محاکمه به جرم کمک به زلزله زدگان!
•
در طی جلسه محاکمه ی امدادگران زلزله آذربایجان (کمپ سرند)، که ۱۷ تن از متهمین حاضر بودند، فرید روحانی به نیابت از همه دفاعیهای جمعی را قرائت کرد
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۲۹ آبان ۱٣۹۱ -
۱۹ نوامبر ۲۰۱۲
خبرگزاری هرانا: دادگاه امدادگران کمپ سرند با حضور ۱۸ تن از متهمین پرونده صبح امروز در شعبه ۱ دادگاه انقلاب تبریز برگزار شد.
صبح روز ۲۹ آبان ماه دادگاه ۲۱ تن از امدادگران کمپ سرند در شعبه ۱ دادگاه انقلاب تبریز به ریاست قاضی رحیم حملبر که ریاست دادگاه انقلاب تبریز را نیز بر عهده دارد برگزار شد.
در طی این جلسه که ۱۷ تن از متهمین حاضر بودند فرید روحانی به نیابت از همه دفاعیهای را قرائت کرد که متن کامل آن در زیر میآید.
گفتنی است، نوید خانجانی که هم اکنون در زندان رجایی شهر کرج بسر میبرد، جهت دفاع از اتهامات وارده به تبریز انتقال نیافت و همچنین بهرام شجاعی، واحد خلوصی و محسن سامعی نیز در طی جلسه غیبت داشتند و احتمالا حکم ایشان بصورت غیابی صادر خواهد شد.
در جلسه دادگاه بغیر از دفاع جمعی که توسط فرید روحانی قرائت شد، تک تک متهمین و وکلایشان نیز به دفاع از خود پرداختند و قاضی حملبر وعده داد که تا ۱۰ روز دیگر حکم خود را در مورد متهمین صادر خواهد کرد.
این امدادگران که برای کمک به مردم زلزله زده آذربایجان شرقی به این منطقه سفر کرده بودند و اکنون با اتهاماتی همچون تجمع به قصد اقدام علیه امنیت ملی و تهدید بهداشت عمومی و تمرد از دستور پلیس روبرو میباشند روز اول شهریور سال جاری توسط نیروهای امنیتی بازداشت شدند و در هنگام بازداشت مورد ضرب و شتم قرار گرفتند.
اسامی شرکت کنندگان در این جلسه دادگاه عبارت بودند از فرید روحانی، شایان وحدتی، سیدحسین رونقی ملکی، سیدحسن رونقی ملکی، بهروز علوی، حمیدرضا مسیبیان، مسعود وفابخش، هومن طاهری، سپهر صاحبان، دانیال حسنی، علی محمدی، مرتضی اسمائیلپور، محمد ارجمندی راد، محمداسمائیل سلمانپور، محمدامین صالحی، میلاد پناهیپور و امیر روناسی.
متن کامل دفاعیه جمعی را در زیر میخوانید:
ریاست محترم دادگاه انقلاب تبریز
جناب آقای حملبر
اینجانبان متهمین پرونده کمپ امدادرسانان زلزله آذربایجان شرقی در حالی به محکمه دادگاه انقلاب اسلامی نشستهایم که با گذشت بیش از سه ماه از بازداشتمان در شامگاه یکم شهریور ماه، عاجز از یافتن حتی یک ماده حقوقی که ستم رفته بر ما را توجیه کند، نه تنها دفاعیه بلکه رنجنامه خود را خدمت آن مقام محترم تقدیم میداریم.
در ابتدا در خصوص اتهامات تفهیم شده نکاتی را به عرض میرسانیم، باشد که پاسخی برای معمای لاینحل برخوردهایی که در این مدت با خود دیدهایم بیابیم. در اینجا در حالی کمک به زلزله زدگان و دستگیری از مردم مصیبت زده به ((مشارکت در تهدید بهداشت عمومی))، ((مشارکت در اجتماع وتبانی به قصد اقدام علیه امنیت کشور)) و ((مشارکت در تمرد از دستور مامورین)) تعبیر شده است که حتی یکی از اعمال ما ربطی به اتهامات مطروحه و مفاد قانونی مندرج در قانون مجازات اسلامی ندارد.
دادستان محترم در حالی بر تجمع بیش از سی نفره امدادگران در چندین قسمت از کیفرخواست اشاره میکند که گویی مقام قضایی ایشان چنان تاثیری بر آن مقام محترم گذارده که بیشک خیل عابران پیاده در سطح شهر را نیز تبانی کنندگان علیه امنیت فرض میکند؛ در غیر این صورت چه دلیل موجهی برای وجود چنین ظنی نسبت به حاضرین در مناطق زلزله زده وجود دارد؟
در کیفرخواست صادره برای اینجانب در حالی از وجود سیم کارتهای گوناگون برای مخابره اطلاعات تقریر شده است که گویا مولف کیفرخواست صادره حتی پیش از وقوع ضایعه آذربایجان تا به حال پا به مناطق به گفته خودشان ((حوزه خواجه)) نگذاشتهاند تا دست کم کوچکترین آگاهی از وضعیت آنتن دهی در خصوص خطوط تلفن همراه داشته باشند. از سایر عناوین مطروحه از جمله طرح ((فلسفه وجودی سایت فیسبوک به عنوان تارنمایی خبری که توسط کشور آمریکا جهت کمک به مخالفین نظام طراحی شده است!!)) میگذریم چرا که قاعدتا ریاست محترم دادگاه از نظر مقام رهبری در خصوص عضویت صرف در تارنمای فیسبوک اطلاع دارند که ایشان در آخرین استفتاء در این خصوص آنرا بلا مانع دانستند، که این اظهار نظر در پایگاه اینترنتی ایشان نیز موجود است.
تبانی در کمک رسانی عجیبترین عنوانی است که به ذهن هر شهروند انساندوستی خطور میکند. به راستی چه تصوری از جوانان این مرز و بوم، دستگاه امنیتی و قضایی استان آذربایجان شرقی را به چنین نگاه و سو ظنی رهنمون کرده است؟
جناب قاضی
تنها گناه ما این بوده است که هرگز سقف خانههایمان را از سقف خانههای هموطنان آذریمان استوارتر ندیدهایم، تنها گناهمان این بوده است که نه چشمانمان را سیاهتر و نه خونمان را از خون هموطنان آذریمان رنگینتر نیافتهایم...
همواره از خود میپرسیم حکایت برخوردهای دستگاه امنیتی و قضایی استان آذربایجان شرقی رسمی متداول در کل میهن است یا شیوهای مخصوص به خطه غرب کشور؟
اگر این مقدر الهی روزی گریبانگیر هر کدام از ما امدادگران کمپ سرند و شما در خانه و کاشانهمان میشد آیا راضی میشدید دستگاههای اطلاعاتی با متهم ساختن امدادرسانانی که به یاری ما شتافتهاند اقدام خیرخواهانهٔ آنان را اقدام علیه امنیت کشور تعبیر و چنین برخورد قهرآمیزی با آنها داشته باشند؟
بیشک فضای حاکم بر موقعیتی بحرانی که پس از هرگونه بلای طبیعی بر منطقهای بوجود میآید اولویتهایی را برای هر نهاد امدادرسان دولتی یا مردمی تعریف میکند تا روند امداد رسانی هرچه بهتر و سریعتر صورت پذیرد. شاید اولویت نهادهای دولتی تنها تبلیغات تلویزیونی و تلاش برای رساندن کمکها به منطقه باشد، اما همین نهادها راچه میشود که نصب اولین توالتهای صحرایی پس از دست کم پانزده روز در روستاهای مناطق زلزله زده صورت میگیرد؟ بیشک اخذ مجوز از ارگانهای دولتی استان با وجود چنین فضایی جز در اولویتهای آخر امدادرسانی قرار نمیگیرد، زیرا تصور اینکه صف دستان در انتظار یاری را رها کنیم و زمانی را که میتوان برای کمک به دستگیری حتی یک نفر صرف کرد رها کرده و توان خود را هزینه بالا و پایین کردن ادارات استان نماییم نیز دور از ذهن است...
رسم متداول در تمام دنیا بسیج عمومی آحاد مردم به قصد پیشبرد هرچه بیشتر روند کمک رسانی در مناطق خسارت دیده است؛ مگر نه اینکه رسانههای دولتی از جمله صدا و سیما از روز اول وقوع ضایعه با پخش فراخوان از ملت همیشه در صحنه خواستند تا بار دیگر افتخار ایرانی بودن را به رخ بکشند؟ ریاست محترم دادگاه، دستگاه امنیتی استان تحت چه عنوانی ما شهروندان ایرانی را جدای از ملت دانسته است؟ مبادا این رویداد تنها مجالی برای به رخ کشیدن توان دو نهاد دولتی تبدیل شده باشد...
در کیفرخواست صادره، اینجان مجرم، تبهکار، ضدانقلاب، و ((امنیتی)) خوانده شدهایم، سوال اینجاست که سابقه حقوقی حاضرین دادستان محترم را به رسیدن چنین نتیجه درخشانی رهنمون کرده و یا صرف اعتقاد به دیانت بهایی چنین تصویری را نزد آن مقام محترم متصور گردانده؟ از ایشان میپرسیم در کجای دنیایی که مدعی برنامه ریزی جهانی برایش هستیم برای نجات همنوعان نیاز به دریافت مجوز دولتی و اخذ عدم سوء پیشینه کیفری وجود دارد؟ در کجای دنیایی که خود را صاحب آزادترین و مستقلترین دستگاه قضاییش میخوانیم عبارت ((القای رهنمودهای حقوقی لازم برای فرار از قانون)) که در کیفرخواست ذکر شده، بار حقوقی و کیفری دارد؟
ما تنها به عنوان بخشی از شهروندان جوان ایرانی، زخم نشسته بر وجود آذربایجان را جراحتی بر وجود خود دانستیم...
جناب قاضی،
در شامگاه یکم شهریور ماه ضربات مشت، لگد، باتوم، شوکر و هتاکیهای بیحد و حساب را متحمل شدیم، حال در نهایت تعجب ما به تمرد از دستور مامور و حتی ضرب و شتمی که منجر به مصدومیت آنان گردیده متهم شدهایم؛ای کاش دادستان محترم دستکم عنوان میکردند که این تمرد نسبت به مامورین کدام نهاد صورت گرفته است؟...
با گذشت بیش از سه ماه هنوز نمیدانیم بازداشت اینجانبان با کدام حکم قضایی، به دستور چه نهادی، توسط کدام ارگان و به چه بهانهای صورت گرفته است...
در حالی که با ورود بیش از صد نفر مامورین تا دندان مسلح لباس شخصی روبرو شدیم چگونه توانستهایم کسی را ضرب و شتم کنیم که هنوز خود از آن بیخبریم...
از ریاست محترم دادگاه تقاضامندیم تا ضمن پیگیری روند بازداشت اینجانبان مامور مصدوم شده را به دادگاه فراخواند تا اذهان اینجانبان و حضرت عالی اندکی نسبت به آنچه در کیفرخواست مطرح شده روشنتر شود...
جناب قاضی
شکایت ما اگر چه بر بازداشت غیرقانونی، ضرب و شتم، توهینهای مکرر به مقدسات اقلیتهای مذهبی حاضر، فحاشیهای ناموسی و نگهداری در میان مجرمین خطرناک زندان تبریز پا بر جاست اما در ابتدا سوال دیگری را خدمت شما مطرح میکنیم؛ جایگاه قانون در کشوری که کمک به زلزلهزدگان به ((اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت کشور)) تعبیر میشود و کیفرخواست متهمین به اقدام علیه امنیت ملی به مخلوط الکل و آبمیوه در شیشههای نوشابه! و روابط به اصطلاح نامشروع دختر و پسر خلاصه میشود کجاست؟ امیدواریم که قاضی محترم ما را در رسیدن به پاسخ این سوال یاری دهد چرا که بیگمان یافتن جوابی جهت این مسئله لاینحل، کمک شایانی به یافتن ماده قانونی برای ادامه دفاعیهمان نماید...
به کجا رسیدهایم که فقدان علل مادی و معنوی جرمی رخ نداده، دستگاه امنیتی کشور را به نگارش چنین مثنویای وا داشته است؟
ای بسا رنجها که ملتی سالهاست به زندگی با آنها خو کرده است...
فقر، فساد، فحشا و مشکلات اقتصادی از یک سو، و فشار مضاعف بر نخبگان جامعه را از سویی دیگر نادیده میگیرند و کوچکترین همدلی دلسوزترین منتقدان را به بزه تعبیر میکنند...
از شرح و تفسیر بیشتر آنچه بر همگان روشن است میکاهیم تا روایتی از زلزله آذربایجان خدمتتان تقدیم داریم، باشد که اگر وجدان بیداری در این محکمه نشسته است و روحی انسانمدار در این دادگاه حضور دارد، خود فریاد وامصیبتا سر دهد، که شانههای ما دیگر توان به دوش کشیدن این درد را ندارد. در رابطه با آنچه امروز در ورزقان میگذرد و چادرهایی که چندی پیش در اهر به بهانه سیل، خانههای روی آب شدند و کودکانی که امروز در هریس، نیمکتهای مدرسه نداشتهشان را به امید گرمایی دست نیافتنی، به آتش میکشند، گزارشها و اخبار صدا و سیمای ملی و خبرگزاریهای دولتی کافیست. دوستداریم بدانیم اشکهای اولین مادر داغدیده ضایعه آذربایجان قلب چه کسانی را به درد آورده و ما چرا باید از کنار آن میگذشتیم؛ خندههای محو یتیمان امروز آذربایجان و دستهای بیجان زیر آوار با شما چه کرد که نباید با ما میکرد؟
جناب قاضی
دوست داشتیم به همان اندازه که به عنوان متهم در این محکمه قضاوتمان میکنید حقمان را به عنوان شاکی نیز به رسمیت میشناختید. اگر اعتقاد به بهائیت، سابقه اتهامات سیاسی و نگاه انتقادی به آنچه امروز بر میهنمان میگذرد ما را از این حق سلب میکند حرفی نیست... اما آگاهمان کنید تا اگر مایی که در جستجوی عدالت در این محکمه قضاوت میشویم راه را به اشتباه آمدهایم زین پس همه چیز را به محضر عدالت حق واگذار کنیم.
در آخر این نکته را ذکر کنیم که آموختهایم و در ذهن خود تکرار میکنیم که "امروز انسان کسی است که به خدمت جمیع من علی الارض قیام نماید."
|