یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

نامه سر گشاده پرفسور محسن مسرت به رهبران جمهوری اسلامی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۲۵ آبان ۱٣۹۱ -  ۱۵ نوامبر ۲۰۱۲


نامه سر گشاده به رهبران جمهوری اسلامی
و ارائه پیشنهاد نه ماده ای بمنظور جلوگیری از جنگ احتمالی و شرکت فعال در کنفرانس سازمان ملل برا ی منطقه خالی از تسلیحات کشتاردستجمعی

پرفسور محسن مسرت
(استاد بازنشسته اقتصاد و علوم سیاسی دانشگاه اوزنابروک آلمان و ساکن برلین)
۱۵ نوامبر ۲۰۱۲ مطابق با ۲۵ آبان ۱٣۹۱


اکنون بر کسی پوشیده نیست که کشورمان ایران با تشدیداختلافات جمهوری اسلامی با غرب و بخصوص ایالات متحد وافزونی تحریمها، تهدیدها و خطرجنگ لحظات حساسی را طی میکند، آنگونه که اینجانب بعنوان ایرانی وطن دوست خود را موظف میبینم علیرغم ارزیابی خود ازنظام موجود بمنظور جلوگیری ازجنگ اظهار نظر نموده وکم هزینه ترین راه و چاره ای که مد نظرم میباشد را با مسئولین کشور در میان بگذارم. ایران متعلق به همه ایرانیان است و آنجا که مصالح ملی و تمامیت ارضی کشور مطرح میباشد کارزار دفع مخاطرات وظیفه مشترک همه ایرانیان است. با الهام از این باور که انگیزه اش چیزی بجزدفاع از فرهنگ و تمدن ایرانی و دست آوردهای ملی، تاریخی و متنوع آن نیست، که تنوع و همزیستی مسالمت آمیزفرهنگ های گوناگون مهمترین ضامن بازتولید و استمرار هویت ایرانی میباشد، اینجانب تبادل نظرو گفتمان با هر نوع حاکمیت اعم از حاکمیت دینی و یا حاکمیت غیر دینی رادر این شرایط حساس وظیفه خود دانسته و از برچسب زدن کوته نظران هیج ابائی نداشته و کلیه هموطنان دور اندیش و صلح طلب را، علیرغم انتقادهای بجا به رفتاررژیم در حال حاضر موجود، به این گفتمان دعوت میکنم. به باور نویسنده این نامه سرگشاده جلوگیری از حمله نظامی به ایران با هر انگیزه ائ که باشد، والا ترین وظیفه ایرانیان و درصدر آنها رهبران جمهوری اسلامی در حال حاضراست. این وظیفه به باور اینجانب بر هر برنامه ملی دیگری الویت دارد، چه اگر خدای ناخواسته حمله نظامی اتفاق افتد کلیه الزمات از جمله اصلاحات برای مدت نامعلومی به عقب خواهد افتاد. اگر در این نامه سرگشاده کلیه رهبران جمهوری اسلامی را مخاطب قرار میدهم به این دلیل است که نه تنها تا کنون بیت رهبری بلکه روسای محترم جمهوری حال و گذشته، رئیس مجمع مصلحت و سایر ارکان قانونی جمهوری اسلامی از جمله مجلس بنوبه خود هم در بوجود آمدن شرایط بحرانی سهیم بوده ا ند وهم در مدیریت بحران مسئولیت خاص خود را داشته و دارند.


مسئولین محترم جمهوری اسلامی
قبل از هرچیز اعلام شرکت جمهوری اسلامی را در کنفرانس سازمان ملل برای ایجاد منطقه خالی از تسلیحات کشتاردستجمعی در خاور میانه و نزدیک که قرار بود درماه دسامبر(آذرماه)در شهر هلسینکی تشکیل شود را یک قدم مثبت میدانم و این اقدام جمهوری اسلامی را در ایجاد دورنمای سازنده برای کلیه ملتهای منطقه به فال نیک مبگیرم. اجازه میخواهم قبل از توضیحاتی دقیق از جدی بودن خطر جنگ وبمنظورتصور ملموس تری از پیامدها ، هزینه های انسانی ، اقتصادی وفرهنگی و ابعاد منطقه ای جنگ احتمالی، سناریوی نزدیک به واقعیتی را حضورتان ترسیم نمایم. اگر چه در تهدیدهای اسرائیل وشماری از جنگ طلبان آمریکائی صحبت از حمله نظامی به تاسیسات هسته ای میباشد که بزعم آنها جنبه تسلیحاتی دارند، اما این با توجه به تجربیات کلیه حملات نظامی غرب در دهه گذشته از جمله به کشور یوگسلاوی و عراق پر واضح است که دو کشور مهاجم تنها به حملات نظامی بر تاسیسات هسته ای بسنده نخواهند کرد و بالعکس قبل از آن بمنظور جلوگیری از عکس العمل های نظامی جمهوری اسلامی و یا حد اقل تضیف آنها به نابودی کلیه تاسیسات ارتباطاتی از قبیل راهها، پلها، فرودگاها وهمچنین تاسیسات تامین انرژ ی ِاز قبیل نیروگاهها و مراکزمهم رسانه های جمعی ایران خواهند پرداخت. علاوه برآن احتمال نابودی مراکزسرویس رسانی به شهرها از قبیل برق ،آب ، مراکز تصفیه فاضل آب و سایرمراکزتامین احتیاجات شهروندان بمنظور ایجاد آشوب، سردرگمی ومشغول نمودن بخشی ازنیروهای نظامی جمهوری اسلامی بسیار زیاد است. پرواضح است که جمهوری اسلامی و همپیمانان منطقه ای آن نیز منتظرنخواهند نشست و با تمام امکانات نظامی موجود خود با نیروهای نظامی ایالات متحد در خلیج فارس و کشورهای همسایه درگیر خواهند شد وعلاوه برآن حملات نظامی خزب اله در لبنان به مراکز مهم اسرائیل سبب خواهد شد سایر کشورهای پیمان ناتو بخصوص کشورهای انگستان و فرانسه و حتی آلمان به جنگ با ایران وارد شوند. بنابراین میتوان تصور نمود که وقوع جنگ چه ابعاد وسیع و غیر قابل کنترلی در کشورمان و در کل منطقه را در بر خواهد گرفت، که شایدهمه آنها در این سناریو نیز قابل پیشبینی نباشند. طبیعی است که خسارتهای جانی برای شهروندان ایرانی و غیر ایرانی منطقه، هر انسانی راشدیدا متاثر خواهد نمود. طبق تحقیقات مستند و علمی که توسط تیم علمی ایرانی الاصل شورای اتلانتیک درواشینگتن در اکتبرگذشته انتشار یافت، تنها تا صد هزار نفربعلت اشاعه تشعشعات هسته ای در نتیجه بمباران کردن مراکز هسته ای از بین خواهند رفت. تلفات گسترش احتمالی جنگ به شهرهای بزرگ و سایر کشورهای منطقه میتواند حتی به چندین ملیون برسد. بخش عمده ای از سرمایه های اقتصادی کشور که پس از جنگ خانه بر انداز رژیم صدام حسین با ایران در ایجاد کارخانه ها و تاسیسات لازم بکاررفته است از بین خواهد رفت وتوسعه اقتصادی کشورمان را برای چند دهه ای عقب خواهد انداخت. علاوه بر آن عواقب زیست محیطی جنگ محیط زندگی نسلهای حال را تخریب نموده و موانع بسیاری برای نسلهای آینده بوجود خواهد آورد. در این رابطه سخت است که در باره خطرات ناشی از جنگ برای حفظ تمامیت ارضی و استقلال ایران سخن نگفت که این به نوبه خود میتواند کشورمان را برای مدت زیادی به طرف جنگهای داخلی و صرف بخش عظیمی از منابع انسانی و طبیعی را در راستای دامن زدن به انواع ناسیونالیسم های خشونت سازو نابود کننده یکدیگر سوق دهد.

بنابراین اطمینان دارم که هیچ یک از شهروندان کشورمان، هیچیک ازجناههای سیاسی اعم از "خودی" یا "غیرخودی"، به جز عده ای مزدور، کوته بین و قدرت طلب به پیشوای چنین جنگی نخواهند رفت وبالعکس کلیه درایت خود را برای جلوگیری از آن بکار خواهند برد. اما لازم میدانم در ابتدا همانطور که تا کنون در تمام نوشته ها وبحثها در خارج از کشور ودر ایران عنوان کرده ام اذعان نمایم که جمهوری اسلامی در ارتباط با در گیری هسته ای با دنیای غرب در مخمصه سنگین وتنگنای بزرگی قرار گرفته است که خروج از آن به آن ساده گی که شماری از هموطنان خوش نیت ولی ساده اندیش مطرح میکنند نمیباشد. عده ای معتقدند که بهتر است جمهوری اسلامی برای پایان تحریمها و جلوگیری از جنگ برنامه هسته ای خود را با خواستهای ایالات متحده واتحادیه اروپا تطبیق دهد ودر ادامه کارزار هسته ای، مواضع خود را تعدیل نماید و به اصطلاح" شرشیطان" را رها نماید.اما اشکال عمده این رهنمود این فرض است که مشکل غرب با جمهوری اسلامی ماهیتا مساله هسته ای میباشد.، در حالیکه اگر این فرض صحت نداشته باشد و ایالات متحد و اردوگاه غرب هدف دیگری و بخصوص تغیر رژیم جمهوری اسلامی را دنبال کند، در آن صورت یقینا شاهد خواهیم شد که با عقب نشینی دولت جمهوری اسلامی مسئله حل نشده وهمانگونه که تا بحال معمول بوده ونماینده گان غرب به شهادت کارشناسان مستقل و بی غرض در کشورهای غربی از قبیل آقایان هانز بلیکس(رئیس اسبق آژانس انرژی اتمی) و کریستوف برترام (رئیس اسبق بنیاد علمی سیاسی نزدیک به دولت آلمان) با پیشنهادهای سازنده جمهوری اسلامی رفتار کرده اند، ادعا های جدیدی مطرح خواهند شد از قبیل اینکه این عقب نشینی جمهوری اسلامی هنوز کافی نیست یا اینکه طرف ایرانی هنوز به خیلی سئوالهاجواب کافی نداده است و یااینکه ایران فقط به لحاظ انگیزه های تاکتیکی مواضع خود را تعدیل نموده و میخواهد منتظر فرصت مناسبی باشد تا اهداف دیرینه خود را دنبال کند و یا به رهبران جمهوری اسلامی اصولاهیچ اطمینانی نمیتوان نمود و قس علیهذا.البته نمیتوان کتمان نمود که رفتار جمهوری اسلامی در قبال آژانس در پاره ای از مواقع آنطور که میباید شفاف نبوده و اصولا هم پافشاری به استفاده صلح آمیز هسته ای در حالیکه ایران هم منابع سرشار فسیلی و تجدیدناپذیر در اختیار دارد و هم دسترسی به منابع سرشارو تجدید پذیر خورشیدی دارد، سئوال انگیز میباشد. اما به باورنویسنده این نامه سرگشاده مشگلات با برنامه هسته ای جمهوری اسلامی به احتمال بسیار قوی چیزی جز دستاویزمناسبی بیش نیستند که ایا لات متحد از آن استفاده مینماید که نهایتا رژیم حاکم رادر آینده نزدیک با رژیمی که با راهبردهای استراتژیک اش در تضاد نباشد عوض کند. اجازه میخواهم قبل از طرح گزینش کم هزینه ای بمنظور مقابله با خطر جنگ که انگیزه اصلی این نامه سرگشاده میباشد، توضیحات بیشتری در باره این نظریه که انگیزه اصلی ایالات متحد تغیر رژیم است، عنوان نمایم که نتیجه سا لها مطالعه، مشاهده و بحث با صاحب نظران میباشد و اینجانب در مقاله ها و یا کتابهای خود بارها مطرح کرده ام.

مسئولین محترم
به باور نویسنده این نامه سرگشاده و با استناد به شواهد بسیاری در ایالات متحد رژیم قدرتمند و نامرئی وجود دارد که صنایع نظامی، نفتی ومالی پایگاه اقتصادی و اجتمائی عمده نیروهای تعین کننده آن میباشند وهر آن زمان که مصلحت حیاتی این نیروها و نظام آنها در میان است وارد عمل شده و در صورت لزوم از دولت منتخب مردم در سیاست گذاری به دفاع میپردازند و یا اینکه تمام کوشش خود را در راستای شکست سیاست گذاری مخالف با منافع خود بکار میبرند. این نیروها هنوزقادر به قبول تغییرات جدی در ساختار نظام جهانی نیستند ولذا همواره کوشش دارند روابط ایالات متحد با سایر کشورهای جهان را با استفاده از اهرمهای گوناگون قدرت نظامی ، اقتصادی و فرهنگی در حفظ موقعیت سلطه گرانه این کشوربه همان روال دوران یک قطبی بودن جهان مدیریت کنند. بارک اوباما علیرغم کوششهای ابتدائی موفق به خروج سیاستگذاری مستقل ازآن رژیم نامرئی سلطه گرا و امپریالیستی این کشور نشده وبالاخره مجبورگردید، برنامه های سیاسی خود رابخصوص در قبال روسیه ، چین و منطقه خاور میانه ونزدیک یکی بعد از دیگری با خواسته های نیروهای تعین کننده آن رژیم تطبیق داده و عملا تسلیم راهبردهای هژمونیستی ،ضد دمکراتیک وخشونت زای آنهاگردد. اهداف کلان این نیروها ماهیتا سلطه بر کنترل مستقیم یا غیر مستقیم منابع طبیعی جهان و تاثیرگذاری بر قیمتهای این منابع و بخصوص منابع نفت و گاز جهان میباشد که برای دستیابی به آن از دخالتهای نظامی و سیاسی ابائی ندارند. با ورود چین و هندوستان، یعنی دو کشور مصرف کننده کلان واز نظرسیاسی مستقل نفت وگازبه بازار جهانی، ایالات متحد رژیم قیمت نفت زیر سلطه خود را از اوایل قرن جاری از دست داد و دیگر قادر نیست قیمت بازار جهانی کالاهای انرژی فسیلی رابا منافع سلطه گرانه خود انطباق دهد. لذا میتوان اذعان نمود که این کشور در این یک مورد اجبارا عقب نشینی کرده و روابط جدید در بازار جهانی راپذیرفته است.

اما این کشور علیرغم منابع فسیلی خود که حجم آنها با توجه به رشد صعودی قیمت نفت و استفاده از فن آوریها جدید رو به ازدیاد است و حتی ممکن است بزودی از وارد کننده مواد فسیلی به صادر کننده این مواد تبدیل شود، همواره با انگیزه های هژمونیستی در پی کنترل مستقیم هر چه بیشترمنابع نفتی و گازی در اقصی نقاط جهان و بخصوص در منطقه خلیج فارس میباشد.وبهترین راه برای حفظ نفوذ هژمونیستی اش را در آن میبیند که همانند چند دهه بعد از جنگ جهانی دوم دوباره شرکتهای آمریکای وغربی چند ملیتی نفتی ،نظارت کامل استفاده از این منابع را بعهده بگیرند. به این اهداف کلان ایالت متحد در دو دهه گذشته هدف راهبردی بسیار مهم جدیدی اضافه گردیده است که این همان حفظ نقش دلار در خرید و فروش نفت و گاز یعنی کالاهائی میباشد که سهم عمده ای از تجارت بازار جهانی را بخود منحصر نموده اند. بنابراین تجارت این دو کالادر بازار جهانی به دلار در اینکه این پول همواره پول جهانی بماند، نقش کلیدی دارد، که اهمیتش با توجه به سیر صعودی قیمت نفت و حجم سهم نفت وگاز درتجارت جهانی نسبت به قرن گذشته چند برابرنیز شده است.اما تداوم دلار بعنوان پول جهانی از این جهت اهمیت ویژه کسب کرده است که در دو دهه اخیر به مهمترین اهرم برای سرازیر شدن بخش قابل توجه ای ازثروتها و سرمایه های دنیا به آمریکا تبدیل گردیده و از این طریق و در حقیقت برای اقتصادی که در بسیاری از زمینه ها، دیگرقادر به رقابت با سایر کشورها در بازار جهانی نیست ودر بحران اقتصادی شدیدی بسر میبرد، ثبات ظا هری و نا پایدار بوجود آورد به بیان دقیقتر، ایالات متحد در ماه مه ۲۰۱۲ با رقم نجومی ۵۲۶۴ میلیلیارد دلارقرض خارجی، رکورد جدیدی را به دست آورده است. هر کشور دیگری مانند یونان، پرتقال یا اسپانیا با چنین قرضه خارجی ورشکسته اعلام میشود ودیگر قادر نخواهد بود برای پرداختهای جاری خوداز منابع مالی بین المللی وام دریافت کند. اما ایالات متحد جزو مطمئن ترین بازار مالی جهان است و هر سال مقدار بیشتری از سرمایه جهانی را بخود جلب میکند. برای نمونه ایاللت متحد از سال۲۰۰٣ تا ۲۰۱۲ سالانه بطور متوسط ۱۱۱۶ میلیارد دولار سرمایه اضافی از سایر نقاط جهان به اقتصاد خود جذب کرده است، که این معادل سهم قابل توجه ۷،۴ در صد درآمد سالیا نه.این کشور است. دلیل اصلی این موقعیت مالی استثنائی همان پول جهانی بودن دلار است که بوسیله آن ایالات متحده قادر است هرسال رقم بیشتری از ثروت و سرمایه هائی که در سایر نقاط دنیا تولید شده و نتیجه عرق جبین وکارصدهاملیون انسان غیر امریکائی است به این کشورسرازیر کند و در اقتصاد ملی خود بکار اندازد. بهمین دلیل هم ضریب پس انداز در آمریکا در این میان به صفر رسیده است، یعنی امریکائیها مدت هاست که احتیاج به پس انداز برای سرمایه گذاری نداشته و هرچه مردم این کشورخود در سال تولید میکنند خود نیز تمام وکمال به مصرف میرسانند، زیرا سرمایه های لازم رابرای جبران استحلاک در صنایع و بالا بردن بازده کاررا بلاعوض از منابع خارجی تامین میکنند. انتقال این سرمایه های سایرکشورهای جهان به اقتصاد ملی ایالات متحد بلاعوض میباشد، زیرا این کشور هیچگاه مجبوربه پس دادن این سرمایه ها نخواهند بود. این موقعیت استثنائی که با منطق هیچ اقتصاد ملی سالمی سازگاری ندارد، فقط و فقط محصول نقش دلاربعنوان پول جهانی است ،که به ایالات متحد این فرصت انحصاری را میدهد، زیرا این کشورمیتواند دلار چاپ کند و از طریق تزریق آن به حجم جهانی این پول کلیه هزینه های قرضه خارجی خود را بپردازد. ساده تر بگویم: ایالات متحد بطور متوسط در ۹ سال گذشته هرسال در قبال ورود ۱۱۱۶ ملیارد دولار کاغذ به بازار جهانی صادر کرده است.

در این صورت اقتصاد ایالات متحد تبدیل به نوعی اقتصاد رانتی شبیه عربستان سعودی تبدیل شده است که اهرم اقتصادی رانتهایش بجای منابع طبیعی نفتی پولش میباشد که نقش پول جها نی را به عهده دارد. این رقم نجومی انتقال سرمایه از سایر نقاط جهان به ایالات متحد قطعا بزرگترین رقم از انتقال سرمایه بلاعوض به این کشور است ، اما این مبلغ تنها قلم نیست و به آن مبالغ دیگری از محل کنترل بر منابع طبیعی دنیای سوم و سرمایه گذاریهای کلان در همه بخشهای اقتصادی اضافه میشوند، که ازبرکت موقعیت هژمونیستی و نه تنها تولید و کارآوری بدست آمده اند. لذا میتوان رقم واقعی انتقال سرمایه بلاعوض به ایالات متحد راحدود ۲۰۰۰ ملیارد دلار در سال دانست. .بنابراین پر واضح است که کلیه دولتهای ایالات متحده با پشیبانی بی چون و چرای نیروهای تعین کننده و سلطه گرا تمام کوشش خود را متوجه حفاظت ازموقعیت هژمونیستی نظامی خود بر جهان کرده اند، موقعیتی که به کمک بیش از ٨٣۰ پایگاه نظامی در کلیه نقاط جهان و بخصوص مناطق استراتژیک بوجود آمده است. بهمین دلیل این کشور از دخالتهای نظامی و جنگ افروزی هم هیچ ابا ئی نداشته و حاضراست مخارج این سلطه گری را هم که سالانه بین ۵۰۰ تا ٨۰۰ میلیارد دولار بوده نیز بپردازند، زیرا حجم این مخارج بمراتب کمتر از حجم سرمایه هائئ میباشد، که ایالات متحد با روش امپریالیستی به اقتصاد ملی اش انتقال میدهد. علاوه بر آن مجمع صنایع نظامی این کشور مهمترین برنده این سیاست است، که جزو نیروهای تعین کننده سیاستهای کلان آمریکا میباشد و سر نخ این سیاستها را در پشت پرده دردست دارد. این نمونه ایالات متحده نشان میدهد که علیرغم جهانی شدن سرمایه داری روشهای امپریالیستی هنوز در روابط جهانی وجود دارند، زیرا دولتهای قدرتمند همواره قادرند در صورت لزوم حتی با استفاده از قدرت نظامی ونهادهای غیر نظامی در تقسیم غیرعادلانه ثروت های تولید شده بنفع کشور خود شدیدا دخالت کنند.

دولتمندان محترم جمهوری اسلامی
اکنون اجازه میخواهم توضیح دهم که چرا ایران دردو دهه اخیر در حفظ دلار بعنوان پول جهانی ویا در نابودی نقش جهانی بودن این پول اهمیت کلیدی پیدا کرده است و چرا تضعیف قدرت مرکزی در ایران و یا حتی عراقی کردن کشورمان در راستای استمرارسلطه گری آمریکا در جهان به یک هدف استراتژیک تبدیل شده است.؟ علت اصلی آن به باور نگارنده این است، که ایران تنها کشور نفت خیزجهان است، که تحت شرایطی بخصوص هنگامیکه مثلا اخوان مسلمین عربستان جایگزین رژیم سعودی در این کشور شوند و در پی آن حکومتهای شیخ نشینها هم تغیر کند، میتواند بکمک عربستان و شیخ نشینان نوعی ائتلاف قدرتمند ضد دلاری بوجود آورد و منابع نفتی و گازی کل منطقه را به پولهای بین المللی از قبیل یورو ویا پول چین(رن مین بی) به فروش برساند. چنین اتفاقی میتواند آن چتر نجاتی دولارمحوری خود را که ایالات متحد تا کنون برای حفظ موقعیت انحصاری و امپریالیستی اش پهن کرده فرو بریزد واین کشوررا به بحران اقتصادی شدیدی که حتی تا سرحد از هم پاچیده گی اقتصادی هم میتواند برسد، سوق دهد. در این صورت ایالات متحد با چالشهای بسیار بزرگ انجام اصلاحات ساختاری روبرو خواهد شد، اصلاحاتی که سردمداران این کشور تا کنون و به قیمت خسارت به سایر کشورها وبه کمک سیاستهای خشونت زا، جنگ آفرین و امپریالیستی از آن طفره رفته اند. علاوه بر آن کلیه کشورها ونهادهائی که صاحب دلار هستند نیز با خسارات ناشی از سقوط کلان ارزش دولار روبرو خواهند بود. این کشورها ازیکطرف کشورهای نفت خیزعربی حوضه خلیج فارس و از طرف دیگر وبخصوص کشور چین میباشند، که تنها این کشوردر حال حاضر بیش از ۱۶۰۰۰ میلیارد دلار ذخیره ارزی یعنی معادل ۲،۲ برابر در امد سالانه اش در اختیاردارد، جزو بازندگان از میان رفتن دلاربعنوان پول جهانی خواهند بود. البته میتوان استدلال کرد که درست به همین دلیل کشور چین و کشورهای نفت خیز حوضه خلیج فارس با ایالات متحد عملا دریک ائتلاف استراتژیک حفظ موقعیت دلارقرار دارند و همگی آنها مصممانه ازدلار بعنوان پول جهانی به دفاع خواهند پرداخت واز ایجاد ائتلاف ضد دلاری و بوجود آمدن تنوع در پول جهانی جلوگیری خواهند نمود. در حقیقت هم کشور چین در ارتباط با دلاربعنوان پول جهانی در یک تنگنای جدی قرار گرفته است. این کشور از یکطرف در پی ایجاد نظم جهانی چند قطبی، ایالات متحد، اتحادیه اروپا و خود چین است، که این نظم جهانی اجبارا تنوع در پول جهانی را نیز میطلبد. تمایل جدی چین به کمکهای مالی حوزه یوروبرای جلوگیری از تضعیف این پول را نیز باید در همین راستا ارزیابی نمود. از طرف دیگر زمانی این کشور میتواند در زمره جبهه طرفداران تنوع پول جهانی شود، که موفق شده باشد حجم ذخیره غول آسای خود به دلاررا به سطح بسیار پائین تری برساند، که البته جز این چاره دیگری هم ندارد، زیرا یک کشور قدرتمند جهانی که میرود تا در یک تا دو دهه آینده به بزرگترین اقتصاد جهانی تبدیل گردد، نمیتواند تابع پول رقیب عمده خود یعنی ایالات متحد بماند. در اینجا این نکته نیز برملا میگردد، که حفظ دلار بعنوان پول جهانی چه اهمیت زیادی نیز برای ایالات متحد بمنظور مهار نمودن نفوذ جهانی چین و دفاع ازنظم تک قطبی موجود تا کنون داشته است. لذا این استدلال که ایالات متحد حد اکثر کوشش خود را در راستای ممانعت از تشکیل ائتلاف شکننده ضد دلاری در منطقه خلیج فارس به رهبری ایران بکار خواهد برد دو چندان اهمیت پیدا میکند: از یکطرف بدلیل دفاع از موقعیت هژمونیستی خود بطور عام و از طریف دیگربخصوص برای مهاربزرگترین رقیب جهانی خود یعنی کشور چین. هیچ تردیدی هم نمیتوان داشت که موئتلفان طبیعی پترودولاری ایالات متحد یعنی شیخ نشینان خلیج فارس به رهبری عربستان سعودی نیز، همانگونه که در چندسال اخیر بوضوح شاهد آن هستیم، با همان قاطیعت در حال مبارزه با نفوذ ایران در منطقه و جلوگیری از ائتلاف ضد دلاری مشغول هستند. سرکوب کلیه جنبشهائی که میتوانند در آینده از طریق تغیر رژیم در شیخ نشینان و خود عربستان سعودی حوزه کشورهای ضد آمریکائی و ضد دلاری در منطقه خلیج فارس را گسترش دهند، سرکوب کردن مخالفین در بحرین، کمک به مخالفین رژیم قذافی در لیبی و بخصوص دخالت شدید در سوریه و کمک های مالی و نظامی آنها به مخالفین رژیم اسد که از همراهان سرسخت جمهوری اسلامی است،کمکهای کلان مالی قطربه حماس درنوار غزه و مسافرت امیر قطر به آنجا از جمله کوششهائ هستند ، که میتوان آنها را با اقدامات ایالات متحد در راستای نابودی حکومت مرکزی و عراقی کردن ایران همسو خواند. اما اتحادیه اروپا و بخصوص کشور آلمان نیزعلیرغم منافع میان مدت و دراز مدت تبدیل یورو به پول جهانی ، در حال حاضرو بدلیل تابعیت شدید صادراتشان به ایالات متحد هیچ نوع تمایل به تضعیف دلار ومتنوع کردن پول جهانی نشان نمیدهد و بهمین دلیل هم در اکثر موارد و بخصوص در ارتباط با درگیری هسته ای با جمهوری اسلامی همسوی بی چون و چرای ایالات متحده بوده و حتی بعضی مواقع با انعطاف ناپزیری بیشتر از خود آمریکا نسبت به جمهوری اسلامی تظاهر به مستقل بودن خود مینمایند.

مسئولین محترم
با تکیه به استدلالات بالامیتوان نتیجه گیری نمود که رهبران ونیروهای تعین کننده در ایالات متحد تغیر رژیم در ایران را علیرغم عقب نشینی های تاکتیکی مصممانه دنبال میکنند و در حال حاضرنیز با تحریم های هر روز شدید ترخود علیه ایران ودر گیری با رژم حاکم در سوریه و سپس به احتمال قوی جنگ جدیدی با حزب اله لبنان به کمک اسرائیل مشغول آماده کردن شرایطی هستند که حملات نظامی به کشورمان ایران بتوانند آنگونه که در بالا آورده شد موفقیت آمیز باشد. البته ایجاد شرایط مناسب به باوراینجانب به خنثی کردن امکانات عکس العملی جمهوری اسلامی در خارج از مرزهای ایران محدود نخواهد شد و قطعا با تحریکات تخریبی درونی نیزهمراه خواهد بود. تشدید هنجارهای اقتصادی از راستای تشدید تحریم ها بمنظور تحریک وشورش شهروندان ،تحریکات قومی برای ایجاد حرج و مرج، بکارانداختن عملیا ت تروریستی بکمک مزدوران ایرانی خود که مدت هاست مشغول تمرین و آماده کردن انها میباشند، جزو این نوع پارامترها خواهند بود. البته این بدان معنی نیست که ایالات متحد علیرغم برتری غیر قابل قیاس قدرت نظامی اش یقینا هم قادر خواهد بود اهداف مورد نظرخود را یک به یک پیاده کند. اما برای جلوگیری و خنثی کردن اهداف جنگ افروز ایالات متحد نمیتوان صرفا به احتمال موفقیت در ترفند های متقابل اکتفا کرد. و امیدوار بود که طرف مقابل موفق به پیاده کردن اهداف خود نخواهد شد. لذا در اینجا سئوال معروف چه باید کرد و اینکه چه راههای دیگری غیر از آنچه تا بحال بدون موفقیت طی شده اند مطرح هستند. با کمال احترام به کارشناسان جمهوری اسلامی، که تا کنون با نیت خیر زحمات بسیاری را متحمل شده اند، اجازه میخواهم آنچه که با تکیه به مطالعات و تحقیقات چند دهه خود به نظرم میرسد را برای جستجوی راههای جدید مطرح کنم. اما قبل از هر چیز و بمنظورشفافیت کامل و جلوگیری از سوء تفاهمات ممکن، مایلم تاکید کنم که اینجانب فن آوری انرژی هسته ای رابرای توسعه اقتصادی و رفاه اجتماعی در ایران مفید نمیدانم و شاید هم بعنوان یکی ازاولین افراد بوده باشم که قریب ۲۲ سال پیش با توضیحات مفصلی که در کیهان هوائی شماره۹۱۲ بتاریخ ۲ ژانویه ۱۹۹۱(۱۲ دی ۱٣۶۹) یعنی آنزمانیکه این نشریه نظریات دیگراندیشان را منعکس مینمود، در مقاله "ایران بر سر دوراهی" در میان گذاردم و عواقب انتخاب راه برنامه هسته ای را آنگونه که امروز شاهد آنها هستیم ترسیم نمودم، به این امید که شاید این توضیحات بتوانند هشداری برای تجدیدنظر در انتخاب این راه بشود. علیرغم این باور خود که همواره به آن اعتقاد راسخ دارم ،امروز شکی در این واقعیت هم ندارم که راهی را که جمهوری اسلامی انتخاب نموده با حقوق بین الملل و پیمان ممانعت از گسترش سلاحهای هسته ای (ن پی تی) انطباق کامل داشته وبه شهادت تحقیقات مستند کارشناسان معتبر جنبش صلح طلبی کشور آلمان، که اخیرا انتشار یافت، بطور عمده این طرف غربی بوده است که تاکنون چارچوب این پیمان را ترک کرده و همواره با طرح خواسته های غیر حقوقی و غیر اصولی در حل اختلافات بین ایران و غرب طفره رفته است ونه جمهوری اسلامی. اما با وجود این،غرب تا کنون با تبلیغات وسیعی موفق شده است مورد پیمان ن پی تی را به مسئله جمهوری اسلامی تبدیل نماید و آنرا به شورای امنیت بکشاند. اما بر کارشناسان صدیق و معتبر بین المللی پوشیده نیست که چالش اصلی در خود این پیمان ن پی تی و نهایتا درنفس فن آوری هسته ای نهفته است، زیرا که فن آوری هسته ای خود بخود هم امکان استفاده صلح آمیزو هم امکان ایجاد ظرفیتهای تسلیحات هسته ای را در اختیار هر کشور عضو ن پی تی میگذارد، همانگونه که اکنون حد اقل ۲۰ کشور عضو پیمان، همگی این امکانات را در اختیار دارند. اما از انجائیکه علیرغم انطباق مواضع ایران با حقوق بین المللی، ایالات متحد موفق به ایزوله نمودن جمهوری اسلامی در افکار عمومی جهان غرب شده است، ادامه روشی را که جمهوری اسلامی در پیش گرفته است، سرانجامش چیزی نمیتواند باشد جز ادامه تحریمات و آماده نمودن افکار عمومی در غرب که درگیری هسته ای با جمهوری اسلامی تنها از طریق خشونت و حملات نظامی قابل حل است. لذا برای ممانعت از این سناریوی در شرف انجام وخروج از بن بستی که موجودیت ایران و تمامیت ارضی کشورمان را تهدید میکند،در آن چاره ای باقی نمیماند جز انتخاب یک راه جدید: دولتمندان جمهوری اسلامی در حال حاضر با چالشی بسیارشبیه به مشکل هدایت کننده لوکوموتیوی هستند، که درحال حرکت از جنوب به شمال یک منطقه کوهستانی بوده وناگهان تونلی را در مقابل خود میبیند که به دره عمیقی منتهی میگردد، در حالیکه هنوز امکان تغیر جهت لوکوموتیودر مسیر غرب به شرق برایش وجود دارد.

مسئولین محترم جمهوری اسلامی
به باورنگارنده این نامه سرگشاده یکی از راههای موجود که برای کشورمان و علاوه بر آن هم برای منطقه خاورمیانه و نزدیک حتی آینده ساز نیز میتواند باشد، پیگیری جدی وسازنده جمهوری اسلامی در راستای ایجاد منطقه خالی از تسلیحات هسته ای میباشد. لذا تصمیم کنفرانس ن پی تی در مه ۲۰۱۰ برای شروع کنفرانس منطقه ای با هدف ایجاد منطقه خالی از تسلیحات کشتار دستجمعی که به همت کشورهای مصر وفئنلاند علیرغم بی علاقه گی ایالات متحد و اسرائیل بتصویب رسید را بایستی به فال نیک گرفت و آنر به نوعی هدیه آسمانی تعبیر نمود که برای جلوگیری از خطر جنگ و حفظ فرهنگ وتمامیت ارضی ایران در اختیار بشریت قرار داده شده است. ضمن استقبال از اعلام آماده گی جمهوری اسلامی برای شرکت در این کنفرانس باید تاکید کرد که دفاع از شروع کنفرانس و شرکت فعال جمهوری اسلامی همانند رفتار آن هدایت کننده لوکوموتیو میباشد    که بموقع تغیر جهت میدهد واز سقوط قطار در دره انتهای تونل جلوگیری میکند. با شروع کنفرانس سازمان ملل و انتقال مناقشه هسته ای به درون چارچوب آن، راه غرب که صرفا هدفش محروم ساختن جمهوری اسلامی از تجهیزات تسلیحات هسته ای میباشد نیز اجبارا تغیر جهت داده و اسرائیل را که تنها کشور صاحب تسلیحات هسته ای در منطقه است به صرفنظر کردن از رزادخانه هسته ای خود در یک دوران میان مدت ناگزیر میکند. این پیشبینی علیرغم کوششهای اسرائیل برای جلوگیری از تشکیل کنفرانس سازمان ملل برای منطقه خالی از تسلیحات کشتاردستجمعی در هلسینکی که قرار بود در نیمه دوم ماه دسامبر ۲۰۱۲ تشکیل شود، از واقعیت چندان دور نیست. رهبران صیهونیستی اسرائیل که ابتدا موفق به عقب انداختن کنفرانس شدند شاید به این امید به این اقدام دست زدند، که این کوشش صلح جویانه نیز، مانند بسیاری از کوششهای دیگرجامعه جهانی برای حل مشکل فلسطین با شکست مواجه شود. متاسفانه این ایده که همه کشورهای منطقه الزاما توافق خود را باید قبل از شروع کنفرانس اعلام نمایند تا کنفرانس بتواند دست بکار شود، به اسرائیل که هیچگاه تمایلی برای شرکت در کنفرانس نداشته است، نوعی حق وتو واگذار میکند و این کشور را در موقعیتی قرار میدهد، که به میل خود در آینده هم بتواند سیاست بلوکه کردن این کارزار صلح آمیز را در دستور کار خود قرار دهد و تصمیم سازمان ملل را برای تشکیل منطقه خالی از تسلیحات کشتاردستجمعی را به عکس آن تبدیل نماید. بهمین دلیل وبمنظور موفق ساختن کنفرانس هلسینکی مسئولیت خطیری به عهده سایر کشورهای منطقه و بخصوص مصرو جمهوری اسلامی قرارمیگیرد. لذا پر اهمیت است که جمهوری اسلامی به همراهی سا یر کشورها و بخصوص کشور مصردر تشکیل هر چه زودترکنفرانس هلسینکی، حتی در صورتیکه دولت اسرائیل از شرکت خود طفره رود، قاطیعت بخرج دهد. درحالیکه در صورت عدم شرکت خود در کنفرانس هلسینکی، از این پس این اسرائیل است که در موضع دفاعی قرار گرفته ونه تنها در افکار عمومی جهان ایزوله میشود، بلکه مشروعیت رفتارخود را درمقابل شهروندان اسرائیلی نیز از دست خواهد داد، مگر اینکه پس از مدتی تحت فشار افکار عمومی جهان و شهروندان، اسرائیل به کنفرانس منطقه ای بپیوندد. جمهوری اسلامی که آماده گی شرکت خود در کنفرانس را اعلام کرده بود، در هر صورت با شروع کنفرانس از فرصت تاریخی برخوردار بود، که بتواند آنرا به حربه قدرتمندی بر علیه دسیسه های غرب تبدیل نماید وبا درایت و پیشنهادات حساب شده وهمچنین اقدامات اعتمادسازنده وکاملا شفاف ،افکار عمومی جهان رابه سمت مخالفت همه جانبه با هر نوع سیاست جنگ طلبی و طرفداری از راه صلح جویانه و حل مسائل منطقه ای بخصوص حل مناقشه هسته ای با ایران سوق دهد. باز هم یکبار دیگرو علیرغم تکرار مکررات ، این شرایط مثبت زمانی تحقق میپذیرند، که جمهوری اسلامی با فعالیت های جدی و شفاف در راستای ایجاد منطقه خالی از تسلیحات کشتار دستجمعی حربه تبلیغات سوئی که تا بحال غرب با تکیه به ادعای حرکت جمهوری اسلامی بطرف ایران بمب هسته ای بدست آورده است را از او بگیرد. در این راستا توجه مسئولین جمهوری اسلامی را به طرح زیر که بدون ورود به جزئیات پیچیده در اینجا فقط میتواند خطوط کلی راه جدیدی رابرای حل درگیری هسته ای ترسیم نمایند، جلب مینمایم.

طرح نه ماده ای
۱   پافشاری جمهوری اسلامی به شروع هر چه زودتر شروع کنفرانس سازمان ملل برای منطقه خالی از تسلیحات کشتار دستجمعی درمنطقه خاورمیانه ونزدیک، حتی اگر اسرائیل به سیاست بایکوت کنفرانس ادامه دهد.( در صورت شروع پروسه مذاکرات بین کشورهای بزرگ منطقه و آماده سازی قرادادهای مربوط، احتمال آن بسیار زیاد است که اسرائیل چاره ای بجز پیوستن به کنفرانس نداشته باشد).

۲   تقاضای جمهوری اسلامی برای انتقال مذاکرات ۵+۱ به کنفرانس هلسینکی، زیرا اگر محل مناسبی از نظر حقوق بین المللی برای حل و فسق درگیری هسته ای با ایران موجود باشد، همین کنفرانس هلسینکی میباشد و نه گروه ۵+۱ که چارچوب آن نهایتا شورای امنیت است. اگر ایالات متحد واتحادیه اروپا معتقد هستند که برنامه هسته ای جمهوری اسلامی اهداف تسلیحاتی را دنبال میکند، پس تنها چارچوب حقوقی و کارشناسی بررسی نیزکنفرانس منطقه ای هلسینکی میتواند باشد. انتقال مذاکرات ۵+ ۱ به کنفرانس هلسینکی الزاما به معنی پایان کار این نهاد نیست واین نهاد میتواند و لازم است فعالیتش را در درون کنفرانس هلسینکی با تکیه به تجربیات وکارشناسیهای موجودش با کار کنفرانس همسو نماید.

٣   اعلام آماده گی بدون قید وشرط جمهوری اسلامی برای حل کامل و نهائی درگیری هسته ای در چارچوب کنفرانس هلسینکی وبمنظور اعتمادسازی، تعلیق داوطلبانه و یکطرفه تغلیظ اورانیوم از ۵ درصد به بالا برای مدت ٣ ماه و اعلام تمدیداین مدت در صورتیکه ایالات متحد و اتحادیه اروپا بخش وسیعی از تحریم های خود را علیه جمهوری اسلامی قطع کرده باشند واماده گی خود را برای قطع بلافاصله کلیه تحریمهای باقیمانده در مرحله بعدی اعلام نمایند.( همه میدانند که جمهوری اسلامی بخصوص در دوران صدارت آقای خاتمی تعلیق تغلیظ اورانیوم را داوطلبا نه به اجرا گذاشت، بدون اینکه این اقدام عکس العملی مثبتی را از طرف غرب بدنبال خودبوجود آورده باشد. علیرغم این تجربه منفی، زمانی جمهوری اسلامی میتواند افکار عمومی در کشورهای غرب را جلب نموده و مشروعیت سیاستهای این کشورهادر قبال جمهوری اسلامی را به تزلزل دراورد، که همواره با تکرار رفتاراعتماد سازانه خود و طرح پیشنهادات جدی، شفاف وجدید،موقعیت دفاعی خود را به موقعیت تهاجمی تبدیل کند).در همین رابطه جمهوری اسلامی آماده گی خود را اعلام میکند، که تا زمانیکه امکان حل و فسق مسائله هسته ای در کنفرانس هلسینکی بطور جدی دنبال میگردد، سوخت لازم اورانیوم ۲۰ درصدی برای راکتور تحقیقاتی تهران را ازمنابع خارجی دریافت کند.

۴   اعلام آماده گی جمهوری اسلامی برای کنترل کلیه مراکز هسته ای ایران به وسیله کمیسیونی در چارچوب آژانس انرژی هسته ای که مورد توافق غرب و ایران باشد و تعطیل آن مراکزی که این کمیسیون برای دایره انرژی هسته ای لازم نمیداند، در صورتیکه کشور اسرائیل رسما پیوستن خود را به ن پی تی در آینده وشرکت بلاواسطه وفعال خود را در کنفرانس هلسینکی اعلام کرده باشد.(طبق پیمان ن پی تی اسرائیل زمانی میتواند عضواین پیمان گردد، که خالی از کلیه سلاحهای هسته ای شده باشد.، زیر این کشور جزو آن گروه از کشورهای صاحب تسلیحات هسته ای میباشد، که آزمایش هسته ای را پس از ۱۹۶۵ به اجرا درآورده است).علاوه بر آن جمهوری اسلامی آماده گی خود را بمنظور بازرسی همه جانبه آژانس از مراکزی که کمیسیون بعنوان دوبعدی(دوال یوز) تعریف کند.

۵   اعلام آماده گی جمهوری اسلامی بمنظوربستن قرارداد ایجاد منطقه خالی از سلاحهای کشتاردستجمعی(هسته ای شیمیائی و باکتریولوژیک) طی ۲ سال آینده واجرای مواد قرارداد طی ۵ سال بعد از تاریخ بستن خود قرارداد و کوشش همه جانبه در این راستا.

۶   اعلام آماده گی جمهوری اسلامی بمنظوربستن قراردادهای دوجانبه عدم تعرض با کلیه کشورهای منطقه از جمله با کشور اسرائیل

۷   اعلام آماده گی جمهوری اسلامی بمنظور همکاریهای مشترک اقتصادی، فرهنگی و علمی و وضع قراردادهای لازم در این راستا بموازات کنفرانس هلسینکی.

٨   اعلام آماده گی جمهوری اسلامی بمنظورشروع بلاواسطه مذاکرات مقدماتی برای مهار نمودن مسابقه تسلیحاتی در حوزه تسلیحات نظامی.کنوانسیونل با تکیه به قراردادهای بین المللی موجود( از قبیل پیمان سی اف ای و پیمان تکمیلی بالکان ) و اقدامات اعتمادسازی آنها وبستن پیمانهای مورد توافق پس از پیشرفتهای محسوس در ایجاد منطقه خالی از تسلیحات کشتاردستجمعی و به موازات کنفرانس هلسینکی.

۹   اعلام آماده گی جمهوری اسلامی بمنظور ایجاد میان مدت امنیت مشترک منطقه ای و اقدامات لازم در این زمینه بموازات کنفرانس هلسینکی. 


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۵)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست