روزنامه های ایران چه می نویسند؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۲۹ آبان ۱٣۹۱ -
۱۹ نوامبر ۲۰۱۲
«نتیجه معکوس به توان ۲ »عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم حسام الدین برومند است که در آن میخوانید؛
۱- مواجهه آمریکا با جمهوری اسلامی در سه حوزه «تحریم»ها، «برنامه هسته ای ایران» و «سیاست منطقه ای خاورمیانه» طی سالیان گذشته از ابعاد مختلفی توجه تحلیلگران و ناظران را برانگیخته است.
موضوع یادداشت پیش روی به این مبارزه و مقابله دامنه دار و تشریح و تحلیل این کارزار خطیر و پر زد و خورد برنمی گردد.
تنها آنچه که در این میان قابل اعتناست و حریف نیز توان انکار آن را ندارد واقعیتی به نام «نتیجه معکوس» است که رسانه های غربی هم بدان معترفند.
به عبارت روشن تر ماجرا از این قرار است که بسیاری از سیاست ها و تحرکات دسیسه آمیز آمریکا و چند کشور غربی علیه ایران اسلامی نه تنها کارآمد و موثر نبوده است بلکه به ضرر آنها و به نفع جمهوری اسلامی- در بستر خواست الهی- رقم خورده است.
برای این که مصادیقی از این واقعیت نمایان شود کافی است تا نمونه هایی از اعترافات صریح و گزارش های مستند رسانه ها و تحلیلگران غربی مورد اشاره قرار بگیرد.
به عنوان مثال سال گذشته سی ان ان در تحلیل و واکاوی اقتدار ایران در منطقه در میزگردی که اجرای آن را فرید ذکریا برعهده داشت تصریح می کند که سیاست های آمریکا در منطقه خاورمیانه در مواجهه با ایران باعث قدرت گرفتن بیشتر ایران شده است.
این گزارش بر پایه تحولات منطقه پس از لشکرکشی ها و قشون کشی های آمریکا به منطقه و ایجاد جنگ و درگیری در عراق و افغانستان تاکید می کند؛ «اقدامات آمریکا بخشی از علت قدرت فزاینده ایران در منطقه بوده است» آیا این اذعان چیزی جز «نتیجه معکوس» سیاست های شیطان بزرگ در برابر ایران اسلامی است؟
همچنین از میان حجم انبوه نمونه ها و گزارش هایی از این دست می توان به گزارش مستند واشنگتن پست در مرداد سال پیش اشاره کرد که فشارهای غرب پیرامون برنامه هسته ای کشورمان را سبب پیشرفت خارق العاده ایران در فناوری هسته ای دانست و نوشت: «غرب تصور می کرد زمان به نفع اوست و تشدید فشارها می توانند بنیه علمی ضعیف ایران را از مسیر پیشرفت خارج کند اما برخلاف چنین پیش فرض هایی، زیرساخت های علمی ایران رشد شتابان کرده و ایران در تاریخ کشورهای هسته ای یک استثناست؛ چرا که بدون حامی خارجی و با وجود فشار و تحریم به این فناوری هسته ای دست یافته است».
یادآور می شود در همین راستا و در آغاز خیزش تحولات منطقه در بستر بیداری اسلامی در ۲۰ ماه پیش واشنگتن تایمز مهار الگوی انقلاب اسلامی را ناکام توصیف کرده و گزارش می دهد که؛ نفوذ انقلاب اسلامی ایران رو به افزایش است و در حال سرکوب قدرت آمریکاست و حیات اسرائیل را به شماره انداخته است.
مقارن با همین فضاست که دان مریدور معاون نتانیاهو در یادداشتی ناگزیر نسبت به گسترش نفوذ ایران در برابر هژمونی آمریکا به اصطلاح هشدار می دهد.
با این واقعیت های غیرقابل انکار است که هافینگتون پست در ارزیابی راهبردی پیرامون موضوع ایران می نویسد؛ قدرت نرم ایران سدی در برابر آمریکاست و بی محابا رو به پیشروی است.
خب؛ آمریکا در برابر ایران در حالی که پروژه هسته ای، تحریم ها و سیاست های خاورمیانه ای جواب نداده است چه کند؟
۲- یکی از سیاست هایی که آمریکایی ها در دستور کار قرار داده اند تا اغراض سیاسی و اهداف پلیدشان علیه ایران اسلامی را محقق نمایند مقوله «حقوق بشر» است.
اتهام نقض حقوق بشر به ایران در شرایطی دنبال می شود که این ادعا هیچ وجاهت حقوقی ندارد و تنها در دالان ترفندها و دسیسه ها و کارشکنی ها بر ضد جمهوری اسلامی پیگیری می شود. جالب اینجاست که مراکز مطالعاتی و اتاق های فکر در پی فرمول ها و فریب هایی برای اتهام زدن به ایران در آنچه که نقض حقوق بشر ادعا می کنند هستند و از باب نمونه می توان به انتشار کتابچه ای از سوی «خانه آزادی»- freedom house- اشاره کرد که موارد اتهام زنی های واهی به ایران را صورت بندی کرده است!
اما موضوع و محور اصلی این یادداشت، تشریح و تحلیل این نکته است که آمریکایی ها در اتهام زنی به ایران آن هم با ادعای پرطمطراق حقوق بشر نیز ناکام بوده و این سیاست شیطانی نیز «نتیجه معکوس» داده است.
٣- اول هفته جاری در حالی که جمهوری اسلامی قصد داشت در قالب یک هیئت حقوق بشری در نشست کمیته سوم سازمان ملل حضور داشته باشد آمریکا با خودداری از صدور روادید مانع حضور این هیئت ایرانی شد.
نکاتی درباره این رویداد بهتر نشان می دهد که چرا سیاست حقوق بشری آمریکایی ها علیه ایران نتیجه معکوس داده است؛
الف- کمیته سوم سازمان ملل یکی از شش کمیته مجمع عمومی این سازمان است که «کمیته امور اجتماعی، بشردوستانه و فرهنگی» نامگذاری شده و مسائلی مانند حقوق اجتماعی و نقض حقوق بشر در نقاط مختلف دنیا در این کمیته مورد بررسی قرار می گیرد.
ساز و کار این کمیته جدای از ساز و کار شورای حقوق بشر سازمان ملل است که از قضا آن شورا نیز از مردادماه سال گذشته رویه نامبارک و غیرقانونی علیه ایران در پیش گرفته است.
اما سوال کلیدی این است که چرا از یکسو به ناحق به ایران اتهام نقض حقوق بشر زده می شود و امپراتور رسانه ای غرب آن را پمپاژ می کند اما اجازه حضور ایران در کمیته ای که ادعای حقوق بشری دارد داده نمی شود؟
آمریکایی ها و مدعیان دروغین حقوق بشر از چه می ترسند که مجبور شده اند به هیئت حقوق بشری ایران ویزا ندهند تا صدای جمهوری اسلامی شنیده نشود؟
شواهد و قرائن که از یک سو می توان آن را در منطقه و در بستر بیداری اسلامی دید و از سوی دیگر به وال استریت و نیویورک کشیده شده است حاکی از آن است افکار عمومی دنیا به این باور رسیده که حنای حقوق بشری غرب رنگی ندارد و حقوق بشر تنها اسم مستعاری برای غارتگری و جنایت و کشتار و جنگ و خونریزی است و دنباله روهای آنها مانند حسنی مبارک و حاکمان مرتجع آل خلیفه و آل سعود نیز قاتلین زنان و کودکان و ناقضین حقوق بشر هستند.
خب؛ با این وضعیت تریبون حقوق بشر در سازمان ملل اگر در اختیار کشوری قرار بگیرد که پیشقراول بیداری ملت ها است تهدیدی برای عاملان و بانیان اصلی ترور، جنگ، کشتار و ... نیست؟
ب- این اقدام ناشیانه آمریکا در عدم صدور روادید برای هیئت حقوق بشری ایران مهر تاییدی بر این نکته است که ادعای مدعیان حقوق بشر علیه ایران از اساس واهی و بدون پشتوانه است همچنان که ادعاها درباره برنامه هسته ای ایران و تصویب و اعمال تحریم ها بر ضد کشورمان غیرقانونی و فاقد وجاهت حقوقی است.
طبیعی ترین اقدام این بود که اگر ادعایی علیه ایران در نقض حقوق بشر مطرح می شود اجازه دهند سخنان و گفته های جمهوری اسلامی را نیز بشنوند.
واقعیت همان حقیقتی است که فارین پالیسی درباره سیاست آمریکا پیرامون فشارها و تحریم ها و برنامه هسته ای دست به افشاگری زد و نوشت:«ایران چون از آمریکا سرپیچی می کند ( و باج نمی دهد) متهم است».
و اکنون کار به جایی رسیده است که حتی به طرفی که مورد اتهام قرار گرفته- صرفنظر از اینکه این اتهامات بی پایه و اساس است- اجازه سخن و دفاع هم نمی دهند.
آیا این اقدام تنها در راستای خصومت و حقارت آمریکا نیست که به قول معروف؛ «این سنت جاهلان است که چون به حجت از خصم فرو مانند سلسله خصومت بجنبانند»...
پ- نتیجه معکوس اقدام آمریکایی در استفاده ابزاری از حقوق بشر علیه ایران اسلامی، هراس فزاینده ای است که نقض حقوق بشر سیستماتیک نظام سرمایه داری در افکار عمومی مردم آمریکا و اروپا پدید آورده است. واقعیتی که امروز در همان خیابان های نیویورک و از قضا نزدیک به مقر سازمان ملل عیان است و آمریکا، در حال سرکوب جنبش ۹۹ درصدی وال استریت است.
ت- ژست حقوق بشری آمریکا نیز به شدت لطمه خورده است و از باب نمونه در همین قضیه عدم صدور روادید برای هیئت حقوق بشری ایران آنچه نمایان است اقدام مغایر با قوانین و تعهدات بین المللی از سوی آمریکاست.
گفتنی است؛ طبق پیمان ۱۹۴۷، آمریکا به عنوان کشور میزبان سازمان ملل موظف است برای اعضای هیئت های کشورهای عضو این سازمان ویزا صادر کند.
ث- و بالاخره باید گفت این اقدام رسواکننده آمریکایی ها در حالی است که چندی پیش نیز شبکه های برون مرزی ایران از ماهواره هاتبرد قطع شد.
ابتدا شرکت فرانسوی «یوتل ست» و بعد «اینتل ست» و اخیرا «آسیا ست» تصاویر تلویزیون های ایرانی را قطع کردند تا به بهانه تحریم های غیرقانونی و ضدایرانی، صدای انقلاب اسلامی شنیده نشود، اما آیا ملت های آزاده دنیا پی نخواهند برد که این اقدام مغایر با جریان آزاد اطلاعات است که مدعیان حقوق بشر و آزادی از آن دم می زنند؟
خراسان:خانه ای پر از عطر بهشت
«خانهای پر از عطر بهشت»عنوان سرمقاله روزنامه خراسان به قلم کورش شجاعی است که در آن میخوانید؛دیروز عصر میهمان خانه ای بودم که هم ساختمانش و هم فضایش با خیلی از خانه ها متفاوت است. این خانه که حدود چهل سال قدمت دارد و در ورودی آن رو به حیاط باز می شود هنوز مثل همان سال هایی که ساخته شده، ساده، دوست داشتنی و دلباز است. از سمت چپ حیاط و از کنار چند پله کوتاه که برای دسترسی به زیرزمین ساخته شده است، می گذری و سپس به پله های ورودی ساختمان می رسی، دیدن این خانه یک طبقه با هال نسبتاً کوچک، دو اتاق خواب و یک اتاق پذیرایی با همان درهای چوبی قدیمی حس خوبی را منتقل می کند، شب دوم محرم است و به همین خاطر، هم بر سردر حیاط بیرق عزای حسینی برافراشته شده و هم کتیبه ای با عبارت السلام علیک یا اباعبدا... هنگام ورود به خانه چشم نوازی می کند.
پدر خانه
مرد خانه ریزاندام و پیر دلسوخته ای است و گرچه اندامی نحیف و بسیار جمع و جور دارد اما سال ها است که در کسوت پهلوانی «میاندار» بنام زورخانه های قدیمی مشهدمقدس است.
کسوت و مرام پهلوانی این سالخورده مرد عزیز و دوست داشتنی او را به جایگاه «۳ زنگ» در گود زورخانه و مرام پهلوانی رسانده و البته سال ها است به خاطر فروتنی و تواضعی که خلق و خوی و گفتار و رفتارش به آن زینت دارد سه زنگ خود را هدیه کرده و بخشیده است، گذشت ایام و سیر حوادث و گردش روزگار، استخوان های سینه اش را به هم نزدیک کرده و همین سه سال پیش بیماری شدید قلبی او را راهی اتاق عمل و جراحی قلب باز کرد اما درون این سینه دلی به بزرگی دریا می تپد.
باید حتی برای دقایقی هم که شده کنار او بنشینید همراه و هم نفسش شوید تا موج محبت را در نگاه گرم و مهربانش حس کنید، هر کس حتی یک بار همنشینی با او را تجربه کند موج صفا و صمیمیت و عشق و خداباوری و از همه مهم تر، رضایت را در وجود این مرد خدا به خوبی حس می کند.
او بی ادعا، مودب، بی تکلف، مهربان، دوست داشتنی و به غایت خداباور و محب اهل بیت است. به وجود این کهنسال مرد خادم حرم رضوی با این همه «دل بزرگی» و صفا و صمیمیت افتخار می کنی و بلکه بسیار غبطه می خوری. این دل سوخته مرد عاشق خداباور با همه این ویژگی هایش اما یک صفت و «داشته بزرگ» و کم نظیری دارد که حتی بسیاری از صالحین و بندگان خاص خدا بدان مرتبت و مقام و صفت متصف نیستند.
او در خانه گنجینه ای دارد بی پایان، او در خانه خود گنجینه ای دارد که حاصل تجارت و معامله اش با آدمیان و کسبه و تجار و مردمان نیست، این گنجینه حاصل و ثمره معامله او با خدایش است.
این خادم علی بن موسی الرضا(ع) برای دین خدا، علی عزیزش، محمد عزیزش و حسن عزیزش را داده است، حاجی اعتمادی سه دلبند عزیزتر از جانش را به محضر خدا و قرآن و آیین محمدی هدیه کرده است و چنان از این هدیه دادن و تجارت و معامله با خداوند و هستی بخش عالم خشنود و راضی است که کمتر چهره دلنشین و خواستنی او را بی لبخند می یابی.
این بزرگ مرد و پهلوان واقعی، پدر سه شهید بزرگوار است ، این پهلوان با آن جثه کوچکش چنان «بزرگ دل» و محکم و استوار است که من خود را ذره ای بیش در مقابل او حس نمی کنم. آخر او پدر سه شهید است و خود رزمنده ای آرزوی شهادت به دل مانده، کاش نه من کم بضاعت بلکه صاحب قلم هایی که هنری دارند این مردان را می نوشتند و «سرمشق تاریخ» می کردند. ای کاش صاحبان هنر، زندگی این خداباوران عاشق دلسوخته و راضی به رضای حق را به تصویر می کشیدند تا ...
مادر خانه
اما اجازه بدهید این بی بضاعت قلم از مادر این خانه، از مادری بنویسد که فرزندان دلبند خود را یک به یک لباس رزم پوشانیده و با دعاها و نجواهای مادرانه اش روانه جبهه های دفاع از دین و میهن و ناموس و وطن کرده است، از مادری که سال های سال و از دیرباز چله نشین روضه اهل بیت و کربلا و عاشورای حسین فاطمه(س) بوده است و با اشک بر حسین، شیره جانش را، به کام فرزندانش گواراتر کرده است، از مادری بگویم که از شهادت علی عزیزش در ارتفاعات اورامانات کردستان در هنگامه نوروز سال ۶۰ باخبر شد و اما پیکر این عزیز را ۸ ماه بعد توانست در آغوش کشد. عزیزی که در زمان شهادتش تنها فرزندش به ماه ششم زندگی سلام کرده بود. مادری که ۴ سال پس از شهادت اولین دلبندش، خبر مفقود شدن محمد عزیزش را در عملیات حاج عمران در اردیبهشت سال ۶۴ شنید و اما پس از ۸ سال انتظار در اردیبهشت سال ۷۲ تنها تکه استخوانی از عزیزش به دستش رسید و با همان عشق مادرانه نزد خاک به امانتش سپرد، از مادری بگویم که حسن عزیزش سال ۶۲مجروح و جانباز شد و وقتی شنید پای فرزندش را بعد از جراحت می خواهند قطع کنند به پابوس اربابش سلطان سریر ارتضا رفت و از او حاجت طلبید و امام رئوف، مادر دلسوخته را حاجت روا کرد و پای حسن قطع نشد تا این دلبند فرزند را در سال ۶۵ در عملیات کربلای ۵ در منطقه شلمچه، حسین گونه قربانی دین خدا کند و بدین سان سومین فرزندش نیز به آسمان و تا عرش خدا پر کشد.
این حقیر چگونه می تواند درباره این مادر و چنین مادرانی بنویسد. مادر و مادرانی که باید تنها محضرشان را درک کنی و حتی برای دقایقی هم که شده چند کلامی از ایشان بشنوی. گرچه این مادر و امثال این مادران بسیار کم سخن می گویند اما باور کنید همان چند جمله ای که من دیشب از زبان این مادر شنیدم آسمانی بود و عطر بهشت در آن موج می زد. دهانش که به گفتن کلام باز می شد، گویی حجره ای از بهشت در مقابل دیدگانت رونمایی می شود. همان چند جمله ای که گفت سراسر خداباوری و توکل و ایمان و عشق و رضایت بود، دوست می داشتم این خانم بهشتی محرم من بود و نه تنها دست هایش را که پاهایش را می بوسیدم که او، هم مادر، هم عاشق ، هم دلسوخته، هم مادر سه شهید است و هم بهشتی و هم راضی به رضای خداوندی.
حضور خانواده ای با یک زوج جوان
بگذریم، اما دیروز در این خانه بهشتی که بی گمان ملائک و فرشتگان عرش خداوندی در آن آمد و شد دارند و شمیم بهشت از آن استشمام می شود، صحنه زیبای دیگری را نیز شاهد بودم که دریغم آمد برای مخاطبان دل آگاه و اهل معرفت «خراسان» نقل نکنم و اما خلاصه آن ماجرای شیرین،
در محضر پدر و مادر و برادر این سه شهید آن گاه که میهمان خانه آنان بودم، خانواده دیگر نیز به جمع اضافه شد. کوتاه سخن این که، این خانواده به جمع پیوسته بسیار به این پدر و مادر بهشتی احترام می کردند و حرمت نگاه می داشتند با این که نسبت نسبی و سببی با این خانواده نداشتند اما چنان گفتار و رفتاری داشتند که فکر و بلکه باور می کردی این زن و مرد بهشتی را پدر و مادر خود و بلکه عزیزتر از آنان می دانند.
دقایقی سپری شد، مرد میانسالی که همراه این خانواده بود صمیمانه و بی ریا و از عمق دل و باور جملاتی گفت که دل مرا لرزاند و به توفیق و نوع نگاه این خانواده به اهل این خانه غبطه خوردم. مرد میانسال خطاب به حاج آقا و حاج خانم گفت از شما که پدر و مادر سه شهید هستید و اهل دل و آبرومند نزد خداوند و علی بن موسی الرضا و نفستان حق و گیراست و عطر بهشتی دارد، تقاضایی دارم و با اشاره به یکی از حاضران چنین ادامه داد: این مرد جوان به تازگی عضو خانواده ما شده و عقدشان همین دو هفته پیش به میمنت عیدغدیر در حرم مطهر آقا علی بن موسی الرضا(ع) بسته شده است حالا خدمت شما رسیدیم تا با نفس گرم و بهشتیتان برای سعادتمندی و عاقبت به خیریشان دعا کنید. چهره متبسم و دوست داشتنی حاج آقا خندان شد، شادی در چشم هایش موج می زد، حاج خانم هم درست مثل یک مادر تمام عیار با همان صدای پر از حیا و نجابت و رضایت اما لرزان به زوج جوان و خانواده شان تبریک گفت و هر دو بزرگوار باورمندانه و بی ریا دست ها را سوی آسمان بلند کردند و در این خانه پر از عطر بهشت و در حضور شهیدان سرافراز و به خدا رسیده همیشه زنده شان از صمیم دل برای این زوج جوان دعا کردند. در این لحظه از همه دیده ها اشک شوق جاری شد. در این لحظات مرد میانسال هر چه کرد تا بر دست این بزرگوار پدر سه شهید بوسه زند، توفیق نیافت اما مشتاقانه رخصت گرفت و عارفانه بر دامن چادر این مادر فرشته خو
و آسمانی بوسه زد.
حاج خانم دقایقی کوتاه به اتاقی دیگر رفت و با یک جعبه شیرینی وارد شد و ساده و صمیمی و بی ریا گفت ما در محرم و صفر از میهمانانمان با شیرینی پذیرایی نمی کنیم اما به خاطر این زوج جوان این جعبه شیرینی را که از تبریز برای حرم رضوی در ایام عیدغدیر فرستاده شده و متبرک است و سهم حاج آقا که خادم حرم مطهر رضوی هستند تقدیم شما می کنم. این شیرینی متبرک شده در حرم رضوی و متبرک شده به دست پدر و مادر سه شهید شیرینی و حلاوت خاص و عطری بهشتی داشت.
رسالت:مقاومت مدبرانه
«مقاومت مدبرانه»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمد کاظم انبارلویی است که در آن میخوانید؛ مقاومت در ایران و منطقه و جهان یک گفتمان مسلط در میان ملتها است. این گفتمان در برابر گفتمان سازش و تسلیم قرار دارد که توسط سرویسهای جاسوسی دشمن و دنبالههای داخلی آنها تبلیغ و ترویج میشود.
ایجاد اخلال در اقتصاد ملی، تهاجم به پایهها و ارزشهای دینی مردم، تزریق ویروس واگرایی بین ملت و ترغیب به درگیریهای قومی و مذهبی،اختلاف افکنی بین نیروهای وفادار به نظام، تشدید تحریمها بهمنظور کاهش درآمدهای دولت و افزایش هزینهها و به انفعال کشاندن مسئولان در تدبیر امور بویژه امور معیشتی مردم در دستور کار آمریکاییها و انگلیسیها و رژیم صهیونیستی بهعنوان محور شرارت علیه ملتهای منطقه و ایران قرار گرفته است. شورای اطلاعات ملی آمریکا برای اولین بار یک افسر اطلاعاتی را به نام جیلیان برنز مسئول امور ایران کرد. مسئول میز ایران در شورای اطلاعات ملی آمریکا مکلف است همه فعالیتهای ضد ایرانی در این مرکز را هماهنگ کند و تحلیلهای استراتژیک براساس آخرین دادههای اطلاعاتی را ارائه دهد.
طبیعی است برای مقابله با شرارت دشمن، ملت ما و نیز نخبگان باید در مسیر گفتمان مقاومت، تدبیر و پیشرفت حرکت کنند.
مقام معظم رهبری بارها فرمودهاند:" اگر کشور در مقابل فشارهای دشمن مقاومت مدبرانه بکند، نه فقط این حربه کُند خواهد شد بلکه در آینده هم امکان تکرار چنین چیزهایی وجود نخواهد داشت. چون این یک گذرگاه است، این یک برهه است، کشور از این برهه عبور میکند."
برهههای تاریخ اسلام و ایران و بویژه تاریخ انقلاب اسلامی گواهی میدهد هر جا که ما به خدا توکل کردیم و در برابر ستم سر فرود نیاوردیم پیروز میدان بودیم. امروز مسئولان و ملت ما در مسیر تدبیر عبور برای برون رفت از مزاحمتهایی هستند که دشمن بر سر راه پیشرفت کشور پدید آورده است . دشمن به بهانه پیشرفتهای ایران در زمینه فناوریهای نوین و بویژه فناوری صلح آمیز هستهای تهدیدها و تحریمها را به منظور ضربه به اقتصاد ملی افزایش داده است. ما این تهدید را به سرعت میتوانیم به فرصت تبدیل کنیم به شرطی که در حوزه اقتصاد؛
۱- کاهش وابستگی به صادرات نفت خام
۲- مدیریت مصرف
٣- استفاده حداکثری از زمان ومنابع بیشمار کشور
۴- طراحی دقیق الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت
را در دستور کار قرار دهیم و حداقل در اعداد و ارقام بودجه سال آینده آن را دقیق ببینیم.
ایجاد فرماندهی متمرکز و هوشمند اقتصاد مقاومتی و رصد تحولات اقتصادی ایران وجهان، نقش تعیین کننده آموزش، واکنش سریع در برابر حملات اقتصادی، حمایت جدی از فعالان اقتصادی، مبارز جدی با فساد و بها دادن به تولید ملی و ... از جمله این دقتهاست.
ضروری است مجلس و دولت با همگرایی و همدلی و همزبانی این مسیر را دقیق طی کنند و از بگو مگوهای بیحاصل پرهیز نمایند.
باید جنگ اقتصادی علیه ملت را بهعنوان یک واقعیت بپذیریم، باید بپذیریم که شرایط جنگی است ودر تمام زمینهها باید آرایش جنگی بهخود بگیریم، باید بپذیریم دولت در صف مقدم این نبرد قرار دارد و برای شکستن تحریم و دور زدن آنها باید از سوی نخبگان و ملت حمایت شود. باز کردن هر گره از گرههایی که دشمن بر سر راه توسعه و پیشرفت کشور پدید میآورد، تدبیر لازم ا ست. اگر مقاومت ملت مدبرانه باشد حتما پیروز خواهیم شد.
امروز ملت فلسطین درغزه در برابر ارتش تا بن دندان مسلح رژیم صهیونیستی ایستاده و آنها را به زانو درآورده است. سّر پیروزی آنها فقط اندیشیدن به امر مبارزه است. رژیم صهیونیستی هیچ گاه در ۵۰ سال اخیر به اندازه امروز به استیصال و درماندگی نرسیده بود.
امروز کریهترین چهره ضد حقوق بشر در جهان رژیم صهیونیستی است. آنها یک بازی دو سر باخت را آغاز کردهاند و بزودی نتایج آن را همانند شکست در جنگ ٣٣ روزه لبنان و ۲۲ روزه غزه تجربه خواهند کرد. این تجربه جدید، کاملا متفاوت خواهد بود.
سیاست روز:جنگ غزه پوشش حمله به سوریه
«جنگ غزه پوشش حمله به سوریه»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم محمد پیرعلی است که در آن میخوانید؛در یادداشت شماره قبل، به برخی از اهداف تلآویو در یورش نابرابر ددمنشانه، به نوار غزه اشاره شد در این مقال تلاش میشود تحرکات چند روز اخیر رژیم صهیونیستی از منظر دیگری مورد تامل قرار گیرد.
در نگاه نخست ممکن است ارتباط دادن رویدادهای پیرامون فلسطین اشغالی با پرونده سوریه دشوار باشد، لیکن توجه به پارهای از عناصر این معادله میتواند زوایای این ارتباط و ابعاد دیگری از پروژه را روشن سازد.
بدون تردید یکی از بزرگترین ناکامیهای غرب و همینطور رژیم اشغالگر قدس را باید در قضیه سوریه جستجو کرد. مقاومت و پایداری دمشق در قبال ناملایمات سهمگین داخلی و خارجی و عدم موفقیت غرب و همپیمانان در هدایت سرنوشت سوریه به آنچه اراده داشتند، برای آنان بسیار گران تمام شده است. خصوصا اینکه، چنین شکستی میتواند زمینه تضعیف و تحدید هر چه بیشتر هژمونی جبهه غرب را بعد از تحولات جهان عرب، در منطقه استراتژیک آسیای غربی(خاورمیانه) فراهم سازد و بدیهی است این اوضاع برای آنها به هیچ وجه مطلوب ارزیابی نمیشود و ضرورت اتخاذ تمهیدات مقتضی را مضاعف می کند.
لذا در حالی که افکار عمومی دنیا معطوف به رصد اخبار و تحولات بحران جنگی میان تلآویو و حماس است، در سوی دیگری از دنیا، برای سوریه نسخهای در حال پیچیده شدن است. دعوت از معارضین مسلح تحت حمایت خارجی و میزبانی رسمی پاریس از مخالفین، حاکی از بروز اتفاقات مهمی است.
آنچه از شواهد امر برمیآید کمکهای تسلیحاتی و نظامی غیر رسمی، پشت پرده و خلاف اصول مسلم قوانین بینالمللی به مخالفین دولت سوریه نتوانسته حکومت قانونی دمشق را سرنگون سازد و از این رو جبهه غرب به دنبال ایجاد زمینهای است که بتواند به صورت شفاف و با لعاب قانونی، کمکهای نظامی را تقویت و سازماندهی و کار اسد را یکسره کند.
موضع رسمی رئیس جمهور فرانسه در اعلام آمادگی پذیرفتن سفیر و یا نمایندگی سیاسی مخالفین مسلح در پاریس( به جای سفیر رسمی دمشق)، یادآور تکرار بدعت چند دهه گذشته است. در دهه ۳۰ میلادی، هنگام ناآرامیهای داخلی اسپانیا، برخی از کشورهای اروپایی از جمله آلمان و ایتالیا برای مشروع و قانونی جلوه دادن کمکهای تسلیحاتی به شورشیان داخلی اسپانیا، در گام نخست شورشیان را به صورت حکومت دو ژوره
(De Jure) اسپانیا شناسایی کردند سپس مسیر لازم را برای ارسال کمکهای نظامی به شورشیان هموار کردند.
این در حالی است که براساس نص صریح قوانین بینالمللی چنانچه در کشوری، گروهی دست به شورش علیه حکومت قانونی بزنند سایر دولتها مجاز به کمک شورشیان نیستند بلکه این دولت درگیر با شورش و ناآرامی داخلی است که میتواند از سایر دولتها کمکهای لازم از جمله کمک نظامی دریافت کند. (اگرچه این رویه هم در حال حاضر مذموم است)
به عبارت دیگر کمک نظامی به شورشیان از سوی سایر دولتها به موجب اصل عدم توسل به زور یعنی بند ۴ از ماده ۲ منشور ملل متحد و همچنین اصل عدم مداخله در امور داخلی دیگر کشورها ممنوع است.
علیهذا میتوان یکی از مهمترین راهبردهای پنهان جنگ غزه را، انحراف افکار عمومی از آنچه برای سوریه در حال تحقق است ارزیابی کرد. با این تفاسیر، برخی از کشورهای غربی در یک تقسیم کاری، خود را مهیای کمکهای جدیتر تسلیحاتی برای سرنگونی اسد، پس از قانونی جلوه دادن مخالفین مسلح سوریه میکنند.
بدیهی است در این معادله نقش ایران و برخی از کشورهای مخالف چنین رویههایی، مانند روسیه و چین تعیین کننده است. تهران می تواند با آگاهسازی کشورهای عضو جنبش عدم تعهد از یک طرف، مسکو و پکن هم با استفاده از ابزارهای قانونی و نقش برجسته در محیط بینالملل از طرف دیگر، مانع از تکرار بدعت خطرناک دولتسازی غرب شوند.
تهران امروز:راهبردهای مخالفان سوریه در تهران
«راهبردهای مخالفان سوریه در تهران»عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم دکتر حسن هانیزاده است که در آن میخوانید؛نشست بیش از ۲۰۰ نفر از رهبران گروههای مخالف نظام سوریه در تهران راهبردها وسازوکارهای روشنی رابرای حل بحران ۲۰ماهه سوریه ایجاد کرد که این راهبردها میتواند کمک مهمی در برون رفت سوریه از این بحران تلقی شود.
این نشست برآیند اراده بیش از ۷۰ درصد از ملت سوریه است که ثابت کردند از حضور سلفیها و وهابیها ودخالت بازیگران منطقهای و بینالمللی در مسائل داخلی سوریه بهشدت نگران هستند. در این نشست مخالفان ملی و غیرمسلح سوریه از طرح جمهوری اسلامی که از یک احترام فوقالعادهای در میان مخالفان بشار اسد برخوردار است استقبال کردند.
به موجب این طرح آتش بس در سراسر سوریه بر قرار خواهد شد ویک دبیر خانه دائمی برای عملیاتی کردن تصمیمات کنفرانس تهران تشکیل میشود وگفتوگوها تا زمان بر گزاری سازوکارهای انتقال قدرت از رهگذر مراجعه به آرای ملت سوریه ادامه مییابد.
اعتقاد رهبران گروههای مخالف دولت سوریه این است که راهکارهای نظامی مبتنی بر ابزارهای خشونتآمیز به یک جنگ خانمانسوز داخلی در سوریه که از تنوع گسترده مذهبی و قومی بر خوردار است منجر خواهد شد که دامنه آن بهطور طبیعی به سایر کشورهای منطقه سرایت خواهد کرد. دولت سوریه که نمایندگان خود را برای گفتوگو با رهبران گروههای مخالف به تهران اعزام داشته موافقت خود را با هر راهحلی که به برون رفت سوریه از این بحران کمک کند اعلام کرد.
اگر چه عوامل بازدارنده زیادی در مسیر حرکت رهبران اپوزیسیون داخلی سوریه برای ایجاد تفاهم ووفاق داخلی وجود دارد اما کنفرانس تهران میتواند به وحدت داخلی وانسجام نیروهای ملی کمک کند و راه را بر دخالت کشورهای خارجی در بحران سوریه ببندد.
کشورهای خارجی در طول بحران ۲۰ ماهه سوریه انواع کمکهای لجستیکی، مالی، رسانهای و تسلیحاتی در اختیار گروههای مسلح سلفی و وهابی سوریه قرار دادند تا جایی که حجم کمک مالی قطر وعربستان در طول این مدت به بیش از ٣۶میلیارد دلار بالغ شده. مثلث منطقهای ضد سوری که از ترکیه، عربستان وقطرزیر نظر آمریکا وغرب تشکیل شده کلیه ابزارها وسازوکارهای لازم را برای سرنگونی قهری نظام بشار اسد به کار گرفت اما انسجام نیروهای مسلح و گروههای داخلی مخالف نظام بشار اسد تلاش بازیگران منطقهای را برای سرنگونی دولت سوریه با شکست مواجه ساخت.
نشست اخیر دوحه که با حضور ۴۲۰ نفر از شخصیتهای مخالف خارج نشین سوریه تشکیل شد در حقیقت آخرین سازوکاری بود که مثلث ضد سوری ترکیه، قطر وعربستان به کار گرفت اما این نشست به یک نتیجه قابل قبولی برای سرنگونی دولت بشار اسد منجر نشد. علت این امر این است که رهبران اپوزیسیون بیش از ٣۰ سال است که در خارج از سوریه بهسر بردهاند و کوچکترین شناختی از اوضاع داخلی واجتماعی سوریه ندارند.
انتخاب «احمد معاذ الخطیب» به عنوان رهبر شورای ائتلاف نیروهای انقلابی به بروز شکاف عمیق میان رهبران اپوزیسیون سکولار و مذهبی منجر شد زیرا معاذ الخطیب یکی از رهبران افراطی اخوان المسلمین سوریه است که رویکردی کاملا افرطی نسبت به اقلیتهای مذهبی این کشور دارد. بنا بر این اگر چه نشستهای دوحه وتهران دو خط موازی را در بحران سوریه ایجاد کرد اما به نظر میرسد که رهبران اپوزیسیون داخلی گزینه کاملا معقول و کم هزینهتری را برای حل بحران سوریه انتخاب کردهاند.
اگر رهبران گروههای مخالف دولت سوریه تصمیمات کنفرانس ملی تهران راعملیاتی کنند قطعا در آینده خواهند توانست ابتکار عمل میدانی را در اختیار بگیرند وگروههای سلفی و وهابی را منزوی و از صحنه مبارزاتی خارج کنند. در چنین شرایطی صندوقهای رایگیری و مراجعه به آرای عمومی میتواند تنها مرجع و فصلالخطاب همه نیروهای اپوزیسیون ملی قرار گیرد و راه را برای انتقال سیال و آرام قدرت در این کشور هموار سازد.
حمایت:رسوایی جدید اوباما
«رسوایی جدید اوباما»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت است که در آن میخوانید؛این روزها غزه باردیگر صحنه پایداری مردمی است که با کمترین امکانات نظامی و با تکیه بر وحدت و یکپارچگی در برابر دشمنی تا دندان مسلح قرار گرفتهاند.
صهیونیستها از چهارشنبه حملات همه جانبهای را علیه غزه آغاز کردهاند که البته با پاسخهای مقاومت مواجه شده بگونهای که بسیاری این جنگ را نیز تکرار شکست در جنگهای ٣٣ روزه لبنان و ۲۲ روزه غزه برای صهیونیستها میدانند. در کنار تحولات جاری در غزه ، یک اصل اساسی مورد توجه است و آن مواضع دولتمردان آمریکا بویژه اوباما است.
باراک اوباما در حالی برای دومین مرتبه وارد کاخ سفید شد که در ادعاهای خود توجه به خواست مردم آمریکا، تلاش برای برقراری صلح و عدالت در جهان، مقابله با جنگ و کشتار بشریت ، ترمیم چهره آمریکا در صحنه بین الملل و... را سر میداد.
ادعاهای وی چنان بود که برخی از محافل رسانهای و سیاسی از جمله در داخل آمریکا ادعا میکردند که وی در رویهای مغایر با ۴ سال گذشته گام بر میدارد که محور آن را پایان سرسپردگی به صهیونیستها تشکیل میدهد.
آنها مدعی بودند که رفتارهای اوباما حتی به نگرانی صهیونیستها از جمله نتانیاهو منجر شده بگونهای که آنها را به سمت رامنی سوق داده است. حملات اخیر صهیونیستها به غزه در حالی صورت گرفته که مواضع و تحرکات اوباما نشان میدهد که در مواضع وی هیچ تغییری ایجاد نشده و وی همچنان حامی اصلی صهیونیستها است.
وی ۴ سال پیش هنگام ورود به کاخ سفید در برابر جنایات صهیونیست ها در قالب جنگ ۲۲ روزه راه سکوت در پیش گرفت و عملا به حمایت ازصهیونیست ها پرداخت. اکنون نیز وی صراحتا حمله به غزه را حق صهیونیستها دانسته و حتی در رایزنی با مقامات کشورهای منطقهای خواستار افزایش فشارها بر غزه برای توقف پاسخهای مقاومت به جنایات صهیونیستها شده است.
این روند نشان میدهد که اولا اوباما نگاه صهیونیستی خود را حفظ کرده و تغییری در سیاستهای وی ایجاد نشده است چنانکه وی همواره خود را دوست صهیونیستها معرفی کرده است.
ثانیا، مواضع اوباما نشان میدهد که ادعاهای وی درباره روند صلح خاورمیانه امری واهی بوده و صرفا برای حفظ منافع صهیونیستها است. تحولات غزه نشان داد که ادعاهای اوباما درباره حمایت از ملتهای منطقه برای رسیدن به حقوقشان امری واهی است چنانکه نمود آن را در قبال سوریه میتوان مشاهده کرد.
آفرینش:تنشهای گازی با همسایگان در فصل سرما
«تنشهای گازی با همسایگان در فصل سرما»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن میخوانید؛براساس آمارها ایران با در اختیار داشتن بیش از ۱۵۵ میلیارد بشکه ذخایر نفت قابل برداشت و بیش از ٣٣.۱ تریلیون متر مکعب ذخایر گاز، دارنده رتبه دوم مجموع ذخایر نفت و گاز جهان است که مطابق با برآوردهای انجام گرفته و با احتساب روند فعلی برداشت و بدون انجام اکتشافات جدید پیشبینی میشود کشور حداقل تا ٨۰ سال آینده نفت و حداقل تا ۱۵۰ سال دیگر گاز برای تولید در اختیار داشته باشد.
این آمارها شاید به صورت کلی خوشایند باشد، اما تاسف برانگیز آنجاست که ما نتوانیم از این ذخایر برای رفع نیاز داخلی بهره مند شویم و دردناکتر اینکه این ذخایر توسط همسایگان ما درمیادین مشترک به تاراج رود.
درهفته اخیر زمزمه هایی درمورد اختلافات گازی بین ایران و ترکمنستان و احتمال قطع صادرات گاز این کشور به استان های شمالی کشورمان به گوش می رسید. این امر با اعلام رسمی وزیرنفت محقق شد و بار دیگر با فرارسیدن فصل سرما دغدغه تامین گاز مردم دردسرساز شد. قطع گازترکمنستان درحالی است که ایران برای تامین گاز مورد نیاز خود در زمستان و شرایط اضطراری از ترکمنستان درخواست کرده بود تا حجم فعلی صدور گاز(۴ تا ۵ میلیون مترمکعب) را تا ۴۰ میلیون متر مکعب در روز افزایش دهد. علت اختلاف بین دوکشور بر سر تعیین نرخ گاز می باشد که همواره ترکمنستان دراین فصل سال برای فشار بر مقامات ایرانی شیرهای گاز را به سمت کشورمان قطع می کند.
مشخص نبودن و مخفی بودن نرخ خرید گاز تاکنون باعث بی اعتمادی های بسیاری میان دوکشور گردیده است و جای شبهه درمورد عدم شکایت ایران از ترکمنستان را به وجود آورده است. اگرنرخ گازوارداتی براساس قیمت های بین المللی است، پس چرا ایران از اقدام ترکمنستان در قطع گاز دردادگاه های بین المللی شکایت نمی کند.
مسئله دیگر اقدمات داخلی در گسترش و توسعه صنعت نفت و گاز درجهت بهره مندی بیشتر از این منابع است. این سوال نیز مطرح می شود که چرا تاکنون پروژههای مربوط به تولید گاز از فازهای جدید پارس جنوبی عملی نشدهاند. تاسف آوراست که میدان پارس جنوبی که به تنهایی ۱۹ درصد از ذخایرگازی کل دنیا را درخود جای داده ، نتوانسته کمک حال رفع نیازهای داخلی باشد. عدم سرمایه گذاری های کافی درچند سال اخیر باعث رکود در بخش نفت و گاز بوده و هرساله شاهد کاهش تولید و فرسودگی بیشتر این صنعت هستیم.
این درحالی است که برداشت نفتی قطر از پارس جنوبی حداقل ۱٣ برابر ایران است. برداشت ایران از این لایه نفتی مشترک در حالی هنوز به ٣۵ هزار بشکه نرسیده است که قطر روزانه ۴۵۰ هزار بشکه برداشت میکند. در زمینه فروش گاز نیز سال گذشته درآمد قطر از محل فروش گاز ذخائر مشترک با ایران بالغ بر ۴۰ میلیارد دلار در سال بوده است و این کشور را به عنوان بزرگترین صادرکننده گاز مایع نیز تبدیل کرده است. براساس آمار شرکت نفت در شرایط فعلی میزان برداشت ایران از پارس جنوبی حدود ٣۰۰ میلیون مترمکعب در روز بوده و هنوز نسبت به شریک قطری روزانه ۷۰ میلیون مترمکعب در برداشت و استخراج گاز عقب است!.
مشاهده می کنیم که عناوین و شعارهایی از این دست که ما بزگترین دارنده مجموع نفت و گاز در دنیا هستیم دردی از نیازهای ما را دوا نکرده است، ضمن اینکه این افسوس را در دلمان شعله ور می کند وقتی شاهد بلعیدن ثروت ملی از سوی کشورهایی همچون قطر،عربستان و قطر هستیم.
وطن امروز:رسانههای مگس وزن!
«رسانههای مگس وزن!»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قم زهرا طباخی است که در آن میخوانید؛تلآویو روی سر شبهنظامیان صهیونیست خراب شد! اسرائیل انتحار کرد و به مظهر مظلومیت و معصومیت جهان، غزه، دوباره حمله کرد تا کسی مرجع لقب «بچهکش» را خدای ناکرده از یاد نبرد. در مقابل برخی رسانههای داخلی ما به دنبال تیترهای صد من یک غاز میگردند و سرگردانند در مسابقه تیترفروشی به یاران این و آن که سر جمعشان را که حساب کنی وزنکشیشان به اندازه شرکت در مسابقات جهانی مگسوزن قدرت میرسد! نه در سیاست «اندازه»ای دارند و نه در خردورزی فراملیگرایانه «وزنی»! در عوض تا دلتان بخواهد حاضرند برای پروژههای دشمن مایه بیایند و خط خبری رسانه تابلودار انگلیس را رونق ببخشند.
پرونده این بنده خدایی که به اسم «وبلاگنویس منتقد» به جمهوری اسلامی از جانب بیبیسی قالب شد حقا جای بحث و بررسی داشت اما آیا احتمالی هر چند ضعیف وجود دارد که مسوولان ما از خبطهای رسانهای قبلی درسی در خاطرشان مانده باشد؟! در شرایطی که جهان درگیر پرونده جنگ آشکار آمریکا و اسرائیل است بهترین «عمل رسانهای» یاران صهیون این بود که با پروندههای کماهمیت و غیرجهانی دیگران را سرگرم کنند. فرصت فکر کردن را که از مردم و رسانههای رقیب بگیری مسوولانشان هم درگیر میشوند. اروپا با دهان باز در اندیشکدههای بینالمللی در حال محاسبه وزن بازی با صهیونیسم یا آمریکا بود و نمایندگان مجلس ما مقابل ملت خودزنی میکردند بابت «مرگ مشکوک یک زندانی»!
سطح امنیت ملی ما چقدر پایین است و سطح امنیت جهانی چقدر بالا! جناب آقای توکلی انتقام پرونده کهریزک را از دولت میخواست بگیرد یا به یک زندانی با پرونده نهچندان روشن، یکشبه علاقهمند شده بود، جای بحث دارد.
عضو هیات رئیسه مجلس آقای دهقان هدفش چه بود ملت نفهمیدند! این وسط عالیترین مقام قضایی کشور نیز وارد این بحث انحرافی شد و توپ را به زمین نیروی انتظامی پرتاب کرد. رسانههای دولت نیز که رفوزه کامل بازیهای انگلیسی هستند و در گل به خودی الحق که صاحبسبک هستند. جالب اینجاست که وقتی دروازه خودی را مینوازند انتظار دارند تماشاگران نیز با آنها همراهی کرده و شادی کنند!
جلالخالق! برادران! اصل خبر را بیبیسی فارسی با کلی اغلاط زمانی و مکانی پخش میکند و در کمتر از ۶ ساعت کل کشور ایران درگیر یک پرونده ناراحتکننده اما کماهمیت میشود! نهایت بررسی این پرونده در حد ارائه یک گزارش به قوه قضائیه بود و تنبیه و تادیب متخلف یا متخلفان! بحرانسازی در سطح جهانی به چه دلیل و با محاسبه کدام سود و زیان صورت گرفت؟ متاسفانه این هوش دشمن نیست که مسوولان ما را شکست میدهد، حماقت خودمان است! بازی در زمین دشمن مناسب کشورهای جهان سومی است که پروژههای انقلاب مخملی در آن اجرا میشود و مدیرانش بعد از مدیریت بینظیر رهبری و فرمانبری ملت، هنوز نمیدانند باید در برابر وقایع آشکار به تاریخ پیوسته «صبوری» پیشه کنند یا شفاف موضع بگیرند!
واقعیت این است که سطح ملتی که به اشتباه آنها را در محاوره «عوام» میخوانند از اندازه بیشتر مسوولان کشور بالاتر رفته است. مردم در راهپیمایی ضدصهیونیستی شرکت میکنند و به فرمان سیدحسن نصرالله، فرمانده شجاع امام خامنهای «لبیک» میگویند، مسوولان هم جلسه فوقالعاده برای یک پرونده کوچک تشکیل میدهند. نمایندگان مصر و تونس به غزه سفر کردند و ما هم برای «یک» مرگ مشکوک ساعتها مغز خودمان و مردم را به کار گرفتیم تا سازمانهای حقوق بشری هم بیکار نمانند!
«همایون از تلآویو» به فرماندهان شجاع جمهوری اسلامی در نوبتش در بیبیسی «ناسزای گلدرشت» میگوید و به گریه میافتد از غرش فجر ۵ شهید طهرانیمقدم، ما هم نگرانیم برای سخنرانی بیارزش مشایی کوچک در مشهد و خط و نشان کشیدن اصلاحطلبانی که دیگر توانایی باروری هیچ فتنهای را ندارند. «مرداک»ها در انگلیس به «بیبیسی» میتازند با این عنوان که رسانهای فراملیگرایانه است. «بریتانیای صغیر» را به زور «کبیر» میخواند تا جزیره کوچک و غیراستراتژیکش را دوباره صاحبسبک در استعمار و استثمار معرفی کند. خواهشا فراملی که هیچ؛ «ملی» اگر نیستید نوک دماغ مبارک را به اندازه منافع ملی بالا بکشید.
اینجا کرسی رسانه ابرقدرت بزرگ جهانی «جمهوری اسلامی ایران» است که بدون شلیک یک تیر توانایی خراب کردن پایتخت سرزمین موعود بر سر صهیونیسم را دارد! صحبت از نیرویی میکنیم که میتواند اسرائیل امن را بعد از ۲۱ سال با بمباران موشکی ناامن کند. صحبت از گزارشات خبری میکنیم که در کنار «آسمان غزه» از «آسمان تلآویو» نیز ناچارند تصویر خبری ناگوار پخش کنند. ما نیز ناچاریم سطح رسانهایمان را از قد «جهان سومی» رهایی بخشیم. واقعیت ناگوار این است که در عصر حاکمیت ارزشها(!) تنها ۴-٣ روزنامه ارزشی وجود دارد و چند سایت تاثیرگذار که تازه چندان هم قابل کنترل نیستند!
حاجقاسم سلیمانی از جستوجو برای یافتن رسانهای فراملی در داخل کشور ناامید شد و رفت که رفت! بازیهای کودکانه را باید ترک کرد تا رشد ممکن شود. در فضای آلودگی مالی، «تیترفروشی» و عکس روی جلد شدن انزوایافتگان سیاسی رونق مییابد. در فضای روزنامههای زنجیرهای جریان انحرافی و اصلاحات، معدود رسانههای ارزشی غیرانتخاباتی دست تنها میمانند. در شرایط حاکمیت سلایق در وزارت ارشاد آش را با جایش میبرند و «ایرنا» تحویل میدهند! «ایران» میخوانند اما از قدرت ایران هیچ نمیدانند. قیام رسانهای لازم است. از عوام باید عبور کرد و به ملت پیوست... از خدا بخواهیم، تنها از او برمیآید!
آرمان:اجلاس آشتی ملی سوریه در ایران
«اجلاس آشتی ملی سوریه در ایران»عنوان سرمقاله روزنامه آرمان به قلم محمد ایرانی است که در آن میخوانید؛همپوشانی زمانی اجلاس سوریه در تهران با مساله غزه این سوال را پیش میآورد که آیا موضوع غزه فوریتی بیشتر داشت یا سوریه که در این مورد باید گفت برنامهریزی اجلاس تهران از مدتها قبل انجام شده بود و ارتباطی به مساله غزه نداشت و از طرفی این دومین اجلاسی است که در آن گروههای معارض سوری، در تهران حضور پیدا میکنند.
بحث اصلی در این اجلاس طرح آشتی ملی در سوریه است که به دنبال یافتن راهحلی از دل سوریه میگردند که به صورت مسالمتآمیز و سیاسی موضوع این کشور حل شود لذا مهمانان این اجلاس عمدتا معارضین سوری هستند که در پی تغییر دموکراتیک در سوریه بدون خشونت و خونریزی و بدون استفاده سلاح هستند و همچنین این روش را بدون دخالت خارجی در کشورشان میخواهند اجرا کنند. به نظر میرسد جمهوری اسلامی ایران هم در همین چارچوب این طرح را دنبال میکند و به زعم من این همان طرحی است که طرفهای سیاسی دیگر همچون اخضر ابراهیمی آن را دنبال میکنند.
از طرفی انتهای راه هم تقریبا به صورت متناوب در حال تغییر است لذا پیشبینی سرنوشت سوریه و اینکه چه اتفاقی در این کشور خواهد افتاد بسیار مشکل است و وجود همین متغیرهای مختلف در این کشور، حدس آینده را بسیار دشوار خواهد کرد.
فراز و فرودهای زیادی هم در عرصه میدانی بین ارتش و معارضین سوری در جریان است که همگی شاهد آن هستند و در عرصه سیاسی منطقه هم این افتوخیزها و تحرکات به نوعی وجود دارد و مواضع کشورهای مختلف نسبت به سوریه مرتب در حال تغییر است و آن را نگاه باثباتی نمیتوان تحلیل کرد و علت هم متغیرهایی است که به آن اشاره شد.
بنابراین این اجلاس را میتوان تنها به عنوان یک گام به جلو و آشتی احتمالی با بعضی گروههای معارض سوری تلقی کرد و اینکه تا حدود زیادی مردم سوریه هم امیدوار باشند که راهکارهای سیاسی هم حتی در این شرایط میتواند مطرح باشد، یک گام به جلو و قابل تامل و بررسی است. از آن طرف مساله مخالفان سوری مسالهای مهم است که برخی از آنها در این اجلاس شرکت کردهاند، مخالفان از اقشار مختلفی هستند و دیدگاههای متفاوت و متنوعی دارند.
پایگاه بخشی از آنها که در مرز ترکیه اقامت داشتند اخیرا به قطر منتقل شده است و طی اجلاس دوحه هم راهکارهای عدم بهکارگیری از سلاح و عدم دخالت خارجی را بررسی کردند و قطعا اجلاس تهران متفاوت از نگاه آنهاست، به عبارت دیگر منظور آن است که مخالفان دیدگاههای بسیار متفاوتی دارند و همین اختلاف نگاهها و دیدگاهها در سوریه باعث میشود که پیشبینی سرنوشت سوریه هر لحظه دشوارتر از قبل شود اما در کل گروههای معارض تا حدودی امیدوار هستند اجلاس تهران بتواند نتیجه بخش باشد.
کشورهای متعددی از جمله مصر، ترکیه، الجزایر، سودان، لبنان و عراق در تهران حضور دارند که به نوعی مجموعه آنها را میتوان کشورهای عربی نامید و اشتراک نظر آنها هم در این است که به دخالت خارجی زیاد اعتقادی ندارند.
یعنی معتقدند مردم سوریه باید سرنوشت خودشان را تعیین کنند و نه گروههای افراطی که امروز در سوریه حضور دارند و از برخی کشورهای همسایه هم سلاح دریافت میکنند و امنیت سوریه را نیز بههم ریختهاند. اینها را میتوان به عنوان دو نقطه در مقابل یکدیگر فرض کرد؛ یعنی معترضین سلاح به دست که امنیت را آشفته کردهاند و معترضینی که بدون خشونت خواستار تغییرات دموکراتیک هستند.
مردم سالاری:نگاهی به رفتار اقتصادی دولت و وظیفه مجلس در قبال آن
«نگاهی به رفتار اقتصادی دولت و وظیفه مجلس در قبال آن»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم مهدی مالمیر است که در آن میخوانید؛ میگویند زمانی خشایارشاه به سپاهیانش دستور داد تا موجهای خروشان دریای اژه را به سبب آنچه که نافرمانی میخواند با چوب تنبیه کنند! شاه پر نخوت و مغرور پارسی بیگمان به سبب ناآگاهی از قوانین حاکم بر طبیعت و عالم ماده میپنداشت تمامی مسائل پیش آمده در جهان و مافیهایش را (حتی اگر آبهای خروشان دریا باشند!) میتوان با خردهفرمایشات و دستورات یک شبه و سیاستهای تنبیهی از پیش رو برداشت! تصور سربازان تعلیم دیده شاه پارسی به هنگام چوب زدن بر آب دریا امروز به راستی همانقدر عجیب است که مشاهده برخی سیاستها و اقداماتی که طی این سالها در حوزه اقتصاد بوقوع پیوسته است!
با نگاهی به کارنامه دولت کنونی در طی نزدیک به هشت سال فعالیت در پهنه اقتصادی میتوان لیست بلندبالایی را از سیاستهای دستوری، غیر کارشناسانه و شتابآلود فراهم کرد که نه تنها گرهای از کلاف پیچ در پیچ مشکلات اقتصادی نگشودهاند،بلکه آسیبها، صدمات و خسارات فراوانی را نیز بر بدن اقتصاد کشور وارد کردهاند: از انحلال سازمان برنامه و بودجه و تعیین دستوری نرخ بهره بانکی بگیرید تا سیاست تنبیه صرافانی که حاضر به تن دادن به نرخ مصوب ارز نبودهاند و ...؛ سیاستهایی که معالاسف در آخرین نشست خبری احمدی نژاد نیز با ادبیاتی مشابه و ملالآور تکرار شدند.
وعده کنترل تغییرات افسارگسیخته و لحظه به لحظه نرخ ارز از رهگذر دستگیری و مجازات تنها ۲۲ تن از مقصرین اقتصادی و جمله صریح احمدی نژاد مبنی بر خودداری موقت مردم از خرید! از جمله مواردی است که نشان میدهد عزم راسخی در دولت به منظور پایان دادن به سیاستهای دستوری و تنبیهی وجود نداردو دولت کنونی با کارنامهای مملو از سیاستهای ناکارآمد در حوزه اقتصاد به کار خود پایان خواهد داد.
عواملی همچون بیاعتنایی به بدنه کارشناسی کشور در اتخاذ تصمیمات، بیتوجهی به اصحاب دانشگاه به ویژه اساتید علم اقتصاد، کم توجهی به انباشت بیش از سه دهه تجربه و آگاهی در زمینه مدیریت بحران در کشور و منزوی شدن برخی افراد صلاحیت دار و ... را در ردیف مقدمات و اسباب نتایجی دانست که در قالب تورم کمرشکن، بیکاری گسترده، گرانی اقلام ضروری مردم، تعطیلی دهها واحد تولیدی و ... خود را به رخ میکشند. آسیبها و صدماتی که امروزه گریبانگیر معیشت بخش وسیعی از مردم شده است به نیکی این نکته را روشن میکند که پدیدههای اجتماعی در جهان امروزی نه بر اساس پندارها و آرزوهای ما بلکه بر اساس زمینه شناخت سنجیده و دقیق روح حاکم بر آنها دگرگونیپذیر و قابل تمشیت خواهند بود.
نکتهای که بیاعتنایی به آن، سببساز مشکلات و چالشهایی شده است که به سادگی از خاطرهها زدودنی نخواهد بود. و کوتاه سخن اینکه، اگر در هزاران سال قبل ناآگاهی و جهل نسبت به قوانین ماده و عالم امکان برای شاه پارسی چندان نقطه ضعف بزرگی به حساب نمیآمد، امروز اما بیتوجهی به قوانین مسلط بر پدیدههای اجتماعی و اکتفا کردن به دستور و فرمان در حوزه حساسی همچون اقتصاد در جهان کوچک شده امروزی که با فشار دادن تنها دکمه لب تاب کوچکی میتوان از عصاره و فشرده دست آوردهای بشری در این زمینه استفاده کرد، به راستی نقطه ضعف بزرگی محسوب میشود که در صورت بیاعتنایی به این معضل و مدفون شدن آن زیر آوار سیاست کاریهای آینده زمینهساز وارد آمدن ضربههای جبران ناپذیری بر کالبد جامعه خواهد بود!
با این وضع، سوالی درباره مشکلات اقتصادی و سوء مدیریت در این حوزه، که جمعی از نمایندگان از محمود احمدینژاد پرسیدهاند و او را ملزم به حضور در مجلس و پاسخگویی کردهاند، کمترین کاری است که میتوان از قوه مقننه به عنوان قوهای که نظارت بر دولت دارد، داشت . دولت ٨ ماه دیگر در صدر امور است و نمیتوان در این ماهها چشم بست و فقط منتظر ماند که دولت به عملکرد این چنینیاش ادامه دهد و با بیاعتنایی به بدیهیترین مسائل در حوزه اقتصاد، بیش از پیش زندگی مردم را دچار نابسامانی و کشور را دچار بحران کند !
ابتکار:رقیب هراسی روش جاری ساحت سیاست
«رقیب هراسی روش جاری ساحت سیاست»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم هادی وکیلی است که در آن میخوانید؛دیر زمانی است که در آستانه هر انتخاباتی گروههای مدعی برای حذف رقیب، متوسل به شعاروا اسلاما وا انقلا با وا عدالتا میشوند رقیب هراسی به عنوان پروژه و تکنیک گروهها سیاسی در ایران است این شگرد اختصاص به زمان حاضر ندارد شاید روزهای اولیه پس از انقلاب این پروژه کلید خورد. هر گروهی حیات خود را در گرو حذف طرف مقابل تعریف کرد برای نیل به این مقصود خود را تا سقف ارزشها ارتقاء دادند و نوعی همسانی بین خود و انقلاب،اسلام و عدالت قایل شدند با این همسان پنداری به مرحله تهاجم رسیدند برای حمله هیچ روشی بهتر از رقیب هراسی نبود با این متد، به جنگ افکار عمومی رفتند ابتدا سعی شد افکار عمومی را مرعوب سازند تا در نهایت مجبور به تمکین خواستهها شود دراین روش رقیب جرأت هما و ردی یکسان ندارد او همواره در قامت یک متهم ظاهر میشود و فضای روانی آنچنان شدید میشود که در بسیاری از محافل راهش نمیدهند و به او اجازه اظهار نظر داده نمیشود حتی فرصت دفاع هم پیدا نمیکند فضا چنان غبار آلودو ملتهب میگردد که اگر صدای رقیب هم درآید کسی دیگر گوش شنوا ندارد و صدایش در بین همهمه گم میشود چنین شگردی سابقه تاریخی دارد و هم اکنون در جامعه غرب رواج دارد و البته نسخه افراطی آن در کشو ر ما به اجرا گذاشته شده است روش دیگر پروژه حذف رقیب و خالی کردن میدان برای رقابت است در این روش رقیب هراسی بنام وااسلا ما و واانقلابا با چنان حرارت و سماجتی طراحی و به اجرا گذاشته میشود به گونه ای که رقیب هم باورش میشود که حضورش موجب لطمه به کیان اسلام است مردم هم باور میکنند که انگار این فرد و گروه فرستاده دشمنان برای ضربه وارد آوردن به سرمایههای ملی است رقیب هراسان، پس ازموفقیت در اجرا پروژه درگام بعد برای منصف نشان دادن خود اقدام به شرط و شروط گذاشتن میکنند در این گام یک روز توبه را نسخه نجات بخش قلمداد مینمایند روز دیگر اعتراف و عذر خواهی را تجویز میکنند و روزی هم غسل تعمید در حوض عقاید مدعیان را شفا بخش قلمداد مینمایند اگر نیک به گذرگاههای سیاسی ظرف سه دهه بنگریم به خوبی پیداست که بند ناف تمام گروهها در یک نقطه بهم بسته است و آن موفقیت در گرو حذف رقیب میباشد همه به دنبال میدان خالی هستند چپ هراسی برای بقاء و راست هراسی برای ماندن و امروز اصلاح طلب هراسی برای نادیده انگاشتن اختلافات درونی اصولگرایان و انحصار میدان رقابت در دستور کارمی باشد یک روز احمدی نژاد با توسل به همین روش اقدام به هاشمی هراسی نمود ولی امروز خود در دام پروژه احمدی نژاد هراسی گیر افتاده است به هر حال این روزها تنها کنش جاری ساحت سیاست همین پروژه نامیمون رقیب هراسی است این روش برنده نخواهد داشت با این روش بازی سیاسی باخت- باخت خواهد بود
دنیای اقتصاد:ثبات بخشی به اقتصاد رسالت بودجه ۹۲
«ثبات بخشی به اقتصاد رسالت بودجه ۹۲»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم یاسر ملایی است که در آن میخوانید؛معمولا در مواقعی مانند تصویب برنامههای پنجساله یا بودجه سالانه، مجالی برای گفتوگو درباره سیاستهای اقتصادی فراهم میشود و امید آن میرود که تصمیمسازان قدمی در مسیر اصلاح ساختار اقتصادی کشور بردارند.
اکنون که به فصل تدوین و تصویب بودجه سال ۹۲ نزدیک میشویم، فرصت خوبی است تا اولویتهای اقتصاد ملی و سمت و سوی بهینه سیاستها، با در نظر گرفتن شرایط ویژهای که کشور با آن دست به گریبان است، به بحث گذاشته شود.
این روزها، اقتصاد ایران با چالشهای گوناگونی روبهرو است. هر چند که تحریم به عنوان یک عامل خارجی بر وضعیت فعلی ما اثر گذاشته است، اما واقعیت آن است که میزان آسیبپذیری اقتصاد ملی از تحریمها، از یک سو ناشی از عدم دوراندیشی و آیندهنگری در ذخیرهسازی درآمدهای سرشار نفتی در دهه اخیر است و از سوی دیگر، واکنشهای ناپخته و از روی دستپاچگی سیاستگذاران نیز مزید بر علت شده و اثر تحریمها بر اقتصاد ملی را پررنگتر میکند. به نظر میرسد که فرصت تدوین و تصویب لایحه بودجه، مجالی برای سیاستگذاران و تصمیمسازان فراهم میکند تا از شوک ناشی از تحریمها و نوسانات نرخ ارز خارج شده و نگاهی ژرفتر و دوراندیشانهتر به اقتصاد بیفکنند.
به نظر میرسد مهمترین مساله اقتصاد ملی در شرایط فعلی، «بیثباتی» است. بیثباتی به معنای غیرقابل پیشبینی بودن آینده برای فعالان اقتصادی و غبارآلود بودن فضا است. نشانهای از بیثباتی اقتصادی در شرایط فعلی، مدت اعتبار پیشفاکتورها و اعلام قیمت توسط تجار و تولیدکنندگان است. تا همین چند ماه پیش، اعتبار پیشفاکتورها به طور متوسط به چند هفته هم میرسید؛ اما اخیرا شرایطی را تجربه کردیم که اعلان قیمت صورت نمیگرفت و اگر هم صورت میگرفت، اعتبار آن در حد چند ساعت بود. معنای چنین وضعیتی این است که فعال اقتصادی تا زمان بازگشت مجدد ثبات تا جای ممکن از ورود به بازار و داد و ستد خودداری میکند. دلیل این امر نیز روشن است. افراد برای تصمیمگیری خود در مورد خرید، فروش یا سرمایهگذاری به پیشبینی از آینده احتیاج دارند. آینده سطح قیمتها، آینده تصمیمات سیاستگذاران و آینده تحولات سیاسی داخلی و بینالمللی، از موضوعاتی هستند که فعالان اقتصادی براساس پیشبینی خود از آنها تصمیم میگیرند. این رفتار کاملا عقلانی است؛ زیرا یک خرید و فروش اشتباه در شرایط ناپایدار ممکن است سرمایه سالیان یک تاجر را یک شبه به باد دهد؛ بنابراین او تا زمان فروکش کردن گرد و غبار و بازگشت «ثبات»، کسبوکار خود را متوقف میکند. شیوع این رفتار در بین عموم فعالان اقتصادی، باعث رکود در بازار و لطمه دیدن اقتصاد خواهد شد.
نتیجه نامطلوب دیگر بیثباتی، پدیده «خشک شدن اعتبار» است. این روزها بسیار شنیدهایم که تولیدکنندگان و بازاریان، تنها به صورت نقدی معامله میکنند. این در حالی است که وجود اعتبار در بازار، رکن اصلی تجارت و مبادلات است و از دست رفتن آن، به شدت به فضای کسبوکار آسیب میزند و چرخهای حرکت اقتصاد را کند میکند.
با توضیحات بالا، میتوان به این نتیجه رسید که آن چیزی که موتور اقتصاد ملی را کند کرده است، بیش از هرچیز بیثباتی است، نه افزایش نرخ ارز و تغییر قیمتهای نسبی در اقتصاد. مثال زیر گویای تفاوت بین «بیثباتی» و تغییرات قیمتهای نسبی در بازار است: فرض کنید که دولت با یک پیشبینی درست از وضعیت آینده درآمدهای خود، به صورت داوطلبانه و یکشبه، نرخ ارز را به ۲۵۰۰ تومان افزایش میداد. آیا دقیقا از ظهر روز بعد از آن، فعالیتهای اقتصادی بر اساس قیمتهای نسبی جدید روند عادی خود را پیش نمیگرفت؟ چه دلیلی برای توقف تجارت یا خشک شدن اعتبار در شرایطی که آینده تا حد خوبی قابل پیشبینی است و سیاستگذار وجههای مقتدر و مسلط بر اوضاع از خود به نمایش گذاشته است، وجود دارد؟ آیا شوک افزایش نرخ ارز، بیش از شوک افزایش یکشبه قیمت حاملهای انرژی در قالب هدفمندسازی یارانهها بود؟ پس چرا هدفمندی یارانهها باعث رکود در فعالیتهای اقتصادی نشد؟ چرا در حالی که مهمترین ویژگی هر دوی این پدیدهها، تغییر قیمتهای نسبی در اقتصاد بود، اثر شوک ارزی عمیق و مخرب بود؟ به اعتقاد نگارنده، جلوه بیثباتی اقتصادی در شوک ارزی، باعث بروز رکود در اقتصاد شد.
با توجه به توضیحات بالا، به نظر میرسد که بازگرداندن ثبات به اقتصاد باید در اولویت سیاستهای بودجه ۹۲ باشد. اما، چگونه میتوان به این هدف در بودجه ۹۲ رسید؟ اولا، انضباط مالی و پولی باید با جدیت دنبال شود؛ زیرا رشد بیرویه نقدینگی و تورم ناشی از آن، مهمترین جلوه بیثباتی در اقتصاد است. ثانیا بازارهای پولی و مالی باید برای سرمایههای خرد و سرگردان، جذابیت بیشتری پیدا کنند تا زمینه جذب آنها به بازارهای غیرمولدی مانند طلا و ارز کاهش یابد. ثالثا، خودتحریمیها و وضع محدودیتهای سراسیمه و ناپخته روی صادرات باید متوقف و از فرصت افزایش نرخ ارز برای توسعه صادرات و گسترش تجارت بینالمللی در بازارهای جدید استفاده شود.
|