق این دادگاه را تجسم عینی بخشید. پس از دوسال و اندی با فراهم شدن امکانات مقدماتی برگزاری چنین دادگاهی، امید بر تردید فائق شد، باور به توانستن بر غول ناتوانی غلبه کرد. و بدین سان، پس از گذشت دو سال و اندی، سرانجام در روز دهم دسامبر ٢٠٠٩ (روز جهانی حقوق بشر) کارزار ایران تریبونال موجودیت علنی خود را اعلام کرد.
در همان تاریخ، در بیانیه اعلام موجودیت کارزار ایران تریبونال نوشتیم: "برای نخستین بار در تاریخ ایران، کارزاری جهانی برای رسیدگی مردمی به کشتار زندانیان سیاسی در زندان های رژیم جمهوری اسلامی شکل گرفته است. هدف این کارزار، تشکیل دادگاهی مردمی است برای رسیدگی به اعدام های دسته جمعی سال های اولیه دهه ۶٠ و قتل عام زندانیان سیاسی در تابستان ۶٧. این تلاش را جمعی از خانواده های جان باخته گان و جان بدر بردگان از کشتارهای دهه ۶٠، فعالان حوزه های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در اکتبر ۲٠٠۷ آغاز کردند".
با اعلام موجودیت علنی کارزار، تلاش همه کوشندگان برگزاری دادگاه مردمی ایران تریبونال دو چندان شد. چرا که با علنی شدن آن، نگاه بسیاری از خانواده های زندانیان جانباخته به
شکل گیری چنین دادگاهی معطوف گشت. شکل گیری دادگاه مردمی ایران تریبونال، روزنه امیدی شد برای دادخواهی خانواده هایی که طی سه دهه در بهت و ناباوری، در اندوه از دست دادن عزیزانشان قامت شکستند. کودکانی که زیر بار حسرت دیدار مادران و پدرانشان، قد کشیدند تا بغض فرو خورده شان را در دادخواهی مادران و پدران شان فریاد کنند و همسرانی که آتشفشان درون شان را در گدازه های اشک و آتش و خون، در رویای ماندگار عزیزان جان باخته شان، جاری سازند.
و این همه، انگیزه ای بود برای کوشندگان کارزار ایران تریبونال، که با دست خالی و تنها بر پایه عشق، پشتکار، ایمان به آرمان های عزیزان جانباخته و با اتکا بر پشتوانه مردمی انبوه خانواده های جانباخته بتوانیم جمهوری اسلامی را در عرصه جهانی به جرم جنایت علیه بشریت به محاکمه بکشانیم.
اعلام موجودیت علنی دادگاه مردمی ایران تریبونال، در واقع شروع کار و یکی از سر فصل های قابل اتکاء تلاش پنج ساله ما بود. ما در شروع کار بودیم. هنوز راه درازی مانده بود. هرچند امید تحقق این دادگاه جوانه زده بود اما، تا به شکوفه نشستن این دادگاه، تا گل دادن اش و تا تجسم عینی آن، راه درازی باقی بود. چرا که شکل گیری عینی دادگاه، هنوز هم دور از تصور همه دست اندرکاران و کوشندگان آن بود.
با اعلام موجودیت علنی دادگاه مردمی ایران تریبونال، دستور کار و الویت شناساندن کارزار در میان جمع گسترده تری از خانواده های زندانیان سیاسی و دیگر نیروهای سیاسی اجتماعی، در پیشبرد وظایف کاری ما قرار گرفت. تشکیل تیم سخنگویان دادگاه مردمی ایران تریبونال، قدم دیگری در پاسخگویی به این نیاز مبرم بود.
در نخستین جلسه عمومی بعد از اعلام موجودیت علنی کارزار, ده نفر از کوشندگان برگزاری دادگاه، به عنوان سخنگویان کارزار، انتخاب شدند تا مسئولیت تبلیغ بیرونی و سخنگویی کارزار را به عهده بگیرند. تا کارزار و اهداف آن را در عرصه های وسیع تری معرفی، تبلیغ و ترویج نمایند. من نیز که از همان آغاز شکل گیری ایده دادگاه، افتخار همکاری با ایران تریبونال را داشتم، به عنوان یکی از سخنگویان کارزار مردمی ایران تریبونال انتخاب شدم. به عنوان یک زندانی سیاسی سابق که به مدت ده سال یعنی تمام سال های دهه شصت را در زندان های مختلف جمهوری اسلامی گذرانده ام، تحقق این دادگاه و سخنگویی آن را، بخشی از وظیفه مبارزاتی خود می دانستم و تا به امروز نیز بدان وفادار مانده ام . چرا که پرتو افکنی بر تاریکخانه کشتارهای جمهوری اسلامی و نیز دفاع از حقانیت رفقا و یاران جان باخته ام را بخشی از روند مبارزات سیاسی، اجتماعی و طبقاتی جاری در کشور می دانم. دفاع از حقانیت مبارزاتی دوستان و رفقایم، دینی است که همواره بر شانه های من سنگینی کرده و می کند.
پس از فراهم شدن مقدمات اولیه کار، گام مهم بعدی، جلب نظر حقوق دانان سرشناس بین المللی در همراهی با دادگاه مردمی ایران تریبونال بود. کاری که چندان آسان نبود. کارزار ایران تریبونال برای ادامه کار خود، بیش از هرچیز دیگری، به یک تیم حقوقی، متشکل از حقوقدانان مجرب و آشنا به حقوق بین الملل نیاز داشت. کارزار، برای تشکیل چنین تیمی، لازم بود ابتدا به سراغ آن دسته از حقوقدانان ایرانی می رفت که به قوانین حقوقی جهان شمول آشنا و در آن زمینه صاحب نام بودند و در عین حال با مساله کشتار زندانیان سیاسی آشنائی داشته و حاضر به همکاری داوطلبانه می بودند.
فعالان کارزار، در ادامه تلاش های خود برای جذب چنین حقوقدان هائی، با کاوه شهروز و پیام اخوان تماس گرفتند و آنها را به همکاری دعوت کردند. هردو در زمینه قتل عام زندانیان سیاسی در تابستان شصت و هفت مطالب و مقالات متعددی در نشریات دانشگاهی، مانند نشریه حقوقی دانشگاه هاروارد و برخی روزنامه های کانادائی به چاپ رسانده و کار تحقیقاتی در این زمینه کرده اند. با توجه به انگیزه قوی انسان دوستانه (امانیستی) و دفاع این دو حقوقدان از حقوق مردم ایران و مخالفت شان با اعدام و نقض حقوق مردم توسط حکومت ها و تقبیح کشتار زندانیان سیاسی و اطلاع رسانی در این مورد در خارج از جامعه ایرانیان، پیام اخوان و کاوه شهروز می توانستند همکاران مناسبی برای کارزار باشند. کاوه، عضو خانواده جان باخته گان است و یکی از نزدیک ترین اعضای خانواده اش در جریان کشتار زندانیان سیاسی در دهه شصت اعدام شده است.
با پیوستن این دو حقوقدان به این پروژه دادخواهی، کارزار تیمی تحت عنوان گروه کار بین الملل، متشکل از دو تن از اعضای کمیسیون، بابک عماد و داریوش افشار را مسئول تشکیل تیم بین المللی حقوقدانان کرد. آنها به فاصله چهارده ماه از ژانویه ٢٠٠٩ تا مارس ٢٠۱٠ با پنچاه حقوقدان تماس گرفتند. این حقوقدانان با حساسیت زیاد از میان بیش از صد حقوقدان از سی کشور انتخاب شده بودند. کارزار به دنبال حقوقدانان و همکارانی بود که دغدغه مردم داشته باشند و برای احقاق حقوق آنها فعالیت کنند، مستقل از دولت ها باشند و در حرفه خود نامدار و در جهان شناخته شده باشند و داوطلبانه بدون هیچ چشم داشت مالی با این پروژه دادخواهی همکاری کنند.
در تماس های اولیه و مقدماتی، که با هر یک از حقوق دانان بین المللی برقرار می شد، ملاک پیوستن شان به ایران تریبونال، استقلال آن از دو لت ها و سازمان و احزاب سیاسی بود.استقلال ایران تریبونال برای شان بسیار حیاتی بود و از کشیده شدن به بازی های سیاسی دوری می جستند.آنان نمی خواستند هیزم آتش درگیری های میان نیروها و سازمان های سیاسی و از سوی دیگر آلت دست دولت ها شوند. در چنین فضائی، فقط زمانی که مطمئن می شدند، زندانیان سیاسی جان بدربرده از کشتارهای دهه شصت و خانواده های زندانیان جان باخته، ستون اصلی سازماندهی تشکیل دادگاه مردمی ایران تریبونال را به عهده دارند، تمایل خود را برای همکاری و حضور در دادگاه اعلام می کردند. در ابتدای کار، تعدادی پذیرش کار را منوط به دریافت مزد و حق الزحمه می کردند. توضیح تلاش گران تیم بین المللی کارزار در ماهیت مردمی بودن این دادگاه، مبنی بر اینکه امکان پرداخت مزد برای کارزار مقدور نیست و فعالیت داوطلبانه همه کوشندگان کارزار، مشخصه اصلی کارکرد این دادگاه است، آنگاه توانست همراهی و همدلی تعدادی از برجسته ترین حقوق دانان بین المللی را به سمت کارزار جلب نماید.
در پی یک سال تلاش مستمر کمیته بین المللی کارزار برای جذب حقوق دانان مجرب و سرشناس جهانی، اولین کنفرانس تلفنی مجموعه حقوق دانان جلب شده به سوی کارزار، تشکیل گردید. و پس از آن کمیته راهبردی بین المللی حقوق دانان ایران تریبونال شکل گرفت. به دنبال برگزاری نخستین کنفرانس بین المللی حقوقدانان ایران تریبونال در اول اکتبر ٢٠١٠، گروه سه نفره منتخب این کنفرانس، مسئول تشکیل کمیته بین المللی راهبردی حقوقدانان ایران تریبونال و تدوین اساسنامه حقوقی آن شد. تشکیل کمیته راهبردی حقوق دانان بین المللی در تاریخ اول اکتبر ٢٠١٠، دومین نقطه عطف روند شکل گیری کارزار ایران تریبونال بود. اساسنامه به فاصله دو ماه از کنفرانس تدوین و به تصویب تیم حقوقدانان بین المللی ایران تریبونال رسید. کمیته راهبردی به موجب اساسنامه خود، متشکل از هفت عضو اصلی و یک عضو ناظر متخصص در امور دادگاه های مردمی، در اوایل ژانویه ۲٠١١ تشکیل گردید.
کمیته راهبردی بین المللی حقوقدانان ایران تریبونال، مسئولیت سازماندهی دادگاه، انتخاب رئیس دادگاه، تشکیل تیم های حقوقی از جمله تیم دادستان، تیم مدافع، تیم قضات و هیئت منصفه، تعیین و طبقه بندی اسناد و مدارک و شواهد و شاهدان و... را برعهده گرفت.
اعضای کمیته عبارتند از، پروفسور کادر اسمال، دوست و همرزم نزدیک نلسون ماندلا، سیر جفری نایس، پروفسور جان کوپر، دکتر نانسی هورماشیا، پرفسور پیام اخوان، دکتر هدایت متین دفتری، پروفسور ریچارد فالک و پروفسور اریک دیوید. وی متخصص در امور دادگاه های مردمی و یکی از اعضای تیم قضات دادگاه راسل در امور فلسطین است. جان کوپر نیز ریاست کمیته راهبردی بین المللی حقوقدانان ایران تریبونال را به عهده گرقت.
تا این جای کار، به رغم اینکه شکل گیری این دادگاه برای کوشندگان و دست اندرکاران دادگاه مردمی ایران تریبونال مادیت عینی یافته بود، اما در حیطه خارج از جمع برگزار کنندگان، هنوز کسی کارزار را جدی نمی گرفت. هنوز کسی باور نمی کرد که تلاش و پشتکار چندین ساله جمعی از زندانیان سیاسی جان بدر برده،خانواده های زندانیان جان باخته به همراه بخشی از فعالان سیاسی اجتماعی، به ثمر برسد.
اطلاعیه اعلام برگزاری کارزار در مورخه ۱٠ آوریل ٢٠۱٢ و تعیین روزهای ۱٨ تا ٢٢ ژوئن ٢٠۱٢ برای برگزاری مرحله اول دادگاه، همگان را به شگفتی واداشت. تحقق دادگاه مردمی ایران تریبونال در محکومیت جمهوری اسلامی به جرم جنایت علیه بشریت، عملا مادیت یافته بود. در اطلاعیه اعلام برگزاری کارزار آمده است: "برای نخستین بار در تاریخ ایران و جهان، مردمی ظلم دیده و تحت ستم، که شاهد یکی از فجیع ترین جنایات تاریخ معاصر بشری و کشتار یک نسل از مبارزان سیاسی در زندان بوده اند- در حالی که دادگاه ها و نهادهای حقوقی و قضائی بین المللی از رسیدگی به آن اجتناب می کنند- پرچم دادخواهی و رسیدگی به آن را به دست گرفته اند.
دادگاه جمهوری اسلامی در دو مرحله برگزار می شود. مرحله اول به مدت پنچ روز، از ١٨ تا ٢٢ ژوئن ۲٠١٢ در مرکز حقوق بشر سازمان عفو بین الملل در لندن برگزار می شود. مرحله دوم، چهار ماه بعد از آن، در ماه اکتبر در لاهه برگزار خواهد شد. دادگاه مردمی ایران تریبونال، بزرگترین و بی سابقه ترین پروژه دادخواهی مردمی است که در تاریخ معاصر، با حضور بیش از صد شاهد، برگزار می شود.
یک تیم بین المللی حقوقی، متشکل از سرشناس ترین و مجرب ترین حقوقدانان بین المللی و ایرانی؛ پرفسور جان کوپر، پروفسور ریچارد فالک، سیر جفری نایس، پروفسور اریک دیوید، پرفسور پیام اخوان، دکتر نانسی هورماشیا، دکتر هدایت متین دفتری و پروفسور کادر اسمال(زوئیه ۲۰۱۱ در اثر سکته قلبی در گذشت)، این دادگاه مردمی را سازماندهی کرده و با دعوت از شخصیت های حقوقی و غیرحقوقی و قضات سرشناس جهانی همراه با یک تیم دادستانی متشکل از هشت حقوقدان ایرانی و غیرایرانی به سرپرستی پرفسور پیام اخوان و سیر جفری نایس، آن را برگزار می کنند.
این دادگاه، بخشی از مبارزه توده رنچ کشیده مردم ایران علیه تاریک اندیشان کوردل و جنایتکار حاکم بر ایران است، که وظیفه آن نه تنها رسیدگی به کشتار زندانیان سیاسی و محاکمه جمهوری اسلامی به جرم جنایت علیه بشریت است، بلکه این وظیفه را نیز دارد که این تراژدی انسانی را به قضاوت افکار عمومی جهانیان بگذارد و آن را در تاریخ ایران و جهان برای آیندگان به ثبت برساند."
اطلاعیه دهم آوریل ٢٠۱٢ ایران تریبونال مبنی بر اعلام تاریخ و مکان برگزاری مرحله اول و دوم این دادگاه، شوری را در میان انبوهی از خانواده های زندانیان جان باخته، زندانیان جان بدربرده از کشتارهای دهه ٦٠ و مجموعه ای از فعالان سیاسی اجتماعی بر انگیخت. شوری که خارج از تصور همه کوشندگان و تلاشگران تشکیل دادگاه مردمی ایران تریبونال بود.
دادگاه صبح روز ۱٨ ژوئن ٢٠١٢، با حضور جمعی از خانواده های جان باخته، زندانیان جان بدر برده، فعالان سیاسی، اجتماعی و به تعبیری جمعی از همان "مردم بی لبخند" و با سخنرانی پروفسور جان کوپر، رئیس کمیته بین المللی راهبردی حقوقدانان ایران تریبونال آغاز شد. وی، ضمن معرفی اعضای کمیسیون و موریس کوپیتورن به عنوان رئیس کمیسیون، به روند شکل گیری و سازماندهی دادگاه پرداخت و گفت، به دلیل وسعت کشتار زندانیان سیاسی در دهه شصت، کمیته راهبردی تصمیم گرفت دادگاه را در دو مرحله با حضور صد شاهد برگزار کند. در این مرحله، کمیسیون حقیقت یاب، امروز در این مکان کار خود را آغاز می کند و به مدت پنچ روز، هشتاد شاهد را به دادگاه فرا می خواند و تحقیقات خود از آنان را آغاز می کند. تمامی شاهدان، از پیش شکایات نامه و اظهارنامه های خود را به کمیته راهبردی تسلیم کرده و کمیسیون براساس آن ها، تحقیقات خود را آغاز می کند. وی، در ادامه یادآور شد، کمیسیون حقیقت یاب در پایان کار خود، براساس شهادت شهود و تحقیقاتی که انجام می دهد، گزارشی تهیه و به تیم دادستانی تسلیم می کند. تیم دادستانی براساس این گزارش و اسناد و شواهدی که کمیته راهبردی حقوقدانان ایران تریبونال در اختیار آن قرار می دهد، علیه جمهوری اسلامی کیفرخواست صادر می کند.
"بعد از جان کوپر، پیام تصویری توتو، رئیس کمیسیون حقیقت یاب آفریقای جنوبی پخش شد. او، ضمن حمایت از مردم ایران، کشتار زندانیان سیاسی در دهه شصت را یک فاجعه انسانی برای تمام بشریت خواند و با خانواده ها اظهار همبستگی کرد و برای آنان در این دادخواهی جهانی مردمی، آرزوی موفقیت نمود. وی گفت، تجربه آفریقای جنوبی نشان داده است، گذشت زمان به تنهائی التیام بخش نیست و لازم است حقیقت بیان و به آن رسیدگی شود.
رویا غیاثی، از فعالان کارزار ایران تریبونال، خواهر جان باخته کبری غیاثی، پیام جمعی از مادران خاوران را قرائت کرد. پیام اخوان، به نمایندگی از سوی تیم دادستانی، ضمن تبریک برگزاری این دادگاه تاریخی مردمی، به تشریح کار دادگاه و وظایف تیم دادستانی در مرحله دوم دادگاه پرداخت. پیام اخوان گفت "رژیم ایران نه تنها در دهه ۶۰ به این کشتار ها دست زده است، بلکه سالها است که در برابر این جنایت عظیم سکوت کرده است. این دادگاه امروز این سکوت را شکست." و شکستن جهانی این سکوت، چه شادی و غرور عظیمی را در جمع حاضران ایجاد کرده بود. دادگاه، با سخنان کوتاه رئیس دادگاه، ساعت ده و نیم صبح روز دوشنبه ١٨ ژوئن٢٠١٢ کار خود را آغاز کرد". و بدین سان با تحقق یافتن دادگاه مردمی ایران تریبونال، کوشندگان این دادگاه طی پروسه ای از کار، تلاش و پیگیری شبانه روزی پنج ساله همراه با پیگیری و فعالیت مستمر زندانیان سیاسی، خانواده های زندانیان جان باخته دهه شصت و نیروهای چپ و کمونیست، توانستند مبارزه علیه سکوت و فراموشی کشتار زندانیان سیاسی را وارد فاز جدید و بسیار تاثیرگذار در عرصه جهانی نمایند.
طی پنج روز برگزاری دادگاه مردمی ایران تریبونال، جلسات دادگاه به طور زنده و مستقیم از محل دادگاه در لندن پخش شد. بیش از دویست و پنچاه هزار نفر در سراسر دنیا، به ویژه در ایران، دادگاه را به صورت زنده دنبال کردند. پوشش خبری جهانی این دادگاه، به رغم بی تفاوتی و بی میلی بسیاری از رسانه های کوچک و برزگ در ابتدای آغاز این پروژه تاریخی، بی نظیر بود. تنها کافی است که گفته شود، بیش از پانصد میلیون نفر در سراسر جهان از طریق بی بی سی ورد سرویس، الجزیره، العربیه، تلویزیون کانال دو سوئد، خبرگزاری سوئد و ده ها روزنامه سوئدی و بریتانیائی، چندین رادیو و سایت فعالان اجتماعی در آمریکا و شبکه اطلاع رسانی "پرس اسوسیشن" در جریان دادگاه قرار گرفتند. به این مجموعه، لازم است مجموعه ای از رسانه های سیاسی و خبری ایرانی، از جمله بی بی سی فارسی، صدای آمریکا، رادیو فرانسه، رادیو دویچه وله، و تقریبا تمامی تلویزیون ها و رادیوهای سازمان ها و احزاب سیاسی ایرانی و چند روزنامه فارسی زبان، روند دادگاه را رو به ایران و ایرانیان خارج کشور پوشش دادند.
و بدین سان بود که در تاریخ ۱٨ تا ٢٢ ژوئن ٢٠۱٢ ساختمان مرکز حقوق بشر عفو بین الملل لندن، به مکانی برای فریاد مشترک قربانیان جنایات جمهوری اسلامی تبدیل شد. بخشی از خانواده های زندانیان جان باخته، اینک می توانستند درد مشترک خود را در این دادگاه فریاد کنند. دادگاهی که مفری شده بود برای هم آوایی سنفونی دادخواهی زخم خوردگان دهه ٦٠. دادگاهی برای پرتو افکنی بر یک دهه از کشتارهای خونین جمهوری اسلامی. دادگاهی برای شکست سکوت در محافل بین المللی، دادگاهی برای عبور از خط قرمزی که جمهوری اسلامی آگاهانه و عامدانه در تمام این سال ها در عرصه داخلی و بین المللی پیش برده برد. دادگاهی که طی روزهای ۱٨ تا ٢٢ ژوئن ٢٠۱٢، ساختمان مرکز حقوق بشر لندن را به اشک و آتش و خون مبدل ساخت. دادگاهی که در عرصه جهانی صدایش به گوش چند صد میلیون مردم جهان رسید. دادگاهی که طی پنج روز شگفتی آفرید.
این شگفتی در دو عرصه کاملا متفاوت و متضاد به قضاوت عمومی گذاشته شد. موجی از دلسوختگان و قربانیانی که طی سه دهه در خلوت خود اشک ریخته بودند، در سکوت پر معنای شان راز هزار نکته داشتند، نگاه شان متوجه دادگاه مردمی ایران تریبونال شد. درست در روزهای ۱٨ تا ٢٢ ژوئن ٢٠۱٢، که شاهدان قربابیان جنایت های جمهوری اسلامی با بیان دردها و تصویر کردن رنج هایشان، در اشک و آتش و خون می سوختند، در روزهایی که پخش تصاویر زنده ی این لحظه های اشک و آتش و خون، میلیون ها انسان را به قلب تاریکخانه جنایات و کشتارهای جمهوری اسلامی کشانده بود، کسانی نیز بودند، که از تحقق و برگزاری دادگاه مردمی ایران تریبونال در آتش تنگ نظری کودکانه شان می سوختند.
درست در روزهایی که جمع کثیری از زندانیان جان بدربرده، خانواده های قربانیان دهه شصت و در یک کلام همان"مردم بی لبخند" پس از تلاشی پنج ساله، علیه جمهوری اسلامی به جرم جنایت علیه بشریت به دادخواهی برخاسته بودند، کسانی نیز بودند، که در دنیای حسادت و تنگ نظری های محفلی شان، به دروغ پردازی و تحریف حقایق برخاستند و دادگاه مردمی ایران تریبونال را به گرفتن پول و امکانات از کشورهای امپریالیستی متهم کردند. در روزهایی که سالن ساختمان مرکز حقوق بشر لندن، در اشک و آتش و خون شاهدان قربانیان جنایات جمهوری اسلامی می سوخت، این دروغ پردازان و تحریف گران حقیقت نیز، در آتش سیاست بازی های محفلی شان، گر گرفتند و سوختند. همان هایی که در ذهن و باور شان، هرگز حسابی برای برگزاری دادگاه مردمی ایران تریبونال باز نکرده بودند، همان هایی که آرزوی عدم تحقق این دادگاه را مدام در ذهن و جانشان می پروراندند و اینک در کمال ناباوری شاهد برگزای بزرگترین همایش دادخواهی زندانیان جان بدربرده و خانواده های زندانیان جان باخته از کشتارهای جمهوری اسلامی بودند. جماعتی که تصور تحقق برگزاری دادگاه مردمی ایران تریبونال، خوابشان را آشفته کرده بود، یک روز مانده به آغاز کار مرحله اول دادگاه به یک باره، با شتابی وصف ناپذیر در مقابل دادگاه مردمی ایران تریبونال صف آرایی کردند. و متاسفانه در این مسیر تا بدانجا پیش رفتند که عملا بر چهره همان "مردم بی لبخندی" که برای دادخواهی علیه جمهوری اسلامی برخاسته بودند، خنجر کشیدند.
کمیته مرکزی راه کارگر (هیئت اجرای) در هنگامه برگزاری دادگاه مردمی ایران تریبونال، با صدور اطلاعیه ای، در بی مسئولانه ترین شکل ممکن ایران تریبونال را به گرفتن پول از کشورهای امپریالیستی متهم کرد. راه کارگر (هیئت اجرایی) تنها به ابن دروغ بسنده نکرد و با ادعای اینکه ایران تریبونال علیه تحریم و جنگ احتمالی اطلاعیه صادر نکرده است، نه تنها کل موجودیت ایران تریبونال را زیر سئوال برد، بلکه ایران تریبونال و همه کوشندگان و تلاشگران آن را نیز در نقش بازیگران امپریالیسم متهم کرد.
راه کارگر (هیئت اجرایی) پیش از ورود به این اتهام، در اطلاعیه خود یادآور شده بود که: " سازمان ما در گذشته همراه با بسیاری از نیروهای چپ و مترقی در ابتکاری به همین نام شرکت داشت که به دلیل فقدان بودجه علیرغم بسیج های لازم نتوانست به سرانجام برسد". در واقع ریشه اصلی طرح اتهام سخیف کمیته مرکزی راه کارگر (هیئت اجرایی) مبنی بر اینکه ایران تریبونال و کوشندگان آن از دول امپریالیستی پول گرفته اند، ناشی از همین ناتوانی و عجزشان در به ثمر رساندن چنین پروژه ای در گذشته بوده است. و آنگاه در دنیای وارونه و سیاست بازی شان به این استناج ساده لوحانه رسیدند که وقتی "ما به همراه بسیاری از نیروهای چپ و مترقی" به دلیل "فقدان بودجه" نتوانستیم این پروژه را به سرانجام برسانیم، چگونه است که گروهی از خانواده های زندانیان جان باخته و زندانیان جان بدر برده از کشتارهای دهه ٦٠ به همراه تعدادی از فعالان سیاسی، اجتماعی توانسته اند بودجه کلان چنین پروژه را تامین کنند؟ پس به زعم آنها حتما ایران تریبونال از جایی! پول گرفته است. تمام استدلال و منطق کمیته مرکزی راه کارگر (هیئت اجرایی) مبنی بر اتهام پول گرفتن کارزار ایران تریبونال از دول امپریالیستی را باید در همین ذهنیت بدبینی و درک تنگ نظرانه شان نسبت به شکل گیری دادگاه مردمی ایران تریبونال ارزیابی کرد. بهانه قرار دادن عدم صدور اطلاعیه علیه تحریم و جنگ و موضوعات بعدی همه رنگ و لعابی برای جا انداختن این مسئله بود.
سازمان راه کارگر (هیئت اجرایی) تنها به صدور این اطلاعیه بسنده نکرد. بعد از صدور اطلاعیه، نوبت به تک تک اعضای کمیته مرکزی و اعضای تحریریه این سازمان رسید، تا از روی اطلاعیه کمیته مرکزی شان، همان اتهامات را کپی برداری کنند. نویسندگان تحریریه راه کارگر (هیئت اجرایی) که حرفی برای گفتن نداشتند، پشت سر هم به صف شدند و همان اتهامات کثیف را در غالب تئوری های ضد امپریالیستی استفراغ شده حزب توده در سال های اولیه روی کار آمدن جمهوری اسلامی ردیف کردند، صفحات را پشت سر هم سیاه کردند، مقاله پشت مقاله نوشتند، تا به زعم خود به اتهامات مورد نظرشان مضمون سیاسی و تئوریک نیز بدهند. آنها با طرح این مسئله که دادگاه راسل علیه جنگ و تجاوزات امپریالیسم آمریکا به ویتنام سازماندهی شده بود، اگر ایران تریبونال نیز چنین ادعایی دارد و خود را در ردیف دادگاه راسل معرفی می کند، پس چرا در مورد جنگ و تحریم های امپریالیستی علیه جمهوری اسلامی اطلاعیه صادر نکرده است؟! و آنگاه با طرح چنین پرسشی و با استنتاج عوام فریبانه و ساده لوحانه، ایران تریبونال و کوشندگان آن را به اتهام همدستی و مزدوری با امپریالیست ها متهم کردند. اینکه اعضای کمیته مرکزی راه کارگر (هیئت اجرایی)، اعضای تحریریه و یکایک کادرهای این سازمان، تفاوت ماهیت وجودی دادگاه راسل و دادگاه مردمی ایران تریبونال را نمی دانند بعید به نظر می رسد و از محالات است که تا این اندازه در بی خبری باشند. اما از آنجایی که کمیته مرکزی این سازمان با توسل به اینگونه شیوه های عوام فریبانه و سطحی نگری، تلاش کرده اند تا ذهن عده ایی را نسبت به ایران تریبونال با تردید و ابهام مواجه سازند، به دلیل اهمیت موضوع لازم است تا اشاره کوتاهی بر تفاوت های ماهیت وجودی دادگاه راسل و دادگاه مردمی ایران تریبونال داشته باشیم.
به رغم اینکه دادگاه مردمی ایران تریبونال به لحاظ شکل و فرم از دادگاه راسل الهام گرفته است، اما به لحاظ مضمونی، چند تفاوت اساسی میان دادگاه راسل و دادگاه مردمی ایران تریبونال وجود دارد.
۱- ماهیت وجودی شکل گیری دادگاه راسل برای محکومیت امپریالسیم آمریکا به علت تجاوز به ویتنام و کشتار مردم آن کشور توسط نیروهای ارتش آمریکا بود. در حالی که ماهیت وجودی شکل گیری دادگاه مردمی ایران تریبونال، برای محکومیت رژیم جمهوری اسلامی به خاطر انجام جنایت و کشتار زندانیان سیاسی در دهه ٦٠ بود. رژیمی که در دهه ٦٠ به بیرحمانه ترین شکل ممکن مردم خود را کشتار کرد. سازمان های سیاسی را سرکوب و فعالین آن را قتل عام کرد. شکنجه و تجاوز بر زندانیان سیاسی را به امری روزمره در زندان های خود مبدل ساخت. با گسترش سرکوب در جامعه و قتل عام هزاران زندانی سیاسی در دهه شصت و به طور اخص کشتار عمومی زندانیان سیاسی در ماه های مرداد و شهریور ٦٧، خشونت و کشتار را در تمام عرصه های جامعه نهادینه کرد. رژیمی که با قتل عام بیش از ٢٠ هزار زندانی سیاسی در دهه شصت مرتکب جنایت علیه بشریت شد. بنابر این، ماهیت وجودی شکل گیری این دو دادگاه برای محکومیت دو موضوع کاملا متفاوت از هم بود. ماهیت وجودی شکل گیری دادگاه راسل علیه جنگ و تجاوز امپریالیست آمریکا به ویتنام بود. در حالی که ماهیت وجودی شکل گیری دادگاه مردمی ایران تریبونال، برای محکومیت کشتارها و جنایات رژیم جمهوری اسلامی در ایران بود. از این رو، دادگاه راسل بر بستر ماهیت وجودی شکل گیری خود، الزاما می بایست علیه جنگ، تجاوز و کشتارهای امپریالیستی در ویتنام موضع گیری می کرد. چنانکه دیدیم در همان هنگامه فعالیت خود علیه جنگ و تجاوزات امپریالیستی، هرگز این دادگاه وارد مقوله صدور اطلاعیه و افشاگری علیه دیکتاتورهای حاکم بر کشورهای جهان نشد و علیه آن دسته از نظام های دیکتاتوری و استبدادی که عملا مردم خود را شکنجه و کشتار می کردند، نیروهای سیاسی و مبارز را در چهارچوب حاکمیت جنایتکارانه شان ترور می کردند، در جامعه وحشت ایجاد می کردند، و در زندا ها ی شان، قتل و تجاوز را بر زندانیان روا می داشتند، نه موضع گیری کرد و نه حتی یک اطلاعیه ی ساده صادر کرد.
حال اگر در آن مقطع تاریخی کسی یا کسانی همانند کمیته مرکزی راه کارگر (هیئت اجرایی) و شرکاء پیدا می شدند و به بهانه اینکه دادگاه راسل علیه نظام های دیکتاتوری از جمله رژیم سلطنتی حاکم بر ایران، موضع گیری و اطلاعیه صادر نکرده است و از این منظر، برگزارکنندکان دادگاه راسل را به همدستی با ارتجاع و دیکتاتورهای آدمکش حاکم بر کشورهای استبدادزده معرفی می کردند، اگر آدم های تبهکاری نبودند، مسلما در کمترین حالت ممکن، انسان هایی بودند که در جهالت سیاسی خود دست و پا می زدند. اما چنانکه دیدیم در آن مقطع تاریخی، هیچ انسان منصفی به خود جرات نداد تا دادگاه راسل و برگزار کنندگان آن را به صرف اینکه علیه دیکتاتورها و نظام های مستبد حاکم بر دیگر کشورهای جهان، اطلاعیه ای صادر نکرده است، به همدستی با دیکتاتورها متهم کنند. دادگاه مردمی ایران تریبونال نیز، با توجه به ماهیت تک مضمونی وجودی خود و ضرورت شکل گیری اش علیه کشتارهای جمهوری اسلامی، الزاما محاکمه کل نظام جمهوری اسلامی را به جرم کشتار زندانیان سیاسی در دهه ٦٠ و به جرم جنایت علیه بشریت در دستور کار خود داشت. و لذا از این منظر، آنهایی که دادگاه مردمی ایران تریبونال را به دلیل عدم موضع گیری علیه جنگ و تحریم های امپریالیستی به اتهام سخیف همدستی با آمریکا و دیگر دول امپریالیستی متهم کرده اند، به همان دلائلی که برای دادگاه راسل بر شمردیم، اگر آدمهای تبهکاری نباشند، در کمترین حالت ممکن، انسان های نادان و جاهلی بیش نیستند.
٢ – دادگاه راسل به همت برتراند راسل، ژان پل سارتر و تعداد دیگری از عناصر روشنفکر سازماندهی شد. نویسندگان و روشنفکرانی که خود اساسا جزء قربانیان حادثه نبودند و تنها خارج از گود، شاهد جنایت و کشتار آمریکا در ویتنام بودند. و از منظر انسان دوستی و اومانیستی به دفاع از مردم ویتنام در مقابل تجاوز امپریالیسم آمریکا برخاستند. در حالی که برگزارکنندگان دادگاه مردمی ایران تریبونال، خود قربانی مستقیم جنایات جمهوری اسلامی در دهه ٦٠ هستند. سازمان دهندگان اصلی دادگاه مردمی ایران تریبونال، جمعی از زندانیان سیاسی جان بدر برده و خانواده های زندانیان جان باخته در کشتارهای دهه ٦٠ به همراه تعداد دیگری از فعالان سیاسی بوده و هستند. زندانیان سیاسی سابق و خانواده هایی که شکنجه، سرکوب، تجاوز و کشتارهای جمهوری اسلامی را با پوست و گوشت خود لمس کرده اند، فعالان سیاسی و اجتماعی که خود نیز مستقیم و غیر مستقیم قربانیان جنایات جمهوری اسلامی بوده اند. قربانیانی که پس از سه دهه با تلاش و پیگری شبانه روزی پنج ساله شان، موفق به برگزاری دادگاه مردمی ایران تریبونال علیه جمهوری اسلامی شدند. دادگاهی که ٨٠ شاهد مرحله اول این دادگاه، همه قربانیان مستقیم جنایات جمهوری اسلامی بوده اند.
٣- دادگاه راسل، به رغم اینکه خارج از معادلات حقوقی دولت های جهان سازماندهی شد، با وجود این، عمدتا با حمایت مالی دولت های ویتنام شمالی، سوئد و دانمارک شکل گرفت. بدون حمایت مالی این دولت ها، دادگاه راسل هرگز قادر به شکل گیری و تامین هزینه های خود نبود. به عبارت دیگر دادگاه راسل از پشتوانه مالی مردمی زخم خورد و "بی لبخند" همانند ایران تریبونال برخوردار نبود. در حالی که هزینه دادگاه مردمی ایران تریبونال تماما به همت خود قربانیان جنایات جمهوری اسلامی و مردمی که دل در گرو تشکیل این دادگاه بسته بودند، در یک تلاش ٥ ساله تامین شد. حفظ استقلال مالی و تامین هزینه های کارزار ایران تریبونال توسط خود مردم و گرداندگان آن، از جمله پرنسیب های برگزار کنندگان این دادگاه بود. پرنسیبی که از همان آغاز، بر روی آن پافشاری داشتیم و تا به امروز نیز با همه توان خود بدان وفادار مانده ایم. حفظ این پرنسیب، برخاسته از آرمان های والای زندانیان جان باخته و رفقای گرانقدرمان بوده است. پرنسیبی که همه برگزار کنندگان این دادگاه و به طور اخص زندانیان سیاسی جان بدربرده و خانواده های زندانیان جانباخته در کشتارهای دهه ٦٠، خود را ملزم به رعایت و وفاداری نسبت به آن دانسته اند. لذا با توجه به تفاوت ماهیت وجودی شکل گیری دادگاه مردمی ایران تریبونال با دادگاه راسل، من شخصا دادگاه مردمی ایران تریبونال را در جایگاهی برتر از دادگاه راسل می دانم. دادگاهی که پس از این، می تواند الگویی برای آیندگان و همه قربانیان و توده های تحت ستم دیگر کشورهای جهان علیه نظام های دیکتاتوری و سرکوبگر حاکم بر این کشورها باشد.
اعضای کمیته مرکزی راه کارگر (هیت اجرایی)، اعضای تحریریه این سازمان و کادرهای آن، که جملگی یک به یک و به نوبت به صف شدند و ایران تریبونال را به دلیل اینکه علیه جنگ و تحریم های امپریالیستی اطلاعیه صادر نکرده است، و به این بهانه برگزارکنندگان دادگاه مردمی ایران تریبونال را به همدستی با دول امپریالیستی متهم کردند، اگر از نظر سیاسی چنین باوری داشته و واقعا به آن پایبند هستند، لطفا به ما و کوشندگان برگزاری دادگاه مردمی ایران تریبونال نه، برای همان کسانی که تلاش کردند تا با کتمان حقیقت، خاک در چشم شان بپاشند، توضیح دهند که در هنگامه برگزاری سمینار چهارم گفتگوهای زندان که در سپتامپر ٢٠١۱ در شهر گوتنبرگ سوئد برگزار شد، کجا خواب شان برده بود؟. سمینار سه روزه ای که با همت و تلاش تعداد دیگری از زندانیان جان بدر برده از کشتارهای دهه ٦٠ و فعالان سیاسی برای افشاگری و پرتوافکنی بر کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ٦٧، درست ده ماه زودتر از زمان برگزاری دادگاه مردمی ایران تریبونال در گوتنبرگ سوئد برگزار گردید. و اتفاقا بعضی از کادرهای برجسته و احیانا عضو کمیته مرکزی و تحریریه سازمان راه کارگر نیز، از جمله مجریان و برگزار کنندگان اصلی این سمینار سه روزه بودند. شما که از هشت سال پیش با طرح شعار "نه به جنگ و نه به جمهوری اسلامی" سیاست خود را پایه ریزی کرده اید، با همان استدلال و منطق ساده لوحانه ای که ایران تریبونال را به به دلیل عدم موضع گیری علیه جنگ و تحریم ها به همدستی با امپریالیست ها متهم کردید، قاعدتا بر اساس همان منطق و همان باور سیاسی تان، می بایست سمینار سه روزه گفتگوهای زندان را نیز به دلیل اینکه علیه جنگ و تحریم های امپریالیستی اطلاعیه صادر نکرد، به همدستی با دول امپریالیستی متهم می کردید. پس چرا سکوت کردید؟ چرا با همان منطق ساده لوحانه تان علیه سمینار سه روزه گفتگوهای زندان در گوتنبرگ به دلیل اینکه علیه تحریم و جنگ موضع گیری نکرد، حتا یک جمله هم ننوشتید؟. آیا به زعم شما در هنگام برگزاری سمینار گوتنبرگ سوئد، مولفه های زمینه های جنگ وجود نداشت؟ آیا در سپتامبر ٢٠۱۱ تحریم ها به اندازه کافی صورت نگرفته بود؟
اگر زمینه های بروز جنگ در سپتامپر ٢٠١۱ بیشتر از دوران برگزاری دادگاه مردمی ایران تریبونال نبود، مسلما کمتر هم نبود. مصاحبه ها و مقالات متعدد مندرج در سایت و نشریه تان، نه تنها گواه اذعان شما بر وجود وقوع جنگ در هنگام برگزاری سمینار گوتنبرگ نیز هست، بلکه وجود زمینه های جنگ و تجاوز امپریالیستی را از هشت سال پیش تا به امروز مدام در سرلوحه سیاست گزاری هایتان داشته و علیه آن فریاد کرده اید. لطفا به ما و کوشندگان برگزاری دادگاه مردمی ایران تریبونال نه، به آنهایی که برایشان طی دو هفته، صفحات بی شماری را سیاه کردید، مقاله پشت مقاله نوشتید، اطلاعیه پشت اطلاعیه صادر کردید، مصاحبه پشت مصاحبه انجام دادید تا ذهن شان را نسبت به سلامت وجودی دادگاه مردمی ایران تریبونال متوهم و مشوه سازید، به آنان پاسخ دهید که چرا با همان منطق "ضد امپریابیستی" تان که علیه دادگاه مردمی ایران تریبونال لشکرکشی کردید، هوچی گری به راه انداختید و برگزارگنندگان دادگاه مردمی ایران تریبونال را به خاطر عدم صدور اطلاعیه علیه جنگ و تحریم، به همدستی و بازی در زمین امپریالیسم متهم کردید، چرا حتا یک اظهار نظر ساده هم علیه سمینار سه روزه گوتنبرگ نکردید؟
تحریم های امپریالیستی که صرفا در ده ماهه بعد از برگزاری سمینار سه روزه گوتنبرک صورت نگرفته است. درگیری و تنش های میان جمهوری اسلامی و دول امپریالیستی که فقط بعد از برگزاری سمینار چهارم گفتگوهای زندان و بعد از سپتامبر ٢٠۱۱ علیه جمهوری اسلامی و به عبارتی علیه مردم ایران به وقوع نپیوسته است. در همان موقع نیز، به جز تحریم نسبی نفت و تحریم بانک مرکزی، انواع و اقسام تحریم ها علیه جمهوری اسلامی صورت گرفته بود. بنا به ادعای خود شما، خطر جنگ و تجاوز هم که به اندازه امروز وجود داشت. پس چرا آن موقع شاخک های حسی تان عمل نکرد؟!
چطور آن زمان که برای احمد شهید نماینده شورای حقوق بشر سازمان ملل نامه می نوشتید و از او برای حضور در سمینار گوتنبرگ دعوت می کردید تا حقایق کشتارها و جنایات جمهوری اسلامی را از زبان زندانیان جان بدربرده و حاضر در سمینار گوتنبرگ بشنود و آنگاه با دست پر و با داشتن پوشه ای از اسناد معتبر، گزارش کشتارها و نقض حقوق بشر جمهوری اسلامی را به سازمان ملل ببرد، در فکر سوء استفاده قدرت های امپریالیستی از اسناد گزارش شده توسط زندانیان جان بدربرده حاظر در سمینار سه روزه گوتنبرگ به احمد شهید نبودید، اما بعد از ده ماه و در زمان برگزاری مرحله اول دادگاه مردمی ایران تریبونال، یک شبه خواب نما و ضد امپریالیست شدید، مقاله پشت مقاله نوشتید، پرچم عداوت تان را علیه ایران تریبونال بلند کردید و بانک زدید، ای غیور مردان ضد امپریالیست پهنه ایران زمین!، چه نشسته اید که بخشی از خانواده های زندانیان جان باخته، زندانیان سیاسی جان بدربرده از کشتارهای دهه شصت و مجموعه برگزار کنندگان ایران تریبونال با برگزاری این دادگاه و دعوت از پیام اخوان در همکاری با این دادگاه در مسیر تهیه اسناد و مدارک لازم قرار گرفته اند تا با ارائه آن به سازمان ملل، زمینه های تجاوز و حمله امپریالیستی به ایران اسلامی را فراهم کنند.
لطفا به ما و کوشندگان ایران تریبونال نه، به همان هایی که تلاش کردید خاک در چشم شان بپاشید، نشان دهید چه فرقی بین گالیندوپل و موریس کاپیتورن با احمد شهید است. چطور وقتی کالیندوپل، موریس کاپیتورن و یا هر نماینده دیگری از شورای حقوق بشر سازمان ملل جهت بررسی موضوع نقض حقوق بشر و تهیه گزارش از زندان های ایران چه در رژیم سلطنتی شاه و چه در جمهوری اسلامی وارد ایران می شوند، زندانیان سیاسی تا آنجا که برای شان امکان دارد، تلاش می کنند به هر صورت ممکن که شده بتوانند با نوشتن نامه و یا دیدار مستقیم با نماینده حقوق بشر سازمان ملل، صدای اعتراض و دادخواهی خود را به گوش محافل بین المللی برسانند، نهادهای بین المللی و محافل دموکراتیک جهانی را از وضعیت شکنجه گاه ها ی رژیم های آدمکشی نظیر دو رژیم شاه و شیخ مطلع سازند. چگونه است که در آن هنگام، این نمایندگان نهادهای بین المللی دیگر عوامل امپریالیسم و سرمایه داری جهانی نیستند، اما وقتی با تلاش شبانه روزی چهارده ماهه، کارزار ایران تریبونال موفق می شود تعدادی از حقوق دانان سرشناس جهانی را به همکاری با دادگاه مردمی ایران تریبونال بکشاند، به یکباره بر شما معلوم می گردد که این ها عاملان امپریالیسم هستند و با چنین استدلالی از منظر شما، کارزار ایران تریبونال به دلیل حضور این افراد، از بودجه و سرمایه های دول امپریالیستی برخوردار شده است. در حالی که تمامی این حقوق دانان در دانشگاه ها تدریس می کنند و در چهار چوب مبارزات دفاع از حقوق مردم(بشر) با نهادهای حقوق بشری و بعضا با سازمان ملل همکاری داشته اند. کسانی مانند گالیندوپل، موریس کاپیتورن و احمد شهید به عنوان نماینده شورای حقوق بشر سازمان ملل، مامور بررسی نقض حقوق بشر در ایران می شوند و دیگرانی همانند پیام اخوان به عنوان یک حقوقدان استخدام می شود و در دادگاه یوگسلاوی شرکت می کند. چطور دعوت از احمد شهید به عنوان نماینده شورای حقوق بشر سازمان ملل به سمینار سه روزه گفتگوهای زندان در گوتنبرگ سوئد منطقی و پسندیده است، اقدامی در جهت پرتو افکنی بر جنایات جمهوری اسلامی است، مستند سازی علیه پرونده کشتارهای بی شمار جمهوری اسلامی محسوب می شود، اما، دعوت از پیام اخوان و دیگر حقوق دانان سرشناس جهانی در همکاری با دادگاه مردمی ایران تریبونال، همدستی با دول امپریالیستی تلقی می شود.
تازه از همه این ها که بگذریم، بر اساس منطق شما، همه زندانیان سیاسی سابق و همه فعالان سیاسی از جمله ما و شما، که تحت عنوان پناهنده سیاسی در کشوهای اروپایی و آمریکایی زندگی می کنیم و به نوعی از همین کشورهای امپریالیستی نظیر آمریکا، آلمان، فرانسه، ایتالیا، انگلیس و ... کمک هزینه زندگی گرفته ایم، شکم خود و خانواده مان را در دوران پناهندگی با پول، سرمایه و امکانات همین دول امپریالستی سیر کرده ایم، می بایست بخشی از لشکر امپریالیسم جهانی باشیم. منطقی که قلم بدستان کیهان شریعتمداری آشنایی بیشتری با آن دارند. طبق منطق شما این اتهام عملا جمع دیگری را که با ورود به کشورهای پیرامونی ایران، از کمیساریای عالی پناهندگی سازمان ملل در خواست پناهندگی کرده و از امکانات سازمان ملل بهره برده اند را نیز در بر می گیرد. دریافت کمک از همان سازمان مللی که، عمده بودجه اش را کشورهای امپریالیستی نظیر آمریکا، روسیه، چین، آلمان، فرانسه، انگلیس و ... تامین می کنند.
می بینید که در دنیای واقعی، بر اساس منطق شما، این رشته اتهام زنی می تواند چه سر دراز و بی انتهایی داشته باشد. اگر با منطق شما پیش برویم این چاه ویل آنچنان عمیق و بی انتها است، که هرکس و هر سازمان سیاسی همانند سازمان راه کارگر (هیئت اجرایی) و شرکاء بنا به ضرورت و نیاز سیاسی شان، بنا به اینکه، کجا از قافله عقب مانده باشند، بنا به اینکه طرف دعوای شان چه کسی باشد، بنا به اینکه کجا دربر خورد با رقبا و مخالفین سیاسی شان به پیسی افتاده باشند، می توانند سری به این چاه ویل بزنند و همانند کیهان نویسان جمهوری اسلامی تاری از این رشته دراز و بی انتها را بیرون بکشند و آنگاه در شمایل "مار" در مقابل دیدگان دیگران به نمایش بگذارند.
من به عمد و آگاهانه این بحث سطحی و عامیانه را طرح کردم . نه بدان سبب که دریافت کمک از کشورهای امپریالیستی را موجه سازم. یا راه توجیه دریافت کمک از دول امپریالیستی را هموار سازم. مطمئا باشید طرح این بحث عامیانه و غیرسیاسی، هرگز به معنای باز کردن این توهم نیست که کارزار ایران تریبونال و دیگر سازمان های سیاسی مجاز هستند تا برای پیشبرد اهداف سیاسی شان از دول امپریالسیتی پول بگیرند. طرخ این بحث صرفا جهت نشان دادن حفره های عمیقی است که به طور عینی و خارج از سیاست بازی های متعارف روزگار تبعید، در زندگی همه ما وجود دارد و ما به نوعی با حفره های این چنینی مواجه بوده و هستیم.
با طرح اینگونه بحث های غیر سیاسی، آنهم به سبک و سیاق سازمان راه کارگر (هیئت اجرایی) و شرکاء فقط می خواهم نشان دهم که در واقع این شما هستید که با واکنش دوگانه و متضادتان نسبت به پدیده های نسبتا یکسان، سیاسی کاری تان را آشکار ساختید. و نشان دادید که تا چه حد تنگ نظر و محفلی هستید. برخورد هیستریک،متهم کردن ایران تریبونال به گرفتن پول از دول امپریالیستی و دشمنی آشکارتان با بخش وسیعی از خانواده های زندانیان جانباخته، زندانیان جان بدربرده از کشتارهای دهه ٦٠ و همه کوشندگان برگزاری دادگاه مردمی ایران تریبونال، نه یک خطای سیاسی، بلکه یک خودزنی سیاسی بود، که شما و سازمان تان بدان گرفتار شدید. شاید فکر کردید با طرح جنین اتهاماتی می توانید عرصه را بر کوشندگان برپایی دادگاه مردمی ایران تریبونال تنگ کنید! مطمئن باشید این اقدامات شما زمینه های تلاش و پیگیری بیشتری را برای مجموعه کوشندگان کارزار ایران تریبونال فراهم ساخت. شاید فکر می کردیدبا برگزاری دادگاه مردمی ایران تریبونال، زمین بازی از شما و شرکای تان، گرفته شده است که اینگونه با سراسیمگی اقدام به خودزنی سیاسی کردید. مطمئن باشید جنایات جمهوری اسلامی و کشتار زندانیان سیاسی در دهه شصت، آنچنان وسیع، عمیق و گسترده است که اگر همه جریانات سیاسی، اگر یکایک نیروها و عناصر مدافع زندانیان سیاسی جانباخته نیز در امر پرتو افکنی بر تاریک خانه کشتارهای این رژیم به صف شوند، عرصه بر هیچ گروهی تنگ نخواهد شد.
ما کوشندگان برپایی دادگاه مردمی ایران تریبونال، آنچنان به استقلال مالی و سیاسی این پروژه عظیم به عنوان یک پرنسیب پایبند بوده و هستیم که برای تامین هزینه های مالی این دادگاه، طی پنج سال گذشته خود را به آب و آتش زدیم. طی پنج سال، بخش وسیعی از خانواه های جان باخته و دوستداران برپایی این دادگاه مردمی، برای تامین بودجه دادگاه آنچنان بسیج شدند، که می باید از آن به عنوان یکی از زیباترین و ماندگارترین بسیج مالی در روزگار دوران تبعید یاد کرد. طی این پنج سال، فداکاری خانواده های زندانیان جان باخته، زندانیان جان بدر برده از کشتارهای جمهوری اسلامی، آنچنان بی دریغ و خالصانه بوده است که در مواردی اشک شوق را در چشمان آدمی جاری می ساخت. این بسیج و پاسخگویی همگانی در تامین هزینه های دادگاه مردمی ایران تریبونال در مرحله اول و خصوصا در سه ماهه بعد از برگزاری مرحله اول دادگاه تاکنون، از طرف همه آن "مردمان بی لبخند" که دل در گرو برپایی دادگاه مردمی ایران تریبونال داشته اند، آنچنان فداکارانه و خالصانه بوده است، که در تاریخ سی ساله دوران تبعید بی سابقه بوده است و این همان نکته ای است که متاسفانه همه آنهایی که کوشندگان ایران تریبونال را به دریافت پول از دول امپریالیستی متهم کرده اند، هرگز قادر به فهم آن نیستند. اگر این جماعت، سر سوزنی قادر به فهم فداکاری خانواده های زندانیان جانباخته بودند، هرگز به اقدام "تبهکارانه" ای همانند متهم کردن ایران تریبونال به دریافت پول از دول امپریالیستی متوسل نمی شدند.
وقت آن است که کمیته مرکزی و اعضای سازمان راه کارگر (هیئت اجرایی) لااقل با خودشان صادق باشند. آنهایی که طی دو هفته تمام تشکیلات سازمان شان را علیه برگزار کنندگان دادگاه مردمی ایران تریبونال بسیج کردند تا اتهام دریافت پول و دیگر اتهامات بی پایه و اساس مندرج در اطلاعیه کمیته مرکزی شان را در نوشته ها و مصاحبه های خود تکرار کنند. لطفا به ما و ایران تریبونال نه، به همان هایی که در صدد بر آمدید تا جعلیات تان را علیه ایران تریبونال به خورد شان بدهید، نشان دهید که در تابستان ٦٧ و ماه های پس از آن، وقتی از کشتار جمعی زندانیان سیاسی با خبر شدید، وقتی در مقابل فاجعه قتل عام زندانیان سیاسی و بزرگترین جنایت جمهوری اسلامی قرار گرفتید، طی دو هفته تاکید می کنم طی دو هفته در چنین وسعتی که علیه ایران تریبونال ظاهر شدید، آیا علیه جمهوری اسلامی و جنایات آن نیز موضع گرفتید؟. آیا در آن هنگام نیز، ابتدا کمیته مرکزی تان علیه آن قتل عام سراسری اطلاعیه صادر کرد، سپس تک تک اعضای کمیته مرکزی و اعضای تحریریه تان مقالات "افشاگرانه" علیه آن جنایت هولناک نوشتند و پس از آن، هیئت تحریریه تان علیه آن کشتار بزرگ اطلاعیه بیرون داد و در ادامه نیز عناصر درجه دوم و سوم تان برای پرتو افکنی بر تاریکخانه جمهوری اسلامی و علیه قتل عام زندانیان سیاسی در تابستان ٦٧ مصاحبه و سخنرانی کردند؟. آنهم طی دو تا سه هفته متوالی؟
لطفا به ما نه، به همان هایی که این مطالب را برای شان نوشتید، نشان دهید که پس از باخبر شدن از کشتار خونین زندانیان سیاسی در تابستان ٦٧، طی دو هفته چه میزان اطلاعیه صادر کردید؟ چه تعداد مقاله نوشتید؟ چه اندازه جهت پرتو افکنی بر تاریکخانه کشتارهای جمهوری اسلامی خود را به آب و اتش زدید؟ تا همه باور کنند که مخالفت تان با جنایات جمهوری اسلامی بیشتر از برگزارکنندگان ایران تریبونال بوده است، تا همه باور کنند که از سر سیاست بازی و تنگ نظری علیه برگزار کنندگان ایران تریبونال اینگونه شمشیر نکشیده اید؟
ظاهرا طی روزهای برگزاری مرحله اول دادگاه ایران تریبونال در لندن، برای شما و سازمان مطبوع تان، اتهام زنی علیه ایران تریبونال و کوشندگان آن که طی پنج روز با پرتو افکنی بر تاریکخانه کشتارهای جمهوری اسلامی، خواب آدم کشان این رژیم سراپا جنایت و کشتار را آشفته کردند، مخالفت و فضاسازی علیه دادگاه مردمی ایران تریبونال در الویت برتری قرار داشت تا پرتو افکنی بر تاریکخانه کشتارهای جمهوری اسلامی.
اساسا چرا به راه دور و سال های گذشته برویم که اکنون زیر غبار فراموشی نشسته اند. لطفا به همه آنهایی که طی آن چند هفته تلاش کردید ذهن شان را نسبت به ایران تریبونال به تردید و توهم بکشانید، نشان دهید که چند مقاله علیه سازمان دهندگان و کوشندگان سمینار بروکسل نوشتید. سمینار سه روزه ای که با هزینه دولت سوئد تحت پوشش نهاد دموکراسی خواهی"اولاف پالمه" مرحله اول آن چند ماه پیش در استکهلم سوئد و مرحله دوم آن نیز دو ماه پیش در پروکسل بلژیک برگزار شد. سمیناری که با حضور راست ترین نیروهای بوژوازی با هدف ایجاد آلترناتیو سازی امپریالیستی بعد از سرنگونی جمهوری اسلامی برگزار شد. شما که ایران تریبونال را به جاده صاف کن تهاجم نظامی امپریالیستی به خاک میهن و جمهوری اسلامی معرفی کردید و در حجمی وسیع به نوبت علیه اش جو سازی و اتهام زنی کردید، چرا رگ غیرت ضد امپریالیستی تان، اینبار خشکید؟ چرا به اندازه یک صدم مخالفت و اتهام زنی که علیه ایران تریبونال به راه انداختید، در مقابل سمینار بروکسل موضع گیری نکردید؟ چرا اینبار ابتدا کمیته مرکزی تان، سپس اعضای تحریریه و اعضای کمیته مرکزی تان یک به یک و جدا از هم و پس از آن هم هیئت تحریریه تان و در ادامه فعالان مدار درجه دوم و سوم تشکیلات تان علیه سمینار بروکسل مقاله ننوشتند و مصاحبه نکردند؟ آیا منافعی در برگزاری کنفرانس بروکسل داشتید که حتی یک صدم نیرو و صفحاتی را که به ناحق صرف اتهام زنی و دروغ بافی علیه ایران تریبونال کردید، آنجا که به حق بود و می بایست می کردید، نکردید؟ کنفرانس بروکسل که بعد از برگزاری مرحله نخست ایران تریبونال صورت گرفت. و قاعدتا با تجربه ای که در بسیج تشکیلاتی تان در برخورد با ایران تریبونال کسب کرده بودید، شاخک های حسی "ضد امپریالیستی" تان می بایست به مراتب بیشتر از پیش واکنش نشان می داد. سمیناری که در آن تعدادی از سخنرانان این سمینار عملا و علنا با دخالت "بشردوستانه" دول امپریالیستی همصدا و هم رای شدند.
تک تک اعضای کمیته مرکزی، اعضاء تحریریه و افراد درجه دوم و سوم تشکیلات تان که آنهمه صفحات را علیه تلاش مردمی و پنج ساله ایران تریبونال سیاه کردند، اینبار کجا بودند که کنفرانس بروکسل حتا چرتشان را هم پاره نکرد. شاید همه انرژی و توان "ضد امپریالیستی" تان را به پای مبارزه با ایران تریبونال ریخته بودید و دیگر رمقی برای بازکردن یک جبهه دیگر علیه "امپریالیسم" مورد نظرتان نداشتید. شما که دادگاه مردمی ایران تریبونال و شهادت خانواده های جان باخته و زندانیان جان بدر برده از کشتارهای دهه ٦٠ را به عنوان سند پیش درآمد تجاوزات امپریالیستی معرفی کردید و ده ها مقاله و مصاحبه در نفی ایران تریبونال نوشتید و انجام دادید، منطقا و بر اساس همان بینش ضد امپریالیستی استفراغ شده و عاریه گرفته از حزب توده، می بایست ده ها برابر بیشتر از آنجه علیه ایران تریبونال نوشتید و گفتید،علیه کنفرانس بروکسل و برگزارکنندگان آن مطلب می نوشتید. چه شد که به یک باره قلم هایتان خشکید و حنجره هایتان از سخن باز ماند؟
شگفتی و دریغ و درد در آن جاست که در این میان شما تنها نبودید که ایران تریبونال را به دریافت پول و امکانات از دولت های امپریالیستی متهم کردید. متاسفانه افرادی از زندانیان سیاسی و جان بدربرده از کشتارهای جهل و جنایت جمهوری اسلامی نیز، در این دروغ پردازی با شما همگام و هم صدا شدند. و این بسیار مایه تاسف است. جای تاسف عمیق است، زندانیانی که خود قربانی فضا سازی، پرونده سازی، اتهام زنی و جعلیات بازجویان آدمکش جمهوری اسلامی بوده اند، زندانیانی که فشار روانی و بار سنگین اتهام زنی و پرونده سازی بازجویان درنده خو را با پوست و گوشت و استخوان خود در زیر ضربه های شلاق بازجویان جمهوری اسلامی حس کرده اند، اکنون خود در مقابله با رقبای سیاسی شان، به چنین شیوه های اتهام زنی متوسل می شوند. زندانیانی که دوران بازجویی، دوران فضاسازی مشمئز کننده بازجویان، دوران سراسر درد و آتش و خون اتهام زنی و پرونده سازی بازجویان حیوان صفت جمهوری اسلامی را از سر گذرانده اند، به جای اینکه هم اکنون در ردیف اول کوشندگان مبارزه با پرونده سازی و اتهام زنی علیه دیگران باشند، متاسفانه خود یکی از سخن گویان و مدعیان اتهام زنی به ایران تریبوال تبدیل شدند. در استقلال مالی ایران تریبونال شبه ایجاد کردند. سلامت وجودی ایران تریبونال را زیر سئوال بردند، ایران تریبونال را به دریافت پول از دولت های امپریالیستی متهم کردند و برای روشن شدن "حقیقت" خواهان تشکیل کمیسیون تحقیق و بررسی شدند تا کمیسیون ابتکاری شان، پرونده مالی ایران تریبونال را به تحقیق بنشیند.
همایون ایوانی از جمله زندانیان جان بدر برده جنایات جمهوری اسلامی است که سلامت و استقلال مالی ایران تریبونال را زیر سئوال برد. و این بسیار مایه تاسف است. طرح یک چنین اقدامی از طرف همایون ایوانی که خود یک زندانی پشت سر گذاشته روزهای پرونده سازی ها و اتهام زنی های بی پایان بازجویان جمهوری اسلامی است، مسلما نه یک خطای فاحش سیاسی بلکه اقدامی کاملا غیر مسئولانه بوده است. اگر همایون ایوانی، درد اتهام خوردن بازجویان را در رگان خود نداشت، اگر همایون ایوانی رنج پرونده سازی بازجویان را در استخوان های خود حس نکرده بود، اگر همایون ایوانی از فضا سازی و جعلیات بازجویان کثیف جمهوری اسلامی چیزی نظیر آتش در جانش نجوشیده بود، ورود او به این مسیر اتهام زنی همانند افراد دیگری که بدان متوسل شدند، لااقل تا حدودی قابل فهم بود. اما تاسف در این جاست که همایون ایوانی، همه آن رنج های اتهام خوردن زیر شلاق بازجویان را تجربه کرده است، و لذا طرح چنین اتهامی از طرف همایون ایوانی بسیار شکننده و دردآور است. همایون ایوانی به عنوان یک زندانی جان بدر برده از کشتارها و پرونده سازی های جمهوری اسلامی، که هم اکنون می بایست در صف اول مبارزه با اتهام زنی و پرونده سازی علیه دیگران می ایستاد، ظاهرا همه آن روزهای دست و پا زدن در سنگینی ویرانگر پرونده سازی دوران بازجویی را به فراموشی سپرده است. و من و ما، به همان اندازه که در آن روزهای اشک و آتش و خون دوران بازجویی، زیر اتهام پرونده سازی بازجویان آدم کش جمهوری اسلامی، درد در رگانمان، حسرت در استخوانمان و چیزی نظیر آتش در جانمان جوشیده بود، اینبار نیز می بایست دو چندان بیشتر از دوران بازجویی، ویرانگری پرونده سازی و اتهام زنی همایون ایوانی را نیز تجربه کنیم. این اولین بار نیست که همایون ایوانی به چنین اقدامی متوسل شده است. او در موارد مشابه دیگری نیز به طرح "کمیسیون تحقیق" ابدایی خود متوسل شده است. این را می گذاریم به حساب روزگار بلند تبعید و فراموشی آن روزهای اشک و آتش و خون دوران بازجویی.
بی هیچ تردیدی، پرونده مالی ایران تریبونال اگر از همه یادمان ها، بزرگ داشت ها، سمینارها و پروژه هایی که تا کنون در یادمان زندانیان سیاسی جانباخته برگزار گردیده اند، اگر ده ها برابر شفاف تر و روشن تر نباشد، هرگز شفافیت و روشنی آن کمتر از آنها نیست. ارائه گزارش بیلان مالی ایران تریبونال، گویای روشن حقیقت وجودی این کارزار است. با چنین شفافیتی از تامین هزینه های مالی دادگاه مردمی ایران تریبونال، طرح ایجاد "کمیسیون تحقیق" برای بررسی موضوع مالی ایران تریبونال که از طرف همایون ایوانی مطرح گردید، به همان اندازه سخیف و بی پرنسیبانه است که کس دیگری از سر مخالفت با همایون ایوانی و دیگران، خواهان ایجاد یک "کمیسیون تحقیق" جهت بررسی ماهیت وجودی همایون ایوانی و اعضای سازمان راه کارگر (هیئت اجرای) گردد تا این "کمیسیون تحقیق"، بررسی کند آیا همایون ایوانی و دیگران "عاملان نفوذی" جمهوری اسلامی هستند یا نه؟ طرح این دو پدیده به یکسان مشمئز کننده و نفرت انگیز است.
به راستی دستتان در مخالفت با ایران تریبونال تا این حد خالی و بی بضاعت بود که مجبور به نامه پراکنی، سخنرانی و نوشتن یادداشت هایی شدید که با آوردن اسم چند زندانی مقاوم و سرموضع و یا به زبان حاج داود "سر موضعی تیر" که با ایران تریبونال همکاری نمی کنند، در صدد برآمدید تا ماهیت دادگاه مردمی ایران تریبونال را زیر سئوال ببرید. با همان خط کش و معیاری که شما مقوله های "مقاومت" و "سر موضعی تیر" را در زندان های جمهوری اسلامی اندازه گیری کردید، اگر چند برابر تعداد اسامی ذکر شده در نامه ها و یادداشت هایتان، زندانیان سیاسی مقاوم و به قول شما "سرموضعی تیر" در میان کوشندگان و تلاش گران ایران تریبونال نباشند، مطمئن باشید از آن تعداد مورد نظر تان کمتر نیز نیستند. بسیار مایه تاسف است که با نام زندانیان سیاسی مقاوم، به چنین شیوهای غیر سیاسی متوسل شدید و برای زیر سئوال بردن ایران تریبونال، در نوشته هایتان با تکرار صفت واژه "زندانی مقاوم" برای همدیگر دسته گل فرستادید. در مقاومت و قهرمانی آن عزیزان زندانی هیج تردیدی نیست. اما به کارگیری اینگونه شیوهای سطحی برای مخالفت با "رقبای سیاسی" تان، در شان زندانیان سیاسی مقاوم و "قهرمانان زندان" نیست. شیوه هایی که ترویج آن در دنیای تبعید، مطمئنا دیر یا زود از طرف جماعتی ابن الوقت گریبان شما را نیز خواهد گرفت. و متاسفانه باید بگویم "بی چاره ملتی که نیاز به قهرمان دارد" و بیجاره تر ملتی که "قهرمانان" اش رفتاری این گونه از خود به نمایش بگذارند.
از این ها که بگذریم، کوشش برای وابسته نشان دادن دادگاه مردمی ایران تریبونال به سازمان های سیاسی از جمله اتهامات دیگری است که هرکس از"ظن" خود و صرفا جهت دست یابی به یک سری اهداف سیاسی معین بدان متوسل می شوند. این امر منحصر به چند ماهه اخیر و به دوران برگزاری مرحله اول دادگاه ایران تریبونال در لندن نیست و باید به عرض این جماعت تازه از خواب بیدار شده برسانم که این امر تاریخچه ای چند ساله دارد. سه سال پیش، با علنی شدن کارزار ایران تریبونال و شکل گیری سخنگویان آن، با مصاحبه هر سخنگو، گمانه زنی بر سر وابسته نشان دادن کارزار ایران تریبونال به این یا آن سازمان سیاسی شروع شد. وقتی مصاحبه ای با رسانه ها انجام می گرفت، اگر سخنگوی مورد نظر به لحاظ سیاسی مثلا با حزب کمونیست کارگری همکاری داشت، فردای مصاحبه، گمانه زنی ها در وابسته نشان دادن کارزار ایران تریبونال به حزب کمونیست کارگری شروع می شد. چندی بعد وقتی سخنگوی دیگری مصاحبه می کرد، اگر سخنگو و مصاحبه شونده اینبار گرایش سیاسی اش به سازمان مجاهدین خلق بود، اتهام و گمانه زنی ها مبنی بر اینکه مجاهدین پشت ایران تریبونال قرار دارند، آغاز می شد. در مصاحبه ای دیگر، اگر سخنگوی مورد نظر، مثلا با سازمان فدائیان اقلیت همکاری داشت، این جماعت بیکار، بی توجه به اظهار نظرهای قبلی خود و دیگران، اینبار شعار و اتهام وابستگی کارزار مردمی ایران تریبونال به فدائیان اقلیت را سر می دادند و خود بخوان حدیث مفصل از این مجمل. البته طی گمانه زنی های سه سال گذشته، در هفته های اخیر نیز، کسانی تازه از خواب خوش بیدار شده و برای اینکه از قافله عقب نمانند دست به قلم برده و در نوشته های خود زمین و زمان را به هم می بافند تا وابستگی ایران تریبونال را به این یا آن سازمان سیاسی معرفی کنند. چنانکه در نوشته های دو ماهه اخیر نیز هر کس به "ظن" خود و بنا به اینکه می خواهد با کدام سازمان سیاسی عقده گشایی کند، در این رابطه قلم فرسایی کرده اند.
در این تردیدی نیست که هر کسی محق است به لحاظ سیاسی مخالف ایران تریبونال باشد یا با آن همکاری کند. به ایران تریبونال بپیوندد یا به نقد عملکرد آن بنشیند. این حق طبیعی هر انسانی است. حقی که نه می توان به کسی داد و نه می توان آن را از کسی باز ستاند. اما دروغ پردازی، اتهام زنی و استفاده از شیوه های غیر سیاسی و عامیانه مقوله دیگری است. و یقینا کسی مجاز نیست به دلیل مخالفت سیاسی اش با دادگاه مردمی ایران تریبونال یا هر حرکت دیگری، به اقدامات بی پرنسیبانه و اتهام زنی متوسل شود. پروژه ای به بزرگی ایران تریبونال مسلما نمی تواند منزه و بی نقض باشد. چه بسا از نظر دیگران، بی دقتی هایی نیز در آن صورت گرفته باشد، اما تا این لحظه، با توجه به عمق و وسعت پروژه ای همانند ایران تریبونال و نیز در مقایسه با سمینارها و پروژه های دیگری که تا کنون در خارج از کشور انجام گرفته اند، بدون شک پرونده دادگاه مردمی ایران تریبونال و عملکرد کوشندگان آن از شفافیت و سلامت نفس بیشتری نسبت به همه سمینارها و اقدامات صورت گرفته تاکنونی برخوردار است.
حال از فرصت طلبی ها، حسادت ها و تنگ نظری های بی مایه روزگار طولانی تبعید که بگذریم، بخشی از این مخالفت های موجود با ایران تریبونال، ناشی از تفاوت نگرش و برداشت های متفاوت در پیشبرد روند مبارزه طبقاتی در جامعه است. چالش هایی که در مواردی از حالت "تراژدی" بیرون آمده و در شکل های "کمیک" جلوه نمایی می کنند.
واقعیت این است که روند مبارزه طبقاتی مسیری صاف و هموار نیست. در این مسیر طولانی و ناهموار،گرایشات متفاوت و بعضا متضاد نیز وجود دارند. افراد و گرایشاتی هستند که تحقق همه آمال و آرزوی مبارزاتی شان را در کنش های صرفا آزادی خواهانه، دمکراتیک و حقوق بشری می بینند. آنان نه تنها اساسا به مبارزه طبقاتی باور ندارند بلکه، فکر می کنند تنها با توسل به نهادهای دموکراتیک، حقوق بشر و نهادهای بین المللی می توان جمهوری اسلامی را به عقب نشینی و تسلیم وادار کرد. آنان می پندارند که نجات و رهایی همه مردم ایران فقط در چهار چوب مبارزات دمکراتیک و حقوق بشری نهفته است و بس. در نقطه مقابل این گرایش، افراد و نیروهایی هستند که به مبارزه طبقاتی باور دارند. و به راستی آنچنان باوری هم دارند که هر حرکت مبارزاتی را ابتدا به ساکن با خط کش مبارزه طبقاتی، معیار کمونیستی و پرولتری شان متر می کنند. آنان هیچ حرکت مبارزاتی و اعتراضی سازماندهی شده در چهارچوب دموکراتیک و مناسبات حقوق بشری را بر نمی تابند. آنان فکر می کنند تمام اعتراضات و حرکت های مبارزاتی با مضمون دمکراتیک نیز، باید از ماهیت کارگری و کمونیستی برخوردار باشند. از نظر آنان، هر حرکت مبارزاتی، اگر سانتی متری از ماهیت طبقاتی، کمونیستی و پرولتری فاصله داشته باشد، نه تنها در آن شرکت نمی کنند، نه تنها آن را برنمی تابند، بلکه به لحاظ سیاسی نیز آن حرکت مبارزاتی را در مسیر بورژوازی و در چهارچوب اهداف امپریالیستی ارزیابی می کنند.
در کنار این دو گرایش، نظرگاه دیگری براین باور است که مبارزات دموکراتیک و دفاع از حقوق دموکراتیک اقشار مختلف توده های مردم ایران، بخشی جدایی ناپذیر از روند مبارزه طبقاتی جاری در جامعه است. افشای جنایات جمهوری اسلامی در عرصه جهانی، دفاع از حقوق زنان، دفاع از آزادی های دموکراتیک، دفاع از زندانیان سیاسی و نمونه هایی از این دست که توده های مردم ایران از آن محروم هستند، همه از مضمون دمکراتیک برخوردارند. همه جزء مطالبات دمکراتیک معوقه و پاسخ داده نشده مردم هستند. مطالباتی که به طور اخص در مناسبات سیستم دینی و سرمایه داری منحط حاکم بر ایران، به بی رحمانه ترین شکل ممکن، از توده ها دریغ شده است. لذا، در جوامعی مثل ایران، که سرکوب عریان بر آن حاکم است و کلیت جامعه از ابتدایی ترین مطالبات سیاسی و دمکراتیک خود باز مانده است، دفاع از مبارزات دمکراتیک و دفاع از حقوق مندرج در موازین جهانی حقوق بشر بخشی از مبارزه طبقاتی جاری در جامعه است. آنچه که باید بدان توجه نمود بی توجهی و نفی کردن اینگونه مبارزات دمکراتیک نیست، بلکه توجه به این نکته است که مبارزه در عرصه های دموکراتیک و بعضا "حقوق بشری" اگر چه مفید و لازم هستند، اما هرگز به تنهایی قادر به نجات توده های مردم ایران از استبداد و سرکوب حاکم بر جامعه نیستند، تا چه رسد به اینکه نجات و رهایی طبقه کارگر ایران را نیز به همراه داشته باشد.
آنچه مسلم است بدون مبارزه طبقاتی، بدون مبارزه با مناسبات سرمایه داری و بدون مبارزه برای رهایی طبقه کارگر، مسلما مبارزات صرفا دمکراتیک و "حقوق بشری" به رغم لازم و مفید بودن انجام اینگونه اقدامات، اما به تنهایی هرگز راه به جایی نخواهند برد. از اینرو نیروی های کمونیست، انقلابی و رادیکال علاوه بر تاکید همیشگی خود در پیگیری روند مبارزه طبقاتی، لازم است همواره در صف اول مبارزه برای تحقق حقوق دمکراتیک توده های مردم ایران نیز قرار گیرند. در غیر این صورت، میدان مبارزات دمکراتیک و مطالبات معوقه توده های مردم ایران دو دستی به نیروهای بوژوازی و دیگر نیروهای دروغین مدافع آزادی و حقوق دمکراتیک مردم ایران واگذار خواهد شد.
لذا، از این منظر، کارزار ایران تریبونال که با تلاش پنج ساله بخش وسیعی از خانواده های زندانیان جان باخته، زندانیان جان بدربرده از کشتارهای دهه شصت و با همکاری، همدلی و همگامی بخش وسیعی از نیروهای فعال سیاسی، اجتماعی سازماندهی شد، طبعا یک حرکت دموکراتیک با مضمون مترقی است. حرکتی که با تلاش پنج ساله خود کانونی برای تجمع و همدلی وسیع ترین بخش خانواده های زندانیان جانباخته در داخل ایران و در میان تبعیدیان شد. حرکتی که توانست تعدادی از سرشناس ترین حقوق دانان بین المللی را در همکاری با خود جذب کند. حرکتی که در پرتو افکنی بر جنایات جمهوری اسلامی تا همین لحظه نیز موفقیت بزرگی را کسب کرده است.
پرتو افکنی پنج روزه مرحله اول دادگاه مردمی ایران تریبونال بر جنایات جمهوری اسلامی، بدون شک بزرگترین موفقیت این دادگاه تا این لحظه بوده است. دادگاهی که برای اولین بار قادر شد تا جمهوری اسلامی را به اعتراف بر کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ٦٧ وادار نماید. اعتراف رسمی خبرگزاری فارس، خبرگزاری سپاه پاسداران جمهوری اسلامی مبنی بر تایید فتوای خمینی و کشتار جمعی زندانیان سیاسی در تابستان ٦٧، مستندترین سند موجود تا این لحظه علیه جمهوری اسلامی به جرم جنایت علیه بشریت است. سندی مستند و مندرج در امنیتی ترین ارگان جمهوری اسلامی. و این یکی از دست آوردهای بزرگ مرحله اول برگزاری دادگاه مردمی ایران تریبونال در لندن بود. دادگاهی که در مخالفت با خود، جمهوری اسلامی ایران را نیز مجبور به عبور از خط قرمز خود ساخت. تا جایی که این رژیم آدم کش پس از ٢٤ سال سکوت در مورد کشتار هزاران زندانی سیاسی در تابستان ٦٧، عملا بر فرمان خمینی مبنی بر انجام این جنایت بزرگ اعتراف کرد.
پوشش خبری، تصویری و اطلاع رسانی لحظه های سوزان اشک و آتش و خون شاهدان دادگاه ایران تریبونال در سطح بین المللی و در گستره چند صد میلیونی، یکی دیگر از موفقیت های بزرگ و تاریخی این دادگاه بود. فریاد دادخواهی مادر عصمت، که رژیم جمهوری اسلامی هفت تن از نزدیکترین عزیزان او را به جوخه های مرگ سپرده است، فریاد دردمندی و دادخواهی سحر محمدی که در سن سه شاهد اعدام پدر، عمو و چند عزیز دیگرش بوده و در سن شش سالگی نیز جنایت کاران جمهوری اسلامی او را از داشتن مادر محروم کردند،ترکیدن بغض فرو خورده رویا جهرمی که کشتار چهار برادرش را فریاد می زد و نمونه های دیگری از دردمندی خانواده های زندانیان جان باخته، تنها انفجار بغض فرو خورده این عزایزان نبود، بلکه نشستن تفتان اشک بر گونه های همه حاضرین در سالن دادگاه بود.
روایت رویا رضایی جهرمی در تصویر سازی لحظه رسیدن خبر اعدام برادر سوم در شب هفت اعدام برادر دوم، دیگر بازگویی یک حادثه نبود، تصویرعینی بیداد و شقاوت رژیمی بود که جنایات بی شمارش طی بیش از سه دهه بر توده های مردم ایران آوار شده است. بازگویی اعدام سه برادر در سال های نخست دهه شصت و جان باختن برادر چهارم در شهریور ٦٧ حکایت دردمندانه مادری از بی شمار مادران زخم خورده از بیداد خمینی بود. مادری که پس از کشتار ٦٧، یک پایش در "بهشت زهرا" و پای دیگرش در گلزار "خاوران" بود. و چه غم انگیز بود پایان این روایت دردناک از زبان رویا جهرمی. در روایت دردمندانه رویا، مادر نیز در غروبی بی بازگشت از کنار عزیزان خفته اش در خاوان و بهشت زهرا هنگام پیاده شدن از اتوبوس، چادرش لای درب اتوبوس ماند و راننده نیز بی خبر از ماجرا، پای بر رکاب گاز گذاشت. و بدین سان، مادر نیز قربانی بیداد و شقاوت جمهوری اسلامی شد. و به راستی چه دردناک بود که خواهری در میان اشک و آتش و درد، اینگونه روایتگر به خون تپیدن عزیزان اش باشد. و دردناکتر از آن، شنیدن مکرر این گونه روایت های لحظه های مرگ در روزهای دادگاه بود. اینها، تنها نمونه هایی از سرنوشت دردناک انبوه مادران، پدران، خواهران، همسران، برادران و به طور اخص کودکان بازمانده از آن دهه خونین است، که بختک کشتارهای جمهوری اسلامی بر سرشان آوار شده است. و این ها گوشه ای از روایات پنج روزه دادگاه مردمی ایران تریبونال در لندن بود. همان دادگاهی که سازمان راه کارگر (هیئت اجرایی) و شرکاء از سر استیصال و بی پرنسیبی آن را به گرفتن پول و امکانات مالی از دول امپریالیستی متهم کردند. همان دادگاهی که راه کارگر (هیئت اجرایی) و شرکاء به دیل اینکه کوشندگان آن بر علیه تحریم و جنگ اطلاعیه صادر نکرده اند، آنرا به راه گشایی تهاجم نظامی امپریالیست ها متهم کردند. امثال راه کارگر (هیئت اجرایی) و شرکاء دادگاه مردمی ایران تریبونال را با یک سازمان سیاسی اشتباه گرفته اند. آنان نفهمیده اند که ایران تریبونال یک سازمان سیاسی نیست که بر سر مسائل سیاسی اطلاعیه و بیانیه بدهد. کارزار ایران تریبونال با یک مسئله حقوقی مشخص سر و کار دارد. برپائی دادگاهی سمبلیک برای محاکمه جمهوری اسلامی به جرم کشتار ده ها هزار تن از مردم ایران است. محاکمه جمهوری اسلامی در نزد افکار عمومی و مردم جهان محور کار این دادگاه بوده است و بس.
طبیعی است که تحقق چنین پروژه عظیمی مخالقین خود را نیز داشته باشد. همانند دیگر پروژه ها و سمینارهایی که تا کنون برگزار شده اند و با مخالفت هایی نیز همراه بوده اند. ای کاش مخالفین کارزار ایران تریبونال در سطحی که برازنده یک سازمان و یک عنصر سیاسی بود به جنگ ایران تریبونال می آمدند. متهم کردن دادگاه مردمی ایران تریبونال به دریافت پول از دول امپریالیستی آنهم با وجود ارائه پرونده مالی روشن و شفاف ایران تریبونال، یقینا یک یاوه گویی محض و اقدامی تبهکارانه است. اقدامی که پیش از هر چیز، عقده گشایی و استیصال مخالقین این چنینی دادگاه مردمی ایران تریبونال را برملا کرد.
تحقق مرحله اول دادگاه مردمی ایران تریبونال (کمیسیون حقیقت یاب) در تاریخ ۱٨ تا ٢٢ ژوتن ٢٠١٢ در لندن، برگ زرینی در پرتو افکنی بر تاریکخانه کشتار و جنایات جمهوری اسلامی بود. انجام مرحله دوم آن (دادگاه رسیدگی به جنایات جمهوری اسلامی) که در تاریخ ٢٥ تا ٢٧ اکتبر ٢٠۱٢ در لاهه برگزار خواهد شد، بدون شک برگ زرین دیگری برای ثبت جنایات جمهوری اسلامی در تاریخ خواهد بود.
ما کوشندگان پنچ ساله ی برگزاری دادگاه مردمی ایران تریبونال، ذره ای به سلامت و حقانیت راه خود تردید نداریم. کوشندگان برپایی این دادگاه در تلاشی بی وقفه و پنج ساله، کاری بزرگ و تاریخی را به ثمر رساندند. و شما، پرونده سازان و اتهام زنندگان این دادگاه نیز هر آنچه از اتهام و دروغ پردازی را که در چنته سیاسی خود داشتید، باهوچی گری و قلم فرسایی نصیب ایران تریبونال و کوشندگان برپایی آن کردید. ما بر عزم خود استوار ایستاده ام و شما نیز تا می توانید بر همان سکوی اتهام زنی خود بنشینید. تاریخ در زمانی نه چندان دور در باره ما و شما قضاوت خواهد کرد.
احمد موسوی – شهریور ۱٣٩۱
|