همایش پنجم و مشکلات اتحاد جمهوری خواهان ایران
احمد هاشمی
•
ناتوانی رهبری اجا در حل مشکلات, ریزش نیرو، قطبی شدن فضای درونی، غلبه سیاست غیررسمی بر سیاست ورزی رسمی و ایجاد فراکسیونی که اهرم مرکزی پیش برد سیاست های غیررسمی شده بود، شرایط نامساعدی در اجا دامن زده بود. تصمیم فراکسیون به انشعاب فاقد بصیرت استراتژیک بود و همچنین اهرم مدیریت منازعه هم از کار افتاده بود
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۱۷ آبان ۱٣۹۱ -
۷ نوامبر ۲۰۱۲
مقدمه
در این گفتار ابتدا ارزیابی مختصری از همایش پنجم اتحاد جمهوری خواهان ایران ارائه می شود.
سپس تلاش می شود با بررسی از وضعیت های بل قوه تجربی در "اجا" مسیرها و پروسه های فعالیت درونی و پیامدهای بیرونی ناشی از آن تجزیه و تحلیل گردد. ("اجا" مخفف اتحاد جمهوری خواهان ایران).
همه کوشش در این است که تجزیه و تحلیل متکی بر جنبه های واقعی فعالیت های "اجا" باشد، اما گردآوری تمام اطلاعات مبتنی بر واقعیات بسیار دشوار است در اینجا و آنجا از فرضییات نیز کمک گرفته می شود.
تجزیه و تحلیل بی طرفانه از فعالیت های اجا در نه سال گذشته حائز اهمیت بسیار بالایی است. زیرا برای اولین بار بعد از سالهای طولانی در خارج از کشور بیش از هزار نفر از فعالین سیاسی حرفه ای و غیرحرفه ای به اجماع حداقلی سیاسی رسیده و برای نهادسازی دور هم گرد امدند.
انشعاب در "اجا" مهمترین واقعه در نه سال گذشته حیات این سازمان بوده است و پیامدهای بسیار منفی با خود داشته است. موضوعی که شاید برای قریب به اتفاق آن هائی که بیانیه اجا را امضا نمودند اما بهر دلیلی نقش فعالی در این نه سال نداشتند، قابل فهم نیست، سکوت رهبران "اجا" در موردعلت های این انشعاب است. البته این موضوع تعجب آور نیست زیرا "اجا" این مسئله اساسی را که: در نهادهای سیاسی مدرن در رابطه با منازعات داخلی راه حل های را جستجو می کنند که با امیال و خواست های اعضا و هواداران تطبیق داشته باشد، را جدی نگرفت.
در این نوشته تلاش می شود که انشعاب در "اجا" بی طرفانه تجزیه و تحلیل گردد. بدون شک این ارزیابی بدون کم و کاست نیست و شاید هم بعضی از فرضیات موجود در این ارزیابی نادرست باشد.
دعوت من از رهبری اجا در زمان انشعاب این است که به سمت نیروهای پایه خود باز گردد و به آن ها اعتماد کند زیرا که: "دانستن حق مردم است".
اگر ما امر نوسازی و بازسازی جمهوری خواهی را واقعا جدی میگیریم باید بدانیم که این امر مهم تنها از طریق تشکیلاتی نمودن سیاست ورزی و از سوی دیگر ایجاد ساختاری از افراد سیاست ورز می باشد. بدون بررسی تحلیلی از مشکلات اجا در این سالها مسئله همگرایی و اتحاد نیروهای جمهوری خواه ممکن نیست زیرا این اتحاد یک بار بدون تلاش های طولانی در حال شکل گرفتن بود اما به دلایلی به نتیجه نرسید. این دلایل باید ارزیابی گردد تا به توان قدمی به جلو گذاشت.
همه واقعیت ها گواه این است که نیروی پراکنده اما گسترده جمهوری خواه توسط رهبران سازمانی هیچوقت جدی گرفته نشدند، از سوی دیگر فاکت ها نشانگر این است که نیروی پایه ای جمهوری خواهی رهبران سازمانی خود را جدی میگیرند حتی اگر به اشباهات خود اعتراف کنند.
در نوشته ای تحت عنوان "اتحاد جمهوری خواهان ایران: تلاشی بی فرجام؟"، مختصری از عدم موفقیت "اجا" در سطوح: شخصیت ها، ساختار، پروسه سیاست ورزی، همایش و محتوای برنامه ای ارائه شد، در اینجا قصد تکرار آن نیست. بلکه در این گفتار از یکسو چهارچوب های کلی سیاسی، اجتماعی و فرهنگی که "اجا" در آن فعالیت میکرد مورد بررسی قرار می گیرد و ازسوی دیگر نقش منفی توسعه نیافتگی نهاد های سیاسی و اجتماعی در ایران و تاثیر آن در راهکار های سیاسی "اجا" مورد بحث قرار میگیرد.
همایش پنجم اتحاد جمهوری خواهان ایران
همایش پنجم اتحاد جمهوری خواهان ایران در شهر کلن به پایان رسید. به جرئت می توان گقت که موضوع این همایش یکی از داغ ترین موضوعات در دو و سه هفته اخیر در فضای سایبری و روزنامه نگاری در خارج از کشور بود. در مورد میزان موفقیت این همایش نظرات متفاوت است.
تمرکز ارزیابی ها عمدتا برشیوه برگزاری و محتوای بحث ها و سخنرانی ها در دو روز اول همایش بوده است.
غالب مفسرین، گثرت گرایی و حضور تقریبا همه نحله های سیاسی ایران را در این همایش ستودند.
روز سوم همایش عمدتا تحت الشعاع روزهای اول و دوم آن قرار گرفت.
گرچه همایش "اجا" را نمی توان با گنگره های حزبی در اروپا مقایسه نمود اما به یقین می توان گفت مهمترین موضوع گزارش رسانه های جمعی اروپایی در کنار مسائل برنامه ای موضوع انتخاب رهبری می باشد. اما چرا مفسرین سیاسی و روزنامه نگاران ایرانی کمترین توجه ای به مسائل روز سوم "اجا" نداشتند موضوع ظریفی است و این سئوالات را می توان مطرح نمود:
الف- آیا سازمان دادن و ساختار بخشیدن به نهادهای سیاسی و مدنی در مرحله فعلی فاقد اهمیت است؟
ب- آیا راه دیگری برای سازمان دادن و گسترش اشتراکات نظری جز نهادهای سیاسی و مدنی و... موجود است؟
ج-آیا انتخاب رهبران سیاسی که با تصمیمات سازمانی نقش تعیین کننده ای در نهادهای سیاسی دارند برای ما علل سویه است؟ و اگر چنین است این همه داد و بیداد برای انتخابات آزاد برای چیست؟
از این منظر ارزیابی همایش پنجم اتحاد جمهوری خواهان ایران به دو ارزیابی مستقل از دو روز اول و روز سوم نیاز دارد.
دو روز اول همایش پنجم اتحاد جمهوری خواهان ایران جلوه ای از کثرت گرایی و حضور رنگین کمان نحله های سیاسی ایرانیان در خارج از کشور بود. نکته با اهمیت دیگر آن است که در این دو روز جرقه های هرچند کمرنگ در مسیر دشوار آشتی ملی را می توانستیم مشاهده نماییم.
بدون شک برای اتحاد جمهوری خواهان ایران به عنوان برگزارکننده، با توجه به کمبود امکانات و منابع مالی و همچنین فضای سیاسی چند قطبی جامعه ایرانیان خارج از کشور، این همایش موفقیت بسیار بزرگی بود. به مسائل روز سوم همایش در گفتاری مسقل در آینده پرداخته می شود.
دلایل موفقیت دو روز اول همایش پنجم
توصیح دلایل این موفقیت مسئله ابراز خشنودی از این یا آن گروه نیست بلکه نقد سیاسی فقط شامل جنبه های منفی نخواهد بود بلکه وظیفه نقد روندهای سیاسی یادگیری و پاسداری از روندهای مثبت نیز می باشد.
دلایل این موفقیت را نیز می توان در دو بخش جستجو نمود: کارکردهای سازمانی و محتوای نظری – سیاسی.
کارکردهای سازمانی
الف- در هر سازمان سیاسی گروهی از کادرهای حرفه ای فعالیت می کنند که به دلیل پشتکار و پیگیری و انضباط سیاسی تحت عنوان "هسته سخت" معروف می باشند. واقعیت این است که به دون تلاش دائمی این هسته سخت بخصوص بعد از انشعاب در "اجا"، دست یابی به این موفقیت غیرممکن به نظر می رسید.
ب- شیوه سیاست ورزی غالب کادرهای متعلق به هسته سخت نشانگر این است که می توان ان ها را در چهارچوب فعالین وفاق محور (کنزنس گرا) دسته بندی نمود. اگربپذیریم که همگرائی و سرانجام ائتلاف سیاسی بر پایه الویت های برنامه حداقلی، تنها راه غلبه بر تشتت و پراکندگی است در آن صورت نقش اساسی سیاست سازان وفاق محور روشن خواهد بود.
دو مثال مشخص در مورد سیاست ورزی وفاق محور:
دموکراسی بدون درجه ای از سکولاریزاسیون در سیاست و جامعه غیرممکن است اما درجه این سکولاریزاسیون را قانون اساسی هر کشوری با توجه به چهارچوب های مشخص سیاسی، اجتماعی، مذهبی و فرهنگی تعیین میکند و این موضوع احتیاج به وفاق سیاسی همه طرفداران دموکراسی دارد.
سیاست ورزی وفاق محور، هیچگاه موضوع سکولاریزاسیون را شعار مبارزاتی نمیکند، زیرا تنها فضای سیاسی را قطبی می کند.
یکی از مولفه های برپایی ائتلاف طرفداران دموکراسی اجماع سیاسی بر سر مسئله قومی- ملی؟ در ایران است. نقش سیاستمداران وفاق محور در این عرصه بسیار برجسته است.
محتوای نظری – سیاسی
بیانیه اتحاد جمهوری خواهان سند معتبری برای اجماع سیاسی می تواند باشد و این نکته از چشم فعالین حرفه ای سیاسی حتی در این فضای چند قطبی خارج از کشور نیز پوشیده نیست.
توسعه نیافتگی نهادهای سیاسی در ایران و اتحاد جمهوری خواهان ایران
نیم نگاهی به تکوین دموکراسی های جدید در موج دوم و سوم دموکراتیزاسیون نشانگر این است که انتقال قدرت به مجموعه ای از فعالین سیاسی حرفه ای جدید و قدیم، تازه آغاز راه دموکراتیزاسیون می باشد. کشمکش ها و منازعات سیاسی میان صاحبان قدرت جدید امری روزمره در مسیر گذار به دموکراسی بوده است.
تجربه همین دموکراسی های جدید نشانگر این است که سطح و درجه اشتراک و وفاق سیاسی در این مرحله رابطه معینی با توسعه یافتگی نهادهای سیاسی و نیروهای اجتماعی ترکیب کننده این نهادها قبل از تغییر قدرت سیاسی دارد.
دلیل عمده کشمکش ها و منازعات روزانه اصلاح طلبان ایرانی در دوره دولت محمد خاتمی نیز توسعه نیافتگی نهادهای سیاسی در ایران بود.
در اینجا تلاش می شود از منظر توسعه نیافتگی نهادهای سیاسی در ایران به تجزیه و تحلیل اختلافات و منازعات درونی "اجا" پرداخته شود.
از فردای تشگیل "اجا" موضوعاتی مانند تدوین الگوهای نظری – برنامه ای و سازماندهی و رهبری در دستور کار قرار گرفت.
در رابطه با سازماندهی،"اجا" از همان ابتدا ساختار ساده و سطحی را بنا نهاد با این حال از پایین گروه های خودجوش محلی متعددی شکل گرفت اما جایی در سیستم تشکیلاتی برای آنها وجود نداشت. یعد از مدتی ارتباط های موجود نیز یا قطع شد و یا در سطح نازلی باقی ماند.
درحقیقت "اجا" به "رهبران بدون تشکیلات" تبدیل گردید.
در سیاست ورزی مدرن این اصل حاکم است که "سیاست تشکیلات است و تشکیلات سیاست است" از این موضوع می توان با قاطعیت این نتیجه را گرفت که نهادسازی سیاسی مسئله راهبران "اجا" نبوده است.
سموئل هانتینگتون در کتاب "سامان سیاسی در جوامع دستخوش دگرگونی" معیارهای نهادمندی و توسعه یافتگی سیاسی را در چند اصل زیر می داند:
تطبیق پذیری – انعطاف ناپذیری، پیچیدگی- سادگی، استقلال- تابعیت، انسجام- گسیختگی.
تطبیق پذیری – انعطاف ناپذیری در "اجا":
خطر انعطاف ناپذیری برای هر سازمان نوپا مانند "اجا" در شروع کار وجود داشت ولی وجود فعالین باسابقه و پرتجربه تا حدود زیادی این خطر را منتفی نمود.
اما مشکل اساسی "اجا" تطبیق پذیری سازمانی از جنبه کارکردی آن بود. "اجا" نتوانست خود را با دگرگونی های محیطی تطبیق دهد. "اجا" می بایست دگرگونی های محیطی خود را در سطح وسیع سازمانی به بحث می گذاشت. مسائلی مانند نوع سازمان و عضویت دوگانه و نقش و کارگرد فعالین سازمان های دیگر در درون خود را روشن می نمود.
پیچیدگی- سادگی در ساختار "اجا":
هرچه یک سازمان پیچیده تر باشد سطح نهادمندی آن بالاتر است. در موقعیت اجا پیچیدگی مستلزم وجود نهادهای محلی- کشوری و جنبی و تقسیم کار (گروه های کاری) و تعویض اختیار می توانست باشد که در این مورد "اجا" عمدتا مسیر دیگری را پیش گرفت.
انسجام – گسیختگی در "اجا"
توسعه نیافتگی نهادهای سیاسی به معنی شخصی و شخصیتی شدن سیاست است یا به عبارت دیگر نهادزدائی از سیاست باعث گسترش روابط شخصی و غیررسمی شدن فرایندهای سیاسی می شود. در چنین شرایطی سیاست های غیررسمی و شخصی موجب رقابت های فردی خواهد شد. این امر بدیهی است که در اردوگاه طرفداران دموکراسی نیز میتوان رهبران را به شخصیت های اقتدارطلب و دموکرات تقسیم نمود.
طبیعی است که حتی اگر رهبران دموکرات نیز از شرایط مساعد برخوردار نباشند توانائی تشکیل نهاد دموکراتیک را نخواهند داشت و از سوی دیگر ایجاد نهاد دموکراتیک فرصت کلیدی برای پرورش رهبران دمکرات است.
یک اصل مسلم دیگر این است که هر نهادی می تواند توسط رهبران غیردموکرات صدمه ببیند اما همچنین می تواند توسط رهبران شایسته و دموکرات بازسازی و نوسازی گردد.
در ثانی تجربه نشان می دهد که مناسب ترین شرایط برای دموکراتیزه شدن همواره خوشایندترین وضعیت نیست. اکثر مواقع دموکراتیزه شدن میزان بالایی از کشمکش را به همراه دارد یا بقول"پرزورسکی" دموکراسی محصول این کشمکش ها است و یا اینکه به نظر "داهل" دموکراسی محصول دیدگاه های مختلف است اما به شرط اینکه دارندگان این دیدگاه های مختلف همزیستی با هم را کم هزینه تر از تخریب یکدیگر بدانند.
واقعیت این است که "اجا" در زمان تشکیل خود نهادی مختلط از دیدگاه های دموکراتیک و میراث گذشته غیردموکراتیک بوده است. این مسئله که چند درصد از رهبران وقت اجا دموکرات یا اقتدارگرا و خودمحور بوده اند غیر قابل سنجش است.
با اندکی خوشبینی میتوان گفت که گروه رهبری "اجا" را افراد دموکراتی تشکیل می دادند که از نقش خود در چگونکی استحکام دیدگاه های دموکراتیک تجربه و اطلاع کافی نداشته اند.
فقدان تشکیلات و غلبه سیاست ورزی غیررسمی در میان رهبران "اجا" انسجامی را که در شروع کار برای تدوین بیانیه بدست آمده بود کمرنگ نمود.
کشمکش ها و منازعات درونی آغاز گشت و فضا به سمت دو قطبی شدن گسترش یافت.
این واقعیت است که از طریق اینترنت امکان اطلاع رسانی، بسیج و حتی سازماندهی و گفتگو در "اطاق های گپ زنی" برای نهادهای سیاسی فراهم شده است و از شبکه های اجتماعی درون اینترنت حتی می توان اطلاع رسانی عام و بسیج عمومی را پیش برد.
اما ارزیابی ها نشانگر این است که فضای سایبری نقش مهمی در دو قطبی و رادیکال شدن بحث و نظرات سیاسی دارد و در این مورد باید مسئولانه برخورد نمود.
از آنجائیکه بخش اعظم فعالیت های "اجا" در این فضا شکل می گیرد جای تعجب نیست که کشمکش های سیاسی از این طریق بیشتر به سمت دوقطبی شدن اوج گرفت. این بار نیز راه حل مسئله از جانب اجا ساده و سطحی بود.
دراساسنامه مصوب در همایش دوم تنها به پذیرش فراکسیون اکتفا شده و هیچگونه ضوابطی برای آن درنظر گرفته نشد و جزئیات را موکول به آئین نامه های داخلی نمود.
کینگ مرتن، دو دسته کارکرد بیرونی و درونی برای نهادهای سیاسی در نظر می گیرد. کارکردهای بیرونی شکل دادن به افکار عمومی، معرفی نامزدها در انتخابات، و سازمان دادن به انتخاب شوندگان و اعمال نفوذ بر آنها می داند. کارکرد های درونی را در "برقراری پیوند روانی و مادی بین فرد و نهاد سیاسی"، "جذب افراد جدید" و "مدیریت منازعه" می داند.
برقراری پیوند روانی و مادی بین فرد و نهاد سیاسی را می توان تحت عنوان "هویت جمعی" قلمداد نمود.
برای فعالیت جمعی یک پیش شرط حداقلی باید فراهم گردد و آن هم وجود "احساس ما" در میان فعالین منفرد است. فعالیت جمعی مستلزم مشارکت می باشد مشارکت یعنی سهیم شدن در تصمیم ها، چه در سطح فردی و جمعی و بخصوص در سطح رهبری. مشارکت وسیله ای است که به کمک آن دموکراسی ساخته می شود و نیز معیاری است که بر اساس آن، درجه تکامل دموکراسی سنجیده می شود.
گسست مشارکت ها در سطح رهبری اجا، ناتوانی در ایجاد "هویت جمعی" حتی درون رهبری و سایه روشن های تفاوت های نظری- سیاسی باعث تکوین جناحگرایی در سطح رهبری اجا شد.
این واقعیت است که رابطه منطقی بین ساختار سازمانی و جناح گرایی وجود دارد. نهاد سیاسی که از نخبگان تشکیل شده باشد بیشتر به جناح گرایی تمایل دارد. ساختار ساده ای مانند اجا که عملا به شیوه "رهبران بدون تشکیلات" عمل می نمود امکان جناح گرایی را دو چندان نمود.
جناح گرایی معمولا به سه شکل در نهادهای سیاسی ظاهر می شود: الف – جریان نظری – سیاسی
ب- گروهی از شخصیت ها ج- جناج تشکیلاتی
جناح اعلام شده در اجا در هاله ای از ابهامات قرار داشت. در تمامی فاصله زمانی همایش سوم و چهارم از سوی این جناح کمترین نشانی از نوع دیگری از سیاست ورزی قابل مشاهده نبود.
فرض این است که اعلام جناح گرایی در اجا، عکس العملی واکنشی، از ناتوانی در حل مسائل جدی درون اجا بوده در غیر این صورت باید در فرصتی که این جناح در اختیار داشت از یک طرف راه حل هایی برای حل مسائل و مشکلات درونی ارائه می داد و از سوی دیگر بر اساس درک نظری –سیاسی متفاوت باید این جناح، پیشنهادات مشخصی در راستای پروژه های سیاسی نو ارائه می داد.
جناح گرایی (فراکسیون) اهرم مرکزی سیاست غیررسمی است
اما مسئله ای که کسیختگی در اجا را نهایی نمود و منجر به انشعاب در اجا شد، مسئله تازه ای نبود.
مرز میان سیاست رسمی و سیاست غیررسمی از همان آغاز در اجا مخدوش بود. تشکیلاتی نمودن سیاست وررزی به علت فقدان تشکیلات غیر ممکن است. در جای که تشکیلاتی موجود نیست ایجاد فراکسیون تنها در خدمت نهادینه کردن سیاست غیررسمی است.
اساسا سیاست در ایران تاکنون کمتر بر مدار نهادهای سیاسی استوار بوده بلکه عمدتا توسط گروه های ذی نفوذ غیررسمی آنچنان که میلر میگوید "گروهی از افراد هستند که به واسطه علائق مشترک حرفه ای، خانوادگی، مذهبی، فکری و یا سیاسی به طور غیر رسمی گرد هم آمده اند" پیش می رود.
اینکه در دموکراسی های پیشرفته هم درجه ای از سیاست غیررسمی توسط شخصیت های حزبی یا سازمانی پیش برده می شود کمتر جای تردید است اما نکته اساسی در این است که اهرم سیاست غیررسمی برای حمایت از سیاست رسمی است نه تخریب آن.
این تصور هم که در یک نهاد سیاسی مستقل (حزب یا سازمان) آزادی های بی قید و شرطی حاکم است، تصور باطلی هست و همچنین پذیرش شیوه هایی از سیاست غیررسمی مخرب تحت عنوان آزاداندیشی فکری، ساده لوحانه است.
ناتوانی رهبری اجا در حل مشکلات و موانع, ریزش نیرو در مقابل ناتوانی در جذب نیروی جدید، قطبی شدن فضای درونی، غلبه سیاست غیررسمی بر سیاست ورزی رسمی و ایجاد فراکسیونی که اساسا اهرم مرکزی پیش برد سیاست های غیررسمی شده بود، شرایط نامساعدی در اجا دامن زده بود. تصمیم فراکسیون به انشعاب فاقد بصیرت استراتژیک بود و همچنین اهرم مدیریت منازعه هم از کار افتاده بود.
|