روزنامه های ایران چه می نویسند؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۲۲ آبان ۱٣۹۱ -
۱۲ نوامبر ۲۰۱۲
«ما فدیه چه داریم؟»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم محمد ایمانی است که در آن میخوانید؛محرم الحرام، ذی الحجه حسینیان است و عاشورا، روز قربان کربلائیان. تمام حج به قربانی است. آنجا «وفدیناه بذبح عظیم» است و اینجا «انّ الله شاء ان یراک قتیلا»؛ هرچند که در هر دو حج باید نفس را قربانی کرده باشی و از من و مایی گذشته باشی. ما در این میان برای محرم اباعبدالله الحسین(ع) و حاجی شدن به رسم او، آماده کدام فدیه هستیم؟ و برای گذشتن از چه چیز مهیا شده ایم یا نشده ایم؟
۱-این روزها اولین سالگرد شهادت «سردار عالیقدر»ی است که با گمنامی سر کرد و نخواست سری در میان سرها و آوازه ای میان صاحبان شهرت و عنوان دست و پا کند؛ سردار حسن تهرانی مقدم که عنوان شریف و مدال ویژه «دانشمند برجسته و پارسای بی ادعا» را از مقتدای خود- نایب امام زمان عجل الله تعالی فرجه ا لشریف- گرفت. تا معلوم شود در هیاهو و غوغای بازار مسگران سیاست، عرصه از خدمتگزاران و فدائیان پرکار و بی ادعا خالی نیست. او توپخانه اش را فقط به جانب دشمن گرفت و مدام بر قدرت و برد این توپخانه افزود. او توپخانه و توان موشکی را ارث پدری که هرجور خواستی و به سوی هرکس که دلت کشید شلیک کنی، نمی دانست. دانشمند برجسته و پارسای بی ادعای ملت، معتقد بود منحصرا باید پشت دشمنان خبیثی را لرزاند که می خواهند پشت ملت مظلوم ایران را بلرزانند. شیطان اکبر در نگاه این حجت خدا، آمریکا و اسرائیل و انگلیس بود و بس. ۲۱ آبان سال گذشته، خداوند او را شاهد و گواه گرفت برای همه ما.
امثال او نه رای اندوزی کردند، نه تریبون زده بودند و نه حلقه و باند قدرت ساختند اما از کیان ملت پاسداری کردند. می شود از عمر و زید و بکر سیاست گذشت و به این شاهدان الهی تأسی کرد که خشم و کینه و دشمنی خود را فقط برای دشمنان خدا ذخیره و خرج کردند، و نه برای گریبانگیری و عداوت و لجاجت و خودخواهی در جبهه خودی. تهرانی مقدم عزیز، پیمان را با محبت حسین(ع) به سر آورد؛ از خود گذشت تا فدایی سالار شهیدان شد. او برای تبعیت از ولایت، نه این دست و آن دست کرد و نه حکایت کسی را داشت که گفته بود من از همه عبادت ها، روزه را دوست دارم، چون می شود خورد! رابطه تهرانی مقدم با مقتدایش، ستودنی و سزاوار تأسی بود که توانست پشت دشمنان را بلرزاند.
۲- شاید نسبت خلوت و جلوت ما- بعضی از ماها- به هم خورده باشد که بیشتر دنبال اصلاح و تغییر دیگران هستیم اما کمتر وقت می کنیم سری به خودمان بزنیم. چه عیبی دارد ساعتی را مقابل آینه بنشینیم و به چشمان خود زل بزنیم و بگوییم برادر من! تو که بالاتر از پیامبران خدا- حضرت محمد(ص) و یونس بن متی(ع)- نیستی، هستی؟! بگوییم عزیز برادر! از سر خشم و لجبازی و بغض تصمیم گرفتن، آدمی را بدبخت می کند، خودت را بپا که این مرض، کشنده است. از خود بپرسیم در مقابل همان آینه که چرا این قدر از خود متشکر و خاطرجمع هستیم و هرچه سوءظن را صرفا نثار دیگران می کنیم؟ بپرسیم از خود که چرا به چشم متهم به خود نمی نگریم و اعتماد به نفس ما نسبت به جناب خودمان کامل است، به نحوی که توپ هم این اعتماد آمیخته به خودشگفتی را تکان نمی دهد. رد خور ندارد وقتی پیامبر خدا(ص) می فرماید «٣ چیز نجات دهنده و ٣ چیز هلاک کننده است. نجات دهنده ها: ۱-پیشه کردن عدالت هنگام رضایت و غضب ۲- میانه روی در توانگری و نداری ٣- خشیت الهی در پنهان و آشکار است. و هلاک کننده ها: ۱-حرص و بخلی است که اطاعت شود ۲-هوای نفسی که تبعیت گردد ٣- احساس شگفتی انسان نسبت به خود است».
چه عیبی دارد که سیاستمداران ما میل به ماندگاری و جاودانگی داشته باشند. این در فطرت آدمی است اما به چه قیمت و با کدام سمت و سو؟ با کار بست حرص و خشم و لجاجت و خودشگفتی و عدم تعادل در حب و بغض ها؟! شیطان را تفاخر و تکبر از درگاه خدا راند و آدم و حوا را حرص از رضوان خدا تاراند و قابیل را حسد و کینه به قتل برادر کشاند. آیا ما در عبادت خدا از سابقه بندگی ۶ هزار ساله ابلیس بالاتر و از جناب آدم برگزیده تریم؟! اگر نه این است، پس چرا ترمزهای ما در زندگی آنجاها که باید خوب کار نمی کند؟ ترمز ای بی اس پیشکش، یک دست ترمز معمولی هنگام مکاتبه و مصاحبه و پرسش و پاسخ کنار خودت داشته باش! در مکاتبه و مصاحبه و سوال که ایرادی نیست، هزار تا از این کارها را بکن اما پایت را که روی پدال گاز گذاشتی، پدال ترمز را هم بپا!
ام سلمه نیمه شب از خواب برخاست و پیامبر خدا(ص) را نیافت. به کنجکاوی دنبال رسول خدا می گشت که آن حضرت را مشغول دعا و ابتهال یافت و شنید که حضرت با تضرع تمام عرض می کند «اللهم لاتنزع منی صالح ما اعطیتنی ابدا. اللهم ولاتکلنی الی نفسی طرفه عین ابدا... خداوندا آنچه از خوبی و شایستگی به من عطا کرده ای هرگز از من نگیر! خدایا هرگز مرا به اندازه چشم بر هم زدنی به خود وامگذار! خداوندا مرا مایه شادمانی و شماتت دشمن و حسود قرار نده! خدایا مرا به بدی و بلایی که از آن نجاتم داده ای، باز مگردان!» .ام سلمه از مشاهده این حال به گریه افتاد. «چرا گریه می کنی ام سلمه؟». ام سلمه در پاسخ پیامبر خدا(ص) عرض کرد «پدر و مادرم به فدای شما ای رسول خدا، چرا گریه نکنم؟ شما با وجود مقامی که نزد خداوند دارید و گناهان گذشته و آینده شما آمرزیده است، از خدا چنین درخواست می کنید.» پیامبر اعظم(ص) در پاسخ فرمودند «ای سلمه چه چیز مرا ایمن و مطمئن می سازد در حالی که خداوند یونس بن متی را اندازه چشم برهم زدنی به خود واگذاشت، پس به سر او آمد آنچه که آمد».
حضرت یونس(ع) لحظه ای بر توسن غضب نشست که از ظلمت سر درآورد و سالها چنان در رنج سر کرد. «وذالنّون اذ ذهب مغاضبا...». اما آن پیامبر خدا جبران کرد تا به ما هم بیاموزد لازمه به خطا رفتن، جبریت و لجاجت تا دروازه هلاکت نیست. «پس در همان تاریکی ها ندا داد که لااله الا انت، ما هم او را اجابت کردیم. و کذلک ننجی المومنین». «کذلک» یعنی اینکه هر بن بست خودساخته ای راه خروج و نجات دارد، اگر به لوازم آن ملتزم باشیم. بیخود نبود که پیامبر اعظم(ص) هر روز از صمیم جان دست کم ۷۰ بار توبه و استغفار می کرد. توبه مدام برای مردان خدا نه عار که عزت و افتخار است؛ توبه یعنی مدام دستگاه موقعیت یاب خود را روشن نگاه داشتن و خود را با آن سنجیدن و با استقامت در صراط مستقیم، پیش رفتن.
٣- شرایط امروز کشور به رغم برخی چالش ها، اصلا قابل مقایسه با دهه اول انقلاب یا حتی ۱۰-۱۲سال پیش نیست. کشور ما شرایطی به مراتب سخت تر را سپری کرده که در آن محتاج سیم خاردار صادراتی بودیم و دشمنان راه صادرات همان را بسته بودند.
روزگاری را سپری کردیم که رئیس جمهور وقت مامور کددار سازمان سیا بود و قائم مقام رهبری، بازیچه دست گروهک های نفاق. نیز دوره تلخی را پشت سر گذاشتیم که دولت و مجلس وقت یکجا کمر به بایکوت نظام بسته بودند و جام زهر تسلیم در برابر دشمن را تعارف می کردند. چالش های امروز در برابر چنان بحران های تو درتویی به چشم نمی آید. ما به فضل الهی، مرحله فعلی را نیز که نقطه عطف و پیچ مهم تاریخ محسوب می شود، با موفقیت پشت سر خواهیم گذاشت اما دغدغه این است که این گذار با کمترین هزینه و بیشترین استفاده از فرصت ها برای کشور و جهان اسلام انجام شود. در فضای الفت و همدلی، حتی تحریم های ناجوانمردانه دشمن خبیث نیز فرصت بزرگ و مهمی برای ساماندهی و اصلاح و اعتدال زیست ملی ماست. از چنین چشم اندازی نه سوال و نامه نگاری تابو است و نه اختلاف نظر و سلیقه، خوف انگیز. اما مسئله مهم این است که این قبیل مجادلات و مشغله انگیزی ها، چه قدر ما را متوجه اولویت ها و مصلحت های کلی می کند یا از مسائل مهم کشور و منطقه و جهان دور می سازد؟
واقعیت تردیدناپذیر این است که تنش ها و فرسایش های داخلی ضمن اینکه ما را از مسائل مهم منطقه و جهان غافل می کند، مقدمه ضعف در برابر دشمنانی می شود که بازی را در جای جای منطقه به تدبیر و حکمت و عزت و شجاعت ما باخته اند. وقتی قرار شد بخش هایی از دولت یا مجلس- یا دیگر نهادها و چهره های سیاسی- گریبان گیری و مجادله و تسویه حساب های انباشته از گذشته را اهتمام اصلی خود قرار دهند، نتیجه اش همین می شود که دشمن جسورتر، و زبان معاندین و بدخواهان و بدکردگان در حق ملت دراز شود. با این وصف گزینه دیگری جز تفاهم و تعامل مثبت و هم اندیشی و هم افزایی توانایی ها وجود ندارد حتی اگر فلان رجل سیاسی از آن یکی خوشش نیاید یا آن یکی رقیب دیگری بوده باشد.مردم ما مسئولان را با وجود رقابت های سیاسی، در کنار هم و کمربسته برای خدمت می خواهند و نه در حال پرخاشگری و مچ گیری و اصطکاک و فرسایش همدیگر. تنها با اتفاق افتادن الفت و همدلی است که کارها به صلاح و سامان نزدیک می شود.
توقع دشمن از مهندسی فشار تحریم، افزایش مجادله و بگومگو و تخطئه و متهم ساختن و فرسودن یکدیگر است. خائنانی هم با آنها همکاری می کنند. پادزهر این حرکت معطوف به فلج سازی حاکمیت، صمیمیت بیشتر و تصمیم سازی بر مبنای همفکری و همدلی و حسن ظن و البته از خودگذشتگی برای مصالح بزرگتر است. اگر نوع تعامل میان صاحب منصبان و اصحاب رسانه و تریبون داران ما شکل مجادله به خود گرفت، قطعا کمترین خیری عاید مردم و نظام نخواهد شد. به تصریح امیر مومنان علی علیه السلام «بر شما باد پرهیز از مجادله و خصومت که این دو خلق، دلها را نسبت به برادران بیمار می کند و نفاق را می رویاند.» مکاتبه، مصاحبه، مناظره، مصوبه، بخشنامه و بازخواست و پاسخگویی ما اگر در قالب مجادله و منازعات گلادیاتوری درآمد، شک نکنیم که دست به انتحار زده ایم. دارویی که علاج تمام این دردهای مرگبار باشد، کدام است؟ فروتنی و از خودگذشتگی و پاییدن خویش و مرزبندی با حلقه هایی که فساد برمی انگیزند و با مبانی اسلام و انقلاب اسلامی درگیرند و به هیچ صراطی مستقیم نمی شوند. در این میان باندبازها و قبیله گرایان و عناصر کم ظرفیت تندرو- در جبهه های سیاسی مختلف- عارضه مهم اما مغفولی هستند.
۴-برای محرم اباعبدالله الحسین(ع) و حاجی شدن به رسم او آماده کدام فدیه هستیم؟ ما که مدام به شاهدان شهیدان کربلا عرض کرده ایم «فیالیتنا کنا معکم فنفوز معکم فوزا عظیما»، اکنون در آستانه عاشورایی دیگر مهیای کدام مجاهدت و ایثار هستیم؟ برای همه آنها که عمری را در آرزو و اشتیاق جهاد سپری کرده اند، همین روزگار- و همه روزها و روزگاران- همان روز موعود و مطلوب است. بسم الله! بی کراهت باید استقبال کرد و به سینه دشمن زد. روزگار نشاط و امید و ایمان و انگیزه های راسخ است. اما چگونه به قلب دشمن بزند هر آن که از پس خود برنیامده است؟
بدکارنامه تر از حّربن یزید ریاحی که نیستیم؟ نه راه بر امام معصوم بسته و نه رعب و تشنگی را مسلط بر اهل بیت او ساخته ایم. از حرّیت جناب حرّ در آستانه محرمی دیگر مدد بگیریم و زنگار از قلب بزداییم. زیر خیمه تولّا و تبّرای سرور آزادگان می توان گرد آمد و عذر تقصیر آورد. این آیت الهی است که «واتقوا الله و یعلّمکم الله.» شما تقوا پیشه کنید، خداوند راه خروج و گشایش را به شما می آموزد. باید سرمایه ای بدهی تا غنایم گرانمایه به تو ببخشند. من و تو فدیه چه آورده ایم در محضر امام حسین علیه السلام که جریمه بزرگی روحش را با نثار جان و خانواده و آبرو پرداخت؟!
خراسان:مریکا چه هدفی را از عضویت در شورای حقوق بشر دنبال می کند؟
«آمریکا چه هدفی را از عضویت در شورای حقوق بشر دنبال می کند؟»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم دکترزهره الهیان است که در آن میخوانید؛دولت آمریکا که در زمان بوش همکاری با شورای حقوق بشر سازمان ملل را تحریم کرده بود، برای حضور در شورای حقوق بشر سازمان ملل که انتخابات اعضای جدید آن امروز (۱۲نوامبر) برگزار می شود، کاندیدا شده است.
چرا آمریکا پس از یک دوره تحریم همکاری با این شورا و سپس شروع همکاری در دوره اوباما درخواست عضویت مجدد در شورای حقوق بشر سازمان ملل را ارائه کرده است؟
شورای حقوق بشر سازمان ملل در سال ۲۰۰۶ به پیشنهاد کوفی عنان، دبیرکل وقت این سازمان از کمیسیون ۵۳عضوی حقوق بشر در حوزه اجتماعی و اقتصادی سازمان ملل با ۱۷۰رای موافق و ۴رای مخالف به شورای حقوق بشر با ۴۷ عضو تبدیل شد.کشورهای متقاضی عضویت در شورای حقوق بشر باید رای دست کم ۹۶ عضو سازمان ملل را در رای گیری که در مجمع عمومی سازمان انجام می شود، کسب کنند. دوره عضویت در این شورا نیز ۳سال می باشد.
شورای حقوق بشر سازمان ملل وضعیت حقوق بشر کشورها را بررسی می کند و به صورت دوره ای گزارش حقوق بشر کشورها را دریافت و بر اساس پیشرفت هایی که این کشورها در زمینه حقوق بشر داشته اند به بررسی وضعیت آن ها می پردازد.
کشورها ۲نوع گزارش برای شورای حقوق بشر ارسال می کنند، یک گزارش، گزارشی است که دولت ها ارائه می کنند و گزارش دیگر نهادهای مدنی یا NGOها از وضعیت حقوق بشر کشور متبوع خود ارائه می دهند.
پس از آغاز به کار شورای حقوق بشر در سال ۲۰۰۶ این شورا در نخستین مرحله از بررسی وضع حقوق بشر در کشورهای مختلف وضع حقوق بشر در بیش از یکصد کشور را بررسی کرد.
در دوره بوش آمریکا هیچ همکاری با این شورا نکرد اما در سال ۲۰۰۹ دولت اوباما گزارش دوره ای (UPR) خود را به شورای حقوق بشر ارائه کرد که واکنش های فراوانی را برانگیخت به گونه ای که آمریکا بیش از ۲۰۰ توصیه حقوق بشری از کشورهای مختلف دریافت کرد که نشان دهنده نگاه کشورهای مختلف به وضعیت وخیم حقوق بشر در این کشور بود.
در این نشست آمریکا بیشترین تذکر حقوق بشری را دریافت کرد. عمده تذکرها درباره وضعیت زندان های این کشور، زندان گوانتانامو، نحوه برخورد با مظنونان تروریسم، عملکرد نظامیان آمریکا در کشورهای مختلف از جمله کشورهای منطقه خاورمیانه، وضعیت حدود یک میلیون زن که در دام باندهای قاچاق انسان و اسارت جنسی هستند، نحوه برخورد با بومیان (سرخپوستان) این کشور و ... بود که شرح آن در گزارش حقوق بشر سازمان ملل به تفصیل بیان شده است.
با این وضعیت به نظر می رسد، علامت سوال های جدی در مقابل درخواست این کشور برای عضویت مجدد در شورای حقوق بشر قرار دارد و آمریکا تا مدعی شدن در ارتباط با وضعیت حقوق بشر کشورهای دیگر راه درازی دارد، بنابراین می بایست اعضای مجمع عمومی سازمان ملل نسبت به انتخاب آمریکا برای عضویت در این شورا تامل بیشتری داشته باشند، چرا که حضور آمریکا در این شورا بدون شک با توجه به این که عملکرد فعلی شورای حقوق بشر که به اندازه کافی در دوگانگی ها و تناقض های متعدد گرفتار است با وضعیت بغرنج تری مواجه خواهد شد. آمریکا پیش از این در دوران بوش تمایلی به حضور در شورای حقوق بشر سازمان ملل نداشت چون مدعی بود که می بایست وضعیت حقوق بشر سایر کشورها را رصد کند و خود را مسئول وضعیت حقوق بشر کشورهای جهان می دانست و با این نگاه لزومی نمی دید که عضو شورا باشد.
اما با توجه به ورود شورا به پرونده بررسی وضعیت حقوق بشر کشورها و به ویژه بررسی گزارش ارائه شده از سوی دولت اوباما درباره وضعیت حقوق بشر این کشور به نظر می رسد دولت اوباما به این نتیجه رسیده است که با عضویت در این شورا می تواند بیشترین تاثیرگذاری در این شورا را با همان نگاه فرادستی نسبت به وضعیت حقوق بشر سایر کشورها داشته باشد و به عبارتی به کنترل این شورا بپردازد.
جمهوری اسلامی:این حنا دیگر رنگی ندارد
«این حنا دیگر رنگی ندارد»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛دیروز، رئیسجمهور در مراسم تجلیل از بازنشستگان کشوری در بررسی شرایط کشور، دو مشکل را مطرح و درباره هر یک از آنها به نکاتی اشاره کرد. آقای احمدی نژاد گفت: "ما اکنون دو مشکل کوچک داریم؛ نخست مشکلی موقتی است که دشمن درحال دست و پا زدن است تا محدودیتهایی را برای ملت ایران درست کند که ان شاءالله ما از آن عبور خواهیم کرد. در فشارهایی که دشمن میآورد و میخواهد فضا را زمستانی کند، روسیاهی برای خودش باقی میماند وهمانطور که بارها گفتم آنها ملت ایران را نمیشناسند و ملت ایران به سرعت از این مسائل عبور میکند."
رئیس جمهور درباره مشکل دوم گفت: "مشکل دیگر که از موقتی خارج شده به بعضی افراد و نگاهها بر میگردد. به محض این که دولت تصمیم میگیرد مقداری پول در جیب مردم بگذارد، شروع به سرو صدا میکنند و از چندین جا بسیج میشوند تا نگذارند این اتفاق بیفتد. هنگامی که دولت میخواهد کاری را انجام دهد از چندین جا میآیند و قیچی میکنند. ثروت، پول و خاک همه برای ملت است... چهار سال است که ما داریم افرادی را که وامهای کلان گرفتهاند دنبال میکنیم. رقم ٨۰ درصد وامها دردست کمتر از ۱۰ الی ۱۲ درصد فعالان اقتصادی است. ما گفتیم وام گرفتهاند نوش جان شان، اما حالا آن را بر گردانند که در این هنگام از زمین و آسمان بر سر ما ریختند که شما دارید اقتصاد را به هم میریزید. اگر ۲۰ درصد از ٨۰ درصدی را که بردهاند به بانک برگردانند همه چیز درست میشود."
رئیس جمهور این مبحث را به ماجرای ارز هم مرتبط کرد و افزود: "اکنون آمدهاند و بر روی ارز، جنگ اقتصادی درست کردهاند و قیمتها را به طور مصنوعی بالا میبرند. اگر اکنون فرد یا باند یا دستهای قیمتی روی ارز بگذارد و پولی ببرد به او کاری ندارند، اما به محض این که دولت بگوید ما میخواهیم مقدار پول دردست مردم بگذاریم میگویند اقتصاد به هم میخورد. اینها مباحثی است که بالاخره باید روزی مطرح شود و مطرح نیز خواهد شد."
اگر از این واقعیت که مشکلات فعلی کشور به این دو موضوع محدود نمیشود بگذریم و فقط به همین دو موضوع که آقای رئیسجمهور مطرح کردهاند اکتفا نمائیم، لازم است درباره سخنان ایشان چند واقعیت را گوشزد کنیم.
اول آنکه طبق تعالیم دینی و مبانی عقلی هرگز نباید مشکلات، به ویژه مشکلاتی که به دشمنان خارجی مربوط میشوند، را "کوچک" شمرد. البته اینکه کسانی طبل و شیپور به دست و دهان بگیرند و با کوبیدن بر اولی و دمیدن در دومی تا میتوانند مشکلات را بزرگ جلوه دهند، اینهم کار درستی نیست. کوچک شمردن دشمنیها موجب غفلت از وظیفه مقابله با مشکلات میشود و بزرگ کردن آن نیز روحیهها را متزلزل میکند و مانع اقدام شجاعانه برای رویاروئی با مشکلات میگردد. راه صحیح اینست که همواره در برخورد با مشکلات، تعادل حفظ شود و همه با واقع بینی به مقابله برخیزند تا بر آن غلبه کنند.
در همین زمینه لازم است به سخنی از خود آقای احمدی نژاد اشاره کنیم که در شروع صدور قطعنامههای سازمان ملل علیه ایران در مسأله انرژی هسته ای، قطعنامه را "ورق پاره" دانستند و حتی گفتند آنقدر علیه ما قطعنامه بدهند تا قطعنامهدان آنها پاره شود...!
این نوع سخن گفتن درباره قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل در موضوعات حساس و مهم، علاوه بر نوع ادبیات آن که در خور جایگاه یک مقام رسمی نظام جمهوری اسلامی نیست، اصولاً کوچک شمردن واقعهایست که سرانجام به شرایط امروز منجر میشود، شرایطی که برابری دلار با ریال و پول ملی را در مدت زمان کوتاهی حدود ۵ برابر افزایش میدهد، قیمت تمام کالاها و خدمات را به دنبال خود بالا میبرد و گرانی سرسام آوری بر مردم تحمیل میکند که عوارض آن اکنون گریبان همه را گرفته و آقای رئیسجمهور در بررسی مشکلات جامعه در سخنان دیروزشان آن را اصلاً به حساب نیاوردند! هر چند به حساب نیاوردن نمیتواند به معنای وجود نداشتن باشد و صورت مسأله را پاک کند و دولت را از عوارض خطرناک آن در امان نگهدارد.
واقعیت دوم به روش برخورد رئیس جمهور در همین سخنان با مشکل اول یعنی توطئه دشمنان خارجی مربوط میشود که روش درستی است. ایشان در توضیح مشکل اول آن را موقتی دانسته و گفتهاند دشمن، ملت ایران را نمیشناسد و ملت ایران از این مشکل به سرعت عبور خواهد کرد.
روحیه یک مسئول ارشد حکومتی در مواجهه با مشکلاتی که دشمن ایجاد میکند باید همین گونه باشد، مشکلات را موقتی و قابل حل بداند، قدرت ملت را باور داشته باشد، آن را به رخ دشمن بکشد و تأکید کند که این ملت میتواند از این موانع عبور کند و دشمن را ناکام نماید. به خاطر این بخش از سخنان دیروز، باید آقای رئیسجمهور را تحسین کرد و تمام کسانی که به نوعی اظهارنظرهایشان دارای تأثیر است نیز در مواجهه با دشمن باید همین گونه سخن بگویند.
واقعیت سوم به ماجرای کهنه ولی بشدت مورد علاقه آقای احمدی نژاد برمی گردد که تکرار "نمی گذارند"ها و به عبارت روشنتر "فرافکنی" و مشکلات را به گردن دیگران انداختن مربوط میشود. ایشان در سخنان دیروز، بار دیگر افراد مجهول الهویهای را مورد اشاره قرار دادهاند که وامهای کلانی گرفتهاند و حاضر به بازپرداخت آن نیستند و همین که دولت به سراغ آنها میرود، عدهای به حمایت از آنها برمی خیزند و اجازه نمیدهند این وامها از آن افراد پس گرفته شود.
در منطق آقای احمدی نژاد، این یک شیوه شناخته شده است. ایشان از هفت سال و چهار ماه قبل که بر مسند ریاست جمهوری تکیه زدند با همین ادبیات درباره افراد مجهول الهویهای که نمیگذارند دولت کار کند سخن گفتند و به فهرست بلندبالائی اشاره کردند که در جیب دارند و اگر افشایش کنند چنین و چنان میشود و البته تا امروز هنوز این فهرست از جیب مبارک ایشان خارج نشده است. اطمینان داریم که در هشت ماه باقیمانده نیز جناب ایشان همین سخنان را تکرار خواهند کرد و چه بسا که بعد از کنار رفتن از حکومت نیز به همین فرافکنیها ادامه دهند. وقتی نمایندگان مجلس، طرح سوال از رئیسجمهور را مطرح میکنند آقای رئیسجمهور میگوید ناگفتهها را خواهم گفت، وقتی سخن از ماجرای پروندههای مسئولان ارشد دولتی به میان میآید، شایعه میسازند که پروندههائی وجود دارد که اگر رئیسجمهور آنها را افشا کند چنین و چنان میشود. اینها همه در شرایطی مطرح میشود که مفاسد مالی سه هزار میلیاردی و شانزده هزار میلیاردی در زمان حاکمیت دولتهای نهم و دهم رخ داده و درعین حال رئیس دولت اعلام میکند این دولت پاکترین دولت تاریخ است!
آقای رئیسجمهور خوب است به این واقعیت توجه نمایند که حنای فرافکنی و روش "نمی گذارند" و "فهرستی که در جیب دارم" دیگر رنگی ندارد. ایشان مطمئن باشند که حتی همان کسانی که دیروز در مراسم تجلیل از بازنشستگان، مستمع سخنان ایشان بودند نیز این اظهارات ایشان را باور نکردند. حتی اگر گوشهای از نظر آقای رئیسجمهور به مجلس است که اجازه نداد فعلاً مرحله دوم قانون هدفمندی اجرا شود، باید به ایشان اطمینان دهیم که در شرایط سخت اقتصادی کنونی این اقدام مجلس یک خدمت به دولت بود، زیرا قطعاً مردم تحمل سنگینتر شدن این بار را ندارند. آقای رئیسجمهور نمیتواند ناکارآمدی دولت خود را با این ترفندها انکار کند، دولتی که از بیشترین حمایت برخوردار بود و بیشترین درآمد نفتی را نیز داشت.
ضمناً این قبیل سخن گفتن آقای رئیس جمهور، نوعی از سرگیری همان دعواها و اختلافاتی است که رهبر انقلاب نسبت به آن هشدار دادند و آن را خیانت دانستند. ممکن است در این مرحله، مسئولین دیگر به ملاحظه توصیه رهبری پاسخی به این اظهارات رئیسجمهور ندهند ولی مردم در این قبیل ماجراها درست قضاوت خواهند کرد.
رسالت:چه کسی میتواند رئیسجمهور شود؟
چه کسی میتواند رئیسجمهور شود؟»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمد کاظم انبارلویی است که در آن میخوانید؛ مطابق اصول ۴۹ ، ۵۲ ، ۱۱۵ ، ۱۲۱، ۱۲۲، ۱۲۶ و ۱۲٨ قانون اساسی رئیس جمهور باید واجد ۱٣ صفت برجسته باشد تا بتواند ۲۵ وظیفه کلیدی را در سوگند ریاست جمهوری و دیگر اصول مصرحه قانون اساسی انجام دهد.شورای نگهبان که وظیفه احراز صلاحیت نامزدهای ریاست جمهوری را به عهده دارد باید ببیند از میان کسانی که خود را در عرصه رقابتها عرضه کردهاند چه کسانی واجد آن صفات هستند و آیا با این صلاحیتها میتوانند بار سنگین وظایف ریاست جمهوری را بر دوش کشند. بیش ازسه دهه ازحیات جمهوری اسلامی میگذرد. دهها نفر در ایام انتخابات ریاست جمهوری خود را بهعنوان نامزد مطرح کردهاند که شورای نگهبان شماری از آنها را به دلیل فقد صلاحیتهای لازم رد صلاحیت کرده است. اما همانهایی را که تایید کرده واقعا نمیتوان یقین کرد که واجد صلاحیت بودهاند و شماری هم که رای آوردهاند - به غیر از دو یا سه نفر - در طول خدمت خود ثابت کردند واجد شرایط لازم نبودند.انتخابات دوره یازدهم ریاست جمهوری در راه است. بیتردید از هم اکنون افرادی دارند خودشان را گرم میکنند تا در معرض آرای مردم قرار گیرند. شورای نگهبان بهعنوان تنها مرجعی که میتواند صلاحیت نامزدها را احراز و آنها را به مردم معرفی کند مسئولیت خطیری از باب صیانت از "اسلامیت"و " جمهوریت" نظام دارد. در زیر به برخی از شرایط و صفاتی که واقعا رئیس جمهور باید واجد آن باشد اشاره میکنم.
۱- براساس اصل ۱۱۵ قانون اساسی رئیس جمهور باید یک رجل مذهبی باشد. رجل مذهبی کیست و چگونه شناخته میشود؟ آیا در کشوری که ما صدها رجل صاحب رساله داریم، در کشوری که هزاران مجتهد آشنا به مبانی دین وجود دارد، در کشوری که دهها هزار دانشآموخته دینی در سطوح مختلف دارد ، هر کس میتواند ادعا کند که رجل مذهبی است؟ قاعدتا رجل مذهبی به کسی اطلاق میشود که دانش کافی در مورد دین ومذهب داشته باشد. این صفت و ویژگی برای رئیس جمهور برای آن است که او پس از مقام معظم رهبری عالیترین مقام رسمی کشور است. حد اطلاعات مذهبی و دینی او نباید در سطح عوام باشد. لذا کسانی که اطلاعات دینی آنها حتی درحد روخوانی و ترجمه قرآن کریم نیست چگونه است که جرات میکنند برای نامنویسی یا طرح خود در افکار عمومی اقدام نمایند. رئیس جمهور قرار است براساس سوگندی که میخورد پاسدار مذهب رسمی کشور و مروج دین و اخلاق باشد. اگر شناخت او از مبانی مذهب و دین و اخلاق یک شناخت سطحی و صوری باشد بدون شک نمیتواند این وظیفه مهم وکلیدی را انجام دهد. هم خود او به زحمت میافتد و هم مردم ونظام را به زحمت میاندازد. طی سه دهه گذشته در ادواری شاهد این معضل بودهایم.
۲- رئیس جمهور براساس اصل ۱۱۵ قانون اساسی باید معتقد به مذهب و مبانی جمهوری اسلامی بوده و حسن سابقه در تقوی و امانت داشته باشد.ممکن است فردی خود را در معرض رای مردم بگذارد و واقعا اطلاعات او از مذهب و دین در سطح قابل قبولی باشد.
اما التزام عملی به دین نداشته باشد ممکن است کسی حتی رجل مذهبی باشد و جمهوری اسلامی را هم قبول داشته باشد اما به مبانی نظام، آنچنان که درقانون اساسی آمده و در مبانی فکری حضرت امام خمینی (ره) بنیانگذار جمهوری اسلامی که در باب نظام تصریح شده تردید داشته باشد یا قبول نداشته باشد. چنین کسی نباید در معرض رای مردم قرار گیرد . ورود او به حاکمیت کلید زدن حاکمیت دوگانه است همان چیزی که سرویسهای امنیتی دشمن در شکاف آن به دنبال براندازی نظام هستند و کشور را تا مرز تهدیدات امنیتی هدایت میکنند.
رئیس جمهور باید آدم باتقوایی باشد مفهوم دقیق آن این است که به حرام وحلال خدا عمل کند وعدالت یکی از ملکات اخلاقی او باشد اگر چنین صفتی نداشته باشد، به خودکامگی میرود، خود را بیچاره میکند و برای نظام و مردم زحمت میآفریند.
اگر رئیس جمهورعادل نباشد چگونه میخواهد به سوگند خود در موضوع گسترش عدالت در جامعه عمل کند. اگر با تقوا وعادل نباشد چگونه میخواهد به سوگند خود در پرهیز از خودکامگی عمل کند. اگر رئیس جمهور یک فرد آزاده از رذایل اخلاقی نباشد و درحفظ حریم مومنان کوشا نباشد چگونه میخواهد به سوگند خود در حمایت از آزادی وحرمت اشخاص وحقوقی که قانون اساسی برای ملت شناخته است، اقدام عملی کند. او باید امین، پارسا و فداکار باشد. شورای نگهبان باید امین بودن ، پارسا وفداکار بودن او را احراز کند تا مردم با خیال راحت به او رای دهند.
٣- رئیس جمهور براساس نص صریح اصل ۱۱۵ قانون اساسی باید یک رجل سیاسی ایرانی الاصل و تابعیت ایرانی داشته باشد. تشخیص ایرانی الاصل بودن و تابعیت ایرانی داشتن خیلی دشوارنیست اما رجل سیاسی بودن او را چگونه باید احراز کرد؟
رجل سیاسی بودن از یک سو به دانش و اطلاعات وسوابق سیاسی او برمیگردد و از سوی دیگر به مهارتها ، هوشمندیها وتجربیات موفق او.
در دنیای پیچیده کنونی امر سیاست یک امر ساده و عادی نیست و پیچیدگیهای زیادی دارد لذا خلق و خو و ادبیات سیاسی شاه سلطان حسینی را برنمیتابد. کوچکترین غفلت رئیس جمهور برای نظام ومردم هزینهبر و خسارت آور است.
سیاستورزی درعصر ما بویژه در جمهوری اسلامی پس از طی سه دهه از حیات انقلاب مختصات و ویژگیها و شاخصهای خاص خود را دارد. شورای نگهبان باید یک شاقول درست برای اندازهگیری آن داشته باشد و بر مبنای آن نظر دهد.
۴- مدیر ومدبر بودن از دیگر صفات رئیس جمهور در اصل ۱۱۵ قانون اساسی است. باید دید رئیس جمهور چه چیزی را میخواهد مدیریت کند و در چه امری باید تدبیر نماید.
قاعدتا رئیس جمهور در ساحات سیاست، اقتصاد، فرهنگ و اجتماع طبق فرایندهای قانونی که در قانون اساسی و قوانین عادی وجود دارد باید شایستگی خود را در امر مدیریت کشور و حسن تدبیر در اداره امور نشان دهد. قاعدتا او شمه ای از این تدبیر ومدیریتها را بایستی در کارنامه خود به غیر از این مسند داشته باشد. شورای نگهبان باید با دقت و بازبینی در کارنامه هر یک از نامزدها در این زمینه مردم را در انتخاب درست بهعنوان یک امین و نگهبان جمهوریت نظام یاری کند.
رئیس جمهور براساس اصل ۱۲۶ مسئولیت امور برنامه و بودجه و امور اداری واستخدامی کشور را مستقیما به عهده دارد. یعنی در امور معیشتی مردم اولین مسئول کشور است. رئیس جمهور براساس اصل ۵۲ قانون اساسی بودجه سالانه کشور را به ترتیبی که در قانون مقرر میشود تهیه و برای رسیدگی و تصویب باید به مجلس تسلیم میکند.
واژه تسلیم در اصل ۵۲ نشان میدهد او مسئولیت کلیدی در پیشبینی درآمدها و برآورد هزینهها دارد. اگر او اطلاعی از فرایند قانونی بودجهنویسی ، بودجه ریزی و ... نداشته باشد کشور را دچار مشکل اقتصادی میکند. تورم ، گرانی ،رکود و بیکاری در دولتهای گذشته و در دولت کنونی جدا از تهدیدات وتحریمهای دشمنان نظام واخلال قدرتهای جهانی در نظام اقتصادی جمهوری اسلامی، یک مقدار هم به عدم تدبیر ومدیریت رئیسان دولتهای گذشته و فعلی برمیگردد.رئیس جمهور آینده باید در این مورد دقت نظر و اهتمام کافی داشته باشد. او باید بداند چه چیزی را تحویل میگیردو قرار است چه چیزی را تحویل دهد.
شورای نگهبان با توجه به مسئولیت کلیدی که در تصویب قوانین بویژه بودجههای سالیانه دارد باید واقعا احراز کند که اگر از میان نامزدهای مطرح کسی رای آورد عُرضه اداره اقتصاد کشور- بهعنوان اصلیترین وظیفه رئیس جمهور- را دارد. یعنی ممکن است نامزدی همه شرایط ممکن را داشته باشد اما از اقتصاد کشور سردرنیاورد و حتی در خواندن یک عدد و رقم مشکل داشته باشد آیا شورای نگهبان باید ریسک تایید او را بپذیرد وکشور را دچار مشکل کند.
آنچه گفته شد شمهای از مطالبات مردم از شورای نگهبان ونامزدهایی است که خود را در معرض آرای مردم قرار میدهند. مردم میگویند پس از گذشت ٣ دهه از انقلاب باید کسانی خود را در معرض رای بگذارند که خطاها و مشکلات روسای جمهور گذشته را در ساحات مختلف کمتر داشته باشند.
البته ممکن است گفته شود با این اوصاف و با این درک از وظایف رئیس جمهور، شاید نتوان مصداقی پیدا کرد و شورای نگهبان نتواند صلاحیت هیچ نامزدی را احراز بکند ولذا کرکره جمهوریت نظام، رقابت آزاد و ... را مجبور شویم پاییم بکشیم. این یک نظر افراطی است. ما وقتی سخن از ویژگیها و صفات ووظایف رئیس جمهور میکنیم آن را بهطور نسبی میخواهیم مورد دقت قرار دهیم نه بهطور مطلق، لذا میشود دقتهای لازم را داشت و خطاها را به کمترین حد کاهش داد. اگر این دقتها از سوی شورای نگهبان وسپس از سوی مردم لحاظ شود بهراحتی میشود به این سئوال پاسخ داد که چه کسی میتواند رئیس جمهور شود؟
تهران امروز:دلایل اتخاذ دو تصمیم مهم از سوی مجلس
«دلایل اتخاذ دو تصمیم مهم از سوی مجلس»عنوان یادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم جعفر قادری است که در آن میخوانید؛نوسانات قیمتی که اخیرا در بازار ارز به وقوع پیوست و متعاقبا پیامدهایش در بازار کالا و خدمات منعکس شد، انتظاراتی را در سطح عمومی جامعه از مراکز و نهادهای مسئول از جمله مجلس ایجاد کرد تا برای مهار اوضاع وارد عمل شوند. مجلس در این راستا ضمن قویتر کردن نظارت خود بر عملکرد و تصمیمگیریهای اقتصادی دولت، در عین حال دایره عملش را به همین حد محدود نکرد و طرحهایی را نیز برای مهار اوضاع به جریان انداخت که تاکنون دو طرح در جلسه علنی مجلس مورد بررسی قرار گرفته است. از یکسو مجلس شرایط را برای افزایش دوباره قیمت حاملهای انرژی یا بهعبارتی عملیاتی کردن فاز دوم هدفمندی یارانهها مناسب ندید به همین دلیل سوت توقف فاز دوم را بهصدا در آورد. تصمیم دوم هم مربوط به تامین کالاهای اساسی نظیر قند، شکر، مرغ، گوشت، برنج و دیگر اقلام از سوی دولت برای توانمندسازی اقشار آسیبپذیر و پاییندست بود که آن هم با یک فوریت مورد بررسی قرار گرفت.
این دو تصمیم هر کدام به دلایلی مورد توجه نمایندگان مجلس قرار گرفت. دلیل اینکه مجلس رای به ممنوعیت اجرای فاز دوم هدفمندی یارانهها حداقل تا انتهای سالجاری داد این بود که شرایط ارزی کشور و همچنین نوسان سطح قیمت کالاها در بازارهای مختلف دیگر توان تحمل یک شوک قیمتی دیگر را نداشت. همانطور که پیش از این هم گفته شده افزایش قیمتها طی چند ماه اخیر و نگرانی مردم از احتمال افزایش قیمت دوباره کالاها مسئولان و نمایندگان را بر آن داشت تا به صورت قانونی جلوی یک شوک قیمتی دیگر را بگیرند. از سوی دیگر اجرای فاز دوم هدفمندی و افزایش قیمت دوباره کالاها یک فضای بیاعتمادی در میان مردم به وجود میآورد و همچنین انتظارات تورمی را در میان اقشار مختلف جامعه برانگیخته میکرد.
نکته دیگر که زمینهساز تصمیم مجلسیان برای توقف فاز دوم هدفمندی شد این بود که سالجاری سال پایانی دولت است و شائبههایی وجود داشت که دولت با افزایش میزان یارانههای نقدی برای انتخابات تلاشهایی را شکل خواهد داد. این در حالی است که اگر این اتفاق میافتاد عدم تعادل بیشتری بین دریافتیها و پرداختیهای دولت پیش میآمد. عدم تعادلی که ما در اجرای فاز اول هدفمندی هم به روشنی شاهد آن بودیم.
در این طرح یک فوریتی به روشنی تصریح شده است که در سال ۹۱ دولت به هیچ عنوان نمیتواند افزایش قیمتی بر حاملهای انرژی و دیگر اقلام اعمال کند. از سوی دیگر این طرح بهطور صریح و روشن توقف فاز دوم هدفمندی یارانهها را هم گوشزد میکند. بنابراین رای مجلس حداقل فضا را آرامتر میکند و ذهن مردم دیگر درگیر افزایش قیمتهای احتمالی، تحت نام فاز دوم هدفمندی یارانهها نمیشود.
تصمیم دوم که تامین کالاهای اساسی از سوی دولت برای قشر کمدرآمد بود به خودی خود طرحی مثبت و مناسب است. البته برخی نمایندگان مجلس اعتراضات بحقی به این تصمیم داشتند زیرا این تصمیم به تنهایی مثبت است اما تنها در یک صورت میتواند نتایج مساعدی در پی داشته باشد که به ملزومات آن هم توجه کنیم. مسلما تامین کالاهای اساسی برای قشر ضعیف امری بسیار مثبت است اما این مهم است که منابع دولت برای تامین این کالاها از کجا تامین میشود. یعنی دولت از چه منبعی به تامین این کالاها خواهد پرداخت. از سوی دیگر باید مشخص شود که ملاک شناسایی قشر کمدرآمد چیست و چه کسانی در این طیف جای میگیرند. یعنی اگر این ملزومات رعایت نشوند قطعا نمیتوانیم نتایج مثبت این طرح را به خوبی مشاهده کنیم. با این وجود به نظر میرسد رفع دغدغه پایینترین و کم درآمدترین اقشار جامعه در تامین کالاهای اساسیشان اقدامی لازم و مورد نیاز است که مجلس بر این باور است با چنین طرحی میتواند به این هدف برسد.
مردم سالاری:سردرگمی اصولگرایان در مقابل احمدینژاد
«سردرگمی اصولگرایان در مقابل احمدینژاد»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم حمیدرضا شکوهی است که در آن میخوانید؛ آخرین سال دولت احمدینژاد، به سال پیچیدهای برای اصولگرایان تبدیل شده است. محمود احمدینژاد که با حمایت تمامقد اصولگرایان، چه در سال ٨۴ و چه در سال ٨٨ به عنوان رئیسجمهور انتخاب شد، در مسیری حرکت کرده که چندان بابمیل اصولگرایان نبود. حرکت احمدینژاد در خلاف جهت موردنظر سایر اصولگرایان، فقط به دوره پس از انتخابات ریاست جمهوری ٨٨ منحصر نمیشود چرا که در اواخر دوره اول هم انتقادات فراوانی از سوی اصولگرایان به دولت و شخص احمدینژاد وارد میشد.
اما ورود اصلاحطلبان با دو کاندیدای شناخته شده به ویژه میرحسین موسوی که بخش مهمی از آرای مردم را به خود جلب کرد موجب شد تا اصولگرایان علیرغم میل باطنی روی احمدینژاد به اجماع برسند و کاندیداهای بالقوهای همچون قالیباف و لاریجانی و... وارد عرصه نشوند؛ هر چند که بخشی از اصولگرایان، همان زمان هم با علم به شانس اندک محسن رضایی، به او رای دادند تا مجبور نشوند از احمدینژاد حمایت کنند. اما روند فاصله گرفتن احمدینژاد از منویات اصولگرایان، پس از فرو نشستن گرد و غبارهای حوادث پس از انتخابات ٨٨، آنچنان سرعت گرفت که اکنون اصولگرایان در مقابل احمدینژاد به سردرگمی و سرگردانی بیسابقهای دچار شدهاند.
احمدینژاد از ابتدا هم خود را وابسته به جریانهای اصولگرا نمیدانست و با تکرار این جمله از سوی طرفدارانش که احمدینژاد نیازی به حمایت اصولگرایان نداشت، فاصلهها را بیشتر کرد. حال سردرگمی اصولگرایان در مقابل احمدینژاد در آستانه طرح سوال از رئیسجمهور وارد فاز جدیدی شده است. آنها نمیدانند در ۷ ماه باقیمانده تا انتخابات ریاست جمهوری و ۹ ماه باقیمانده تا پایان دولت دهم، چگونه با احمدینژاد تعامل کنند. این سردرگمی در موضوع طرح سوال از احمدینژاد اوج گرفته است.
روزی که طرح سوال از احمدینژاد از سوی هیات رئیسه مجلس اعلام وصول شد، صداو سیما در بخشهای خبری اصلی خود، حتی یک خبر کوتاه در این مورد پخش نکرد، اما چند روز بعد در این مورد اقدام به نظرسنجی بیسابقهای از بینندگان کرد که حاصل آن رای ٨۰ درصد مردم به طرح سوال از رئیسجمهور در صحن علنی مجلس بود.
این سردرگمی در سایر تریبونهای اصولگرایان هم آشکار است. واقعیت آن است که احمدینژاد تبدیل به پدیدهای شده که تعامل و حتی تقابل با او، معادلات تازهای را در زمینبازی اصولگرایان- بخوانید عرصه سیاسی کشور- رقم خواهد زد. سردرگمی اصولگرایان در مقابل احمدینژاد، حاصل نگرانی آنها از عملکرد احمدینژاد و واکنشهای احتمالی اوست.
اصولگرایان برای سوال از رئیسجمهور به اجماع رسیدهاند اما هنوز نگرانند که مبادا احمدینژاد هنگام حضور در مجلس، موضعی بدتر از اسفند گذشته در قبال نمایندگان بگیرد. احمدینژاد میداند که اصولگرایان برای برکناری او به اجماع نرسیدهاند و به دلیل هزینههای بالای این برکناری، تا پایان دوره ریاست جمهوری او تلاش میکنند او را تحمل کنند و همین موضوع چگونگی تعامل اصولگرایان با احمدینژاد را با ابهامات جدی مواجه ساخته است.
اصولگرایان اکنون بیشاز هر زمان دیگری نگران ۹ ماه باقیمانده دولت احمدینژاد هستند؛ مخصوصا حالا که احمدینژاد تقریبا مطمئن شده در شرایط معمول، دولت آینده، هیچ نسبتی با جریان احمدینژاد ندارد و پیشبینی ناپذیرتر از گذشته شده است. به نظر میرسد چگونگی برخورد مجموعه اصولگرایان با موضوع طرح سوال از احمدینژاد، نقشه راه تعامل یا تقابل اصولگرایان با دولت فعلی را در ماههای آینده مشخص خواهد کرد.
آفرینش:نگاهی به سفر بارزانی به ایران
«نگاهی به سفر بارزانی به ایران»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم علی رمضانی است که در آن میخوانید؛نچیروان بارزانی نخست وزیر حکومت اقلیم کردستان عراق در راس هیات بلندپایه ای از مقامات دولتی و حزبی منطقه شمال عراق به تهران سفر کرده است سفری که با توجه به پست وی در حکومت اقلیم کردستان و همچنین دیدارهای گوناگون مقامات ایرانی و این بخش از خاک عراق می تواند زمینه ساز تحولی نوین در روابط گوناگون بین دو سو گردد.
در این حال اگر به اهمیت این سفر توجه کنیم چند دستاورد و پیامد مهم را می توان برای این سفر متصور شد.
نخست آنکه ایران از دیرباز هم با کردهای عراقی روابط فرهنگی تاریخی و نژادی داشته و هم با شیعیان عراق روابط تاریخی و مذهبی و فرهنگی به عبارت دیگر کردها و شیعیان در یک دهه اخیر روابط تنگاتنگی با تهران داشته اند. در این حال با توجه به اختلافات و تنشهای داخلی عراق در چند ماه گذشته و به نوعی افزایش اختلافات کردها با دولت عراق و این سفر می تواند بخشی از بن بست موجود در روابط کردها و دولت مرکزی عراق یا مالکی را ترمیم کند و با میانجی گری ایران این مشکلات تا حدی کاهش یابد .
دوم اینکه با توجه به نوع روابط تاریخی ایران با کردهای عراقی و چند دهه گذشته در واقع سفر اخیر بارزانی به تهران به نوعی می تواند زمینه ساز افزایش روابط سیاسی، امنیتی و فرهنگی دو طرف باشد .بویژه اینکه کردهای عراقی با ایران پیوندهای گوناگون فرهنگی تمدنی و..داشته و این امر می تواند زمینه ساز همکاری های گسترده تری بین ایران با این منطقه فدرال در عراق گردد.
در همین راستا نیز قرار است طی هفته های پیش رو مسعود بارزانی رهبر حکومت اقلیم کردستان عراق به تهران سفر کند و در مقابل «علی سعیدلو» معاون امور بین الملل رئیس جمهور به عنوان ارشدترین مقام ایرانی که تاکنون به این منطقه رفته است به اربیل سفر کند.در این راستا افزایش این سفرهای دو جانبه عملا می تواند نقش و نفوذ سیاسی امنیت و ژئوپلتیک ایران در اقلیم کردستان عراق را بالابرد و به نوعی منافع ملی کشور را در این منطقه استراتژیک حفظ کند.
سوم، با توجه به اینکه یکی از مهمترین محور دیدارهای مقامات کُرد عراقی با مسئولان ایرانی در حوزه مسائل اقتصادی و مبادلاتی است.
با در نظرداشت برگزاری اولین اجلاس همکاری اقتصادی ایران و اقلیم کردستان عراق باید گفت که از یک سو منطقه اقلیم کردستان پتانسیل های گسترده ای برای تعامل با ایران در حوزه اقتصادی دارد و از سویی هم با توجه به اهمیت بخش اقتصاد در روابط باید از هم اکنون در اندیشه رفع ناهماهنگی ها و کاستیها در تجارت خارجی با این بخش فدرال از عراق بود . چه اینکه اکنون نیز ترکیه توانسته است در این حوزه نقش مهم تری از ایران داشته باشد .
در این راستا در شرایط کنونی اگر روابط اقتصادی ایران با این منطقه مستعد افزایش یابد بی شک بسترهای افزایش صدور خدمات فنی و همچنین کالاهای گوناگون ایران به این منطقه فراهم تر خواهد شد.
حمایت:چند نکته در باب رویکرد سیاسی به محافل حسینی
«چند نکته در باب رویکرد سیاسی به محافل حسینی»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم سید محمد مهدی موسوی است که در آن میخوانید؛هفته ای که سپری شد، برخی از علما، با اشاره به در پیش بودن ایام ماه محرم و صفر بر لزوم پرهیز از نگاه سیاسی و جناحی به مجالس عزاداری سیدالشهدا (ع) تاکید کردند.آیت الله ناصر مکارم شیرازی روز چهارشنبه ۱۷ آبان در درس خارج فقه خود با اشاره به برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در چند ماه آینده خطاب به مبلغان ابراز داشت: «مراقب باشید که مجالس امام حسین (ع) به محلی برای تبلیغات انتخاباتی تبدیل نشود».
وی همچنین افزود: «ممکن است برخی افراد از مجالس امام حسین (ع) برای اهداف سیاسی سوء استفاده کنند که باید جلوی آنها گرفته شود».یک روز بعد از این سخنان نیز آیتالله رضا استادی، طی سخنانی در گردهمایی بزرگ مبلغان اعزامی ماه محرم که در سالن اجتماعات مدرسه فیضیه برگزار شد، با بیان این که نباید مجلس امام حسین (ع) سیاسی شود، خاطرنشان کرد: «مردم از رسانهها مسایل سیاسی را میشنوند و در برخی مواقع هم لازم و ضروری است که سخنرانان این مسایل را بیان کنند، ولی توجه داشته باشند که مجالس امام حسین (ع) نباید سیاسی و جناحی شود و عدهای از این طریق سوء استفاده کنند».
این موضوع، البته دغدغه دیرین علما و دلسوزان حوزه علمیه است و این که خدای ناکرده مجالس دینی به ویژه محافل پرشور حسینی به محملی برای تامین اهداف سیاسی و جناحی خاص ورای اهداف کلی اسلام و نظام اسلامی شود، امری مذموم و نکوهیده است، در عین حال نباید برای افراد چنین مشتبه شود که اساسا نباید نگاه سیاسی در مجالس حسینی داشت، چه آن که چنین رویکردی دقیقا مخالف با آموزه های اهل بیت (ع) و کلام صریح امام (ره)و رهبری است.
بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی(ره) در همین خصوص با اشاره به بعد سیاسی نهضت عاشورا به صراحت میفرمایند: «ما ملت گریه سیاسی هستیم، ما ملتی هستیم که با همین اشکها سیل جریان میدهیم و خرد میکنیم سدهایی را که در مقابل اسلام ایستاده است». (صحیفه امام، ج۱٣، ص ٣۲۷)ایشان همچنین در جای دیگر با تاکید بر این نکته که مجالس عزاداری و نوحه برای سیدالشهدا (ع) دشمنان اسلام و نظام را به شدت میترساند، بیان میدارند: «این که در روایات ما برای یک قطره اشک برای مظلوم کربلا آن قدر ارزش قایلند، حتی برای تباکی- به صورت گریه درآمدن- ارزش قایلند، نه از باب این است که سید مظلومان احتیاج به این کار دارد و نه آن است که فقط برای ثواب بردن شما و مستمعین شما باشد.
گرچه همه ثوابها هست، لکن چرا این ثواب برای این مجالس عزا آن قدر عظیم قرار داده شده است؟ و چرا خداوند تبارک و تعالی برای اشک و حتی یک قطره اشک و حتی تباکی آنقدر ثواب داده است؟ کم کم کم مسئله از دید سیاسیاش معلوم میشود و انشاءاللَّه بعدها بیشتر معلوم میشود. اینکه برای عزاداری، برای مجالس عزا، برای نوحهخوانی، برای اینها، این همه ثواب داده شده است، علاوه بر آن امور عبادیش و روحانیش، یک مسئله مهم سیاسی در کار بوده است. » (صحیفه امام، ج۱۶، ص ٣۴٣)امام عظیمالشأن (ره) همچنین رسالت وعاظ و منبریها را در این باره بسیار کلیدی و مهم بر شمردهاند و میفرمایند: «اهل منبر کوشش کنند در این که مردم را سوق بدهند به مسایل اسلامی و مسایل سیاسی- اسلامی، مسایل اجتماعی – اسلامی و روضه را دست از آن ندارید که ما با روضه زنده هستیم.»
(صحیفه امام، ج ۱٣، ص ۱۵٨ )البته ناگفته نماند که بزرگان همواره نسبت به افراط و تفریط در طرح مسایل سیاسی در مجالس عزاداری هشدار دادهاند کما این که مقام معظم رهبری میفرماید: «از دو طرف نباید لطمه بخوریم؛ نه ما باید مسایل سیاسی را به کلی از حیطه حرف و گفت و تلاش مجاهدت تبلیغی خودمان خارج کنیم، آن چنان که دشمنان روی آن دهها سال سرمایه گذاری کردند، ولی نهضت اسلامی آمد و این سرمایهگذاری را آتش زد و از بین برد و گفتار و اندیشه سیاسی را وارد متن فعالیتهای دینی کرد و نه از این طرف باید بیفتیم که تصور کنیم همه منبر، همه تبلیغ، همه مخاطبه با مردم و با مومنین یعنی این که بنشینیم مسایل آمریکا و اسرائیل و مسایل سیاسی را تحلیل کنیم؛ نخیر، یک کار واجبتر اگر نباشد، واجب دیگری وجود دارد و آن، دلِ مخاطب شماست؛ دل و جان و فکر او را بایستی تعمیر و آباد و سیراب کنیم. (بیانات معظم له در دیدار روحانیون و مبلغان ماه محرم ۵/۱۱/٨۴)»اساسا نهضت سرخ حسینی در درون خود از چنان ماهیت سیاسی برخوردار است که نگاههای غلط سکولاراندیش را یارای آن نیست که خلاف آن را به اثبات برساند؛ البته در طول تاریخ، قوای استعمار و استکبار در پرتو فعالیت روشنفکرمآبان از یکسو و متحجران از دیگر سو، کوشیدهاند و میکوشند که در ذهن مردم و مبلغان این انگاره را جا بیندازند که مجلس روضه و گریه بر سیدالشهدا (ع) را چه به طرح مباحث سیاسی؟ حال آن که اگر نیک بیندیشیم و ژرف بنگریم به خوبی متوجه میشویم که اساسا هدف سیدالشهدا (ع) در قیام تاریخسازش مبنی بر احیای سیره و سنت جدش رسول خدا (ص) و امر به معروف و نهی از منکر، دارای بعد مهم سیاسی است، هر چند که نباید از دیگر ابعاد اجتماعی، تربیتی، اخلاقی و ... آن چشمپوشی کرد.
گذشته از این نکته، با توجه به این که تنها چند روز دیگر تا شروع ماه حزن آلالله باقی نمانده است، با بهرهگیری از اندیشههای امام (ره)و رهبری میتوان برخی از رسالتهای مبلغان در این ایام را فهرستوار چنین برشمرد: نخستین رسالت تقویت روحیه مجاهدت و شهادتطلبی در بین آحاد افراد جامعه است و نکته مهم دوم اصل بصیرتبخشی به جامعه و آگاه کردن مردم از این واقعیت تلخ است که در حادث شدن واقع عاشورا کم نبودند خواص و حتی به ظاهر عالمانی که دین خود را به دنیای بوزینهبازی چون یزید فروختند و نفرین و لعن ابدی را برای خود به ارمغان آوردند.
تقویت غیرت دینی در حفظ و اجرای ارزشها و حدود الهی و نیز اصلاح گری جامعه از مفاسد، تزکیه نفوس و تاکید بر اصلاح اخلاق اجتماعی و چارهاندیشی برای اصلاح سبک زندگی نیز از دیگر رسالتهای سترگ و خطیر مبلغان است که در این ایام به ویژه باید مورد توجه و اهتمام روحانیون و وعاظ قرار گیرد.
ابتکار:هر کس به طریقی دل ما میشکند
«هر کس به طریقی دل ما میشکند»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم مریم کریمی است که در آن میخوانید؛ساعت ۶ برای رفتن به سرکار بلند شدم. در حین آماده شدن به یادآوری افکار شب پیش احساس کردم غمی بزرگ قلبم را فشرده کرده. دیشب به ارزش پول ملی فکر میکردم، علاوه بر پول ملی، به ارزش سرمایه شخصی ام فکر میکردم... ۵ سالی است که پولهایم را به نظر خودم به صورت عاقلانه ! پس انداز کرده بودم و در هر فرصت مالی نسبت به خرید اوراق مشارکت طرحهای ملی و یا سهام شرکتهای فعال در بخش تولید ملی اقدام نموده بودم. با یک حساب کتاب ۵ دقیقه ای کل سرمایه ام را ۵۰ – ۶۰ میلیون برآورد کردم و بعد بی هیچ دلیل خاصی حساب کردم که اگر این پول را نه از سال اول که همین سال پیش تبدیل به ارز نموده بودم امروز با رقم دیگری مواجه بودم.... ناگهان به خاطرم آمد که جمعه خواهرزاده ۱۲ ساله ام چطور دفترچه حساب پس اندازی که مادرش به پیشنهاد من ! چند سالی است برایش نزد یکی از بانکها گشوده است را به خواری تکان داده بودن و گفته بود:”اگه مثل ننه صفیه _مادر بزرگ بنده_ شما هم عادت داشتین بهم دلار بدید الان میتونستم برای خودم یه لپ تاپ بخرم...» بماند که خواهرم دیگر نتوانست مثل همیشه به او بگوید با این پول وقتی بزرگ شدی برای خودت خانه خواهی خرید....
ننه صفیه هر سال به مناسبت تولد نتیجه هایش یک بیست دلاری به هر کدام هدیه میدهد و دیگر چند وقتی است، بعد از قضایای اخیر ارزی که ما نوههای دکتر مهندس اش بخودمان جرأت نمیدهیم حتی وقتی اسم نتیجه اش را به جای پارسا، پاسدار صدا میزند به اشتباهات لپی اش بخندیم....
و دیشب به این نتیجه رسیدم که در ایران بعضی چیزها هرگز تغییر نخواهد کرد و هنوز هم مثل ۵۰ سال پیش سکه و دلار و حجره و ملک بهترین، سودآورترین و امن ترین شیوه سرمایه گذاری است و بی خود وقتم را لابلای کتابهای اقتصادی و دستور العمل فارکس و محاسبات P/E بورس تلف کرده ام...
به راستی جای تاسف دارد در کشوری که داعیههای دهان پرکنی دارد سالیان سال است که شغل دلالی جایگاه ویژه ای در مشاغل پردرآمد دارد و یکی دو سال است که عده ای از رهگذر بازار ارز بی هیچ دغدغه ای و به صرف گوش دادن به چند خبر همه کس شنوده، بار خویش را بسته اند و یک شبه ره صد ساله پیموده اند...
لحظه ای فکر کردم کم نیستند کارمندانی چون من که خیلی کارها را کسر شأن خود میدانند و از رهگذر زیانهای روزشمارشان، هرروز انگیزههای تخریب شده شان را در کیف میگذارند و به محل کار میروند و پایان هر ماه میبینند که تاوانش در فیش حقوقی شان قید شده که تنها قشری از جامعه هستید که ماهانه مالیات میدهید تا صرف امور رفاهی ! کل جامعه گردد... که دوستی میگفت یکی از این دلالان محترم از اقوام ماست که با سرمایه ی۱۰ میلیون تومانی شروع کرد و حالا دیگر صحبت از خرید ملک در استانبول و آذربایجان و اجاره آنها به دلار مینماید و جالب تر از همه اینکه چون همه سرمایه اش جاریست توانسته در طرح مسکن ویژه هم ثبت نام کند و صد البته که این را جزء مفاخر تیز و بز بودن خود خطاب به دوست ما عنوان نموده بودند (البته با سند و مدرک) که خوب راستش زیاد هم بیراه نگفته بود...
روزگاری بود که کارمندان جزء اقشار متوسط جامعه بودند اما آیا به راستی اکنون میتوانیم خود را جزء قشر متوسط جامعه بدانیم ؟ آیا میتوانیم حتی برای خرید یک تکه وسیله برقی طی شش ماه با پس انداز ماهیانه برنامه ریزی کنیم ؟
اینجا بود که با صدای بلند گفتم: هر کس به طریقی دل ما میشکند... از دوران راهنمایی و دبیرستان موقع مطالعه درس تاریخ همیشه از بذل و بخششهای ناجوانمردانه پادشاهان قاجار حس انزجار به من دست میداد و فکر میکردم چطور ممکن است فردی راضی شود تکه ای از خاک کشور خویش را به بهای زنی از فرنگ یا سفری با اهل و عیال به اروپا به حراج بگذارد.... اما وقتی چشمم به ثبت سفارش انجام شده برای شرکت وارداتی آشنایی افتاد که از این اتاق ارز جدید التاسیس تخصیص ارز شده بود و اتفاقاً به یوان چین بود و پس از گفت و شنودی و حساب و کتابی دریافتم که در بازار آزاد یوان چین موجود نمیباشد و قیمت ارز آزاد برای ثبت سفارشات ورود کالا از چین به قیمت ارز دولتی (با درصدی اختلاف ) محاسبه میگردد و با این حساب ورود کالا از چین به صرفه ترین واردات کالا برای تجار کشور میباشد، دریافتم که روزگاری که خاک کشور را میفروختند رسم دنیا این بود و جاهای دیگر هم پادشاهان از این بذل و بخششها میکرده اند. امروز دیگر رسم فروختن خاک ورافتاده است اما باز هم: هر کس به طریقی دل ما میشکند.
با خود فکر کردم حتماً به محض رسیدن به اداره شماره ننه صفیه را خواهم گرفت و پنج شنبه بعد از ظهر به خانه اش میروم و تا آن وقت دقیق حساب کتاب میکنم ببینم چقدر پول دارم و چقدر هم تا پایان سال با عیدی و اضافه کاری هایم بدست میآورم و صلاح و مشورتی با وی میکنم که با پولهایم چه سرمایه گذاری کنم بهتر است....
آرمان:دلایل غیرسودمند بودن هدفمندی
«دلایل غیرسودمند بودن هدفمندی»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم دکتر فرشاد مومنی است که در آن میخوانید؛روز گذشته نمایندگان مجلس کلیت طرح توقف فاز دوم هدفمندسازی یارانهها را تصویب کردند که در این مورد میشد پیشبینی کرد که اگر ارزیابی دقیق از آنچه در سال ۱٣۹۰ رخ داده وجود داشته باشد امکان ندارد نظام تصمیمگیری کشور بار دیگر مجوزی برای تکرار این تجربه صادر کند.
متاسفانه ما در سال گذشته از نظر آمار و اطلاعات بهنگام و قابل اعتماد با چالشهایی روبهرو شدیم و کار به جایی رسید که حتی دستگاههای دولتی هم درباره آمار و اطلاعات رسمی به مناقشه پرداختند. اما در عین حال حتی اگر بخواهیم به اسنادی که خود دولت منتشر کرده بسنده کنیم به اندازه کافی ادله کافی برای غیرسودمند بودن این جهت گیری سیاستی مشاهده میشود.
وقتی که در آغاز کار قرار شد این رویکرد کلید بخورد فهرستی از اهداف به عنوان نتایج مورد انتظار مطرح میشد و مکرر در سخنان مقامات کشور گفته میشد که فقر ریشهکن و عدالت برقرار و رقابت برای تولید فراهم خواهد شد اما وقتی که با دقت بیشتری واقعیتها در مجلس بررسی شد تقریبا برخی از آنها مورد تایید قانونگذار واقع نشد. قانونگذار سطح انتظارات خود را نسبت به این وعدهها پایین آورد و مساله را در یک کادر محدودی قرار داد.
براساس فرضیاتی که مطرح شده بود ۱۲ماموریت برای دولت تعریف شد که از محل منابعی که از این طریق به دست میآید انجام شود. مثلا پرداخت نقدی به شهروندان، جبران بخشی از خسارات به تولیدکنندگان، جبران بخشی از خسارات به نظام بهداشت کشور و تامین اجتماعی از جمله این موارد بود که باید با آن درآمد اکتسابی انجام میشد.
ادعای اولیه دولت این بود که از طریق این کار ۹۰ تا ۱۱۰ هزار میلیارد تومان درآمد کسب خواهد کرد اما وقتی که خود دولت لایحه بودجه سال۹۰ را داد رقمی که در این بودجه درنظر گرفته شد ۶۲ هزار میلیارد تومان بود؛ یعنی یک عقبنشینی جدی نسبت به ادعاهای خود. وقتی که مجلس این لایحه را بررسی کرد تقریبا مشخص بود با یک فروضی در مورد هرکدام از حاملهای انرژی میزان مصرف و تفاوت قیمت مدنظر دولت چیست.
وقتی مجلس اینها را محاسبه کرد به این نتیجه رسید که سقف قابل تحقق درآمد برای دولت ۲۶ هزار میلیارد تومان بوده است. در این مقوله دولت احتمالا قادر نبود از آن رقم لایحه بودجه دفاع کند اما به عنوان تمهیدی برای پنهان کردن بخشی از کسری واقعی بودجه نهایتا مجلس پذیرفت به جای ۶۲ هزار میلیارد تومان رقم ۵۴ هزار میلیارد تومان تصویب شود.
گزارشهایی که مرکز پژوهشهای مجلس ارائه کرده، نشان دهنده این است که در کل سال ۹۰ عملا آنچه اتفاق افتاده ۲۹ هزار میلیارد تومان است. اما ظاهرا فقط یک ماموریت یعنی پرداخت نقدی به شهروندان در دستور کار قرار گرفت و برای همین یک ماموریت هم ۱۶هزار میلیارد تومان کسری آورد. یعنی همین جا سیستم نظارتی به راحتی متوجه میشود این سیاست نتیجه مدنظر را نداشته است.
همان کسری را هم دولت سعی کرد از رویههای غیرقانونی پوشش دهد که این مورد اعتراض شدید دیوان محاسبات قرار گرفت. اینها واقعیتهایی است که نهادهای رسمی کشور بر روی آن صحه گذاشتند و به همین دلیل هم است که مجلس تصمیم بر توقف فاز دوم هدفمندسازی یارانهها گرفته است.
دنیای اقتصاد:دکتر فرخ قبادی
«پرتگاه مالی اوباما»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکتر فرخ قبادی است که در آن میخوانید؛روز بعد از اعلام نتایج انتخابات ایالاتمتحده و پیروزی دگرباره باراک اوباما، بازارهای سهام در آمریکا سقوط شدیدی را تجربه کردند. شاخص «داو جونز»در یک روز ۴/۲ درصد تنزل کرد که شدیدترین کاهش برای این شاخص در یک روز طی یک سال گذشته بود.
دیگر شاخصهای بازار سهام آمریکا و بهای نفت نیز به میزان قابلملاحظهای کاهش یافتند. بازارهای مالی آسیا و اروپا هم تا روز جمعه روند نزولی داشتند؛ هر چند که کاهش ارزش سهام در آسیا و اروپا به شدت آمریکا نبود.
اینکه شرکتهای بزرگ، به ویژه در بخش مالی و نیز اقشار ثروتمند در آمریکا، نوعا از پیروزی اوباما ناخشنود و شاید هم نگران شدند و این ناخشنودی در بازارهای مالی انعکاس یافت، البته جای تعجب نداشت؛ اما واقعیت این است که نگرانی اصلی «وال استریت» از پیروزی اوباما به پیچیدهتر شدن حل و فصل معضلی مربوط میشود که «پرتگاه مالی»نام گرفته است.
سوابق و زمینههای تصمیماتی که به شرایط کنونی و پدیدار شدن پرتگاه مالی منجر شده، طولانیتر از آن است که در این مختصر تشریح شود. کافی است بدانیم که در گذشته کنگره آمریکا قوانینی را به تصویب رسانده که چنانچه تا پایان سال جاری میلادی (اندکی بیش از یک ماه و نیم دیگر) اقدامی در مورد توقف یا تغییر آن صورت نگیرد، به طور خودکار، مالیاتها در این کشور افزایش و بودجه وزارتخانههای دولتی آن کاهش خواهند یافت.
بر اساس برآوردهای موجود، در صورتی که کنگره تدبیر جدیدی نیندیشد و از سقوط به «پرتگاه اقتصادی» احتراز نشود، فقط در سال ۲۰۱٣ مبلغی بیش از ۶۰۰ میلیارد دلار (به صورت افزایش مالیاتها و کاهش خرجکردهای دولت) از تقاضای کل در اقتصاد ایالاتمتحده کاسته خواهد شد.
این امر، به پیشبینی اکثریت بزرگ صاحبنظران، نه تنها فرآیند لرزان و شکننده رشد اقتصادی آمریکا را متوقف خواهد ساخت، بلکه احتمالا اقتصاد این کشور را دچار یک رکود واقعی خواهد کرد و این مسالهای است که نه تنها فعالان اقتصادی آمریکا را نگران کرده، بلکه بازارهای مالی اروپا و آسیا را نیز دچار تشویش ساخته است.
صندوق بینالمللی پول پیشبینی کرده است که افزایش مالیاتها و کاهش خرجکرد دولت آمریکا که در صورت حل و فصل نشدن معضل «پرتگاه اقتصادی» تحقق خواهد یافت، نرخ رشد اقتصادی این کشور را در سال آینده ۴ درصد کاهش خواهد داد و این امر ضربه سنگینی به طرفهای تجاری آمریکا وارد خواهد آورد. موسسه اعتبارسنجی معتبر «فیچ» نیز در گزارشی آورده است که «پرتگاه اقتصادی ایالاتمتحده، بیتردید جدیترین تهدید برای تداوم روند بهبودی اقتصاد جهان در آینده نزدیک است. پیامدهای انقباضی این مساله، اقتصاد آمریکا و احتمالا اقتصاد جهان را به رکود خواهد کشاند و در خوشبینانهترین حالت، نرخ رشد اقتصادی جهان را در سال آینده به نصف تنزل خواهد داد.» و اینها همه در حالی است که آقای برنانکه، رییس بانک مرکزی آمریکا نیز به صراحت اعلام کرده که اگر سیاستمداران راهحلی برای این معضل نیابند، کاری از بانک مرکزی برنخواهد آمد و «این نهاد قادر به خنثی کردن درد و رنج حاصل از آن نخواهد بود.»
مساله اینجا است که با توجه به واقعیتهای سیاسی جامعه ایالاتمتحده، حصول توافقی که همه طرفهای منازعه را راضی کند، کار آسانی نخواهد بود. حلوفصل این معضل نیازمند توافق میان کنگره آمریکا و رییسجمهور این کشور است. رییسجمهور نه تنها با مجلس نمایندگانی روبهرو است که کنترل آن در دست حزب جمهوریخواه است که با سیاستهای مالیاتی و بودجهای «اوباما» مخالف است، بلکه به دلیل پافشاری او در مورد افزایش مالیات ثروتمندان (افرادی که درآمد بیش از ۲۰۰ هزار دلار و زوجهایی که درآمد بیش از ۲۵۰ هزار دلار در سال دارند) و در همان حال گسترش خدمات اجتماعی (از جمله بیمه همگانی) و عدم افزایش یا کاهش مالیات طبقه متوسط و بیبضاعت، از حمایت بیچون و چرای سنا نیز برخوردار نیست.
به احتمال زیاد و پس از چانهزنیها و بدهبستانهای معمول در دنیای سیاست، از سقوط اقتصاد آمریکا به پرتگاه اقتصادی جلوگیری خواهد شد؛ اما عملکرد بازارهای سهام در آمریکا و آسیا و اروپا، آن هم در شرایطی که اروپا با مشکلات جدی دست به گریبان است، نشان از نگرانی فعالان اقتصادی از عاقبت کار دارد.
کم نیستند صاحبنظرانی که گریز از این پرتگاه را تضمین شده نمیدانند و دو ماه آینده را دورانی پر تنش و پر حادثه تلقی میکنند. در حقیقت خانم کریستین لاگارد، رییس صندوق بینالمللی پول معتقد است که حتی هماکنون نیز نگرانیها از حل و فصل نشدن این معضل، به سرمایهگذاری و رشد اقتصادی جهان لطمه زده است.
مقامات دولتی برخی از طرفهای تجاری آمریکا، از جمله کانادا، برزیل و مکزیک، به صراحت در این مورد به سیاستمداران آمریکا هشدار دادهاند و یک گزارش تحلیلی خبرگزاری رویترز با تشریح پیامدهای خسارت بار عدم مصالحه، به نمایندگان مجلس آمریکا توصیه میکند که با توجه به نرخ بیکاری ٨/۷ درصدی و روند شکننده بهبود اقتصادی کشور، از لجاجت خودداری کنند و مصالح اقتصاد آمریکا و جهان را بر منافع گروهی ارجح بدارند.
تاکنون هیچ یک از طرفین منازعه از مواضع خود کوتاه نیامدهاند. آقای اوباما معتقد است که پیروزی انتخاباتی او نشانه حمایت مردم از وعدهها و پیشنهادهای او است. جبهه مخالف نیز بر خطرات تداوم کسری بودجه و تاثیر منفی افزایش مالیات ثروتمندان بر سرمایهگذاری تاکید میکند. تا چند هفته دیگر خواهیم دانست که آیا سیاستمداران آمریکایی به مصالحهای دست خواهند یافت یا اقتصاد بحرانزده جهانی با تکانه تازهای روبهرو خواهد شد.
|