یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

و شکوفه گفت:


شکوفه تقی


• و شکوفه گفت:
من مرزهای دلم را گم کرده‌ام
و حدود عشق را.
از سنگریزه تا خدا
همشهریان آسمان خاکی منند. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۱۱ آبان ۱٣۹۱ -  ۱ نوامبر ۲۰۱۲


 
 
١
و شکوفه گفت:
من مرزهای دلم را گم کرده‌ام
و حدود عشق را.
از سنگریزه تا خدا
همشهریان آسمان خاکی منند.

٢
و پرنده خواند:
هیچ کلمه‌ای به اندازه‌ی حقیقت عمق ندارد.
اگر می‌خواهی کلامت ماندگار باشد،
باید راست بگویی.

٣
و ستاره سرود:
کمتر کسی ابزار دقیقی،
برای سنجش دارد.

٤
و درخت نجوا کرد:
سر را نباید برید حتی با پنبه.

٥
و باد وزید:
من سرنوشت جهانم.
آب رقم زندگی.
آتش تقدیر اندوخته‌ها.
خاک، سهم خوشه‌های خواب‌ طلا.

۶
و دست پرسید:
دارائی من چیست؟
آنچه گرفته¬ام ،
یا عاشقانه داده ام؟

٧
و دل تپید:
من درهایم را
به روی حقیقت و آفتاب
گشوده ام.

٨
و شکوفه گفت:
شعر من کولی آواره‌ای ست،
که در آرزوی رسیدن به حقیقت
از شرق تا غرب کوچیده.
و هنوز...

شکوفه‌تقی
مهرماه ١٣٩٠


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست