مقدمه ای درباره اتحادها و ائتلاف های سیاسی در خارج از کشور
احمد هاشمی
•
با قطعیت می توان گفت هر اتحاد یا ائتلافی، بدون توجه به فاکتور های اعتماد و فرهنگ سیاسی- اجتماعی و قواعد بازی دموکراتیک و همچنین بدون گفتگو و دیالوک سازمان یافته و هدفمند و از بالا، محکوم به شکست است. تجربه هم، موئیداین نظر است
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۱۵ مهر ۱٣۹۱ -
۶ اکتبر ۲۰۱۲
تجربه متعدد موج های گذار به دموکراسی این موضوع را ثابت می کند که برآمد اپوزیسیون متشکل و با برنامه، بسیار خطرناک تر از عدم مشروعیت سیاسی برای رژیمی اقتدار گرا است و شانس موفقیت برای اپوزیسیون متشکل و با برنامه کسب مشروعیت سیاسی است. و بهمین دلیل مسئله اتحادها و ائتلاف ها در کنار یافتن اهداف و روش مشترک و اولویت ها مسئله اساسی هر اپوزیسون جدی می باشد.
موضوع این نوشتار مسئله کلان اتحادها و ائتلاف ها در داخل ایران نیست بلکه در اینجا نگاهی اجمالی به موضوع اتحادها و ائتلاف ها در خارج از کشور است.
ایرانیان یکی از سیاسی ترین مهاجرین دنیا هستند. نمای ساختاری احزاب و سازمانها و شبکه های ایرانیان خارج از کشور از ترکیب پیچیده ای برخوردار است. میدان عمل فعالیت های ایرانیان، در کشور های مختلف می باشد. در هر کشور خاص نیز خرده شبکه های کم و بیش یکسانی وجود دارد. هرکدام از این شبکه های حزبی و سازمانی و مدنی دارای هویت جمعی و برنامه عمومی نوشته یا نانوشته هستند. این شبکه ها از یکسو معتقد به اقدام جمعی هستند، اما از طرف دیگر خواهان حق تصمیم گیری برای اقدام مشرک نیز می باشند.
درجه تشکیلاتی این شبکه های حزبی و سازمانی و مدنی متفاوت است. شبکه هایی، عمدتا باز و سازماندهی نشده و غیر متمرکز تا شبکه هایی با سلسله مراتب عمودی و متمرکز را می توان در میان آنها یافت.
عمده فعالیت های این شبکه های حزبی و سازمانی و مدنی در فضای "سایبر" و ایجاد ائتلافات گوناگون و آکسیون ها خلاصه می شود، با وجود تلاش های فراوان نتیجه این فعالیت ها در شرایط عادی چشمگیر نیست. در حقیقت حداکثر فعالیت اپوزیسیون را می توان در اکسیون ها، صدور اعلامیه و امضای دادنامه ها و در کنار آن مقاله نویسی و روزنامه نگاری در فضای سایبر خلاصه نمود.
با بر آمد جنبش اعتراضی سبز، ایرانیان برون مرز پل ارتباطی و حلقه اتصالی جنبش مردم ایران با دنیای خارج شدند و نقش ارزنده ای را ایفا نمودند. و در این میان اما رل کانون ها و نهادهای مدنی برای سازماندهی و تدارک آکسیون های اعتراضی نقش تعیین کننده داشته است اما متاسفانه احزاب و سازمان های برون مرزی نقش بسیار کم رنگی در جنبش اعتراضی ایرانیان خارج از کشور را داشته اند، هرچند نقش قابل توجه اعضا و هواداران آنها را در کارزار های سیاسی نباید نادیده گرفت.
ارزیابی فعالیت های شبکه های حزبی و سازمانی و مدنی ایرانیان خارج از کشور بخصوص در زمان برآمد جنبش اعتراضی سبز موئد این نکته است که شبکه ها و نهادهای مدنی موتور اصلی فعالیت ها در این زمان بوده اند و احزاب و سازمان های برون مرزی در حاشیه قرار داشته و حتی در آن زمان قادر به توضیح مباحث نظری – سیاسی که برای پیشبرد فعالیت ها ضروری بود، نبودند.
در زمان فعالیت گسترده ایرانیان خارج از کشور به موازات برآمد جنبش سبز این سئوال مشغله فکری روزمره فعالین نهادهای مدنی بود که چگونه می توان تاثیر سیاسی این فعالیت ها را در رابطه با پشتیبانی از جنبش مردم ایران موثرتر نمود؟ چگونه میتوان حمایت بازهم گسترده تر هموطنان ایرانی را جلب نمود؟ با چه ایده ها و کارزارهای جدید می توان حمایت مردم و دولتمردان کشورهای غربی را برای همبستگی با مردم ایران برانگیخت؟ چگونه میتوان پل ارتباطی و حلقه اتصالی با جنبش اعتراضی مردم را محکمتر نمود؟
ارزیابی موانع فعالیت ایرانیان خارج از کشور در زمان برآمد جنبش سبز نشانگر این است که:
الف-نقش اعتماد
در میان ما ایرانیان متاسفانه دایره اعتماد میان افراد و به تبع آن در نهادها بسیار اندک و محدود می باشد. سطح پایین اعتماد به یکدیگر و همچنین بدگمانی و سوظن، مانع عمده ای برای اتحادها و ائتلاف ها و مشارکت سیاسی در میان ما ایرانیان شده است.
اعتماد یک مفهوم بنیادی در مبحث فرهنگ سیاسی است. اعتماد به یکدیگر شرط تشکیل روابط ثانوی یعنی یافتن هدف و روش مشترک می باشد. برای قاعده مند ساختن یک ساختار حس اعتماد امری ضروری است.
ب- فرهنگ سیاسی- اجتماعی
کسی نیست که از درگیری ها و تشنجات میان افراد و گروه ها و جریانات متفاوت باخبر نباشد.
بروز تشنجات در فعالیت های آن دوره موضوع فرهنگ سیاسی دموکراتیک و اخلاق سیاسی را در میان هموطنان ایرانی دامن زد. روشن است که رفتار های فرهنگی- سیاسی افراد از یکسو زیر تاثیر بحران فراگیر در جامعه ایران است و از سوی دیگر به ظرفیت روحی و روانی افراد و همچنین به تجربه های فردی وابسته است و این موضوع زمانی دست و پاگیر می شود که پایبندی به اخلاق سیاسی نیز ضعیف باشد.
دمکراسی و اقتدارگرایی چالش اساسی حوزه سیاست در ایران است. سابقه تاریخی اقتدارگرایی نقش موثری در شکلگیری رفتار سیاسی- فرهنگی مردم ایران داشته است.
گذار جامعه ایران به دموکراسی تا میزان زیادی وابسته به تعمیق و گسترش فرهنگ سیاسی دموکراتیک در حوزه اندیشه و عمل است.
شاخص مهم فرهنگ سیاسی دموکراتیک امکان رقابت اندیشه های مخالف در شرایط آزاد و برابر همراه با احترام متقابل, بحث و تبادل نظر در عرصه عمومی و مجامع مدنی و حزبی بمنظور دریافت راه حل های مناسب است. به عبارت دیگر پذیرش فرهنگ سیاسی دموکراتیک، یعنی دستیابی به یک توافق اخلاقی برای همزیستی مسالمت آمیز سیاسی است.
همزیستی مسالمت آمیز سیاسی به معنی همدلی و احترام متقابل، همستگی، تسامح و تساهل، دیالوگ، شیوه مسالمت جویانه و پذیرش گثرت گرائی است. منظور از همدلی در این نوشته فقط به معنای دوستی نیست بلکه همدلی به معنی ایجاد ارتباط و تعامل در سطح فردی و گروهی می باشد.
قواعد بازی دموکراتیک
بخشی از تشنجات و درگیری ها میان افراد و گروه ها و جریانات متفاوت مسئله شعارها و پرچم های متعدد بود. در اغلب موارد گروهی اقلیت تلاش می نمود اراده خود را بر اکثریت تحمیل نماید. عادلانه نیست اگر گفته نشود نادیده گرفتن اقلیت نیز در مواردی به درگیری ها و تشنجات دامن می زد.
یکی از عناصر شکل گیری جامعه مدنی، تکوین قاعده بازی برد – برد در زنگی سیاسی انسان است.
فرایندگذار از جامعه سنتی و غیردموکراتیک به جامعه مدرن و دموکراتیک قاعده بازی را از برد – باخت به برد – برد در زندگی سیاسی تبدیل نموده ست.
در قاعده بازی سنتی "سازش و جلب همکاری" جای خود را به "ستیز و منازعه" می دهد لذا همیشه سوت پایان بازی برد- باخت است.
قاعده بازی سنتی کلا رقابت و مشارکت را بر نمی تابد و بر عکس بر تابعیت و فرمانبرداری تاکید می کند. در این نگرش دگراندیشان به عنوان دشمن تلقی می شوند از این رو سیاست به معنای "فن از میان به در کردن دشمنان و رقبا" تلقی می شود تا به عنوان هنر جلب "همکاری و سازش".
دیالوگ ها در قاعده بازی سنتی در سطح و در چارچوب احساسات باقی می مانند و کمتر عقلانی و به موضوع می پردازند.
برعکس قاعده بازی در یک نهاد مدنی مدرن بر اساس جلب همکاری، ائتلاف و دستیابی به اجماع کلی بر سر اهداف و وسایل تحقق آن است و کنشکران این نهادها تلاش می کنند "هنجارهای هدایتگر" را ایجاد کنند. نتیجه قاعده برد- باخت، بی عملی و بی حرکتی جامعه و عدم تغییر آن و برعکس با قاعده برد – برد همبستگی ارگانیک بین اعضای جامعه شکل می گیرد و تغییر حاصل می شود.
تشکیلات مناسب
در کوران کارزار های سیاسی ایرانیان خارج از کشور در زمان برآمد جنبش سبز این سئوال مطرح بود چگونه تشکیلاتی برای فعالیت های موثرتر و باکیفیت لازم است؟
ارزیابی فعالیت احزاب و سازمان های سیاسی در خارج از کشور در سال های طولانی قبل از برآمد جنبش سبز و در حین جنبش سبز این واقعیت را در دستور روز قرار می دهد که آنها به دلایل ساختاری و برنامه ای قادر به فعالیت های موثر و باکیفیت نیستند، از سوی دیگر همه تلاش های از بالای شخصیت ها و فعالین سیاسی این سازمان ها برای ائتلاف و اتحاد به شکست منجر شده است.
دید راهبردی گروهی از شخصیت ها و فعالین سیاسی برای سازماندهی اتحادها و ائتلاف در این سو است که آنها می خواهند اتحاد و ائتلاف سازمان یافته به عنوان آلترناتیو قدرت حاکم در ایران تلقی شود. میزان موفقیت یا عدم موفقیت اینگونه ائتلاف ها وابسته به کارزار های سیاسی خارج و داخل از کشور نیست انها منتظر ظهور یک شرایط استثنائی در ایران هستند. موضوع بحث در اینجا این چنین ائتلافاتی نیست.
دید راهبردی گروهی دیگر از شخصیت ها و فعالین سیاسی برای سازماندهی اتحادها و ائتلاف ها با یک تناقص اساسی روبرو است: از یکسو بر پشتیبانی از مبارزات مردم در ایران تاکید ندارد و نقش کارزارهای سیاسی در خارج از کشور را مهم ارزیابی می کنند و آلترناتیو سازی قدرت را مردود اعلام می نمایند، اما از پذیرش یک سازمان مدنی- سیاسی که ابزار مناسب برای چنین دید راهبردی است، سرباز میزند.
سازمان مدنی - سیاسی در تبعید از یکسو مانند نهادهای مدنی درپی کشف و توضیح نارسایی ها است اما سازمان مدنی علاقه ای برای یافتن راه حل ندارد. سازمان مدنی – سیاسی تلاش می کند که راه حل ها را ارائه دهد و در حد امکان در تبعید کارزارهای سیاسی را تدارک ببیند و از سوی دیگر مانند یک حزب سیاسی عمل نمی کند، زیرا احزاب سیاسی حلفه واسط میان دولت و شهروندان هستند. حزب سیاسی یا در دولت نقش دارد و یا اینکه به عنوان اپوزیسیون تلاش می کند، قدرت را تصاحب کند. حزب سیاسی تنها در پی کشف نارسایی ها و ارائه راه حل نیست بلکه وظیفه اساسی حزب سیاسی اجرای آنها است و این کار برای سازمان در تبعید ممکن نیست.
نقص اساسی دیگر این گروه از شخصیت ها و فعالین سیاسی برای سازماندهی اتحادها و ائتلاف ها بی توجه ای به پروسه اتحادها و ائتلاف هاست. تلاش آنها تاکنون این بوده است که در میان دوستان و آشنایان خود یارگیری نموده و در پشت درهای بسته مذاکره نمایند و از بالا پروسه اتحاد و ائتلاف را به پیش برند. با وجود شکست های پی در پی این نوع ائتلاف ها هنوز هم اصرار عجیبی در ادامه این روش دارند. صرف نظر از غیردموکراتیک بودن این شیوه آنها به سه موضوع توجه ندارند که اولا دوران احزاب توده ای (در اینجا منظور حزب توده نیست) بسر رسیده که سری کوچک بدنه بزرگی را هدایت کند و ثانیا ارتباطات سایبری انتقال اطلاعات و دانش را چنان گسترش داده است که دسترسی به آنها آسان است و ثالثا هم اکنون ما در اروپا با بحران های متعددی روبرو هستیم، غالب صاحب نظران بر این عقیده هستند که منشا بحران در اروپا موضوع دموکراسی است و بدون دلیل نیست که موضوعاتی مانند دموکراسی مشارکتی، دموکراسی مستقیم و دموکراسی پایه ای ورد زبان ها است.
با قطعیت می توان گفت هر اتحاد یا ائتلافی، بدون توجه به فاکتورهای اعتماد و فرهنگ سیاسی- اجتماعی و قواعد بازی دموکراتیک و همچنین بدون گفتگو و دیالوک سازمان یافته و هدفمند و از بالا، محکوم به شکست است. تجربه هم، موئید این نظر است.
احمد هاشمی
عضو و نماینده حزب سبز اتریش در وین
|