گل های شمعدانی
پرتو نوری علا
•
گفتی: - تا بیست دقیقه دیگر می رسی؛
چراغِ سَردرِ خانه را روشن نگهدارم
کلید را از پشتِ در بردارم
و درِ تمامِ قفس های جهان را بگشایم.
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۲ آبان ۱٣۹۱ -
۲٣ اکتبر ۲۰۱۲
برای خواهرزاده از دست داده ام، همایون ملک محمدی
از زبان همسر داغدارش شهناز شاه بخشی
گفتی: - تا بیست دقیقه دیگر می رسی؛
چراغِ سَردرِ خانه را روشن نگهدارم
کلید را از پشتِ در بردارم
و درِ تمامِ قفس های جهان را بگشایم.
اما نگفتی در مقابل ات
کجراهی گشوده می شود
که راه خانه را گم می کنی
و چشم- انتظاری ی مرا
بخشش شبانه ستارگان
به بازتابی ابدی مبدّل خواهد کرد.
به تصویرت می نگرم
دست می سایم به چشم هایت
که موج موجِ عاطفه،
در آن ها عاشقی می کند.
به لب هایت که هر کلام،
فروچکیدنِ زلالِ شبنمی ست
بر آستانه خاک.
در غیبت ات که عینِ حضور است،
مشت بر دَر می کوبم،
سنگینی ی دلتنگی
قلبم را از هم می شکافد
فریادم، پنجه به آسمان می ساید.
با لبخند محوی
که در آخرین لحظهی هستی،
بر لبانت نقش زد،
به سکوت می خوانی ام؛
ناگفته می گوئی: - "آرام باش!
مرگ، تنها عدالت مشترک جهان است."
نه، نمی خواهم این عدالت را؛
سهم ما از شمیم زندگی کوتاه بود.
فصل عاشقی را عبوری هزار باره می شاید.
سوگوارِ رفتن ات
خوشی هایمان را مرور می کنم؛
آسمان مِه گرفته، لیموئی می شود
برای پرندگانِ بی جفت
دانه می پاشم.
سهم ما از خورشید
گل های شمعدانی را سرخ تر کرده است
و فاصله، کمرنگ می شود
در دفترِ سبز رویاهایم.
بیست اکتبر دو هزار و دوازده میلادی
|