فاجعهی فزایندهی انسانی در ایران
محمد سهیمی، اسکندر صادقی بروجردی - ترجمه: اکرم پدرامنیا
•
صداهای بسیاری در داخل ایران شنیده میشود که از رهبران میخواهند راه مدارا با غرب را پیدا کنند. آمریکا و متحدانش میتوانند با پیمان کم کردن شدت تحریم این صداها را قویتر و رساتر کنند یا دستکم به بانکهای ایران این امکان را بدهند که بتوانند کالاهای اساسی را به کشور وارد کنند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۲۱ آبان ۱٣۹۱ -
۱۱ نوامبر ۲۰۱۲
باراک اوباما و رقیب جمهوریخواهش در آخرین مذاکرهی تلویزیونیشان با هم به این توافق رسیدند که باید به تحریمهای فلجکننده و یکسویهای که آمریکا و همدستانش به ایران تحمیل کرده، ادامه دهند تا جمهوری اسلامی در بلندپروازیهای هستهایاش بازنگری کند.
بهنظر، هر دو بر این ترجیعبند مورد علاقهی بنیامین نتانیاهو نیز تاکید داشتند که «ایران نباید به ظرفیت هستهای دست یابد» زیرا این ظرفیت همان «خط قرمزیست» که به هیچ بهایی نباید از آن گذر کند. ناگفته نماند که ترجیعبند مذکور پیشترها عبارت بود از: «ایران نباید به سلاح اتمی دست یابد.»
معنی واژهی «ظرفیت» همچنان مبهم و نامفهوم است و شماری از تحلیلگران به این نتیجه رسیدهاند که جمهوری اسلامی همین الان هم ظرفیت هستهای دارد و اگر بخواهد همهی مولفههای لازم برای ساختن بمب هم در اختیار اوست. همینکه کشوری به مهارت غنیسازی دست یافت، قبول کرده که تصمیم برای دستیابی به سلاح اتمی تصمیمی سیاسیست.
البته هم سازمان اطلاعات آمریکا و هم سازمان اطلاعات اسرائیل همچنان معتقدند که ایران هنوز چنین تصمیمی ندارد. موضوع مهم دیگر این است که ایران پیمان انپیتی را امضا کرده و همهی مراکز غنیسازیاش زیر نظر بازرسان سازمان انرژی اتمی بینالمللیست و درصورتیکه بخواهد بهسمت ساختن بمب اتم بشتابد، مجبور خواهد بود که از انپیتی کنارهگیری کند. کاری که در سراسر دنیا زنگها را به صدا درخواهد آورد و به احتمال بالا به واکنش سریع نظامی کشورهای غربی خواهد انجامید.
صرفنظر از مبهم بودن خط قرمز و جابهجاییاش از یک نقطه به نقطهی دیگر که همواره سایهی سنگین لفاظیهای سازمانهای امنیتی غرب را بر سر ایران میافکند، حتا یک واژه دربارهی رنج و بدبختی مردم ایران که هیچ نقشی هم در تصمیمگیریهای رهبران جمهوری اسلامی ندارند، از هیچکدام از دو طرف به زبان رانده نشده است. اما واقعیت این است که تحریمها که با بیلیاقتی دولت ایران تشدید شده، میتواند به فاجعهی انسانی بزرگی بیانجامد.
«هوشیارانه» و «هدفمند»
نبود حساسیت نسبت به رنج مردم عادی ایران، دستکم از جانب رئیسجمهور (آمریکا) شگفتآور بود، چون وقتی دولت او و اتحادیهی اروپا تحریمها را به ایران تحمیل میکردند، به مردم دنیا قول داده بودند که نوع تحریمها «هوشیارانه» و «هدفمند» باشد. قول داده بودند که به میلیونها از مردم عادی ایران آسیب نرسانند، به آنهایی که درگیر روزمرگیاند و بهواقع با بسیاری از سیاستهای دولتمردانشان هم مخالفاند.
بااینهمه، تحریمها را همهجانبه و کامل اعمال کردند، و با این کار همان مردمی را زجر میدهند که قول داده بودند هدف نگیرند. مردمی که «ضربه و زخم دوجانبه» میخورند؛ یکی به دلیل سیاستهای تحمیل شدهی غرب به ایران و دیگری به دلیل محروم شدن از حقوق اجتماعی از جانب دولت خود. مردمی که قدرت تعیین سرنوشت خود را چه در برابر دولت خود و چه در برابر دنیای بیرون از دست دادهاند. بدین ترتیب دلایل بسیار استواری وجود دارد که فاجعهی انسانی در راه است و این فاجعه به همان اندازهی حملهی نظامی کامل خطرآفرین است.
تحریمهای بهاصطلاح «هوشیارانه» و «هدفمند» روزبهروز افزایش یافته و به همهی حوزهها کشیده شده، حتا به حوزههایی که بخشی از فضای رسمی تحریم نیستند که این عملشان عمدیست، حتا اگر رهبران غرب به ما خلافش را میگویند. آمریکا و همدستانش در اتحادیهی اروپا برای فرار از آن دسته انتقادهایی که در دههی ۱۹۹۰ و پس از تحریم کشور عراق، به آنها شد، بانک مرکزی و تقریبا همهی بانکهای دیگر ایران را که تبادلات تجاری با دنیای بیرون را انجام میدادند، تحریم کردند. از آنجا که این بانکها خطوط اعتباری واردات را باز میکنند و ضمانت مالی برای تجارت با دنیای بیرون را فراهم میآورند، پس از اعمال تحریم بر آنها حتا وارد کردن کالاها و محصولات اولیه و اساسی که بهراستی هیچ ربطی به برنامههای نظامی، نفتی یا هستهای ندارد، به کشور بسیار سخت یا ناممکن شده است. بهواقع و در عمل، این همان تحریمی بود که بر عراق اعمال شد، اما به شیوهای بهاصطلاح «انسانیتر».
تحریم بانکها
به هرحال تحریم تحمیل شده بر بانکها و مراکز مالی ایران سبب شده که این کشور دیگر نتواند دارو و مواد اولیهی دارویی ـ شیمایی را وارد کند. همزمان بهخاطر فشار تحریمها بر منابع کشور، صادرات نفت ایران روزبهروز کاهش مییابد و درنتیجه پرداخت هزینههای سنگین داروهای وارداتی مشکل و مشکلتر میشود، حتا اگر راهی برای وارد کردن آنها پیدا شود.
به قول دکتر داروسازی در تهران، «انبارهای دارویی خالیاند، چون دیگر نمیتوانیم مواد لازم را وارد کنیم و حتا اگر میتوانستیم، بهخاطر تحریمها پولی برای خرید آنها نداریم.»
بنابراین همین کمبود دارو همهی زمینههای لازم برای ایجاد فاجعهی انسانی را در بردارد. بنابه محاسبات جدید، همین الان ۶ میلیون بیمار در داخل ایران از پی عوارض ناشی از تحریمها و نبود امکانات لازم برای ساختن دارو رنج میبرند.
همین عامل صدای بسیاری از متخصصین ایرانی را درآورده و سبب شده تا علیه رخداد خطر زودهنگامی که شاهد آناند اعتراض کنند. مدیران کانون هموفیلی ایران در نامهای به فدراسیون جهانی هموفیلی هشدار دادهاند که زندگی دهها هزار کودک بهخاطر تحریم اقتصادی تحمیل شده به ایران و درنتیجه نداشتن داروی مناسب در خطر است.
در نامهی کانون هموفیلی ایران به فدراسیون جهانی هموفیلی آمده که گرچه واردات دارو به ایران ممنوع نشده، تحریمهای تحمیل شده به بانک مرکزی ایران و دیگر سازمانهای مالی کشور خرید دارو و واردات آن را به ایران بهشدت مختل کرده است. کانون نامبرده با اشاره به سابقهی ۴۵ سالهی فعالیتش خود را بهعنوان سازمانی غیردولتی معرفی کرده و نوشته که این تحریمهای «غیرانسانی و غیراخلاقیِ» آمریکا و اتحادیهی اروپا را محکوم میکند و از سازمانهای جهانی درخواست کمک مینماید.
نبود دارو برای درمان بیماریهای خاص
برخی آمارها تکاندهندهاند. دهها هزار پسر و مرد جوان ایرانی بیماری هموفیلی دارند و به داروهایی نیاز دارند که باید به کشور وارد شوند. برخی شاید به دلایل گوناگون به جراحی احتیاج داشته باشند، اما در غیاب داروی مناسب برای بیماری هموفیلیشان نمیشود جراحیشان کرد، چون جلوی خونریزی را نمیتوان گرفت.
چند گزارش معتبر از ایران نشان میدهند که همهی عملهای جراحی بیماران هموفیلی لغو شده و دستکم چند نفر از آنها تاکنون جانشان را از دست دادهاند. در حدود ۳۷۰۰۰ ایرانی بیماری ناتوانکنندهی اماس دارند که فقط با داروهای پیشرفته قابل مهار است؛ وگرنه بیماران از بین خواهند رفت. درواقع سه نفر از اعضای خانوادهی ما در ایران به بیماری اماس مبتلایاند. از آن گذشته، قابل ذکر است که حتا در بهترین شرایط درمانی ۴۰۰۰۰ ایرانی سالانه از بیماری سرطان میمیرند و بسیاری از متخصصین پزشکی پیشبینی کردهاند که در ایران تا سال ۲۰۱۵ «سونامی سرطان» خواهیم داشت و سالانه ۷۰۰۰۰ تا ۸۰۰۰۰ مورد تازه به موارد پیشین افزوده خواهد شد، بدینترتیب وضعیت حتا از این هم خطرناکتر میشود.
فاطمه هاشمی، رئیس بنیاد امور بیماریهای خاص، در نامهای به بانکیمون مینویسد که «این بنیاد، سازمانی غیردولتی و خیریه است و ماموریت آموزش، پژوهش، پیشگیری و کمک به درمان و توانمندسازی مبتلایان به بیماریهای صعبالعلاج مانند تالاسمی، هموفیلی، بیماریهای کلیوی، اماس و سرطان و حمایتهای اجتماعی از آنان را برعهده گرفته است و نه تنها در ایران که در بعضی کشورهای همسایه و نیازمند، مانند عراق، افغانستان و ... نیز خدماتی ارائه کرده است و به دلیل عملکردش درحوزههای یاد شده و حضورش در عرصههای بینالمللی برای تبادل و انتقال تجربیات، به عنوان یک سازمان موفق در منطقه و جهان شناخته میشود و دارای مقام مشورتی در سازمان ملل متحد است.» هاشمی در این نامه نوشته که «این سازمان ۶ میلیون بیمار را زیر پوشش دارد و بر این اساس با ۳۰ درصد از مردم ایران در تماس است.» او با تاکید بر غیرسیاسی بودن این بنیاد در نامهاش مینویسد:
«اگرچه دارو در لیست تحریمهای اعمال شده قرار نگرفته، اما تبعات تحریم، عدم امکان انتقال وجوه از طریق سیستم بانکی و نیز فضای رعبآمیز ایجاد شده که باعث دشواریها یا توقف جدی در مبادلات تجاری با ایران شده است، سایه سنگین خود را بر بخش بهداشت و درمان انداخته و در نتیجه، ورود داروهایی که در ایران تولید نمیشوند و نیز مواد اولیه دارو، دچار وقفه شده و میرود تا علاوه بر کمبود یا نایاب شدن تعدادی از اقلام دارویی، بعضی کارخانههای داروسازی را نیز تا یکی دو ماه آینده به تعطیل بکشاند... اینجانب به عنوان یک فعال انسانی، وجدان بشریت امروز را به این نکته معطوف میدارم که برخلاف ادعای تحریمکنندگان، فشار تحریمها، آثار زیانبار خود را مستقیما بر سلامت مردم بر جای میگذارد.»
روشن است که تحریمهای بهاصطلاح «هوشیارانه» و «هدفمند» که قرار نبود به مردم عادی آسیبی برساند، چه آسیب بزرگی بر مردم ایران وارد آورده.
نتیجهی اصلی این است که کمبود دارو برای بیماران با بیماریهای سخت و خطرناک در ایران مزمن میشود و به نقطهی خطرناکش نزدیک میشود.
کمبود دارو
درضمن، گزارشهای جدید بیانگر این است که دو کارخانهی بزرگ تولید دارو که طیف گستردهای از داروها را تولید میکردند، بسته شدند. فقط به این دلیل که بانکهایی که با دنیای بیرون معامله میکردند، تحریم شدهاند و مواد اولیهی شیمیایی لازم برای تولید این داروها دیگر به کشور وارد نمیشوند.
گفتنیست که امروز شیوهی برخورد آمریکا و همدستانش با ایران، از برخی جهات، شبیه همان شیوهی وحشتناکیست که در دههی ۱۹۹۰ روی عراق امتحان کردند. در آن دهه بخش یونیسف سازمان ملل برآورد کرده بود که تحریم اعمال شده بر عراق سبب مرگ ۵۰۰۰۰۰ کودک عراقی شد. با توجه به اینکه جمعیت امروز ایران سه برابر جمعیت آن روز عراق است، اگر این تحریم به همان مدت ادامه یابد، شمار مرگومیر کودکان ایرانی به مراتب بیشتر خواهد بود.
بهعلاوه، با در نظر گرفتن این واقعیت که ایران هنوز مقدار قابل توجهی گندم، برنج و دیگر محصولات غذایی مورد نیازش را وارد میکند، اگر این تحریم کش بیاید، نهتنها صدها هزار ایرانی از کمبود دارو و دیگر کالاهای پزشکی جانشان را از دست خواهند داد که کمبود مواد غذایی نیز تاثیر بهسزایی بر زندگی مردم خواهد گذاشت. ناگفته نماند که تحریم هیچ تاثیری بر سیاستهای رژیم صدام حسین نگداشت.
با اینهمه پس از آنکه سبب مرگ صدها هزار کودک عراقی شدند، آنهایی که در تمام این مدت از هیچ کاری برای شروع جنگ با عراق فروگذار نمیکردند، هم معتقد بودند که گزینهی «تحریم» در عراق شکست خورد و تغییر رژیم تنها آلترناتیو بود. همانطور که ما همه میدانیم عراق سلاح کشتار جمعی نداشت و حتا نمیخواست بسازد. ایران هم هنوز سلاح هستهای ندارد، اما سیاست غرب قدرت این را دارد که حسابوکتاب رهبران ایران را تغییر دهد و به همه بباورانند که این تنها گزینه برای بقای رژیم است.
رویهمرفته، تحریمهای گسترده نه فقط سبب مرگ هزاران عراقی شد، که سرانجام جادهی جنگ را نیز هموار کرد. اما ایران با عراق یک تفاوت کلیدی دارد و آن اینکه هنوز یکی از محدود شاهرگهای حیاتی ایران به جهانِ بیرون چین است، و ادامهی این رابطه به منابع انرژی ایران برای همدستی با چین و رشد اقتصادی بیشتر این کشور بستگی دارد، که البته مورد پسند آنهایی که از حقوق بشر دفاع میکنند و به ایجاد دموکراسی در جمهوری اسلامی امیدوارند نیست.
تحریم شاید نتوانست درست موضع سپاه و نیروهای انتظامی و رهبر ایران را عوض کند، زیرا آیتالله علی خامنهای بهتازگی گفته جمهوری اسلامی آمادهی مذاکره است و هرگز میز مذاکره را ترک نکرده، اما از روی هراس هم تسلیم نخواهد شد. بنابراین، اگر مثلا پیشبینی بشود که ایران از ۷۵/۱۹ درصد غنیسازی اورانیوم چشمپوشی کند و مراکز غنیسازی زیرزمینیاش را ببندد، دو خواسته از خواستههای کلیدی کشورهای ۱+۵ در نشستهای بغداد و مسکو، باید گونههایی از عمل متقابل در غرب نیز انجام گیرد. وگرنه انگیزهای برای ایران نمیماند تا در این فضایی که از دیرباز در آن بیاعتمادی شدید ایجاد شده، همکاری کند. سروصدا و شایعاتی هم هست که پس از انتخابات آمریکا از شدت تحریم کاسته خواهد شد، اما هنوز هیچچیز مشخصی وجود ندارد.
صداهای بسیاری در داخل ایران شنیده میشود که از رهبران میخواهند راه مدارا با غرب را پیدا کنند. آمریکا و متحدانش میتوانند با پیمان کم کردن شدت تحریم این صداها را قویتر و رساتر کنند یا دستکم به بانکهای ایران این امکان را بدهند که بتوانند کالاهای اساسی، نه نظامی و هستهای، کالاهایی مثل دارو و مواد خوراکی را به کشور وارد کنند.
شاید موعظه کردن برای اوباما و اعضای دولتش دربارهی زیانهای انسانی و اخلاقی ناشی از سیاستهایشان در برابر مردم ایران کاری عبث باشد، دلیلش هم آشکار است؛ اوباما از جنبههای بسیاری به سیاستهای جورج دبلیو بوش در خاور میانه ادامه میدهد و درمورد ایران حتا از او خشنتر عمل کرده و معیشت مردم ایران را بیشتر نابود کرده است.
اما این فاجعهی در راه تا چند دههی دیگر برای غرب مشکل اخلاقی بهبار خواهد آورد. این فاجعه فقط به این دلیل رخ میدهد که دولتهای غرب تحریمهای فلجکننده به ایران را دنبال میکنند و گویی نمیبینند که خود را به نقطهی پایان نزدیک میکنند، بهجای آنکه روندهای دیپلماتیکتر را پیشه کنند.
بنابه تاریخ غمانگیز مداخلهی پیشین آمریکا در ایران، عاقلانه است که به عواقب چنین تحریمهای مذبوحانه و تاثیرش بر افکار مردم ایران نسبت به آمریکا تجدید نظر کنند، مردمی که در یکی از آشفتهترین نواحی جهان که به دشمنی با آمریکا و تاثیر منفی قابل درکش معروف است، عمدتا از هواداران آمریکا هستند.
محمد سهیمی: استاد دانشگاه کالیفرنیای جنوبی در لوسآنجلس
اسکندر صادقی بروجردی: پژوهشگر پیشین آکسفورد
منبع: www.aljazeera.com
|