آمریکا و انتخاباتی نه چندان مبهم
آرش لرستانی
•
اکنون نیز مانند گذشته پر واضح است که آمریکا دارای سیستم تعریف شده ی خود است و انتخاب اوباما یا رامنی تنها در شیوه ی تحقق و اجرای نیازهای سیاسی – اقتصادی تغییر ایجاد میکند و مهم ترین اصل، تحقق نیازهای سیستم حکومتی آمریکاست
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۱۶ آبان ۱٣۹۱ -
۶ نوامبر ۲۰۱۲
جهان در هزاره سوم به بازی شطرنج پیچیده ای تبدیل شده است که هر مهره ای می تواند بر کل بازی تاثیرات شگرفی بگذارد.
آمریکا با توجه به موقعیت و جایگاه خود می تواند به وزیر شطرنج تشبیه شود که دارای توانایی های بسیار و همچنین نقاط ضعف خاص خود است.
انتخابات در آمریکا یکی از حساس ترین مراحل تجدید ساختار و تحکیم قدرت آن است که همچنین با کوچکترین غفلت و ناهماهنگی در انتخاب یکی از دو جریان اصلی دمکرات و جمهوری خواه در وقت مناسب، شدیدترین ضربات را نه تنها به آمریکا بلکه به تمام وضع سیاسی – اقتصادی جهان وارد میکند.
سیر رشد و تکوین آمریکا با جدیدترین و دقیق ترین علوم و فناوری های روز همراه بوده و قدرتهای حاکم سایر کشورها نیز برای حفظ حیات سیاسی خود مجبورند با توجه به موضع گیری و عملکرد آمریکا علاوه بر مسائل و مشکلات خود، تدابیر خاص اتخاذ نمایند.
سیستم حکومتی ایالات متحده آمریکا دارای گسترده ترین روابط و کنشهای داخلی و خارجی است که هماهنگی و توجه به هر دو لایه ضامن بقا و برتری آن در عرصه های داخلی و خارجی است. با توجه به جمعیت ناهمگون و اکثریت مهاجر در آمریکا و نیازهای متنوع جامعه، پتانسیل های داخلی همواره با توجه به سیستم سیاسی – اقتصادی آمریکا و تاثیرات علمی در حوزه های مختلف و آگاهی نسبتا بالاتر جامعه آمریکایی نسبت به سایر جوامع جهان، نیازها و هنجارهای جدید مطرح کرده و لزوم توجه و احقاق حقوق شهروندان نکته اساسی در حفظ سلامت بافت داخلی جامعه آمریکاست. فناوری اطلاعات و عصر سرعت نیز مانند تیغ دو لبه ای است که هم یاری رسان و هم تضعیف کننده این ساختار ژئوپلتیکی می باشد. لایه خارجی سیاسی – اقتصادی آمریکا که بیانگر روابط و عملکرد سیستم ایالات متحده در بین سایر کشورهای جهان است همواره با توجه به میزان کنش های سیاسی و متعاقبا بحرانهای جهانی دستخوش افت و خیزهای همگون و ناهمگون بسیاری میشود.
در شرایط کنونی کار، بیمه، انرژی، آموزش و رفاه اجتماعی مهمترین مسائل داخلی آمریکا هستند که از سال ۲۰۰۰ میلادی به شدت دچار بحران شده اند و همواره احقاق این فاکتورها بصورت کلی امکان پذیر نبوده و سه دوره ی گذشته ریاست جمهوری پیشین با قربانی کردن بعضی از فاکتورهای فوق درصدد تقویت بخشهای دیگر بصورت سطحی برآمده اند و همواره با بالانس در میان سه عامل محبوبیت ( که بعضا با عوامفریبی بدست آمده) ، خریدن و تطمیع جامعه و یا نهایتا سلطه ترس به دنبال حفظ و ابقای سیاسی قدرت حاکم بوده اند.
در حوزه سیاست خارجی و تعامل با سایر کشورها نیز همواره با استفاده از برتری اقتصادی، علمی و نظامی خود به دنبال تثبیت کسب منافع خود بوده و حتی توانسته اند که نهادهایی مانند سازمان ملل متحد و یا اتحادیه اروپا و ... را تابع نیازها و اوامر خود کنند. بحرانهای اقتصادی چند دهه گذشته آمریکا که از سال ۲۰۰۵ به شدیدترین شکل خود درآمده اند بر سیستم اقتصاد جهانی تاثیرات مخرب گذاشته و همچنین رقابت اقتصادی آمریکا و چین در عرصه های مختلف حتی علم و نیروی نظامی را به صورت کالاهای اقتصادی درآورده که نهایتا نتیجه ای جز میلیتاریزه کردن جهان نداشته و از پوششهایی مانند دمکراسی و حقوق بشر در صدد احقاق ضروریات خود برمی آیند.
بازار آزاد و سیستم سیاسی - اقتصادی آمریکا، بافت داخلی و خارجی ایالات متحده را چنان وحدت عمیقی بخشیده که در آن هر امکانی به وسیله ای برای ابقای برتری جهانی قدرت آمریکا تبدیل شده و هر تعریف و تعبیری بر اساس این الیگارشی (برتری اشرافی) رسمیت می یابد.
جریانات دمکرات و جمهوری خواه تنها سلاحهایی برای رسیدن به این خواسته بوده و پیشینه سیاسی آمریکا بخوبی نشان می دهد که این دو جریان با توجه به وضعیت خاص ایالات متحده با استفاده از سیستم تبلیغات و رسانه عملا انتخاب را محدود کرده و جامعه آمریکا را ملزم به پذیرش یکی از این دو نوع جریان میکنند. جامعه آمریکا نیز با توجه به خصلت اکثریتی مهاجر ساکن در آن و حساسیت هایی که برای مهاجران ساکن بوجود می آورند و تصویر سازیهایی از سایر کشورها که در آنها وضع معیشتی مردم به مراتب پایین تر از ساکنین آمریکاست و مخصوصا تبلیغات درباره تروریزم و اسلام سیاسی و اندیشه های افراطی دشمنان آمریکا، شرایط را بسیار دشوار کرده و مردم نیز قاعدتا در آستانه انتخاب با توجه به فضای ترسیم شده باید انتخاب کرده و یکی از بهترین ابزارهای برقراری جنگ روانی و سرکوب فکری مردم ایجاد انتخاب دائم در حوزه های مختلف است. انتخابی که همواره با جامعه آمریکا همراه بوده و پیوسته خطر از دست دادن سرمایه و موقعیت اجتماعی مردم را به آنها گوشزد می کند.
سیاست خارجی آمریکا در برابر سایر کشورهای جهان به گونه های مختلفی اعمال می شود. روابط و تعامل با کشورهای پیشرفته اروپایی شکل خاص خود را داشته و در برابر خاورمیانه، آفریقا و آمریکای لاتین نیز با اشکال متنوعی برخورد می کند.
بهار عربی و تحولات کشورهای اسلامی یکی از اساسی ترین مسائل و مشکلاتی است که به علت سیاست های آمریکا و عکس العمل های سایر قدرتهای جهانی در حوزه های مختلف بوجود آمد که در این پروسه کشورهای مختلف اسلامی و خصوصا کشورهای عربی با تندترین شیوه ها حکومتهای فاسد را کنار زده و آمریکا نیز مانند سایر رقیبان خود سعی در انحراف انقلاب های مردمی در جهت خواسته ها و منافع خود کرده و در بسیاری از این کشورها موفق شد اما نکته مهم این است که آمریکا با سنگین ترین هزینه ها و حتی با مخدوش تر کردن چهره خود در درون ایالات متحده و جامعه جهانی به پایگاههای جدید دست یافت و نکته قابل توجه عدم ثبات و تداوم برتری های فوق است. آمریکا به علت هزینه های سنگین حضور در عراق و افغانستان، کنترل مصر، حمایت از اسرائیل، تحریم بی سابقه ایران، اعتراضات سوریه، اقدامات لبنان و ... به حدی شکننده و ضعیف شده است که در محافل و رسانه های داخلی و خارجی خود همواره بیشترین فشارها را تحمل می کند و علاوه بر آن بحرانهای داخلی ایالات متحده باعث تشدید بیشتر فشارهای وارده شده و عملا حفظ برتری داخلی و خارجی آمریکا تقریبا بسیار دشوار شده است. در این شرایط چین، روسیه و حتی کشورهای اروپایی به تضعیف و بحران در سلامت سیاسی – اقتصادی آمریکا کمک کرده و رویای طلایی تک قطبی ماندن نیز به کابوس وحشتناک پیش بینی شده و نشده تبدیل می شود.
اکنون نیز مانند گذشته پر واضح است که آمریکا دارای سیستم تعریف شده ی خود است و انتخاب اوباما یا رامنی تنها در شیوه ی تحقق و اجرای نیازهای سیاسی – اقتصادی تغییر ایجاد میکند و مهم ترین اصل، تحقق نیازهای سیستم حکومتی آمریکاست که به علت پیشینه تاریخی و شکل خاص خود به راحتی قابل تغییر نبوده و کوچکترین عقب نشینی آمریکا از مواضع و اصول تعریف شده خود کل سیستم را به خطر می اندازد و آنگاه آمریکا نیز به محل تاخت و تاز رقیبان بدل خواهد شد. رقیبانی مانند چین، روسیه و حتی اکثر کشورهای اروپایی که از کوچکترین فرصت ممکن نهایت استفاده را به نفع خود می برند.
|