یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

نواندیشان مسلمان جدید


اکبر کرمی


• تن دادن به شهروندی جهان جدید و همسایه گی و همزیستی با دیگران دستاوردی نیست که بتوان به آسانی از کنار آن گذشت. باید به این نواندیشان نیک بخت مسلمان تبریک گفت؛ در کوچانیدن خیل مسلمانان به آستانه ی جهان جدید به آنان یاری رساند و امیدوار بود که نکبت بدخیمی به همت آنان برای همیشه از اجتماع پریشان ما رخت برچیند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۱ آبان ۱٣۹۱ -  ۲۲ اکتبر ۲۰۱۲


نواندیشی دینی کوششی است برای بازخوانی اصلاح طلبانه ی دین در جهان جدید؛ فرایندی که در جریان آن پاره ای از دینداران با جهان جدید و الزامات آن آشنا می شوند و در نتیجه تلاش می کنند دین را در جهان جدید و محاط با آن بازخوانی کنند. اهمیت این بازخوانی، محاط دانستن دین بر جهان جدید است که هم می تواند راه آمیزش اجتماعی مسلمانان با جهان جدید را هموار کند و هم آن ها را در قواره های اصلاح طلبی از بنیادگرایان و سنت گرایان متمایز کند؛ چه، این گرایش ها نیز خود خوانش هایی مدرن یا دست کم غیرسنتی از دین هستند، با این تفاوت که اسلام را محیط بر، یا دست کم کانونی از جهان جدید می خواهند. به نظر می رسد دینداری در جهان جدید، بدون ایستادن در چشم اندازی مختار از تاریخ برای دیدن و داوری کردن در تاریخ دین ممکن نخواهد بود.
به عبارت دیگر، دین داری همیشه نوعی بازخوانی تاریخ است.
بازخوانی تاریخ برخلاف تصور همگانی، فصل فارغ نوانیشان دینی از نحله ها و دیگر جریان های دینی نیست؛ چه، هم چنان که «در یک رودخانه دو بار نمی توان شنا کرد»، در تاریخ هم دوباره نمی توان زیست؛ یعنی دینداران ناچار به باز خوانی تاریخ اند. آن چه نواندیشان دینی را در این مساله از جریان های رقیب جدا می کند، رویکرد آنان به جهان جدید است و نه سنت. این نکته در بازشناسی جریان های دینی بسیار اهمیت دارد و یادآوری می کند دینداران را نه تنها با آموزه های دینی و تاریخی مختارشان، که با درک و دریافتشان از جهان جدید هم می توان سنجید و بازشناخت؛ هر گفتمانی همیشه امکان توجیه باورهای تاریخی خود را دارد. اگر در پوشیدن لباس های فاخر زمانه مشکلی هست، که هست، مساله نوعی آمیزش اجتماعی ناتمام است که باید آسیب شناسی شود.   
دینداران در برخورد با جهان جدید دو راه متفاوت را می پیمایند.
اول: سرخوردگی از جهان جدید و مناسبات تازه ی آن، که به صورت "نوستالژیا"، "بی خانمانی" و "آمیزش اجتماعی ناتمام" خود را نشان می دهد.
دوم: آمیزش با جهان جدید و همزیستی با مناسبات تازه
رویکرد نخست (در پیوند با بسیاری از جنبش های ضد امپریالیسستی، ضد استعماری و حتا ضداستبدادی) در بازخوانی تاریخ به بنیادگرایی یا سنت گرایی می رسد؛ سنت گرایان اگر تنها به دوری گزیدن از جهان جدید و پشت کردن به مناسبات کانونی آن بسنده کرده اند، بنیادگرایان اما سر برانداختن آن دارند و رویای باز گشت به نقطه ی صفر را در کله های سنگی خود می پزند. نوستالژی در سنت گرایی (در بهترین حالت) با بازگشت به دژ دورنی "حکمت خالده" و غار تنهایی "خرد جاویدان" فروکش می کند و در بنیادگرایی با برانداختن جهان جدید و نمادهای آن (دمکراسی، آزادی و برابری)؛ نوستالژیا، بی خانه مانی و هیچستان گرایی سایه ها و هم سایه های یکدیگرند. کشش غارنشینی (سنت گرایی) و واکنش قبیله گرایی (بنیادگرایی) در جان خود، همواره به نفی دیگری و نهی دیگربوده گی می انجامد و از تظاهرات اصلی "هیچستان گرایی در پهنه ی سیاست"(1) است.   
اصلاح طلبان مذهبی اما بین جهان جدید و خطاهای بین راه تفاوت می گذارند و در نتیجه، هرچند ممکن است منتقد سفت و سخت برخی از رفتارها، انتخاب ها و دستاوردهای جدید باشند، اما در آن احساس شادی، آبادی و آزادی می کنند و خیال بازگشت به قبیله و غار ندارند. به عبارت دیگر، مساله دیندارن با جهان جدید، "هویت" است و نه "حقیقت"؛ چه، دست کم، برای کسانی که در جهان جدید می زیند آشکار است که دیگر حقیقتی در جهان ما باقی نمانده است.
از این "پارادکس خود ارجاع" که بگذریم، دیدن دنیا از پنجره ی خانه ی خودش و بازگویی هر گفت و گویی از گفته هایی که خواسته یا ناخواسته ناگفته مانده اند، یا جاافتاده اند و خواب هایی که تعبیر نشدند، تصویر متکثری از جهان ما فرامی آورد که به جهان های رنگارنگ ما بیشتر شبیه است؛ تصویری که با هیچ حقیقتِ پیشینی ای همراه و هم داستان نیست؛ جهانی که روی دست های ما بالا می آید، به قد و قامت ماست و در کاسه ی سرمان رنگ می شود.
اگر بازشناسی دین داری در جهان جدید در گرو توضیح و توصیف دقیق این جهان و در نتیجه ظرفی است که باید آموزه های سیال و گزاره های فرار دینی را در آن ریخت؛ آنگاه و ناگزیر، دینداری در جهان جدید را باید در سه چشم انداز متمایز و البته بسیار پهناور صورت بندی کرد: دینداری سنت گرایانه، دینداری بنیادگرایانه و دینداری اصلاح طلبانه.
فراموش نباید کرد که جهان واقعی، جهان رنگارنگ و پهناور مصداق ها و نمونه ها است و دینداران در عمل می توانند رویکردهای پرگون، مختلف و حتا متضادی را در بازخوانی تاریخ، جهان و هویت خود برگزینند. به عبارت دیگر، در بستر تاریخ، هیچ گاه سنت گرا، بنیادگرا و اصلاح طلب ناب دیده نمی شود و دیندارن همیشه به ترکیبی از این همه تن می دهند؛ در نتیجه صورت بندی بالا، تنها به چهره ی چیره ی دینداری در جهان جدید اشاره دارد. و نیز نباید فراموش کرد که این صورت بندی به وجه خودآگاه دین ورزی و شهادت دینداران در جهان جدید وابسته است؛ و گرنه همه می دانیم که حتا بنیادگرایان هم در ناخوداگاه خود اصلاح طلب اند و به گونه ای پنهان و پوشیده در کار تزیین، ترمیم و تتمیم فرایند تاریخی، جمعی، انباشتی و ناتمام دین هستند.
در اساس "ایمان به نبود خطا در متن"(2) و مجاهدت دینداران در پاسداشت این هسته ی سخت و باور کانونی و فراهم آوردن انبوهی از سازوکارهای معرفتی و تاریخی (هم چون تفسیر، تاریخ، حدیث، کلام و...) که در این راه به کارشان می آید، آشکارا بر این نکته شهادت می دهد. اگر بپذیریم هیچ داوری بیرون از تاریخ وجود ندارد و هیچ داوری ای بدون انعطاف پذیری داوران و داوری آنان پایدار نخواهد ماند، آن گاه راز ماندگاری ادیان را باید در گام های اصلاح طلبانه ای جست که گاهی در خلوت و گاهی در جلوتِ خودآگاهی برداشته می شود. به عبارت دیگر، داوری همیشه امری تاریخی و جمعی و ناتمام است و تاریخ ها همواره در هیات پرهیبت اسطوره ها جاودانه می شوند. اگر شعر و عرفان نمی بود - دست کم در فرهنگ پاربی (پارسی/عربی)-، توضیح ماندگاری انبوهی از آموزه های دینی خشک و گزاره های تاریخی مشکوک بسیار سخت می نمود.   
در این چشم انداز، دینداری اصلاح طلبانه و آن چه به عنوان نواندیشی اسلامی شناخته می شود، گام نهادن ناگزیر در چنین راه ناگریزی است؛ راهی که هم به گذشته چشم دوخته است و هم قصد ماندن در گل آن را ندارد؛ راهی که با "تاریخی شدن" شروع می شود، اما دوباره به اسطوره می رسد؛ راهی که در تاریخ گشوده می شود، اما به تاریخ وفادار نمی ماند، در تاریخ گم می شود و به برساختن فانتزی های ناتاریخی جدید می انجامد. فروکاهیدن دین به ایمان، معنویت و تجربه های دینی (دین هم چون بینش و نه دانش یا قانون(3)) در گونه های متاخر نواندیشی اسلامی نمونه های درخشانی از دینداری اصلاح طلبانه اند که راه را بر نوعی شاعرانه گی در پهنه ی ایمان و فانتزی های جدید می گشایند. باید امیدوار بود که این ایمان های خرد (مینی مال) نونوارشده و این معنویت های شاعرانه، به پاس همسایه گی نواندیشان مسلمان با جهان رنگارنگ جدید و رقیبان پرشمار تازه و تازه نفس، نه تنها پوششی برای ادامه ی کار دینکاران و سنگری برای گریز سنت گرایان و بنیادگرایان از نقد فراهم نیاورد، که راه ورود فوج فوج مسلمان به جهان جدید و همزیستی با دیگران را بگشاید.
بگذارید برای آسان شدن گفت و گو، نواندیشان مسلمان را به دو پاره تفکیک کنیم؛ نواندیشان مسلمان قدیم و جدید
نواندیشان مسلمان قدیم، کم و بیش هنوز وحدت (مطلق) انگار و انحصارگرا هستند، در حالی که نواندیشان جدید به کثرت گرایی و نسبی گرایی کوچیده اند. به عبارت دیگر، تصویر دین در باور و داوری های نواندیشان مسلمان قدیمی، تصویرِ مثالی دینی است حامل حقیقت که در کمند و بند سنت مانده است؛ در نتیجه، نواندیشان دینی قدیمی، در حالی که با تکیه بر دستاوردهای جدید در تکافوی سنت زدایی و حیرت زدایی از گفتمان دینی هستند تا بتواند به «لب لباب» آن که فرازمانی و فرامکانی است نزدیک شوند، همچنان و هر جا فرصت کنند از شخصیت/اسطوره های دینی نقل قول می کنند. این پروژه را به درستی می توان دین پیرایی و احیاگری نامید. به عباردت دیگر، نواندیشان مسلمان قدیمی با سنت زدایی از دین (و گاهی البته توجیه علمی سنت ها) تلاش داشتند، در جهانی که با سنت ها سر آشتی نداشت، اسلام را از انقراض کامل نجات دهند؛ حفظ اسلام و امت مسلمانان راهبرد غالب این دسته است. جمالدین اسدآبادی، اقبال لاهوری، علی شریعتی، بازگارن متقدم، آیت الله خمینی(4) و حتا عبدالکریم سروش از نمونه های درخشان این دسته اند. نمونه درخشان چنین رهیافتی را در جهان مسیحیت در الهیات تاریخی پاننبرگ می توان سراغ گرفت.

نواندیشان مسلمان جدید کثرت گرا یا دست کم نسبی گرا هستند؛ تجربه های دینی اسلامی همان قدر برای آنان اهمیت دارد که تجربه های دینی بودایی یا سرخ پوستی؛ آن ها همان قدر تشنه ی معنا و معنویتی هستند که مولانا بشارت می داد که نشئه ی ایمان و شیدایی که امروز گابریل مارسل(5) به هزاره ی ما آورده است. راهبرد غالب در این جریان استقرار و "حفظ نظام"(6) شهروندی و ایران دمکراتیک است. در این پاره، به عنوان نمونه می توان به مصطفا ملکیان، اکبر گنجی، آرش نراقی و سروش دباغ اشاره کرد.
بگویید در کجای جهان ایستاده اید، تا بگویم دینداری شما چه رنگ و بویی دارد.
این دگردیسی باشکوه را برای نواندیشان مسلمانی که کنار ما ایستاده اند باید جشن گرفت و به پایکوبی برخاست؛ نباید بگذاریم شادمانی این دستاورد مدنی فاخر که می تواند به حل پازل ایران امروز(7) و تا حدی به بغرنج تاریخی انحطاط در ایران ره برد، در وسواس های درست و نادرست و هیستری های نیک و بد از دستمان بگریزد. گفت و گوها را می توان و باید ادامه داد، اما تن دادن به شهروندی جهان جدید و همسایه گی و همزیستی با دیگران دستاوردی نیست که بتوان به آسانی از کنار آن گذشت. باید به این نواندیشان نیک بخت مسلمان تبریک گفت؛ در کوچانیدن خیل مسلمانان به آستانه ی جهان جدید به آنان یاری رساند و امیدوار بود که نکبت بدخیمی به همت آنان برای همیشه از اجتماع پریشان ما رخت برچیند.


پانویس ها
1. www.akhbar-rooz.com
2. این انگاره را در مقاله ی دین در کمند عقلانیت کاویده ام.
news.gooya.com
3. به ضرورت ها و پی آمدهای تفکیک های سه گانه ی "دین هم چون دانش"، "دین هم چون قانون" و "دین هم چون بینش" در مقاله ی "دین در کمند عقلانیت" اشاره داشته ام.
news.gooya.com
4. www.akhbar-rooz.com
5. news.gooya.com
6. www.akhbar-rooz.com
7. www.akhbar-rooz.com


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست