بهداشت عمومی، بی متولی
دامون سروی
•
مسئولین و مشخص تر از همه وزیر بهداشت احمدی نژاد این خطرها را رد می کند. از سوی دیگر کنشگران مردمی عرصه ی بهداشت به دلیل اعتراض به چنین اقداماتی به زندان می افتند تا درس عبرت! بگیرند. پسرخاله، اما چون شمع آب شد و درگذشت
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۱٨ مهر ۱٣۹۱ -
۹ اکتبر ۲۰۱۲
سیاهی برگ و بر بگشوده
پیچک وار، بر دیوار می پیچد
سیاوش کسرایی
عیادت پسر خاله رفته بودم. وقتی خواستم عکسش را بگیرم، به دوربین خیره شد. چشمانش چند برابر درشت تر از قبل شده بود یا بهتر بگویم آنقدر صورتش تکیده شده بود که گویی از آغاز تنها چشم و گوش و بینی داشته است. با اینکه بیشترین قسمت عضو سرتانی را پزشکان بر داشته بودند، وضع خوبی نداشت.
مسئولین مرکز کنسر بیمارستان خمینی تهران که در حال، بیشترین مراجعهی بیماران سرتانی را دارد هشدار جدی داده اند. راستی به چه کسی هشدار داده اند؟ به مردم یا به مسئولین حکومت؟ متولی رسیدگی به ریشه های ابتلا به سرتان کیست؟
۱- در ایران، کشاورزان چند نوبت باغ ها، مزرعه ها و محصولات خود را سمپاشی می کنند تا مگر از آفت های گیاهی در امان بمانند و محصولشان را مثلن سالم به بازار برسانند، توزیع سموم دفع آفت عموماً در دست دولت است و مروجین کشاورزی، آنها را راهنمایی می کنند. در یک کیسهی ۱۵ کیلویی برنج گاه دو تا سه قرص (که هر کدام برای آفت زدایی یک سیلو کافی است) یافت می شود، این قرص ها را به راحتی می توان از داروخانه خرید(و تعداد خودکشی به کمک آن کم نیست). بعضی محصولات کشاورزی حتی پس از برداشت سمپاشی می شوند و پیداست که مستقیمن وارد دستگاه گوارش می شود. آبی که مزرعه ی پرورش ماهی را تغذیه می کند در بسیاری مناطق همان آبی است که مزرعه ی برنج و باغ ها را سیراب می کند و بی گمان همان سموم وارد بدن ماهی ها هم می شوند.
۲- بنا به آمارها مصرف سیگار در کشور به ویژه در جوانان و از همه مهمتر دانش آموزان فراوان تر شده، مصرف قلیان و مراکز پذیرایی با قلیان به ویژه ار نوع تنباکوی شیمیایی فراوان تر شده و با وجود منع قانونی، اقدامی صورت نمی گیرد (گویا حکومت بارهای گران زیادی بر دوش دارد و این یکی را دیگر نمی خواهد). مصرف مواد مخدر به ویژه در جوانان و شاغلین بیداد می کند. مواد مخدری که توزیع کنندگان برای کسب سود بیشتر با مواد شیمیایی خطرناک مخلوط می کنند.
بررسی های پزشکی در یک کارخانه ی خودروسازی مشخص کرد بیش از ۲۰۰۰ نفر از ۶۰۰۰ کارکنان و کارگرانش گرفتار اعتیاد(از همان نوع مخلوط با مواد شیمیایی) هستند. (مقالهی چندی پیش فریبرز رئیس دانا در مورد قاچاق مواد مخدر در ایران خواندنی است.)
٣- شیوه های غلط تولید و نگهداری مواد غذایی سبب شده برای جلوگیری از فساد آنها به مواد شیمیایی متوسل شده و این کار به صورت لجام گسیخته توسط هر کسی صورت می گیرد. استفاده از مواد لکه بر و سفید کننده برای جلوگیری از فساد شیر حتی توسط ماشین های حمل آن بسیار معمول است (مسئول یک کارخانه در مصاحبه ای می گفت که بعضی کارخانه ها اینگونه شیرها را نمی خرند ولی بیشترشان به دلیل تفاوت قیمت از آنها استفاده می کنند). بسیاری مواد غذایی ناسالم به صورت تنقلات مورد استفاده ی کودکان می باشد که در سن رشد هستند. بعضی مواد غذایی لازم و غیر لازم از خارج تهیه می شود و علاوه بر اینکه وارد کنندگان عموماً تنها به سود خود می اندیشند نه به تندرستی مصرف کنندگان، تشریفات کنترل ایمنی به فساد اداری متصل می شود که نتیجه اش برای مصرف کنندگان بسیار خطرناک می شود. سالهاست که برنج آلوده به آرسنیک وارد کشور می شود، دعواهای زیادی هم در مجلس شورای اسلامی و وزارت بهداشت بر سر آن صورت گرفت ولی وارد کنندگان برنج قوی تر بودند یا بهتر بگوییم نمایندگان بسیار ضعیف بودند و آنها توانستند سروصدا را بخوابانند.
۴- هوای بسیاری شهرها به شدت آلوده است. آب مورد نیاز مردم در بیشتر مناطق سالم نیست حتی دارای فلزات شیمیایی سنگین است. به خاطر بی نظمی در رفت و آمد و حمل و نقل و به خاطر تولید نادرست خودرو و محصولات صنعتی دیگر روزانه مقدار هنگفتی آلودگی به هوای مورد نیاز انسانها وارد می شود. سالیانه هزاران نفر در اثر بیماری های تنفسی و قلبی و عروقی ناشی از این آلودگی ها از بین می روند. میزان مرگ و میر تنها در تهران صدها نفر است. سالهاست که مردم جنوب و غرب و گاه سراسر ایران اسیر ریزگردهای مهاجر هستند (که احمدی نژاد آنها را مقدس دانسته چون از کربلا می آیند) و بگفته یک استاد دانشگاه صنعتی ریزگردها آلودگی رادیواکتیو دارند. مردم شهرها و به ویژه روستاها از آبهایی برای آشامیدن استفاده می کنند که پذیرای پساب و فاضلاب خانه ها و کارخانه ها و شیرابه ی زباله های خانه ها و رستوران ها و از همه بدتر بیمارستان ها می باشد. رودخانه های بزرگی چون کارون که هزاران هزار انسان از آب آن می نوشند، پساب شیمیایی کارخانه های بزرگی چون صنایع فولاد، مزارع نیشکر، و... را تحمل می کند در سراسر این خاک زرگون، جنگ وحشتناکی بر علیه همه ی موجودات زنده در جریان است، کشتار بی سر و صدا! گزارش های فراوانی در روزنامه ها، مجلات و فضای مجازی منتشر می شود ولی این جنگ وحشتناک همچنان قربانی می گیرد. سران حکومت از این کشتار خاموش خشنودند چرا که کسی دامن قاتلان بزرگ را نمی گیرد یا نمی تواند بگیرد. پسرخاله، روستایی ساده دلی است که بیماری را جزیی از زندگی انسان می داند و حداکثر بر سر عوامل بیمارستان فریاد می زند.
حکومت ها اما خود را در پرونده های مهم پزشکی - قضایی مبرا دانسته و می دانند. برای نمونه سالها طول کشید تا بیماران هموفیلی که با مصرف خون آلوده ی وارداتی سازمان انتقال خون در زمان رفسنجانی، به HIV مبتلا شده بودند در یک دادرسی بسیار طولانی توانستند بخشی از حق خود را (البته برای بازماندگان) اعاده کنند. وقفه های طولانی و اعمال نفوذها سرانجام به شکست انجامید و این یکی از موارد نادر پیروزی نسبی آسیب دیدگان در سیستم درمانی حکومتی بود که در شرایط دولت خاتمی ممکن شد. چندی پیش یک خانم خبرنگار شجاع و فعال زیست محیطی در پی از دست دادن همسر جوانش در اثر سکته ی قلبی ناگهانی، می خواست که کار را به یک دعوای قضایی بکشاند چرا که فکر می کرد او در اثر آلودگی هوا دچار سکته شده است. حکومت، رسانه ها را از پرداختن به چنین موضوعاتی هم به شدت منع کرده و به همین خاطر امثال پسرخاله در بی خبری کامل از اینکه از کجا این بلا بر سرش نازل شده به سر می برد. در میان مردم بیماری و سرانجام مرگ آنقدر جا افتاده که همگان به گسترش عوامل بیماری زا بی تفاوتند. سازمان های مخابراتی براحتی با ساکنین ساختمانهای مسکونی برای نصب دکل بر فراز سرشان قرارداد اجاره می بندند و پیوسته این دکل ها (که تندرستی مردم را در خطر قرار می دهد)در محله های گوناگون تهران سبز می شوند. اما مسئولین و مشخص تر از همه وزیر بهداشت احمدی نژاد این خطرها را رد می کند. از سوی دیگر کنشگران مردمی عرصه ی بهداشت به دلیل اعتراض به چنین اقداماتی به زندان می افتند تا درس عبرت! بگیرند. پسرخاله، اما چون شمع آب شد و درگذشت.
|