روزنامه های ایران چه می نویسند؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۲ آذر ۱٣۹۱ -
۲۲ نوامبر ۲۰۱۲
«موشکهای افتخار»عنوان سرمقاله روزنامه جام جم به قلم بیژن مقدم است که در آن میخوانید؛شاید این اولین باری است که رسما از ارسال سلاح و موشک توسط جمهوری اسلامی ایران به مردم مظلوم فلسطین در غزه سخن رانده میشود و مسئولان کشور ابایی از طرح این موضوع ندارند و به آن افتخار میکنند.
امام خمینی(ره) پرچمدار حمایت واقعی از مردم فلسطین بود. اعلام جمعه آخر ماه مبارک رمضان بهعنوان «روز قدس» توسط امام بود که مظلومیت ملت فلسطین را به دغدغهای جهانی مبدل کرد و هیچگاه این نگاه و سیاست پس از امام و در دوران رهبری رهبر معظم انقلاب تغییر که نکرد هیچ، بلکه جنبههای عملی بیشتری به خود گرفت. صهیونیستها فکرمیکردند همیشه با صحنههایی مواجهاند که این ملت همیشه مظلوم با سنگ و تیر و کمان در مقابل تانکهای تا دندان مسلح آنان صفآرایی کرده و با به خاک و خون کشیدنشان میتوانند بر تسلط خود بیفزایند، اما غزه امروز مسلح به موشکهایی است که قلب اسرائیل (تلآویو) را به جهنمی تبدیل میکند که هرگز تصورش را هم نمیکردند. همین وحشت است که وزیر خارجه آمریکا را سراسیمه راهی اسرائیل میکند تا به آنان اعلام کنند ما در کنار شما هستیم، اعلام آتشبس هنوز زود است، به کشتارتان ادامه دهید. کودکان فلسطینی را در خواب به آغوش مرگ بفرستید و خانههایشان را بر سرشان ویران کنید.
غزه امروز همچنان مظلوم و چشم به راه کمک کشورهای اسلامی و اعرابی است که چند دهه است شرفشان را به آمریکا و صهیونیستها فروختهاند و در این میان غریو شلیک موشکهاست که اعلام میکند تنها این ملت و دولت ایران هستند که در عمل حامی مظلومترین مردم روی کره زمین بودهاند. چه زیبا گفت عبدالباری عطوان، نویسنده سرشناس عرب: «اشک شما (سران عرب) به چه درد مردم غزه میخورد، سلاح بفرستید.»
کیهان:روی سخن با که بود ؟!
«روی سخن با که بود ؟!»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم حسین شریعتمداری است که در آن میخوانید؛مولای ما...! بعدازظهر آن روز را به خاطر دارید؟... ساعتی قبل از آن که «سر» بدهید، ندای «هل من ناصر ینصرنی» سر دادید. وقتی صدایتان در فضای غم گرفته کربلا پیچید، شیطان انگشت حیرت به دندان گزید که فرزند رسول خدا(ص) را چه می شود؟ چه کسی را به یاری می طلبد؟! در این سو که یارانش همه به خون غلتیده اند و در آن سوی دشمنانش با شمشیرهای آخته به ریختن خونش ایستاده اند، پس، حسین روی سخن با که دارد؟ و در این صحرای داغ و تب دار، کدام لبیک را انتظار می کشد؟! شاید شنیده بود که اگر در «منا» ماجرای ذبح اسماعیل با «فدیناه بذبح عظیم» خاتمه یافته ولی در کربلا سخن از «ان الله شاءأن یراک قتیلا» در میان است. شیطان گیج شده بود، ساعتی بیشتر از حیات این جهانی حسین باقی نمانده است ولی او ندای «هل من ناصر» بر لب دارد! فرزند زهرا، با که سخن می گوید؟ و کدام جماعت را به یاری می طلبد؟! اینجا که کسی نیست! شیطان نمی دانست- و حرامیان نیز- که کربلا سرزمینی است به پهنای همه سرزمین ها و عاشورا، روزی است به درازای همه روزها. نمی دانست که کربلا آغاز راه است و عاشورا شروع ماجرا. تو اما، می دانستی چه کرده ای، مولای ما...
ندای آن روز تو در گوش زمان پیچید و همه جا به گوش کربلایی هایی رسید که آن روز به کربلا نرسیده بودند و عاشورائیانی که سال ها بعد از عاشورای سال ۶۱ هجری دیده به جهان گشوده بودند. از آن روز به بعد هر که ندای آن روز تو را می شنید، لبیک گویان به سوی تو می دوید. بر شمار پیروان تو همه روزه افزوده می شد و دشمنان آن روزهای تو نیز تکثیر می شدند. این گردونه با هر دو طایفه حسینی ها و یزیدی ها چرخید و چرخید تا به عصر خمینی رسید. دو سپاه باردیگر روبروی هم ایستادند و باز هم عاشورا بود که این بار در کربلای ایران به تکرار می نشست. این بار اما، داستان دیگری در میان بود و پایان ماجرا به گونه ای متفاوت از عاشورای سال ۶۱ رقم خورده بود. عاشورا بود، ولی غلبه با یزیدیان نبود. کربلا بود، اما قرار نبود «دارها برچیده و خون ها بشویند» و خبر پیروزی! خود را به «کاخ سبز» آن روز که امروز به «کاخ سفید» تغییر نام داده است، برسانند.
میان دو سپاه، باز هم مانند عاشورای سال ۶۱ هجری کارزاری تمام عیار درگرفت و باز هم دو سپاه درهم آویختند و از یکدیگر گریبان به تخاصم کشیدند. به زعم دشمن قرار بود- و محاسبات مادی نیز بر آن گواه بود- که طومار عاشورائیان عصر خمینی هم با اولین حمله یزیدیان درهم پیچیده شود و باز هم مانند عاشورای سال ۶۱، عرصه برای تاخت و تاز دشمن خالی شود. اما، عاشورای عصر خمینی نه یک روز، که ٣٣ سال به درازا کشیده است و دو حریف با هم به گردنه ای سخت و نفسگیر رسیده اند. و این در حالی است که عاشورائیان امروز بر فراز این گردنه، هر روز نفس تازه می کنند و حریف را- به اعتراف خود- از نفس انداخته اند. تا آنجا که برژینسکی، مشاور امنیتی ارشد آمریکا در شورای راهبردی آتلانتیک برای ابرقدرت ۲۰۰۱ که ایران اسلامی آن را به دره ۲۰۱۱ کشیده است تاسف می خورد. اولیوت کوهن- استراتژیست آمریکایی- در گزارش «امریکن اینترپرایز» می نویسد «دکترین پایان تاریخ فوکویاما را به فراموشی بسپارید که می گفت آغاز هزاره سوم، آغاز فراگیری لیبرال دموکراسی آمریکایی در جهان است. چرا که امروزه در نخستین سال های هزاره سوم، شاهد حضور قطب قدرتمند اسلام هستیم».
نتانیاهو، نخست وزیر رژیم صهیونیستی در نشست کمیسیون سیاست خارجی سنای آمریکا با وحشت اعتراف می کند به هر طرف نگاه می کنم، خمینی و خامنه ای را می بینم که در جای جای خاورمیانه خیمه زده اند... همه جا سخن از تولد قطب قدرتمندی به نام اسلام و با پرچم شیعه است. هیچ روزی نمی گذرد که در تفسیرها و تحلیل های حریف، سخنی از این قطب قدرتمند در میان نباشد. اولیوت کوهن یا جیمز ولسلی- تردید از نگارنده است- در تشریح و توضیح این قطب قدرتمند می گوید؛ الگویی که خمینی(ره) برجای نهاده را نباید با هیچ الگوی اسلامی دیگر، مثلا دولت عثمانی در ترکیه و یا اسلام حاکم در عربستان مقایسه کرد. این الگو- اشاره به الگوی انقلاب اسلامی- بعد از پیدایش، در یک جنگ تمام عیار ٨ ساله در مقابل همه قدرت های غربی و منطقه ای ایستاد. همین الگو وقتی به لبنان رسید، حزب الله را پدید آورد. در فلسطین، انتفاضه را آفرید. در ترکیه لائیک، نجم الدین اربکان اسلامگرا را به قدرت رسانید (آن روزها هنوز انقلاب های اسلامی در منطقه شکل نگرفته بود و اولیوت کوهن یا جیمز ولسلی از طوفانی که امروزه طومار غرب و حاکمان دست نشانده آنان را درهم پیچیده است باخبر نبودند) و اما، امروزه، عقبه های استراتژیک حریف در منطقه، مصر، یمن، تونس، لیبی و... نه فقط از دست حریف خارج شده است بلکه به نفع انقلاب اسلامی تغییر ماهیت داده است و به قول آقای حسنین هیکل، سردبیر کهنه کار و معروف روزنامه مصری الاهرام؛ «ایرانی ها دو بار به مدیترانه آمدند. بار اول در دوره هخامنشیان و با زور اسلحه و قوای نظامی. آن بار دوام زیادی نیاوردند، چرا که فقط سرزمین ها را تسخیر کرده بودند و بار دوم در دوران انقلاب اسلامی، این دفعه اما، ماندگارند زیرا، بر دل ها حکومت می کنند»...
امروز سیدحسن نصرالله از موضع اقتدار اعلام می کند پهپادی که ورود آن به آسمان فلسطین اشغالی، دولتمردان رژیم کودک کش اسرائیل را به وحشت انداخته است، ساخت ایران بوده است و نه فقط اولین پهپاد اعزامی نبوده بلکه آخرین آنها نیز نخواهد بود. فرمانده عملیاتی جهاد اسلامی فلسطین در مقابل دوربین شبکه های تلویزیونی غرب ظاهر می شود و با اقتدار و افتخار می گوید «تسلیحاتی که در جنگ اخیر غزه به کار گرفته ایم و اسرائیل را به وحشت انداخته است، از فشنگ تا موشک هدیه جمهوری اسلامی ایران است...» و حضرت آقا به صراحت می فرمایند؛ جمهوری اسلامی ایران در جنگ ٣٣ روزه و ۲۲ روزه حزب الله لبنان و حماس با اسرائیل، دخالت داشته است و تاکید می کنند از هر گروه و جنبش و نهضتی که به مقابله با اسرائیل برخیزد حمایت می کنیم.
٨ روز قبل، اسرائیل که در جنگ ۲۲ روزه سال ۲۰۰٨ شکست سختی از حماس خورده بود بار دیگر حمله همه جانبه ای را به غزه آغاز کرد. ساعتی بعد از آغاز حمله، سخنگوی رژیم صهیونیستی بر صفحه تلویزیون حاضر شد و خطاب به صهیونیست های ساکن فلسطین اشغالی اعلام کرد «این بار جنگ ما با حماس دستکم ۷ هفته- ۴۹ روز- به طول می انجامد» و در توضیح علت آن گفت «این بار تصمیم گرفته ایم حماس را برای همیشه از میان برداریم»!... اسرائیل اما، فقط سه روز بعد، وقتی با مقاومت جانانه حماس و جهاد اسلامی روبرو شد، به دریوزگی آتش بس رفت. همان روز نشریه نوول ابزرواتور فرانسه به نقل از یک مقام رژیم صهیونیستی که نخواسته بود نامش فاش شود نوشت «تصور می کنم نتانیاهو به نیابت از ایران در حال نابودی اسرائیل است. نمی دانم چرا آقای نتانیاهو، قدرت افزایش یافته حماس نسبت به سال ۲۰۰٨ را که برگرفته از قدرت موشکی و اطلاعاتی ایران است، فراموش کرده است»! و شیمون پرز رئیس جمهور رژیم صهیونیستی در ملاقات با تونی بلر، نخست وزیر سابق انگلیس گفت «تلاش پرزیدنت مرسی قابل تقدیر است اما، حماس از رئیس جمهور مصر پیروی نمی کند. تصمیم گیرنده ایران است».
دیشب شبکه تلویزیونی CNN در تماس مستقیم با بیت المقدس سخنان نتانیاهو درباره آتش بس را پخش می کرد. کاش صدا و سیمای خودمان حالت به شدت تحقیر شده او را همراه با اظهارات متکبرانه ٨ روز قبل وی پخش کند و این دو حالت را برای مردم شریف ایران و سایر ملت های مسلمان به مقایسه بنشیند. چه تکبری داشت ٨ روز قبل و چه حقارتی دارد امروز.
امروز در همه جای جهان، نسیم حیات بخش و رهایی آفرین به پرچم شیعه می وزد. پرچمی که نام مبارک امام حسین علیه السلام و کربلا و عاشورا و ۱۱ امام شهید با تاریخی خونبار، اما برخاسته از متن بی تحریف و خالی از بدعت اسلام ناب محمدی(ص) بر آن نقش بسته است. خدای سبحان و مهربان بر درجات امام راحل ما بیفزاید که از عاشورا برخاست و پرچم از کف افتاده کربلا را بار دیگر برافراشت، تا راهیان راه حسین(ع) و عاشورائیانی که به عاشورا نرسیده بودند، راه گم نکنند و از کربلای سال ۶۱ هجری تا کربلاهای ایران، عراق، افغانستان، لبنان، فلسطین، مصر، لیبی، یمن، تونس، بحرین و در آینده ای نه چندان دور، ترکیه، عربستان، عمان، اردن، مغرب، الجزایر و... خوش به نشان راه بسپارند.
مولای ما! اگرچه از عصر عاشورای آن روز تا عصر حاضر و برای همیشه تاریخ، پیروانت در سوگ شما به عزا نشسته و می نشینند و با چشم های اشکبار و دل های داغدار «یا لیتنی کنت معکم» می گویند ولی نمی توانیم این احساس روحبخش را پنهان کنیم که این روزها جهان اسلام در سایه عاشورا و کربلای شما به پرافتخارترین دوران حیات خود رسیده است. چه کسی باور می کرد؟ آقای ما...!
خراسان:چرا ائتلاف دوحه شکست خورده است؟
«چرا ائتلاف دوحه شکست خورده است؟»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم سیدمحمد اسلامی است که در آن میخوانید؛سران "ائتلاف دوحه" در پاریس و لندن، سرگرم تور اروپایی خود بودند که گروه های مسلح مخالف دولت اعلام کردند حاضر نیستند به این ائتلاف نوپا بپیوندند. ائتلافی که با اصرار و حمایت آمریکا و قطر در نشست دوحه، پایتخت قطر تشکیل شد و ۲ اتحادیه عرب و اروپا تاکنون آن را به رسمیت شناخته اند. از این پس کارآمدی ائتلاف دوحه بیش از پیش با ابهام روبرو است و بار دیگر این گمانه تقویت شده است که توافق ها در قطر چیزی بیش از یک طرح تئوریک بر روی کاغذ نیست.
جهادی ها، سلفی ها و القاعده، سنگ پیش پای غرب
تنها چند روز پس از اعلام توافق برای تشکیل یک ائتلاف جدید در نشست پر هزینه دوحه، ۱۴ گروه مسلح در حلب دور یک میز جمع شدند و به صراحت اعلام کردند می خواهند گروهی جدید به اسم "حکومت اسلامی" تشکیل بدهند و حاضر نیستند به ائتلافی که "غرب از آن پشتیبانی می کند"، بپیوندند. روزنامه الاهرام مصر ٣ گروه جبهه النصره، لواء التوحید و کتائب احرار شام را بزرگترین گروه هایی معرفی کرده است که در شمال سوریه در حال درگیری با ارتش هستند. از میان این ٣، "کتائب احرار شام" یک گروه کاملا سلفی است که "عبدالرحمن السوری" سرکرده آن است و خود را جزئی از "ارتش آزاد سوریه" معرفی می کند. واشنگتن پست در معرفی این گروه ها گفته است که آن ها گروه های نظامی غیرسوری هستند که تفکرات جهادی دارند و از روش های القاعده استفاده می کنند. جبهه النصره گروهی است که مسئولیت اکثر بمب گذاری های خونین و تروریستی در دمشق را بر عهده گرفته است.
پرسش مهم: چه کسانی در سوریه سلاح به دست گرفته اند؟!
اتفاقی که در حلب افتاده است، از ۲ جهت بسیار مهم است. ابتدا اینکه موفقیت ائتلاف دوحه را به دلایلی که ذکر خواهد شد، در سایه ابهامی جدی قرار داده است. دیگر اینکه این رویداد، بار دیگر این پرسش را ایجاد کرد که به راستی چه کسانی در سوریه سلاح به دست گرفته اند و با ارتش درگیر شده اند؟ لئون پانه تا، وزیر دفاع آمریکا، ۷ مارس در گزارشی به کمیته نظامی سنای آمریکا گفت: «معلوم نیست گروه های مخالف مسلح از چه کسانی تشکیل شده اند. هیچ مجموعه مشخص واحدی وجود ندارد که قابل شناخت، برنامه ریزی و یا تماس گرفتن باشد.» ژنرال مارتین دمپسی، فرمانده ستاد مشترک ارتش آمریکا نیز همان روز در پاسخ به سناتور بن نلسون، اشاره کرد که بیش از ۱۰۰ گروه نظامی متفرق در سوریه شناسایی شده اند.
پانه تا در آن جلسه تصریح کرد که به خاطر متعدد بودن این گروه ها دشوار است که رهبری واحد برای آن ها بتوان متصور شد. وی گفت: «ما تقریبا با شرایطی شبیه به وضعیت لیبی مواجه شده ایم.» موسسه مطالعات جنگ آمریکا همان زمان گزارشی منتشر کرد که در آن تصریح شده است "ارتش آزاد سوریه" چیزی بیش از یک عنوان عمومی برای گروه های متعدد نظامی مخالف دولت سوریه نیست. عنوانی که نمی توان از آن هماهنگی و انسجام بین گروه های مسلح را انتظار داشت. در گزارش موسسه مطالعات جنگ آمریکا با این حال آمده است که در ارتش آزاد سوریه ٣ گروه اصلی وجود دارد: تیپ خالد بن ولید، گردان هرموش و گردان عُمَری. تفاوت عمده بین گروه هایی که خود را به عنوان ارتش آزاد سوریه معرفی می کنند با گروه هایی که به تازگی از ائتلاف دوحه اعلام برائت کرده اند، این است که آنها مدعی حمایت از مردم سوریه "از هر دین و فرقه و نژادی" هستند.
در مقابل گروه های اعلام برائت کرده با تفکرات عمدتا سلفی و روش های القاعده، علاوه بر سودای سرنگونی حکومت سوریه از هم اکنون به هر گروهی که اعتقادات آن ها را نداشته باشد، هشدار مرگ داده اند. با این حال هنوز از گروه های موسوم به ارتش آزاد نیز خبری نیست. با این تاکید که در توافق دوحه که به ائتلاف دوحه منجر شد، سعی شده از اهمیت ارتش آزاد بکاهد. بنابراین دور از انتظار نیست اگر گروه هایی که به اسم ارتش آزاد فعالیت می کردند نیز عملا تعهدی به ائتلاف نداشته باشند و یا حتی همین گروههایی بوده باشند که اکنون اعلام برائت کرده اند.
یک دلالی بی نتیجه
ائتلاف دوحه براساس طرح ریاض سیف، یک مخالف لیبرال دولت سوریه و با پشتیبانی دولت آمریکا تشکیل شده بود. خواستگاه ائتلاف دوحه و جهت گیری پس از آن، هر ۲ نشان می دهد که بزرگترین هدف از نشست دوحه، تلاش برای مهار گروه هایی است که در حال درگیری مسلحانه با ارتش سوریه هستند. هیلاری کلینتون ۱۰ آبان ماه در زاگرب، نارضایتی آمریکا از اعضای "شورای ملی سوریه" که تا آن روز سران اسمی مخالفان بودند، را اعلام کرد و از ضرورت تحول مطلوب واشنگتن سخن گفت. سخنان کلینتون نشان می دهد که هدف اصلی از نشست دوحه جذب افرادی بوده است که درون خاک سوریه در حال درگیری بودند. وی درباره مخالفان عمدتا سیاسی و خارج نشین گفت: « (این گروه) نماینده کسانی است که خصوصیات و نیات بسیار خوبی دارند اما در بسیاری موارد، ۲۰، ٣۰ یا ۴۰ سال گذشته را در خارج از سوریه به سر برده اند. رهبری مخالفان باید نماینده کسانی باشد که در خط مقدم به نبرد می پردازند و از جان خود برای کسب آزادی مایه می گذارند.»
از سوی دیگر اولین مواضع مخالفان پس از اعلام توافق برای تشکیل ائتلاف جدید درخواست برای ارسال سلاح به سوریه بوده است. "احمد معاذ خطیب"، امام سابق مسجد اموی دمشق و رئیس ائتلاف جدید و "جرج صبره"، رئیس جدید مسیحی شورای ملی مخالفان سوریه، هر ۲ در دوحه و سپس در فرصت های بعدی اصرار کرده اند که جامعه جهانی باید از مخالفان مسلح حمایت تسلیحاتی کند. اما با توجه به اینکه گروه های سیاسی به گفته خود خانم کلینتون نماینده ای در خاک سوریه ندارند، این درخواست چه معنایی دارد؟! به نظر می رسد که قرار بوده این ائتلاف حلقه واسطی بین کشورهای غربی و گروه های مسلح باشد. به گونه ای که گروه های مسلح در ازای پذیرفتن نقش رهبری برای این ائتلاف بتوانند از حمایت تسلیحاتی اروپا و آمریکا بهره مند شوند. "سلمان شیخ"، مدیر مرکز دوحه اندیشکده بورکینگز آمریکا به آسوشیتدپرس گفته است که واقعه حلب "حامیان غربی گروه های مخالف و همچنین گروه های مخالف درون سوریه را ناراضی کرده است". بنابراین گروه های اصلی که قرار بوده در نتیجه ائتلاف دوحه با غرب و آمریکا هماهنگ شوند، تن به چنین معامله ای نداده اند و نقش دلالی ائتلاف دوحه برای پشتیبانی تسلیحاتی را نپذیرفته اند.
گره سوریه، هر روز کور تر از دیروز
۲ گمانه درباره ماجرای حلب وجود دارد. اول اینکه گروه های موسوم به ارتش آزاد از تن دادن به ائتلاف اجباری در دوحه شانه خالی کرده باشند. بنابراین از این پس غرب و آمریکا بهتر از هرکسی می دانند که ائتلاف دوحه ثمره ای برای آن ها نخواهد داشت. گمانه دیگر اینکه این گروه ها، نمایندگان متعدد القاعده هستند که نمی خواهند گره سوریه با روش آمریکایی باز شود. در این حالت نیز کار پیچیده تر از گذشته است و آمریکا بار دیگر در باتلاق خودساخته ای قرار گرفته است که هنوز هم در افغانستان، عراق، لیبی، یمن، پاکستان و ... با آن درگیر است. همان طور که سلمان شیخ گفته است واقعه حلب نشان می دهد در سوریه "کار به دست گروه های افراطی افتاده است".
جمهوری اسلامی:تحلیل سیاسی هفته
«تحلیل سیاسی هفته»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می خوانید؛ایران اسلامی با فرا رسیدن ماه محرم، ماه ایثار و ماه پیروزی خون بر شمشیر، غرق در سوگواری شد و بار دیگر در مصیبت شهادت پاره تن رسول خدا و خاندان گرامی و یاران وفادارش سیاهپوش گردید.
پیروان مکتب حسینی این هفته در همه شهرها و روستاها با برپایی حسینیهها و تکایا و برگزاری مراسم سوگواری، پای آموزههای قیام عاشورا زانو زده و درس آموز این حماسه بزرگ شدند. براستی در تقویم این ملت، هیچ مقطعی به سرخی و جانسوزی ماه محرم نیست زیرا شور و حماسهای که قیام حسینی در روزگاران ایجاد کرده، کوچک و بزرگ را از سویی به تفکر در ابعاد عظیم این ایثار و از خودگذشتگی برای حفظ اسلام و از سوی دیگر اشک و ماتم بر این همه مظلومیت فرا میخواند. این ماه بزرگترین فرصت مرثیه سرایی و سوگواری نسبت به پاکترین و عزیزترین انسانهای تاریخ بشریت است که در مظلومانهترین حالت در راه حفظ دین به شهادت رسیدند و در حقیقت بهترین دانشگاه و بزرگترین مکتب انسانسازی را برای ترویج معارف اصیل دینی ایجاد کردند. از این رو وعاظ، خطبا و گردانندگان مجالس حسینی باید با عمق بخشیدن به محافل و غنای مراثی و مدایح، از این فرصت برای پایدار کردن و نهادینه نمودن شعور دینی، ثبات فرهنگی و تحکیم ارزشهای اسلامی استفاده کرده و اجازه ندهند سرمایه بزرگ شور عاشورایی که با خون امام حسین علیه السلام و یارانش برای آیندگان به ودیعه گذاشته شده با غفلت و بیتوجهی از کف برود.
متأسفانه این روزها برخی تفکرات شبه روشنفکرانه با القای شبهات و سفسطههای مغلطه آمیز درصدد تضعیف روح حماسی سوگواریها و خاموش کردن شور عزاداریهای حسینی بوده و با بیان سخنان موهوم و بیپایه و اساس سعی دارند حرکت آزادیخواهانه امام حسین علیه السلام و زیباترین جلوه ابراز عاطفه و عشق به سرور شهیدان را زیر سوال برده و پیوندهای اعتقادی مردم با نهضت حسینی را کم رنگ سازند ولی ملت ایران بر این نکته واقف است که آنچه باعث جاودانه ساختن اسلام و صیانت از اساس دین و تحکیم مبانی عقیدتی ما گشته و باعث شده دیانت و آزادگی، نسل به نسل و سینه به سینه به آیندگان منتقل شود، همین عزاداریهای سنتی و سوگواریهای خالص و بیپیرایه است که اسلام را حفظ کرده و توانسته آنرا از انحرافات و تحریفات فرهنگی حفظ کند.
تهران در هفته جاری میزبان نشست دو روزه گفتگوی ملی سوریه با حضور نمایندگان دولت و معارضین این کشور بود که در پایان به تشکیل کمیته ۱۶ نفره مشترک منجر شد. در این نشست که برای نخستین بار پس از بحران ۲۰ ماهه سوریه با حضور طرفین درگیریها و به مدیریت جمهوری اسلامی ایران برگزار شد، بر برقراری آتش بس و خاتمه فوری درگیریهای مسلحانه تاکید گردید. شرکت کنندگان در این نشست که ۱۷۰ شخصیت سوری و ۴۰ حزب این کشور بودند، همچنین با هرگونه مداخله خارجی در مسائل سوریه مخالفت کردند.
در این هفته رهنمودهای مقام معظم رهبری درباره بحران سوریه و ارائه راه حل برای پایان دادن به درگیریهای این کشور، بازتاب وسیعی در رسانهها داشت. ایشان در دیدار مسئولان و دست اندرکاران حج امسال که به منظور ارائه گزارشی از مجموعه اقدامات انجام شده در حج سالجاری حضور یافته بودند، از ناآرامیها در سوریه بعنوان نمونه یکی از این گرههای ذهنی جهان اسلام یاد کردند و با بیان اینکه منطق جمهوری اسلامی در قضیه سوریه کاملاً روشن است، افزودند: واقعیت مسئله سوریه این است که جبهه استکبار قصد دارد حلقه وصل زنجیره مقاومت در منطقه را که در همسایگی رژیم غاصب صهیونیستی قرار دارد، نابود کند.
حضرت آیتالله خامنهای راه حل بحران سوریه را جلوگیری از تزریق سلاح به داخل این کشور خوانده و تصریح کردند: "چنانچه در هر کشوری، مخالفان از خارج آن کشور به سلاح مجهز شوند، بطور طبیعی، نظام حاکم نیز با آنها برخورد خواهد کرد. طبعاً اگر مخالفان در سوریه دست از سلاح بردارند، امکان مطالبه از دولت برای شنیدن نظرات مخالفان و اجازه دادن به آنها برای بیان مواضع خود وجود خواهد داشت."
حوادث دلخراش چند روز اخیر غزه، به همان اندازه که برای ساکنان بیدفاع غزه مصیبت بار بود برای مدعیان نظم نوین جهانی باعث شرمساری و بیآبروی شد. اما در این میان آنچه بیش از هر موضوع دیگری دل مسلمانان واقعی را به درد آورد، سکوت و بیتوجهی سران دولتهای عربی در قبال چنین جنایات ددمنشانهای بود. صد البته که آزاداندیشان جهان در قبال این جنایات و وحشی گریها سکوت نخواهند کرد. به جرأت میتوان ادعا کرد که در آغاز هزاره سوم کمتر جنایتی در این سطح اتفاق افتاده و اگر هم بوده باز هم از کارنامه سیاه رژیم صهیونیستی بوده است. به همین مناسبت رهبر معظم انقلاب در دیدار دیروز با بسیجیان با بیان اینکه رفتار کشورهای عربی و اسلامی نیز در قبال حوادث غزه رفتار مناسبی نبود، تأکید کردند: کشورهای اسلامی و بخصوص دولتهای عربی باید در حرکتی متحد، ضمن کمک به مردم مظلوم غزه برای برداشته شدن محاصره این منطقه تلاش کنند.
ایشان همچنین جنایات و وحشی گریهای رژیم صهیونیستی در حمله به مردم غزه، را نشان دهنده سبعیت حیرتآور سردمداران این رژیم خواندند و با اشاره به وقاحت مضاعف و نفرت آور آمریکا، انگلیس و فرانسه در حمایت از کشتار مردم غزه فرمودند: کشورهای اسلامی بخصوص دولتهای عربی، با اصلاح رفتار خود در این مسئله، ضمن کمک به مردم مظلوم اما شجاع و سرافراز نوار غزه، برای شکستن محاصره این منطقه تلاش کنند و امت اسلام نیز به تأسی از مقاومت پیروز مردم غزه بداند که ایستادگی و استقامت، تنها راه نجات و غلبه بر دشمنان اسلام است. ایشان افزودند: سردمداران استکبار از جمله امریکا که از فجایع صهیونیستهای وحشی در غزه حمایت میکنند چگونه با وقاحت مضاعف از حقوق بشر دم میزنند و خود را در موضع محاکمه کننده ملتها و کشورهای دیگر قرار میدهند؟
رهبر انقلاب در این دیدار با اشاره به رویدادهای داخلی با تجلیل از وحدت و همدلی ملت، به پاسخ مثبت سران سه قوه به دعوت ایشان برای همدلی اشاره کرده و افزودند: از پاسخ مثبت و با ارزش مسئولان قوا و تأکید آنان بر وحدت در عین برخی اختلاف نظرها و سلیقهها، تشکر میکنم و لازم است این حرکت خوب با مراقبت در اظهارنظرها و اقدامات، استمرار یابد. ایشان در همین بحث به موضوع سوال مجلس از رئیسجمهور پرداختند و خاطرنشان کردند: این حرکت قابل تحسین و تمجید است، اما معتقدم این حرکت تا همین جا کافی است و دیگر ادامه نیابد.
این هفته، یورش وحشیانه صهیونیستها به غزه مهمترین رویداد خارجی را تشکیل میداد. نوار غزه طی چند روز گذشته شاهد دور تازهای از حملات سنگین ارتش اسرائیل بود و صهیونیستهای جنایتکار با انواع تسلیحات مرگبار مردم بیدفاع این منطقه را به خاک و خون کشیدند. براساس آخرین گزارشها، طی یک هفته تهاجم سبعانه صهیونیستها، تاکنون بیش از ۱۴۰ فلسطینی به شهادت رسیده و نزدیک به یک هزار نفر مجروح شدهاند.
بیمارستانهای غزه پر از مجروحان شده و داروهای حیاتی به اتمام رسیده است.
آتش بسی که خبر آن منتشر شده بود و قرار بود از چهارشنبه به اجرا در آید با ادامه جنایات رژیم صهیونیستی، به اجرا در نیامده، شکسته و نقض شد. درحالی که نیمی از قربانیان را زنان و کودکان تشکیل میدهند، رژیم صهیونیستی این حملات را "دفاع از خود" خوانده است. در این میان، مجامع بینالمللی و محافل مدعی حقوق بشر نیز مثل موارد مشابه قبلی، سکوت خفقان آوری پیشه کرده و حتی از صدور بیانیه نیز در محکومیت این جنایات ابا کردند.
شورای امنیت سازمان ملل در حرکت نمایشی، اقدام به تشکیل جلسه کرد ولی همچنانکه از قبل نیز پیشبینی میشد بدون هیچ نتیجهای این نشست پایان یافت. از بان کی مون دبیرکل سازمان ملل که قانوناً مسئولیت دفاع از حقوق طرفهای مورد تجاوز و ظلم قرار گرفته به عهده وی است، نه تنها هیچ اقدامی مشاهده نشد بلکه در اظهاراتی شرم آور گفت که نگرانیهای امنیتی رژیم صهیونیستی را درک میکند!
متأسفانه کشورهای اسلامی و سران عرب تاکنون نیز حرکتی موثر و قابل ملاحظه انجام ندادهاند و این برخوردهای انفعالی و سکوت ننگ آور، صهیونیستها را در تداوم جنایاتشان گستاختر و بیپرواتر کرده است. البته با توجه به ماهیت بسیاری از حکام منطقه که به قدرتهای بزرگ وابسته هستند اینگونه برخوردهای ذلیلانه چندان هم دور از انتظار نبوده است ولی آنچه قابل انتظار بود این بود که دولتهایی که پس از جریان بیداری اسلامی و تحولات اخیر در منطقه روی کار آمده اند، در پاسخ به خواست ملت هایشان، حمایتهای جدیتر و قاطعتری از ملت مظلوم فلسطین به عمل آورند که متأسفانه تاکنون اینگونه نبوده است.
در این میان شیوه برخورد دولت مصر که دولت برآمده از انقلاب مردم مسلمان مصر میباشد، قابل قبول نبوده است. این دولت در مواجهه با جنایات اخیر صهیونیستها به جای اینکه در طرف مظلوم قرار بگیرد تلاش خود را معطوف آن کرده است که میان فلسطینیها و رژیم صهیونیستی میانجیگری کند. با اینحال صهیونیستها با تداوم جنایاتشان رفتاری تحقیرآمیز اتخاذ کردند که نشان دادند که برای میانجیگری قاهره نیز اعتباری قائل نیستند.
در این میان، ملت مبارز فلسطین بیاعتنا به رهبران بیلیاقت عربی به پایداری ادامه میدهند و با سلاحهای محدودی که در اختیار دارند به مقابله با صهیونیستهای جنایتکار پرداختهاند. مبارزان فلسطینی تاکنون بیش از یک هزار موشک به سرزمینهای اشغالی شلیک کردهاند که به هلاکت و زخمی شدن شماری از صهیونیستها منجر شده است. ملت مظلوم فلسطین که یکبار دیگر آماج حملات صهیونیستهای خونخوار واقع شدهاند با ادامه مقاومت، این پیام را به جهان میدهند که هرگز تسلیم صهیونیستهای اشغالگر نخواهند شد و حاضرند هر هزینهای را خود در این راه متقبل شوند.
رسالت:موقعیتیابی مفهوم آزادی در پروژه بصیرت
«موقعیتیابی مفهوم آزادی در پروژه بصیرت»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم دکتر حامد حاجی حیدری است که در آن میخوانید؛•"بصیرت"، عنوانی است که آیت ا... سید علی حسینی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی ایران، بر پیکره نوینی از دانش اسلامی دادهاند، و میکوشند تا حول این مفهوم، علوم انسانی اسلامی را در مقیاسی جهانی (و نه صرفاً ایرانی یا شرقی) بازسازی کنند.
• من، سلسله نشستهای راهبردی را در چهارچوب برداشت خود از مفهوم راهبردی "بصیرت" تفسیر میکنم.
• در واقع، تصور من این است که این سلسله نشستها، حاوی الگوبخشی و جهتدهیهای مستقیم آیت ا... خامنهای، برای شکلگیری پیکره جدید علوم انسانی با عنوان کلی "بصیرت" است.
• در جریان این نشستها، آنچه اهمیت دارد، و معمولاً در انقلابهای فکری
مد نظر است، بازتعریف مفاهیم اصولی است؛ و توجه این نشستها، پس از مفاهیم "پیشرفت" و "عدالت" و "زن و خانواده"، به "آزادی" رسیده است.
برهان
• با اینکه "آزادی" و "عدالت"، دو مفهوم ویژهای هستند که مرزهای قومی فرهنگی را در نوردیده، و به نوعی ارزش فراگیر انسانی بدل شدهاند، مضامین آنها همچنان آغشته به تصورات تاریخی و تعبیر و تفسیرهای خاص مرامی است. گر چه امتزاج این دو مفهوم با تصورات تاریخی و تعبیرهای فرهنگی گوناگون، منجر به زمینه مطالبه عمیق فرهنگی این دو آرمان نزد ملل و فرهنگهای مختلف گردید، اما، دشواریهایی را نیز بر سر راه گسترش این ارزشها پدید آورد که از جمله این دشواریها، مسائلی بودهاند که در جامعه ما نیز طی چند سال اخیر پدید آمدهاند.
در واقع، این دشواریها ریشه در آن داشت که "آزادی" و "عدالت"، نه در تلائم با یکدیگر، بلکه در چالش با آرمانهای دیگر بشری و حتی، در تضاد با خود تصور و تصویر شدند. این نتیجه، حداقل با آنچه انسان به طور شهودی درمییابد در تناقض است. در واقع، این هر دو، در کنار ارزشهای دیگری چون "اخلاقیات" ، "نظم"، "دین و خدا" و...، همواره در کنار هم، از جمله اموری بودهاند که بشر برای آنها ارزش قائل بوده است؛ و چگونه ممکن است بند و بسطهای فرهنگی و نظری، این آرمانهای طبیعی و فطری را به سر حدی برساند که آنها متناقض به شمار روند؟
• میخواهم در این فرصت، از یک چشمانداز اصولگرایانه که تکیه اصلی خود را بر بنیادهای معرفتی و اخلاقی دین استوار میکند، توضیح دهم که مولفههای نظری چنین تعارضی در گفتمان چند سال اخیر ایران چگونه بوده است و به چه ترتیبی میتوان این تعارض را حل نمود. روشن است که فیصله دادن به این تعرض مآلاً به معنای پایان دادن به مجادله تئوریک "چپ" و "راست" خواهد بود.
• بر خلاف تصوراتی که از تعارض مفهوم "دین" با مفهوم بسیطی که از "آزادی" متبادر میشود وجود دارد، به لحاظ تاریخی، "آزادی" بیش از هر جای دیگر، از متون و سنت دینی نشأت گرفته است. خصوصاً در مقایسه متون ادیان توحیدی با متون علمی تا متون فلسفی و داستانی و تاریخی، میتوان اذعان کرد که دو ارزش "آزادی" و "عدالت"، توأمان، سترگترین تأییدها و رهنمودها و تضمینهای عملی را از متون ادیان ابراهیمی دریافت کردهاند.
• پس، مفهوم و تلقی "آزادی"، همواره در ادیان بیش از متون و منابع دیگر انعکاس داشته است. اساساً خاستگاه این مفهوم را کم و بیش میتوان در ادیان جستجو کرد، نه در متون فلسفی علمی تاریخی. ادیان توحیدی مانند آیین زرتشت، ابراهیم خلیل، موسی کلیم، عیسی (علی نبینا و آله و علیهم السلام) و همچنین، پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)، چنان پشتوانههای محکم هستیشناختی و انسانشناختی برای "آزادی" فراهم آوردهاند که کمتر نظیر آن را میتوان در متون دیگر دید.
• به گمان من آنچه در آیینهای توحیدی درباره وجود خدای واحد، مقابله با صورتهای مختلف شرک، مخالفت با خضوع در برابر هر چیز و هر کسی غیر از خداوند متعال، در کنار گام بزرگ ایجاد مبانی اخلاق مستقل از "زر و زور و تزویر" مشاهده میشود، مجموعه منسجمی از نظام نظری "آزادی" را میسازد که قطعاً مهمترین درونمایه معنایی را برای مفهوم "آزادی" پدید آورده است.
• درک بشر از "آزادی" هرگز همچون امروز اینچنین شفاف و بدیهی نبوده است و این ادیان بودهاند که اساساً به خلق چنین معنایی کمک کردهاند. در واقع، گاه، تئوریسینهای فیلسوف "آزادی" و لیبرالیسم، خود تلقی روشنی از "آزادی" بدیهی ما نداشتهاند. مثلاً، جان لاک که به نوعی، بنیانگذار لیبرالیسم غربی است، بخشهای مهمی از قانون اساسی ایالات متحده از کتاب "رساله" او اقتباس شده است، و حتی، رئیس جمهور سید محمد خاتمی در سخنان خود راجع به "آزادی" از آراء و حتی، جملات او استفاده کرده است، خود، یک تاجر برده بوده است و رسالهای در توجیه اخلاقی بردهداری و تجارت آن تدوین نموده است.
• اگر این را در نظر بگیریم و در کنار آن، رفتار حضرت موسی (علی نبینا و آله و علیه السلام) را در قبال بنیاسرائیل در نظر بگیریم، آنگاه، متوجه میشویم که خاستگاه درکی که ما امروز از مفهوم "آزادی" داریم و آن را بدیهی میانگاریم کجاست.
• دستیابی به درک روشنی از حق "آزادی"، بیشک مستلزم و مسبوق به طرح مبادی "هستیشناختی"، "معرفتشناختی"، "اخلاقشناختی" و "خداشناختی" است که در ادیان توحیدی مطرح شده است. طرح اعتقاد به وجود شیطانی که اغواگر انسان در انتخاب میان خیر و شر است، انسانشناسی خاصی را در ادیان توحیدی مطرح ساخت که میتوانست پایه محکمی برای مفهوم "آزادی" و "اختیار انسانی" فراهم آورد.
• تأکید ادیان بر عمل اخلاقی و فضیلتی که برای این نوع عمل، نسبت به دیگر اعمال قائل هستند، خود، موید ارزشی است که برای "آزادی" قائلند؛ زیرا، همین خصلت آزادانه و داوطلبانه بودن است که ماهیت عمل اخلاقی را تعیین میکند.
• فرمان طلایی "آنچه به خود روا میدانی، در حق دیگران روا دار و آنچه برای خود روا نمیداری برای دیگران نیز ناروا شمار"، که از اصول اخلاق تمام ادیان توحیدی است، زمینه بسیار مساعدی برای به رسمیت شناختن "آزادی" دیگران در وجدان انسانی فراهم میآورد.
• نهایتاً، ادیان توحیدی، در روند شکلگیری خویش، مهمترین جریانات "آزادی"خواهانه را شکل داده و گستردهترین امواج را بر ضد قدرتهای خشن زمان خویش به راه انداختهاند. نمونه آشکار این موضوع برای ما ایرانیان، قیام حسین بن علی علیه السلام است که همواره مهمترین انگیزه مهم ایرانیان برای آزادمنشی و مقاومت را در طول تاریخ پس از اسلام ایران شکل داده است.
نتیجهگیریهای مهم
• از مجموع این استدلالات میخواهم نتیجه بگیرم که به طور کلی و خصوصاً در کشور ما، دین، بیتردید یک مفهوم مقوم و جداییناپذیر از "آزادی" بوده است و معمولاً، جدا نمودن مفهوم "آزادی" از معنای "دین"، به زوال "آزادی" انجامیده است. تکرار: "معمولاً، جدا نمودن مفهوم "آزادی" از معنای "دین"، به زوال "آزادی" انجامیده است".
• نتیجه دیگری که بلافاصله میخواهم بگیرم آن است، که معمولاً، در تاریخ کشور ما، شاخصهای اجتماعی و سیاسی "آزادی" در کنار بهبود شاخصهای زندگی و عمل دینی رشد کرده است. به عبارت دیگر، از مشاهدات تاریخی، میتوان استنباط کرد که در جامعه ایران، معمولاً، میان میزان "آزادی" و مشارکتجویی از یک سو و دینداری از سوی دیگر، همبستگی آماری قابل ملاحظهای وجود دارد.
• دقیقاً از همین نکته میتوان استنتاج کرد که هر دولت یا حکومتی که وعده افزایش "آزادی"های مدنی دارد، باید برای نمایش موفقیت خویش همزمان دو دسته شاخص را بهبود دهد؛ یکی شاخصهای نشانگر میزان "آزادی" و مشارکتجویی و دیگری، شاخصهای مربوط به زندگی و عمل دینی.
• بیتردید، جامعهای که در آن، شمار روزنامههای حزبی، باندی و تجاری رو به فزونی دارد، اما، میزان مشارکت از یک سوی و میزان عمل دینی کاهش نشان میدهد و همچنین، آمار جرم و جنایت و رفتارهای منافی عفت عمومی افزایش قابل ملاحظهای بیش از آمار رشد جمعیت جوان دارد، نمیتوان گفت "آزادی" گسترده شده است.
• این، دقیقاً قضاوتی است که میتوان درباره عملکرد سیاسی جریان دوم خرداد داشت. من گمان نمیکنم که هیچ یک از ایرانیان، خواهان "آزادی" همراه با افزایش جرم و تعدی به حقوق باشند، اما، آنچه در جریان سالیان پیش رخ داد، در عمل، اجرای تلقی بسیط و نپخته و کمبصیرتی و کمتجربهای از "آزادی" بود که در کنار آن، ترویج اخلاق و رعایت حدود دیگران تضمین نگردید و عملاً منجر به پر شدن صفحات حوادث روزنامهها شد.
• ادیان توحیدی که از نظر ما بنیادگذاران مفهوم تدریجاً شکل گرفته "آزادی"اند، حامل و ناقل معنای خاصی از این موضوع هستند که تفاوتهای مهمی با برداشت جدید لیبرالیستی آن دارد.
• با اینکه دنیای مدرن در درک و شناخت اولیه خود از مفهوم "آزادی"، به شدت وابسته به آموزهها و اندوختههای دینی بوده است، ولی، در تعریف و تبیین امروزی آن، به میزان زیادی از این ریشهها فاصله گرفته است. همین تغییر موضع، در فهم و تعریف این مفهوم و مفاهیم دیگری که ریشههای کهن و ظهورات جدیدی یافتهاند، باعث گردیده تا شکاف عمیقی میان این آرمانها و بنیانهای اولیه آنها در ادیان پدید آید. همین امر بشر امروز را در برابر انتخاب موهوم یکی از دوگانه "آزادی" و "عدالت" نموده است.
• اما ماهیت این شکاف، چگونه پدید آمده است و چه روی داده است که این شکاف مفهومی در حوزه روشنفکری ایرانی نیز ریشه دوانده است.
• اسلام، اعتقادی حقیقتطلب است، که با آن، نوع لیبرالیسم سروشی که منکر وجود حقیقت یا قائل به عدم امکان کشف آن است، در تعارض قرار میگیرد. "آزادی" در اسلام، هم، راهی برای دستیابی به حقیقت و کسب ایمان و پایبندی ایدئولوژیک و شریعتی نسبت به آن است و هم جزء آرمانهای توصیه شده و ارزشهای اصیل مکتب برای رشد و تعالی انسانی؛ در حالی که "آزادی" در لیبرالیسم، راه حل ناگزیری است برای زیستن در جهانی که هیچ حقیقت مطلقی (که بتوان به آن مومن بود) در آن وجود ندارد یا در صورت وجود، کشف آن میسر نیست.
• تفاوت بسیاری هست میان برداشتی که "آزادی" را یک ارزش ذاتی ناشی از اصول تکوینی حاکم بر جهان و انسان میشمرد، و برداشتی که به آن به مثابه یک راه علاج و دستاویز ناگزیر برای تأمین حداکثر فردیت افراد نظر میکند. ماهیت و چهره "آزادی"های پذیرفته شده در این قبیل ادیان و مشخصاً اسلام با آنچه که از سوی روشنفکری مدرنیست ارائه میگردد، از اساس متفاوت است.
• رقابت و مقابلهجوییهای بیامان و خسته کننده در میادین پر ازدحام زندگی، به منظور در ربودن حصه کمیاب حیات از دست یکدیگر و صورت دادن به تشکلهای همسود و ائتلافهای همسو برای غلبه بر رقبای قَدَر و ابزاری دیدن طرفهای دیگر و تخاصمی کردن مناسبات انسانی، از نتایج اجتنابناپذیر "آزادی"، بدون اصولگرایی اخلاقی و معرفتی است. این وجه، به هیچ روی با سوگیریهای ادیان سازگاری ندارد.
• تمایز دیگر چشمانداز اصولگرایانه و چشمانداز روشنفکرانه به "آزادی" را باید در تمایز دو موضوع ""آزادی" از..." و ""آزادی" برای..." جست. در حالی که پاسخ روشنفکری مدرنیست به موضوع ""آزادی" از..." ، شامل "آزادی" فردیت انسانها از همه چیز و از جمله اعتبارهای اخلاقی الزامآور ماورائی است، اسلام، علیالاصول خواهان رفع موانع درونی تعالی و موانع بیرونی تکامل است. در حالی که پاسخ روشنفکری غیر دینی اصلاحات مدرنیستی، به موضوع ""آزادی" برای..."، حداکثر رشد، حداکثر رفاه و حداکثر خشنودی فردی است، اسلام آن را در مسیر کسب ارزشهای دیگری چون رشد آگاهی، کسب ایمان و تحقق "عدالت" قرار میدهد.
• در موضوع ""آزادی" چه؟" نیز، چشمانداز اصولگرایانه دینی با چشمانداز روشنفکرانه مدرنیستی در تعارض است. اصولگرایی اسلامی به آزاداندیشی و "آزادی" اندیشه بیش از "آزادی" عقیده اهتمام دارد و در برابر "آزادی" تبلیغ و "آزادی" عمل و "آزادی" امیال، از احتیاط تا سختگیری واکنش نشان میدهد، اما، در چشمانداز رویکرد مدرنیستی، اهتمام کمتری به آزاداندیشی وجود دارد و در ازای آن، به لایههای سطحیتر "آزادی"، مثل عقیده و تبلیغ و عمل و امیال مجال داده میشود.
سیاست روز:توصیه بههنگام
«توصیه بههنگام»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم سیاوش کاویانی است که در آن میخوانید؛شرایطی که جمهوری اسلامی ایران از بدو پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون داشته است همواره حساسیتهایی را در داخل وخارج ایجاد کرده است.
این شرایط به واسطه موقعیت زمانی و مکانی باعث شده است تا در برخی تصمیمگیریها تغییراتی ایجاد شود.
تغییرات و تصمیماتی هم که در این مقاطع گرفته شده است همواره از تبعات بعدی آن جلوگیری کرده است و باعث شده تا فضایی که علیه جمهوری اسلامی ایران تدارک دیده شده، خنثی شود و از توطئههایی که برنامهریزی شد، جلوگیری کند.
جمهوری اسلامی ایران به خاطر انقلابی بودن و تاثیرات گستردهای که در این ۳۴ سال گذشته بر معادلات جهانی و منطقهای داشته، همواره مورد توجه و طمع دشمنانی بوده است که خواهان نابودی آن بوده و هستند و همین تغییر در تصمیمات هر چند قانونی، در بزنگاههای حساس سبب خالی شدن دست دشمن برای توطئه آفرینی گردیده و این ویژگی به واسطه وجود ولایت امر در راس امور کشور است.
چند ماهی را مجلس و دولت درگیر طرح سوال از رئیسجمهور بودند. این موضوع حتی به یکی از سوژههای مناظره دو نماینده موافق و مخالف تبدیل شده که هر کدام استدلال خود را داشتند.
شاید در ذهن خود بپرسید چرا اکنون؟ چرا از همان ابتدا از این اقدام جلوگیری نشد؟
در پاسخ به این پرسشها باید گفت، شرایطی که در نوشتههای بالا به آن اشاره شد، همان وضعیتی است که اکنون وجود دارد و رهبری نظام با تشخیص موقعیت حساس کنونی، مخالفت خود را با این اقدام علیرغم این که ایشان طرح سوال از رئیسجمهور را تا اینجا کار مثبتی دانستند، وفق پیدا میکند.
شرایط برای جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک کشور مستقل و کشوری که برای زیاده طلبان و زورگویان عالم، چالشهای جدی ایجاد کرده است، آنها نیز مترصد آن هستند تا از هر لحظه غفلت کوچک دستاویزی برای اهداف خود مهیا سازند.
حضرت آیتالله خامنهای در دیداری که روز گذشته بسیجیان کشور با ایشان داشتند، فرمودند که «این همان چیزی است که دشمن میخواهد».
دشمن در پی آن است تا از اختلافات کوچکی که در داخل به خاطر برخی مسائل ایجاد میشود، سوء استفاده کرده و با بزرگنمایی این اختلافات، در اذهان عمومی مردم نیز تاثیر بگذارد.
این اقدام با تاثیرات منفی که در جامعه ایجاد میکند، باعث دلسردی مردم نسبت به مسئولین خواهد شد. هر چند مردم انقلابی ایران همواره برای نظام جمهوری اسلامی از هیچ فداکاری دریغ نخواهند کرد و به پای انقلاب ایستادهاند، اما یک نکته را فراموش نخواهند کرد که مسئولین باید در کنار هم درخدمت نظام و مردم باشند و این اتفاقات باعث میشود تا در این مسیر خلل ایجاد گردد.
رهبر معظم انقلاب در همین دیدار به این نکته اشاره کردند که «مردم با بصیرتند و تشخیص میدهند که ادامه این کار، همان چیزی است که دشمن میخواهد.»
اکنون هم نمایندگان مجلس که البته با اظهارنظرات خود و با بیانیهها و اطلاعیهها تبعیت خود را از رهبر معظم انقلاب اعلام کردند و هم دولت و رئیسجمهور، وظیفه دارند تا با آرامش کامل در فضای سیاسی کشور برای امور نظام تدبیر کنند و به وظایف خود عمل نمایند.
اکنون هر دو طرف باید مراقب مواضع و اظهارنظرات خود باشند تا خدای ناکرده ناخواسته در دام توطئههایی که دشمنان تدارک دیدهاند نیفتند، تا شرایط به آرامش بیشتری برسد. آرامش داخلی چه در میان مسئولین و چه مردم باعث میشود، بهانهای برای دشمنان باقی نماند.
اکنون که تکلیف این موضوع از سوی رهبری نظام مشخص شد، نمایندگانی هم که مخالف طرح سوال از رئیسجمهور بودند، با سکوت خود، میتوانند تبعیت خود را از توصیه رهبر فرزانه انقلاب که با دور اندیشی کامل مطرح شده نشان دهند.
تهران امروز:فلسطین کربلای امروز
«فلسطین کربلای امروز»عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم سید عبدالله حسینی
که در آن میخوانید؛در میان ما شیعیان باوری رایج شده است مبنی بر اینکه در قیامت نخستین پرسش از نماز است.
این باور، مبتنی بر روایات معتبری است. اما ، ما هم این روایات را نادرست فهمیده ایم و هم نادرست بهکار میبریم.
این برداشت از روایات که نخستین پرسش در قیامت از نماز است، با نص صریح قرآن کریم در تناقض است و لذا نمیتواند درست باشد. بهنظر من که حداقل یک ربع قرن در عرصه فهم دین و تبلیغ آن در خارج و داخل کشور قلم و قدم زده ام ، مهمترین آیه در قرآن کریم این آیه است:
اسراء آیه ۷۱
یوم ندعوا کل اناس بامامهم فمن اوتی کتابه بیمینه فاولئک یقرئون کتابهم ولا یظلمون فتیلا. روزی که تمام انسانها را فرابخوانیم که پشت سر امام شان صف بکشند. آنروز پرونده کسانی را که نامه اعمالشان را در دست راست شان قرار داده شده است میخوانند و برآنها ظلم نخواهد شد.
این آیه با صراحت کامل بیان میکند که نخستین پرسش در قیامت از نماز نیست بلکه از امامت و خط فکری است.
امامت مهمترین رکن اسلام است تا آنجا که بر اساس نص قرآن کریم در آیه ۶۷ سوره مائده و همچنین مفاد آیه مبارکه اکمال، اسلام با آن کامل شد و اگر ابلاغ آیه امامت نبود رسالت رسول اکرم ناقص بود.
قرآن در طول تاریخ تنها دو خط فکری را بهرسمیت میشناسد. یکی راه و روش حق و دیگری مسیر تاریک باطل که از آنها گاه با تعبیر رشد وغی وگاه با تعبیر یمین و یسار نام میبرد. در نزد خداوند بهغیر از این دو راه، راه میانه و سومی وجود ندارد.
سالار شهیدان کربلا و امام آزادگان جهان حضرت سید الشهدا(ع) نیز فرمود: در مبارزه با ظلم یا شما با ما هستید که هستید یا اگر با ما نیستید علیه مایید حتی اگر با دشمنان ما نباشید.
از آغاز تاریخ بشر این دو خط رشد و غی و حق و باطل بهصورت بسیار شفاف و روشنی همیشه در مقابل هم جنگیده اند.
هابیل و قابیل، ابراهیم و نمرود، موسی و فرعون ، محمد و ابوجهل، علی و معاویه ، حسین و یزید و خمینی و شاه نمایندگان و امامان کفر و ایمان بوده اند.
امروز نیز این دو خط همچنان امتداد دارد اما رو شنتر و بیپردهتر هرکدام پیروانی دارند و مبارزه آنان همچنان ادامه دارد.
آمریکا تجسم آشکار یزید ، اسرائیل مجسمه آرمدار ابن سعد و نتانیاهو همان شمر است البته اتو کشیده و کراواتی. در منابع روایی مربوط با آخرالزمان بهصورت واضحی از امام مهدی (عج) به عنوان فاتح قدس با شعار یا لثارات الحسین نام برده شده است.
نگاهی اجمالی به این روایات نیز موید مطلب فوق است که امام مهدی علیه السلام انتقام امام حسین را از کسانی میگیرد که اگر در کربلا بودند در اردوی یزید شمشیر میزدند. شک نداشته باشیم که اگر واقعه جانسوز اما بسیار زیبای عاشورا ( به تعبیر حضرت زینب سلام الله علیها ) امروز اتفاق میافتاد، اسرائیل در مقابل آن حضرت در اردوی یزید خیمههای حسین را بمباران میکرد. آنسان که اگر امروز خدای نکرده جنگی میان عربستان سعودی و ایران اسلامی در بگیرد بدون هیچ شبههای اسرائیل به یاری عربستان خواهد شتافت همانگونه که در جنگ ٣٣ روزه حزب الله با اسرائیل و جنگ ۲۲ روزه اسرائیل با حماس و اینک نیز در این یورش ناجوانمردانه چند روز اخیر ، عربستان با اسرائیل بوده و حتی شیوخ خرفت وهابی آن، هرگونه کمک به حزب الله را حرام و محاربه با خدا اعلام کردند. بنابراین نخستین پرسش در قیامت از کسانیکه در عصر حاضر زندگی میکنند این خواهد بود که در زمان تقابل آشکار حق و باطل در فلسطین اشغالی ومواجهه بین المللی اسلام و کفر در کدام اردو شمشیر میزدید و پشت سر کدام امام حرکت میکردید.
ممکن است میلیونها قرآن چاپ کنید و هزاران مسجد بسازید و به عمارت مسجد الحرام بپردازید اما جزوی از اردوی بی شمار کفر به حساب آیید. ممکن است کسی حتی در عزاداریهای حضرت ابا عبدالله علیه السلام شرکت کند و بر مظلومیت او اشک بریزد اما همزمان در مواجهه حق وباطل در اسرائیل بی طرف بماند و نا خود آگاه در در کنار یزید زمانش قرار گیرد. شناخت اردوی حق و باطل مهمترین وظیفه انسان معاصر است زیرا همچنان حسین و یزید در برابر هم صفآرایی کردهاند. براساس نص قرآن در همان آیه ای که بدوا مذکور آمد ، تنها پرونده پیروان حق بررسی خواهد شد زیرا پیروان باطل را نیازی به بررسی پروندههایشان نیست. آنگاه است که نخستین سوال از پیروان حق از نماز است که نخستین امر از فروع دین است. در ادامه همین آیه خداوند به واقعیت دیگری نیز اشاره میکند وآن اینکه :
من کان فی هذه اعمی فهو فی الآخره اعمی.
یعنی آنکه در این دنیا چشم بر چهره درخشان حق بسته است در آن دنیا نیز همچنان کور خواهد ماند.
خوشا به حال آنانکه دراین روز ها و شبها همچنان که بر شهدای کربلا اشک میریزند بر علیاصغرهای غزه نیز گریه کنند و در صفبندی حق وباطل جانب اهل خدا را نگهدارند.
کسی که جانب اهل خدا نگهدارد
خداش در همه حال از بلا نگهدارد
حمایت:اثبات ولایتمداری مجلس
«اثبات ولایتمداری مجلس»عنوان سرمقاله وزنامه حمایت به قلم الیاس طاهری است که در آن میخوانید؛روز گذشته مقام معظم رهبری در فرمایشهای خود از نمایندگان مجلس خواستند طرح سوال از رییسجمهوری را از دستور کار خود خارج کنند و این موضوع را ادامه ندهند؛ نمایندگان مجلس نیز از آنجا که تابع ولی فقیهاند، با تبعیت از حکم حکومتی مقام معظم رهبری انصراف خود را از طرح سوال از رییسجمهوری اعلام کردند. امضاکنندگان طرح سوال با همان شجاعت و صلابتی که طرح سوال را پیگیری کردند اعلام کردند که تابع محض ولی فقیهاند و حکم ایشان را بدون چون و چرا، سمعا و طاعتا، میپذیرند و به آن عمل میکنند.
ممکن است عدهای ادعا کنند که نظر ولی فقیه از ابتدا همین بوده و با طرح سوال مخالف بودند، اما با رجوع به فرمایشهای دیروز مقام معظم رهبری میتوان فهمید که این برداشت و ادعا اشتباه است؛ حضرت آیتالله العظمی خامنهای دیروز در تشریح ابعاد مثبت سوال مجلس از رییسجمهوری عنوان کردند که سوال از رییسجمهوری و سایر مسئولان اجرایی نشاندهنده احساس مسئولیت نمایندگان ملت در قبال مشکلات کشور است. ایشان همچنین اقدام قوه مقننه در عمل به وظیفه را امتحان خوبی برای مجلس دانستند اما از مجلس خواستند که این حرکت متوقف شود و ادامه پیدا نکند که نمایندگان هم بدون درنگ با پس گرفتن امضای خود در عمل ولایتمداری خود را به اثبات رسانند.
بنابراین نباید امضاکنندگان را متهم کرد که برداشت صحیحی از فرمایشهای رهبری نداشتند و زمانشناس نیستند. طرح سوال از رییسجمهوری زمانی مطرح شد که مسئولان پولی و بانکی کشور از پاسخ به مجلس طفره رفتند و به نوعی اعلام کردند که کارهای نیستند و دستورهای رییسجمهوری را اجرا میکنند؛ از اینرو نمایندگان تصمیم گرفتند از رییس دولت دعوت کنند تا برای پاسخگویی به سوالات به مجلس بیاید.
سوالهایی که نمایندگان مطرح کردند همان سوالهایی بود که هر روز در کوچه و بازار از مردم میشنیدند و در واقع مطالبه مردم بود به همین دلیل این طرح به شدت پیگیری شد و امضاکنندگان با وجود فشار زیاد حاضر به انصراف نشدند.
نمایندگان مجلس سوال از رییسجمهوری را در راستای عمل به وظیفه نظارتی خود میدانستند، اما زمانی که رهبر معظم انقلاب اعلام کردند این کار دیگر ادامه پیدا نکند نمایندگان بار دیگر در راستای عمل به وظایف خود از حکم حکومتی مقام معظم رهبری تبعیت کردند و انصراف دادند.
آفرینش: بررسی روزنه های همکاری در بروکسل
«بررسی روزنه های همکاری در بروکسل»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در اآن میخوانید؛پس ازآنکه کشورهای ۱+۵ درحاشیه نشست سازمان ملل جلسه ای را درجهت بررسی ادامه مذاکرات با ایران برگزار کردند، این باردر بروکسل گردهم آمدند تا پرونده هسته ای جمهوری اسلامی را بررسی کنند واحتمالاً نقشه راهی را برای مذاکرات آتی درنظر بگیرند .سلسله مذاکرات هسته ای ایران و کشورهای ۱+۵ تاکنون بدون آنکه نتیجه ملموسی درپی داشته باشد در تابستان گذشته متوقف شد.
آمریکا و متحدان اروپاییش خواستار توقف فعالیت های غنی سازی ایران درمقابل تعدیل تحریم ها هستند و درمقابل تهران خواستار به رسمیت شناختن حق غنی سازی برای خود و برداشته شدن تحریم های اقتصادی است.
غربی ها پس از بی نتیجه ماندن مذاکرات، تصمیم گرفتند با افزایش تحریم های اقتصادی شدید حلقه فشاررا تنگ تر کنند تا ایران را مجاب به دست کشیدن از فعالیت های غنی سازی نمایند.درهمین راستا گزارش اخیر آژانس در مورد فعالیت های هسته ای ایران، مبنی بر این بود که "فعالیت های غنی سازی ایران ظرف سه ماه گذشته دوبرابر شده و نکته مهم اینکه آمانو اعلام کرده که تاکنون تحریم های اقتصادی تاثیری بر فعالیت های هسته ای این کشور نداشته است."
این گزارش از دو جنبه گمانه زنی هایی را درمورد نشست بروکسل مطرح میسازد. با توجه به گزارش آژانس درمورد افزایش ظرفیت توان ایران در غنی سازی این احتمال را می دهد که غرب در مورد پیشنهادهای خود به ایران برای رسیدن به توافقات جدید، بازنگری هایی داشته باشد. از یک سو این احتمال می رود که بسته پیشنهادی غرب برای تهران در برگیرنده امتیازاتی باشد که تهران تشویق به همکاری نماید و از سوی دیگر احتمال دارد انگیزه ۱+۵ برای افزایش فشارها بر ایران درجهت دست کشیدن از فعالیت های غنی سازی افزایش یابد.تاپیش از این غرب با توجه به افزایش سطح تنش ها میان تهران و تل آویو، و استفاده از گزینه نظامی علیه تاسیسات هسته ای ایران بیم داشت، اما پس انتخاب مجدد اوباما در آمریکا و عدم تمایل وی برای همراهی اسرائیل در بکارگیری گزینه نظامی ، از فراغ بال بیشتری برای تصمیم گیری درمورد پرونده هسته ای ایران برخوردار شده است.
این فرصت مجدداً به غرب قدرت انتخاب داده است تا بتواند از ابزارهای نرم و فشارهای سخت استفاده نماید. اما باوجود تمامی تردید هایی که در مورد توافق با تهران وجود دارد، قطعاً نشست بروکسل درجهت بازبینی استراتژی غرب پس از سه دور مذاکره بی نتیجه با ایران حاوی تصمیمات تعیین کننده ای خواهد بود. براساس گفته های برخی دیپلمات های غربی، یکی از گزینه هایی که ۱+۵ در حال بررسی آن است درخواست مصالحه بیشتر از سوی ایران در مقابل پیشنهاد تعدیل تحریم هاست.
نکته دیگر اینکه با توجه به ایجاد فضای بیشتر در واشینگتن و تمرکز نگاه ها به عملکرد دولت جدید اوباما در حل و فصل مسئله هسته ای ایران، این احتمال می رود در نشست بروکسل پیشنهادها و گام های قابل توجهی برای مذاکرات آتی با ایران درنظر گرفته شود. هرچند ممکن است این پیشنهادات دربردارنده افزایش تحریم ها و فشارهای سیاسی و اقتصادی برایران باشد که دور از تصور نیست.اما به نظر می رسد مذاکرات آتی نتیجه ای قابل لمس را برای طرفین به همراه داشته باشد، چون طولانی شدن این مذاکرات و بی نتیجه بودن آن، موجب سرریز شدن کاسه صبر افکارعمومی و فضای بین المللی گردیده است.
امیدواریم غرب نگاهی منطقی در مذاکرات آتی در پیش گیرد و ماهم بتوانیم ضمن بهره مندی از حقوق مسلم خود گام هایی را درجهت افزایش اعتماد و شفاف سازی افکار عمومی جهانیان برداریم و خود را از زیر بار فشارهای سنگین سیاسی واقتصادی غرب خارج سازیم.
ابتکار:مصر میسازد، غزه میسوزد
«مصر میسازد، غزه میسوزد»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم محمد ایرانی است که در آن میخوانید؛دلیل حمله رژیم صهیونیستی به نوار غزه چیست؟ در شرایطی که مدتهاست جبهه مقاومت فلسطین خاموش است، جنبش حماس نفوذ در حوزههای دولتی کشورهای عربی متحول شده را پی میگیرد و در شرایطی که اعتراضات مردم منطقه قبل از این که متوجه اشغال و اشغال گری صهیونیستها باشد، حاکمان دیکتاتور و مستبد را نشانه گرفته است؛ چرا رژیم اشغال گر اسرائیل این زمان را برای عملیات علیه فلسیطنیهای نوار غزه انتخاب کرده است؟ آیا انها درک نمیکردند که با بمباران و کشتار مردم بی دفاع غزه، خشم مردم منطقه از استبداد ستیزی، متوجه اشغال گری این رژیم خواهد شد؟ چه عواملی موجب این تصمیم غیر قابل انتظار آنها شد؟
اینها مجموعه پرسشهایی است که ذهن بسیاری را به خود مشغول کرده است و البته تحلیل و تفسیرهای مختلفی در مورد این تصمیم صهیونیستها منتشر گردیده است. شخصا معتقدم بسیار بعید است سردمداران اسرائیلی تبعات منفی ناشی از بالا گرفتن درگیری نظامی با مقاومت فلسطین را مد نظر نداشته باشند. مدت هاست توصیه مراکز مطالعاتی و استراتژیک غرب و اسرائیل به دولت اشغالگر بر این اساس بوده که بگذارند اعراب به خودشان مشغول باشند؛ نباید آنها تحریک شوند و نباید نوک پیکان اعتراضات داخلی، متوجه سران اسرائیل در استمرار شهرک سازی، یهودی سازی تدریجی بیت المقدس و موضوع اشغال شود. به نظر میرسد سه عامل میتواند در تصمیم صهیونیستها ذی مدخل باشد:
۱.تقریبا تردیدی نیست زمان انجام این عملیات در این برهه خاص، حتما برای استفاده داخلی لیکود و تندروها و به منظور افزایش آرای خود انتخابات زودرس ژانویه آینده است.
۲.ترور رهبران نظامی مقاومت در هر شرایطی برای رهبران اسرائیل یک اولویت است. لذا هیچ خط قرمزی برای انجام این تصمیم وجود ندارد. احمد الجعبری، فرمانده گردانهای عزالدین قسام مدت هاست که در لیست ترور صهیونیستها قرار داشته است؛لذا ماههاست که در مخفیگاه زندگی میکرده است.
دلایلی سیاسی وجود دارد که این اتفاق، مهم تر از اقدامات نظامی انجام شده است و نباید به سادگی از آن گذشت. اسرائیلیها قاعدتا باید اهداف طولانی مدت تری را در نظر داشته باشند. احتمالا آنها معقتدند موضوع درگیری اخیر با فلسطینیها متوقف و این پرونده مقطعی مجددا از اولویت اعتراضات و خشم مردم منطقه خارج خواهد شد و پرونده بحران سوریه، با همه فروعات آن، از جمله نزاع مذهبی و طائفی، باز در راس موضوعات مبتلابه منطقه و مردم آن قرار خواهد گرفت. به نظر میرسد که هدف آنها از این اقدام تلاش آنها برای تکمیل سیاسی کردن حماس و تعطیلی مقاومت است.
چرا به این جمع بندی میرسیم؟ باید نگاهی به کل تحولات در منطقه بیندازیم. امروز برگه قدرتمند حماس در معادلات منطقه، قدرت یافتن جریان اخوان المسلمین (همسو با نگاه عقیدتی حماس) در مصر آقای مرسی، تونس شیخ راشد الغنوشی و ترکیه اردوغان است.
به این طرف معادله قطر شیخ حمد و نقش یابی آنان در کل تحولات منطقه را نیز باید افزود. بنابراین، در اثر تحولات سالهای اخیر ظرفیتهای سیاسی حماس در منطقه افزایش یافته است. برداشت سران اسرائیل و صحنه خوانی آنان از تحولات داخلی حماس این است که این جنبش از کنار ایران و سوریه جدا شده و تقریبا در آغوش مصر و قطر قرار گرفته است. برداشت صهیونیستها از وضعیت کنونی منطقه این است که مصر و به طور کلی اخوان المسلیمن در حال حاضر برنامه ای برای مقابله با این رژیم ندارد.
این موضوع را از خلال اعزام سفیر جدید مصر به تل آویو، ارسال پیام گرم مرسی، عدم ورود مرسی به بحث معاهده کمپ دیوید و حتی تعدیل برخی از بندهای آن و ممانعت از فعال شدن جغرافیای سینا در بحث عملیات ضد صهیونیستی درک کرده اند. علاوه بر موارد اشاره شده، بار دیگر اسرائیل با اقدامات بسیار گسترده خود علیه نوار غزه (که قبلا جزئی از مصر بوده است) واکنش مصریها را به آزمون گذاشته است.
ارزیابی آنها از اظهارات نسبتا ملایم و سیاسی مقامات مصری احتمالا همان است که مصر برنامه ای برای مقابله جدی ندارد. قطر نیز به این روند کمک میکند؛ پس سفر امیر قطر به غزه و کمکهای شایان او را به دولت حماس (که به اعتقاد بسیاری با هدف جدا کردن حماس از جریان مقاومت و از کنار ایران انجام شده بود) باید در ضمن همین سناریو دانست.
بر این اساس هدف از اقدامات اخیر صهیونیستها باید در یک روند طولانی مدت دیده شود و آن تلاش برای سیاسی شدن کامل حماس و تعطیلی شاخه نظامی آن است. ترور رهبران جهادی حماس و تخریب زیربناهای مقاومتی آن تا تسلیم کامل رهبران سیاسی ادامه مییابد.
صهیونیستها این تجربه را قبلا برای تسلیم فتح و سازمان آزادی بخش فلسطین در اواخر دهه ٨۰ میلادی به کار گرفته اند.
برای این که این امر اتفاق نیفتد، لازمه آن تقویت و غلبه داخل جریان مقاومتی داخل حماس و غزه بر وجه سیاسی آن است؛ لازمه آن ایستادگی و تحرک جدی و غیر محافظه کارانه از سوی جریان اخوان و مصر جدید است. آگاهی فلسطینیها و مردم مصر از این سناریو است که در نهایت میتواند تلاش رهبران اسرائیل را عقیم کند. در غیر این صورت آینده تحولات فلسطینی مبهم و نتایج خوبی را در بر نخواهد داشت.
آرمان:چرا بخشی ازمردم ایران «شب انتخاباتی» هستند؟
«چرا بخشی ازمردم ایران شب انتخاباتی هستند؟»عنوان یادداشت روز روزنامه ارمان به قلم دکتر محمود سریع القلم است که در آن می خوانید؛«مردم ایران پیشبینی نشدنی هستند»، «نظر مردم در شب انتخابات با دیدن گریه یک کاندیدا تغییر میکند»، «یک کاندیدا با وارد کردن چند اتهام در یک مناظره به رقیب، دل مردم را به دست آورد»؛ این جملات همگی جملاتی هستند که مابهازای عملیاتی در جامعه ایران پیدا کردهاند.
یعنی نظر مردم درباره یک کاندیدا یا در یک انتخابات با یک جمله عاطفی، یک اتهام زدن به رقیب و... به کلی عوض شده است؛ اما بهراستی این برتری است برای جامعه ایرانی؟یکی از کلیدیترین کانونهای بحث فرهنگ سیاسی ایران ـ که صورت انباشته تاریخی داردـ ضعیف بودن فرد است. در واقع ضعیف ماندن شهروند و رشد و تداوم پوپولیسم دو روی یک سکهاند. اینکه هر فرد به هر جهتی ممکن است کشیده شود، به دلیل ضعیف بودن اوست.
نداشتن قدرت تشخیص، مطالعه محدود، وابستگیهای معاش و نبود تشکلهایی که تحلیل فکری ارائه دهند، ازجمله دلایلی است که فرد را به هر سویی هدایت میکند. وقتی چنین فرد ضعیفی به بزنگاه تصمیمگیری میرسد، بنا به اصول، نمیتوان از وی انتظار تصمیمگیری داشت.
چنین فردی، درچنین موقعی راهنمای راست میزند، اما به چپ گردش میکند و برعکس، چون شاید در دقیقه نود، فردی احساسات وی را در دست بگیرد، به نوعی او را وابسته به خود کرده و... ذهنش را برای خود کند. این ویژگی اتفاقا در میان سیاستمداران ایرانی هم امر رایجی است؛ چه بسا سیاستمدارانی که شعارهای لیبرالی سر میدهند، ولی در یک آن بسیار تمرکزگرا میشوند.
در واقع اگر فرد در جامعه قدرتمند باشد، نه تنها برای خود ارزش قائل است و هر دم به سمتی نمیرود، بلکه در کنار آن هم میتواند برای پیشرفت کشور از راه ارتباطات معقول با انسانهای دیگر هم اهتمام ورزد. هدف ازاهتمام درسطح جامعه، کار برای وزیر و وکیل و... نباشد، بلکه فرد برای یک کلیت و منطق نظام اجتماعی و اقتصادی فعالیت کند و برای خوشایند فلان وزیر و وکیل فعالیت نکند.
مثلا در ناخودآگاه یک فرد آلمانی، مصالح آلمان به مراتب مهمتر از مصالح یک وزیر یا یک وکیل است؛ بنابراین، در چنین ساختاری، تملق را برنمیتابند و تلقی شهروندان از هم کارکردگرایانه است و اصولا نیازی به چاپلوسی و ستودن نیست.چون فرد آنقدر قدرتمند شده است که برای کلیت نظام اجتماعی و منافع کشور را بر منفعت مقامات ترجیح دهد.
ابتکار:شهید غدیر
«شهید غدیر»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم احمدعلی فولادپور«راد»است که در آن میخوانید؛ در آخرین حج رسول خدا در محلی از سرزمین حجاز که معروف به غدیر بود، امین وحی خدا جبرئیل امین بر محمد(ص)، نازل شد که «دین» خود «اسلام» را کامل کند! اکملت لکم دینکم! امر امر خدا و مجری امر حضرت سبحان، پیامبر امین و امانتدار که قبل از پیامبریش مردم به او لقب «امین» و امینی داده بودند، و پیامبر(ص) که امینترین و صالح و سالمترین فرد عالم بشریتاند به عنوان پیغمبر و رسول خدا، علیبن ابیطالب را بر مردم، مردمی که او را میشناختند معرفی کرد و فرمود: بعد از من این علیای که در قلمدوش من است یعنی علیابن ابیطالب رهبر و مولی و مرشد و امام شما خواهد بود! اگر چه اغلب بزرگان قریش و صحابه متعصب و متدین آن روز انتخاب «علی» را به او تبریک و تهنیت گفتند، اما دیری نگذشت که کینههای چرکین در سینههای ناپاک چون زخمهای چرکین و کهنه سرباز کرد و عفونت آن تاریخ مدنی اسلام و مسلمین را فرا گرفت!.
پیامبر خدا رحلت کرد و به مدت بیست و پنج سال خانهنشینی را بر علی(ع) تحمیل کردند.
بعضی وابستگان خلفا علیرغم حفظ ظاهر، گرایش شدیدی به دنیاداری و «قدرت» و «ثروت» پیدا کرده چنانکه معاویه پسر ابیسفیان در عهد حسن ابن علی، زیربنای قصر سبز معروف دمشق را بنا نهاد و بیمزدان و کم مزدان برده وار چون بردگان عهد فرعون سنگهای ساختمانی را به جای بیابان آسوان مصر، از کوههای طائف و حجاز بدوش کشیده برای قصر«امیرمومنان!!» معاویه میآوردند!، سخن کوتاه، افکار بلند و علم و حکمت امیرمومنانی که «عدل و عدالت» محور تمام افعال و اعمالش بود در ظلمت تحجر و جهل سردمداران حکومتی و همچنین در تاریکی عمیق افکار پریشان و جهالت امت فرو مرد!، حسن«ع» را با صلح و شرایط صلحش با شقاوت تمام مسمومش کردند، که در آن جامعه پر از فساد و اختناق و فتنه پس از مرگ معاویه، پسر بیست و چند ساله معاویه را برکرسی خلافت نشاندند، در مدت بسیار کوتاهی، هر آن چه پیامبر خدا با آن مجاهدتها و اصحاب شریف و متقی پیامبر اسلام چون سلمان فارسی و ابیذر غفاری و عمار یاسرها ساخته بودند، سفیانیان کینه توز ویران ساختند!
یزید خلیفه که امیرمومنانش صدا میزدند و خطابش میکردند، به طور علنی نه در خفا شراب خمر بر سر سفرهاش بود و قمار میکرد و ترک نماز کرده بود و ظالمانه بر جامعه بیروح و مرده مسلمین حکومت میکرد. در چنین شرایطی بود که «حسین» اندیشید و بسیار هم اندیشید! و خود را «تنها» دید، تنها و تنها! و در عمق اندیشه ژرف و عمیقش، حسین«ع» با درک و مشاهده صفات رذیله در یزید و یزیدان و اعمال و حرکات دون شان انسانی و اسلامی، حرکت تاریخی سرنوشت سازش را آغازید و در این آغاز چکیده عقیده و آرمان نهاییش را با این کلام آغازید:«هیهات منالذله!» یعنی ظلمپذیری و زندگی در زیر ستم ظلم و ظالمان برای فرزند علی و زهرا«حسین» ممکن نیست!، با این کلام امام حسین(ع)، ظالم بودن حکومت استبدادی یزیدیان را به مسلمین و به جهانیان و به تاریخ اعلان و آزادگی و عدالتپیشگی خود و خاندان پاکش را در عمل نه در«شعار» ثابت نمود!، در این مرحله از تاریخ در حقیقت یزید و یزیدیان یعنی آنانی که از حقیقت اسلام برگشته و بر مسند قدرت زور و زور سرنیزه تکیه کرده بودند در حقیقت«غافلگیر» شده بودند چون حسین«ع» در این چهار ماه یعنی پس ازخروج اجباری نخست از مدینه و سپس از کعبه در هشتم ذیالحجه و تسلیم نشدنش با همه فشارها و تهدیدها و ندادن دست بیعت به عوامل یزیدبن معاویه مثل«عبیداللهبن زیاد» هیچگونه ضعف و سستی در عقیده و مرام و ایمانش مشاهده نشد، حکومت پلید امویان را بر آن داشت که حسین«ع» را به قول معروف حذف فیزیکی کنند!، «و این بزرگترین و مشهور و معروفترین اشتباهات حکومتهای فاشیستی و استبدادی است که گمان میکنند با کشتن مدافعان حق و حقیقت و آزادمردان و زنان میتوانند به راحتی و آسودگی چند صباح بیشتری بر حکومت تحمیلی خود ادامه دهند!».
فاجعه عبرتآموز عاشورا که بانی منفی آن یزیدیان ستمگر و بانی مثبت آن حضرت مولا سیدالشهدا حسینبنعلی علیهالسلام است در درجه اول به مسلمین و در درجه دوم به جهانیان و بشریت ذیشعور آموخت«کم زیستن و با عزت و شرف زیستن خیلی بهتر از با ذلت زیستن و زیاد زیستن است!»
دنیای اقتصاد: صادرات، بایدها و نبایدها
«صادرات، بایدها و نبایدها»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم محمود اسلامیان است که در آن میخوانید؛صادرات به معنی تولید و ایجاد اشتغال در داخل کشور و حضور در بازارهای جهانی علاوهبر تامین ارز و افزایش قدرت اقتصادی باعث عزت یک کشور است.
در مقابل واردات به مفهوم ایجاد تولید و اشتغال در یک کشور دیگر است. البته این به معنی مطلق خوب بودن یا بد بودن موضوع نیست. اصولا سیاه و سفید نگاه کردن به هیچ مقولهای صحیح نیست. آنچه مهم است تراز بازرگانی یک کشور است. با روند رو به رشد صنایع میهن اسلامی طی ده سال گذشته به تدریج صادرات رونق یافت.
با حمایت و مشوقهای صادراتی و نیازهای منطقه طی سال گذشته صادرات کشور به اعداد و ارقام بسیار خوبی رسید. این امر با حمایت مسوولان و تلاش هزاران کارآفرین کشور میسر شد. دیدن یک کالای صادراتی در کشوری دیگر واقعا باعث افتخار و غرور میشود.شرایط خاص کشور، مسوولان محترم را در شرایطی قرار داده که با بخشنامهای ۵۰ قلم کالا که زیرمجموعههایی نیز دارد از صادرات منع کردند. در این باب نکات زیر قابلتامل است:
۱- طبق موادی از قانون برنامه چهارم و پنجم منع صادرات کالاهای مجاز در کشور ممنوع است. این امر به خاطر جلوگیری از تصمیمات لحظهای و سلیقهای مصوب شده است. البته ممکن است به خاطر شرایط خاص کشور و تزریق دلار ۱۲۲۶ تومانی که به بخشهایی لحاظ شده است، اما تشکلهای بخش خصوصی از ابتدای نوسانات ارزی به صراحت با چند نرخی بودن ارز به دلیل تبعات گسترده آن مخالف بودهاند، زیرا یک امر اشتباه تبعات وسیعی دارد که برای حل هر کدام از آنها باید تصمیمات متضادی اتخاذ شود که فضای اقتصاد را ناآرام میسازد.
۲- بهتر بود برای رعایت قانون از ابزار تعرفه که در اختیار دولت است استفاده میشد. این امکان وجود دارد که تعرفههایی برای این دسته از کالاها وضع کرد تا صادرات آن محدود شود.
٣- در بخشنامه صرفا به اقلام کل اشاره شده است، در حالی که هر کدام از کالاهای ذکرشده در ردیفهای متنوعی تقسیم میشوند. این امر باعث سردرگمی گمرکات کشور شده است. برای مثال بعضا از صادرات محصولات غذایی به صرف بستهبندی فلزی جلوگیری شده است.
۴- اصولا هر چه فضای اقتصادی یک کشور قابل پیشبینی باشد سرمایهگذاری توسعه مییابد. از آنجایی که روند یک کالای صادراتی ممکن است یک تا سه ماه به طول انجامد، صادرکننده بر مبنای درخواست یک مشتری براساس قوانین موجود محاسبه و اقدام مینماید. عدم پیشآگهی و اعلام لحظهای باعث ضرر و خسارت سنگین به صادرکنندگان میشود. توقف صدها کامیون در مرزهای کشور و بلاتکلیفی ناشی از چنین اقداماتی شتابزده است. در اینکه دولت میتواند بر مبنای مصالح کشور تصمیمگیری نماید تردیدی وجود ندارد. بنابراین اینکه این تصمیمات با اطلاع قبلی و جلوگیری از خساراتی از این دست شود یک درخواست منطقی و عقلایی است که باید به آن توجه شود.
خداوند متعال توسعه رزق مردم را در نعمت آرامش و امنیت بیان فرمودهاند. رعایت این اصل الهی یک واجب عقلانی است.نکته آخر اینکه، کارآفرینان کشور که زندگی و آبروی خویش را صرف عزت و سربلندی میهن اسلامی نمودهاند بهترین مشاوران دولتمردان برای اتخاذ تصمیماتی هستند که نیازمند تعالی و همدلی است.
به میزانی که اینگونه نظرات مبتنی بر کار کارشناسی و توام با عقلانیت باشد ضمن حفظ مصالح کشور در اجرا قرین با موفقیت خواهد گردید.در شرایط خاص تحریمها باید صادرات کالاهایی که مازاد نیاز کشور است تشویق شود، زیرا این اقدامی دقیقا ضد تحریمی است.در موارد خاص ضمن مطالعه دقیق و کارشناسی و بررسی هزینه - فایده در هر مورد میتوان با استفاده از مکانیزم تعرفه اقدام کرد.در باب واردات نیز این امر صادق است. اصولا بیان ممنوعیت در اقتصاد بازتاب مناسبی در بازار ندارد.
ای کاش این نگرش حداقل یک سال پیش مورد توجه قرار میگرفت، اما اینکه چه در باب واردات و چه صادرات میتوان با تدبیر و استفاده از مکانیزم تعرفه و قیمت ارز از واژه ممنوعیت سود نبرد بسیار بجا است. اصولا شوک بحرانزا است. گاهی اینگونه شوکها از بیرون حاکم میشود، چارهای نیست. بنابراین در مواردی که میتوان با تدبیر و عقلانیت و مشاوره به نتیجه رسید استفاده از تصمیمات لحظهای و شوکآور به زیان مردم بوده و غیرمنطقی است.
|