روزنامه های ایران چه می نویسند؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۲۶ مهر ۱٣۹۱ -
۱۷ اکتبر ۲۰۱۲
«فرمول ۹۲ »عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم حسام الدین برومند است که در آن میخوانید؛شواهد و قرائن به وضوح نشان می دهد نگاه توطئه آمیز دشمنان جمهوری اسلامی به انتخابات ریاست جمهوری در خرداد ۹۲ معطوف شده است.
آنچه این فضا را روشن می کند تلاش ها و تحرکات دشمن در فاصله کمتر از هشت ماه به انتخابات است.
البته پروژه دشمن برای انتخابات سال آینده در حالی است که تجربه انتخابات مجلس نهم در اسفند سال گذشته را نیز پیش روی دارد.
نکته جالب اینجاست که دشمن هفت، هشت ماه مانده به انتخابات مجلس نهم، طرح ریزی ها و تحرکاتش را بصورت سازماندهی شده کلید زد تا در فرصت باقی مانده به اهداف مورد نظرش دست بیابد ولی طرفی نبست.
اکنون نیز برنامه ها و اقدامات دشمن برای انتخابات در پیش روی از پرده برون افتاده و کافی است تا شرایط فعلی با چشم انداز انتخابات مورد رصد دقیق و واکاوی عمیق قرار بگیرد.
برای اینکه تصویری شفاف از تحرکات و سناریوهای دشمن داشته باشیم چه باید کرد؟ پاسخ بخشی از این پرسش مبنایی و کلیدی به انتخابات سال ۹۰ برمی گردد.
همچنانکه دشمن و جبهه استکبار بدون شک از تجربه ناکامی و شکست در انتخابات اسفند ۹۰ و حتی پیش تر انتخابات حساس سال ٨٨ استفاده خواهد کرد، ما نیز در سوی مقابل باید از تجربه موفقیت آمیز و عبور از آن شرایط خطیر بهره ببریم.
بنابراین در وهله اول باید تحلیل صحیح و درستی از تحرکات و اقدامات دشمن داشت. این روزها پروژه اصلی دشمن برای تأثیرگذاری بر انتخابات سال آینده مقوله «تحریم»ها بر ضد کشورمان است.
پس از آنکه در اول ژوئیه ۲۰۱۲-۱۱تیر ۱٣۹۱-آمریکا و چند کشور غربی تحریم نفتی و تحریم بانک مرکزی را علیه ایران به صحنه آوردند؛ در همین راستا و در شرایط حاضر «تشدید تحریم ها» نیز دنبال و پیگیری می شود.
اما در این میان چند سوال مهم مطرح است؛ پروژه «تحریم»ها چه ابعادی دارد؟ آیا پروژه های دیگری نیز مکمل آن است؟ تا چه حد و تا چه میزانی این پروژه بر انتخابات ایران تأثیر می گذارد؟ آیا آمریکا و چند کشور غربی می توانند از شرایط شکست بزرگ و ناکامی های پی در پی در سال های ٨٨ و ۹۰ بگریزند؟
در شرایط فعلی چگونه می توان جلوی برخی از افراد و جریان هایی که- خواسته یا ناخواسته- در زمین دشمن بازی می کنند را گرفت؟ و...
درباره این «پرسش»ها و «محور»ها و بازی دشمن برای انتخابات سال ۹۲ نکاتی وجود دارد که می تواند ما را به «پاسخ»ها و «فرمول»ها نزدیک کند؛
۱- پروژه تحریم های ضد ایرانی برای اثرگذاری بر انتخابات سال ۹۲ در دو لایه «افزایش» و «تشدید» پیگیری می شود. اگر در تیر ماه سال جاری این پروژه در به اصطلاح شدیدترین حالت با تحریم نفتی و تحریم بانک مرکزی ایران کلید زده شد، پس از آن افزایش و تحریم های دیگری در دستور کار قرار گرفت. از همین روی؛
دوشنبه گذشته- ۱۵اکتبر - اتحادیه اروپا در نشست لوگزامبورگ تحریم های جدیدی علیه شبکه بانکی، واردات گاز، انرژی و حمل و نقل دریایی ایران به تصویب رساند.
خب، سوال این است که خاصیت این تحریم ها که از ماه های گذشته تصویب و اعمال شده و کماکان در حال تشدید و افزایش است چه بوده که در نهایت بر شرایط انتخابات در ایران تأثیر بگذارد؟
آیا نباید در گام های اول، اثر این تحریم ها انزوای ایران باشد تا بعداً در شرایط و فضای انتخابات ۹۲ بکار بیاید؟
برگزاری اجلاس غیرمتعهدها در تهران و حضور دو سوم کشورهای عضو سازمان ملل در این اجلاس به گونه ای بود که رسانه های صهیونیستی و غربی از دبکا، جروزالم پست تا نیویورک پست و وال استریت ژورنال و... اذعان کردند اجلاس تهران خط بطلانی بود بر سیاست انزوای ایران.
سوال بعدی این است که اگر این تحریم ها در سطح سیاسی ناکارآمد بوده آیا در سطح اقتصادی تأثیر واقعی داشته است؟
طرفه آنکه رسانه های غربی بارها با نگرانی این موضوع را مطرح کرده و پاسخ را روشن به بیرون درز داده اند. همین دو روز پیش بود که رویترز گزارش داد تحریم ها علیه ایران آنقدر بی تأثیر بوده که حتی صادرات آمریکا به ایران در این شرایط ٣۰ درصد افزایش پیدا کرده است.
و بالاخره آنکه «تحریم»ها حتی در سطح رسانه ای و عملیات روانی نیز موفق نبوده است چرا که اولا؛ نتوانسته بر محاسبات ایران اثر بگذارد و رهبر معظم انقلاب چند بار در این اواخر تأکید کردند که محاسبات نظام و رهبری تغییر نخواهد کرد.
ثانیا؛ ایران با افزایش و تشدید تحریم ها، هیچ تغییر رویکردی در موضوع هسته ای نداشته است و این حربه غربی ها که از تحریم ها انتظار فشار به ایران جهت عقب نشینی از مواضع و اصول هسته ای آن بوده است بی نتیجه مانده است. ثالثاً؛ دست غربی ها و آمریکایی ها رو شده که هدف آن ها از تحریم ها، «مردم ایران» بوده است و برای همین است که گاردین دوشنبه گذشته طی گزارشی اعتراف می کند؛ «تحریم ها مردم ایران را نشانه گرفته است» و بان کی مون دبیرکل سازمان ملل نیز چندی پیش همین مطلب را به تلویح بیان کرد و تحریم ها را نقض کننده حقوق ملت ایران دانست.
البته این نوشته بر آن نیست که تحریم های ضدایرانی را بطور کلی بی تأثیر بر پاره ای از مشکلات اقتصادی کشور بداند، بلکه سخن در این است که اثر این تحریم ها بر مشکلات اقتصادی نسبت به عوامل دیگر سهم بسیار کوچکی دارد و مهم تر آنکه تحریم ها قدرت تأثیرگذاری بر انتخابات سال ۹۲ را ندارد. همچنانکه رهبرانقلاب در جریان سفر به خراسان شمالی بر این موضوع تاکید کردند که دشمن در مقابله اقتصادی هم غلطی نمی تواند بکند و مشکلات کنونی اقتصادی ایران قابل حل است و از سوی دیگر خاطر نشان نمودند که؛ «ایران عزیز به برکت هوشمندی، آگاهی و بصیرت حقیقتا تحسین برانگیز ملت و به پشتوانه حضور مردم در صحنه از آرامش و ثبات سیاسی مثال زدنی برخوردار است.»
۲- به لحاظ هدف دشمن در تأثیرگذاری بر انتخابات ۹۲، شرایط کنونی با شرایط انتخابات سال ۹۰ قابل مقایسه است. دشمن از ماه ها قبل از ۱۲ اسفند- موعد انتخابات مجلس نهم- پروژه تحریم ها را پیش کشید دهها شخصیت و نهاد ایرانی نیز مورد تحریم قرار گرفتند و حتی چاشنی این تحریم ها، فشارهای حقوق بشری و هسته ای بود که منجر به صدور ٣ قطعنامه علیه ایران در سال ۹۰ شد اما سوال این است که آیا دشمن با همه تحرکات و دسیسه ها بر انتخابات ۱۲ اسفند ۹۰ تأثیر گذاشت؟ حضور ۶۵ درصدی مردم و انتخابات پرشور پاسخ را به روشنی مشخص کرد.
اکنون نیز دشمن علاوه بر «تحریم»ها، فشارهای به اصطلاح حقوق بشری را پیش کشیده است.
به تعبیر روشن تر، از پروژه نخ نما و تکراری حقوق بشر به عنوان پروژه تکمیلی، «تحریم»ها استفاده می شود.
در همین ارتباط، پشت پرده سومین گزارش احمد شهید که هفته گذشته منتشر شد و نقض حقوق بشر در ایران را ادعا کرده بود بخاطر کمک به غرب برای پیش بردن تحریم ها علیه کشورمان است ولی آیا این برآورد محقق شده است؟ مشکل غرب اینجاست که سیاسی بودن و بی خاصیت بودن گزارش های حقوق بشری علیه ایران برای افکارعمومی دنیا برملا شده است.
دست آمریکایی ها و غربی ها رو شده که چرا هر بار بحث تحریم ها علیه ایران داغ می شود گزارش های حقوق بشری بر ضد جمهوری اسلامی صادر می گردد و سر و کله گمارده ای چون احمد شهید پیدا می شود؟
٣- بازی دشمن با پروژه های تحریم و فشارهای حقوق بشری علیه ایران برای تأثیرگذاری بر انتخابات ریاست جمهوری و تحمیل بی ثباتی سیاسی در کشور همچنانکه در انتخابات سال قبل ناکام ماند و در انتها دشمن در موقعیت آفساید قرار گرفت در شرایط کنونی نیز به سرانجام نمی رسد و دشمن طرفی نخواهد بست و به تعبیر دیروز رهبر انقلاب در جمع نخبگان و برگزیدگان استان خراسان شمالی؛ «زورگویان غربی کوچک تر از آن هستند که ملت ایران را به زانو در بیاورند».
دشمن نه تنها در پروژه تحریم ها بر ضد ایران و پروژه های تکمیلی مانند پرونده حقوق بشر یا پرونده هسته ای دچار محاسبات غلط در غلط است بلکه اگر به حرف و سخن جماعتی و افرادی در داخل دل بسته است که حرف او را تکرار می کنند و شاید بتواند از این طریق روزنه ای برای تأثیرگذاری بر انتخابات ۹۲ پیدا کند باز هم دچار اشتباهات راهبردی شده است.
پیوند ناگسستنی و درهم تنیده ملت و رهبری که این روزها، جلوه ای از آن در آینه خراسان شمالی به تصویر کشیده شده حاکی از ناکامی های دشمن است چرا که با دیده بانی رهبری و هوشیاری مردم روزنه های نفوذ برای بی ثباتی سیاسی و فضای بلبشو در انتخابات ۹۲ مسدود است و تنها این گفته «آقا» که فرمول بر هم زدن بازی دشمن است باید نصب العین کارگزاران نظام باشد که؛ «در مدت باقی مانده تا انتخابات و در خود انتخابات، همت همه مسئولان بر حفظ آرامش و اجتناب از جنجالی شدن فضای سیاسی کشور متمرکز باشد.»
خراسان:مردانی برای جاودانه شدن
«مردانی برای جاودانه شدن»عنوان سرمقاله روزنامه خراسان به قلم کورش شجاعی است که در آن میخوانید؛بعضی آدم ها برای ماندن و جاودانه شدن به دنیا آمده اند و آن چنان لیاقت پیدا کرده اند که انتخاب شده اند برای جاودانه شدن و آن چنان در مسیر زندگی از «بودن» به «شدن» طی طریق کرده اند که هیچ فصلی از زندگی شان بی ثمر نبوده است.
روزها، ماه ها و سال های عمرشان را وقف خدمت به دین و میهن و استقلال و عزت کشور و خدمت به انسانیت کرده اند. این چنین بزرگمردانی در مسیر زندگی خود همچون نهر و بلکه رودی زلال به سمت بیکران دریا جاری بوده اند. چنین بزرگوارانی غایت هستی و حیات خود را کسب رضای خداوندی و رسیدن به قرب الهی دانسته اند و برای رسیدن به این هدف نه با زبان که با عمل و کردار خویش رهسپار طریق حقیقت شده اند.
اینان «سرگشتگان» اما «راه پیداکردگان» طریق عشق و وصالند و به این راه نه با زبان که با جان روی آورده اند. اما گام نهادن و قرار گرفتن در این راه سراسر نور، دلی نورانی، باوری خدایی، عزمی راسخ و جانی مشتاق می طلبد و مگر می توان با دلی بی نور و بی عزمی جزم و بی باوری عمیق به یکتای هستی بخش در چنین راهی گام گذاشت؟
این عرصه گرچه سراسر نور است اما سیمرغ عشق را یک جا باید در خانه دل جمع کرد و آن گاه پر پرواز در این راه نورانی یافت. این عرصه گرچه سراسر نور است اما عشق بازی و پاک بازی و خود ندیدن و تنها خدا دیدن را طلب می کند. مگر می توان حجاب خود دیدن را نگسلید و هوای یار و وصال را در سر پرورانید؟
در این معرکه که عرصه سربازی و پاسداری از عزت و شرف و پاک بازی است، سر و جان را در طبق اخلاص گذاردن، باور عاشقانه و عارفانه می طلبد.
عرصه نورانی حفاظت و پاسداری از دین خدا و سربازی در راه عزت و استقلال و حفظ امنیت و ناموس وطن، بسی مردی و مروت و جوانمردی طلب می کند که این همه را رزمندگان عزیز ما داشتند که به وصال رسیدند و جاودانه شدند. از خیل این جاودانگان و قدم در راه نورگذاردگان «نورعلی» بود همان که در گوشه روستای «ینگجه» چشم به جهان گشود و به نورعلی نام بردار شد، او که از دوران نوجوانی مودب بود و اهل مروت و نه تنها حرمت پدر و مادر و بوسه زدن بر دست های ایشان را عاشقانه وظیفه خود می دانست بلکه آن چنان مهربان و مودب و متواضع بود که بر دستان عمویش نیز بوسه می زد.
آن گاه که دین و میهن و مرزهای وطن آماج حملات ناجوانمردانه صدامیان شد، «نورعلی» لباس رزم و غیرت را چون دیگر فرزندان با همت ایران زمین بر تن کرد و در راه نورانی دفاع مقدس گام گذاشت و سال ها در میدان
«جهاد اصغر» جوانمردانه و دلاورمردانه به نبرد با خصم پرداخت و در عملیات های متعددی از جمله طریق القدس، فتح المبین، بیت المقدس، خیبر، والفجر۳ و در عملیات مرصاد نیز رشادت ها کرد و حماسه ها آفرید.
سال های پوشیدن لباس افتخار سربازی و پاسداری بر قامت نورعلی آن قدر طولانی شد که شانه های پرافتخارش به دست مبارک مولا و مقتدایش خامنه ای به درجه سرداری مزین شد. درباره این رزمنده همیشه در صحنه ای که هیچ گاه به حاشیه نپرداخت و همه جا در عرصه دفاع، در عرصه فرهنگ و آموزش مرد میدان بود چه می توان گفت و چه می توان نوشت وقتی خامنه ای عزیز درباره او چنین می فرماید که با این شهید از نزدیک آشنا بودند و او را انسانی مومن، پاک، سالم، صمیمی، فعال، زحمتکش و حقیقتاً مظهری از همه ارزش هایی می دانند که یک شهید را به وجود می آورد.
در وصف چنین بزرگوار انسانی که افلاکی بود اما خاکی چگونه می توان قلم زد. به راستی در توصیف بزرگمردی با آن همه افتخارآفرینی در عرصه دفاع مقدس و درباره مردی که پس از دوران دفاع نیز همیشه در صحنه ماند و در هر عرصه ای که لازم بود و تکلیف می دانست فعالانه، بی ادعا و متواضعانه ورود پیدا می کرد و به ایفای نقشی موثر می پرداخت، نمی توان به راحتی قلم زد.
آری درباره بزرگوار انسانی که رعایت حلال و حرام خدا و اخلاق اسلامی و سربازی واقعی در راه «جهاد اکبر» وجهه همتش بود، نوشتن آسان نیست.
«نورعلی» که نور «ولای علی» بر دلش تابیده بود، ولایتمدار واقعی بود و مرد عرصه عمل و فداکاری و ایثار. او به جِدّ در همه زمینه ها حرمت نگاهدار بود، حتی آن گاه که فردی جوانتر را به فرماندهی او گماردند با آن سن و سال و آن سابقه درخشانش، متواضعانه در خدمت تشکیلات و سلسله مراتب فرماندهی بود با آن که او، خود فرماندهی بزرگ در تمامی عرصه ها بود. درباره این بزرگمرد چه کلامی روشن تر و استوارتر از کلام رهبر عزیزمان که درباره او فرمود: او به خوبی از خطرهایی که در سیستان و بلوچستان تهدیدش می کرد، خبر داشت ولی با آغوش باز به استقبال شهادت رفت.
و اوج کلام رهبری درباره این پاسدار دین و میهن و شهید راه وفاق و وحدت، این که فرمود: «برای این انسان مجاهد و مبارز و مومن و صادق پس از حضور در سال های جنگ پایان باارزشی تقدیر شد و سرانجام سعادت شهادت نصیبش شد.»
شهیدشوشتری هم در عرصه دفاع مقدس رشادت ها کرد و حماسه ها آفرید، هم در عرصه فرهنگی و اجتماعی یادگارهای ارزشمندی در جامعه از خود به جای گذاشت و هم با حضور ایثارگرانه و موثر خود در سیستان و بلوچستان عاشقانه و تکلیف مدارانه و مدبرانه برای سامان دهی وضعیت هم وطنان عزیزمان در این خطه عزیز و مهم کشور در همان مدت کوتاه حضورش تا عروجش کارهایی کارستان کرد و آن قدر در دل پیر و جوان، شیعه و سنی و بلوچ و غیربلوچ منطقه مهرش ماندگار شد که یکی از سران طوایف می گوید: شهادت سردار، سیستان و بلوچستان را داغدار کرد و حتی باعث شد که برخی روسای طوایف که برای از دست دادن عزیزان و فرزندان خود چندان ناله و ضجه و مویه نمی کنند در سوگ سردار اشک ریختند.
گرچه دشمنان خدا و دشمنان دین و میهن و تروریست های جانی و آدم کش در این حرکت جنایتکارانه، سردارنورعلی شوشتری و سرداررجب علی محمدزاده و تعدادی از مردم سنی و شیعه منطقه را در آن اقدام تروریستی به شهادت رساندند، اما این واقعه، پایانی بسیار باارزش بر زندگی «این دنیایی» شوشتری و محمدزاده و دیگرانی که در آن حادثه تروریستی به جوار حق شتافتند رقم زد و در حالی که خون شیعه و سنی در این خطه عزیز میهنمان به دست شقی ترین تروریست ها درهم آمیخت، تمامی شهیدان این واقعه مانند دیگر شهدای دین و میهن جاودانه «و عندربهم یرزقون» شدند. آری، واقعیت این است که مردانی برای جاودانه شدن به دنیا آمده اند و شهیدشوشتری و محمدزاده و دیگر شهدا از جمله این جاودانه مردان هستند.خداوند راه شهیدان را پررهرو نگاهدارد و شهادت در راه دین خودش را که برترین عزت و سعادت است روزیمان فرماید.
جمهوری اسلامی:جایزه صلح برای جنگ افروزان
«جایزه صلح برای جنگ افروزان»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی به قلم ج. حسنی است که در آن میخوانید؛پس لرزههای تصمیم سیاسی و غیرمتعارف "بنیاد نوبل" مبنی بر اعطای جایزه صلح سال جاری به اتحادیه اروپا، در خود کشورهای اروپائی و برای مرتکب شوندگان این خطا مشکل ساز شده است.
شهر "اسلو"، مقر "بنیاد نوبل" روز شنبه شاهد نمایشی مضحک و عجیب بود که نه تنها جهانیان را به شگفتی واداشت بلکه برای مردم خود اروپا نیز عجیب و غیرمنتظره بود. "اتحادیه اروپا" که در اکثر جنگها و درگیریها در اقصی نقاط جهان به گونهای دخالت داشته و دارد به عنوان یک نهاد صلح طلب جایزه نوبل را دریافت کرد.
به نظر میرسد اعطای جایزه نوبل برمبنای سیاسی، رویهای شده است تا دست اندرکاران جایزه به اصطلاح نوبل برای تطهیر چهره جنایتکاران و مجرمان سیاسی و رهبران و نهادهای مسئلهدار جهان، از آن استفاده کنند. به جرأت میتوان گفت در چند دهه اخیر بسیاری از مواردی که جایزه نوبل به آنها تعلق گرفته، ویژگی مورد نظر "آلفرد نوبل"، بانی جایزه صلح نوبل را نداشتهاند. زمانی که جایزه صلح نوبل به افرادی همچون "مناخیم بگین" صهیونیست که بانی فاجعه قتل عام دیر یاسین و یا "اسحاق رابین" دیگر صهیونیست جنایتکار و پس از آن، شیمون پرز قاتل صدها کودک و مرد و زن فلسطینی تعلق میگیرد، قطعاً نام این جایزه را نمیتوان جایزه صلح خواند بلکه باید آن را پاداشی برای جنگ افروزان و جنایتکاران نامید.
گردانندگان و متولیان جایزه صلح نوبل که در شهر اسلوی نروژ مستقر هستند با این اقدامات خود، نه تنها اعتبار خود را از دست میدهند و جنگ طلبان را به ادامه سیاستهای ضد بشری تشویق میکنند بلکه شعور و درک مردم جهان را نیز به تمسخر و ریشخند میگیرند.
"آلفرد نوبل"، شیمیدان سوئدی که در سال ۱۲۵۴ دینامیت و سپس باروت را به منظور کمک به صنعت معدن و راهسازی ساخت، زمانی که دریافت این کشف او در راه کشتار انسانها توسط دولتها مورد سوءاستفاده قرار گرفته است درصدد برآمد با وقف ثروت و میراث خود و تعیین جایزه برای کسانی که در راه صلح و خدمت به بشریت قدم برمی دارند، راه سوءاستفاده از کشفیات خود توسط جنگ افروزان را مسدود کند. بدین ترتیب، قطعاً اعطای جایزه نوبل به جنایتکاران صهیونیست و یا اوباما رئیس جمهوری آمریکا و اخیراً اتحادیه اروپا در جهت خلاف هدف و خواست نوبل قرار دارد.
توجیه مدیران بنیاد نوبل برای اعطای جایزه به اتحادیه اروپا آن است که میگویند چون در این اتحادیه در طول ۶ دهه گذشته جنگی اتفاق نیفتاده، پس رهبران کشورهای اروپائی صلح طلب هستند. درحالی که این ادعا کاملاً بیپایه و دروغ است. اتحادیه اروپا به خصوص دولتها? قدرتمند این اتحادیه، در طول دهههای گذشته به طور مستقیم و غیرمستقیم در اکثر جنگها و درگیریها حضور داشتهاند.
مشارکت این دولتها در لشکرکشی آمریکا به عراق و افغانستان و اخیراً مشارکت مستقیم و گسترده آنها در هجوم نظامی به لیبی موضوعاتی نیستند که دولتهای این کشورها بتوانند آنرا کتمان کنند و یا متولیان جایزه نوبل از آن بیاطلاع باشند.
علاوه بر اینها جنگ مالویناس (فالکند) میان انگلیس و آرژانتین در سال ۱٣۶۱ با ۲۵۵ کشته انگلیسی و ۶۴۹ کشته آرژانتینی، جنگ فرانسه علیه الجزایر و سرکوب استقلال طلبان الجزایری که در سال ۱٣۴۱ خاتمه یافت و جنگ انگلیس علیه مردم ایرلند که لکه ننگی بر پیشانی دولت انگلیس است، چهره خون آشام دولتمردان اروپائی را نشان میدهد.
اعطای جایزه صلح نوبل به اتحادیه اروپا آنچنان بیمناسبت و مضحک بود که حتی اعتراض مردم خود اروپا را برانگیخته است. براساس نظرسنجی شبکه خبری "یورونیوز" ۶۴ درصد مردم اروپا مخالفت خود را با اقدام تشکیلات نوبل در اعطای جایزه به اتحادیه اروپا ابراز کردند درحالی که فقط ٣۲ درصد از پاسخ دهندگان، آن را تایید کردهاند.
در مورد انگیزه این اقدام، آنچنانکه محافل خبری غرب اشاره میکنند باز گرداندن اعتبار به اروپایی است که به دلیل ناکامیهای سالهای اخیر به خصوص معضلات اجتماعی و اقتصادی گریبانگیر این اتحادیه شده است. ناظران شرایط اتحادیه اروپا را بسیار وخیم میدانند چنانکه حتی برخی احتمال فروپاشی آنرا دور از انتظارند دانستهاند.
خود مردم اروپا، بهتر از همه میدانند که رهبرانشان لایق دریافت چنین جایزهای نیستند. دولتهای اروپایی اگر در چند دهه گذشته با هم جنگ نکردهاند ولی واقعیت این است که جنگ افروزی خود را به قارههای دیگر منتقل کردهاند.
به عنوان نمونه، الجزایر، لبنان، بسیاری از کشورهای آسیایی و آفریقایی، از شر جنگ افروزی و هجوم نظامی اروپاییها در امان نبودهاند. اروپاییها حتی هم اکنون که از طرف بنیاد نوبل مستحق دریافت جایزه صلح دانسته شدهاند در جنگافروزی و صدور جنگ به کشورهای دیگر ابایی ندارند. عملکرد این دولتها در قبال بحران سوریه و حرص و ولع آنها برای لشکرکشی به این کشور که فرسنگها از مرزهای اروپا به دور است خود گواه روشنی از روحیه جنگ افروزی و جنگطلبی اروپایی هاست. در مورد سوریه، قطعاً اگر موانعی از جمله مخالفت برخی کشورها و یا ناکامی آنها در شورای امنیت سازمان ملل نبود تردیدی در حمله نظامی به سوریه و روانه کردن زرادخانه تسلیحاتی خود به این کشور و فرو ریختن صدها تن بمب بر سر مردم این کشور، به خود راه نمیدادند.
نکته تأسف بار این است که تشکیلات نوبل، که میتوانست ابزاری باشد برای کمک به استقرار صلح و امنیت در جهان، به دلیل تحت سلطه بودن از اهداف و آرمان خود کاملاً دور شده است. تشکیلات نوبل نیز همچون سایر مجامع و نهادهای بینالمللی به صورت ابزاری دردست شبکه بانفوذ بینالمللی و قدرتهای جهانی قرار گرفته است و آنها، اعطای جایزه نوبل را نیز در راستای تحقق اهداف و سیاستهای خود قرار دادهاند.
در چنین شرایطی است که چهرههای خونخواری چون مناخیم بگین، شیمون پرز و دولتهای جنگ طلب اروپایی، پرندههای صلح قلمداد میشوند و به آنها جایزه و به خاطر جنایاتی که مرتکب شدهاند مدال و جایزه دریافت میکنند!
رسالت:راهبردهای انتخابات آینده
«راهبردهای انتخابات آینده»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمد کاظم انبارلویی است که در آن میخوانید؛انتخابات سال ۹۲ یک انتخابات سرنوشت ساز برای کشور است. برای اولین بار همزمان دو انتخابات برگزار میشود و مردم نوع چینش دو نهاد مردمی و انتخابی را با رای مستقیم خود تعیین میکنند.
مردم از یک سو با انتخاب رئیس جمهور فصل جدیدی از اجرا را در دهه چهارم انقلاب تجربه می کنند و از سوی دیگر با گزینش نمایندگان خود در شوراها در کف مدیریت کشور نقشآفرینی مینمایند.
مقام معظم رهبری همانطور که وعده داده بودند در خصوص اهمیت انتخابات آینده و وظایف مردم و مسئولان در سفر به خراسان شمالی مطالب مهمی را فرمودند که با بازخوانی سخنان مقام معظم رهبری در دیدار مردم شیروان و نیز بسیجیان میتوان راهبردهای انتخابات آینده را دریافت کرد.
۱- اولین راهبرد انتخابات آینده این است که فضای سیاسی کشور باید آرام و عاری از جنجال آفرینی باشد تا مردم بتوانند در محیطی آرام، آزاد و مطمئن منتخب خود را تعیین کنند.لذا مقام معظم رهبری فرمودند: " مسئولان مانع جنجال سیاسی در کشور شوند و قوای کشور مراقب باشند بدخواهان آرامش را برهم نزنند".
۲- در انتخابات آینده بهدلیل ویژگی خاص خود که دو انتخاب همزمان با هم صورت میگیرد بهطور طبیعی سطح مشارکت بالا است. اما باید مراقبت کرد مشارکت عمیق، گسترده و فراگیر باشد چرا که در شرایط کنونی که ما درگذار از پیچ تند تاریخی هستیم موضوع ثبات و آرامش و امنیت کشور برای ما حیاتی است. به همین دلیل مقام معظم رهبری فرمودند: " شرکت عظیم مردم در انتخابات مصون کننده است و همه تلاشها باید به این مسئله مهم متمرکز شود."
٣- شرط برقراری یک انتخابات آزاد ، سالم و با مشارکت وسیع، رقابت آزاد و سالم است. لذا باید همه ظرفیتهای سیاسی کشور برای برگزاری چنین انتخاباتی به میدان بیایند وگفتمانهای معطوف به پیشرفت و خدمت و عدالت برای رقابت سازنده بهطور شفاف در جامعه مطرح شود تا قدرت انتخاب مردم را مضاعف نماید.
مقام معظم رهبری فرمودند: " کسانی که خود را صالح و دارای اهلیت میدانند وارد عرصه شوند و مردم هم آنها را با معیارها بسنجند و برای انتخاب فرد مورد نظر خود تلاش کنند."
انتخابات آینده یک انتخابات چند ضلعی خواهد بود و سلیقههای گوناگون صمیمانه و مشفقانه در کنار یکدیگر ظاهر خواهند شد و قدرت انتخاب مردم را بالا خواهند برد.
۴- انشاء الله انتخابات برگزار و فرد منتخب کار خود را آغاز خواهد کرد. همه باید به نتایج انتخابات و داوری نهادهای نظارتی و امانتداری مجریان ملتزم باشند. امر انتخابات اگر درست عمل شود به گزینشی خوب همراه با صلاح و صرفه انقلاب که مایه آبروی انقلاب خواهد بود خواهیم رسید.مسئله تنظیم دُز رقابت خیلی مهم است. فرض بر این است کسانی که صلاحیت آنها بهعنوان رجال مذهبی و سیاسی از سوی شورای نگهبان احراز شده افراد صالحی هستند و مردم از میان صالحین یکی را برخواهند گزید.
باید رفتارها و گفتارها را کنترل کرد که رقابت به سمت فضای " آشتیناپذیری" میل نکند. مقام معظم رهبری روی این نکته تاکید دارند که مردم در انتخابات جای دوست و دشمن را خوب تشخیص دهند و اشتباه نکنند. لذا در نقد برخی رفتارها و گفتارها فرمودند: " برخی رقیب انتخاباتی خود را شیطان اکبر به حساب میآورند در حالیکه شیطان اکبر آمریکا و صهیونیسم است نه رقیب جناحی و انتخاباتی!"چنین دیدگاهی انتخابات را از فضای سالم، آزاد و رقابتی دور میکند و ممکن است به سطح مشارکت آسیب زند. البته ممکن است یک جریان یا یک رجل سیاسی و مذهبی در لباس دوست در پازل دشمن عمل کند کما اینکه در انتخابات سال ٨٨ شاهد بودیم.
به همین دلیل مقام معظم رهبری در این حالت فرمودند؛" این فرد را باید نصیحت کرد و اگر نصیحت موثر واقع نشد باید با او "حد" و "مرز" و " خط فاصل" تعریف کرد. اما در هر صورت ایشان فرمودند:
" در هیچ حال نباید دوست را به جای دشمن گرفت".
۵- آمریکا و رژیم صهیونیستی از تحریمها ناامید هستند و بعد از انتخابات آمریکا ، قطعا روی انتخابات ایران متمرکز میشوند.آنها برای انتخابات آینده ایران، هم در مورد انتخابات شوراها و هم انتخابات ریاست جمهوری برنامه دارند. اولین راهبرد آنها باز تولید فتنه سال ٨٨ از طریق نفوذ در ستادهای انتخاباتی است. گاهی با ۱۰ واسطه در یک ستاد ممکن است به یک نامزد انتخاباتی خط فکری وانحرافی بدهند. آنها فکر میکنند این توانایی را دارند که با سوزنبانی نوع رقابتها و ادبیات گفتگو و نقد، اردوکشی خیابانی و سپس درگیریها را تدارک ببینند.
شورای نگهبان باید در احراز صلاحیت نامزدها دقت کافی داشته باشد. نباید ملت و نهادهای داوری از یک سوراخ چند بار گزیده شوند. از طرف دیگر اگر احتمال بروز شرارتهای سیاسی میرود مردم باید آماده باشند. مقام معظم رهبری با اطمینان فرمودند:" ملت ایران در مقابل فتنه ٨٨ ایستاد و هر وقت هم مشابه آن اتفاق بیفتد خواهد ایستاد." برای ورود در این عرصه باید با سلاح تقوا و اطاعت از ولایت فقیه با بصیرت خط درگیری را تشخیص دهیم. لذا بخش مهمی از روشنگری مقام معظم رهبری در تعیین راهبردهای انتخابات آینده تکیه روی عنصر" بصیرت" بود. سازماندهی، ایمان وعمل به تکلیف و پا به رکاب بودن از مختصات بصیرت است. این مختصات به ما کمک میکند در تشخیص خط و نقطه درگیری با دشمن در انتخابات آینده همانند انتخابات سال ٨٨ اشتباه نکنیم.
سیاست روز:زخمهای جامعه
«زخمهای جامعه»عنوان یادداشت روز روزنامه سیاست روز به قلم مونا اسلامی بلده است که در آن میخوانید؛حادثه تلخ خیابان مدنی تنها یک هشدار بود برای آنکه باور کنیم وضعیت اجتماعی کشور در بحث مبارزه با مواد مخدر خوب نیست، چراکه اگر وضعیت ایده آل بود یک معتاد شیشه ای نمیتوانست در اقدامی جنون آمیز در حوالی خیابان شهید مدنی تهران اقدام به ضرب و جرح ۱۲ نفر از شهروندان کند.
حادثه ای که بواسطه آن یکی از مجروحان جان خود را از دست داد و متهم نیز پس از ارتکاب جرم از محل متواری شد.
حادثه تلخی که پس از حوادث مشابهی همچون اوباشگری اراذل در پارک طالقانی ، حادثه میدان کاج، پل مدیریت و سرقت مسلحانه از یک شهروند در خیابان امیرکبیر نشانگر گسترش تب ناامنی در جامعه شهری است.
تب در حال گسترشی که واکاوی چرایی شکل گیری چنین مسائلی نشان می دهد اگر مردم از ساده ترین شرایط اجتماعی ،فرهنگی و اقتصادی خود بی بهره باشند با مشکلات روانی مواجه می شوند که حوادثی همچون این نتیجه طبیعی آن است.
اینکه جوانی ۲۳ ساله درعنفوان جوانی سابقه کیفری در کارنامه زندگی خود دارد و به جای پر کردن هوای زندگیش با علم و دانش ،ماده مخدر شیشه را به عنوان تنها همدم خود بر می گزیند بیانگر کمبودها و کم کاری های موجود در جامعه است.
جامعهای که در آن معضلی به نام شیشه نه تنها به عنوان ماده مخدر شناخته نمیشود، بلکه در برابر نجات افراد مبتلا به این ماده روانگردان نیز مقاومت می شود.
مقاومتهایی که بیشک هر یک از ما نمونههای مشابه آن را در ذهن خود به یادگار داریم.
به یادگار داریم چرا که شیشه همچون آدامس در مملکت فراوان شده و افراد درگیر با این آدامس توهم زا چشمگیر شدهاند.
چشمگیری که ترس را در چشمان تمام افراد آحاد جامعه نهادینه کرده و دیگر به عنوان یک شهروند می ترسیم پای در زمین آبا و اجدادی خود بگذاریم.
کشوری که اگرچه جانمان رابرای آن فدا میکنیم اما در طی این سالها به حدی با معضلات بیپرده اجتماعی روبرو شده است که نمیتوان آنها را نادیده گرفت.
نمیتوان نادیده گرفت چرا که گاهی علاج کار در مواجه شدن مستقیم با موضوعاتی است که همواره به عنوان خط قرمز مطرح شده است؛خط قرمزهایی که دست قانون در مقابله با آن کوتاه است و بیشک اگر شرایطی فراهم شود که بتوانیم درد جامعه را دیده و اساس و پایه آن را ریشه کن کنیم دیگر نیازی به آن نیست که به دنبال انگیزههای مجرمان این چنینی شویم.
مجرمانی که اگر چاره داشتند برای ترسیم نقشه زندگی خود راه دیگری را برمیگزیدند تا اینگونه آرامش اجتماعی را به هم نریزند.
آرامش اجتماعی که بر هم ریخته شده و نمیتوان آن را نادیده گرفت و به جای تحلیلهای لحظهای در حال گسترش باید کمیته های تخصصی متشکل از روانشناسان و جامعه شناسان را برای واکاوی ریشه بحران های اجتماعی تشکیل داد.
کمیته هایی که باید تشکیل شوند تا برای آسیب های نهادینه شده در بطن جامعه همچون فقر،بیکاری، اعتیاد و طلاق، پادزهرهای متناسب با ایران را تشخیص داده و شرایط مورد نیاز برای درمان بیماری ها را فراهم کنند.
کمیته های تخصصی که انجمن های مردم نهاد می توانند یکی از گزینه های اصلی تشکیل دهنده آن باشند چراکه تجربه نشان داده وقتی آسیب ها از دید یک مقام حاکمیتی رصد می شود به نظر کوچک و ناچیز می آید اما همین آسیب های کوچک آسایش زندگی مردمان را سلب می کند.
به هرحال نباید از یاد برد که خانواده و آموزش به عنوان دو رکن اصلی تربیت، مدتهاست در جامعه ما رو به فراموشی رفته و اگر میخواهیم فردای کشورمان مطلوب باشد باید رسیدگی به این اصول اساسی به شیوه ای آکادمیک و کارشناسی شده در بطن جامعه قرارگیرد.
در پایان نباید از یاد برد که این مشکلات نهادینه شده همچون یک زخم بدخیم می مانند که نمی توان با تکیه بر اصل پنهان کاری یا ساده نگری وجود آنها را بی پایه و اساس خواند. ای کاش آقایان مسئول بدانند که مدیریت بر یک جامعه همچون بزرگ کردن "یک کودک " نیست که بتوان با اسباب بازی های رنگارنگ سرش را به بازی گرم نگاه داشت.
تهران امروز:همبستگی مقابل تحریمها
«همبستگی مقابل تحریمها»عنوان یادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم اسماعیل کوثری است که در آن میخوانید؛در رابطه با مذاکرات هستهای، این یک واقعیت غیرقابل انکار است که ما هرگز از مذاکره عقب نکشیدیم.این غربیها بودند که به طرق مختلف سنگ اندازی کردند و مانع تراشیهای بیدلیل طی روزهای اخیر تشدید شده است. زیرا آنها بهدنبال تبعیت جمهوری اسلامی ایران از برنامههای خود هستند ولی ما تابع قانونی هستیم که خود آنها بر اساس توافقنامه ان پی تی تدوین کردند. بر همین اساس است که ما خواهان تداوم مذاکرات در شرایط دوسویه و برابر هستیم و نه صرفا گفتوگو بر طبق مطالبات یکجانبه غرب. اعمال تحریمهای جدید نشان میدهد که اتحادیه اروپا در مذاکرات هستهای صداقت نداشته است.
آنان مدعی بودند که قصد مذاکره داشته و از این طریق میخواهند به نتایج مثبت برسند اما این اقدام اخیر آنان پوشالی بودن تعهداتشان را نشان داد. جمهوری اسلامی ایران طی این مذاکرات پیشنهاد داده بود که مسئله تحریم یکی از ابعاد گفتوگوها باشد اما کشورهای ۱ + ۵ نشان دادند که مذاکرات را برای اهداف دیگری دنبال میکنند.
جمهوری اسلامی ایران طی سالیان گذشته در قبال این تحریمها آبدیده شده و قطعا از این دور جدید تحریمها نیز عبور خواهد کرد اما متضرر اصلی کشورهای غربی خواهند بود. در همین راستا سخنان مدبرانه رهبری مبنی بر اینکه ما هرگز از مذاکرات عقب نشینی نمیکنیم و تمام سنگ اندازیها از طرف دولتهای غرب است، تاییدکننده این موضوع است.
چنین استنتاج میشود که آنها بهخاطر مسائل هستهای نیست که هر روز از تحریمهای جدید خود رونمایی میکنند زیرا بحث تحریمها، یک بحث جدیدی در روابط ما با آنها نبوده است بلکه از اول انقلاب با این وضیعت آشنا بودهایم.
در مواقع مختلف بهخاطر برنامههای جدید و فشار زیادی که از طرف آنها اعمال میشود، بهرغم پیشبینی این سیاستها از طرف مسئولان، به دلیل برنامهریزی و تدبیر برای مقابله با آن شاهد آثار کوتاه مدت آن بر حوزههای مختلف هستیم که البته متاسفانه توسط برخی جناحهای داخلی نیز برجسته میشود. با این حال ما نیازمند همبستگی و بصیرت در مقابل این سیاستهای شوم هستیم تا تحریمها را به فرصتها تبدیل کنیم.زیرا همین تحریمها بود که به تولید پهپاد ایرانی انجامید و رژیم صهیونیستی را به وحشت انداخت و باعث یادآوری عدم توانایی آنها مقابل ملت بزرگ ایران شد.
جناحهای مختلف داخل کشور در موارد مختلف بهخاطر بیتدبیری و ساده اندیشی دچار انحراف شده و سعی در بزرگ جلوه دادن موضوع تحریمها هستند که این امر نیازمند آگاهی بخشی از سوی مسئولان و رسانههای داخلی است. تحریم ممکن است برخی مشکلات را در پی داشته باشد اما اساسا این مشکلات قابل عبور هستند و نباید بیجهت آنرا بزرگنمایی کرد.
وطن امروز:نقشه راه تمدن اسلامی از خراسان
«نقشه راه تمدن اسلامی از خراسان»عنوان یادداشت روز روزنامه وطن امروز به قلم سید عابدین نورالدینی است که در آن میخوانید؛برآیند فرمایشات رهبر انقلاب در استان خراسان شمالی چیست؟ چه کسی میتواند با استفاده از مجموعه سخنرانیهای ایشان در این سفر به ارائه یک مجموعه مستند و دقیق بپردازد؟ الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت چرا با تبیین تمدن نوین اسلامی ممتد شد؟ کلیدواژههای ابداعی و نشانهگذاری واژگان در راهبردیترین تاملات را آیا میشود در مجالی اندک و با نگاهی فرانگر فهم کرد؟ تناسب تبیین و تشریح موضوعات «محور مشترک» با مستمعین را چگونه میتوان در قالب یک مجموعه معرفتی تجسم کرد؟ اساسا منشور عقیدتی- سیاسی رهبر انقلاب در سفر خراسان شمالی را کسی دانسته است؟ در دیدار روحانیون، چشمانداز تمدن نوین مسلمانی با کدام تبشیر و تنذیر تشریح شد؟ کدام ضرورتهای الگوی اسلامی هشدار درباره رسوخ سکولاریسم را واجب کرد؟ تلنگرها را همه فهم کردهاند؟ بخش حقیقی تمدن نوین اسلامی چرا با گزارههای ملموس گوشزد شد؟ ضرورت الگوسازی برای سبک زندگی مسلمان متمدن امروزی ناشی از تامل در کدام نظرگاه است؟ در حوزه سیاست روز چرا موضوع «فتنه» دائما مورد اشاره قرار گرفت؟ «الگوی خسته» تا کجا زیست نوین مسلمانی را برمیتابد؟ ثبات سیاسی چگونه محقق میشود؟ و از همه مهمتر، اصالت بخشیدن به رقابت ولو با وجود اختلافات ریشهای و توجه دادن به شیطان اکبر را چطور میتوان با منافع سیاسی و قبیلهای همخوان کرد؟!
این قلم معتقد است رهبر معظم انقلاب بیان و شرح بیشتری در اینباره خواهند داشت و در روزها و ماههای آینده باید در انتظار واکاوی بسیاری از این محورها بود. در این شرایط تنها میتوان به استنباطها و فهمهای عمومی و بعضا انفرادی از برخی محورها بسنده کرد. بگذارید مثال بزنیم.
زیستنوین مسلمانی:
مسوولان عالیرتبه در جمهوری اسلامی بر این موضوع کاملا متفقالقول هستند که دنیای جدیدی در حال شکلگیری است و پیامهای انقلاب اسلامی ایران میتواند در شکلگیری قواعد این دنیای جدید محوریت داشته باشد. جمهوری اسلامی ایران اینک در محیط پیرامونی خود شاهد تلاطمهای معرفتی است. تحولات منطقه و معادلات حرکتی آن یک نمونه بارز برای تشخیص قوام و اعتبار انقلاب و جمهوری اسلامی است و در سرزمینهایی بسیار آنسوتر وقتی موعد انتخاب در دوگانه دنیای مدرن و دنیای سلطه میرسد؛ دوستان جمهوری اسلامی همچنان مقبول و مورد احترام مردمانشان هستند. جمهوری اسلامی عیار گفتمانی مدیریت جهانی را سنجیده و میداند چه گوهری برای قواعد دنیای جدید در اختیار دارد. از همین رو مانور بر این سرمایه بسیار پسندیده و لازم است.
سرمایهای که از یکسو باید رئوس بومی آن مورد احترام قرار گیرد و مهمتر از آن، بر اساس محتوای معرفتی غنی شود. رهبر انقلاب از سالها قبل در اینباره کدهایی ارائه کردهاند و اینبار در خراسان شمالی این مبحث را در قامت «تمدن نوین اسلامی» مورد اشاره قرار دادند. به معنای دیگر معظمله با علم به این سرمایه عظیم، معتقد به تشکیل تمدن نوین اسلامی در دنیای جدید برای نقشآفرینی در قاعدهسازی هستند.
تمدن مورد نظر در حوزه سختافزار در حال تحرک است اما اشاره صریح رهبری مبنی بر عقبماندگی در حوزه اساسی و حقیقی تمدن نوین اسلامی، یعنی نرمافزار یا همان سبک زندگی مسلمان نوین حاکی از شناسایی یک آسیب ماهیتی بسیار تاثیرگذار است. در این راستا طراحی نقشه راه با تمرکز بر سبک زندگی مسلمان امروزی اولویت نخست است. نشاط و سرزندگی عمومی اگرچه شرط لازم برای مجاهدت در راستای تحقق تمدن نوین اسلامی است اما ورود به همه شئون و رئوس زندگی مسلمان امروزی باید لحاظ شود.
طی سالیان اخیر و ذیل تهاجم گفتمان فرهنگی غرب، سبک زندگی مسلمانان کاملا تغییر کرد. نشانههای این تغییر کاملا مشهود است. از مراودات فردی و اجتماعی تا تغییر ذائقه رفاهی و در نهایت نهادینه شدن لذتمحوری همه نشانه تبعیت از الگوی فرهنگی غرب است. محاسبات زیست مسلمان امروزی، در معادلات غربی انجام میشود و مشخص است که جواب معادلات مسلمان امروزی واجد و فاقد چه ماهیتی است. بدون تردید در شکلگیری یک الگوی جدید، نرمافزار، اثرگذارترین بخش است و اگر این نرمافزار متناسب با سختافزار نباشد، نتایج جدیدی بهدست نمیدهد.
بنابراین تمدن نوین اسلامی وابستگی زیادی به سبک زندگی مسلمان امروزی دارد. بر این اساس مشخص است که مقوله «فرهنگ» مهمترین محور تصمیمگیریهای کلان در جمهوری اسلامی خواهد بود. سایر حوزهها نیز باید جهتگیریهای خود را با تصمیمات کلان فرهنگی هماهنگ کنند.
خلأ فرهنگ روز اسلامی در جامعه مسلمان امروزی بیداد میکند. این عارضه هرچه سریعتر باید علاج شود تا در تحقق تمدن نوین اسلامی تسریع شود.
ثبات سیاسی:
حرکت در مسیر تحقق تمدن نوین اسلامی باید بستر مناسب را دارا باشد. در جمهوری اسلامی ایران، در زمان فعلی مهمترین مولفه بسترساز، ثبات سیاسی است. جمهوری اسلامی ایران تلاطمهای بسیاری را پشتسر گذاشته است. و این موضوع اصلیترین عامل عقبماندگی در فرهنگسازی اسلامی بوده است. بحرانهای سیاسی همواره اولویت فرهنگ را زیرسوال برده است. اینک نظام اسلامی در شرایطی به سر میبرد که نیازمند حرکت به سمت تولید نرمافزار فرهنگی است. فرصتهای جهانی این را میگوید. تولید فکر فرهنگی نیازمند ثبات سیاسی است.
بنابراین بیراه نیست اگر بگوییم در شرایط فعلی و با احتساب حرکت در مسیر تحقق تمدن نوین اسلامی، اولویت نخست، تحقق ثبات سیاسی است. حضرت آیتالله خامنهای اندرزها و هشدارهای جدی درباره حفظ ثبات سیاسی مطرح کردهاند. اقتدار نسبت به دشمنان و انصاف و اعتدال نسبت به دوستان در فرمایشات ایشان، نشانگر اهمیت جهتگیری کلان به سوی چشمانداز تمدنی جدید است.
اساسا هیچ اولویتی غیراز این نیز نمیتواند موجب نظاممند شدن رفتار یک ملت شود. حقیقتا افق تمدن نوین اسلامی بسیار فرادست است. بدون تردید حرکت در امتداد این افق در ذات خود دربردارنده برکات بسیار است. بنابراین هر مسوولی در جمهوری اسلامی که دانسته یا ندانسته با کردار خود موجب مخدوش شدن ثبات سیاسی شود؛ بزرگترین خائن به آینده امت اسلامی است. از پرداختن به موضوعات غیرضرور و ابهامآفرین و همچنین نابردباری در مقابل مواضع سیاسی و گره زدن آن به منافع ملی باید پرهیز شود.
از آن مهمتر؛ این فرمایشات فصلالخطاب رهبر انقلاب باید منشور سیاسی- اخلاقی در رقابت سیاسی قرار باشد. چراغ سبز به دشمنان، اعم از داخلی و خارجی، مترادف مخدوش کردن ثبات سیاسی است. اشاره مکرر به موضوع فتنه از سوی ایشان در این سفر، نشانگر جایگاه دنباله فتنه در چشمانداز مذکور است. تفاسیر جریانی نادرست از این سخنان، یک نشانه خطرناک تلقی میشود. خط درگیری با دشمن به هیچ وجه نباید تغییر کند. و توپخانهها فقط باید در این خط درگیری استفاده شوند.
البته این نکته باید گوشزد شود که عاقبت فتنهگران، آینه عبرت گروههاست بنابراین از ارائه تحلیلهای بودار مثل لزوم حضور دشمنان در رقابت برای تحقق انتخابات پرشور باید به جد پرهیز شود. در این شرایط ۲ نکته باید محل تامل قرار گیرد:
۱-اسلوب راهبری حضرت آیتالله خامنهای یک محور برجسته دارد که کسی نمیتواند منکر آن شود و آن استفاده از همه ظرفیتها و توانمندیهای «دوستان» است. ایشان حتی کارکرد «نصیحت» را در کارزارهای سیاسی گوشزد میکنند.
۲-در آستانه نهضت فرهنگسازی اسلامی در کشور، باید توجه داشت که الگوی ولایتمداری نوین ارائه و عرضه شود. نمیتوان مدعی کوشش برای فرهنگسازی اسلامی با محوریت ایران شد اما فصلالخطاب ولی فقیه را در معادلات جناحی تجزیه کرد. اینک که رهبر انقلاب پیشرو در تحقق بخشیدن به افقهای فرادستی شدهاند؛ شایسته است همه جایگاههای حکومتی و سیاسی در این مسیر نقشآفرینی کنند تا در مسیر تولید فکر اسلامی در طراحی سبک زندگی، خود به خود نوعی ولایتمداری محوری در همه شئون نمودار شود. اگرچه چشماندازی که رهبر انقلاب ترسیم کردند بسیار جذاب و محرک است اما سادهلوحی درباره تمرکز فعالیتها را تجویز نمیکند. باید از همه ابزارهای ممکن، بویژه رسانه استفاده شود تا نوعی محافظت و پاسداری از این الگو محقق شود. شاید بتوان جرات به خرج داد و گفت، سفر خراسان شمالی مبدأ سنجش رفتارهاست. چه دوست و چه دشمن.
حمایت:چرایی یک انتخابات
«چرایی یک انتخابات»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت است که در آن میخوانید؛سرانجام پس از مدتها کشمکش صهیونیستها از برگزاری انتخابات زود هنگام خبر دادهاند. براساس گزارشهای منتشره سران این رژیم با ادعای تقویت ساختار سیاسی و هماهنگ شدن با عرصه منطقهای و جهانی انتخابات زود هنگام را در ژانویه برگزار خواهند کرد. این اقدام در حالی صورت گرفته که در باب دلایل و اهداف آن دیدگاههای متعددی مطرح است.
برخی از ناظران سیاسی این رویکرد را برگرفته از طرحهای نتانیاهو برای حضور دوباره در قدرت میدانند که براساس تحولات منطقهای و بیداری اسلامی منطقه صورت میگیرد. نتانیاهو اکنون در عرصه داخلی با موجی از اعتراضهای شهرک نشینان و گروههای سیاسی مواجه است در حالی که پرونده روند سازش نیز بسته نشده است و وی نمیتواند از آن برای بیان اقتدار خود استفاده کند. در عرصه منطقهای و جهانی نیز صهیونیستها به شدت در مسیر انزوا قرار گرفتهاند به گونهای که حتی سران این رژیم اذعان دارند در عرصه جهانی هر روز متزلزلتر میگردند.
در این شرایط سقوط کابینه نتانیاهو امری قطعی است.براین اساس وی با اعلام انتخابات زود هنگام به دنبال خروج از بنبستهای کنونی میباشد. در این عرصه نیز وی اقدامات افراطیگرایانه نظیر تشدید اشغالگری و حتی معرفی قدس به عنوان پایتخت این رژیم، یورش به غزه، بزرگنمایی تهدید بودن ایران و... را مطرح میکند. وی سعی دارد تا فضای این رژیم را حساس و حضور خود در قدرت را عاملی برای مقابله با این وضعیت اعلام کند. برخی تاکید دارند بازگشایی پروندههای قضایی برای افرادی نظیر لیبرمن رئیس حزب اسرائیل بیتنا و سایر سران گروههای سیاسی، طرحی از جانب نتانیاهو برای خارج ساختن آنها از صحنه میباشد.
برخی از ناظران سیاسی نیز با اشاره به بحران های درونی و بیرونی صهیونیستها براین عقیدهاند که تحولات کنونی و برگزاری انتخابات زودهنگام طرحی از سوی سایر جریانهای سیاسی است که به دنبال دگرگونی در ساختار سیاسی هستند. افرادی مانند لیونی و موفاز برآنند از شرایط موجود برای رسیدن به قدرت بهره گیرند.
در این میان یک نظریه وجود دارد و آن اینکه صهیونیستها برآنند تا ساختار سیاسی آینده این رژیم را براساس تحولات آمریکا چینش نمایند. به عبارتی دیگر آنها برآنند تا یک چارچوب آمریکایی تشکیل دهند که با هماهنگی بیشتر بتوانند در عرصه منطقهای فعالیت داشته باشند. روابط میان تلآویو و واشنگتن در دوران اوباما به تیرگی نهاده که هزینه بسیاری برای صهیونیستها داشته است. این نظریه وجود دارد که عقلای صهیونیستها به دنبال بهبود روابط با ترمیم ساختار سیاسی هستند.
به هر تقدیر انتخابات زودهنگام صهیونیستها به هر عنوانی که صورت گرفته باشد بیانگر موج اختلافات و بحرانهای درونی و خارجی در این رژیم است که موجب شده تا آنها برای خروج از بحران به این امر روی آورند. انتخاباتی که تزلزل و ناکامیهای صهیونیستها را آشکار میسازد هر چند که آنها با ادعاهای دموکراتیک به دنبال پنهانسازی این بحرانها میباشند.
آفرینش: شفاف سازی، کلید اعتماد مردمی
«شفاف سازی، کلید اعتماد مردمی»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن میخوانید؛اعتماد مردمی مولفه ای است که هرحکومت و دولتی نیازمند آن است تا بتواند با قدرت و پشتوانه بیشتری در عرصه های مختلف سیاسی و اقتصادی وارد شود.
صلابت و استقامت نظام جمهوری اسلامی نیز به پشتوانه همین اعتماد مردمی است که تاکنون توانسته از موانع و مشکلات مختلف پیروز خارج شود.
اما آنچه می تواند به این اعتماد خدشه وارد کند، ایجاد جوی است که مدام در پی پنهان کردن برخی حقایق است که اظهرمن الشمس است. این رویه نوعی ، اهانت به مردم تلقی می شود که جلوه خوشی برای شخصیت کلی جامعه و نظام ندارد. بارها دیده شده که در مسائل مختلف خارجی مثل تحولات منطقه، یا مسائل سیاسی و اقتصادی در داخل، کوچک نمایی و بزرگ نمایی از سوی مسولین، نهادها و یا رسانه ها صورت می گیرد. درحالی که جامعه از واقعیات اصلی خبردار است و عدم انتشار یا وارونه نمایی واقعیات را اهانت به خود تلقی می کند.
این رویه آثار بسیار سوء دیگری نیز دارد، که از جمله ی آن میتوان به بی اعتبارشدن منابع خبری داخلی و گرایش جامعه به سمت شبکه های خارجی، اشاره کرد. این معضلی است که امروز در سطح وسیعی درجامعه شایع شده است و مردم در انتخاب منابع خبری، رسانه های خارجی را ترجیح می دهند. مسلماً اعتماد مردم به منابع خارجی باعث، قبول سیاست ها و تاثیر خوراک های پنهان این شبکه ها بر مخاطب خواهد شد.
به عنوان مثال در قضیه اخیر ارز، آنطور که باید و شاید درمورد اتفاقات بازارتهران از سوی رسانه ها خبررسانی صورت نگرفت،درحالی که همین رسانه ها فردا در بخش های مختلف خبری از بیانیه های اصناف مختلف در محکوم کردن تعطیلی بازار اطلاع رسانی کردند. حال مخاطب باید چه قضاوتی درمورد این اطلاع رسانی داشته باشد؟ مسلماً این حرکت بی احترامی به اذهان عمومی تلقی می شود.
حال قضیه را ازطرف دیگری مشاهده کنیم؛ اگر مسولان و رسانه ها با پوشش این ماجرا و حتی پخش کلیپ هایی از این حادثه نشان می داد که چه اتفاقی افتاده و با شفاف سازی از حضور برخی از اخلال گران که به اموال عمومی آسیب زدند،تصویری جامع و حقیقی به مخاطب داخلی می دادند، به طبع اعتماد مخاطب را جلب می کردند.
همین امر در مسائل سیاسی کشور نیز به کرات دیده شده است. برخی سیاسیون کشور در موضوعات مختلف حقایق را از مردم پنهان می کنند. به طوری که باعث ایجاد فاصله میان مردم و مسولان و حتی نظام شده اند. ورود به بازی های ناشایست سیاسی و دروغ پردازی درمورد مسائل و اشخاص مختلف باعث مه آلود شدن فضای سیاسی کشور گردیده است.
طرح و بحث مسائلی که از واقعیات و دغدغه های اصلی جامعه به دور است، باعث می شود تا جامعه برای رفع ابهامات خود به سمت منابع دیگری برای کسب خبر رجوع کند و قطعا هر نهاد خبررسانی به دنبال اهداف خاص خود در اطلاع رسانی به مخاطب خواهد بود.
این مسئله بعضاً در امور قضایی نیز مشاهده می شود، البته در پاره ای موارد به دلیل ضرورت های امنیتی، عدم اطلاع رسانی عمومی امری اجتناب ناپذیر است، اما وقتی درمورد پرونده یا شخصی معین تمامی رسانه های خارجی به بحث و پخش گزارش می پردازند، و درداخل هیچ خبری از آن مخابره نمی شود و حتی اصل قضیه انکار می شود، مخاطب دیگرانگیزه ای برای اعتماد به اخبار و منابع داخلی نخواهد داشت.
جان کلام اینجاست که مسئولان، نهادها و رسانه به این امر توجه داشته باشند که "شفاف سازی" درامور مختلف سیاسی و اقتصادی هیچ گاه به وخیم تر شدن اوضاع نخواهد انجامید. بلکه این برخورد شعور جامعه را بالا خواهد برد و قدرت تصمیم گیری صحیح را در بین مردم افزایش می دهد. ضمن اینکه این برخورد اعتماد مردم را به گفتار وکردار مسولان و سیاست های کلی نظام افزایش خواهد داد .
مردم سالاری:چرا از احمدینژاد انتقاد نکنیم؟
«چرا از احمدینژاد انتقاد نکنیم؟»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم حمیدرضا شکوهی است که در آن میخوانید؛چند روز پیش یکی از من پرسید چرا دیگر درباره محمود احمدینژاد چیزی نمینویسی؟ انتقادهایت تمام شده؟! جوابی که به او دادم، با این تفصیلی که اینجا مینویسم نبود اما مضمونش همین بود که اینجا مینویسم. انتقادها از محمود احمدینژاد در دوران ریاست جمهوری او بسیار زیاد بود. چرا که اقدامات غیرکارشناسی در دولت او بسیار بیشتر از دولتهای گذشته است. طبیعتا وظیفه رسانهها، تحلیل این اقدامات غیرکارشناسی و نقد آن است.
برخی از موضوعات انتقاد برانگیز، تکراری شده چرا که در تمام طول ۷ سال گذشته، توسط دولت تداوم داشته؛ مثل وعدههای تکراری دولت و شخص رئیسدولت در مورد کاهش بیکاری، کاهش تورم، کاهش گرانی، افزایش رشد اقتصادی، رفع مشکل مسکن و... دولت هنوز وعدههای قبلی را عملی نکرده، وعدههای جدید درباره آن موضوع میدهد که مصداق بارز آن وعده اشتغالزایی و کاهش بیکاری است.
دستهای از اقدامات انتقاد برانگیز دولت هم موضوعات موردی است. مثلا اینکه چرا آقای احمدینژاد علیرغم تمام اقدامات ضد ایرانی جمهوریآذربایجان به باکو سفر کرده یا چرا در دیدار با ملیپوشان فوتبال ایران در شرایطی که تازه شاهد بهبود روابط تیره شده ملیپوشان و رسانهها بودیم به آنها گفته که به حرف رسانهها توجه نکنند، انتقاداتی است که فقط طی همین چند روز میتوان به شخص رئیسجمهور وارد کرد.
اینها انتقاداتی است که فقط به شخص رئیسجمهور وارد میشود؛ وگرنه اگر بخواهیم انتقادهای وارده به اعضای کابینه و عملکرد دولت را هم اضافه کنیم، فهرست ما طولانیتر میشود. حالا با این همه عملکرد منفی یا قابل انتقاد، طبیعی است که از رئیسجمهور انتقاد کنیم اما آیا گوش شنوایی هم هست؟ اگر بود که خیلی از مشکلات کشور حل میشد.
اما با این وجود، مینوشتیم تا حداقل در تاریخ ثبت شود که رسانهها در مقابل اقدامات غیرکارشناسی این دولت سکوت نکردهاند. اما اینکه چرا دیگر کمتر درباره آقای احمدینژاد مینویسم، دلیلش این است که انتقاد از او و حتی تخطئه او و دولتش آنقدر همهگیر شده که اگر من و امثال من هم چیزی در این باره ننویسیم، همه جا مملو از انتقاد از احمدینژاد است.
این روزها دیگر انتقاد از احمدینژاد، هنر نیست. وقتی گوش شنوایی برای پذیرش انتقادها نیست و از طرف دیگر، انتقاد از دولت احمدینژاد آنقدر عمومی شده که حامیان او حتی در بین اصولگرایان، به اعضای کابینهاش محدود شدهاند، دیگر چرا ما انتقاد کنیم؟ هدف، ثبت انتقادها بود که دیگران انتقاد میکنند و ثبت میشود.
وقتی به انتقادها توجهی نمیشود بهتر است به جای انتقاد از آقای احمدینژاد درباره موضوعات مهمتری بنویسیم که حداقل فایدهای برای آینده داشته باشد؛ این دولت به انتها نزدیک میشود، البته اگر آقای احمدینژاد رضایت دهد.
ابتکار: به احترام قانون
«به احترام قانون»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم سید رضا افتخاری است که در ان میخوانید؛اگر شاخص های روشن و گویایی از میزان حاکمیت قانون و عمل بر طبق قانون در جامعه موجود نباشد، ناگزیر رفتارها با معیارهای سنتی و متعارف رایج در بین مردم مورد قضاوت قرار خواهند گرفت.
در شرایطی که رفتارها به ویژه در حوزه عملکرد اجرایی و سطوح بالای مدیریت کشور بر خلاف ارزش های معنوی و معیارهای قانون اساسی یا حقوق عمومی به نظر رسد، واکنش هایی که ما آن را داوری وجدان عمومی می نامیم، نیز فقط در قالب حاشیه های پر خطر و بعضاً هنجار شکن ظاهر می شوند. در این برهه است که استانداردهای عقلانی رایج در جامع مدنی فراموش میشوند.
در یک جامعه هنجارگرا و ارزش محور مانند جامعه ایرانی، در صورت فقدان چنین شاخص هایی که خود ناشی از کاستی یا فقدان تحقیقات و سنجش های علمی در مورد رفتار قانون گرایانه است، مردم و دولتمردان رفتار یکدیگر را زیر نگاه گرفته و رصد می کنند.
عموم مردم اطلاعات اندکی از قوانین به خصوص در حوزه حقوق عمومی و اساسی دارند و از این رو ملاک آنها برای شناخت اجمالی قوانین عملکرد اجرایی و رفتار حکومتی دولتمردان است. آنها رفتارها را می نگرند و به داوری می نشینند و با ارزیابی خود از این رفتارها تصویری کلی از قانون به دست می آورند.
در نقطه مقابل، رفتار دولتمردان باید تجسم روح قانون باشد. آنان به اقتضای جایگاه مدیریتی و ارتباط ملموس و مداوم با حوزه های اجرایی و مقررات آنها قوانین را بهتر می شناسند.
آنها به مدد قانون بر سر کار آمده اند، جایگاه آنها توسط قانون تعریف می شود، مشروعیتشان تا آنجاست که قانون اقتضا کند، و بالطبع باید در قالب مصداقی از رفتار قانونی در چشم جامعه جلوه کنند. حاصل جمع این دو نگاه شکل گیری نگرشی هنجاری از رفتار قانونی دولت و حکومت در دراز مدت است. البته تاکید بر این حقیقت لازم است که در هیچ جامعه ای نمی توان شاخص یا معیاری کمّی از رفتار قانون گرایانه به دست داد اما از سوی دیگر، با بررسی آثار زیانبار رفتارهای قانون گریزانه بر لایه های مختلف اجتماع و بر پایه های همبستگی فرهنگی و سیاسی می توان گسترش این روند خطرناک را شناسایی کرده و در درمان آن کوشید.
در مباحث نظری حقوق ورود به مصادیق برای تحلیل رفتار قانون گریزانه مرسوم نیست. این امر گذشته از آنکه به بحث صبغه سیاسی و سوگیری فرهنگی می دهد، ناخواسته عاملان هر مصداق را به صِرف طرح مشتی اتهام در معرض داوری افکار عمومی قرار داده و زمینه تنش های فکری بیشتری را فراهم می آورد. اما حقیقت تلخ رواج یک بی هنجاری به نام قانون گریزی و در برخی موارد قانون شکنی در میان برخی از لایه های مدیریتی نظام اداری-اجرایی کشور است. وجود مصادیق روشنی از چنین رفتارهایی مردم را بر جایگاه داوری و ارزیابی می نشاند.
چنین رویکردی از سوی مردم فی نفسه مطلوب است، اما اینکه مردم بر اساس یک قضاوت سطحی تمامی آثار نامطلوب قانون گریزی ها را به وجود انحراف در عملکرد معیاری متولیان اصلی اجرای قانون اساسی تفسیر می کنند، نشانه آن است که قوانین قربانی عملکرد ضعیف مجریان از یک سو و داوری عجولانه وجدان عمومی از سوی دیگر، شده اند. در همین شرایط، اطلاع رسانی یک طرفه نهادهای رسمی تحت کنترل دولت حاکی از روال عادی و مطلوب اجرای قانون است. اگر در مواجهه با گزاره تاریخیِ «حاکمیت قانون» چنین رویه ای از سوی دولت در پیش گرفته شود، می توان نتیجه گرفت که رفتار قانون گریزانه از حد مصادیقی چند، به سوی یک انحراف شدید اجتماعی تغییر مسیر داده است.
از نظر اخلاقی، شاید بتوان این انحراف را نوعی پنهان کاری در برابر وجدان عمومی و گریز از ندای باطنی تعریف کرد. به قول یکی از اساتید حقوق «در آخرین تحلیل، حقوق بر فلسفه ارزش ها آرمیده است». قانون گریزی بی توجهی مطلق به این ارزش ها است.
توضیح مطلب آنکه، یکی از لوازم تصدی هر مسوولیت در نظام در بخش عمومی میثاق نانوشته ای است برای دولتمردان در پاسداری از حریم ها و حرمت هایی که مشروعیت جایگاه دولتمرد به سلامت و مصونیت آنها وابسته است. تعهد به ولایت فقیه به عنوان مرجع اعلای ناظر بر حرمت ها و ارزش ها، تعهد به پاسداشت اصول قانون اساسی، تعهد به حفظ حقوق عمومی و حیثیت های سیاسی نظام در عرصه بین المللی، تعهد به مردم به عنوان صاحبان حقوق، و بالاخره تعهد به وجدان خویش که باید در خلوت فریادهایش را شنوا بود.
حاکمان و مدیران با تمام امکانات و اختیاراتی که جایگاهشان به آنان داده است در خدمت دو حیثیت و دو ارزش حیاتی جامعه اند: پیوند اجتماعی و عدالت. بنیادهای حقوقی (به ویژه قوانین) از این دو احساس مهم یعنی اجتماعی بودن و عدالت سرچشمه گرفته اند و به همین دلیل بر همه افراد و مقام های عمومی تحمیل می شوند. اگر قانون گریزی و قانون شکنی به عنوان یک انحراف اجتماعی همه گیر شود، عدالت به علامت سوالی بزرگ تبدیل می گردد، رابطه های انسانی به سادگی فرو می پاشد، پیوند های اجتماعی از هم می گسلد، میان انضباط قانونی و اخلاق که پشتوانه آن است فاصله می افتد، و هزینه های اداره جامعه و حفظ نظم عمومی در بخش های مختلف به شکل سرسام آوری بالا می رود. هیچ توجیهی از سوی دولتمردان برای توجیه رفتارهای قانون گریزانه ای که این شرایط را پدید آورده است، پذیرفته نیست. به قولی، «قانون را اگر با حسن نیت بشکنند همان اندازه خطرناک است که با سوءنیت شکسته شود».
تامل در آنچه به عنوان پیامدهای نامطلوب و زیانبار رفتار قانون گریزانه از سوی مدیران جامعه برشمردیم ما را به دریافتی ناگوار و دهشت زا از این پدیده می رساند. اگر اصلی از اصول قانون اساسی بر فرض مثال زیر پا گذاشته شود مفهوم آن بی حرمتی به تمامی داشته های ارزشمندی است که بخش مهمی از میراث جوامع بشری را تشکیل می دهند. خون هزاران شهیدی که در راه به ثمر نشستن درخت آزادی و عدالت نثار شده است، تلاش طاقت فرسای مردانی که شب و روز نشستند و قانون اساسی را نوشتند و به عنوان منشور انقلاب عرضه کردند، ارزش ها و کلمات الهی و زیبایی هایی که در جملات این قانون نهفته اند، رای میلون ها انسانی که به آن آری گفته اند، و.. همه و همه پایمال منافع شخصی و مصالح گروهیِِ نامشروع میگردد. در تبیین پیامدهای نابهنجار و آثار نامیمون قانون گریزی در حوزه های یادشده تذکر به این نکات کمک می کند:
۱. طبیعی ترین و محتمل ترین پیامد قانون گریزی مدیران و دولتمردان ملوث شدن چهره دولت در نظر کسانی است که با رأی خود به آن مشروعیت بخشیده اند. رابطه دولت با مردم که آمیزه ای از انتظارات دو سویه و داد وستدهای اجتماعی است به سطح رابطه حاکم و محکوم تقلیل می یابد.
چنین سطحی فقط برای دولت هایی مطلوب است که خود را خدمتگزار جامعه و وامدار اقشار گوناگون آن نمی دانند. مشارکت اجتماعی و سیاسی به حداقل می رسد. بروز چنین وضعیتی در جامعه ما یک نمود روشن و قابل درک دارد. اعتماد عمومی به بخش اجرایی حاکمیت خدشه دار شده و رابطه ای که قوام و استحکام خود را از رشته های ارتباط معنوی و عاطفی میان مردم و دولت می گیرد، به حدی متزلزل می شود که دیگر نمی توان به مشارکت عمومی برای توسعه و پیشبرد اهداف اجتماعی دراز مدت امید بست.
۲. قانون گریزی و شکل حادتر آن، قانون شکنیِ مدیران، نظم اجتماعی را که شالوده و بنیان توسعه پایدار و عامل ارتقای فرهنگی جامعه است در معرض خطر قرار می دهد. «تشکیل جامعه مدنی و دولت در واقع به معنی منظم شدن زندگی اجتماعی انسان است. نظم حقوقی مستلزم حکومت قانون بر همه مظاهر زندگی اجتماعی است. در جامعه منظم جایگاه دولت و مردم و رابطه منبع واقعی قدرت و نمودار اجرایی آن روشن است».
وقتی پیوندها گسسته شود و مردم با مشاهده رفتار دولتمردان به این نتیجه برسند که تعهدی به نظم حقوقی و انضباط اجتماعی که دولت متولی آن است ندارند، فارغ از دغدغه نظارت وجدان عمومی عمل میکنند. آسیب ها به اشکال گوناگون ظاهر می شود و بارزترین شکل آن پدیدار شدن درجات نازل تر الزام رفتاری است، به این معنا که نظم حقوقی و انضباط اجتماعی حتی ضمانت اجرای اخلاقی خود را به تدریج ازدست می دهند.
٣. تجربه تاریخی نشان داده است که رواج روحیه و تفکری که دور زدن قانون را مباح جلوه می دهد، هزینه های سنگینی را بر جامعه و دولت تحمیل می نماید. در یک قیاس ساده، هزینه های جبران آسیب ها و خسارت های قانون گریزی و قانون شکنی مدیران در مقایسه با هزینه های اجرای قانون، مانند مقایسه کردن هزینه های پیش گیری از بیماری ها در قیاس با هزینه های درمان آنها است. هزینه های مادی و معنوی کمر شکن و سنگین قانون گریزی را جامعه می پردازد.
بروز فساد مالی در دستگاههای پولی و بانکی نظیر اختلاس و پول شویی، شیوع رویه ناپسند قاچاق کالا به داخل کشور، هزینه های مالی سنگین ناشی ار سوءمدیریت ها که در سایه نادیده گرفتن اصول قانون اساسی مغفول می ماند، و ناتوانی در مدیریت ذخیره عظیم منابع انسانی کارآمد از جمله نمونه های مرئی و عام قانون گریزی و قانون شکنی در سیستم مدیریت اجرایی کشور است.
۴. هر گامی که در مسیر بی قانونی برداشته شود، جامعه گامی به سوی استبداد برمی دارد. قانون را کسی زیر پا می گذارد که خود مجری قانون است. قانون را کسی نادیده می گیرد و از آن تخطی می ورزد که قدرت این کار را داشته باشد. آنکه قانون را با منافع خود و گروه خود سازگار نمی بیند به حتم راههای میان بر و نزدیک تری برای تامین منافع مزبور سراغ دارد.
استبداد چیزی نیست جز اینکه آنچه را قانون برای همگان خواسته است فردی یا افرادی برای خود بخواهند و لاجرم برای رسیدن به این هدف باید قانون را از تاثیر ساقط نمایند؛ قانون را با معیارهای خودساخته تفسیر می کنند و معیارهای خود را به کار می گیرند؛ آنجا که قانون گریبان اطرافیان محبوبشان را می گیرد اجرای آن را به تاخیر انداخته یا راه را بر آن می بندند.
وجود چنین رفتارهایی بیانگر یک آسیب دهشتناک اجتماعی است؛ اینکه اراده ای فراتر از قانون وجود دارد. اینکه کسانی هستند که در برابر قانون اسیر و دست بسته نیستند. حال بیندیشیم که وجدان عمومی کدام معیار را پیش چشم قرار داده و در باره چنین رفتارهایی چگونه داوری خواهد کرد؟
ملت ما:اثرات نوسانات بر صادرات
«اثرات نوسانات بر صادرات»عنوان سرمقاله روزنامه ملت ما به قلم جعفر قادری است که در آن میخوانید؛در حال حاضر در شرایطی هستیم که با توجه به تغییرات نرخ ارز فرصت بسیار خوبی برای صادرکنندگان فراهم میشود و در عین حالی که این اطمینان برای تولیدکنندگان داخلی ایجاد میشود که مواد اولیه مورد نیازشان در کشور از محل تولیدات داخلی تامین میشود باید بستر را برای صادرات بیشتر فراهم کند. باید روشهای دستوری و روشهایی که ایجاد محدودیت میکند کمتر مورد توجه دولت قرار گیرد. دولت باید تلاش کند تا ظرفیتهایی را فراهم کند که صادرکنندگان از این فضای افزایش قیمت ارز نهایت استفاده را ببرند.
اگر به درستی از این فضا استفاده کنیم نه تنها میتوانیم بحران تحریم را بدون آسیب پشت سرگذاریم بلکه میتوانیم بهترین فرصت را برای افزایش صادرات غیر نفتی داشته باشیم.قطعا اگر از این فرصت به درستی استفاده شود به جایی میرسیم که از در آمدهای حاصل از صادرات غیر نفتی میتوانیم کل نیازهای ارزی را پاسخ دهیم و تنها وابسته به درآمدهای ارزهای حاصل از در آمدهای نفت نباشیم .
نوسانات قیمت ارز در صادرات قطعا نتیجه مثبت دارد، آن بخش از صادراتی که نیاز به مواد اولیه برای تولید کالا دارند ممکن است برای تامین مواد اولیه مقداری با مشکلات مواجه شوند ولی صادرکنندگان ما اگر بتوانند چارهای برای بحث فروش تولیدات خود را در بازرهای بینالمللی بیاندیشند مشکلی نخواهند داشت و حتی از این افزایش قیمت ارز میتوانند نهایت استفاده را ببرند.
در سال جاری که به نام تولید ملی است اگر در پی یافتن بیشترین پتانسیل صادارتی باشیم باید گفت که نفت،گاز و پتروشیمی حوزههایی هستند که میتوان روی آن سرمایهگذاری کرد. در حوزههای نانو و بیوتکنولوژی و همچنین در صنایع نظامی هم میتوان سرمایهگذاری کرد. همچنین در حوزههایی که امکان تولید بیشتر داریم یعنی حوزههایی که در آن میزان تولید بیش از نیاز داخلی است.
کارها و طرحهایی مطرح میشود یا بحثهای در کمیسیونهایی مثل کمیسیون تولید ملی یا کمیسیون صنایع و برنامه بودجه داریم و سعی بر این است که از ظرفیتهایی که فراهم شده استفاده کنیم تا حداقل صنایع صادراتی بتوانند از این فضای فراهم شده بیشترین استفاده را ببرند.
آرمان:هدف مشوقهای اقتصادی چه کسانی هستند؟
«هدف مشوقهای اقتصادی چه کسانی هستند؟»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم حسین راغفر است که در آن میخوانید؛مشوقهای جمعیتی رشد جمعیت و باروری در هر جامعهای به عوامل متعددی بستگی دارد که یکی از آنها میتواند مشوقهای اقتصادی باشد. در این زمینه باید توجه داشت که چه گروههایی در جامعه به این مشوقها پاسخ میدهند. اگر گروههای فرودست جامعه پاسخ دهند و نه گروههای متوسط و طبقات متوسط که به امر تربیت و آموزش و پرورش و رشد ظرفیتهای فرزندانشان بیش از دیگر طبقات اهمیت میدهند این خطر بالقوه وجود دارد که به زودی شاهد رشد جمعیت در بین اقشار فقیر و کمدرآمد باشیم و همین امر باعث رشد فقر در جامعه شود چرا که هدف اصلی سیاست جمعیتی ارتقای کیفیت زندگی افراد و آحاد جامعه است.
نمونههایی از کشورهایی که جمعیت زیاد دارند و همچنان با بحث فقر درگیر هستند در کشورهای همسایه بسیار دیده میشود. از جمله پاکستان که جمعیتی در حدود ۱٨۰ میلیون نفری دارد و بخش عمدهای از این جمعیت هم فقیر هستند. فقر یکی از دلایل فروپاشی جامعه است . بنابراین نکته مهمی که در این زمینه میتوان به آن توجه کرد کیفیت زندگی و جمعیت و رشد آن است که چه کسانی قرار است به این مشوقها پاسخ دهند.
به نظر میرسد برخی از حساسیتهای مسئولان در این زمینه قابل تفکیک نیست و ممکن است از اقوام مختلف و از گروههای فقیر متعلق به درآمد پایین به این مشوقها گرایش یابند و در نتیجه اهداف سیاستگذاران تحقق نیابد و نتیجه معکوس بدهد.
به همین علت باید مطالعه دقیقتری در این طرح داشت و به نظر میرسد در این زمان که اقتصاد در رکود به سر میبرد و شاهد رکود تورمی هستیم اجرای چنین مشوقهایی که میتواند پرهزینه باشند.ظرفیتهای اجرایی چنین مشوقهایی در یک بسته اقتصادی شکوفا و پررونق امکانپذیر است نه بسته اقتصادی که با رکود و تورم مواجه است.
دنیای اقتصاد:ضرورت توجه به تجارت با همسایگان
«ضرورت توجه به تجارت با همسایگان»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم سید یاسین اسدی است که در آن میخوانید؛شرایط و واقعیتهای اقتصادی از قبیل ایجاد ارزش اقتصادی، مقیاس فعالیتهای اقتصادی، موضوع و رابطه مبادله و نیز فرآیندهای مبادله در زمانهای مختلف دچار تحولات شگرف میشوند.
این تحولات در حوزه تجارت خارجی به دلیل فضای رقابتی با شدت بیشتری وجود دارد. در حوزه تجارت بینالملل به علت حضور کشورها و عرضهکنندگان مختلف با اهداف مختلف تلاش برای به دست آوردن بازارهای صادراتی قابل توجه است. نظریه تجارت بینالملل به عنوان یکی از شاخههای علم اقتصاد که قدمتی به اندازه این علم دارد، متناسب با تحولات اقتصادی و شرایط تجاری تغییر یافته است؛ چرا که این نظریه ضمن تبیین اثر تجارت بینالملل بر روی رفاه کشورها، در عین حال الگوی تجاری بین کشورها را توضیح میدهد.
تم اصلی این نظریه همان نظریه معروف دیوید ریکاردو مبتنی بر مزیت نسبی در تجارت است. به اعتقاد ریکاردو کشوری در تجارت موفق خواهد شد که در تولید آن کالا یا خدمات دارای مزیت نسبی باشد. اما این پایان داستان نیست، در شرایط امروز اقتصاد بینالملل که کشورها در پی دستیابی به رشد اقتصادی پایدار و گسترش تولید و اشتغال هستند، روی آوردن به بازارهای صادراتی و تجارت بینالملل اجتنابناپذیر خواهد بود.
بنابراین در این زمینه کشوری موفق خواهد بود که علاوه بر اینکه مزیتهای نسبی تجاری خود را تقویت میکند سعی در ایجاد مزیتهای نسبی جدید داشته باشد؛ چرا که عوامل مختلفی شرایط مزیت نسبی را دچار تغییر میکنند و اقتصادهایی میتوانند مزیت نسبی خود را حفظ کنند که این شرایط را مورد نظر قرار دهند و سیاستهای لازم را اتخاذ کنند. تولید فرش در این زمینه یک مثال جالب توجه است. تولید فرش در ایران به قطع دارای مزیت نسبی است.
در یک دوره ایران مسلط بر بازار جهانی فرش بود؛ اما رفتهرفته کشورهای دیگر همچون چین و هندوستان با ایجاد مزیت نسبی در این صنعت توانستهاند به رقیب جدی برای فرشهای ایرانی تبدیل شوند، به طوری که بیشتر سهم بازار را در اختیار خود بگیرند؛ هر چند نباید غفلت خود را در تقویت مزیت نسبی و جذب و توسعه بازارهای صادراتی نادیده بگیریم. ایجاد و توسعه مزیت نسبی در کشور از یک طرف بسیار ضروری و از طرف دیگر به نسبت سهلتر است؛ چرا که ایران با داشتن درآمدهای سرشار نفت و منابع طبیعی میتواند از این منابع در جهت ایجاد و تقویت مزیتهای نسبی استفاده کند.
همچنین فاکتور دیگری که در شرایط فعلی اقتصاد بینالملل اثر تعیینکنندهای دارد، کیفیت نیروی انسانی و سرمایه انسانی است. بنابراین میتوان گفت سرمایهگذاری در سرمایه انسانی نقش تعیینکنندهای را در جایگاه کشور در اقتصاد بینالملل خواهد داشت.
اهمیت توجه به تجارت خارجی به طور کلی و به طور ویژه با همسایگان از چند جهت است؛ اولا در ساختار تولید در شرایط فعلی جذب بازارهای صادراتی اهمیت مضاعفی مییابد. چرا که افزایش صادرات صرف نظر از اینکه درآمدهای ارزی را نصیب اقتصاد میکند، در بهبود شرایط اشتغال و حتی کسب تکنولوژی جدید در فرآیند رقابت بینالمللی اهمیت مییابد. ثانیا کسب بازارهای صادراتی نیازمند وارد شدن به فرآیند به نسبت رقابتی است که این رقابت به نوبه خود خدمات شایانی را به کل اقتصاد میرساند.
بیان این نکته ضروری است که کشورهایی میتوانند رشد مداوم داشته باشند که به بخش تولیدی اقتصاد خود اهمیت دهند و سیاستهایشان را در راستای تقویت بخش تولیدی خود انتخاب کنند. یکی از این سیاستها توجه به بازارهای بالقوه برای تولیدات خود است. حال اگر این بازار بینالمللی باشد دارای اهمیت مضاعف است. چرا که هم به رشد ساختار تولید و اشتغال داخلی کمک میکند و هم ارزآوری آن مورد توجه قرار میگیرد. البته تقویت وجه بینالمللی یک کشور از این لحاظ نیز قابل چشمپوشی نیست.
تجارت با همسایگان علاوه بر اینکه تمامی این مزیتها را دارا است موجب تقویت روابط و همکاری منطقهای و گسترش منافع مشترک نیز میشود.در این زمینه مطرح کردن تجارت جمهوری اسلامی ایران و عراق قابل توجه است.
بعد از فروپاشی رژیم صدام حسین در عراق و بر سر کار آمدن سیستم سیاسی جدید، این کشور شاهد تغییر و تحولات فراوانی بود. جنگهای متعددی که رژیم سابق علیه همسایگان و نیز مردم خود به راه انداخت، خسارت جدی بر زیرساختهای اقتصادی آن وارد کرد. این روند به جایی رسید که اقتصاد این کشور از لحاظ توان تولیدی به پایینترین حد ممکن تنزل یافت و نیازمند واردات گستردهای شد. این مساله در ارتباط با ایران از اهمیت مضاعفی برخوردار شد.
اولا به دلیل نزدیکی ساختار سیاسی جدید عراق و جمهوری اسلامی ایران و اشتراکات فراوان مردم عراق و ایران ضروری بود که ایران در فرآیند بازسازی عراق نقش ویژهای داشته باشد.
ثانیا از آنجا که روند بازسازی نیازمند به انجام واردات فراوانی بود این فرصت برای تولیدکنندگان ایرانی فراهم شد که بتوانند تولیدات خود را در این بازار عرضه کنند. البته در این زمینه رقبای جدی نیز وجود داشتند که مهمترین آنها ترکیه بود. ایران در اوایل شریک تجاری اصلی عراق بود، اما در سالهای اخیر کشور ترکیه توانسته است، در این زمینه از ایران پیشی بگیرد و به شریک تجاری اصلی عراق تبدیل شود.
یکی از مناطق عراق که از لحاظ اقتصادی از وضعیت بهتری برخوردار است منطقه اقلیم کردستان است. این منطقه نیز همچون سایر مناطق عراق در روند بازسازی خود نیازمند واردات و سرمایهگذاری فراوانی بود. این شرایط مورد توجه تولیدکنندگان و تجار ایرانی قرار گرفت. در ابتدا تولیدکنندگان ایرانی سهم غالب بازار این منطقه را در اختیار داشتند، اما با ورود رقبای جدید این سهم کاهش یافت.
از سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۴ تعداد شرکتهای ایرانی از ۴۰۰ شرکت به ۱۹۰ شرکت در این منطقه کاهش یافت، در حالی که شرکتهای ترک در همین فاصله زمانی از ٨۰ شرکت به ٨۰۰ شرکت افزایش یافت. تجارت ایران با اقلیم کردستان اخیرا به حدود ۴ میلیارد دلار رسیده که این رقم برای ترکیه حدود ۶ میلیارد دلار است. این اطلاعات اولیه در مورد یک مصداق خاص از تجارت با همسایگان از آن رو ارائه شد که ضرورت بازبینی این حوزه مهم را به سیاستگذاران یادآوری کنیم.
گسترش صنعت:شاه کلید اقتصاد مقاومتی
«شاه کلید اقتصاد مقاومتی»عنوان سرمقاله روزنامه گسترش صنعت به قلم محسن جلالپور است که در آن میخوانید؛این روزها در هر گوشه و کنار صحبت از مقاومت و تقویت اقتصاد میشود و تلاش تمام مسوولان و کسانی که دستی بر آتش اقتصاد دارند نیز به سمت تحقق فرمایشات رهبر معظم انقلاب مبنی بر اقتصاد مقاومتی و تولید ملی، حمایت از کار و سرمایه ایرانی متمرکز شده است.
اقتصاد در یک نگاه ساده، سیستمیبا مجموعه پارامترهای مختلف است که برای تقویت و استحکام آن در برابر هرگونه فشار و محدودیت و مقابله با ایجاد اخلال در اقتصاد کشور، باید اجزای سیستم را به خوبی شناسایی و مورد بررسی قرار دهیم. اقتصاد مقاومتی همانگونه که از نامش پیداست، اقتصادی است که قدرت مقاومت داشته باشد و با ویژگیهای خاصی که دارد، باید در شرایطی مثل امروز بتواند بهطور مداوم با حرکت رو به جلو و پیشرفت، نوآوری و شکوفایی مسیر خود را طی کند.
طی سالهای گذشته، اقتصاد متکی به سرمایههای زیرزمینی بوده است، درواقع با فروش و برداشت بعضی از منابع خود، در بازارهای جهانی و بهدنبال آن ارزآوری برای کشور، میتوانستیم یک اقتصاد توسعهای داشته باشیم اما در شرایط کنونی نمیتوانیم با همان شرایط گذشته، به بسیاری از اهداف برنامههای توسعهای و چشمانداز ۲۰ ساله کشور دست یابیم. اقتصاد مقاومتی در اصل باید متکی به ظرفیتهای نیروی انسانی، تولید، نوآوری و ابداع تواناییهای تمام آحاد یک کشور باشد.
باید بر این نکته تاکید کرد که در چنین اقتصادی مردم حرف اول را میزنند و پایه اول اقتصاد مقاومتی را مردم و اقتصاد مردمیتشکیل میدهند. اگر این موضوع را قبول کنیم که اقتصاد مقاومتی بر پایه مردم و اداره مردم میچرخد و محور اصلی این امر است، بهطور قطع تمام عناصر محقق شدن اقتصاد مقاومتی فراهم میشود.
وقتی میگوییم مردم محور و زیربنای این اقتصاد هستند، یعنی هر تولید و فعالیت اقتصادی باید با نگاه به نیازهای مردم انجام شود، ضمن اینکه هرگونه مصرف و هزینهای هم باید با نگاه به مردم و همراهی آنها صورت پذیرد. در سالهای گذشته از تمام منابع موجود در کشور آنطور که باید و شاید استفاده نکردیم و بهرهوری بالایی نداشتیم، چراکه اقتصاد متکی به مردم نبود.
این در حالی است که برای داشتن اقتصادی محکم و قوی در برابر هرگونه محدودیت و فشار باید از نوآوری و ابداعات مردمیاستفاده کنیم و به سمت ابداعات و نوآوری در تولید برویم و ظرفیتهای علمیرا به ظرفیت عملی تبدیل کنیم. از سویی دیگر، برای تحقق اقتصاد مقاومتی در کشور به عنوان اقتصاد جاری باید از تمام عواملی که در تولید نقش دارند و زیربنای اقتصاد هستند، حداکثر استفاده را کنیم.
همچنین صرفهجویی، بهرهوری در مصرف، اصلاح الگوی مصرف نیز ازجمله عوامل موثر در تحقق اقتصاد مقاومتی است که باید با اتکا به مردم در کشور جاری شود. در این صورت در هر شرایطی اعم از فشار بیرونی و مشکلات داخلی مقاوم خواهیم شد، چراکه از درون اقتصاد را اصلاح کردیم و مولفههای اقتصادی را در مردم خلاصه کردیم.
|