روزنامه های ایران چه می نویسند؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۲۰ مهر ۱٣۹۱ -
۱۱ اکتبر ۲۰۱۲
«چرا تحمل نمی شویم؟سرباز ناتو روایت می کند»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم محمد ایمانی است که در آن میخوانید؛غرب جدید دهه ها تلاش کرد با شعار «مدارا و تساهل و تحمل» تشخص پیدا کند. اگر دل خیلی ها را در کشورهای مختلف برد، پیشه کردن همین پرستیژ بود. بلوک غرب اگر از عهده مواجهه ایدئولوژیک با بلوک شرق کمونیستی برآمدند، از جمله به اعتبار شعار «تولرانس» بود. آنها با فروپاشی شوروی و اقمار آن در آخرین دهه قرن بیستم، «پایان تاریخ» را اعلام کردند تا پرچم پیروزی خود را بر قله ایدئولوژی ها بکوبند.
با این حال می توان پرسید که قدرت های غربی نظیر آمریکا و انگلیس چرا ملت ایران و ثبات و پیشرفت آن را تحمل نمی کنند؟ آیا ایراد از ملت- دولت ایران است یا علت تناقض را باید در جانب جبهه غربی جست وجو کرد؟ این پرسش از آن جهت مهم است که روشن می کند ملت ایران باید چه پاسخی به فشارهای غرب بدهد؛ دعاوی آنان را بپذیرد و کوتاه بیاید یا آن ادعاها را باور نکند و تن به فشارها ندهد؟ پرسش دیگر این است که ما در مقابل فشارهای غرب چند گزینه پیش رو داریم؟
ملت ایران تحمل نمی شود، چون با شخصیت و دارای جاذبه و دافعه های نیرومند است. ملت ایران جرم بزرگی مرتکب شده و آن اینکه ژست چند صد ساله و ریاکارانه غرب در زمینه «تحمل دیگران» را با طمأنینه و استدلال و اتقان تمام به چالش کشیده است. تحمل نمی شود چون با نشاط و سرپاست؛ سرپاست و نشان داده که بدون منت داری زورگویان عالم می توان امنیت و ثبات داشت و قله های پیشرفت را یکی پس از دیگری فتح کرد.
ملت ایران خار چشم است چون سرپا بودن و پیش رفتن او، دیگر ملت های تحقیرشده و ستم کشیده و ضعیف الاراده را به صرافت انداخته که آنها هم می توانند و بنابراین به جنبش و حرکت درآمده اند. تحمل نمی شود چون نه فقط نقاط ضعف و پاشنه آشیل قدرتمندان جهان را هدف گرفته بلکه نقطه قوت و پرستیژ امپراتوری غرب را با موفقیت- فقط با همین سرپا ماندن و حرکت توام با طمأنینه و وقار و ثبات- به چالش گرفته است.
ملت ایران مورد ترور اقتصادی، سیاسی، نظامی و تبلیغاتی قدرت ها در طول سه دهه اخیر قرار گرفته و تحمل نمی شود درست به همان دلیل که سازمان های تروریستی نظیر منافقین و القاعده از سوی غرب تحمل و تیمار و تجهیز می شوند. ایران تحمل نمی شود دقیقا به همان علت که دیکتاتورهای مرتجع، تحمل و پشتیبانی می شوند.
آیا مشکل غرب بر سر فناوری هسته ای و حقوق بشر و تروریسم است، که اگر چنین بود تروریست ها و ناقضان حقوق بشر و دارندگان تسلیحات اتمی و شیمیایی و کشتار جمعی را زیر پر و بال نمی گرفت و خود تبدیل به قطب این حلقه های مافیایی نمی شد؟ اینکه ملت ایران از سوی آمریکا و انگلیس و قبیل آنها تحمل نمی شود اتفاقا نه نشانه قدرت غرب بلکه نمودار ضعف و درماندگی و قافیه باختگی آن جبهه است و در همین اتفاق بشارتی به بزرگی جنگ احزاب نهفته است، آنجا که مومنان گفتند «این همان وعده خداوند و فرستاده اوست و خدا و رسول او راست گفته اند».
ما تحمل نمی شویم نه فقط به خاطر فناوری هسته ای و حمایت از ملت های مظلوم و مقاوم. تحمل نمی شویم چون قدرت ها نتوانسته اند ما را ببلعند و مسخ و هضم کنند.
این فقط ادعای ما نیست، اذعان شبه روشنفکرانی هم هست که از سوی ناتوی فرهنگی سربازگیری شدند و تئوری پردازی و نسخه پیچی های آنان مورد حمایت محافلی نظیر شورای روابط خارجی آمریکا قرار گرفت. کسانی قبیل تئوری پرداز قبض و بسط تئوریک شریعت که دو دهه را صرف سکولاریزه و فردی کردن دین- در جهت پوک کردن پایه های حکومت دینی- نمودند و سرانجام الهی بودن قرآن و عصمت پیامبر(ص) را نیز با لطایف الحیل انکار کردند، مدت هاست گواهی توأم با نگرانی می دهند که لیبرال- دموکراسی غرب به ضعف افتاده و به همین دلیل تحمل خود را از دست داده است.
تئوریسین قبض و بسط تئوریک شریعت در حلقه کیان، چهارم اسفند سال ٨٨ در دانشگاه دلفت هلند گفت «براساس تز سکولارها، جهان به سمت جدایی حکومت از دین و خصوصی شدن دین پیش می رود، در حالی که این تئوری واژگونه شده است به این دلیل که وجود دین را در عمق زندگی ایرانیان و بازگشت دین را در مغرب زمین می توانیم ببینیم. آنچه گمان می رفت رو به احتضار می رود یا مرده است یا در راه مردن است، خوب یا بد، ظاهرا تجدید حیات کرده، برخاسته و برگشته و دیگران را به نگرانی افکنده است.
سکولاریسم که قرار بود نسبت به ادیان بی طرف باشد اکنون تبدیل به یک سکولاریسم ستیزه گر شده یعنی با پاره ای از ادیان رسما درمی آویزد و می ستیزد و وجود اجتماعی آنان را تحمل نمی کند. از این قرار چیزی اتفاق افتاده که در پیش بینی آنها نبوده است. تصور سکولارها این بود که جهان به طرفی می رود که دین در آن ضعیف و ضعیف تر خواهد شد، این جزو یکی از فرضیه های قطعی آنها بود. لذا غم دین را نباید خورد.....».
او همچنین یازدهم مرداد ٨۶ در دانشگاه پاریس و در جمع شماری از فعالان ضد انقلاب تصریح کرد «رفته رفته سکولاریسم وارد دوره سکولاریسم و میلیتانت می شود، سکولاریسمی که مدارا و ظرفیت و هاضمه قوی پیشین خود را از دست داده است. امروز پیش بینی ضعیف شدن تدریجی ادیان باطل از آب درآمده و شما در این ۲۰، ٣۰ سال از جامعه شناسان بزرگ می شنوید که ادیان در حال قوت گرفتن هستند. چرایی اش بماند... سکولاریسم و لیبرالیسم هاضمه اش برای بلعیدن ادیان ضعیف، قوی بود اما دین قوی و فربه را نمی تواند ببلعد و از گلویش پایین نمی رود و لذا ستیزه گر می شود. اینکه چرا دین دوباره جان گرفته، جامعه شناسان آمریکایی می گویند برای اینکه بحران هویت و بحران معنویت پدید آمده است.
آمریکا حمله کرد به افغانستان و عراق؛ هر دو کشور در قانون اساسی تازه خود نوشتند ما باید قوانین مان را از شرع بگیریم، چیزی که در مخیله آمریکایی ها نمی گنجید. یعنی سکولاریسم صدامی تبدیل شده به آنتی سکولاریسم موجود در عراق... در کشورهای اروپایی، حکومت ها در مواجهه با اقلیت های دینی نیرومند کم کم دارند مدارای خود را از دست می دهند و سکولاریسم مداراگرشان بدل به سکولاریسم ستیزه گر می شود.
آینده سکولاریسم و لیبرالیسم به دلیل قوت ادیان با یک سلسله چالش های جدی روبروست و به شکل فعلی باقی نخواهد ماند... غرب باید از این پس تئوری پردازی کند که با مقتدران چگونه می توان مدارا کرد. تا امروز تئوری پردازی های آنها معطوف به مدارا با ناتوانان بود اما اکنون چالش های بزرگ تری در پیش است.»
با این وصف طنز بی مایه و عملیات فریب لو رفته ای است که وزیر خارجه آمریکا ادعا کند ما به سرعت آماده هستیم در تحریم ها در صورت کوتاه آمدن ایران درباره برنامه هسته ای تجدیدنظر کنیم یا مثلا آلن ایر سخنگوی وزارت خارجه ادعا کند «انتخاب با ایران است و جمهوری اسلامی می تواند با مذاکرات جدی و صادقانه در راه لغو تحریم ها قدم بردارد». آیا صادقانه تر- بخوانید ساده دلانه تر- از دیپلماسی دولت اصلاحات می شد با غرب و آمریکا مواجه شد؟ در آن مقطع طرف ایرانی پس از توافق، بلافاصله تعلیق ها حتی در مراحل ماقبل غنی سازی را به اجرا گذاشت و مفاد پروتکل الحاقی را با وجود عدم تصویب آن از سوی مجلس به صورت داوطلبانه و در قالب بازرسی های خارج از عرف پذیرفت اما در مقابل نه تعهد فروش قطعات یدکی هواپیماهای مسافربری به ایران عملی شد و نه با گروهک منافقین به عنوان «تروریست» برخورد کردند بلکه اعضا و سران این فرقه تروریستی آزادانه در کشورهای طرف مذاکره غربی تردد داشتند و مستند(!)
غرب برای ایراد اتهام علیه ایران بودند و به هنگام نیز برای عملیات تروریستی به خدمت گرفته می شدند؛ بماند که با همین رفتار ریاکارانه، دولت های زورگوی غربی، شبه رفورمیست های ایرانی- مدعیان اصلاح طلبی و تجدیدنظرطلبی- را در حد تروریست ها رده بندی کردند و اعتبار سازش طلبان را در حد همین گروهک رتبه بندی نمودند!
نتیجه دیگری که سزاوار است بگیریم این که جمهوری اسلامی و ملت ایران بدهکار گروه های تسلیم طلب و مدعی مذاکره با آمریکا به بهانه گره گشایی از مشکلات نیست بلکه دست بر قضا، محافل مذکور هستند که باید توضیح مستدل دست و پا کنند که از تسلیم طلبی و نرمش و خوش گمانی به آمریکا و انگلیس چه چیزی عاید کشور کرده اند؟ آنها هستند که باید در پیشگاه ملت عذر تقصیر بیاورند که چرا درباره دافعه و دشمنی و زیاده خواهی مستکبران، دافعه و عزت درخور نشان نمی دهند؟ در واقع به اعتبار دشمنی جوهری استکبار با ملت ایران که آخرین نمونه آن در کار بست تحریم های ضدانسانی - به مثابه ترور یک ملت- پدیدار شده، می توان گفت نرمش و سازش و تسلیم، یک گزینه در کنار گزینه مقاومت و مجاهدت مقابل دشمن نیست، که اساساً «چاه» و سقوط در آن را نمی توان به عنوان یک «راه» به رسمیت شناخت. ذلت که راه نیست، شلیک به شخصیت و خودکشی ارادی برای سلب آزادی و اختیار از خود است.
ملت ایران راه پیشرفت و عزت را تا بدین جا درست آمده است، یک سند قطعی و روشن اش همین نارضایتی و خشم و دستپاچگی و رفتارهای بی پرنسیب مستکبران است. البته آنجا که دشمن فشار را سخت می کند، مومنان صادق الوعد و صادق العهد از اهل نفاق بازشناخته می شوند. ادبیات سیاسی یی که با ادعای خیرخواهی بگوید «اینجا جای مقاومت نیست»، «وعده های پیروزی و نصرت حق دروغ بود» و «چرا مقاومت می کنید و کوتاه نمی آیید و باعث دشمنی دشمن می شوید» به تصریح آیات الهی در سوره احزاب، ادبیات منافقین است.
مفسران در تفسیر آیه سی ام سوره محمد(ص) که می فرماید «اگر بخواهیم منافقان را به تو نشان می دهیم تا آنان را با قیافه هایشان بشناسی هر چند می توانی آنها را از طرز سخن گفتن شان بشناسی» از قول مجاهدان صدر اسلام نوشته اند که ما منافقان را با زبان سرزنش آمیز آنان نسبت به مجاهدت در مقابل دشمنان و نیز بغض و دشمنی شان با علی بن ابیطالب علیه السلام می شناختیم. امروز نیز همین قاعده جاری است.
آنها که از پنجه در انداختن با خصم ستیزه جو شانه خالی می کنند، در طراز ملت مومن ایران نیستند و اگر کسی بخواهد مسئولیت دفاع و حمله متقابل را به دیگری موکول کند یا همرزم خود را در این مبارزه خوار کند، برای دشمن معبر باز می کند. چاره پیروزی و عزت، زدن به سینه دشمن و پیشدستی بر اوست «بجنگید با آنها پیش از آن که با شما بجنگند که به خدا سوگند با هیچ قومی در خانه اش نجنگیدند مگر اینکه او را خوار ساختند، اما شما تکلیف جهاد را به گردن یکدیگر انداختید و همدیگر را خوار ساختید تا دشمن غارتگر تاخت...» (خطبه ۲۷ نهج البلاغه)
ملت ما به تجربه تاریخ معاصر از بن دندان باور دارد که مقاومت و مجاهدت، بن بست ها را در هم می کوبد و راهگشاست. «اتّقواالله ویعلّمکم الله. تقوا پیشه کنید و خداوند به شما می آموزد». ملت ما این منطق ظفرمند قرآنی را بارها آزموده و در روزگاری که باد شوکت به پرچم اسلام افتاده، با ثبات قدم بیشتری، پیشرفت را سرلوحه حیات خویش خواهد کرد.
خراسان:بحران خودخواسته خودروسازی
«بحران خودخواسته خودروسازی»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم مهدی حسن زاده است که در آن میخوانید؛روند کاهشی تولید خودرو در شهریور با سرعت بیشتری به حرکت ادامه داد تا بحران اشتغال در صنعت اشتغالزای خودروسازی تشدید شود و بخش دیگر از حدود یک میلیون نیروی کار در صنعت خودروسازی و صنایع وابسته از جمله قطعه سازی به جمع بیکاران کشور اضافه شوند. کاهش ۴۲درصدی تولید خودرو در حالی صورت گرفته است که این صنعت همواره از حمایت دولت های مختلف به ویژه طی ۲دهه اخیر و پس از دوران جنگ تحمیلی برخوردار بوده است و حال اقتصاد کشور هم باید تبعات افزایش بیکاری از ناحیه خودروسازان را پذیرا باشد و هم افزایش قیمت محصولات را. در این مجال قصدم به چالش کشیدن اصل افزایش قیمت محصولات خودرویی در شرایط فعلی نیست، چرا که در شرایطی که شاهد افزایش هزینه تمام شده محصولات و به ویژه رشد شدید قیمت ارز هستیم نمی توان توقع تثبیت قیمت هیچ محصولی را داشت اما همه بحث بر سر چرایی همراهی توامان افزایش قیمت، کاهش تولید و افت کیفیت در عرصه خودروسازی است آن هم در شرایطی که توقع این است صنعتی که از بیشترین حمایت ها برخوردار بوده است با کمترین آسیب ها مواجه شود اما طنز تلخ روزگار این است که خودروسازان همواره تحت حمایت، بیشترین آسیب ها را با وجود بیشترین حمایت ها متحمل شده اند. در چنین شرایطی افت تولید خودروسازان را از چند منظر می توان بررسی کرد:
۱ -صنعت خودروسازی ما همچنان در بخش قابل توجهی از تولیدات خود «مونتاژکاری» را به «کار ملی» ترجیح می دهد. با وجود تولید ۳خودروی ملی تحت عنوان سمند، تیبا و رانا حتی اجزای اصلی این ۳خودرو به ویژه موتور آن ملی نیست و اگر چه برنامه ها و طراحی هایی برای استقرار موتور ملی بر روی این خودروها صورت گرفته است اما خودروهای ملی مذکور تا «ملی شدن واقعی» فاصله قابل توجهی دارند.
۲ -نگاهی به خصوصی سازی ۲خودروساز عمده کشور نشان می دهد آن چه تحت عنوان آسیب ها و اشکالات اجرای اصل ۴۴ و خصوصی سازی کشور مطرح شده است در واگذاری سهم دولت در این ۲شرکت نمود کاملی دارد. خرید بخش عمده ای از سهام این ۲شرکت به شبه دولتی ها، خرید بخشی دیگر از سهام توسط شرکت های وابسته به خودروسازان و واگذارنشدن مدیریت دولتی اصلی ترین آسیب های واگذاری سهام این ۲ شرکت بوده است. طنز تلخی است که با وجود واگذاری حدود ۸۲درصد سهام ایران خودرو به بخش غیردولتی برخی نمایندگان غیردولتی صاحبان سهام در مجمع عمومی این شرکت حق رای خود را به نماینده سازمان دولتی ایدرو که مالک ۱۸درصد سهام ایران خودروست واگذار کردند. لذا با تداوم مدیریت دولت بر شرکت های خودروساز می توان به جرات گفت که تفکر خلاق بخش خصوصی وارد صنعت خودروسازی نشده است.
۳ -اما گمشده اصلی صنعت خودروسازی به زعم اکثر کارشناسان خلاء رقابت است. بازار خودروی ایران بین ۲غول ایران خودرو و سایپا تقسیم شده است و سهم سایر شرکت های کوچک خودروساز (که البته عموماً مونتاژکار هستند) و خارجی ها کمتر از ۱۰درصد است. در چنین شرایطی و با سیطره مدیریت دولتی بر این ۲خودروساز رقابت بین آن ها را می توان به رقابتی تشبیه کرد که بین ۲ورزشکار در جریان است ومربی هر دوی آن ها یکی است! در این میان نقش شورای رقابت می توانست در موضوع واگذاری سهام خودروسازان و فراتر از آن در شکل دادن به فضای رقابتی در عرصه خودروسازی موثر باشد. در شرایط فعلی پیشنهاد می شود شرکت پارس خودرو به عنوان یک شرکت بزرگ خودروساز از زیرمجموعه سایپا خارج و مالکیتی مستقل یابد تا بتواند ضلع سوم بازار خودروی کشور را شکل دهد. همچنین برخی واحدهای استانی بزرگ ایران خودرو نظیر ایران خودروی خراسان نیز می توانند به تدریج هویتی مستقل از شرکت اصلی ایران خودرو بیابند.
۴ -در عرصه رقابت نکته مهم دیگری که باید مورد توجه قرار گیرد تنظیم رابطه قطعه سازان با خودروسازان است. به جز بخشی از قطعه سازان که به لحاظ مالکیت و مدیریت وابسته به خودروسازان هستند بخش دیگر از قطعه سازان بدون وابستگی تشکیلاتی به خودروسازان فعالیت می کنند. در شرایطی که بحران صنعت خودروسازی بیش از خودروسازان بزرگ قطعه سازان کوچک را تحت فشار قرار داده است. لزوم حمایت مستقیم دولت از قطعه سازان ضروری است این حمایت هم در عرصه سرمایه در گردش و هم به ویژه در عرصه تشکیل کنسرسیوم های قدرتمندی از مجموعه های قطعه سازی با نشان های تجاری مشخص می تواند زمینه شکوفاسازی صنعت قطعه سازی و حتی صادرات قطعات خود به خارج از کشور را فراهم کند.
۵ -در شرایط بحران مالی خودروسازان مقاومت در برابر فروش اموال مازاد و سرمایه گذاری های هنگفت خودروسازان در فعالیت های غیرمرتبط با خودروسازی از جمله بانکداری هیچ گونه توجیهی ندارد. خودروسازان باید با این موضع صریح مواجه شوند که قرار نیست در شرایط تحریم ها و کاهش درآمدهای دولت و نیاز فزاینده سایر بخش های اقتصاد به نقدینگی، مشکل سرمایه در گردش آن ها حل شود اما آنان حاضر نباشند از سرمایه گذاری های گسترده شان در عرصه های غیرمرتبط با صنعت خودروسازی دل بکنند.
۶ -در شرایط فعلی مجلس نیز باید با مطالبه از دولت درباره چگونگی اجرای قانون ارتقای کیفی تولیدات خودرو نقش خود را در بهبود صنعت خودروسازی ایفا کند. در حال حاضر مردم هم پذیرای قیمت هر روز گران شده خودروهای داخلی هستند و هم با بحران بیکاری ناشی از ضعف عملکرد آن ها مواجه شده اند. در این شرایط مطالبه از خودروسازان برای افزایش کیفیت و ملزم شدن به افزایش تولید در قبال افزایش قیمت محصولات و به ویژه الزام خودروسازان به استفاده از قطعات تولید داخل به جای نمونه های مشابه و بعضاً بی کیفیت خارجی از جمله چنین باید در دستور کار نهادهای نظارتی از جمله مجلس قرار گیرد. باید به خاطر آورد موضع گیری رهبر انقلاب در سال ۸۹ در قبال کاهش تعرفه واردات خودرو در کنار بالا بردن کیفیت با هدف حمایت از تولید داخل صورت گرفت و تاکید ایشان در این موضوع بر تقویت تولید داخل بود. لذا هر گونه حمایت تعرفه ای باید به استفاده از قطعات تولید داخل، افزایش تولید محصولات، رشد کیفیت و خدمات پس از فروش مناسب باشد.
در نهایت به نظر می رسد راه حل نجات صنعت دچار بحران خودروسازی توجه به آسیب های ناشی از اجرای کاریکاتورگونه اصل ۴۴ در عرصه خودروسازی و همچنین تقویت تولید داخل و بهره گیری مناسب از توان خلاقیت بومی در داخلی سازی هر چه بیشتر این صنعت با هدف واکسینه شدن در برابر تحریم های خارجی باشد.
بیش از این مردم نباید پاسوز گران فروشی، بی کیفیتی و اجنبی گرایی خودروسازان شوند.
جمهوری اسلامی:تحلیل سیاسی هفته
«تحلیل سیاسی هفته»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛این هفته در حالی به پایان میرسد که سفر رهبر معظم انقلاب به خراسان شمالی آغاز شده است. از آنجا که سفرهای رهبری به استانهای مختلف کشور همواره منشأ آثار مثبت برای حل مشکلات مردم است، این انتظار وجود دارد که آشنائی رهبر انقلاب با مشکلات مردم خراسان شمالی در حل این مشکلات اثر داشته باشد. علاوه بر این، در شرایط حساس کنونی، حضور رهبری در جمع مردم این استان فرصتی است تا ایشان یکبار دیگر مواضع نظام جمهوری اسلامی را درباره مسائل مهم داخلی، منطقهای و جهانی بیان کنند و با تشریح این مواضع به بسیاری از سئوالها جواب بدهند و بسیاری از ابهامها را برطرف نمایند.
درباره این سفر نکته مهمی که لازم است مورد توجه قرار گیرد، همان تذکری است که رهبر معظم انقلاب در روز آخر سفرشان به کرمانشاه بیان فرمودند. آنجا که گفتند:"من یک گلایه کوچکی هم دارم، چند روز است منتظر فرصتی بودم که این گلایه را هم عرض بکنم. آن گلایه این است که من وقتی توی خیابانهای کرمانشاه رفتم، دیدم به شکل غیر متعارفی عکسهای بزرگی از چهره این حقیر در مسیر نصب شده - به افراط،به اسراف - حتی به نظرم در راه پاوه که میرفتیم، من دیدم در بعضی جاها توی جاده هم عکس نصب کردهاند، چرا؟ این همه عکس! این کار چند تا اشکال دارد:یکی اینکه اینها هزینه براست، خرج دارد - من اطلاع دارم، میدانم - و کاری است کاملا غیرلازم. با هزینه سنگین،خب، این توجیهی ندارد. ثانیاً این نحوه کارکردن و عکس زدن و تبلیغهای اینجوری مناسب وضع ما و شأن نظام جمهوری اسلامی و شأن طلبگی ما نیست، اینجور کارها مال دیگران است.
کار ما بایستی با بساطت و سادگی پیش برود. اینجور کارهای رنگ و لعابدار، متناسب باوضع ما نیست، و البته از لحاظ فنی هم کسی نگاه کند، اینها ضد تبلیغ هم هست. حالا اگر کسی هم میخواهد واقعاً یک محبتی بکند، اینها کارهایی است که خیلی تاثیر ندارد، تاثیرات عکس هم دارد. به هر حال من گلایهمند شدم، منتها ندانستم که به کی باید این گله را بگویم، کدامیک از دستگاههای مختلف در این زمینه دستاندرکار بودند و آنها این فکر را، این عمل را، این اقدام را کردند،... به هر حال اینجورکارها خوب نیست. این را همه دوستان،مسئولان و همکاران بدانند، این سبک کارکردن و تبلیغات این شکلی، باب انقلاب و نظام اسلامی نیست..."
این تذکر مهم رهبر انقلاب از آنجا اهمیت مضاعف مییابد که این روزها با توجه به افزایش مشکلات اقتصادی و معیشتی مردم، اثر سوء این قبیل هزینه کردنها بازتاب گستردهتری نسبت به قبل خواهد داشت.
در هفته جاری، همچنین شاهد آزادی امدادگران هلالاحمر جمهوری اسلامی ایران که در تاریخ ۹مرداد ماه در کشور لیبی به گروگان گرفته شده بودند، بودیم. این آزادی نتیجه تماسها و مذاکرات فشرده رسمی و غیررسمی با مراجع لیبیایی و نیز مقامات محلی شهر بنغازی بود و در نهایت منجر به بازگشت ۷ امدادگر ربوده شده ایرانی در لیبی پس از ۶۵ روز اسارت به کشور عزیزمان گردید. این موفقیت، امیدها را برای آزادسازی گروگانهای ایرانی دربند مخالفان دولت سوریه نیز افزایش داده است. بعد از آزاد شدن گروگانهای ایرانی در لیبی، تلاش مسئولان کشورمان برای آزادسازی گروگانهائی که در سوریه در اسارت قرار دارند نیز افزایش یافته هرچند تهدیدهای گروگانگیران نیز افزایش یافته است.
هفته جاری یک بار دیگر شاهد استیضاح نافرجام یکی از وزرای دولت دهم بودیم. هر چند این استیضاح نیز مانند استیضاحهای قبلی حرف و حدیثهای فراوانی در پی داشت، اما اتفاق تامل برانگیزی که این بار در مجلس روی داد،خارج شدن استیضاح از دستور جلسه مجلس، آن هم در زمان انجام استیضاح به دلیل پس گرفته شدن یک امضا از سوی جمع نمایندگان استیضاح کننده به بهانه اولویت بخشیدن به مسایل اقتصادی بود! این عمل البته باواکنشهای اعتراضآمیز نمایندگان، اصحاب رسانه وبسیاری از سیاسیون کشور مواجه گردید و عده زیادی نحوه عمل مجلس در این استیضاح را موجب پائین آمدن شأن مجلس دانستند.
رویداد مهم دیگر هفته جاری، مطرح شدن طرح توقف اجرای مرحله دوم هدفمندی یارانهها بود. روز یکشنبه این هفته، یک فوریت این طرح تصویب شد ولی دولت اعلام کرد با این مصوبه مخالف است و هدفمندی در نقطهای بیبازگشت قرار دارد. روز چهارشنبه قرار بود نمایندگان مجلس این طرح را مورد بررسی قرار دهند ولی در مجلس اعلام شد قرار است طرح یک فوریتی توقف اجرای مرحله دوم هدفمندی یارانهها پس از بررسی در کمیسیون مربوطه به صحن علنی مجلس آورده شود.
در موضوعات خارجی هفته، تلاشهای جبهه ضد سوریه به سردمداری دولت آنکارا برای تحمیل جنگ به سوریه در صدر خبرهای هفته قرار داشت.
این هفته دولت ترکیه با دستاویزقراردادن حادثه مشکوک سقوط چند خمپاره به خاک خود، حملات تبلیغی خود علیه دمشق با هدف زمینهسازی برای جنگ را در حد وسیعی آغاز کرد. در این میان، رجب طیب اردوغان، نخستوزیر ترکیه که چرخش سیاستهای وی در یکسال اخیر و همسوشدن این سیاستها با مواضع آمریکا و اسرائیل و ارتجاع عرب مایه شگفتی ناظران و تاسف مسلمانان شده است در شیپور جنگ با سوریه دمید.
اردوغان در این راستا حتی به طور شتابزده تایید نمایندگان هم حزبیاش در مجلس ترکیه را برای جنگ علیه سوریه گرفت. حادثه سقوط خمپاره در خاک ترکیه که میتوانست و میتواند در فضای تدبیر، آرامش و مذاکره با دولت سوریه مورد بررسی قرار گیرد بهانهای شده است تا اردوغان بر طبل جنگ بکوبد.
در حالیکه اردوغان سهشنبه گذشته خواستار آن شد که ملت ترکیه برای جنگ آماده باشند، همزمان، دبیرکل ناتو تاکید کرد که از ترکیه در جنگ احتمالی با سوریه حمایت میکند. مجموعه این تحولات، تردیدی نمیگذارد که توطئه جنگ علیه سوریه، طرحی است که توسط غرب به سرکردگی آمریکا تهیه گردیده و ترکیه مامور اجرای آن شده است.
جمعه گذشته در اردن، دهها هزار نفر به دعوت احزاب اسلامی به خیابان آمدند و طی تظاهراتی گسترده، سقوط رژیم پادشاهی این کشور را خواستار شدند. این نخستین بار در اعتراضات دو ساله اردن است که تظاهرکنندگان علنا خواستار سقوط رژیم شاه عبدالله میشوند. تا پیش از این، خواستههای تظاهرکنندگان در چارچوب اجرای اصلاحات بوده است.
گروههای مخالف تهدید کردهاند که تظاهرات روزانه و بیوقفهای از ماه آینده به راه خواهند انداخت. واقعیت این است که رژیم اردن از دو سال قبل و از زمان آغاز قیامهای مردمی در کشورهای عربی تلاش کرد خود را از این توفان دور نگاهدارد.
شاه اردن در این باره به احزاب مخالف، ولو به صورت محدود، حق فعالیت سیاسی داد و کوشید آنها را از رویارویی با رژیم دور نگاهدارد. با اینحال تحولات اخیر نشان میدهد که توفان انقلاب به اردن نیز رسیده است و شاه اردن چارهای ندارد جز اینکه به جمع شدن بساط تخت و تاج شاهی بیندیشد و خود را برای وداع با قدرت آماده سازد.
این هفته، بحرین بار دیگر شاهد برگزاری تظاهرات گسترده ضدرژیم بود و هزاران نفر از مردم این کشور، علیرغم تدابیر شدید امنیتی، به خیابانها آمده و علیه رژیم آل خلیفه شعار دادند. ملت بحرین پس از گذشت نزدیک به دو سال همچنان با شور انقلابی روزهای نخستین، به تظاهرات و اعتراض ادامه میدهند. این موضوع موید این واقعیت است که تمامی تدابیر رژیم بحرین برای متوقفساختن انقلاب ملت بحرین، ازجمله استمداد از نیروهای سرکوبگر عربستانی، به شکست انجامیده است. رژیم آل خلیفه اکنون پایگاه مردمی ندارد و تنها با حمایتهای عربستان و دولتهای غربی است که سرپا مانده است.
قطعا رژیم پوسیده آل خلیفه توانایی مقاومت در برابر اراده تسلیمناپذیر مردم بحرین را ندارد و در آیندهای نهچندان دور، سران دیکتاتور بحرین نیز باید سرنوشت همتاهای ساقط شده خود در دیگر کشورهای عربی را تجربه کنند.
این هفته، انتخابات ریاست جمهوری ونزوئلا برگزار شد که در آن هوگو چاوز، رئیسجمهور فعلی این کشور پیروز گردید.
با این حساب، چاوز برای یک دوره شش ساله دیگر قدرت را در ونزوئلا دردست خواهد داشت. این موضوع بلافاصله با واکنش آمریکا مواجه شد و مقامات کاخ سفید نتوانستند نگرانی خود را از نتیجه انتخابات ونزوئلا و تداوم حکومت چاوز ابراز نکنند. ونزوئلا به همراه چند کشور آمریکای لاتین، جبههای ضدآمریکایی در این منطقه تشکیل دادهاند که این موضوع ناخشنودی و نگرانی واشنگتن را در پی داشته است.
علیرغم تلاشهای آمریکا، این جبهه ضدآمریکایی روز به روز در آمریکای لاتین قدرتمندتر و گستردهتر میشود و طبیعی است که پیروزی مجدد چاوز این جبهه را قدرتمندتر و در نتیجه نگرانی آمریکا را تشدید نماید.
رسالت:٣ نکته
«٣ نکته»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمد کاظم انبارلویی است که در آن میخوانید؛ ۱- رئیس جمهور محترم در نشست دور ششم مجلس دانشآموزی سهشنبه گذشته خبر از قطع ۱۰۰ درصدی بودجه برخی دستگاهها و کاهش ۲۵ درصدی بودجه برخی دیگر از دستگاهها داد.
اینکه ایشان در یک نشست دانشآموزی چنین خبری را میدهد محل تامل است. بیان برخی اخبار مبنی بر تایید تدریجی موثر بودن تحریمها در این نشست و نیز مصاحبه سه شنبه گذشته نشانه نوعی فقد هوشمندی سیاسی در مورد مقامی است که به اعتبار رجل سیاسی بودن به این منصب رسیده است و نمیدانیم رئیس جمهور چرا به آن تفوه میکند. مطابق اصل ۵۲ قانون اساسی؛« هرگونه تغییر در ارقام بودجه نیز تابع مراتب مقرر در قانون است» لذا دولت اگر میخواهد تغییری در ارقام و اعداد بودجه بدهد باید اصلاحیه یا متمم به مجلس بیاورد تا این اقدام قانونی باشد.
به نظر میرسد رئیس جمهور در چنین اقدامی مسیر قانونی را طی نکرده است و اصل ۵۲ قانون اساسی و احکام آمره قانون برنامه و بودجه و قانون تنظیم بخشی از مقررات مالی دولت را نادیده گرفته است.
این مهم میتواند از سوی هیئت نظارت بر اجرای قانون اساسی همچنین متولی بودجه وتفریغ بودجه کل کشور مورد دقت قرار گیرد تا التزام عملی رئیس جمهور به اجرای قانون اساسی و سایر قوانین و مقررات لازم الاتباع محک بخورد.
۲- نوع واکنش رئیس جمهور محترم در مورد اجرای حکم محکومیت جناب آقای جوانفکر و همچنین تقابل با وزیر محترم ارشاد و اعضای هیئت نظارت و روند رسیدگی به برخورد هیئت نظارت و دستگاه قضائی به چاپ کاریکاتور موهن در روزنامه شرق نیز محل تامل است.
ممکن است هر شهروند ایرانی نسبت به حکم یک قاضی معترض باشد و آن را عادلانه نداند. اما قرار نیست این اعتراض مبنا قرار گیرد چون به عدد معترضین ممکن است حکم قضائی وجود داشته باشد . احترام به استقلال قاضی و حفظ حریم قوا در همه دموکراسیهای جهان یک امر پذیرفته شده است. در شرع مقدس اسلام نیز شان قاضی و حکم آن معلوم است.
اعتراض رئیس جمهور به اجرای یک حکم قضائی نوعی تقابل با ارکان و اعضای یک قوه خارج از حیطه اقتدار قوه مجریه است و قانون ستیزی است. این اقدام مغایر سوگندی است که ایشان برای پاسداری از قانون اساسی و پرهیز از خودکامگی خوردهاند.
مسیر قانونی اعتراض به یک حکم قضائی در قوانین کشور مشخص است. اگر رئیس جمهور نخواهد این مسیر را طی کند این رفتار غیر مدنی او زیرذرهبین دقت ملت ایران قرار میگیرد و آن را نمادی دیگر از قانون گریزی و قانون ستیزی برمیشمارد.
٣- غرب، بویژه آمریکا در ضدیت با ملت ایران هر روز تدبیری تازه در تکمیل تهدیدات و تمدید تحریمها میاندیشد و اتاق جنگ اقتصادی خود علیه ملت ایران را فعال نگه داشته است. رئیس جمهور برحسب سوگندی که یاد کرده است در صف اول این مقابله باید قرار گیرد ودر پاسداری از نظام و اعتلای کشور، حراست از مرزها و استقلال سیاسی و اقتصادی کشور از هیچ اقدامی دریغ نورزد( اصل ۱۲۱ قانون اساسی). به نظر میرسد دستور کاری که روی میز رئیس جمهور است و ملت ما این دستور کار را در نطقها و سخنرانیها و نشستهای احمدی نژاد از طریق رسانه ملی همه روزه دنبال میکند، خیلی تناسب با مقابله با آن تهدیدها و این تحریمها ندارد.
- مردم انتظار دارند رئیس جمهور از ظرفیت عظیم و پایان ناپذیر اقتدار ملی در مقابله با تهدیدها استفاده کند .
- مردم انتظار دارند رئیس جمهور در تعامل با قوا تصویری از اتحاد و یکانگی را در داخل و خارج واتاب دهد و امید دشمن را به یاس تبدیل کند.
- مردم انتظار دارند با راهبردهای اقتصاد مقاومتی، رئیس جمهور تحریمها را دور بزند و ثابت کند تهدیدها و تحریمها کوچکتر از آن است که در اراده ملت در رسیدن به اهداف الهی خود خلل وارد کند و بزرگنمایی تهدیدها و تحریمها را به سخره بگیرد.
- مردم انتظار دارند دولت با تصمیمات شفاف و با همکاری مجلس مطالبات معیشتی مردم را مدیریت کند واز ظرفیتهای عظیم هفدهمین اقتصاد جهان در دور زدن تحریمها سود جوید.
- شرایط منطقه، شرایط حساس و خطیری است . غرب با دسیسه چینی برای انحراف در مسیر بیداری اسلامی در منطقه میخواهد آتش جنگ را بین دولتهای اسلامی ترکیه و سوریه و برخی کشورهای دیگر برافروزد. آنها میخواهند با تندبادهای سیاسی این آتش را به ایران بکشانند در چنین شرایطی اتحاد ملی و انسجام اسلامی ملت ایران فوق العاده مهم است . لذا ماموریت رئیس جمهور دراین باره کلیدی و محوری است.
آیا رفتار و گفتار رئیس جمهور با چنین ماموریتی همخوانی دارد
آفرینش:خطر افسردگی در ایران
«خطر افسردگی در ایران»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم علی رمضانی است که در آن میخوانید؛روز ۱۰ اکتبر هر سال میلادی از طرف فدراسیون جهانی بهداشت روان (WFMH) به عنوان "روز جهانی بهداشت روان " نامگذاری شده است. در این حال سازمان جهانی بهداشت در بیانیه جدید خود اعلام کرد موضوع امسال جهانی سلامت روان با عنوان "افسردگی: یک بحرانی جهانی" انتخاب شده است. در این حال این توجه جهانی به سلامت روان و افسردگی فرصتی برای افزایش اطلاع رسانی درباره مشکلات و موضوعات مربوط به بهداشت روانی مردم کشور ما نیز هست.
در حقیقت افسردگی نوعی اختلال روانی است که متاسفانه امروز در کشورهای مختلف شاهد آن هستیم و بسیاری هم آن را بیماری قرن می نامند.
بنا به آمارها در حال حاضر بیش از ٣۵۰ میلیون نفر از مردم جهان در تمام جوامع و گروه های سنی مختلف از افسردگی رنج می برند و امروزه شیوع این بیماری، بار سنگینی بر دوش اقتصاد کشورها و بهداشت روانی هر جامعه ای می گذارد .
در کشور ما هم این بیماری رشد قابل توجهی را در پی داشته و بنا به آمارهای مختلف به طور متوسط ۲۱ درصد مردم کشور دچار اختلالات روانی هستند که این میزان در زنان ۲۶ درصد و در مردان ۱۶ درصد است. همچنین سن متوسط افسردگی در سنین جوانی را ۲۵ الی ۴۰ شایع ترین سن افسردگی در ایران است.
در همین راستا نیز قابل توجه است که مطالعه ای در سال ۱٣٨٨ نشان میدهد که ٣۴ درصد مردم تهران ابتلا به اختلالات روان به خصوص افسردگی هستند. در سطح ملی نیز ۱۰ تا ۱۵ درصد مردم کشور به بیماری افسردگی مبتلا هستند که زنان دو برابر مردان به افسردگی مبتلا میشوند.
آنچه مشخص است می توان عوامل و متغیرهای زیاد و گسترده ای را در افسردگی یک فرد و جامعه ای دخیل دانست.
عوامل و اسبابی که هر یک به نوبه خود می تواند زمینه و بستری مهم را برای ایجاد افسردگی یک فرد و جامعه فراهم نماید. چنانچه عواملی همچون شکست و اتفاقات ناگوار در زندگی افراد،، اوضاع اقتصادی ، سیاسی و ...میتواند در ابتلای افراد به این بیماری موثر باشد. در این بین نیز باید به یاد داشت که کارشناسان زنگ خطر افسردگی در ایران را به صدا درآوردهاند و بسیاری نیز به این نکته توجه کرده اند که از بحث افسردگی و زمینه های پیش آورنده آن در جامعه به طور عجیبی غفلت شده است.
در این راستا باید گفت که اگر به گستره پیامدهای منفی و فراوان افسردگی فردی و افزایش بروز آن در جامعه و در حوزه های گوناگون ، اقتصاد، فرهنگ ، اجتماع ، سیاست و.. نگاهی داشته باشیم درمی یابیم که چنانچه برنامه ریزی مناسبی برای کاهش افسردگی در جامعه و از بین بردن زمینه ها و بسترهای افزایش ان انجام ندهیم چه بسا جایگاه نه چندان نامطلوب فعلی در جهان نیز بدتر خواهد شد. جالب توجه است که افسردگی با کنشهایی همانند خودکشی رابطه مستقیم دارد و اکنون نیز در میان کشورهای اسلامی پس از «سودان» و «تونس» مقام سوم خودکشی را داریم.
بنابراین بی گمان اگر در جستجوی جامعه با بهداشت روانی کامل هستیم هنوز که کاملا دیر نشده است و باید دست به کار شد و در جستجوی علل افسردگی و خطر افزایش گسترده آن در کشور رفت.
حمایت:رویکرد نظامی به آمریکای لاتین
«رویکرد نظامی به آمریکای لاتین»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت است که در آن میخوانید؛آمریکا در روزهای اخیر تحرکات جدیدی در عرصه آمریکای لاتین داشته است. در این چارچوب در سفر پانهتا وزیر دفاع به منطقه، وی از امضاء قراردادهای نظامی با پرو و اروگوئه خبر داد. این در شرایطی است که پیش از این آمریکا با کلمیا نیز توافقاتی داشته است. بررسی کارنامه آمریکا نشان میدهد که این کشور در حال توسعه مناسبات نظامی با آمریکای لاتین است و سعی دارد تا حضور نظامی در این منطقه را اجرایی سازد.
هر چند که سلطه بر آمریکای لاتین از ارکان سیاستهای آمریکا است و نظامیگری آن نیز امری در این چارچوب بوده اما تحرکات اخیر آمریکا در منطقه بیانگر ابعاد دیگری از تحولات است. در باب رویکرد گسترده آمریکا به آمریکای لاتین در حوزه نظامی چند نکته قابل توجه است.
نخست آنکه آمریکا در حوزه اقتصادی و سیاسی نتوانسته جایگاهی در آمریکای لاتین کسب کند به گونهای که جبهه ضد امپریالیسم به رهبری کوبا و ونزوئلا، هر روز در ابعاد گستردهتری توسعه مییابد. پیروزی دوباره افرادی مانند چاوز در انتخابات ریاست جمهوری، عملا شرایط آمریکا را با چالشهای بیشتری مواجه کرده است. دوم آنکه آمریکا در حوزه خاورمیانه نیز چندان وضعیت مطلوبی ندارد و احتمال خروج آن دور از ذهن نمیباشد.
به ویژه اینکه نگرش ضد آمریکایی منطقه را فرا گرفته و ملتها درصدد دوری کامل از آمریکا میباشند. سوم آنکه استراتژی کلان آمریکا توسعه حضور نظامی در جهان است که نمود آن را در تحرکات آمریکا در شرق آسیا، آسیای مرکزی و قفقاز و آفریقا میتوان مشاهده کرد.
با توجه به این شرایط اهداف آمریکا از رویکرد نظامی به آمریکای لاتین میتواند ابعاد مختلفی را دربرگیرد. اولا آمریکا به دنبال احیای نفوذ در آمریکای لاتین و تفرقهافکنی میان کشورهای منطقه است. واشنگتن تلاش دارد تا از کشورهایی مانند پرو، اروگوئه و کلمبیا برای تفرقه در منطقه بهرهبرداری کند. واشنگتن برای اعمال فشار به جبهه ضد امپریالیسم سیاستهای نظامی را نیز در پیش گرفته است.
ثانیا آمریکا با ورود دوباره به آمریکای لاتین تلاش دارد تا موقعیت متزلزل خود در خاورمیانه و سایر نقاط جهان جبران کند. شرایط آمریکای لاتین از نظر منابع انرژی مانند خاورمیانه است لذا اولویت آمریکا را احیای جایگاه در این منطقه تشکیل میدهد.
ثالثا آمریکا سعی دارد تا آمریکای لاتین را بخشی از سیاست نظامیگری خود در جهان قرار دهد تا زنجیره تحرکات نظامی آن در آسیا، آفریقا، آمریکای لاتین و … تکمیلتر گردد. با تمام این تفاسیر آمریکا برای رسیدن به اهداف خود در منطقه با چالشی بزرگ مواجه است و آن نگرش منفی کشورهای منطقه است که عملا در برابر سیاستهای آمریکا قرار گرفته و خواستار پایان حضور واشنگتن در منطقه هستند.
تهران امروز:باوری که میتواند پیروزی بیافریند
«باوری که میتواند پیروزی بیافریند»عنوان یادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم سیدجواد سیدپور است که در آن میخوانید؛برخی هنوز باورشان نمیشود آنچه رهبری پیش از این فرموده بودند مصداق کامل و عینی دارد که «ما در شرایط بدر و خیبریم نه شعب ابیطالب». آنها اصرار دارند که گفته ناصواب خویش را با عملکرد نادرست خود به جامعه بقبولانند و چنان نیز کردند، آنچنانکه در هفته گذشته روبهروی خیل مردمی که تماشاگر یک کنفرانس بودند راست نشستند و از موثر بودن تحریمها سخن گفتند و چنان وانمود کردند که تو گویی هیچ تقصیری یا قصوری بر کهترین مقامی از مسئولان اجرایی وارد نیست و همه چیز آنچنان است که دشمن روا داشته یا رقبا وارد ساختهاند.
و در اوج تب تند بازار آنچنان «سرکنگبین» در کامش ریختند که «صفرا فزود» و چنان رفت بر خیابانها که معاندان را خوش آمد و مخالفان را شکرین کام کرد.
اما واقعیت آن است که آنچه نمود عینی در عرصه اقتصاد یافت و باعث فزونی قیمتها، کاهش ارزش پول ملی و از هم پاشیدگی نظم و نظام قیمتی بازار شد ریشه در بیتدبیری مدیریتی دارد چرا که ایران اسلامی دیر زمانی است که طعم تحریم را چشیده و از آن عبور کرده است. عبور نه به معنای موفقیت صددرصدی بلکه به معنای کم اثر کردن دشمنیها و خصومتهای اقتصادی و پایدار سازی زیربناهای اجرایی و اقتصادی کشور.
این کاری است که صورت گرفته و انکار آن انکار آفتاب است. تحریم حتما چالشهایی در پی دارد ولی آنگونه نیست که نتوان و نشود آنرا علاج کرد. آنچه همه کارشناسان درباره موثر بودنش اتفاق نظر دارند و سهم بسزایی برایش قائلند «سوء مدیریت» یا بیتدبیری در مدیریت است. به طوری که معتقدند ریشه نابسامانی و افسارگسیختگی قیمتها بیتدبیری مدیران اجرایی است. دولت که فقط دولت روزهای خوش نیست.
اگر قرار بود تنها با درآمدهای سرشار و با ارزهای نفتی کشور را مدیریت کرد دیگر چه نیازی بود که هم رهبر معظم انقلاب، هم نمایندگان مجلس شورای اسلامی و هم همه نخبگان اقتصادی و مدیریتی کشور بر کاهش وابستگی اقتصاد ایران به نفت تاکید موکد کنند و به انحای مختلف به مدیران اجرایی یادآوری کنند که تن به قوانین برنامههای توسعه بدهند و بر اساس نص صریح قانون عمل کنند.
بیتوجهی به آن قوانین و دادن گزارشهای اشتباه اکنون مشکلات را عیان ساخته است چه اگر کشور از وابستگی به نفت نجات مییافت و بر اساس قانون برنامه عمل میشد اکنون شاهد رخدادهایی اینچنین در عرصه اقتصادی و زندگی روزمره مردم نبودیم. آنچه رخ داده اما هنوز قابل علاج است، هنوز میشود ثبات و آرامش حقیقی را به بازار آورد و هنوز میتوان نظام و انتظام قیمتی را اعمال کرد.
اما اولین شرط این مهم باور مسئولین به این کار است. مدیران باید باور کنند و بپذیرند که میتوان و میشود از این وضعیت عبور کرد.
با افراد ناباور و ناامید و ضعیف حتما نمیشود و نمیتوان از این گردنه عبور کرد. اینجا نیاز به خلاقیت، توانمندی، انگیزه بالا، هوش و ذکاوت اجرایی و کارآمدی مدیریتی دارد. چرا که آنچه رخ داده و میدهد یک جنگ واقعی است. جنگی با تمام احکام و لوازمش، جنگ با یک ملت. اما همچنانکه رهبر فرزانه انقلاب روز گذشته و در جمع مردم پرشور خراسان شمالی تاکید کردند: «دشمنان در این جنگ هم به توفیق الهی مغلوب ملت ایران خواهند شد.»
آرمان:آیتالله هاشمی و مصائب پیش رو
«آیتالله هاشمی و مصائب پیش رو»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم صادق جوادی حصار است که در آن میخوانید؛در معادلات سیاسی دو عامل کلی نقش و میزان تاثیرگذاری یک نیرو را مشخص میکنند. ۱- عوامل تواناییها و داشتههای آن نیرو ۲- تقاضا و تمایل فضای سیاسی برای فعالیت او. در توضیح تمایل فضای سیاسی دو گروه نقش آفرین در فضای سیاسی است،تمایل عرصه عمومی و تمایل نیروهای بالادست.
ارزیابی وضعیت آیتاللههاشمی در سالهای اخیر به روشنی بیانگر تاثیر تمایلات جناح اصولگرا نسبت به وی است. چه آنکه در تحلیل تواناییها و همچنین نقش سازنده آیتاللههاشمی و در کنار آن تمایل فضای عمومی برای فعال شدن مجدد وی به این نتیجه میرسیم که وی از منظر این دو عامل کمبودی برای فعال شدن در عرصه سیاسی ندارد.
تواناییهای آیتاللههاشمی در اداره امور کشور،بخصوص در شرایط بحرانی امری اثبات شده است و از دیگر سو انطباق دغدغههای مطرح شده توسط ایشان در طول چند سال اخیر با مطالبات عرصه عمومی میتواند پیشاپیش حکایت از شکلگیری تمایلی در فضای عمومی به نفع ایشان شده است.
در دو سال اخیر و بعد از آشکار شدن شکافهای درونی اصولگرایان و اذعان صریح آنها به مشکلات، بارها از لزوم بازخوانی گذشته و نقش اصولگرایان در آن صحبت شده است،اما این صحبتها تاکنون تاثیر چشمگیری بر رفتار این جناح سیاسی نداشتهاند.
در این وضعیت این سوال به وجود میآید که تکلیف نیروهای میانهرویی که خواهان بهتر شدن شرایط هستند،چیست؟ نیروهایی چون آیتالله هاشمی در شرایط که برخی اصولگرایان همچنان بر همان طبل سابق میکوبند،چه باید بکنند؟ انشقاق و اختلاف اصولگرایان از یک طرف و نداشتن توان مدیریتی لازم در برخی زمینههااز سوی دیگر این احتمال را افزایش داده که اصولگرایان دیر یا زود به دلیل رایطدرونگروهی مجبور به واگذاری قسمت عمده فضا به رقبای خود شوند. درست اینجاست که کارآیی یک آلترناتیو قوی،قابل قبول و مهمتر از همه معتقد به تغییرات آرام و عقلانی مشخص میشود.
قطعا آیتاللههاشمی قسمت مهمی از وزن این نیروی آلترناتیو خواهد بود. نبود چهرهها و عناصری چون او در شرایط خاص،امتیاز مثبتی است برای گروههای تندرو که با تکیه بر روشهای پوپولیستی سعی در جلب مخاطب خود دارند. از همین رو است که برای روشن ماندن افق تغییرات مثبت، حفظ و حراست از عناصر معتدلی چون آیت الله هاشمییکی از الزامات اصلی محسوب میشود.
براساس آنچه گفته شد،نمیتوان و نباید چندان برای هاشمی بازی و نقش کوتاه مدتی قائل بود و پیشینه وی را مصروف معادلات زود گذر و خرد کرد. او وزنهای است که مانند تمام تاریخ خود کارآیی بینظیری در شرایط بحران دارد. بنابراین ناظران فضای سیاسی باید منتظر باشند که وی در دهه چهارم عمر خود،نقطه عطف دیگری را در تاریخ فعالیت سیاسیاش تجربه کند
مردم سالاری:ما و خودروساز داخلی
«ما و خودروساز داخلی»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم ولی درویشی است که در آن میخوانید؛ قیمت خودروهای محصول ایران خودرو ۱۰ درصد و سایپا، پارس خودرو و مدیران خودرو ۱٨ تا ۲۰ درصد افزایش یافت اما این همه ماجرا نیست، به دلیل اینکه اولا: خبرگزاریها از درخواست خودروسازان برای افزایش ۵۰ تا ۶۵ درصدی قیمت خودرو خبر دادهاند که کمیته قیمتگذاری، فعلا افزایش فوق را تصویب نموده است. ثانیا: برخی مقامات مطلع اعلام کرده اند که این افزایش قیمت مربوط به «فاز اول» بوده و قرار است در «فاز دوم» که به زودی عملیاتی خواهد شد، قیمت خودرو به طور میانگین ۱۵ تا ۲۰ درصد دیگر، افزایش یابد.
خودروسازان علت درخواست افزایش قیمت خودروهایشان را، افزایش قیمت ارز، فولاد، آلومینیوم، مس، روی و ... دانستهاند.رییس سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران نیز این افزایش قیمتها را با «افزایش هزینه سربار خودروسازان در نتیجه کاهش تولید خودرو» توجیه نمودهاند.اما هیچ معلوم نیست که این برهان آوردن و توجیه کردنها چه لزومی دارد.
خصوصا برای اقناع ما، مردم «نجیب» که همواره و عملا ثابت کرده ایم از کشتههای خود پشته میسازیم تا صنعت خودروی کشور، زمینگیر نشود و خودروسازان عزیزمان همچنان بر طارم اعلا بنشینند! و نیز بارها و بارها عملا اعلام کرده ایم که هر چه آنها قیمت خودروهای خود را افزونتر کنند، ما بیشتر خواهیم خرید! (حتی اگر پول نداشته باشیم از خودشان وام خواهیم گرفت، بی آنکه نرخ سودش برایمان کمترین اهمیتی داشته باشد!) و همگان شاهدند که ما به هیچ وجه نسبت به ایمن نبودن و حتی آتش گرفتن خودروهایشان معترض نبوده و نیستیم و اعلام میکنیم اگر ندرتاً از کسی نجوای اعتراضی شنیده شد، قطعا آن شخص، به علت شدت مصیبت، مشاعر خود را از دست داده است و دیگر او از ما نیست!
ما خودرو را از نمایندگی با جرثقیل، مستقیما به تعمیرگاه میبریم تا اعتماد به نفس این تولیدگران ملی را خدشه دار نکرده باشیم! ما قرارداد خرید خودرو را ماهها قبل مینویسیم و پولش را همان زمان میپردازیم اما آنرا تا پس ازابلاغ افزایش قیمتها و پرداخت مابه التفاوت جدید، تحویل نمیگیریم، تا بر انگیزه خودروسازان افزوده باشیم! بعضیها میگویند که مدتهاست که تعداد تلفات جاده ای ما از تعداد شهدا و جانبازان ٨ سال جنگ تحمیلی مان پیشی گرفته است، اما ما میگوییم که این تلفات به هیچ وجه ربطی به امنیت خودروهای وطنی ندارد، مبادا خودروساز عزیز مجبور به هزینه بیشتر شود! ما از اینکه آنقدر وزن خودروهای بلاد خارجه را با تعرفه بالای واردات خودرو، سنگین میکنند که جز خودروهای سبک میهنی هیچ خودروی غریبه ای چالههای خیابانهای شهرمان را نوازش نمیکند، در پوست خود نمیگنجیم، تا خودرو ساز احساس ناامنی ناشی از رقابت نکند! ما خیلی کارهای دیگری هم میکنیم که ممکن است خود خودروسازان هم از ما توقع نداشته باشند! و از خودرسازان هم عاجزانه میخواهیم که در عزم ما برای اجرای بدون تنازل تصمیمات شان تردید نداشته باشند!
به همین دلیل اعلام میکنیم کسانی که سوالات زیر یا مشابه آنها را مطرح میکنند، از ما، مشتاقان و در صف وصال خودروی داخلی ماندگان! و برائت خود را از آنان اعلام میکنیم!
۱-اگر صنعت خودروسازی ما در برخی موارد تا ۹٨ درصد بومی شده است، پس چه توجیهی دارد که بهای «همان موارد» به علت افزایش قیمت ارز تا به این حد افزایش یابد؟
۲-آیا در ماههای اخیر به قدرت خرید آن قشر از مردمی که بازار هدف این خودروها هستند، به اندازه این افزایش قیمت خودروهای داخلی! افزوده شده است؟
٣-آیا در صورت کاهش تعرفههای بالای واردات خودرو، خودروسازان داخلی به همین سادگی میتوانند دم از افزایش ۵۰ تا ۶۵ درصدی قیمت خودروهای داخلی بزنند؟
۴-آیا قطعه سازانی که همواره اعلام میکنند تولید قطعات خودرو را ملی کرده و به خودکفایی رسانیده اند، این حق را دارند که با توجیه افزایش قیمت ارز، افزایش بیش از ۵۰ درصدی قیمتها را خواستار شوند؟
۵-آیا شایسته است که مسئولین محترم، از درخواست افزایش قیمت خودرو، به عنوان اولین و شاید هم تنها قدم خودروسازان، برای جبران افزایش هزینههای سربار، دفاع کرده و یا آنرا توجیه نمایند؟
۶-آیا مسئولین محترم این حق را دارند که لزوم نصب امکاناتی مانند ایربک بر روی خودروها را که در راستای تأمین امنیت جانی خریدار و از ابتدایی ترین حقوق اوست، دلیلی موجه برای افزایش قیمت خودرو به شمار آورند؟ (عدم نصب تجهیزات تأمین کننده امنیت جانی سرنشینان خودروها، یکی از اشتباهات غیرقابل جبران خودروسازان در همه سالهای «توانستن و نکردن» شان بوده و استمرار آن، خیانت به جان و مال و آینده قشر عظیمی از هموطنانمان خواهد بود.)
گسترش صنعت:حمایت از تولید داخل مولفه اقتصاد مقاومتی
«حمایت از تولید داخل مولفه اقتصاد مقاومتی»عنوان سرمقاله روزنامه گسترش صنعت به قلم محمود دودانگه است که در آن میخوانید؛از آنجا که ایران در شرایط خاص و حساسی از بابت تحریمهای اقتصادی غرب قرار گرفته بهطور حتم با بهرهگیری از ظرفیتها، توانمندیها و منابع خدادادی که در کشور وجود دارد، میتوان از این مرحله گذر کرد و اقتصاد کشور را به نقطه مطلوب رساند.
اما به طور حتم رسیدن به این هدف نیازمند سیاستی درست و اجرای طرحی جامع است که بدون شک طرح اقتصاد مقاومتی که چندی پیش توسط رهبر معظم انقلاب بیان شد، طرحی همهجانبه، کافی و مفید برای عرصه اقتصادی است که میتوان به اهدافی که مدنظر است دست یافت. اقتصاد مقاومتی دارای ابعاد و مولفههای بسیاری است. از آنجا که در شرایط تحریم فعالیت در عرصه کنونی اقتصادی کشور تا حدودی خاص شده است، بنابراین تقویت بخشهای صنعتی و تولیدی و بهره گیری از ظرفیتهای اقتصادی و همچنین شناسایی نقاط ضعف و آسیبپذیر و تبدیل آن به فرصت پایدار، از مولفههای مهم اقتصاد مقاومتی محسوب میشود. بنابراین هرچه بتوانیم خوداتکایی را در شرایط تحریم در کشور تقویت کنیم، به همان اندازه میتوانیم ادعا کنیم که مولفههای اقتصاد مقاومتی را اجرایی کردهایم.
به عبارت دیگر، دستیابی به افقهای اقتصاد مقاومتی، نیازمند کاهش وابستگی به درآمدهای نفتی، تقویت تولید داخلی و شکستن انحصارها و تحریمهاست که به طور حتم با استفاده از تولید و صنعت داخلی و بهرهگیری از ظرفیتهای موجود، یکی از راهکارهای رسیدن به اهداف اقتصاد مقاومتی است. به این ترتیب، اگر بتوانیم از تواناییها و ظرفیتهای اقتصادی زیادی که در کشور وجود دارد استفاده و این ظرفیتها را از حالت بالقوه به بالفعل تبدیل کنیم، به نظر میرسد میتوانیم به یک اقتصاد برتر در سطح جهانی تبدیل شویم که این موفقیت بسیار بزرگی است. در حال حاضر نقاط ضعف و آسیبپذیری درکشور وجود دارد که باید با تمهیدات ویژه آنها را به فرصت پایدار تبدیل کرد که بخش تولید و صنعت کشور با توجه به مشکلاتی که دارد، یکی از این ضعف هاست.
با وجود ظرفیتهای زیادی که در بخشهای تولیدی و صنعتی در کشور وجود دارد اما به دلایل مختلف هنوز استفاده موثری از این ظرفیتها نشده است. از آنجا که تقویت تولید و صنعت درکشور باعث بازدهی و توسعه اقتصادی کشور میشود، به نظر میرسد باید راهی برای رفع مشکلات این بخشها کرد که بتوانیم به خوداتکایی در شرایط تحریم برسیم و اهداف اقتصاد مقاومتی را محقق کنیم.
دنیای اقتصاد: کودکان امروز، اقتصادسازان آینده
«کودکان امروز، اقتصادسازان آینده»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم یاسر میرزایی است که در آن میخوانید؛در انتهای هفته کودک قرار داریم. این مناسبت بهانه خوبی است تا نگاهی متفاوت به کودکان داشته باشیم.
بیایید این بار از دریچه کودکان به وضعیت کلانتر اقتصاد کشور نگاهی بیندازیم. همانطور که در نگاه سنتی، خانوادههای ایرانی به کودکانشان به چشم تکیهگاه آینده و دستگیر دوران پیریشان مینگریستند، میتوان در نگاهی فراتر، به کودکان جامعه به عنوان سازندگان آینده اقتصاد کشور نگریست؛ بنابراین وضعیت کنونی کودکان تا حد زیادی میتواند تخمینی واقعی از چشمانداز آتی به ما بدهد. نمودارهای جمعیتی نشان از کاهش تعداد کودکان دهه ۸۰ نسبت به کودکان دهه ۶۰ و ۷۰ میدهد. این واقعیت، امیدها و نگرانیهایی را در پی دارد.
از یکسو زیرساختهای آموزشی، تفریحی و فرهنگی که در دوره پر از کودک دیروز ایجاد شده است، فضای مناسب و گستردهای را برای کودکان کمجمعیتتر امروز ایجاد کرده است. کودکان امروز به لطف جمعیت کمترشان و به لطف تمام کوششهای پایهای که در سالهای پیش صورت گرفته است، با امکانات عمومی بیشتری برای رشد مواجهند. خانوادهها نیز به خاطر کم شدن تعداد فرزندانشان فرصت، فراغت و حوصله بیشتری برای تربیت کودکان خواهند داشت.
میتوان با اغماض گفت که سرانه وقتی که والدین برای تربیت کودکان امروز میگذارند به طور بالقوه بیشتر است. این فراغت، البته اثراتی جدی بر رشد خود والدین نیز خواهد گذاشت. والدین امروز برخلاف والدین دیروز زمان بیشتری را میتوانند صرف خودشان کنند و رشد شخصیتی و اجتماعی خود را حتی پس از داشتن کودکان پی بگیرند؛ چیزی که برای خانوادههای پرفرزند دیروز ممکن نبود. رفاه کودکان امروز نیز قطعا رشد کرده است.
یک محاسبه ساده به ما میگوید وقتی سرانه درآمد خانواده را تقسیم بر تعداد کمتری مصرفکننده میکنیم، به عدد بهتری میرسیم. هر چند که محاسبه دقیق درآمد خانوادهها در سالهای جدید نسبت به سالهای پیش نیازمند تحقیقهای جدیتر است، اما شهود عمومی ما موافق بهتر شدن وضعیت معیشتی در یک روند درازمدت است. اینها امیدهایی است که در کنار شادی و نشاط کودکانمان وجود دارد، اما در کنار این شادیها باید تلخی برخی واقعیتها را نیز از وجدان خویش پنهان نکرد.
جمعیت کمتر کودکان امروز، یعنی نیروی کار کمتر برای سالهای آتی؛ سالهایی که از قضا کودکان دیروز پیر میشوند و یک جمعیت بزرگ نیازمند به انواع مراقبتها را تشکیل میدهند. سوال مهم این خواهد بود که آیا کودکان امروز را برای پذیرش مسوولیت اجتماعی آینده آموزش میدهیم؟ وضعیت بهتر امکانات عمومی امروز، توقع کودکان را نیز بالا برده است و این خود ضرورت رشد وضعیت اقتصادی خانوادهها را به همان تناسب نیز نشان میدهد؛ تعارض ناشی از ایجاد توقع و عدم ارضای نیازهای متناسب با آن میتواند ضربههای سنگین شخصیتی وارد کند. از طرفی رشد حرفهای کودکان امروز و تولید نیروی کار متبحر برای آینده نیازمند امکانات متناسب با آن نیز هست. هرچند امکانات عمومی ساخته شده برای کودکان دیروز به جهت کمّی زیاد است، اما آیا کیفیت لازم برای تربیت متناسب با تغییرات روز جامعه و جهان را دارند؟
کودکان امروز هرچند به خاطر سرمایهگذاریهای دیروز شادمانند، اما باید خود را برای آیندهای که با دشواریهای کمّی مواجه نیست، آماده کنند. والدین آنها نیز باید همین سرمایهگذاریها را برای نسل بعدی آنها به یادگار گذارند. هفته کودک میتواند بهانهای باشد تا چشمانداز جوانی و میانسالی کودکانمان را با خود مرور کنیم و به این بیندیشیم که چگونه کودکان امروز میتوانند اقتصادسازان آینده ما باشند.
نروایت می کند
«چرا تحمل نمی شویم؟سرباز ناتو روایت می کند»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم محمد ایمانی است که در آن میخوانید؛غرب جدید دهه ها تلاش کرد با شعار «مدارا و تساهل و تحمل» تشخص پیدا کند. اگر دل خیلی ها را در کشورهای مختلف برد، پیشه کردن همین پرستیژ بود. بلوک غرب اگر از عهده مواجهه ایدئولوژیک با بلوک شرق کمونیستی برآمدند، از جمله به اعتبار شعار «تولرانس» بود. آنها با فروپاشی شوروی و اقمار آن در آخرین دهه قرن بیستم، «پایان تاریخ» را اعلام کردند تا پرچم پیروزی خود را بر قله ایدئولوژی ها بکوبند.
با این حال می توان پرسید که قدرت های غربی نظیر آمریکا و انگلیس چرا ملت ایران و ثبات و پیشرفت آن را تحمل نمی کنند؟ آیا ایراد از ملت- دولت ایران است یا علت تناقض را باید در جانب جبهه غربی جست وجو کرد؟ این پرسش از آن جهت مهم است که روشن می کند ملت ایران باید چه پاسخی به فشارهای غرب بدهد؛ دعاوی آنان را بپذیرد و کوتاه بیاید یا آن ادعاها را باور نکند و تن به فشارها ندهد؟ پرسش دیگر این است که ما در مقابل فشارهای غرب چند گزینه پیش رو داریم؟
ملت ایران تحمل نمی شود، چون با شخصیت و دارای جاذبه و دافعه های نیرومند است. ملت ایران جرم بزرگی مرتکب شده و آن اینکه ژست چند صد ساله و ریاکارانه غرب در زمینه «تحمل دیگران» را با طمأنینه و استدلال و اتقان تمام به چالش کشیده است. تحمل نمی شود چون با نشاط و سرپاست؛ سرپاست و نشان داده که بدون منت داری زورگویان عالم می توان امنیت و ثبات داشت و قله های پیشرفت را یکی پس از دیگری فتح کرد.
ملت ایران خار چشم است چون سرپا بودن و پیش رفتن او، دیگر ملت های تحقیرشده و ستم کشیده و ضعیف الاراده را به صرافت انداخته که آنها هم می توانند و بنابراین به جنبش و حرکت درآمده اند. تحمل نمی شود چون نه فقط نقاط ضعف و پاشنه آشیل قدرتمندان جهان را هدف گرفته بلکه نقطه قوت و پرستیژ امپراتوری غرب را با موفقیت- فقط با همین سرپا ماندن و حرکت توام با طمأنینه و وقار و ثبات- به چالش گرفته است.
ملت ایران مورد ترور اقتصادی، سیاسی، نظامی و تبلیغاتی قدرت ها در طول سه دهه اخیر قرار گرفته و تحمل نمی شود درست به همان دلیل که سازمان های تروریستی نظیر منافقین و القاعده از سوی غرب تحمل و تیمار و تجهیز می شوند. ایران تحمل نمی شود دقیقا به همان علت که دیکتاتورهای مرتجع، تحمل و پشتیبانی می شوند.
آیا مشکل غرب بر سر فناوری هسته ای و حقوق بشر و تروریسم است، که اگر چنین بود تروریست ها و ناقضان حقوق بشر و دارندگان تسلیحات اتمی و شیمیایی و کشتار جمعی را زیر پر و بال نمی گرفت و خود تبدیل به قطب این حلقه های مافیایی نمی شد؟ اینکه ملت ایران از سوی آمریکا و انگلیس و قبیل آنها تحمل نمی شود اتفاقا نه نشانه قدرت غرب بلکه نمودار ضعف و درماندگی و قافیه باختگی آن جبهه است و در همین اتفاق بشارتی به بزرگی جنگ احزاب نهفته است، آنجا که مومنان گفتند «این همان وعده خداوند و فرستاده اوست و خدا و رسول او راست گفته اند».
ما تحمل نمی شویم نه فقط به خاطر فناوری هسته ای و حمایت از ملت های مظلوم و مقاوم. تحمل نمی شویم چون قدرت ها نتوانسته اند ما را ببلعند و مسخ و هضم کنند.
این فقط ادعای ما نیست، اذعان شبه روشنفکرانی هم هست که از سوی ناتوی فرهنگی سربازگیری شدند و تئوری پردازی و نسخه پیچی های آنان مورد حمایت محافلی نظیر شورای روابط خارجی آمریکا قرار گرفت. کسانی قبیل تئوری پرداز قبض و بسط تئوریک شریعت که دو دهه را صرف سکولاریزه و فردی کردن دین- در جهت پوک کردن پایه های حکومت دینی- نمودند و سرانجام الهی بودن قرآن و عصمت پیامبر(ص) را نیز با لطایف الحیل انکار کردند، مدت هاست گواهی توأم با نگرانی می دهند که لیبرال- دموکراسی غرب به ضعف افتاده و به همین دلیل تحمل خود را از دست داده است.
تئوریسین قبض و بسط تئوریک شریعت در حلقه کیان، چهارم اسفند سال ٨٨ در دانشگاه دلفت هلند گفت «براساس تز سکولارها، جهان به سمت جدایی حکومت از دین و خصوصی شدن دین پیش می رود، در حالی که این تئوری واژگونه شده است به این دلیل که وجود دین را در عمق زندگی ایرانیان و بازگشت دین را در مغرب زمین می توانیم ببینیم. آنچه گمان می رفت رو به احتضار می رود یا مرده است یا در راه مردن است، خوب یا بد، ظاهرا تجدید حیات کرده، برخاسته و برگشته و دیگران را به نگرانی افکنده است.
سکولاریسم که قرار بود نسبت به ادیان بی طرف باشد اکنون تبدیل به یک سکولاریسم ستیزه گر شده یعنی با پاره ای از ادیان رسما درمی آویزد و می ستیزد و وجود اجتماعی آنان را تحمل نمی کند. از این قرار چیزی اتفاق افتاده که در پیش بینی آنها نبوده است. تصور سکولارها این بود که جهان به طرفی می رود که دین در آن ضعیف و ضعیف تر خواهد شد، این جزو یکی از فرضیه های قطعی آنها بود. لذا غم دین را نباید خورد.....».
او همچنین یازدهم مرداد ٨۶ در دانشگاه پاریس و در جمع شماری از فعالان ضد انقلاب تصریح کرد «رفته رفته سکولاریسم وارد دوره سکولاریسم و میلیتانت می شود، سکولاریسمی که مدارا و ظرفیت و هاضمه قوی پیشین خود را از دست داده است. امروز پیش بینی ضعیف شدن تدریجی ادیان باطل از آب درآمده و شما در این ۲۰، ٣۰ سال از جامعه شناسان بزرگ می شنوید که ادیان در حال قوت گرفتن هستند. چرایی اش بماند... سکولاریسم و لیبرالیسم هاضمه اش برای بلعیدن ادیان ضعیف، قوی بود اما دین قوی و فربه را نمی تواند ببلعد و از گلویش پایین نمی رود و لذا ستیزه گر می شود. اینکه چرا دین دوباره جان گرفته، جامعه شناسان آمریکایی می گویند برای اینکه بحران هویت و بحران معنویت پدید آمده است.
آمریکا حمله کرد به افغانستان و عراق؛ هر دو کشور در قانون اساسی تازه خود نوشتند ما باید قوانین مان را از شرع بگیریم، چیزی که در مخیله آمریکایی ها نمی گنجید. یعنی سکولاریسم صدامی تبدیل شده به آنتی سکولاریسم موجود در عراق... در کشورهای اروپایی، حکومت ها در مواجهه با اقلیت های دینی نیرومند کم کم دارند مدارای خود را از دست می دهند و سکولاریسم مداراگرشان بدل به سکولاریسم ستیزه گر می شود.
آینده سکولاریسم و لیبرالیسم به دلیل قوت ادیان با یک سلسله چالش های جدی روبروست و به شکل فعلی باقی نخواهد ماند... غرب باید از این پس تئوری پردازی کند که با مقتدران چگونه می توان مدارا کرد. تا امروز تئوری پردازی های آنها معطوف به مدارا با ناتوانان بود اما اکنون چالش های بزرگ تری در پیش است.»
با این وصف طنز بی مایه و عملیات فریب لو رفته ای است که وزیر خارجه آمریکا ادعا کند ما به سرعت آماده هستیم در تحریم ها در صورت کوتاه آمدن ایران درباره برنامه هسته ای تجدیدنظر کنیم یا مثلا آلن ایر سخنگوی وزارت خارجه ادعا کند «انتخاب با ایران است و جمهوری اسلامی می تواند با مذاکرات جدی و صادقانه در راه لغو تحریم ها قدم بردارد». آیا صادقانه تر- بخوانید ساده دلانه تر- از دیپلماسی دولت اصلاحات می شد با غرب و آمریکا مواجه شد؟ در آن مقطع طرف ایرانی پس از توافق، بلافاصله تعلیق ها حتی در مراحل ماقبل غنی سازی را به اجرا گذاشت و مفاد پروتکل الحاقی را با وجود عدم تصویب آن از سوی مجلس به صورت داوطلبانه و در قالب بازرسی های خارج از عرف پذیرفت اما در مقابل نه تعهد فروش قطعات یدکی هواپیماهای مسافربری به ایران عملی شد و نه با گروهک منافقین به عنوان «تروریست» برخورد کردند بلکه اعضا و سران این فرقه تروریستی آزادانه در کشورهای طرف مذاکره غربی تردد داشتند و مستند(!)
غرب برای ایراد اتهام علیه ایران بودند و به هنگام نیز برای عملیات تروریستی به خدمت گرفته می شدند؛ بماند که با همین رفتار ریاکارانه، دولت های زورگوی غربی، شبه رفورمیست های ایرانی- مدعیان اصلاح طلبی و تجدیدنظرطلبی- را در حد تروریست ها رده بندی کردند و اعتبار سازش طلبان را در حد همین گروهک رتبه بندی نمودند!
نتیجه دیگری که سزاوار است بگیریم این که جمهوری اسلامی و ملت ایران بدهکار گروه های تسلیم طلب و مدعی مذاکره با آمریکا به بهانه گره گشایی از مشکلات نیست بلکه دست بر قضا، محافل مذکور هستند که باید توضیح مستدل دست و پا کنند که از تسلیم طلبی و نرمش و خوش گمانی به آمریکا و انگلیس چه چیزی عاید کشور کرده اند؟ آنها هستند که باید در پیشگاه ملت عذر تقصیر بیاورند که چرا درباره دافعه و دشمنی و زیاده خواهی مستکبران، دافعه و عزت درخور نشان نمی دهند؟ در واقع به اعتبار دشمنی جوهری استکبار با ملت ایران که آخرین نمونه آن در کار بست تحریم های ضدانسانی - به مثابه ترور یک ملت- پدیدار شده، می توان گفت نرمش و سازش و تسلیم، یک گزینه در کنار گزینه مقاومت و مجاهدت مقابل دشمن نیست، که اساساً «چاه» و سقوط در آن را نمی توان به عنوان یک «راه» به رسمیت شناخت. ذلت که راه نیست، شلیک به شخصیت و خودکشی ارادی برای سلب آزادی و اختیار از خود است.
ملت ایران راه پیشرفت و عزت را تا بدین جا درست آمده است، یک سند قطعی و روشن اش همین نارضایتی و خشم و دستپاچگی و رفتارهای بی پرنسیب مستکبران است. البته آنجا که دشمن فشار را سخت می کند، مومنان صادق الوعد و صادق العهد از اهل نفاق بازشناخته می شوند. ادبیات سیاسی یی که با ادعای خیرخواهی بگوید «اینجا جای مقاومت نیست»، «وعده های پیروزی و نصرت حق دروغ بود» و «چرا مقاومت می کنید و کوتاه نمی آیید و باعث دشمنی دشمن می شوید» به تصریح آیات الهی در سوره احزاب، ادبیات منافقین است.
مفسران در تفسیر آیه سی ام سوره محمد(ص) که می فرماید «اگر بخواهیم منافقان را به تو نشان می دهیم تا آنان را با قیافه هایشان بشناسی هر چند می توانی آنها را از طرز سخن گفتن شان بشناسی» از قول مجاهدان صدر اسلام نوشته اند که ما منافقان را با زبان سرزنش آمیز آنان نسبت به مجاهدت در مقابل دشمنان و نیز بغض و دشمنی شان با علی بن ابیطالب علیه السلام می شناختیم. امروز نیز همین قاعده جاری است.
آنها که از پنجه در انداختن با خصم ستیزه جو شانه خالی می کنند، در طراز ملت مومن ایران نیستند و اگر کسی بخواهد مسئولیت دفاع و حمله متقابل را به دیگری موکول کند یا همرزم خود را در این مبارزه خوار کند، برای دشمن معبر باز می کند. چاره پیروزی و عزت، زدن به سینه دشمن و پیشدستی بر اوست «بجنگید با آنها پیش از آن که با شما بجنگند که به خدا سوگند با هیچ قومی در خانه اش نجنگیدند مگر اینکه او را خوار ساختند، اما شما تکلیف جهاد را به گردن یکدیگر انداختید و همدیگر را خوار ساختید تا دشمن غارتگر تاخت...» (خطبه ۲۷ نهج البلاغه)
ملت ما به تجربه تاریخ معاصر از بن دندان باور دارد که مقاومت و مجاهدت، بن بست ها را در هم می کوبد و راهگشاست. «اتّقواالله ویعلّمکم الله. تقوا پیشه کنید و خداوند به شما می آموزد». ملت ما این منطق ظفرمند قرآنی را بارها آزموده و در روزگاری که باد شوکت به پرچم اسلام افتاده، با ثبات قدم بیشتری، پیشرفت را سرلوحه حیات خویش خواهد کرد.
خراسان:بحران خودخواسته خودروسازی
«بحران خودخواسته خودروسازی»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم مهدی حسن زاده است که در آن میخوانید؛روند کاهشی تولید خودرو در شهریور با سرعت بیشتری به حرکت ادامه داد تا بحران اشتغال در صنعت اشتغالزای خودروسازی تشدید شود و بخش دیگر از حدود یک میلیون نیروی کار در صنعت خودروسازی و صنایع وابسته از جمله قطعه سازی به جمع بیکاران کشور اضافه شوند. کاهش ۴۲درصدی تولید خودرو در حالی صورت گرفته است که این صنعت همواره از حمایت دولت های مختلف به ویژه طی ۲دهه اخیر و پس از دوران جنگ تحمیلی برخوردار بوده است و حال اقتصاد کشور هم باید تبعات افزایش بیکاری از ناحیه خودروسازان را پذیرا باشد و هم افزایش قیمت محصولات را. در این مجال قصدم به چالش کشیدن اصل افزایش قیمت محصولات خودرویی در شرایط فعلی نیست، چرا که در شرایطی که شاهد افزایش هزینه تمام شده محصولات و به ویژه رشد شدید قیمت ارز هستیم نمی توان توقع تثبیت قیمت هیچ محصولی را داشت اما همه بحث بر سر چرایی همراهی توامان افزایش قیمت، کاهش تولید و افت کیفیت در عرصه خودروسازی است آن هم در شرایطی که توقع این است صنعتی که از بیشترین حمایت ها برخوردار بوده است با کمترین آسیب ها مواجه شود اما طنز تلخ روزگار این است که خودروسازان همواره تحت حمایت، بیشترین آسیب ها را با وجود بیشترین حمایت ها متحمل شده اند. در چنین شرایطی افت تولید خودروسازان را از چند منظر می توان بررسی کرد:
۱ -صنعت خودروسازی ما همچنان در بخش قابل توجهی از تولیدات خود «مونتاژکاری» را به «کار ملی» ترجیح می دهد. با وجود تولید ۳خودروی ملی تحت عنوان سمند، تیبا و رانا حتی اجزای اصلی این ۳خودرو به ویژه موتور آن ملی نیست و اگر چه برنامه ها و طراحی هایی برای استقرار موتور ملی بر روی این خودروها صورت گرفته است اما خودروهای ملی مذکور تا «ملی شدن واقعی» فاصله قابل توجهی دارند.
۲ -نگاهی به خصوصی سازی ۲خودروساز عمده کشور نشان می دهد آن چه تحت عنوان آسیب ها و اشکالات اجرای اصل ۴۴ و خصوصی سازی کشور مطرح شده است در واگذاری سهم دولت در این ۲شرکت نمود کاملی دارد. خرید بخش عمده ای از سهام این ۲شرکت به شبه دولتی ها، خرید بخشی دیگر از سهام توسط شرکت های وابسته به خودروسازان و واگذارنشدن مدیریت دولتی اصلی ترین آسیب های واگذاری سهام این ۲ شرکت بوده است. طنز تلخی است که با وجود واگذاری حدود ۸۲درصد سهام ایران خودرو به بخش غیردولتی برخی نمایندگان غیردولتی صاحبان سهام در مجمع عمومی این شرکت حق رای خود را به نماینده سازمان دولتی ایدرو که مالک ۱۸درصد سهام ایران خودروست واگذار کردند. لذا با تداوم مدیریت دولت بر شرکت های خودروساز می توان به جرات گفت که تفکر خلاق بخش خصوصی وارد صنعت خودروسازی نشده است.
۳ -اما گمشده اصلی صنعت خودروسازی به زعم اکثر کارشناسان خلاء رقابت است. بازار خودروی ایران بین ۲غول ایران خودرو و سایپا تقسیم شده است و سهم سایر شرکت های کوچک خودروساز (که البته عموماً مونتاژکار هستند) و خارجی ها کمتر از ۱۰درصد است. در چنین شرایطی و با سیطره مدیریت دولتی بر این ۲خودروساز رقابت بین آن ها را می توان به رقابتی تشبیه کرد که بین ۲ورزشکار در جریان است ومربی هر دوی آن ها یکی است! در این میان نقش شورای رقابت می توانست در موضوع واگذاری سهام خودروسازان و فراتر از آن در شکل دادن به فضای رقابتی در عرصه خودروسازی موثر باشد. در شرایط فعلی پیشنهاد می شود شرکت پارس خودرو به عنوان یک شرکت بزرگ خودروساز از زیرمجموعه سایپا خارج و مالکیتی مستقل یابد تا بتواند ضلع سوم بازار خودروی کشور را شکل دهد. همچنین برخی واحدهای استانی بزرگ ایران خودرو نظیر ایران خودروی خراسان نیز می توانند به تدریج هویتی مستقل از شرکت اصلی ایران خودرو بیابند.
۴ -در عرصه رقابت نکته مهم دیگری که باید مورد توجه قرار گیرد تنظیم رابطه قطعه سازان با خودروسازان است. به جز بخشی از قطعه سازان که به لحاظ مالکیت و مدیریت وابسته به خودروسازان هستند بخش دیگر از قطعه سازان بدون وابستگی تشکیلاتی به خودروسازان فعالیت می کنند. در شرایطی که بحران صنعت خودروسازی بیش از خودروسازان بزرگ قطعه سازان کوچک را تحت فشار قرار داده است. لزوم حمایت مستقیم دولت از قطعه سازان ضروری است این حمایت هم در عرصه سرمایه در گردش و هم به ویژه در عرصه تشکیل کنسرسیوم های قدرتمندی از مجموعه های قطعه سازی با نشان های تجاری مشخص می تواند زمینه شکوفاسازی صنعت قطعه سازی و حتی صادرات قطعات خود به خارج از کشور را فراهم کند.
۵ -در شرایط بحران مالی خودروسازان مقاومت در برابر فروش اموال مازاد و سرمایه گذاری های هنگفت خودروسازان در فعالیت های غیرمرتبط با خودروسازی از جمله بانکداری هیچ گونه توجیهی ندارد. خودروسازان باید با این موضع صریح مواجه شوند که قرار نیست در شرایط تحریم ها و کاهش درآمدهای دولت و نیاز فزاینده سایر بخش های اقتصاد به نقدینگی، مشکل سرمایه در گردش آن ها حل شود اما آنان حاضر نباشند از سرمایه گذاری های گسترده شان در عرصه های غیرمرتبط با صنعت خودروسازی دل بکنند.
۶ -در شرایط فعلی مجلس نیز باید با مطالبه از دولت درباره چگونگی اجرای قانون ارتقای کیفی تولیدات خودرو نقش خود را در بهبود صنعت خودروسازی ایفا کند. در حال حاضر مردم هم پذیرای قیمت هر روز گران شده خودروهای داخلی هستند و هم با بحران بیکاری ناشی از ضعف عملکرد آن ها مواجه شده اند. در این شرایط مطالبه از خودروسازان برای افزایش کیفیت و ملزم شدن به افزایش تولید در قبال افزایش قیمت محصولات و به ویژه الزام خودروسازان به استفاده از قطعات تولید داخل به جای نمونه های مشابه و بعضاً بی کیفیت خارجی از جمله چنین باید در دستور کار نهادهای نظارتی از جمله مجلس قرار گیرد. باید به خاطر آورد موضع گیری رهبر انقلاب در سال ۸۹ در قبال کاهش تعرفه واردات خودرو در کنار بالا بردن کیفیت با هدف حمایت از تولید داخل صورت گرفت و تاکید ایشان در این موضوع بر تقویت تولید داخل بود. لذا هر گونه حمایت تعرفه ای باید به استفاده از قطعات تولید داخل، افزایش تولید محصولات، رشد کیفیت و خدمات پس از فروش مناسب باشد.
در نهایت به نظر می رسد راه حل نجات صنعت دچار بحران خودروسازی توجه به آسیب های ناشی از اجرای کاریکاتورگونه اصل ۴۴ در عرصه خودروسازی و همچنین تقویت تولید داخل و بهره گیری مناسب از توان خلاقیت بومی در داخلی سازی هر چه بیشتر این صنعت با هدف واکسینه شدن در برابر تحریم های خارجی باشد.
بیش از این مردم نباید پاسوز گران فروشی، بی کیفیتی و اجنبی گرایی خودروسازان شوند.
جمهوری اسلامی:تحلیل سیاسی هفته
«تحلیل سیاسی هفته»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛این هفته در حالی به پایان میرسد که سفر رهبر معظم انقلاب به خراسان شمالی آغاز شده است. از آنجا که سفرهای رهبری به استانهای مختلف کشور همواره منشأ آثار مثبت برای حل مشکلات مردم است، این انتظار وجود دارد که آشنائی رهبر انقلاب با مشکلات مردم خراسان شمالی در حل این مشکلات اثر داشته باشد. علاوه بر این، در شرایط حساس کنونی، حضور رهبری در جمع مردم این استان فرصتی است تا ایشان یکبار دیگر مواضع نظام جمهوری اسلامی را درباره مسائل مهم داخلی، منطقهای و جهانی بیان کنند و با تشریح این مواضع به بسیاری از سئوالها جواب بدهند و بسیاری از ابهامها را برطرف نمایند.
درباره این سفر نکته مهمی که لازم است مورد توجه قرار گیرد، همان تذکری است که رهبر معظم انقلاب در روز آخر سفرشان به کرمانشاه بیان فرمودند. آنجا که گفتند:"من یک گلایه کوچکی هم دارم، چند روز است منتظر فرصتی بودم که این گلایه را هم عرض بکنم. آن گلایه این است که من وقتی توی خیابانهای کرمانشاه رفتم، دیدم به شکل غیر متعارفی عکسهای بزرگی از چهره این حقیر در مسیر نصب شده - به افراط،به اسراف - حتی به نظرم در راه پاوه که میرفتیم، من دیدم در بعضی جاها توی جاده هم عکس نصب کردهاند، چرا؟ این همه عکس! این کار چند تا اشکال دارد:یکی اینکه اینها هزینه براست، خرج دارد - من اطلاع دارم، میدانم - و کاری است کاملا غیرلازم. با هزینه سنگین،خب، این توجیهی ندارد. ثانیاً این نحوه کارکردن و عکس زدن و تبلیغهای اینجوری مناسب وضع ما و شأن نظام جمهوری اسلامی و شأن طلبگی ما نیست، اینجور کارها مال دیگران است.
کار ما بایستی با بساطت و سادگی پیش برود. اینجور کارهای رنگ و لعابدار، متناسب باوضع ما نیست، و البته از لحاظ فنی هم کسی نگاه کند، اینها ضد تبلیغ هم هست. حالا اگر کسی هم میخواهد واقعاً یک محبتی بکند، اینها کارهایی است که خیلی تاثیر ندارد، تاثیرات عکس هم دارد. به هر حال من گلایهمند شدم، منتها ندانستم که به کی باید این گله را بگویم، کدامیک از دستگاههای مختلف در این زمینه دستاندرکار بودند و آنها این فکر را، این عمل را، این اقدام را کردند،... به هر حال اینجورکارها خوب نیست. این را همه دوستان،مسئولان و همکاران بدانند، این سبک کارکردن و تبلیغات این شکلی، باب انقلاب و نظام اسلامی نیست..."
این تذکر مهم رهبر انقلاب از آنجا اهمیت مضاعف مییابد که این روزها با توجه به افزایش مشکلات اقتصادی و معیشتی مردم، اثر سوء این قبیل هزینه کردنها بازتاب گستردهتری نسبت به قبل خواهد داشت.
در هفته جاری، همچنین شاهد آزادی امدادگران هلالاحمر جمهوری اسلامی ایران که در تاریخ ۹مرداد ماه در کشور لیبی به گروگان گرفته شده بودند، بودیم. این آزادی نتیجه تماسها و مذاکرات فشرده رسمی و غیررسمی با مراجع لیبیایی و نیز مقامات محلی شهر بنغازی بود و در نهایت منجر به بازگشت ۷ امدادگر ربوده شده ایرانی در لیبی پس از ۶۵ روز اسارت به کشور عزیزمان گردید. این موفقیت، امیدها را برای آزادسازی گروگانهای ایرانی دربند مخالفان دولت سوریه نیز افزایش داده است. بعد از آزاد شدن گروگانهای ایرانی در لیبی، تلاش مسئولان کشورمان برای آزادسازی گروگانهائی که در سوریه در اسارت قرار دارند نیز افزایش یافته هرچند تهدیدهای گروگانگیران نیز افزایش یافته است.
هفته جاری یک بار دیگر شاهد استیضاح نافرجام یکی از وزرای دولت دهم بودیم. هر چند این استیضاح نیز مانند استیضاحهای قبلی حرف و حدیثهای فراوانی در پی داشت، اما اتفاق تامل برانگیزی که این بار در مجلس روی داد،خارج شدن استیضاح از دستور جلسه مجلس، آن هم در زمان انجام استیضاح به دلیل پس گرفته شدن یک امضا از سوی جمع نمایندگان استیضاح کننده به بهانه اولویت بخشیدن به مسایل اقتصادی بود! این عمل البته باواکنشهای اعتراضآمیز نمایندگان، اصحاب رسانه وبسیاری از سیاسیون کشور مواجه گردید و عده زیادی نحوه عمل مجلس در این استیضاح را موجب پائین آمدن شأن مجلس دانستند.
رویداد مهم دیگر هفته جاری، مطرح شدن طرح توقف اجرای مرحله دوم هدفمندی یارانهها بود. روز یکشنبه این هفته، یک فوریت این طرح تصویب شد ولی دولت اعلام کرد با این مصوبه مخالف است و هدفمندی در نقطهای بیبازگشت قرار دارد. روز چهارشنبه قرار بود نمایندگان مجلس این طرح را مورد بررسی قرار دهند ولی در مجلس اعلام شد قرار است طرح یک فوریتی توقف اجرای مرحله دوم هدفمندی یارانهها پس از بررسی در کمیسیون مربوطه به صحن علنی مجلس آورده شود.
در موضوعات خارجی هفته، تلاشهای جبهه ضد سوریه به سردمداری دولت آنکارا برای تحمیل جنگ به سوریه در صدر خبرهای هفته قرار داشت.
این هفته دولت ترکیه با دستاویزقراردادن حادثه مشکوک سقوط چند خمپاره به خاک خود، حملات تبلیغی خود علیه دمشق با هدف زمینهسازی برای جنگ را در حد وسیعی آغاز کرد. در این میان، رجب طیب اردوغان، نخستوزیر ترکیه که چرخش سیاستهای وی در یکسال اخیر و همسوشدن این سیاستها با مواضع آمریکا و اسرائیل و ارتجاع عرب مایه شگفتی ناظران و تاسف مسلمانان شده است در شیپور جنگ با سوریه دمید.
اردوغان در این راستا حتی به طور شتابزده تایید نمایندگان هم حزبیاش در مجلس ترکیه را برای جنگ علیه سوریه گرفت. حادثه سقوط خمپاره در خاک ترکیه که میتوانست و میتواند در فضای تدبیر، آرامش و مذاکره با دولت سوریه مورد بررسی قرار گیرد بهانهای شده است تا اردوغان بر طبل جنگ بکوبد.
در حالیکه اردوغان سهشنبه گذشته خواستار آن شد که ملت ترکیه برای جنگ آماده باشند، همزمان، دبیرکل ناتو تاکید کرد که از ترکیه در جنگ احتمالی با سوریه حمایت میکند. مجموعه این تحولات، تردیدی نمیگذارد که توطئه جنگ علیه سوریه، طرحی است که توسط غرب به سرکردگی آمریکا تهیه گردیده و ترکیه مامور اجرای آن شده است.
جمعه گذشته در اردن، دهها هزار نفر به دعوت احزاب اسلامی به خیابان آمدند و طی تظاهراتی گسترده، سقوط رژیم پادشاهی این کشور را خواستار شدند. این نخستین بار در اعتراضات دو ساله اردن است که تظاهرکنندگان علنا خواستار سقوط رژیم شاه عبدالله میشوند. تا پیش از این، خواستههای تظاهرکنندگان در چارچوب اجرای اصلاحات بوده است.
گروههای مخالف تهدید کردهاند که تظاهرات روزانه و بیوقفهای از ماه آینده به راه خواهند انداخت. واقعیت این است که رژیم اردن از دو سال قبل و از زمان آغاز قیامهای مردمی در کشورهای عربی تلاش کرد خود را از این توفان دور نگاهدارد.
شاه اردن در این باره به احزاب مخالف، ولو به صورت محدود، حق فعالیت سیاسی داد و کوشید آنها را از رویارویی با رژیم دور نگاهدارد. با اینحال تحولات اخیر نشان میدهد که توفان انقلاب به اردن نیز رسیده است و شاه اردن چارهای ندارد جز اینکه به جمع شدن بساط تخت و تاج شاهی بیندیشد و خود را برای وداع با قدرت آماده سازد.
این هفته، بحرین بار دیگر شاهد برگزاری تظاهرات گسترده ضدرژیم بود و هزاران نفر از مردم این کشور، علیرغم تدابیر شدید امنیتی، به خیابانها آمده و علیه رژیم آل خلیفه شعار دادند. ملت بحرین پس از گذشت نزدیک به دو سال همچنان با شور انقلابی روزهای نخستین، به تظاهرات و اعتراض ادامه میدهند. این موضوع موید این واقعیت است که تمامی تدابیر رژیم بحرین برای متوقفساختن انقلاب ملت بحرین، ازجمله استمداد از نیروهای سرکوبگر عربستانی، به شکست انجامیده است. رژیم آل خلیفه اکنون پایگاه مردمی ندارد و تنها با حمایتهای عربستان و دولتهای غربی است که سرپا مانده است.
قطعا رژیم پوسیده آل خلیفه توانایی مقاومت در برابر اراده تسلیمناپذیر مردم بحرین را ندارد و در آیندهای نهچندان دور، سران دیکتاتور بحرین نیز باید سرنوشت همتاهای ساقط شده خود در دیگر کشورهای عربی را تجربه کنند.
این هفته، انتخابات ریاست جمهوری ونزوئلا برگزار شد که در آن هوگو چاوز، رئیسجمهور فعلی این کشور پیروز گردید.
با این حساب، چاوز برای یک دوره شش ساله دیگر قدرت را در ونزوئلا دردست خواهد داشت. این موضوع بلافاصله با واکنش آمریکا مواجه شد و مقامات کاخ سفید نتوانستند نگرانی خود را از نتیجه انتخابات ونزوئلا و تداوم حکومت چاوز ابراز نکنند. ونزوئلا به همراه چند کشور آمریکای لاتین، جبههای ضدآمریکایی در این منطقه تشکیل دادهاند که این موضوع ناخشنودی و نگرانی واشنگتن را در پی داشته است.
علیرغم تلاشهای آمریکا، این جبهه ضدآمریکایی روز به روز در آمریکای لاتین قدرتمندتر و گستردهتر میشود و طبیعی است که پیروزی مجدد چاوز این جبهه را قدرتمندتر و در نتیجه نگرانی آمریکا را تشدید نماید.
رسالت:٣ نکته
«٣ نکته»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمد کاظم انبارلویی است که در آن میخوانید؛ ۱- رئیس جمهور محترم در نشست دور ششم مجلس دانشآموزی سهشنبه گذشته خبر از قطع ۱۰۰ درصدی بودجه برخی دستگاهها و کاهش ۲۵ درصدی بودجه برخی دیگر از دستگاهها داد.
اینکه ایشان در یک نشست دانشآموزی چنین خبری را میدهد محل تامل است. بیان برخی اخبار مبنی بر تایید تدریجی موثر بودن تحریمها در این نشست و نیز مصاحبه سه شنبه گذشته نشانه نوعی فقد هوشمندی سیاسی در مورد مقامی است که به اعتبار رجل سیاسی بودن به این منصب رسیده است و نمیدانیم رئیس جمهور چرا به آن تفوه میکند. مطابق اصل ۵۲ قانون اساسی؛« هرگونه تغییر در ارقام بودجه نیز تابع مراتب مقرر در قانون است» لذا دولت اگر میخواهد تغییری در ارقام و اعداد بودجه بدهد باید اصلاحیه یا متمم به مجلس بیاورد تا این اقدام قانونی باشد.
به نظر میرسد رئیس جمهور در چنین اقدامی مسیر قانونی را طی نکرده است و اصل ۵۲ قانون اساسی و احکام آمره قانون برنامه و بودجه و قانون تنظیم بخشی از مقررات مالی دولت را نادیده گرفته است.
این مهم میتواند از سوی هیئت نظارت بر اجرای قانون اساسی همچنین متولی بودجه وتفریغ بودجه کل کشور مورد دقت قرار گیرد تا التزام عملی رئیس جمهور به اجرای قانون اساسی و سایر قوانین و مقررات لازم الاتباع محک بخورد.
۲- نوع واکنش رئیس جمهور محترم در مورد اجرای حکم محکومیت جناب آقای جوانفکر و همچنین تقابل با وزیر محترم ارشاد و اعضای هیئت نظارت و روند رسیدگی به برخورد هیئت نظارت و دستگاه قضائی به چاپ کاریکاتور موهن در روزنامه شرق نیز محل تامل است.
ممکن است هر شهروند ایرانی نسبت به حکم یک قاضی معترض باشد و آن را عادلانه نداند. اما قرار نیست این اعتراض مبنا قرار گیرد چون به عدد معترضین ممکن است حکم قضائی وجود داشته باشد . احترام به استقلال قاضی و حفظ حریم قوا در همه دموکراسیهای جهان یک امر پذیرفته شده است. در شرع مقدس اسلام نیز شان قاضی و حکم آن معلوم است.
اعتراض رئیس جمهور به اجرای یک حکم قضائی نوعی تقابل با ارکان و اعضای یک قوه خارج از حیطه اقتدار قوه مجریه است و قانون ستیزی است. این اقدام مغایر سوگندی است که ایشان برای پاسداری از قانون اساسی و پرهیز از خودکامگی خوردهاند.
مسیر قانونی اعتراض به یک حکم قضائی در قوانین کشور مشخص است. اگر رئیس جمهور نخواهد این مسیر را طی کند این رفتار غیر مدنی او زیرذرهبین دقت ملت ایران قرار میگیرد و آن را نمادی دیگر از قانون گریزی و قانون ستیزی برمیشمارد.
٣- غرب، بویژه آمریکا در ضدیت با ملت ایران هر روز تدبیری تازه در تکمیل تهدیدات و تمدید تحریمها میاندیشد و اتاق جنگ اقتصادی خود علیه ملت ایران را فعال نگه داشته است. رئیس جمهور برحسب سوگندی که یاد کرده است در صف اول این مقابله باید قرار گیرد ودر پاسداری از نظام و اعتلای کشور، حراست از مرزها و استقلال سیاسی و اقتصادی کشور از هیچ اقدامی دریغ نورزد( اصل ۱۲۱ قانون اساسی). به نظر میرسد دستور کاری که روی میز رئیس جمهور است و ملت ما این دستور کار را در نطقها و سخنرانیها و نشستهای احمدی نژاد از طریق رسانه ملی همه روزه دنبال میکند، خیلی تناسب با مقابله با آن تهدیدها و این تحریمها ندارد.
- مردم انتظار دارند رئیس جمهور از ظرفیت عظیم و پایان ناپذیر اقتدار ملی در مقابله با تهدیدها استفاده کند .
- مردم انتظار دارند رئیس جمهور در تعامل با قوا تصویری از اتحاد و یکانگی را در داخل و خارج واتاب دهد و امید دشمن را به یاس تبدیل کند.
- مردم انتظار دارند با راهبردهای اقتصاد مقاومتی، رئیس جمهور تحریمها را دور بزند و ثابت کند تهدیدها و تحریمها کوچکتر از آن است که در اراده ملت در رسیدن به اهداف الهی خود خلل وارد کند و بزرگنمایی تهدیدها و تحریمها را به سخره بگیرد.
- مردم انتظار دارند دولت با تصمیمات شفاف و با همکاری مجلس مطالبات معیشتی مردم را مدیریت کند واز ظرفیتهای عظیم هفدهمین اقتصاد جهان در دور زدن تحریمها سود جوید.
- شرایط منطقه، شرایط حساس و خطیری است . غرب با دسیسه چینی برای انحراف در مسیر بیداری اسلامی در منطقه میخواهد آتش جنگ را بین دولتهای اسلامی ترکیه و سوریه و برخی کشورهای دیگر برافروزد. آنها میخواهند با تندبادهای سیاسی این آتش را به ایران بکشانند در چنین شرایطی اتحاد ملی و انسجام اسلامی ملت ایران فوق العاده مهم است . لذا ماموریت رئیس جمهور دراین باره کلیدی و محوری است.
آیا رفتار و گفتار رئیس جمهور با چنین ماموریتی همخوانی دارد؟
آفرینش:خطر افسردگی در ایران
«خطر افسردگی در ایران»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم علی رمضانی است که در آن میخوانید؛روز ۱۰ اکتبر هر سال میلادی از طرف فدراسیون جهانی بهداشت روان (WFMH) به عنوان "روز جهانی بهداشت روان " نامگذاری شده است. در این حال سازمان جهانی بهداشت در بیانیه جدید خود اعلام کرد موضوع امسال جهانی سلامت روان با عنوان "افسردگی: یک بحرانی جهانی" انتخاب شده است. در این حال این توجه جهانی به سلامت روان و افسردگی فرصتی برای افزایش اطلاع رسانی درباره مشکلات و موضوعات مربوط به بهداشت روانی مردم کشور ما نیز هست.
در حقیقت افسردگی نوعی اختلال روانی است که متاسفانه امروز در کشورهای مختلف شاهد آن هستیم و بسیاری هم آن را بیماری قرن می نامند.
بنا به آمارها در حال حاضر بیش از ٣۵۰ میلیون نفر از مردم جهان در تمام جوامع و گروه های سنی مختلف از افسردگی رنج می برند و امروزه شیوع این بیماری، بار سنگینی بر دوش اقتصاد کشورها و بهداشت روانی هر جامعه ای می گذارد .
در کشور ما هم این بیماری رشد قابل توجهی را در پی داشته و بنا به آمارهای مختلف به طور متوسط ۲۱ درصد مردم کشور دچار اختلالات روانی هستند که این میزان در زنان ۲۶ درصد و در مردان ۱۶ درصد است. همچنین سن متوسط افسردگی در سنین جوانی را ۲۵ الی ۴۰ شایع ترین سن افسردگی در ایران است.
در همین راستا نیز قابل توجه است که مطالعه ای در سال ۱٣٨٨ نشان میدهد که ٣۴ درصد مردم تهران ابتلا به اختلالات روان به خصوص افسردگی هستند. در سطح ملی نیز ۱۰ تا ۱۵ درصد مردم کشور به بیماری افسردگی مبتلا هستند که زنان دو برابر مردان به افسردگی مبتلا میشوند.
آنچه مشخص است می توان عوامل و متغیرهای زیاد و گسترده ای را در افسردگی یک فرد و جامعه ای دخیل دانست.
عوامل و اسبابی که هر یک به نوبه خود می تواند زمینه و بستری مهم را برای ایجاد افسردگی یک فرد و جامعه فراهم نماید. چنانچه عواملی همچون شکست و اتفاقات ناگوار در زندگی افراد،، اوضاع اقتصادی ، سیاسی و ...میتواند در ابتلای افراد به این بیماری موثر باشد. در این بین نیز باید به یاد داشت که کارشناسان زنگ خطر افسردگی در ایران را به صدا درآوردهاند و بسیاری نیز به این نکته توجه کرده اند که از بحث افسردگی و زمینه های پیش آورنده آن در جامعه به طور عجیبی غفلت شده است.
در این راستا باید گفت که اگر به گستره پیامدهای منفی و فراوان افسردگی فردی و افزایش بروز آن در جامعه و در حوزه های گوناگون ، اقتصاد، فرهنگ ، اجتماع ، سیاست و.. نگاهی داشته باشیم درمی یابیم که چنانچه برنامه ریزی مناسبی برای کاهش افسردگی در جامعه و از بین بردن زمینه ها و بسترهای افزایش ان انجام ندهیم چه بسا جایگاه نه چندان نامطلوب فعلی در جهان نیز بدتر خواهد شد. جالب توجه است که افسردگی با کنشهایی همانند خودکشی رابطه مستقیم دارد و اکنون نیز در میان کشورهای اسلامی پس از «سودان» و «تونس» مقام سوم خودکشی را داریم.
بنابراین بی گمان اگر در جستجوی جامعه با بهداشت روانی کامل هستیم هنوز که کاملا دیر نشده است و باید دست به کار شد و در جستجوی علل افسردگی و خطر افزایش گسترده آن در کشور رفت.
حمایت:رویکرد نظامی به آمریکای لاتین
«رویکرد نظامی به آمریکای لاتین»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت است که در آن میخوانید؛آمریکا در روزهای اخیر تحرکات جدیدی در عرصه آمریکای لاتین داشته است. در این چارچوب در سفر پانهتا وزیر دفاع به منطقه، وی از امضاء قراردادهای نظامی با پرو و اروگوئه خبر داد. این در شرایطی است که پیش از این آمریکا با کلمیا نیز توافقاتی داشته است. بررسی کارنامه آمریکا نشان میدهد که این کشور در حال توسعه مناسبات نظامی با آمریکای لاتین است و سعی دارد تا حضور نظامی در این منطقه را اجرایی سازد.
هر چند که سلطه بر آمریکای لاتین از ارکان سیاستهای آمریکا است و نظامیگری آن نیز امری در این چارچوب بوده اما تحرکات اخیر آمریکا در منطقه بیانگر ابعاد دیگری از تحولات است. در باب رویکرد گسترده آمریکا به آمریکای لاتین در حوزه نظامی چند نکته قابل توجه است.
نخست آنکه آمریکا در حوزه اقتصادی و سیاسی نتوانسته جایگاهی در آمریکای لاتین کسب کند به گونهای که جبهه ضد امپریالیسم به رهبری کوبا و ونزوئلا، هر روز در ابعاد گستردهتری توسعه مییابد. پیروزی دوباره افرادی مانند چاوز در انتخابات ریاست جمهوری، عملا شرایط آمریکا را با چالشهای بیشتری مواجه کرده است. دوم آنکه آمریکا در حوزه خاورمیانه نیز چندان وضعیت مطلوبی ندارد و احتمال خروج آن دور از ذهن نمیباشد.
به ویژه اینکه نگرش ضد آمریکایی منطقه را فرا گرفته و ملتها درصدد دوری کامل از آمریکا میباشند. سوم آنکه استراتژی کلان آمریکا توسعه حضور نظامی در جهان است که نمود آن را در تحرکات آمریکا در شرق آسیا، آسیای مرکزی و قفقاز و آفریقا میتوان مشاهده کرد.
با توجه به این شرایط اهداف آمریکا از رویکرد نظامی به آمریکای لاتین میتواند ابعاد مختلفی را دربرگیرد. اولا آمریکا به دنبال احیای نفوذ در آمریکای لاتین و تفرقهافکنی میان کشورهای منطقه است. واشنگتن تلاش دارد تا از کشورهایی مانند پرو، اروگوئه و کلمبیا برای تفرقه در منطقه بهرهبرداری کند. واشنگتن برای اعمال فشار به جبهه ضد امپریالیسم سیاستهای نظامی را نیز در پیش گرفته است.
ثانیا آمریکا با ورود دوباره به آمریکای لاتین تلاش دارد تا موقعیت متزلزل خود در خاورمیانه و سایر نقاط جهان جبران کند. شرایط آمریکای لاتین از نظر منابع انرژی مانند خاورمیانه است لذا اولویت آمریکا را احیای جایگاه در این منطقه تشکیل میدهد.
ثالثا آمریکا سعی دارد تا آمریکای لاتین را بخشی از سیاست نظامیگری خود در جهان قرار دهد تا زنجیره تحرکات نظامی آن در آسیا، آفریقا، آمریکای لاتین و … تکمیلتر گردد. با تمام این تفاسیر آمریکا برای رسیدن به اهداف خود در منطقه با چالشی بزرگ مواجه است و آن نگرش منفی کشورهای منطقه است که عملا در برابر سیاستهای آمریکا قرار گرفته و خواستار پایان حضور واشنگتن در منطقه هستند.
تهران امروز:باوری که میتواند پیروزی بیافریند
«باوری که میتواند پیروزی بیافریند»عنوان یادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم سیدجواد سیدپور است که در آن میخوانید؛برخی هنوز باورشان نمیشود آنچه رهبری پیش از این فرموده بودند مصداق کامل و عینی دارد که «ما در شرایط بدر و خیبریم نه شعب ابیطالب». آنها اصرار دارند که گفته ناصواب خویش را با عملکرد نادرست خود به جامعه بقبولانند و چنان نیز کردند، آنچنانکه در هفته گذشته روبهروی خیل مردمی که تماشاگر یک کنفرانس بودند راست نشستند و از موثر بودن تحریمها سخن گفتند و چنان وانمود کردند که تو گویی هیچ تقصیری یا قصوری بر کهترین مقامی از مسئولان اجرایی وارد نیست و همه چیز آنچنان است که دشمن روا داشته یا رقبا وارد ساختهاند.
و در اوج تب تند بازار آنچنان «سرکنگبین» در کامش ریختند که «صفرا فزود» و چنان رفت بر خیابانها که معاندان را خوش آمد و مخالفان را شکرین کام کرد.
اما واقعیت آن است که آنچه نمود عینی در عرصه اقتصاد یافت و باعث فزونی قیمتها، کاهش ارزش پول ملی و از هم پاشیدگی نظم و نظام قیمتی بازار شد ریشه در بیتدبیری مدیریتی دارد چرا که ایران اسلامی دیر زمانی است که طعم تحریم را چشیده و از آن عبور کرده است. عبور نه به معنای موفقیت صددرصدی بلکه به معنای کم اثر کردن دشمنیها و خصومتهای اقتصادی و پایدار سازی زیربناهای اجرایی و اقتصادی کشور.
این کاری است که صورت گرفته و انکار آن انکار آفتاب است. تحریم حتما چالشهایی در پی دارد ولی آنگونه نیست که نتوان و نشود آنرا علاج کرد. آنچه همه کارشناسان درباره موثر بودنش اتفاق نظر دارند و سهم بسزایی برایش قائلند «سوء مدیریت» یا بیتدبیری در مدیریت است. به طوری که معتقدند ریشه نابسامانی و افسارگسیختگی قیمتها بیتدبیری مدیران اجرایی است. دولت که فقط دولت روزهای خوش نیست.
اگر قرار بود تنها با درآمدهای سرشار و با ارزهای نفتی کشور را مدیریت کرد دیگر چه نیازی بود که هم رهبر معظم انقلاب، هم نمایندگان مجلس شورای اسلامی و هم همه نخبگان اقتصادی و مدیریتی کشور بر کاهش وابستگی اقتصاد ایران به نفت تاکید موکد کنند و به انحای مختلف به مدیران اجرایی یادآوری کنند که تن به قوانین برنامههای توسعه بدهند و بر اساس نص صریح قانون عمل کنند.
بیتوجهی به آن قوانین و دادن گزارشهای اشتباه اکنون مشکلات را عیان ساخته است چه اگر کشور از وابستگی به نفت نجات مییافت و بر اساس قانون برنامه عمل میشد اکنون شاهد رخدادهایی اینچنین در عرصه اقتصادی و زندگی روزمره مردم نبودیم. آنچه رخ داده اما هنوز قابل علاج است، هنوز میشود ثبات و آرامش حقیقی را به بازار آورد و هنوز میتوان نظام و انتظام قیمتی را اعمال کرد.
اما اولین شرط این مهم باور مسئولین به این کار است. مدیران باید باور کنند و بپذیرند که میتوان و میشود از این وضعیت عبور کرد.
با افراد ناباور و ناامید و ضعیف حتما نمیشود و نمیتوان از این گردنه عبور کرد. اینجا نیاز به خلاقیت، توانمندی، انگیزه بالا، هوش و ذکاوت اجرایی و کارآمدی مدیریتی دارد. چرا که آنچه رخ داده و میدهد یک جنگ واقعی است. جنگی با تمام احکام و لوازمش، جنگ با یک ملت. اما همچنانکه رهبر فرزانه انقلاب روز گذشته و در جمع مردم پرشور خراسان شمالی تاکید کردند: «دشمنان در این جنگ هم به توفیق الهی مغلوب ملت ایران خواهند شد.»
آرمان:آیتالله هاشمی و مصائب پیش رو
«آیتالله هاشمی و مصائب پیش رو»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم صادق جوادی حصار است که در آن میخوانید؛در معادلات سیاسی دو عامل کلی نقش و میزان تاثیرگذاری یک نیرو را مشخص میکنند. ۱- عوامل تواناییها و داشتههای آن نیرو ۲- تقاضا و تمایل فضای سیاسی برای فعالیت او. در توضیح تمایل فضای سیاسی دو گروه نقش آفرین در فضای سیاسی است،تمایل عرصه عمومی و تمایل نیروهای بالادست.
ارزیابی وضعیت آیتاللههاشمی در سالهای اخیر به روشنی بیانگر تاثیر تمایلات جناح اصولگرا نسبت به وی است. چه آنکه در تحلیل تواناییها و همچنین نقش سازنده آیتاللههاشمی و در کنار آن تمایل فضای عمومی برای فعال شدن مجدد وی به این نتیجه میرسیم که وی از منظر این دو عامل کمبودی برای فعال شدن در عرصه سیاسی ندارد.
تواناییهای آیتاللههاشمی در اداره امور کشور،بخصوص در شرایط بحرانی امری اثبات شده است و از دیگر سو انطباق دغدغههای مطرح شده توسط ایشان در طول چند سال اخیر با مطالبات عرصه عمومی میتواند پیشاپیش حکایت از شکلگیری تمایلی در فضای عمومی به نفع ایشان شده است.
در دو سال اخیر و بعد از آشکار شدن شکافهای درونی اصولگرایان و اذعان صریح آنها به مشکلات، بارها از لزوم بازخوانی گذشته و نقش اصولگرایان در آن صحبت شده است،اما این صحبتها تاکنون تاثیر چشمگیری بر رفتار این جناح سیاسی نداشتهاند.
در این وضعیت این سوال به وجود میآید که تکلیف نیروهای میانهرویی که خواهان بهتر شدن شرایط هستند،چیست؟ نیروهایی چون آیتالله هاشمی در شرایط که برخی اصولگرایان همچنان بر همان طبل سابق میکوبند،چه باید بکنند؟ انشقاق و اختلاف اصولگرایان از یک طرف و نداشتن توان مدیریتی لازم در برخی زمینههااز سوی دیگر این احتمال را افزایش داده که اصولگرایان دیر یا زود به دلیل رایطدرونگروهی مجبور به واگذاری قسمت عمده فضا به رقبای خود شوند. درست اینجاست که کارآیی یک آلترناتیو قوی،قابل قبول و مهمتر از همه معتقد به تغییرات آرام و عقلانی مشخص میشود.
قطعا آیتاللههاشمی قسمت مهمی از وزن این نیروی آلترناتیو خواهد بود. نبود چهرهها و عناصری چون او در شرایط خاص،امتیاز مثبتی است برای گروههای تندرو که با تکیه بر روشهای پوپولیستی سعی در جلب مخاطب خود دارند. از همین رو است که برای روشن ماندن افق تغییرات مثبت، حفظ و حراست از عناصر معتدلی چون آیت الله هاشمییکی از الزامات اصلی محسوب میشود.
براساس آنچه گفته شد،نمیتوان و نباید چندان برای هاشمی بازی و نقش کوتاه مدتی قائل بود و پیشینه وی را مصروف معادلات زود گذر و خرد کرد. او وزنهای است که مانند تمام تاریخ خود کارآیی بینظیری در شرایط بحران دارد. بنابراین ناظران فضای سیاسی باید منتظر باشند که وی در دهه چهارم عمر خود،نقطه عطف دیگری را در تاریخ فعالیت سیاسیاش تجربه کند.
مردم سالاری:ما و خودروساز داخلی
«ما و خودروساز داخلی»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم ولی درویشی است که در آن میخوانید؛ قیمت خودروهای محصول ایران خودرو ۱۰ درصد و سایپا، پارس خودرو و مدیران خودرو ۱٨ تا ۲۰ درصد افزایش یافت اما این همه ماجرا نیست، به دلیل اینکه اولا: خبرگزاریها از درخواست خودروسازان برای افزایش ۵۰ تا ۶۵ درصدی قیمت خودرو خبر دادهاند که کمیته قیمتگذاری، فعلا افزایش فوق را تصویب نموده است. ثانیا: برخی مقامات مطلع اعلام کرده اند که این افزایش قیمت مربوط به «فاز اول» بوده و قرار است در «فاز دوم» که به زودی عملیاتی خواهد شد، قیمت خودرو به طور میانگین ۱۵ تا ۲۰ درصد دیگر، افزایش یابد.
خودروسازان علت درخواست افزایش قیمت خودروهایشان را، افزایش قیمت ارز، فولاد، آلومینیوم، مس، روی و ... دانستهاند.رییس سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران نیز این افزایش قیمتها را با «افزایش هزینه سربار خودروسازان در نتیجه کاهش تولید خودرو» توجیه نمودهاند.اما هیچ معلوم نیست که این برهان آوردن و توجیه کردنها چه لزومی دارد.
خصوصا برای اقناع ما، مردم «نجیب» که همواره و عملا ثابت کرده ایم از کشتههای خود پشته میسازیم تا صنعت خودروی کشور، زمینگیر نشود و خودروسازان عزیزمان همچنان بر طارم اعلا بنشینند! و نیز بارها و بارها عملا اعلام کرده ایم که هر چه آنها قیمت خودروهای خود را افزونتر کنند، ما بیشتر خواهیم خرید! (حتی اگر پول نداشته باشیم از خودشان وام خواهیم گرفت، بی آنکه نرخ سودش برایمان کمترین اهمیتی داشته باشد!) و همگان شاهدند که ما به هیچ وجه نسبت به ایمن نبودن و حتی آتش گرفتن خودروهایشان معترض نبوده و نیستیم و اعلام میکنیم اگر ندرتاً از کسی نجوای اعتراضی شنیده شد، قطعا آن شخص، به علت شدت مصیبت، مشاعر خود را از دست داده است و دیگر او از ما نیست!
ما خودرو را از نمایندگی با جرثقیل، مستقیما به تعمیرگاه میبریم تا اعتماد به نفس این تولیدگران ملی را خدشه دار نکرده باشیم! ما قرارداد خرید خودرو را ماهها قبل مینویسیم و پولش را همان زمان میپردازیم اما آنرا تا پس ازابلاغ افزایش قیمتها و پرداخت مابه التفاوت جدید، تحویل نمیگیریم، تا بر انگیزه خودروسازان افزوده باشیم! بعضیها میگویند که مدتهاست که تعداد تلفات جاده ای ما از تعداد شهدا و جانبازان ٨ سال جنگ تحمیلی مان پیشی گرفته است، اما ما میگوییم که این تلفات به هیچ وجه ربطی به امنیت خودروهای وطنی ندارد، مبادا خودروساز عزیز مجبور به هزینه بیشتر شود! ما از اینکه آنقدر وزن خودروهای بلاد خارجه را با تعرفه بالای واردات خودرو، سنگین میکنند که جز خودروهای سبک میهنی هیچ خودروی غریبه ای چالههای خیابانهای شهرمان را نوازش نمیکند، در پوست خود نمیگنجیم، تا خودرو ساز احساس ناامنی ناشی از رقابت نکند! ما خیلی کارهای دیگری هم میکنیم که ممکن است خود خودروسازان هم از ما توقع نداشته باشند! و از خودرسازان هم عاجزانه میخواهیم که در عزم ما برای اجرای بدون تنازل تصمیمات شان تردید نداشته باشند!
به همین دلیل اعلام میکنیم کسانی که سوالات زیر یا مشابه آنها را مطرح میکنند، از ما، مشتاقان و در صف وصال خودروی داخلی ماندگان! و برائت خود را از آنان اعلام میکنیم!
۱-اگر صنعت خودروسازی ما در برخی موارد تا ۹٨ درصد بومی شده است، پس چه توجیهی دارد که بهای «همان موارد» به علت افزایش قیمت ارز تا به این حد افزایش یابد؟
۲-آیا در ماههای اخیر به قدرت خرید آن قشر از مردمی که بازار هدف این خودروها هستند، به اندازه این افزایش قیمت خودروهای داخلی! افزوده شده است؟
٣-آیا در صورت کاهش تعرفههای بالای واردات خودرو، خودروسازان داخلی به همین سادگی میتوانند دم از افزایش ۵۰ تا ۶۵ درصدی قیمت خودروهای داخلی بزنند؟
۴-آیا قطعه سازانی که همواره اعلام میکنند تولید قطعات خودرو را ملی کرده و به خودکفایی رسانیده اند، این حق را دارند که با توجیه افزایش قیمت ارز، افزایش بیش از ۵۰ درصدی قیمتها را خواستار شوند؟
۵-آیا شایسته است که مسئولین محترم، از درخواست افزایش قیمت خودرو، به عنوان اولین و شاید هم تنها قدم خودروسازان، برای جبران افزایش هزینههای سربار، دفاع کرده و یا آنرا توجیه نمایند؟
۶-آیا مسئولین محترم این حق را دارند که لزوم نصب امکاناتی مانند ایربک بر روی خودروها را که در راستای تأمین امنیت جانی خریدار و از ابتدایی ترین حقوق اوست، دلیلی موجه برای افزایش قیمت خودرو به شمار آورند؟ (عدم نصب تجهیزات تأمین کننده امنیت جانی سرنشینان خودروها، یکی از اشتباهات غیرقابل جبران خودروسازان در همه سالهای «توانستن و نکردن» شان بوده و استمرار آن، خیانت به جان و مال و آینده قشر عظیمی از هموطنانمان خواهد بود.)
گسترش صنعت:حمایت از تولید داخل مولفه اقتصاد مقاومتی
«حمایت از تولید داخل مولفه اقتصاد مقاومتی»عنوان سرمقاله روزنامه گسترش صنعت به قلم محمود دودانگه است که در آن میخوانید؛از آنجا که ایران در شرایط خاص و حساسی از بابت تحریمهای اقتصادی غرب قرار گرفته بهطور حتم با بهرهگیری از ظرفیتها، توانمندیها و منابع خدادادی که در کشور وجود دارد، میتوان از این مرحله گذر کرد و اقتصاد کشور را به نقطه مطلوب رساند.
اما به طور حتم رسیدن به این هدف نیازمند سیاستی درست و اجرای طرحی جامع است که بدون شک طرح اقتصاد مقاومتی که چندی پیش توسط رهبر معظم انقلاب بیان شد، طرحی همهجانبه، کافی و مفید برای عرصه اقتصادی است که میتوان به اهدافی که مدنظر است دست یافت. اقتصاد مقاومتی دارای ابعاد و مولفههای بسیاری است. از آنجا که در شرایط تحریم فعالیت در عرصه کنونی اقتصادی کشور تا حدودی خاص شده است، بنابراین تقویت بخشهای صنعتی و تولیدی و بهره گیری از ظرفیتهای اقتصادی و همچنین شناسایی نقاط ضعف و آسیبپذیر و تبدیل آن به فرصت پایدار، از مولفههای مهم اقتصاد مقاومتی محسوب میشود. بنابراین هرچه بتوانیم خوداتکایی را در شرایط تحریم در کشور تقویت کنیم، به همان اندازه میتوانیم ادعا کنیم که مولفههای اقتصاد مقاومتی را اجرایی کردهایم.
به عبارت دیگر، دستیابی به افقهای اقتصاد مقاومتی، نیازمند کاهش وابستگی به درآمدهای نفتی، تقویت تولید داخلی و شکستن انحصارها و تحریمهاست که به طور حتم با استفاده از تولید و صنعت داخلی و بهرهگیری از ظرفیتهای موجود، یکی از راهکارهای رسیدن به اهداف اقتصاد مقاومتی است. به این ترتیب، اگر بتوانیم از تواناییها و ظرفیتهای اقتصادی زیادی که در کشور وجود دارد استفاده و این ظرفیتها را از حالت بالقوه به بالفعل تبدیل کنیم، به نظر میرسد میتوانیم به یک اقتصاد برتر در سطح جهانی تبدیل شویم که این موفقیت بسیار بزرگی است. در حال حاضر نقاط ضعف و آسیبپذیری درکشور وجود دارد که باید با تمهیدات ویژه آنها را به فرصت پایدار تبدیل کرد که بخش تولید و صنعت کشور با توجه به مشکلاتی که دارد، یکی از این ضعف هاست.
با وجود ظرفیتهای زیادی که در بخشهای تولیدی و صنعتی در کشور وجود دارد اما به دلایل مختلف هنوز استفاده موثری از این ظرفیتها نشده است. از آنجا که تقویت تولید و صنعت درکشور باعث بازدهی و توسعه اقتصادی کشور میشود، به نظر میرسد باید راهی برای رفع مشکلات این بخشها کرد که بتوانیم به خوداتکایی در شرایط تحریم برسیم و اهداف اقتصاد مقاومتی را محقق کنیم.
دنیای اقتصاد: کودکان امروز، اقتصادسازان آینده
«کودکان امروز، اقتصادسازان آینده»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم یاسر میرزایی است که در آن میخوانید؛در انتهای هفته کودک قرار داریم. این مناسبت بهانه خوبی است تا نگاهی متفاوت به کودکان داشته باشیم.
بیایید این بار از دریچه کودکان به وضعیت کلانتر اقتصاد کشور نگاهی بیندازیم. همانطور که در نگاه سنتی، خانوادههای ایرانی به کودکانشان به چشم تکیهگاه آینده و دستگیر دوران پیریشان مینگریستند، میتوان در نگاهی فراتر، به کودکان جامعه به عنوان سازندگان آینده اقتصاد کشور نگریست؛ بنابراین وضعیت کنونی کودکان تا حد زیادی میتواند تخمینی واقعی از چشمانداز آتی به ما بدهد. نمودارهای جمعیتی نشان از کاهش تعداد کودکان دهه ۸۰ نسبت به کودکان دهه ۶۰ و ۷۰ میدهد. این واقعیت، امیدها و نگرانیهایی را در پی دارد.
از یکسو زیرساختهای آموزشی، تفریحی و فرهنگی که در دوره پر از کودک دیروز ایجاد شده است، فضای مناسب و گستردهای را برای کودکان کمجمعیتتر امروز ایجاد کرده است. کودکان امروز به لطف جمعیت کمترشان و به لطف تمام کوششهای پایهای که در سالهای پیش صورت گرفته است، با امکانات عمومی بیشتری برای رشد مواجهند. خانوادهها نیز به خاطر کم شدن تعداد فرزندانشان فرصت، فراغت و حوصله بیشتری برای تربیت کودکان خواهند داشت.
میتوان با اغماض گفت که سرانه وقتی که والدین برای تربیت کودکان امروز میگذارند به طور بالقوه بیشتر است. این فراغت، البته اثراتی جدی بر رشد خود والدین نیز خواهد گذاشت. والدین امروز برخلاف والدین دیروز زمان بیشتری را میتوانند صرف خودشان کنند و رشد شخصیتی و اجتماعی خود را حتی پس از داشتن کودکان پی بگیرند؛ چیزی که برای خانوادههای پرفرزند دیروز ممکن نبود. رفاه کودکان امروز نیز قطعا رشد کرده است.
یک محاسبه ساده به ما میگوید وقتی سرانه درآمد خانواده را تقسیم بر تعداد کمتری مصرفکننده میکنیم، به عدد بهتری میرسیم. هر چند که محاسبه دقیق درآمد خانوادهها در سالهای جدید نسبت به سالهای پیش نیازمند تحقیقهای جدیتر است، اما شهود عمومی ما موافق بهتر شدن وضعیت معیشتی در یک روند درازمدت است. اینها امیدهایی است که در کنار شادی و نشاط کودکانمان وجود دارد، اما در کنار این شادیها باید تلخی برخی واقعیتها را نیز از وجدان خویش پنهان نکرد.
جمعیت کمتر کودکان امروز، یعنی نیروی کار کمتر برای سالهای آتی؛ سالهایی که از قضا کودکان دیروز پیر میشوند و یک جمعیت بزرگ نیازمند به انواع مراقبتها را تشکیل میدهند. سوال مهم این خواهد بود که آیا کودکان امروز را برای پذیرش مسوولیت اجتماعی آینده آموزش میدهیم؟ وضعیت بهتر امکانات عمومی امروز، توقع کودکان را نیز بالا برده است و این خود ضرورت رشد وضعیت اقتصادی خانوادهها را به همان تناسب نیز نشان میدهد؛ تعارض ناشی از ایجاد توقع و عدم ارضای نیازهای متناسب با آن میتواند ضربههای سنگین شخصیتی وارد کند. از طرفی رشد حرفهای کودکان امروز و تولید نیروی کار متبحر برای آینده نیازمند امکانات متناسب با آن نیز هست. هرچند امکانات عمومی ساخته شده برای کودکان دیروز به جهت کمّی زیاد است، اما آیا کیفیت لازم برای تربیت متناسب با تغییرات روز جامعه و جهان را دارند؟
کودکان امروز هرچند به خاطر سرمایهگذاریهای دیروز شادمانند، اما باید خود را برای آیندهای که با دشواریهای کمّی مواجه نیست، آماده کنند. والدین آنها نیز باید همین سرمایهگذاریها را برای نسل بعدی آنها به یادگار گذارند. هفته کودک میتواند بهانهای باشد تا چشمانداز جوانی و میانسالی کودکانمان را با خود مرور کنیم و به این بیندیشیم که چگونه کودکان امروز میتوانند اقتصادسازان آینده ما باشند.
منبع: جام جم آنلاین
|