کالایی شدن سلامت
روزنامه ی اعتماد - فواد شمس
•
کالایی شدن سلامت و چرایی به وجود آمدن این پدیده و راهحلهای مطرح برای آن موضوع بحثی بود که با حضور دکتر محمد مالجو (پژوهشگر مسائل اقتصادی و اجتماعی)، دکتر حسین راغفر (عضو هیاتعلمی دانشگاه الزهرا) و دکتر ناصر فکوهی (عضو هیاتعلمی دانشگاه تهران)، و با مجریگری دکتر شیرین احمدنیا (استاد دانشگاه و جامعهشناس حوزه سلامت) برگزار شد
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۱٨ آبان ۱٣۹۱ -
٨ نوامبر ۲۰۱۲
با وجود زحمات اکثریت پزشکان شرافتمند، متاسفانه برخی مسائل اقتصادی حوزه سلامت باعث شده است عملکرد عده اندکی از پزشکان جامعه پزشکی را با پرسش های فراوانی مواجه کند، از جمله موضوعاتی مانند کالایی شدن سلامت و چرایی به وجود آمدن این پدیده و راهحلهای مطرح برای آن. این موضوع بحثی بود که روز سهشنبه از ساعت ۱۷ در محل انجمن جامعهشناسی ایران در دانشگاه تهران در سخنرانی دکتر محمد مالجو (پژوهشگر مسائل اقتصادی و اجتماعی)، دکتر حسین راغفر (عضو هیاتعلمی دانشگاه الزهرا) و دکتر ناصر فکوهی (عضو هیاتعلمی دانشگاه تهران)، که با مجریگری دکتر شیرین احمدنیا (استاد دانشگاه و جامعهشناس حوزه سلامت) پیگیری شد. گزارش این سخنرانی را در ذیل میخوانیم. سخنران نخست دکتر محمد مالجو، پژوهشگر مسائل اقتصادی و اجتماعی بود. سخنرانی وی با عنوان «ریشههای کالایی شدن سلامت» ارائه شد.
برخورد رادیکال با کالایی شدن سلامت
محمد مالجو: موج عظیم کالایی شدن حوزههای مختلف حیات اجتماعی در حدود ۲۰ سال اخیر کشور ما را درنوردیده است. با دلایل اخلاقی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی میتوان مذموم بودن این پدیده و از جمله پروژه کالایی شدن سلامت را نشان داد. اما در واقع ریشههای کالایی شدن حوزههای مختلف حیات اجتماعی از جمله کالایی شدن سلامت در خود حوزه سلامت نیست. برای شناخت این پدیده باید به این سوال پرداخت که چرا حوزههایی همچون آموزش، بهداشت، مسکن و سلامت منطق کالایی را پذیرفتهاند؟ برای پاسخ به این سوال باید به بررسی عوامل تولید و بازاری و کالایی شدن آنها روی آورد. عوامل سهگانه تولید یعنی نیروی کار، طبیعت و پول را بررسی کرد. در کنار این طرح مساله، باید در نظر داشت که در نیم سده اخیر قرن بیستم تلاشهایی که برای کالاییزدایی از حوزههای مختلف اجتماعی توسط سوسیال دموکراتها در قالب دولت رفاه صورت گرفته است، بعضا موفقیتهای خوبی هم کسب کردهاند و در دولتهای رفاه شاهد آن بودیم که تا سطح قابل قبولی از این حوزهها کالاییزدایی شده بود. اما چون این کالایی شدن از سرچشمه بسته نشده بود خطر بازگشت آن وجود دارد. در واقع از این زاویه، راهحل سوسیال دموکراسی نتوانست به صورت ریشهیی این مساله را حل کند. زمانی که سلامت همچون یک کالا در بازار عرضه میشود دیگر ارزش مصرفی آن مد نظر نیست، بلکه مساله بر سر ارزش مبادله آن است. در واقع عرضهکنندگان نه برای تامین نیاز جامعه که برای فروش و کسب سود بیشتر سلامت را عرضه میکنند. به نوعی میتوان این امر را صنعت بدن دانست که نمونه مشخص آن در عملهای زیبایی قابل مشاهده است. در جانب تقاضا هم کسانی که خواهان این فرآورده هستند، تنها بر اساس داشتن نیاز نیست که تقاضا دارند بلکه شرط مهمتر آن است که چه میزان از این نیاز را میتوانند برآورده کنند. در نتیجه در این جا بحث تقاضای موثر مطرح میشود نه نیاز. این منطق کالایی شدن سلامت در چارچوب یک سازماندهی خاص اجتماعی و اقتصادی خودش را تحمیل میکند. در واقع این چارچوب سرمایهدار نه زمانی به حد اعلا میرسد که درباره سه ناکالا یعنی نیروی کار، طبیعت و پول که عوامل اصلی تولید هستند، توهم کالابودگی شکل بگیرد. در اینجاست که بحث بازار خود تنظیمگر مطرح میشود که به همهچیز شکل کالایی میدهد. در این چارچوب نهادهای غیربازار نقشی ندارند و نهادی مثل دولت نه نقش پرداخت یارانه دارد و نه گسترش تامین اجتماعی، تنها بسترساز برای کارکرد بازار میشود. این نظام بازار خود تنظیمگر پدیدههایی را خلق میکند از جمله شکست فرودستان در تحقق و ارضای نیازهایشان در درجات گوناگون و موفقیت و پیروزی طبقات فرادست و اقلیت یک درصدی جامعه در شکل اضافه انباشت. این امر سبب شکلگیری موتورهای محرکهیی میشود که هر چه بیشتر تلاش میکند تا حوزههای بیشتری را زیر منطق کالایی بکشد. جغرافیاهای جدیدی را زیر چتر سرمایه و کالایی شدن بکشاند یا در یک اقتصاد پیشاپیش سرمایهدارانه، اقتصاد سرمایهدارانهتر را خلق کند. البته بعد از جنگ جهانی دوم شاهد آن بودیم که تلاشهایی شد که از حوزههای اصلی حیات اجتماعی از جمله آموزش، بهداشت، مسکن و سلامت به نوعی کالاییزدایی شود. در واقع پروژه سوسیال دموکراسی و دولت رفاه در خدمت کالاییزدایی و جلوگیری از هر گونه کالایی شدن عوامل اصلی حیات اجتماعی به معنای عام و البته سلامت به معنای خاص بود. اما به واسطه نشناختن ریشههای این کالایی شدن در بهترین حالت تنها یک توقف موقتی در فرآیند کالایی شدن به وجود آورد و نه یک راهحل قطعی. اگر به دنبال راهحل قطعی هستیم باید به انحلال بازارکار، انحلال بازار اجزای طبیعت و انحلال بازار های پولی و مالی و سرمایهیی فکر کنیم. در واقع بر خلاف تبلیغاتی که در این چند دهه در بوق و کرنا کردهاند که نمیشود برای این وضعیت بدیل ارائه داد، باید گفت اتفاقا با روشهای دموکراتیک هم میشود برای این وضعیت بدیل شکل داد. باید در نظر داشت با وجود اینکه پروژههای دولت رفاه و سوسیال دموکراسی در میان برخی از اقتصاددانان ایران که واقعا دغدغههای انسانی هم دارند، دست بالا را دارد، اما این نکته مهم را هم نباید از نظر دور داشت که راهحل قطعی نیست. بلکه راهحل قطعی برخورد رادیکال با این پدیده است. رادیکالیسم نه به معنای مذموم کلمه که مد شده است میگویند تندروی، بلکه رادیکالیسم به معنای واقعی کلمه یعنی دست بردن به ریشهها! برای حل مساله سلامت باید ریشهها را تغییر داد. باید رادیکال عمل کرد.
پزشکان بساز بفروش
در ادامه این جلسه، بعد از سخنان محمد مالجو، ناصر فکوهی عضو هیات علمی دانشگاه تهران به سخنرانی پرداخت. عنوان سخنرانی وی «پیروزی سرمایهداری پزشکی؛ پایان حق مردن» بود.
ناصر فکوهی: در دوره پس از جنگ در ایران با این مساله روبهرو هستیم که حوزههای تعیینکننده مختلف اقتصادی کشور از روی یک تیپ فکری الگوبرداری شده در جهان برداشته شده است که هم اکنون شاهد شکست آن هستیم. الگویی که در واقع بیشتر از روی امریکا برداشته شده است تا کشورهای اروپایی. در واقع با وجود نقدهایی که آقای مالجو به درستی بیان کردند به هر شکلی سوسیال دموکراسی اروپایی به مراتب از سیستم وحشی لیبرال بهتر است. در واقع در سوسیال دموکراسی حوزههای حیاتی جامعه را از خطر سقوط و همچنین فاشیسم نجات دادند. بهطور مثال مساله سوداگری روی قیمت زمین و اجارهبها را کنترل کردند. حمل و نقل را تا امروز به جز انگلستان کنترل کردهاند. آموزش عمومی حداقلی را همچنان توانستهاند از کالایی شدن نجات دهند. از همه مهمتر در بهداشت و سلامت تا جایی که توانستهاند جلوی سوداگری و کالایی شدن را گرفتهاند. اما متاسفانه الگویی که در ایران مطرح است الگوی امریکایی دهه ۱۹۷۰ به بعد است. خصوصیسازی شدید سیستم بهداشت و درمان و بیمههای سوداگرانهیی بلا را سر ما آورده است. در خود امریکا هم شاهد آن هستیم که با وجود اینکه در موارد خاص پیشرفتهترین سیستم بهداشتی را دارد، در میانگین عمومی سطح درمان و بهداشت از کشورهای توسعه نیافته هم عقبتر است. هزینههای درمان آنقدر بالا است که کمر بیمار را میشکند. در واقع پزشکان ایرانی الان موقعیتی را در جامعه یافتهاند که همان جایگاهی را دارند که یک زمانی بساز و بفروشها داشتند. البته این شامل همه پزشکان نمیشود. بلکه یک اقلیتی از پزشکان که متاسفانه گفتمان مسلط را هم در دست دارند و اهرم قدرت هم در دست دارند این وضعیت فاجعهبار را درست کردهاند. من اینجا به عنوان یک بیمار حرفهیی که از کودکی تاکنون بسیار با کلینیک و پزشک سر و کار داشتهام به صراحت میگویم الان وضعیت پزشکی ما فاجعهبار است. در سیستم پزشکی ما به نام اخلاقیات و حق زندگی بیمار را به عنوان یک کیسه پول میبینند. در واقع این اخلاقیات نیست که پزشکی را هدایت میکند بلکه این سرمایهداری است که آن را هدایت میکند. ارزش انسان و بدن آن به اجزای کسب سود تنزل یافته است. در برزیل و هند شاهد تجارت اندامهای انسان هستیم. کودکی کشته میشود برای اینکه کلیه و قلبش فروخته شود. این پدیده شوم را در یک زرورق زیبا به نام توریسم پزشکی پیچیدهاند. یک فرد پولدار از کشورهای پیشرفته به هند میرود علاوه بر تفریح با قیمت نازلی هم کلیه و قلب و دیگر اجزای مورد نیازش را که معلوم نیست از کدام بدبختی دزدیده شده است میگیرد. در این میان من میخواهم از حق مردن طبیعی دفاع کنم، در مقابل سیستم پزشکی که خودش را پشت گفتمانهای مذهبی و اخلاقی پنهان کرده است. در واقع انسانها را قبل از مرگ شکنجه میدهد و تا آخرین ریال پول آنان را میگیرد. ما در اسطورهها مفهوم حیات را با نفس تداعی میکنیم. مرگ زمانی است که دیگر به صورت طبیعی نمیتوان نفس کشید. الان نفس کشیدن را هم به شکل پمپاژ با دستگاه و مصنوعی انجام میدهند. این دیگر نفس نیست. این شکل زیباسازی شده از شکنجه است و تنها هدفش رسیدن به سود بیشتر و افزایش سرمایهداری پزشکی است. کالایی کردن بدن در بیرحمانهترین شکل ممکن الان در ایران جاری است. به نظر من اولین گام این است که خود جامعه پزشکان حساسیت نشان دهد. اکثریت پزشکان که با این مساله مخالف هستند باید جلوی آن را بگیرند تا تبدیل به یک فاجعه ملی نشود. در انتها باید تاکید کنم که در حوزههای مربوط به کودکان، بیماران خاص و افراد سالمند باید از شعار «رایگان بودن مطلق پزشکی» دفاع کرد. باید این افراد به همان معنایی که آقای مالجو گفتند به شکل رادیکال تحت پوشش قرار بگیرند و از بدن آنان در مقابل سودجوییهای سرمایهداری پزشکی دفاع کرد.
لزوم وضع مقررات در حوزه سلامت
در ادامه بعد از سخنان ناصر فکوهی که شیرین احمدنیا در مقام مجری خاطرهیی از تسلط پول بر روابط بیمار و پزشک در بیمارستانهای ایران تعریف کرد، بعد از آن نوبت به دکتر حسین راغفر رسید که سخنرانی خود را با عنوان کالایی شدن بدن ارائه دهند.
حسین راغفر: در واقع از نظر من علت اصلی این نابسامانی موجود عمدتا به نابرابریهای اجتماعی که منشا اصلی ناامنی است بر میگردد؛ نابرابری که محصول بحرانهای اقتصادی و اجتماعی است. در واقع اکنون این قوانین بازار هستند که جامعه را کنترل میکنند. در این شرایط است که کالایی شدن بدن در کنار جهانی شدن اقتصاد یکی از هولناکترین جنایتها را در قالب مخوفترین جلوههای تبهکاری به وجود آورده است. همانطور که گفته شد هند و برزیل و همچنین سودان و یمن الان با مسالهیی به نام قاچاق اعضای بدن انسان روبهرو هستند. این یک شکل جدید از بردهداری است. که با استفاده از فناوری انجام میشود. بسیاری از این قربانیان در اثر فقر و نابرابری به این نقطه رسیدهاند. و اصلیترین خریداران اقلیت کوچک سرمایهداران ساکن در کشورهای غربی هستند. این امر محصول اشکال مختلف فقر و گرفتاریهای ناشی از بیعدالتی و ظلم به طبقات محروم است. این کالایی شدن بدن محصول حاکمیت نگاه اقتصاد بازاری به کل جامعه است در واقع این نگاه همه موجودات از جمله انسان را تبدیل به کالا میکند. متاسفانه این منطق بازار خود تنظیمگر و دست نامریی آدام اسمیت منطق مسلط اقتصاد بعد از جنگ در ایران شد و موجب تسری نابرابری شدید در جامعه شد. همین امر جامعه را دچار فساد و فرسایش کرد. در نتیجه الان میتوان سخن از سقوط اجتماعی جامعه گفت و تبعات آن قطعا اگر اینگونه ادامه یابد به سقوطهای دیگر هم میانجامد. تبعات این اقتصاد شکلگیری انحصار و فساد است. از منظر اقتصاد اطلاعاتی هم باید به این موجود نگاه کرد. برخلاف ادعای مدافعان سیستم بازار خود تنظیمگر بین عرضه کننده و تقاضا کننده برابری اطلاعاتی وجود ندارد. این نابرابری اطلاعاتی در حوزه سلامتی به شکل وحشتناکتری تجلی مییابد. در واقع وقتی پزشک بیش از بیمار از سلامتی شخص بیمار اطلاع دارد ظرفیتهای بزرگی برای ایجاد فساد و سوءاستفاده وجود خواهد داشت و در نبود یک نهاد نظارتگر این امر تشدید میشود. در این شرایط نهادهایی همچون وزارت بهداشت باید به نفع مردم دخالت کنند که اینگونه نیست. متاسفانه الان اصل بر نیاز بیمار نیست. بلکه اصل بر توانایی پرداخت پول برای درمان است که این امر در حوزه سلامت فاجعه به بار میآورد. چون اینجا بحث بر سر مرگ و زندگی انسانها است. در این میان راهحلی که اقتصاد اطلاعاتی برای رفع این معضل پیشنهاد میکند نظم بخشی است. در واقع باید با وضع قوانین و مقررات این ناهنجاری را کنترل کرد. این حداقلیترین اقدامی است که باید صورت بگیرد تا از تخریب هر چه بیشتر جامعه انسانی جلوگیری شود. پس از سخنرانی کارشناسان، این نشست با برنامه پرسش و پاسخ به پایان رسید.
|